کانال محمدکاظم کاظمی
2.66K subscribers
1.95K photos
284 videos
96 files
874 links
کانال‌های مرتبط:
آثار (شعرها و نوشته‌های آموزشی)
@asarkazemi
پادکست شعر پارسی
https://castbox.fm/va/5426223
صفحۀ اینستاگرام:
instagram.com/mkazemkazemi
سایت:
www.mkkazemi.com
Download Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
احمد ولی – گر بهشتم می‌سزد
✳️ گر بهشتم می‌سزد، وصل نکویانم بس است
🔻 دیوان صوفی عشقری را بازخوانی می‌کنم و کار آن هم عقب افتاده است. بیست سال است که همیشه کار عقب‌افتاده دارم.
🔻 ناگهان به این غزل می‌رسم

گر بهشت‌ام می ‏سزد، وصل نکویانم بس است
ور به دوزخ لایق‏ ام، تکلیف هجرانم بس است
ای فلک بر دوش من بار غم دنیا منه
ناز و تمکین و ادای خوب‌رویانم بس است
از حدیث زلف مشکین تو سرگردان شدم
بعد امشب دیدن خواب پریشانم بس است

🔻 دقایقی دیگر کار را متوقف می‌کنم. به یاد آهنگ استاد قاسم افتاده‌ام، آهنگی که شاید شصت سال پیش خوانده شده است و هر وقت این غزل عشقری را می‌خوانم، در گوشم طنین آواز استاد قاسم با همین لحن می‌پیچد.
🔻 ماه‌هاست که موسیقی نشنیده‌ام. تراکم کارها که در این سه دههٔ کاری‌ام بی‌سابقه بوده است، فرصت همه امور ذوقی را از من گرفته است. ولی از این آهنگ نمی‌توانم بگذرم.
🔻 به دنبال آهنگ استاد قاسم می‌گردم که می‌بینم همان آهنگ را با صدای احمدولی هم دارم که یک مقدار امروزی‌تر است و متناسب‌تر با ذوق و سلیقهٔ عمومی امروز. گویا آهنگ استاد قاسم برای ما به‌روزتر شده است، با لحنی روان و صدایی خوش که آرامش از آن می‌بارد.
🔻 بیت‌های مناسبی که این آوازخوانان به سبک موسیقی کلاسیک افغانستان به مناسبت در میانهٔ شعر اصلی می‌خوانند هم جالب است.
🔸 در آهنگ استاد قاسم:
اینجا غم محبت آنجا جزای عصیان
آسایش دو گیتی بر ما حرام کردند

روم به خواب که شاید تو را به خواب ببینم
کجاست خواب؟ مگر خواب را به خواب ببینم

🔸 در آهنگ احمدولی
ما از تو جداییم، به صورت، نه به معنی
چون فاصلهٔ بیت بود فاصلهٔ ما

🔻 این دو آهنگ را پیشکش شما دوستان می‌کنم. پیشنهاد می‌کنم اول آهنگ استاد قاسم را گوش کنید که ترتیب زمانی آن حس شود.
🔻 روح صوفی غلام‌نبی عشقری و استاد قاسم شاد باد و درد و بلای احمد ولی هم بخورد به جان مسدودکنندگان و محدودکنندگان اینترنت که شاید به همین دلیل خیلی از شما دوستان نتوانید به راحتی این‌ها را بشنوید.

#عشقری
#استاد_قاسم
#احمد_ولی
@mkazemkazemi
مجلس یادبود و نکوداشت شاعر نام آشنای ادب پارسی مرحوم شادروان
((استاد فضل الله زرکوب))
سه شنبه، ساعت 9 تا11صبح
حسینیه هراتیها.
زرکوب
قند پارسی
✳️ کسی شبی ز شما «زنده‌یاد» خواهد گفت
بر این غریب هزار آرزو به دل مانده؟


🔶نگاهی به زندگی و کارنامه‌ی فرهنگی هنری فضل‌الله زرکوب شاعر تازه درگذشته‌ی افغانستانی در برنامه قند پارسی
🔷نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔺تهیه‌كننده و گوینده: زینب بیات
🔻کارگاه شعر: اسماعیل امینی

#قند_پارسی
#فضل‌الله_زرکوب
#وطن_پارسی
#شاعر

@zaynabbayat
✳️ سنگ‌پشت پرنده
🔻 ما در افغانستان به لاک‌پشت، سنگ‌پشت می گوییم و من در این شعر از حکایت معروف کلیله و دمنه الهام گرفته‌ام که در آن، قرار می‌شود پرندگانی، سنگ‌پشتی را که با دهان خود از چوبی آویزان شده است، از برکه‌ای به برکه‌ای دیگر ببرند.

🔻 این شعر را باری برای عباس رضایی نوشته بودم که به مهاجرتی ناگزیر از راهی پرخوف و خطر ناچار شده بود. اکنون علی مدد رضوانی راهی این مسیر است. البته شباهت ظاهری علی‌مدد رضوانی به سنگ‌پشت زیاد نیست، ولی این شعر می‌تواند بیان وضعیت او و بسیاری دیگر از هموطنان ما باشد.

🔻 جای این شاعر توانا، فعال و خوش‌مشرب در ایران خالی می‌ماند. با رفتن هر یک از این آدم‌ها، ما در اینجا فقیرتر می‌شویم. ولی چرا پنهان کنم؟ از رفتن علی مدد رضوانی خرسندم، همان طور که از رفتن روح‌الامین امینی خوشحال شدم چون دیگر مثل جمع بسیاری از اهل قلم و اهل ادب ما که در این یک سال اخیر آواره شدند، درگیر مسائل ابتدایی اقامت و معیشت نخواهد بود. کاش اوضاع به گونه ای بود که همه این آدم‌هایی که دغدغهٔ ادبیات فارسی دارند، می‌توانستند بدون دغدغهٔ تنگناهای اداری، در گوشه ای از قلمرو زبان فارسی سر کنند، ولی دریغ که ‌‌نیست و در این حال‌‌، باید امیدوار بود که این‌بار، سنگ‌پشت های پرنده به سلامت به مقصد برسند.

تصویر: تابستان ۱۴۰۱، منزل ما، با ابوطالب مظفری، علی رسولی و علی‌مدد رضوانی.

🔻🔻🔻🔻🔻
فصل کوچ پرندگان شده است، چه نشستی که «من دلم تنگ است»
سنگ‌پشت پرنده باش و برو، برو آنجا که نور و آهنگ است

گفته بودی که «هر کجا برویم آسمان رنگ ثابتی دارد»
آسمان را چه می‌کنی جانم؟ به زمین‌ها ببین که صد رنگ است
***
سنگ‌پشت پرنده‌ای شده‌ای، می‌پری از فراز اردوگاه
نه حواست به اخم سرباز است، نه خیالت به خشم سرهنگ است

مرزبانان گیج از حیرت چشم‌شان چار تا شود، چه عجب؟
آنچه نزد تو کمتر از گامی است، نزد آنان هزار فرسنگ است

با صدای بلند داد بزن: «مرزبانان کودن و مفلوک!
چشم‌تان چار تا شود، بشود؛ حق‌تان است پایتان لنگ است»

با صدای بلند داد بزن: «مرزبانان کودن و مفلوک!
چشم‌تان چار تا...» ولی افسوس زیر پای تو صخره و سنگ است
***
بگذرید ای پرندگان از ما، هر کجا می‌روید، خوش بروید
سنگ‌پشت پرنده بودن‌ ما در چنین وضع، مایۀ ننگ است
۱۰ آبان ۹۴

#شعر_کاظمی
#علی_مدد_رضوانی
#سنگ_پشت_پرنده
@mkazemkazemi
Forwarded from عمو صادق
بیستم دی تولد شاعری که من دوستش دارم
بیستم دی سالگرد ورود محمد کاظم کاظمی به جهان هستی است سرنوشت و تقدیر وی را از هرات و کابل به مشهد اورد تا با اخلاق ،شعور و دانش ادبی روشنگر محافل ادبی و فرهنگی باشد .
او همیشه آنچه را بر ملت افغانستان رفته است با زبان شعر و غیر شعر روایت کرده است
ویرایشگر و صفحه ارای بسیار خوبی نیز هست علاقمند به بیدل و شارح شعر اوست که حقیر بسیار از شرح های او بهره برده ام
نقد های او بر شعر همچنین کاوش های او در حوزه زبان دوست داشتنی و قابل فهم است از قلمبه گویی هایی که گاه خود نویسنده نمی داند چه گفته است پرهیز می کند .
در مسیر پل سازی بین دل و زبان مردمان حوزه زبان فارسی زحمات طاقت فرسایی را متحمل شده است .
گاهی توصیه هایی برای اربابان قدرت در عرصه سیاسی و اداری در جهت تسهیل سازی رنج مهاجرین دارد که امید وارم این توصیه ها جدی گرفته شود تا مسیر افراطی گری مسدود ومحدود شود

رباعی از او از حافظه نقل می کنم تا پایانی باشد برای یاد سالروز تولد این مرد بزرگ
گفتم کشتت گفت در آن خوک چرید
گفتم شهرت گفت زمینش بلعید
گفتم وطنت گفت به امداد کسان
یا خاک سیاه بوده یا سنگ سفید
https://t.me/amu_saadegh
از جناب موسی عصمتی، صادق ایزدی گنابادی، محمدرضا هاشمی و همه عزیزان دیگری که قلم رنجه کردند، سپاسگزارم.
✳️ یکی از هشتاد کتاب

🔻 دود از کله‌ام بلند شد وقتی زندگی‌نامه و کارنامهٔ علمی مؤلف کتابی را که در حال ویرایش آن بودم، پیدا کردم.

🔻 کتاب در حد یک انشای معمولی بود. تقریباً هیچ بار علمی و پژوهشی نداشت. فقط عبارت‌پردازی بود و کلی‌گویی. از این سطح نازل آن حیرت کردم ولی حیرت من وقتی بیشتر شد که متوجه شدم نویسنده، هشتاد اثر دیگر هم به زبان عربی و فارسی دارد. کنجکاو شدم. گفتم پس شخص صاحب نام و نشانی باشد؛ بروم گوگل جستجو کنم. جستجو کردم و دیدم که بله، ایشان یکی از علمای سرشناس در حوزهٔ کار خود است. به عنوان یک مرجع مهم در یکی از مراکز علمی حضور دارد و حتی یک بار به عنوان پژوهشگر و یک بار به عنوان استاد نمونه معرفی شده است.

🔻من هشتاد کتاب دیگر ایشان را ندیده‌ام و نمی‌توانم قضاوت کنم. ولی این که دیدم، نه بر مبانی پژوهشی استوار بود، نه دارای تحلیل بود، نه هیچ. فقط عبارت‌پردازی بود و کلی‌گویی.
به دلیل حفظ امانت، نمی‌توانم به اسم کتاب و نویسنده و موضوع آن اشاره کنم، چون کتاب برای ویراستاری به من سپرده شده بود. ولی به قیاس عبارت‌های آن کتاب، جملاتی هم‌اکنون می‌نویسم. فرض کنید هفتاد صفحه چنین متنی را می‌خوانید:

🔹 «فردوسی طوسی یکی از قلل شامخ شعر و ادبیات فارسی و از چهره‌های ماندگار این زبان به شمار می‌آید. اثر گرانقدر او شاهنامه، به درستی یکی از مهم‌ترین منظومه‌های حماسی ماست و در آن حکمت‌ها و آگاهی‌های بسیاری از اسطوره‌ها و داستان‌های کهن می‌توان یافت. شاهنامهٔ فردوسی همواره ورد زبان اهالی زبان فارسی است و خرد و بزرگ و پیر و جوان، مشتاقانه اشعار ماندگار و فاخر او را زمزمه می‌کنند. در عظمت مقام فردوسی همین بس که او را بزرگ‌ترین حماسه‌سرای زبان فارسی دانسته‌اند و همه ادبا و پژوهشگران زبان و ادب فارسی در همهٔ جهان، بر مقام والای او اقرار دارند و از شیفتگان شعر حماسی او به شمار می‌آیند. آنان در حالی که سرشار از احساس حماسی و معرفتی آثار این حکیم بزرگ می‌شوند، مشحون از سرور می‌شوند و فریاد شادمانی سر می‌دهند.»

🔻 این کتاب در زمینهٔ ادبیات نبود، ولی در موضوع خودش، در همین سطح بود که من جملاتی ساختم. حدود هفتاد صفحه عبارت‌پردازی و البته در این میان احادیث و روایاتی نقل شده بود، بدون اندک بحثی دربارهٔ صحت و سقم آن روایات و ارزیابی سندی آن‌ها. یک آیه یا حدیث، مقداری عبارت‌پردازی و یک آیه یا حدیث دیگر، و به این ترتیب یکی از هشتاد کتاب این مؤلف گرانقدر، تأمین شده بود.

🔻و من، ویراستار این کتاب «هم» بودم.
(گریهٔ شدید حضار)

#ویراستاری
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
Forwarded from محمدکاظم کاظمی
✳️ زمستان کابل‌
🔹محمدکاظم کاظمی

ای ابرِ سردکوشِ زمستان‌! در کیسۀ دریده چه داری‌؟
باز آمدی چه سرب و چه سنگی بر شهر بی‌سپیده بباری‌؟

ای ماه‌، محرم شب این شهر! یک دم نقاب ابر برافکن‌
تا شهریان خفته به یخ را در کوچه و گذر بشماری‌

یخ‌بسته شد نفس به گلو هم‌، خون کسان به کوچه و جو هم‌
آن سویِ کوهِ ساکت و سنگی‌، ای آفتاب‌! گرمِ چه کاری‌؟

کودک نشست و اسپک چوبی سوزاندۀ اجاق تهی شد
مردان هنوز بر سر چالش‌، مردان هنوز گرم سواری‌

گفتند «برف شعر سپید است‌، یا نقل آستانۀ عید است‌
اینها به یمن خون شهید است‌» زن گفت «خون شوهرم‌، آری‌!»

می‌گفت «جای برف چه می‌شد ای آسمان‌! ستاره بپاشی‌
تا یک بغل ستاره بریزم یک امشبی میان بخاری‌

تا یک بغل ستارۀ روشن مرگ لجوج را بفریبد
تا خواب نان گرم ببینند این کودکان خفته به خواری‌

تا خواب روز عید ببینند، تصویر یک شهید ببینند
در جشنِ بی‌سرود گل سرخ‌، در دشتِ لاله‌های بهاری»

رفتار سرد برفِ شب و روز، برخورد گرم سربِ نهان‌سوز
این است تا رسیدن نوروز تقدیر شهر سوخته‌، باری‌
آبان ۱۳۷۵

#محمدکاظم_کاظمی
#شعر_کاظمی
#زمستان_کابل
@mkazemkazemi
☃️  نکته‌های زمستان

❄️  مراقب خودمان باشیم.

❄️  مراقب سالمندان و کودکان باشیم.

❄️  در مصرف انرژی صرفه‌جویی کنیم، به خصوص امسال. لباس گرم‌تر بپوشیم و دمای خانه را کم کنیم. خیلی‌ها در سرما مانده‌اند.

❄️  تا می‌توانیم وسیله‌های برقی و گازی اضافی را خاموش کنیم. در بند ۳ هم گفتم ولی چون مهم است تکرار می‌کنم.

❄️  چون بیشتر در خانه هستیم، از دورهمی‌های خانوادگی لذت ببریم. بازی‌های فکری انتخاب خوبی هستند.

❄️  بیش از پیش به فکر آدم‌های کم‌توان باشیم. زمستان می‌رود، روسیاهی به ما نماند.

❄️  از سختی زمستان برای دیگران خوشحال نشویم، حتی دشمن. گذشته از این که سر خومان می‌آید، بدانیم که یک بی‌خانمان در لندن و پاریس هم بی‌خانمان است. انسانی نگاه کنیم.

❄️  مراقب باشیم زمین نخوریم. زمین در زمستان سخت‌تر است. و اگر زمین خوردیم سریع بلند شویم. دیگر همه مسیر را سینه‌خیز نرویم به خاطر نگرانی از ضایع‌شدن.

❄️  اگر هم یکی زمین خورد و ضایع شد، خوشحال نباشیم. به سرمان می‌آید. وفاق، کلید گذر از این بحران‌هاست. در این امور، انسانی بیندیشیم نه جناحی، نه فرقه‌ای و نه حتی ملی‌گرایانه. فقط انسانی. بی‌خانمانی راست و چپ و اصلاحی و اصولی و برانداز و انقلابی نمی‌شناسد.

❄️  به فکر دیگران باشیم. (چون مهم است تکرار می‌کنم.) و البته به فکر جانوران اطرافمان. دیشب یک پرنده دیدم یخ زده بود.

❄️  در افغانستان زمستان‌ها سخت‌تر است، چون کشور گازکشی نیست و نفت هم گران است. هموطنان، بیشتر به هم رسیدگی کنیم. به خصوص آن‌هایی که در کشورهای دیگر هستند و دستشان به دهانشان می‌رسد.

❄️ پیوسته به بند قبل، زمستان شیعه و سنی و پشتون و هزاره و ازبک و تاجیک هم نمی‌شناسد.

❄️  و برای بار چندم از صرفه‌جویی و کمک به دیگران یاد کنم. به هیچ جایی نمی‌رسیم مگر این که انسانی بیندیشیم و انسان‌ها را دوست داشته باشیم. نه تنها انسان‌ها که دیگر جانوران را نیز. علاج زمستان سرد، دل گرم است.

#محمدکاظم_کاظمی
#زمستان
#انسانیت
#صرفه_جویی


@mkazemkazemi
📌 دورهٔ آموزشی حضوری بایسته‌های نگارش اداری- دانشگاهی ( باتأکید براصول نگارش و امکانات نرم‌افزاری)

شروع دوره: بهمن‌ماه ۱۴۰۱

مدت زمان دوره: ۲۶ ساعت

مدرس: سرکارخانم اعظم نیکخواه فاردقی



🔗ثبت نام الکترونیکی:
college.um.ac.ir


📌📌 برای اطلاع از جزئیات دوره و چگونگی ثبت‌نام، با شماره‌های زیر تماس بگیرید:


☎️ ۳۸۸۰۶۷۵۱ - ۰۹۳۳۸۲۱۲۸۸۰
⭕️ کالج دانشگاه فردوسی مشهد با همکاری دفتر آموزش‌های عالی آزاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی برگزار می‌کند:

📌 دورهٔ آموزشی حضوری ویراستاری مقالات و پایان‌نامه‌ها در نرم‌افزار word (مقدماتی، پیشرفته)

مدرس: دکتر اعظم نیک‌خواه فاردقی

شروع دوره: بهمن‌ماه ۱۴۰۱

مدت زمان دوره: ۲۴ ساعت

با ارائهٔ گوهینامهٔ مورد تأیید وزارت علوم و قابل ترجمه

📌📌 برای اطلاع از جزئیات دوره و چگونگی ثبت‌نام با شماره‌های زیر تماس بگیرید:

☎️  ۳۸۸۰۶۷۵۱ - ۰۹۳۳۸۲۱۲۸۸۰

🔗 ثبت‌نام الکترونیکی:

http://college.um.ac.ir
عرض مرا، نسخۀ فریب
محمدحسین سرآهنگ
🔴 عرض مرا به خدمت آن سیمبر کنید
🔹 نسخهٔ فریب
شعر این آهنگ از شادروان صوفی غلام‌نبی عشقری شاعر متأخر افغانستان است. بسیاری از آوازخوانان افغانستان غزل‌های این شاعر وارسته و مردمی را خوانده‌اند، از جمله استاد سرآهنگ که دو سه غزل او را اجرا کرده است. این غزل در دو اجرا، با دو ملودی خوانده شده است.
🔹
دلم از بس فریب چشم ترکان ختا دیده‌
فریبم چون دهی نرگس‌! که چشمم چشم‌ها دیده‌
عرض مرا به خدمت آن سیمبر کنید
گر رنجه شد طبیعت او، مختصر کنید
دارم عریضه‌ای‌، شه خوبان‌! جواب کن‌
رحمی به حال عاشق زار خراب کن‌
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن‌
یعنی که رخ بپوش‌، جهانی خراب کن‌
امشب امید زندگی‌ام نیست تا سحر
فردا سر جنازه‌ام او را خبر کنید
پاره‌های جگرم زینت تابوت کنید
گل مبندید، مبادا که بد آید او را
وقتی که مُردَم‌، از کرم‌، ای داغ‌دیدگان‌
با نعش من ز کوچۀ دلبر گذر کنید
(شب مصرعی از خاطر من گشته فراموش)(۱)
تابوت من آهسته ز کویش گذرانید
چون نیست امیدم که بیایم دگر اینجا
همرنگ ما کسی است که دارد به سینه داغ‌
ما را از این دیار، همین لاله آشناست‌
#سرآهنگ
@ostad_sarahang
کانال محمدکاظم کاظمی
محمدحسین سرآهنگ – عرض مرا، نسخۀ فریب
✳️
عرض مرا به خدمت آن سیمبر کنید
گر رنجه شد طبیعت او، مختصر کنید

امشب امید زندگی‌ام نیست تا سحر
فردا سر جنازه‌ام او را خبر کنید
🔻
چقدر این بیت دوم غزل احساس‌برانگیز و عاطفی است. غزلی از صوفی غلام‌نبی عشقری، با آواز استاد محمدحسین سرآهنگ

🔸 امشب مشغول کار دیوان صوفی عشقری هستم. این که کار من با این دیوان چیست، در پیام‌های بعد خواهم گفت.

🔸 همان‌طور که چند روز پیش نیز در پستی که گذاشتم نوشتم، خیلی از غزل‌های عشقری را آوازخوانان افغانستان خوانده‌اند، از جمله همین غزل و چند غزل دیگر که استاد سرآهنگ آن‌ها را خوانده است.

🔸 آهنگ یک مقدار طولانی و آرام است. شاید برای کسانی که با این نوع موسیقی انس ندارند ملال‌آور باشد. ولی اگر به آن دل بدهید و شعرهایش را گوش کنید، لطف و احساس قشنگی دارد. بیت‌های متناسب با مقام هم به سبک موسیقی کلاسیک افغانستان در آن خوانده شده است.
البته کیفیت صوتی آهنگ پایین است. در یک محفل خانگی ضبط شده و سروصدای اطراف هم در آن به گوش می‌رسد. تازه بر روی نواری ضبط شده که قبلاً آهنگی دیگر روی آن بوده و گاهی صدای آن آهنگ قبلی هم به گوش می‌رسد. حیف که اجرای رادیویی با کیفیت از آن نداریم.

🔸 باز در فاصله‌هایی که زمان استراحت بین کار هست، بیشتر از صوفی عشقری خواهم گفت. و توضیح خواهم داد که کار من با این دیوان چیست.

🔸 و همین طور آهنگ‌های جذاب دیگری هم خواهم گذاشت، به امید خدا.
✳️ غزلی از غلام‌نبی عشقری با نکاتی دربارهٔ واژگان و اصطلاحات آن

تا که یاد گل‌‌رخان شهر کابل می‌‌کنم
کاسه‌‌های زهر فرقت را تناول می‌‌کنم

هر سحر یاران به یاد روی گل‌‌فام کسی
در گلستان می‌‌روم، تقلید بلبل می‌‌کنم

ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ
کی چراغ انتظار خویش را گُل می‌‌کنم

گر به اغیاران بپیچم، یار می‌‌رنجد ز من
این دَو و دشنام شان زآن رو تحمل می‌‌کنم

طالع و بختم ز بس رفته‌‌ست در خواب سمور
با ترقی هر قدر کوشم، تنزل می‌‌کنم

چون بدیدم حلقۀ زلف تو را، گفتم به دل
خویش را زنجیرپیچ این تسلسل می‌‌کنم

پیر گردیدم، دوتا شد پیکرم، لیکن هنوز
هم‌‌چو مینای می از شوق تو قلقل می‌‌کنم

تا نداند دیگری از رمز عشق‌‌ام، عشقری!
یار را هرجا، که می‌‌بینم، تغافل می‌‌کنم

🔻 در این غزل یکی دو اصطلاح خاص افغانستان هست. یکی «گل می‌کنم» به معنی «خاموش می‌کنم» در بیت سوم و دیگری «دَو» به معنی «دشنام» در بیت چهارم.

🔻 البته این غزل چون یک فضای نسبتاً سنتی دارد، اصطلاحات محاورهٔ افغانستان در آن زیاد نیست. در بعضی شعرهای دیگر که باز نمونه‌هایی خواهم آورد، این‌ها خیلی زیاد است. در مجموع شعر عشقری بهرهٔ بسیاری از زبان محاورهٔ افغانستان دارد و از این نظر، هم ارزش زبانی خاصی دارد و هم به همین نسبت، برای مردم ایران می‌تواند جذاب و در عین حال گاهی دشواریاب باشد.

🔻 یکی از کارهای من در این ایام، تهیهٔ فهرست واژگان و اصطلاحات شعر صوفی عشقری است.

🔻 دیوانی که من روی آن کار می‌کنم به کوشش محمدداوود نظام و با ویرایش عنایت‌الله باور بامیک تدوین شده است. می‌شود گفت منقح‌ترین و کامل‌ترین مجموعه‌ای است که تا حال از اشعار این شاعر وارسته گرد آمده است. این دیوان برای صفحه‌آرایی و نیز تهیهٔ این فهرست واژگان در دست من است.
در پست‌های بعد دربارهٔ ضرورت و اهمیت این کار بیشتر توضیح می‌دهم.

#عشقری
#شعر_افغانستان
@mkazemkazemi
کانال محمدکاظم کاظمی
✳️ غزلی از غلام‌نبی عشقری با نکاتی دربارهٔ واژگان و اصطلاحات آن تا که یاد گل‌‌رخان شهر کابل می‌‌کنم کاسه‌‌های زهر فرقت را تناول می‌‌کنم هر سحر یاران به یاد روی گل‌‌فام کسی در گلستان می‌‌روم، تقلید بلبل می‌‌کنم ناامید از دیدن جانان نیم تا شام مرگ کی چراغ…
✳️ نمونه‌هایی از زبان محاورهٔ افغانستان در شعر صوفی عشقری

🔻 شعر غلام‌نبی عشقری، سرشار است از واژگان و اصطلاحات و اعلام خاص افغانستان. من در حال استخراج و تدوین فهرست واژگان و اصطلاحات دیوان عشقری هستم. ذکر چند نمونه از این‌ها خالی از فایده نیست.

🔹 مرا چون خانمان و نان و دسترخوان نمی‌‌باشد
🔹 از آن دیدار مهمان را نمی‌‌بینم، نمی‌‌بینم
🔻 دسترخوان: سفرهٔ غذا. حالا نکتهٔ جالب این است که «دسترخوان» به صورت «دستارخوان» در شاهنامه هم آمده است. بعضی از این واژگان باب آشنایی با واژگان دشوار متون کهن را هم باز می‌کند.

🔹 در خرقۀ مبارک، دارم همین دعایت
🔹 فرمان‌‌روایی‌‌ات را در قندهار بینم
🔻 خرقهٔ مبارک، زیارتگاهی در قندهار است که در آنجا خرقه‌ای از حضرت پیامبر نگهداری می‌شود.

🔹 جایی نموده ام دَرَک یار باوفا
🔹 این بی‌‌وفا اگر دل من داد، می‌‌روم
🔻 درک: سراغ، نشان.
منظور این است که سراغ یار را از جایی پیدا کرده است. بدون آگاهی از این معنی «درک»، این بیت مبهم می‌ماند. در بیت زیر هم درک به همین معنی آمده است و باز محتاج دانستن معنی «درک» برای فهم درست بیت هستیم.
بسیار مکن ظلم و ستم بر سرم، ای شوخ!
رفتم ز درت باز نیابی درک من

🔹 هردم‌‌شهید و بی‌‌کس و بی‌‌خانمان شدم
🔹 آخر ز عشق روی تو برباد می‌‌روم
🔻 در اینجا ممکن است «هر دم» قید زمان دانسته شود تصور شود که منظور این است که شخص، هر لحظه شهید و بیکس و بی‌خانمان می‌شود. ولی در واقع «هردم‌شهید» یک ترکیب است در مقام صفت، به معنی «مصیبت‌زده» و «پریشان» و «بی‌نوا». می‌بینید که چقدر زیباست و می‌تواند در شعر و نثر ما استفاده شود. این یک رهاورد زبانی است.

🔹 هم‌‌ره یاران یک‌‌دل چون‌‌که چشتی‌‌مشرب ام
🔹 گر بود در خانقه ساز قوالی می‌‌روم
🔻 در اینجا یک نکتهٔ خاص هست، ارتباط میان «چشتی» و «قوالی». در طریقت تصوفی چشتیه، موسیقی و به خصوص موسیقی قوالی جای خاصی دارد و بسیاری از قوالی‌خوانان به این طریقت گرایش دارند. بدون عنایت به این نکته، معنی بیت درست دریافت نمی‌شود.
و در این بیت باز ارتباطی میان قوالی و اجمیر وجود دارد، چون شهر اجمیر هندوستان، از پایگاه‌های تصوف چشتی است.
بر زیارت رفته بودم شهر اجمیر شریف
چند روز آن‌‌جا به دل ساز قوالی داشتم
و در ضمن این نکته هم قابل یادکرد است که در افغانستان، کلمهٔ قوالی بدون تشدید ادا می‌شود، چنان که در شعر عشقری هم بدون تشدید است. این هم یک نکتهٔ قابل توجه دیگر.

✳️ ملاحظه می‌کنید که این شرح واژگان و اصطلاحات در شعر عشقری چقدر می‌تواند سودمند باشد.

#عشقری
#شعر_افغانستان
@mkazemkazemi
گلرخان شهر کابل
صوفی عشقری
🌸 تا که یاد گلرخان شهر کابل می‌كنم
کاسه‌های زهر هجران را تناول می‌کنم
🔹شعر: صوفی عشقری
🔺آواز: علی ضرغام
در این پست دربارهٔ این غزل صحبت شده است.
@zaynabbayat