Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غزلی از غلامنبی عشقری با نکاتی دربارهٔ واژگان و اصطلاحات آن
تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم
کاسههای زهر فرقت را تناول میکنم
هر سحر یاران به یاد روی گلفام کسی
در گلستان میروم، تقلید بلبل میکنم
ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ
کی چراغ انتظار خویش را گُل میکنم
گر به اغیاران بپیچم، یار میرنجد ز من
این دَو و دشنام شان زآن رو تحمل میکنم
طالع و بختم ز بس رفتهست در خواب سمور
با ترقی هر قدر کوشم، تنزل میکنم
چون بدیدم حلقۀ زلف تو را، گفتم به دل
خویش را زنجیرپیچ این تسلسل میکنم
پیر گردیدم، دوتا شد پیکرم، لیکن هنوز
همچو مینای می از شوق تو قلقل میکنم
تا نداند دیگری از رمز عشقام، عشقری!
یار را هرجا، که میبینم، تغافل میکنم
🔻 در این غزل یکی دو اصطلاح خاص افغانستان هست. یکی «گل میکنم» به معنی «خاموش میکنم» در بیت سوم و دیگری «دَو» به معنی «دشنام» در بیت چهارم.
🔻 البته این غزل چون یک فضای نسبتاً سنتی دارد، اصطلاحات محاورهٔ افغانستان در آن زیاد نیست. در بعضی شعرهای دیگر که باز نمونههایی خواهم آورد، اینها خیلی زیاد است. در مجموع شعر عشقری بهرهٔ بسیاری از زبان محاورهٔ افغانستان دارد و از این نظر، هم ارزش زبانی خاصی دارد و هم به همین نسبت، برای مردم ایران میتواند جذاب و در عین حال گاهی دشواریاب باشد.
🔻 یکی از کارهای من در این ایام، تهیهٔ فهرست واژگان و اصطلاحات شعر صوفی عشقری است.
🔻 دیوانی که من روی آن کار میکنم به کوشش محمدداوود نظام و با ویرایش عنایتالله باور بامیک تدوین شده است. میشود گفت منقحترین و کاملترین مجموعهای است که تا حال از اشعار این شاعر وارسته گرد آمده است. این دیوان برای صفحهآرایی و نیز تهیهٔ این فهرست واژگان در دست من است.
در پستهای بعد دربارهٔ ضرورت و اهمیت این کار بیشتر توضیح میدهم.
#عشقری
#شعر_افغانستان
@mkazemkazemi
تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم
کاسههای زهر فرقت را تناول میکنم
هر سحر یاران به یاد روی گلفام کسی
در گلستان میروم، تقلید بلبل میکنم
ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ
کی چراغ انتظار خویش را گُل میکنم
گر به اغیاران بپیچم، یار میرنجد ز من
این دَو و دشنام شان زآن رو تحمل میکنم
طالع و بختم ز بس رفتهست در خواب سمور
با ترقی هر قدر کوشم، تنزل میکنم
چون بدیدم حلقۀ زلف تو را، گفتم به دل
خویش را زنجیرپیچ این تسلسل میکنم
پیر گردیدم، دوتا شد پیکرم، لیکن هنوز
همچو مینای می از شوق تو قلقل میکنم
تا نداند دیگری از رمز عشقام، عشقری!
یار را هرجا، که میبینم، تغافل میکنم
🔻 در این غزل یکی دو اصطلاح خاص افغانستان هست. یکی «گل میکنم» به معنی «خاموش میکنم» در بیت سوم و دیگری «دَو» به معنی «دشنام» در بیت چهارم.
🔻 البته این غزل چون یک فضای نسبتاً سنتی دارد، اصطلاحات محاورهٔ افغانستان در آن زیاد نیست. در بعضی شعرهای دیگر که باز نمونههایی خواهم آورد، اینها خیلی زیاد است. در مجموع شعر عشقری بهرهٔ بسیاری از زبان محاورهٔ افغانستان دارد و از این نظر، هم ارزش زبانی خاصی دارد و هم به همین نسبت، برای مردم ایران میتواند جذاب و در عین حال گاهی دشواریاب باشد.
🔻 یکی از کارهای من در این ایام، تهیهٔ فهرست واژگان و اصطلاحات شعر صوفی عشقری است.
🔻 دیوانی که من روی آن کار میکنم به کوشش محمدداوود نظام و با ویرایش عنایتالله باور بامیک تدوین شده است. میشود گفت منقحترین و کاملترین مجموعهای است که تا حال از اشعار این شاعر وارسته گرد آمده است. این دیوان برای صفحهآرایی و نیز تهیهٔ این فهرست واژگان در دست من است.
در پستهای بعد دربارهٔ ضرورت و اهمیت این کار بیشتر توضیح میدهم.
#عشقری
#شعر_افغانستان
@mkazemkazemi
Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غزلی از غلامنبی عشقری با نکاتی دربارهٔ واژگان و اصطلاحات آن تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم کاسههای زهر فرقت را تناول میکنم هر سحر یاران به یاد روی گلفام کسی در گلستان میروم، تقلید بلبل میکنم ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ کی چراغ…
✳️ نمونههایی از زبان محاورهٔ افغانستان در شعر صوفی عشقری
🔻 شعر غلامنبی عشقری، سرشار است از واژگان و اصطلاحات و اعلام خاص افغانستان. من در حال استخراج و تدوین فهرست واژگان و اصطلاحات دیوان عشقری هستم. ذکر چند نمونه از اینها خالی از فایده نیست.
🔹 مرا چون خانمان و نان و دسترخوان نمیباشد
🔹 از آن دیدار مهمان را نمیبینم، نمیبینم
🔻 دسترخوان: سفرهٔ غذا. حالا نکتهٔ جالب این است که «دسترخوان» به صورت «دستارخوان» در شاهنامه هم آمده است. بعضی از این واژگان باب آشنایی با واژگان دشوار متون کهن را هم باز میکند.
🔹 در خرقۀ مبارک، دارم همین دعایت
🔹 فرمانرواییات را در قندهار بینم
🔻 خرقهٔ مبارک، زیارتگاهی در قندهار است که در آنجا خرقهای از حضرت پیامبر نگهداری میشود.
🔹 جایی نموده ام دَرَک یار باوفا
🔹 این بیوفا اگر دل من داد، میروم
🔻 درک: سراغ، نشان.
منظور این است که سراغ یار را از جایی پیدا کرده است. بدون آگاهی از این معنی «درک»، این بیت مبهم میماند. در بیت زیر هم درک به همین معنی آمده است و باز محتاج دانستن معنی «درک» برای فهم درست بیت هستیم.
بسیار مکن ظلم و ستم بر سرم، ای شوخ!
رفتم ز درت باز نیابی درک من
🔹 هردمشهید و بیکس و بیخانمان شدم
🔹 آخر ز عشق روی تو برباد میروم
🔻 در اینجا ممکن است «هر دم» قید زمان دانسته شود تصور شود که منظور این است که شخص، هر لحظه شهید و بیکس و بیخانمان میشود. ولی در واقع «هردمشهید» یک ترکیب است در مقام صفت، به معنی «مصیبتزده» و «پریشان» و «بینوا». میبینید که چقدر زیباست و میتواند در شعر و نثر ما استفاده شود. این یک رهاورد زبانی است.
🔹 همره یاران یکدل چونکه چشتیمشرب ام
🔹 گر بود در خانقه ساز قوالی میروم
🔻 در اینجا یک نکتهٔ خاص هست، ارتباط میان «چشتی» و «قوالی». در طریقت تصوفی چشتیه، موسیقی و به خصوص موسیقی قوالی جای خاصی دارد و بسیاری از قوالیخوانان به این طریقت گرایش دارند. بدون عنایت به این نکته، معنی بیت درست دریافت نمیشود.
و در این بیت باز ارتباطی میان قوالی و اجمیر وجود دارد، چون شهر اجمیر هندوستان، از پایگاههای تصوف چشتی است.
بر زیارت رفته بودم شهر اجمیر شریف
چند روز آنجا به دل ساز قوالی داشتم
و در ضمن این نکته هم قابل یادکرد است که در افغانستان، کلمهٔ قوالی بدون تشدید ادا میشود، چنان که در شعر عشقری هم بدون تشدید است. این هم یک نکتهٔ قابل توجه دیگر.
✳️ ملاحظه میکنید که این شرح واژگان و اصطلاحات در شعر عشقری چقدر میتواند سودمند باشد.
#عشقری
#شعر_افغانستان
@mkazemkazemi
🔻 شعر غلامنبی عشقری، سرشار است از واژگان و اصطلاحات و اعلام خاص افغانستان. من در حال استخراج و تدوین فهرست واژگان و اصطلاحات دیوان عشقری هستم. ذکر چند نمونه از اینها خالی از فایده نیست.
🔹 مرا چون خانمان و نان و دسترخوان نمیباشد
🔹 از آن دیدار مهمان را نمیبینم، نمیبینم
🔻 دسترخوان: سفرهٔ غذا. حالا نکتهٔ جالب این است که «دسترخوان» به صورت «دستارخوان» در شاهنامه هم آمده است. بعضی از این واژگان باب آشنایی با واژگان دشوار متون کهن را هم باز میکند.
🔹 در خرقۀ مبارک، دارم همین دعایت
🔹 فرمانرواییات را در قندهار بینم
🔻 خرقهٔ مبارک، زیارتگاهی در قندهار است که در آنجا خرقهای از حضرت پیامبر نگهداری میشود.
🔹 جایی نموده ام دَرَک یار باوفا
🔹 این بیوفا اگر دل من داد، میروم
🔻 درک: سراغ، نشان.
منظور این است که سراغ یار را از جایی پیدا کرده است. بدون آگاهی از این معنی «درک»، این بیت مبهم میماند. در بیت زیر هم درک به همین معنی آمده است و باز محتاج دانستن معنی «درک» برای فهم درست بیت هستیم.
بسیار مکن ظلم و ستم بر سرم، ای شوخ!
رفتم ز درت باز نیابی درک من
🔹 هردمشهید و بیکس و بیخانمان شدم
🔹 آخر ز عشق روی تو برباد میروم
🔻 در اینجا ممکن است «هر دم» قید زمان دانسته شود تصور شود که منظور این است که شخص، هر لحظه شهید و بیکس و بیخانمان میشود. ولی در واقع «هردمشهید» یک ترکیب است در مقام صفت، به معنی «مصیبتزده» و «پریشان» و «بینوا». میبینید که چقدر زیباست و میتواند در شعر و نثر ما استفاده شود. این یک رهاورد زبانی است.
🔹 همره یاران یکدل چونکه چشتیمشرب ام
🔹 گر بود در خانقه ساز قوالی میروم
🔻 در اینجا یک نکتهٔ خاص هست، ارتباط میان «چشتی» و «قوالی». در طریقت تصوفی چشتیه، موسیقی و به خصوص موسیقی قوالی جای خاصی دارد و بسیاری از قوالیخوانان به این طریقت گرایش دارند. بدون عنایت به این نکته، معنی بیت درست دریافت نمیشود.
و در این بیت باز ارتباطی میان قوالی و اجمیر وجود دارد، چون شهر اجمیر هندوستان، از پایگاههای تصوف چشتی است.
بر زیارت رفته بودم شهر اجمیر شریف
چند روز آنجا به دل ساز قوالی داشتم
و در ضمن این نکته هم قابل یادکرد است که در افغانستان، کلمهٔ قوالی بدون تشدید ادا میشود، چنان که در شعر عشقری هم بدون تشدید است. این هم یک نکتهٔ قابل توجه دیگر.
✳️ ملاحظه میکنید که این شرح واژگان و اصطلاحات در شعر عشقری چقدر میتواند سودمند باشد.
#عشقری
#شعر_افغانستان
@mkazemkazemi
گلرخان شهر کابل
صوفی عشقری
🌸 تا که یاد گلرخان شهر کابل میكنم
کاسههای زهر هجران را تناول میکنم
🔹شعر: صوفی عشقری
🔺آواز: علی ضرغام
در این پست دربارهٔ این غزل صحبت شده است.
@zaynabbayat
کاسههای زهر هجران را تناول میکنم
🔹شعر: صوفی عشقری
🔺آواز: علی ضرغام
در این پست دربارهٔ این غزل صحبت شده است.
@zaynabbayat
Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ کس نشد پیدا که در بزمت مرا یاد آورد
🔸 شعر: صوفی غلامنبی عشقری
🔸 آواز: فرهاد دریا
🔹 تدوین کلیپ: زینب بیات
#عشقری
#فرهاد_دریا
#زینب_بیات
🔻 نسخهٔ کمحجم به اندازهٔ ۹ مگابایت برای کسانی که با مشکل اینترنت دست و گریبان هستند.
نسخهٔ باکیفیتتر قبلاً در اینجا منتشر شده است.
@mkazemkazemi
🔸 شعر: صوفی غلامنبی عشقری
🔸 آواز: فرهاد دریا
🔹 تدوین کلیپ: زینب بیات
#عشقری
#فرهاد_دریا
#زینب_بیات
🔻 نسخهٔ کمحجم به اندازهٔ ۹ مگابایت برای کسانی که با مشکل اینترنت دست و گریبان هستند.
نسخهٔ باکیفیتتر قبلاً در اینجا منتشر شده است.
@mkazemkazemi
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غزلی از غلامنبی عشقری با نکاتی دربارهٔ واژگان و اصطلاحات آن تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم کاسههای زهر فرقت را تناول میکنم هر سحر یاران به یاد روی گلفام کسی در گلستان میروم، تقلید بلبل میکنم ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ کی چراغ…
دوستان گرامی. به مناسبت برنامهٔ رونمایی دیوان صوفی عشقری که چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲ در انجمن شعر امین برگزار خواهد شد، بعضی از پستهای قبلی این کانال دربارهٔ صوفی غلامنبی عشقری را بازنشر میکنم. به امید دیدار دوستان در آن جلسه.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✳️ شعر «تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم» از صوفی غلامنبی عشقری با صدای آوازخوان نامدار افغانستان، داوود سرخوش.
🔻 متن شعر
تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم
کاسههای زهر هجران را تناول میکنم
هر سحر، یاران، به یاد روی گلفام کسی
در گلستان میروم تقلید بلبل میکنم
ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ
کی چراغ انتظار خویش را گل میکنم؟
✳️ این هفته در انجمن شعر امین، مراسم رونمایی از دیوان صوفی عشقری برگزار خواهد شد.
🔻 چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ تا ۱۹
🔻 مشهد، بلوار مدرس، مدرس ۴، پلاک ۱۰
🔻 متن شعر
تا که یاد گلرخان شهر کابل میکنم
کاسههای زهر هجران را تناول میکنم
هر سحر، یاران، به یاد روی گلفام کسی
در گلستان میروم تقلید بلبل میکنم
ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ
کی چراغ انتظار خویش را گل میکنم؟
✳️ این هفته در انجمن شعر امین، مراسم رونمایی از دیوان صوفی عشقری برگزار خواهد شد.
🔻 چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ تا ۱۹
🔻 مشهد، بلوار مدرس، مدرس ۴، پلاک ۱۰
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✳️ شعر «مینوشتم بیت رنگین، رنگ اگر میداشتم» از صوفی غلامنبی عشقری با صدای آوازخوان نامدار افغانستان، داوود سرخوش.
🔻 متن شعر
مینوشتم بیت رنگین، رنگ اگر میداشتم
دامنی را میگرفتم، چنگ اگر میداشتم
فدرتم نبوَد که از میخانهای ساغر کشم
گرم میکردم سر خود، بنگ اگر میداشتم
ماه من، امروز غمگینی، نمیدانم چرا
ساز میکردم برت، سارنگ اگر میداشتم
یا تو را، یا خویش را میکشتم اکنون ای رقیب
همچو عیاران عالم ننگ اگر میداشتم
چاپلوسی ناید از دستم به مانند رقیب
آشنایم میشدی نیرنگ اگر میداشتم
🔸 چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ تا ۱۹ در انجمن شعر امین، مراسم رونمایی از دیوان صوفی عشقری برگزار خواهد شد.
مشهد، بلوار مدرس، مدرس ۴، پلاک ۱۰
مشهد، مدرس
🔻 متن شعر
مینوشتم بیت رنگین، رنگ اگر میداشتم
دامنی را میگرفتم، چنگ اگر میداشتم
فدرتم نبوَد که از میخانهای ساغر کشم
گرم میکردم سر خود، بنگ اگر میداشتم
ماه من، امروز غمگینی، نمیدانم چرا
ساز میکردم برت، سارنگ اگر میداشتم
یا تو را، یا خویش را میکشتم اکنون ای رقیب
همچو عیاران عالم ننگ اگر میداشتم
چاپلوسی ناید از دستم به مانند رقیب
آشنایم میشدی نیرنگ اگر میداشتم
🔸 چهارشنبه ۵ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ تا ۱۹ در انجمن شعر امین، مراسم رونمایی از دیوان صوفی عشقری برگزار خواهد شد.
مشهد، بلوار مدرس، مدرس ۴، پلاک ۱۰
مشهد، مدرس
Forwarded from 🎧پادکست شعر پارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎧 «از سمرقند چو قند»، قسمت جدید پادکست شعر پارسی، منتشر شد.
🎙در این قسمت به اولین شاعر بزرگ زبان پارسی، آدمالشعرا، «رودکی» میپردازیم. برای شنیدن نسخه کامل این قسمت، به کانال کستباکس شعر پارسی سر بزنید.
🔹️لینک کانال شعر پارسی در کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Shearparsipodcast
🔹️لینک نصب نرمافزار کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Castboxinstall
🔸️درصورت بازنشدن لینکها، از فیلترشکن استفاده کنید.
🎧 @shearparsipod
🎙در این قسمت به اولین شاعر بزرگ زبان پارسی، آدمالشعرا، «رودکی» میپردازیم. برای شنیدن نسخه کامل این قسمت، به کانال کستباکس شعر پارسی سر بزنید.
🔹️لینک کانال شعر پارسی در کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Shearparsipodcast
🔹️لینک نصب نرمافزار کستباکس:
📎 https://b2n.ir/Castboxinstall
🔸️درصورت بازنشدن لینکها، از فیلترشکن استفاده کنید.
🎧 @shearparsipod
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ گزارش روزنامهٔ همشهری دربارهٔ «افغانهراسی»ای که بر مبنای چند خبر غیردقیق و نادرست، در فضای مجازی و رسانهای به راه افتاده است. 🔻 در این زمینه گفتگویی با من نیز منتشر شده است، در همین شمارهٔ روزنامه، به تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۲
پیوند به صفحهٔ روزنامه در مورد گزارش فوق، با سپاس از دوست گرامی علی آزاد، مدیر کانال گنجشکهای همیشه. 👆👆👆
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✳️ آن تکدرخت عاشق
هفتم مهر، بیست و نهمین سالگرد درگذشت دردانگیز قهار عاصی است، شاعری که عاشقانه زیست و مظلومانه درگذشت.
🔹 در اینجا دربارهٔ عاشقانههای قهار عاصی گفتهام. با سپاس از «خانهٔ مولانا» به خاطر تدارک این برنامه.
🔹 پیوند فیلم در یوتیوب نیز این است:
https://www.youtube.com/@khanemawlana
هفتم مهر، بیست و نهمین سالگرد درگذشت دردانگیز قهار عاصی است، شاعری که عاشقانه زیست و مظلومانه درگذشت.
🔹 در اینجا دربارهٔ عاشقانههای قهار عاصی گفتهام. با سپاس از «خانهٔ مولانا» به خاطر تدارک این برنامه.
🔹 پیوند فیلم در یوتیوب نیز این است:
https://www.youtube.com/@khanemawlana
گزارشی از مراسم رونمایی دیوان غلامنبی عشقری در سایت روزنامهٔ اطلاعات.
https://ettelaat.com/fa/news/16834/
https://ettelaat.com/fa/news/16834/
قهار عاصی
قند پارسی
🌷خداحافظ گل سوری
🔹به یاد قهار عاصی شاعر توانمند زبان فارسی و بیست و نهمین سالگشت تلخ رفتنش، این برنامهی قند پارسی ویژه تهیه شده است.
🔻نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔺تهیه کننده و گوینده: #زینب_بیات
#قهار_عاصی
#محمد_کاظم_کاظمی
@zaynabbayat
🔹به یاد قهار عاصی شاعر توانمند زبان فارسی و بیست و نهمین سالگشت تلخ رفتنش، این برنامهی قند پارسی ویژه تهیه شده است.
🔻نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔺تهیه کننده و گوینده: #زینب_بیات
#قهار_عاصی
#محمد_کاظم_کاظمی
@zaynabbayat
✳️ تقاضای یاری برای یک شاعر
🔻 یکی از دوستان شاعر ما که مدتهاست در مضایق زندگی به سر میبرد، به تازگی به خاطر آسیبی که به پایش وارد شده، کارش به بیمارستان کشیده و در تنگنای شدید مالی است.
🔻 اگر دوستانی قصد یاری دارند، میتوانند مبلغی را که در نظر دارند، به این شماره کارت به اسم محمدکاظم کاظمی بفرستند تا در اختیار او قرار گیرد و البته به من نیز اطلاع دهند.
🔸 کارت بانک تجارت محمدکاظم کاظمی
5859-8310-2595-3620
ممنون از عزیزان به خاطر همراهیهایشان.
محمدکاظم کاظمی
🔻 یکی از دوستان شاعر ما که مدتهاست در مضایق زندگی به سر میبرد، به تازگی به خاطر آسیبی که به پایش وارد شده، کارش به بیمارستان کشیده و در تنگنای شدید مالی است.
🔻 اگر دوستانی قصد یاری دارند، میتوانند مبلغی را که در نظر دارند، به این شماره کارت به اسم محمدکاظم کاظمی بفرستند تا در اختیار او قرار گیرد و البته به من نیز اطلاع دهند.
🔸 کارت بانک تجارت محمدکاظم کاظمی
5859-8310-2595-3620
ممنون از عزیزان به خاطر همراهیهایشان.
محمدکاظم کاظمی
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔴 ستارۀ احمد
🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی
امشب مگر چه ولوله در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است
امروز حال دهکدههامان بهاری است
حتی درختِ یخزده هم شادمان شده است
آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است
در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است
عبدالعلی به خانۀ فاروق میرود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است
اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است
(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است
این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است
دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)
القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است
منبر برای موعظۀ خلقِ بینواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است
دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
میگفت نیمۀ پرِ این استکان شده است
آری، در این مسابقه، صد بار دیدهایم
هر کس میان باختهها قهرمان شده است
هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است
دعوا چه میکنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است
دعوا چه میکنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است
فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی نهان شده است؟
فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بیامان شده است
وهابی از طریقی و غالی به گونهای
آمادهی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیدهاند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است
ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است
سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است
رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است
نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است
نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است
یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است
یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است
شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است
یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
×××
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برون شده، رنگینکمان شده است
یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است
آیینهای شکسته و هر پارهای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است
یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است
یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
×××
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است
خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است
با این همه ستارۀ پرنورِ رنگرنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است
افسوس، یک فدایی داعش در آن میان
آمادۀ معاشقه با حوریان شده است
6 دی 1394
#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
@mkazemkazemi
🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی
امشب مگر چه ولوله در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است
امروز حال دهکدههامان بهاری است
حتی درختِ یخزده هم شادمان شده است
آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است
در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است
عبدالعلی به خانۀ فاروق میرود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است
اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است
(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است
این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است
دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)
القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است
منبر برای موعظۀ خلقِ بینواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است
دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
میگفت نیمۀ پرِ این استکان شده است
آری، در این مسابقه، صد بار دیدهایم
هر کس میان باختهها قهرمان شده است
هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است
دعوا چه میکنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است
دعوا چه میکنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است
فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی نهان شده است؟
فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بیامان شده است
وهابی از طریقی و غالی به گونهای
آمادهی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیدهاند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است
ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است
سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است
رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است
نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است
نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است
یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است
یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است
شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است
یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
×××
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برون شده، رنگینکمان شده است
یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است
آیینهای شکسته و هر پارهای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است
یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است
یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
×××
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است
خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است
با این همه ستارۀ پرنورِ رنگرنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است
افسوس، یک فدایی داعش در آن میان
آمادۀ معاشقه با حوریان شده است
6 دی 1394
#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
@mkazemkazemi
Forwarded from موسیقی شرقی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM