کتابخانه سیمرغ
74.8K subscribers
14.2K photos
950 videos
7.04K files
510 links
Download Telegram
حق نداریم در مورد غم و غصه‌های جزئی‌مان حرف بزنیم.
مگر نه آنکه ما می‌توانیم درباره‌ی روزهای سعادتمان سکوت کنیم؟
هر کدام از ما لقمه‌های خوشبختی‌مان را در خلوت قورت می‌دهیم، اما غم‌ها و خراش‌های سطحی قلب‌مان را به خیابان می‌آوریم و به هم نشان می‌دهیم


#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️قطعه‌ای از کتاب

آدم نباید از اهانت دیگران نسبت به خویش گذشت کند.
مادر آهسته پاسخ داد بله! با این وجود به ما زن ها در تمام عمرمان اهانت می شود.

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
به خاطر همین ترس بی معنی است که ما داریم هلاک می شویم.
و حاکمان از ترس ما سوءاستفاده می کنند.

آنها خوب می دانند که مردم تا وقتی بترسند مثل درخت غان در مرداب خواهند پوسید!

#ماکسیم_گورکی

@seemorghbook
قطعه‌ای از کتاب

مردم را بر ضد همدیگر برانگیخته اند. خواهی نخواهی آدم مجبوره که بزنه، اونم کسی رو که به اندازه ی خودش از حقوق اجتماعی محروم شده و از خودش بدبخت تره چونکه نادانه!
ماموران، ژاندارم ها و جاسوس ها همشون در نظر ما دشمنند ولی با وجود این آدم هایی هستند مثل ما، آنها را هم استثمار می کنن و بدین ترتیب مردم رو به جان همدیگه انداختند و با حماقت و ترس کورشان کردند و دست و پاشون رو بستند. اون ها رو لِه میکنن و به وسیله ی اشخاصی مثل خودشون نابودشون می کنن.
مردم رو به تفنگ و چماق و سنگ تبدیل کردند و اسم این کار رو تمدن می گذارن... دولت و کشور اینه...

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
حق نداریم در مورد غم و غصه‌های جزئی‌مان حرف بزنیم.

هر کدام از ما لقمه‌های خوشبختی‌مان را در خلوت قورت می‌دهیم

اما غم‌ها و خراش‌های سطحی قلب‌مان را به خیابان می‌آوریم و به هم نشان می‌دهیم!

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️ قطعه‌ای از کتاب

گرسنگی روح انسان ها رو خورده و خصاٸص بشری رو محو کرده.
مردم زندگی نمی کنن بلکه در فلاکت و بدبختی می پوسن، و مقاماتِ حاکمه کاملا کشیک میدن. مثل کلاغ در کمینند تا ببینن مردم لقمه ای نونِ زیادی دارن یا نه!
به محض اینکه یک لقمه ی زیادی دیدن، اونو از صاحبش می گیرن و به او کشیده ای هم میزنن!

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️ قطعه ای از کتاب

تو راه غلطی را پیش گرفته ای. زندگی چیز باشکوهی است. حتی اگر عاشق هم نباشی. حتی اگر لکوموتیوران باشی.
تنها چیزی که توی آن شادی وجود ندارد اینست که مردم شریف باید ازیک مشت خوک- از یک مشت دزد و ابله فرمان ببرند. ولی زندگی را برای اینها نساخته اند. بالاخره عمرشان بسر می آید. درست مثل یک زخم که نمی تواند روی یک بدن سالم دوام بیاورد. این دیگر فرمان نظامی نیست که نشود تغییرش داد.

📕#نمایشنامه_انگل(خرده بورژواها)

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
📕#ییلاق_نشینان

#ماکسیم_گورکی

آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف که بیشتر با نام ماکسیم گورکی شناخته می‌شود (۲۸ مارس ۱۸۶۸ - ۱۸ ژوئن ۱۹۳۶)، داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و مقاله‌نویس انقلابی روس و از بنیان‌گذاران سبک رئالیسم سوسیالیستی بود. از آثار او می‌توان نمایشنامهٔ چهار پرده‌ای در اعماق، رمان مادر (که معروف‌ترین اثر او نیز هست)، آدم بیکاره، ارباب، آرتامانوف‌ها (که در ایران به نام تجارت آرتامانوف معروف است) و استادان زندگی را ذکر کرد....

نمایش نامه های گورکی نه بر اساس پرداخت جزء پردازانه گورکی بلکه با توجه به کلیاتی که از زندگی افراد پست و فرو مایه اجتماع ترسیم کرده شهرت و اعتبار یافته است ، و از همین جنبه است که در شوروی ، آمریکا ، ژاپن ، چین ، انگلیس و فرانسه و حتی ایران بارها بر روی صحنه اجرا های موفقی داشته ، یا حتی در سینما ، کارگردان هایی مثل آکیرا کوروساوا از آن برای فیلم شان اقتباس کرده اند

♦️@seemorghbook
📕#نگاهی_به_روش_های_تربیتی_ماکارنکو

#ماکسیم_گورکی #سیمون_کالابالین

ویژگی منحصر به فرد ماکارنکو در روزگار خود این بود که به روش‌هایی عملی برای اصلاح و ایجاد تغییر در وضعیت نوجوانان بزهکار می‌اندیشید، به خلاف به اصطلاح روان‌شناسانی که به انجام آزمایش‌های علمی در مورد نوجوانان بزهکار و قضاوت در مورد آنها کفایت می‌کردند. هر چند ماکارنکو در تشریح منش‌های مختلف و در ابداع روش‌های خاص خود به عنوان یک روان‌شناس چیره‌دست و برجسته شناخته شده است، ولی برای او غیر قابل تصور بود که انسان بتواند خود را فقط با مشاهده وضعیت و استناد به مشتی عبارات بی‌ارتباط با مشکل واقعی راضی کند. به علاوه، او هرگز سعی نکرد نوجوانان را با القای افکار پیچیده‌ی خود تغییر دهد، بلکه قصد او ایجاد زمینه‌ی تغییر برای آنان از طریق فراهم آوردن امکان کار و تجربه‌های جدید بود.
ماکارنکو برای داشتن یک تفکر آگاهانه‌ی اخلاقی و روند صحیحی از زندگی ارزش بسیار قایل بود. وی به خوبی می‌دانست که اعمال صحیح تنها از طریق اِعمال تدابیر و روش‌های ظاهری خود به خود به وجود نمی‌آیند، بلکه باید سعی کرد هر فرد نظامی از ارزش‌های اخلاقی و مسئولیت‌های اجتماعی را درک کند و بپذیرد. لذا تربیت وجدان در نظر ماکارنکو جایگاهی اساسی داشت. از نظر وی سخن گفتن سنجیده و بجا با نوجوانان عامل مؤثر مهمی در این تربیت است که باید با تمارین عملی و زندگی اجتماعی آنان همراه شود.

♦️@seemorghbook
📕#توفان

#ماکسیم_گورکی

بالاخره او در برابر کسی قرار گرفت که نه ماه قبل از تولدش می شناخت در مقابل موجودی بود که هرگز او را بیرون از دل خود احساس نمی کرد. او غرق مخمل و ابریشم بود و اسلحه ی او هم غرق در جواهر بود...

در وجدان هر کسی لکه‌ای هست. منهم در وجدان خودم چنین لکه‌ای دارم.اما عده‌ی زیادی از مردم دربرابر این بزک‌هایی که روحشان را پوشانده است، خیلی بی قیدند. آنها این لکه را مانند پیراهن یقه‌ داری که بتن داشته باشند، به آسانی با خود حمل می‌کنند ... و حال آنکه من چنین پیراهن هایی نمی‌پوشم ... و گویا بهمین جهت است که تحمل لکه ی وجدان برای من بسیار سنگین است. خلاصه می‌خواهم گناهم را اعتراف کنم.

اما این اعتراف من، برای خاطر این نیست که نمی‌توانم وسیله‌ی سرگرمی و تفریحی غیر از این پیدا کنم و یا به این وسیله نظر مردم را بطرف خودم جلب کنم. و همچنین برای بحث از محاسن خودم نیست. نه! ... رویهم رفته هیچیک از عللی که مردم را بسوی اعتراف می‌کشد،باعث اینکار من نشده است. من برای این به گناهانم اعتراف می‌کنم که می‌بینم وقتش رسیده‌ است.

♦️@seemorghbook
📕#دانشکده_های_من

#ماکسیم_گورکی

دانشکده‌های من کتابی است که ماکسیم گورکی سال 1916 یک سال پیش از انقلاب روسیه منتشر کرد.  او در این کتاب داستان تلاشش برای ورود به دانشکده را روایت کرده و در طول این داستان از فساد و پیچیدگی موجود در جامعه‌ی روسیه سخن گفته است. کتاب او به‌قدری جزئیات دقیق و ارزشمندی دارد که می‌توان آن را دائره‌المعارفی درباره‌ی زندگی اجتماعی در روسیه‌ی تزاری دانست.

در مقدمه‌ا‌ی که علی اضغر هلالیان مترجم این کتاب در آغاز آن نوشته آمده است: «قلم كنجكاو گوركی در این كتاب چنان در اعماق مخفی و رؤیت ناپذیر محیط تزاریسم نفوذ یافته و آن را برملا می‌سازد كه مایه حیرت است. چون خود او در میان این فساد و در میان طبقه پائین بزرگ‌شده بود. تمام گوشه و كنار این محیط را می‌شناخت. در این كتاب اشخاصی با اخلاق‌های گوناگون و مسائلی با روش مختلف مورد بحث واقع می‌شوند كه انسان گمان می‌کند این چیزها را می‌بیند. فساد محیط دل ‌پاک گوركی را آلوده نساخت او تا پایان عمر خویش افتخار داشت كه اصرار اطرافیانش در آلوده ساختن وی مؤثر واقع نگردید.»

♦️@seemorghbook
📕#چلکاش

#ماکسیم_گورکی

چلکاش ، که به راستی چون هرکول نیرومند است، قاچاقچی‌ای است که روستاییی در جستجوی کار را می‌ترساند و در عین حال مجذوبش می‌سازد. چلکاش آن روستایی را وامی‌دارد تا او را در سفر دریایی خطرناکی کمک کند؛ کاری که به خوبی پایان می‌یابد و سود زیادی عاید قاچاقچی می‌کند...
آسمان کبود سرزمین جنوب را گرد و غبار فراگرفته، تیره و تار ساخته بود. گویی آفتاب سوزان از خلال پرده ای نازک و خاکستری رنگ به دریایی سبز فام می نگریست. سطح محدود لنگرگاه در نتیجه ضربات پاروها و گردش پروانه های کشتی های بخار و پشت گرده ماهی شکل قایق های ترکی و سفاین دیگر شکافته میشد و به واسطه تلاطم دریا عکس خورشید در آن پدیدار نبود.
امواج دریا که در زیر بارهای سنگین که بر دوش می کشید خسته و فرسوده می نمود، چون اژدهای زنجیر شده به کنار لنگرگاه از شدت خشم خود را به بدنه های کشتی ها و ساحل میزد و شکوه می نمود، کف کرده به زباله آلود می گشت...

♦️@seemorghbook
📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

«مادر» نوشته ماکسیم گورکی(۱۹۳۶-۱۸۶۸)، نویسنده و نمایشنامه‌نویس روس است. گورکی زمانی که در سال ۱۹۰۶ برای جمع‌آوری کمک مالی مبارزه‌های انقلاب اکتبر راهی آمریکا شد و در ایام اقامت در این کشور آغاز به نوشتن «مادر» کرد که امروزه یکی از بهترین نمونه‌های ادبیات کارگری و ره و رسم مبارزه است که به اثری کلاسیک بدل شده است. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «مادر سه بار برای دیدن پاول به زندان رفت، ولی هر مرتبه فرمانده ژاندارمری با خوشرویی از دادن اجازه خودداری کرد. ـ مادر، یک هفته دیگه. زودتر نمی‌شه! یک هفته دیگه می‌بینید... امروز ممکن نیست... فرمانده هیکلی گرد و تپلی داشت و مادر را به یاد گوجه رسیده و لک‌برداشته‌ای می‌انداخت که آن‌قدر در میوه فروشی مانده که لایه‌ای از کپک روی آن را پوشانیده است. مرتب با خلال نوک‌تیزی به دندان‌های ریز و سفیدش ور می‌رفت، چشم‌های ریزِ گردِ سبزرنگش لبخند می‌زد و صدایش لحن دوستانه و نرمی داشت. مادر برای آندره نقل می‌کرد: «یارو خیلی مؤدبه؛ دائمآ تبسم می‌کنه، اما به عقیده من این کار اصلا خوب نیست چون وقتی کسی چنین شغلی‌رو داره نباید این جور نیشخند بزنه...» ـ بله، بله، این‌ها آدم‌های مهربون و خندانی هستند. بهشون می‌گن: «این آدم باهوش و شریف را ببینین، برای ما خطرناکه پس دارش بزنین!» تبسم می‌کنن و آدم را دار می‌زنن آنگاه باز هم لبخند می‌زنن. مادر گفت: «اون که برای تفتیش به خونه ما اومد آدم ساده‌تری بود! ولی فورآ معلوم شد که پست‌فطرته...» ـ آن‌ها دیگه آدم نیستند بلکه چکش‌ها و ابزاری هستند برای کر و گیج کردن مردم. فایده‌شون اینه که مارو طوری درست کنن که دولت آسون‌تر بتونه از ما استفاده کنه. خود این‌ها با دستی که مارو اداره می‌کنه ساخته شدن و می‌تونن هر چه رو که بهشون فرمون می‌دن بدون چون و چرا اجرا کنن. ـ چه شکمی داره!»

♦️@seemorghbook
📕#هدف_ادبیات

#ماکسیم_گورکی

"هدف ادبیات"، اثر ماکسیم گورکی، متنی است با ادبیات تمام در قالبی داستانی امّا سراسر نظریه و نقد؛ که با همنشینیِ تصویرهای تمثیلیِ زیبا در کنار معانی دقیق، می خواهد نگاهی پرسشگرانه دربارهء هدف ادبیات و رابطه ی نویسنده و خواننده را به مخاطب عرضه کند. ماکسیم گورکی، چهره ی سرشناس ادبیات روسیه و جهان، در این اثر تخیّلی و داستان وار ابتدا با گفتمانی بینِ نویسنده ای نسبتاً مغرور با شخصی ناشناس به نمایندگی از خوانندگان آثارش آغاز می کند و مباحث این گفتگو را پیرامون ماهیت ادبیات و ابعادِ اجتماعی یک متن ادبی، به صورتِ نقد و نظری بسیار موشکافانه به پیش می برد.

♦️@seemorghbook
☕️ قطعه‌ای از کتاب

نباید برای خوشبختی کوشش کرد احتیاجی به خوشبختی نیست! معنای زندگی در خوشبختی نیست و رضامندی از خود، انسان را ارضا نمی‌کند زیرا بدون شک، مقام انسان خیلی والاتر از این‌هاست.

مفهوم واقعی زندگی در زیبایی‌ِ نیروی تلاش به‌ سوی هدف است و هستی در هر لحظه باید هدفی بس عالی داشته باشد. این امر ممکن است ولی نه در چهارچوب کهنه و فرسوده زندگی که در آن همه چیز تا این اندازه محدود شده و آزادی روح و فکر انسان در تنگنا قرار گرفته است.

📕#هدف_ادبیات

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️قطعه‌ای از کتاب

توو دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟!
به خود من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی رنجم.

رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه

من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند و یه جایی تو زندگیشون زخم خوردن

هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته .

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️قطعه‌ای از کتاب

توو دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟!
به خود من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی رنجم.

رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه

من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند و یه جایی تو زندگیشون زخم خوردن

هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته .

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ♦️@seemorghbook
قطعه‌ای از کتاب

جاسوس می‌پرورانید،
زنان و دختران را فاسد می‌کنید، بشر را در موقعیت یک دزد و یک جانی قرار می‌دهید، با زهر مسموم‌اش می‌سازید، در زندان‌هایتان می‌پوسانیدش...
جنگ‌های بین المللی، دروغ، هرزگی... این است تمدن شما! بله، ما دشمن این تمدن هستیم.

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️ قطعه ای از کتاب

تو راه غلطی را پیش گرفته ای. زندگی چیز باشکوهی است. حتی اگر عاشق هم نباشی. حتی اگر لکوموتیوران باشی.
تنها چیزی که توی آن شادی وجود ندارد اینست که مردم شریف باید ازیک مشت خوک- از یک مشت دزد و ابله فرمان ببرند. ولی زندگی را برای اینها نساخته اند. بالاخره عمرشان بسر می آید. درست مثل یک زخم که نمی تواند روی یک بدن سالم دوام بیاورد. این دیگر فرمان نظامی نیست که نشود تغییرش داد.

📕#نمایشنامه_انگل(خرده بورژواها)

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook
☕️ قطعه‌ای از کتاب

گرسنگی روح انسان ها رو خورده و خصاٸص بشری رو محو کرده.
مردم زندگی نمی کنن بلکه در فلاکت و بدبختی می پوسن، و مقاماتِ حاکمه کاملا کشیک میدن. مثل کلاغ در کمینند تا ببینن مردم لقمه ای نونِ زیادی دارن یا نه!
به محض اینکه یک لقمه ی زیادی دیدن، اونو از صاحبش می گیرن و به او کشیده ای هم میزنن!

📕#مادر

#ماکسیم_گورکی

♦️@seemorghbook