Forwarded from خانهٔ آینه
🍀 امروز با بیدل
به مناسبت عید قربان
🌈
چو بیدل از هوس سیر کعبه مستغنی است
کسی که گِرد تو، یعنی به دور دل گردید
تقابل کعبه و دل در شعر فارسی بسیار سابقه دارد و در شعر بیدل هم بازها بیان شده است، از جمله در همین بیت، که از غزلی است به مناسبت عید قربان. به دیگر بیتهای این غزل باز هم میرسیم، اما پیش از آن، بیت زیبای دیگری با همان کعبه و دل را بخوانیم.
سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را
هر که چون بیدل طواف گوشۀ دلها کند
ولی بیدل به این مضمون قدیمی اکتفا نمیکند. در بیتی دیگر باز سخنی تازه میگوید:
ز سیر کسوتِ تسلیمِ چشمِ قربانی
هوس ز جامۀ احرام، منفعل گردید
میدانید که گوسفند قربانی، چشمش به سفیدی میگراید. انگار که پرچم تسلیم نشان داده است و تسلیم فرمان حق است. از طرفی منفعل شدن یعنی خجل شدن، خجالت کشیدن. شاعر میگوید که ما حاجیان که لباس سفید میپوشیم و انگار تسلیم شدهایم، بهتر است یک خرده خجالت بکشیم، چون شعار تسلیم به خدا را ما سر میدهیم، ولی آن که به راستی تسلیم تیغ میشود، آن گوسفند زبانبسته است.
این هم چند بیت دیگر از همین غزل:
رسید عید و طربها دلیل دل گردید
امید خلق، به صد رنگ مشتعل گردید
من و شهید محبّت دلی که جز به رُخَت
به هر طرف نظر انداختم، خجل گردید
چهسان به کعبه توانم کشید، محمل جهد؟
که راهم از عرق انفعال، گِل گردید
میگوید من آن قدر از گناهکاری خود شرمسارم که از عرق خجالت من، زمینِ مسیر گل شده است. حالا در این گل و شل چطور میتوان به سمت کعبه به راه افتاد؟ زنجیر چرخ هم که قاعدتاً ندارم.
#امروز_با_بیدل
#کانال_خانۀ_آینه
#عید_قربان
@khanehayeneh
به مناسبت عید قربان
🌈
چو بیدل از هوس سیر کعبه مستغنی است
کسی که گِرد تو، یعنی به دور دل گردید
تقابل کعبه و دل در شعر فارسی بسیار سابقه دارد و در شعر بیدل هم بازها بیان شده است، از جمله در همین بیت، که از غزلی است به مناسبت عید قربان. به دیگر بیتهای این غزل باز هم میرسیم، اما پیش از آن، بیت زیبای دیگری با همان کعبه و دل را بخوانیم.
سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را
هر که چون بیدل طواف گوشۀ دلها کند
ولی بیدل به این مضمون قدیمی اکتفا نمیکند. در بیتی دیگر باز سخنی تازه میگوید:
ز سیر کسوتِ تسلیمِ چشمِ قربانی
هوس ز جامۀ احرام، منفعل گردید
میدانید که گوسفند قربانی، چشمش به سفیدی میگراید. انگار که پرچم تسلیم نشان داده است و تسلیم فرمان حق است. از طرفی منفعل شدن یعنی خجل شدن، خجالت کشیدن. شاعر میگوید که ما حاجیان که لباس سفید میپوشیم و انگار تسلیم شدهایم، بهتر است یک خرده خجالت بکشیم، چون شعار تسلیم به خدا را ما سر میدهیم، ولی آن که به راستی تسلیم تیغ میشود، آن گوسفند زبانبسته است.
این هم چند بیت دیگر از همین غزل:
رسید عید و طربها دلیل دل گردید
امید خلق، به صد رنگ مشتعل گردید
من و شهید محبّت دلی که جز به رُخَت
به هر طرف نظر انداختم، خجل گردید
چهسان به کعبه توانم کشید، محمل جهد؟
که راهم از عرق انفعال، گِل گردید
میگوید من آن قدر از گناهکاری خود شرمسارم که از عرق خجالت من، زمینِ مسیر گل شده است. حالا در این گل و شل چطور میتوان به سمت کعبه به راه افتاد؟ زنجیر چرخ هم که قاعدتاً ندارم.
#امروز_با_بیدل
#کانال_خانۀ_آینه
#عید_قربان
@khanehayeneh
Forwarded from خانهٔ آینه
🍀 امروز با بیدل
🔹 عید بیدل
ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک
فردوس به چشمی که تو را دید مبارک
بر بام، هلالابروی من قبلهنما شد
کز هر طرف آمد خبرِ عید مبارک
دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد
داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک
غزل عیدانۀ بیدل واقعاً یک غزل متفاوت و متمایز است، از این جهت که طبق عادت معمول شاعران، فقط و فقط بر عید و مسائل خاص آن متمرکز نشده است، بلکه این عید را در بستری از محبت، عشق و در کنار اینها مضامین اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است. در واقع او بیش از این که مشتاق عید باشد، مشتاق کسی است که در این عید به دیدار او نائل میشود.
در بیت بعدی تعبیر جالبی به کار برده است. تشبیه هلال به ابرو در شعر فارسی سابقه دارد، ولی شاعر این را به همان سادگی بیان نمیکند. میگوید گویا این محبوب ابروهلالی من بر بام آمده است که همه مردم به خیال رؤیت هلال، عید مبارک میگویند.
ولی این قناعت و استغنای بیدل باز هم در اینجا نمود دارد، آنجا که میگوید «داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک». این خاصیت جالبی است در شعر بیدل که همیشه به کمترینها قانع است. به خیال معشوق قانع است، به همین که نامهاش به معشوق رسیده باشد قانع است، به همین که به یاد طرف باشد قانع است و در اینجا به همین داغ دل قانع است و همین داغ محبت را از جام جم برتر میشمرد. در جایی دیگر هم میگوید:
آنچه ما در حلقۀ داغ محبّت دیدهایم
نی سکندر دید در آیینه، نی در جام، جم
اما چنان که گفتیم این غزل عیدانۀ بیدل بسیار متنوع و حاوی مضامین گوناگون است، از جمله مضامین اجتماعی و سیاسی. او در بیتی میگوید
ای بیخردان، غرۀ اقبال مباشید
دولت نبوَد بر همه جاوید مبارک
این از بیتهای هشداردهندۀ بیدل در باب ناپایداری جاه و جلال دنیایی است، چیزی که در قدیم آن را «دولت» مینامیدهاند. و جالب این که «دولت» در زبان فارسی امروز، معنایی یافته است که نه تنها این بیت با آن تناسب دارد، بلکه حتی برش بیشتری مییابد.
اما سخن از عید فطر در شعر بیدل را نمیتوان به پایان برد و از این رباعی زیبا یاد نکرد، رباعیای که بر خلاف بسیاری از شعرهای بیدل، بسیار ساده و شفاف است و عاطفی:
عید آمد و هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است
#خانه_آینه
#امروز_با_بیدل
#عید
@khanehayeneh
🔹 عید بیدل
ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک
فردوس به چشمی که تو را دید مبارک
بر بام، هلالابروی من قبلهنما شد
کز هر طرف آمد خبرِ عید مبارک
دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد
داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک
غزل عیدانۀ بیدل واقعاً یک غزل متفاوت و متمایز است، از این جهت که طبق عادت معمول شاعران، فقط و فقط بر عید و مسائل خاص آن متمرکز نشده است، بلکه این عید را در بستری از محبت، عشق و در کنار اینها مضامین اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است. در واقع او بیش از این که مشتاق عید باشد، مشتاق کسی است که در این عید به دیدار او نائل میشود.
در بیت بعدی تعبیر جالبی به کار برده است. تشبیه هلال به ابرو در شعر فارسی سابقه دارد، ولی شاعر این را به همان سادگی بیان نمیکند. میگوید گویا این محبوب ابروهلالی من بر بام آمده است که همه مردم به خیال رؤیت هلال، عید مبارک میگویند.
ولی این قناعت و استغنای بیدل باز هم در اینجا نمود دارد، آنجا که میگوید «داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک». این خاصیت جالبی است در شعر بیدل که همیشه به کمترینها قانع است. به خیال معشوق قانع است، به همین که نامهاش به معشوق رسیده باشد قانع است، به همین که به یاد طرف باشد قانع است و در اینجا به همین داغ دل قانع است و همین داغ محبت را از جام جم برتر میشمرد. در جایی دیگر هم میگوید:
آنچه ما در حلقۀ داغ محبّت دیدهایم
نی سکندر دید در آیینه، نی در جام، جم
اما چنان که گفتیم این غزل عیدانۀ بیدل بسیار متنوع و حاوی مضامین گوناگون است، از جمله مضامین اجتماعی و سیاسی. او در بیتی میگوید
ای بیخردان، غرۀ اقبال مباشید
دولت نبوَد بر همه جاوید مبارک
این از بیتهای هشداردهندۀ بیدل در باب ناپایداری جاه و جلال دنیایی است، چیزی که در قدیم آن را «دولت» مینامیدهاند. و جالب این که «دولت» در زبان فارسی امروز، معنایی یافته است که نه تنها این بیت با آن تناسب دارد، بلکه حتی برش بیشتری مییابد.
اما سخن از عید فطر در شعر بیدل را نمیتوان به پایان برد و از این رباعی زیبا یاد نکرد، رباعیای که بر خلاف بسیاری از شعرهای بیدل، بسیار ساده و شفاف است و عاطفی:
عید آمد و هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است
#خانه_آینه
#امروز_با_بیدل
#عید
@khanehayeneh
Forwarded from خانهٔ آینه
🍀 امروز با بیدل
🔹 عید بیدل
ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک
فردوس به چشمی که تو را دید مبارک
بر بام، هلالابروی من قبلهنما شد
کز هر طرف آمد خبرِ عید مبارک
دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد
داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک
غزل عیدانۀ بیدل واقعاً یک غزل متفاوت و متمایز است، از این جهت که طبق عادت معمول شاعران، فقط و فقط بر عید و مسائل خاص آن متمرکز نشده است، بلکه این عید را در بستری از محبت، عشق و در کنار اینها مضامین اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است. در واقع او بیش از این که مشتاق عید باشد، مشتاق کسی است که در این عید به دیدار او نائل میشود.
در بیت بعدی تعبیر جالبی به کار برده است. تشبیه هلال به ابرو در شعر فارسی سابقه دارد، ولی شاعر این را به همان سادگی بیان نمیکند. میگوید گویا این محبوب ابروهلالی من بر بام آمده است که همه مردم به خیال رؤیت هلال، عید مبارک میگویند.
ولی این قناعت و استغنای بیدل باز هم در اینجا نمود دارد، آنجا که میگوید «داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک». این خاصیت جالبی است در شعر بیدل که همیشه به کمترینها قانع است. به خیال معشوق قانع است، به همین که نامهاش به معشوق رسیده باشد قانع است، به همین که به یاد طرف باشد قانع است و در اینجا به همین داغ دل قانع است و همین داغ محبت را از جام جم برتر میشمرد. در جایی دیگر هم میگوید:
آنچه ما در حلقۀ داغ محبّت دیدهایم
نی سکندر دید در آیینه، نی در جام، جم
اما چنان که گفتیم این غزل عیدانۀ بیدل بسیار متنوع و حاوی مضامین گوناگون است، از جمله مضامین اجتماعی و سیاسی. او در بیتی میگوید
ای بیخردان، غرۀ اقبال مباشید
دولت نبوَد بر همه جاوید مبارک
این از بیتهای هشداردهندۀ بیدل در باب ناپایداری جاه و جلال دنیایی است، چیزی که در قدیم آن را «دولت» مینامیدهاند. و جالب این که «دولت» در زبان فارسی امروز، معنایی یافته است که نه تنها این بیت با آن تناسب دارد، بلکه حتی برش بیشتری مییابد.
اما سخن از عید فطر در شعر بیدل را نمیتوان به پایان برد و از این رباعی زیبا یاد نکرد، رباعیای که بر خلاف بسیاری از شعرهای بیدل، بسیار ساده و شفاف است و عاطفی:
عید آمد و هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است
#خانه_آینه
#امروز_با_بیدل
#عید
@khanehayeneh
🔹 عید بیدل
ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک
فردوس به چشمی که تو را دید مبارک
بر بام، هلالابروی من قبلهنما شد
کز هر طرف آمد خبرِ عید مبارک
دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد
داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک
غزل عیدانۀ بیدل واقعاً یک غزل متفاوت و متمایز است، از این جهت که طبق عادت معمول شاعران، فقط و فقط بر عید و مسائل خاص آن متمرکز نشده است، بلکه این عید را در بستری از محبت، عشق و در کنار اینها مضامین اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است. در واقع او بیش از این که مشتاق عید باشد، مشتاق کسی است که در این عید به دیدار او نائل میشود.
در بیت بعدی تعبیر جالبی به کار برده است. تشبیه هلال به ابرو در شعر فارسی سابقه دارد، ولی شاعر این را به همان سادگی بیان نمیکند. میگوید گویا این محبوب ابروهلالی من بر بام آمده است که همه مردم به خیال رؤیت هلال، عید مبارک میگویند.
ولی این قناعت و استغنای بیدل باز هم در اینجا نمود دارد، آنجا که میگوید «داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک». این خاصیت جالبی است در شعر بیدل که همیشه به کمترینها قانع است. به خیال معشوق قانع است، به همین که نامهاش به معشوق رسیده باشد قانع است، به همین که به یاد طرف باشد قانع است و در اینجا به همین داغ دل قانع است و همین داغ محبت را از جام جم برتر میشمرد. در جایی دیگر هم میگوید:
آنچه ما در حلقۀ داغ محبّت دیدهایم
نی سکندر دید در آیینه، نی در جام، جم
اما چنان که گفتیم این غزل عیدانۀ بیدل بسیار متنوع و حاوی مضامین گوناگون است، از جمله مضامین اجتماعی و سیاسی. او در بیتی میگوید
ای بیخردان، غرۀ اقبال مباشید
دولت نبوَد بر همه جاوید مبارک
این از بیتهای هشداردهندۀ بیدل در باب ناپایداری جاه و جلال دنیایی است، چیزی که در قدیم آن را «دولت» مینامیدهاند. و جالب این که «دولت» در زبان فارسی امروز، معنایی یافته است که نه تنها این بیت با آن تناسب دارد، بلکه حتی برش بیشتری مییابد.
اما سخن از عید فطر در شعر بیدل را نمیتوان به پایان برد و از این رباعی زیبا یاد نکرد، رباعیای که بر خلاف بسیاری از شعرهای بیدل، بسیار ساده و شفاف است و عاطفی:
عید آمد و هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است
#خانه_آینه
#امروز_با_بیدل
#عید
@khanehayeneh
Forwarded from کانال زینب بیات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍊نارنج و ترنج
همراه ما باشید در بهار ۱۴۰۱ با برنامه ای متفاوت تا لحظات خوشی را مهمان نگاه تان باشیم.
🔴 قسمت نهم
تاریخ: ۱۴۰۱/۰۱/۰۸
ساعت ۲۲:۳۰
🔹از شبكه دو سیما
تهيه كننده:جواد فرحانی
كارگردان:محمد صوفی
مجري:منصور ضابطيان
🔸خواننده: محمد اصفهانی
🔹شاعر: محمد کاظم کاظمی، زینب بیات
خواننده: بیژن لرد
#شبكه_دو #نارنج_ترنج
#خوانندگی #تلويزيون
#منصور_ضابطيان #شاعر
#کودک #بهار #زندگي
#عید_نوروز #سال_نو_مبارک
@zaynabbayat
همراه ما باشید در بهار ۱۴۰۱ با برنامه ای متفاوت تا لحظات خوشی را مهمان نگاه تان باشیم.
🔴 قسمت نهم
تاریخ: ۱۴۰۱/۰۱/۰۸
ساعت ۲۲:۳۰
🔹از شبكه دو سیما
تهيه كننده:جواد فرحانی
كارگردان:محمد صوفی
مجري:منصور ضابطيان
🔸خواننده: محمد اصفهانی
🔹شاعر: محمد کاظم کاظمی، زینب بیات
خواننده: بیژن لرد
#شبكه_دو #نارنج_ترنج
#خوانندگی #تلويزيون
#منصور_ضابطيان #شاعر
#کودک #بهار #زندگي
#عید_نوروز #سال_نو_مبارک
@zaynabbayat