ادب‌سار
14.9K subscribers
4.97K photos
123 videos
21 files
866 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram

🔥 سده، امید دمیدن سپیده و پایان سرمای اهریمنی


شادی مردم، دشمن اهریمن است.
فرهنگ توانای ایران همچون نگینی درخشان، روشنی‌بخش و راهگشای او در گذر زمان بوده است.
بر پایه‌ی پژوهش‌ها و با نگاه به افسانه‌ها، جشن‌های ایرانی یا در پیوند با دگرگونی‌های زمین و زیست‌بوم بودند یا پای یک یا چند پیروزی میهنی بزرگ در میان است.

مهرداد بهار و غیاث‌آبادی می‌گویند که #جشن_سده پیوندی با ست ۱۰۰ ندارد و «سَدَه» یا «سَذَه» در پارسی اوستایی به چم سپیده‌دم است و جشن سده امیدی برای کاهش یافتن سرما است. بر این پایه، سَدَه، سَدَک یا سَذَک کنایه از آتش هستند.
ایرانیان ماه‌های دی و بهمن را که هوا بسیار سرد بود، زمان نیرومند شدن اهریمن می‌دانستند و برای پایان یافتن روزگار اهریمنی نیایش می‌کردند.

نویری نیز نوشته که سده جشنی بود که ایرانیان پس از بیرون کردن افراسیاب از ایران در زمان زَو پسر تهماسپ برگزار کردند.

🔥 @AdabSar
🔥 گوشه‌هایی ازیافته‌ها و بازتاب جشن سده


🔥 گستره‌ی #جشن_سده در روزگار کهن از آناتولی تا استان کنونی سین‌کیانگ چین دنباله داشت و در هر شهر به نامی خوانده می‌شد. از این‌رو در خوانش و نوشته‌های بزرگان نیز بازتاب بسیاری داشته است.

🔥 رشیدی:
دهم روز از بهمن ماه که جشن مغان است. سَدَق معرب آن و دو وجه برای تسمیه آن گفته‌اند. یکی آنکه از آن روز تا نوروز پنجاه روز می‌باشد، دوم آنکه در آن روز عدد فرزندان آدم بصد رسیده بود و در قدیم صد را به سین می‌نوشتند.

🔥 غیاث:
جشنی از جشن‌های مغان که روز دهم بهمن ماه باشد.

🔥 تاریخ بیهقی:
امیر مسعود غزنوی فرمود تا سراپرده بر راه مرو بزدند بر سه فرسنگی لشگرگاه و سده نزدیک بود. اشتران سلطانی را، و از آن همه لشکر به صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید و گز می‌آوردند و در صحرایی که جوی آب بزرگ بود، پر از برف می‌افکندند تا به بالای فلعتی برآمد و چارطاق‌ها بساختند از چوب، سخت بلند و آن را به گز بیاکندند و گز دیگر جمع کردند که سخت بسیار بود و بالای کوهی بر آمده و اَله[عقاب] بسیار و کبوتر. و سده فراز آمد.

🔥 نوروزنامه:
و افریدون همان روز که ضحاک را بگرفت و ملک بر وی راست گشت جشن سده بنهاد.

🔥 خلف تبریزی:
گویند واضع این جشن کیومرث بوده و باعث بر این است که کیومرث را صد فرزند از اناث وذکور بود، چون بحد رشد و تمیز رسیدند در شب این روزجشنی ساخت و همه را کدخدا کرد. و فرمود که آتش بسیارافروختند بدان سبب آن را سده میگویند و بعضی مخترع این جشن هوشنگ بن سیامک را می‌دانند و سبب آن در جشن سده مذکور است. و جمعی بر آنند که چون در این روز عدد فرزندان آدم به صد رسید جشن عظیمی کرد بدین نام موسم شد. و بعضی دیگر گویند چون از این روز تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است که مجموع آن صد باشد بنابراین سده می‌گویند و صد به صاد معرب سد به سین است چه در کلام فرس قدیم صاد نیامد…

🔥 آنندراج:
دهم روز از بهمن ماه که روز جشنی و عیدی بزرگ از پارسیان بوده. صَدَق معرب آن است و صد که دو پنجاه است پارسی است و مانند شصت که دو سی است به سین آمده. گویند از آن عید تا عید نوروز پنجاه شب و پنجاه روز بود. وجه دیگر آنکه چون عدد اولاد آدم به صد رسیده بود آن را سده نام نهادند و در آن شب آتشبازی کردند و کوه‌های آتش از هیمه و چوب برافروختند و بعضی این جشن را بفریدون نسبت داده‌اند.

🔥 همچنین حمدالله مستوفی نوشته است که جمشید جشن سده را بنیاد نهاد.
گردیزی در زین‌الاخبار همچون بیرونی، پیدایش این جشن را با چیرگی فریدون بر آژی‌دهاک در پیوند می‌داند.
نویری نوشته است سده جشنی بود که ایرانیان پس از بیرون کردن افراسیاب از ایران در زمان زَو، پسر تهماسپ برگزار کردند.

🔥 برگرفته از واژه‌نامه‌ی دهخدا
🔥 @AdabSar
🔥🪐 افسانه‌ی پیدایش جشن سده و رهایی جوانان از چنگ آژی‌دهاک


🔥 تاکنون درباره‌ی جشن سده و داستان‌های پیدایش آن بسیار شنیده و خوانده‌ایم. از داستان‌های هوشنگ تا جمشید و فریدون. از دیدگاه‌هایی که پدیده‌های کیهانی، ستارگان و گاهشماری را پایه‌ی پیدایش سده دانسته‌اند تا نیازهای زندگی کشاورزی و راهکارهای مردمان باستان برای رویارویی با پدیده‌های سختی چون سرما و تاریکی.

🔥 در یکی از داستان‌ها گفته شده که فریدون پس از به بند کشیدن آژی‌دهاک دستور داد تا مردم در بام‌ها آتش بیفروزند و این پیروزی را جشن بگیرند و سپس جشن سده بنیاد گذاشته شد. فریدون پس از پیروزی بر آژی‌دهاک با «ارمایل» روبرو شد. ارمایل را آشپز و وزیر آژی‌دهاک خوانده‌اند. فریدون ارمایل را نکوهید که چرا مغز جوانان را خوراک آژی‌دهاک کرده است و ارمایل پاسخ داد که من هر روز یک جوان را از مرگ رهانیدم. زیرا به‌جای مغز دوم یک مغز گوسپند به آژی‌دهاک خوراندم تا یک جوان جان به‌در برد. فریدون گفت چگونه بدانم که راست می‌گویی؟ ارمایل پیکی برای آن جوانان فرستاد که در شب در بام‌ها آتش بیفروزند تا فریدون ببیند. شب‌هنگام سد(صد) آتش روشن و نمایان شد. پس این رخداد به پیدایش جشن سده انجامید. فریدون به بی‌گناهی او پی‌برد و فرمانروایی دماوند را به ارمایل سپرد.

🔥 یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی که هنوز در میان زرتشتیان یزد زنده است و در آذرماه برگزار می‌شود، جشن «هیرُم‌بو» یا «هیرُم‌با» است که در هزاره‌های دور نیز سد روز مانده به نوروز برگزار می‌شد. به گمان برخی پژوهشگران جشن سده با این جشن در پیوند است.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_سده #جشن_های_ایرانی

🔥🪐 @AdabSar

🔥⭐️ سده، درود ستاره‌ی گرما به زمین


در مازندران، لرستان، سیستان‌وبلوچستان، کشاورزان، روستاییان و چوپان‌ها هنگام پسین (عصر) روی بام، دامنه‌ی کوه یا کنار کشتزار و چراگاه آتش می‌افروزند و گرد آن می‌آیند.

در کرمان، سده جشنی باشکوه است. در چادرنشینان بافت و سیرجان سده‌سوزی چوپانی برگزار می‌شود. در یکی از روستاهای جیرفت (آبادی بلوک از دهستان اسماعیلی) شب دهم بهمن آتش بزرگ سده با چهل شاخه از درختان هرس شده‌ی باغ به نشانه‌ی چهل روز (چله‌ی بزرگ) در میدان ده می‌افروزند و از روی آن می‌پرند و می‌خوانند:
سده سده‌ی دهقانی
چهل کنده‌ی سوزانی
هنوز گویی زمستانی

پیش‌ترها که سده‌سوزی در دشت‌های باز برگزار می‌شد، مردم در شامگاه (غروب) گرداگرد آتش غالی (قالی) می‌انداختند و پیش از افروختن آتش با هم دیدار می‌کردند.

در #جشن_سده آش می‌پزند، آجیل می‌خورند و پس از افروختن آتش دست در دست، گرد آتش می‌آیند و پس از کم شدن آتش از روی آن می‌پرند و سوارکاران به نمایش می‌پردازند.
برزگران کمی از خاکستر سده را در کشتزار می‌پاشند و آن را مایه فراوانی می‌دانند.

بر پایه یک باور کهن، در این شب ستاره‌ی گرما به زمین درود می‌فرستد.

⭐️🔥 @AdabSar
🔥 فردوسی و داستان پیدایش جشن سده


🔥 درباره‌ی پیدایش جشن سده بسیار گفته‌اند.
یکی از افسانه‌های ایرانی که گویا بر شاهنامه‌ی فردوسی استوار است، می‌گوید که جشن سده جشن پیدایش آتش به دست هوشنگ، پادشاه پیشدادی است. بر این پایه هوشنگ چهار پشت پس از گیومرت (کیومرث) زاده شد. در افسانه‌ها گیومرت نخستین آدم روی زمین بود.

🔥 ولی شاهنامه‌پژوهانی چون «جلال خالقی مطلق» و «مصطفا جیحونی» می‌گویند که داستان پرتاب سنگ به سوی مار و پیدایش آتش به دست هوشنگ داستانی از شاهنامه نیست و در دست‌نویس فلورانس شاهنامه نیز دیده نمی‌شود. به باور آن‌ها این داستان پس از فردوسی به شاهنامه افزوده شده، در ایران باستان چنین باوری نبود و در هیچ‌یک از نیپیک(کتاب)های ایران‌شناسی پیش و پس از فردوسی این داستان دیده نمی‌شود. زیرا پیدایش آتش بسیار کهن‌تر از زمان هوشنگ است.

🔥 «فریدون جنیدی» می‌گوید دو سوم شاهنامه پس از فردوسی به آن افزوده شده ولی درباره‌ی داستان هوشنگ سخنی نمی‌گوید.

🔥 چندتن از شاهنامه‌پژوهان با خالقی مطلق همداستان نیستند و سروده‌ی پیدایش آتش به دست هوشنگ را از آن فردوسی می‌دانند.
شاید پیدایش این افسانه از این همسانی (شباهت) است که هوشنگ به چَم (معنی) خوب، درخشان، خانه‌ی خوب، نخست‌زاد، پیش‌آفریده و نماد فروغ و روشنایی است و آتش نیز نخستین آفریده‌ی ایزد برای زمین خوانده می‌شد.

🔥 چنانچه افسانه‌ی پیدایش آتش به دست هوشنگ پیشدادی را فردوسی سروده باشد، می‌توان جشن سده را بجا مانده از زمان پادشاهی هوشنگ دانست. ابوریحان بیرونی نیز آن را یادگار زمان فریدون می‌داند. داستان هوشنگ و پیدایش آتش را از فرانک دوانلو بخوانید:
t.me/AdabSar/9922

#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_سده

🔥 @AdabSar

🔥 هوشنگ پیشدادی که بود؟


پس از آشنایی با داستان‌های #جشن_سده بد نیست بدانیم هوشنگ چه کسی بود. گفته می‌شود هوشنگ پسر سیامک و از نوادگان کیومرث یکی از پادشاهان پیشدادی ایران بود و در هرجا که مردم می‌زیستند آتشکده‌ای برپا کرد که همیشه روشن بود تا مردم برای گرم و روشن نگاه داشتن خانه‌هایشان به آتش دسترسی داشته باشند و آتش خانه‌ی خود را از این آتشکده بگیرند.

از این‌رو شهرمندی (تمدن) و یکجانشینی در زمان او آغازید زیرا کوچ برای گرما رخ می‌داد و برپایی آتشگاه مردمان را از کوچ بی‌نیاز می‌کرد. افسانه‌ی پیدایش آتش به دست هوشنگ شاید از کوشش او برای برپایی آتشکده‌ها و آسوده زیستن مردمان برآمده باشد.
بر پایه‌ی داستان‌ها آهن در زمان او یافت شد و هوشنگ پیشه‌ی آهنگری را بنیاد نهاد. به مردمان برزگری و کشاورزی آموخت تا زندگی خود را بگردانند و زندگانی خود را در راه آبادانی جهان گذراند.
از روزگار کهن تا امروز یکی از آرزوهای خوب ایرانیان برای یکدیگر این است:
«تنور خانه‌ات همیشه روشن باد»
این آرزو و نیایش به‌جا مانده از روزگار هوشنگ است.


🎨 نازک‌نگاره/ریزنگاره (مینیاتور) برگرفته از داستان هوشنگ و پدید آمدن آتش است.

🔥 @AdabSar
❄️ جشن میانه‌ی زمستان و روزشماری فرارسیدن بهار دل‌انگیز


❄️ جشن میانه‌ی زمستان یکی از جشن‌های بخش‌بندی سال بود که ایرانیان در این روز برای گذشتن نیمی از زمستان سخت و نزدیک شدن به بهار دل‌انگیز پایکوبی می‌کردند.
در گذشته‌های دور که هنوز گاهشمار هفته و ماه نبود، ایرانیان برای بخش‌بندی سال، یک سال را به چهار وَرشیم (فصل) و هر وَرشیم را با برگزاری جشنی در میانه‌ی آن به دو بخش می‌کردند و این بخش‌بندی، راهکاری ساده و باریک‌بینانه برای شمارش روزها و آگاه شدن از آغاز و پایان سال بود. یکی دیگر از انگیزه‌های برگزاری جشن‌های نیمه‌ی بهار، تابستان، پاییز و زمستان این بود که کشاورزان و دامداران بتوانند برای کشت‌وکار خود برنامه‌ریزی کنند. در گذشته‌های دور به این جشن‌ها گاهنباری می‌گفتند.

❄️ پژوهشگران بر این باورند که جشن‌های گاهنباری هشت جشن بودند. ولی موبدان ساسانی با دستبَری (تحریف) آیین‌های کهن، دو جشن را زدوده‌اند تا جشن‌های گاهنباری شش‌گانه شود و با شش گام آفرینش در باورهای مزدیسنایی و برخی از باورهای دینی نوساخته‌ی این موبدان هماهنگ شود. از سویی جشن‌ها را دارای ریشه‌ی دینی بنمایانند.

❄️ گروهی از پژوهشگران گفته‌اند که سال گاهنباری از هنگام دگرگونی (انقلاب) تابستانی یا نخستین روز تابستان (بلندترین روز سال) آغاز می‌شد و پس از هفت پاره‌ی زمانی (سه پایان ورشیم و چهار میانه) به آغاز سال پسین می‌رسید. پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگر ورشیم‌ها، دارای جشن گاهنباری نبود و جشن آغاز سال نو به‌شمار می‌رفت.

❄️ اگر جشن میانه‌ی زمستان یکی از جشن‌های گاهنباری باشد، برجسته‌ترین آیین آن بخشش و دهش بود. زیرا انگیزه و آیین‌های جشن‌های گاهنباری یکی بودند. در سده‌های پس از آن هم مردمان استان‌ها و روستاهای گوناگون با برگزاری آیین‌هایی، جشن میانه‌ی زمستان را زنده نگاه می‌داشتند. نواختن ساز و سر دادن آواز، پایکوبی، پختن و خوردن آش، نیایش و شب‌نشینی بخش‌هایی از آیین‌های گذشته‌های نه‌چندان دور بود.

❄️ شاید بتوان گفت جشن «پیرشالیار» در کردستان، جشن «میرما» در مازندران و اَپاختر (شمال) کوهستان‌های هندوکش (استان‌های تخار، بغلان و سمنگان)، جشن کوسه‌گلدی یا کوسه‌ناقالی و... که در این روزها برگزار می‌شوند به‌جا مانده از جشن میانه‌ی زمستان هستند. گفته شده نیمه‌ی زمستان در برخی گاهشمارهای بومی مانند گاهشمار‌ «وهار کردی» که در لرستان، بختیاری و کردستان نشانه‌های آن تا به امروز مانده است، آغاز سال نو به شمار می‌رفت.


✍️ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_میانه_زمستان #بهمنگان

برای آشنایی با افسانه‌ها، پیدایش، کارکرد و آیین‌های #جشن_گاهنباری این برچسب را در ادب‌سار بجویید.


📖📖 برگرفته از:
- راهنمای زمان جشن‌ها و گردهمایی ملی ایرانیان «رضا مرادی غیاث‌آبادی»
- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان «هاشم رضی»


🎼 فرتور(عکس): جشن پیر شالیار در اورامانات

❄️ @AdabSar
ادب‌سار
🔥 هوشنگ پیشدادی که بود؟ پس از آشنایی با داستان‌های #جشن_سده بد نیست بدانیم هوشنگ چه کسی بود. گفته می‌شود هوشنگ پسر سیامک و از نوادگان کیومرث یکی از پادشاهان پیشدادی ایران بود و در هرجا که مردم می‌زیستند آتشکده‌ای برپا کرد که همیشه روشن بود تا مردم برای…
✉️ پیام شما
فرستنده: «دیناروند»


درودها
و سپاس بسیار از زنده نگه داشتن فرهنگ و هنر ایران و ایرانی. بسیار درود

در جشن سده برخی لران در چهار طرف هوش (حیاط خانه) شاخه‌های کوتاه شده درختان را آتش می‌زنند و دور تا دورش دست در دست هم می‌رقصند و آواز می‌خوانند.
البته در قدیم به مجموع اتاق‌ها و حیاط هوش می‌گفتند ولی امروزه فقط به محوطه محصور شده یا همان حصار خونه که دروازه ورودی هم دارد هوش می‌گویند.

دکتر سیروس حامی از شاهنامه‌پژوهان یزد
در پیامی تلگرامی از من پرسید شما به حیاط خانه چه می‌گویید؟ گفتم: هوش. برخی به کل خانه یعنی مجموع اتاق‌ها وحیاط می‌گویند هوش. البته امروزه بیشتر در مناطق روستایی و بکر و در میان سالخورده‌ها این کاربرد بیشتر است. ایشان فرمودند به گمانم هوش شما از هوشنگ که اولین سرپناه را برای انسان ساخته، گرفته شده باشد.

#جشن_سده
@AdabSar
🌾🌬 جشن بادبره نشانه‌ی ارزشمندی «باد» در زندگی نیاکان


🌦 روز بیست و دوم هرماه از گاهشماری باستانی ایران «بادروز» نام داشت و گرامی داشته می‌شد. زیرا باد یکی از چهار آخشیج سپند (عنصر مقدس) و پاک‌کننده بود. باد در زندگی کشاورزان ارزش ویژه‌ای داشت. آن‌ها دریافته بودند که باد چه دگرگونی‌هایی در زیست‌بوم و کشت‌وکار پدید می‌آورد. به این جشن «باذوره» نیز می‌گفتند. باد در زبان اوستایی «واتـَه» گفته می‌شد و ایزد باد از بزرگ‌ترین ایزدان ایرانی در باورهای زُروانی و زرتشتی بود.

🌦 پیشینیان سالی یک‌بار بادروز را جشن می‌گرفتند. ایران‌شناسان درباره‌ی اینکه «جشن بادبره» در چه زمانی برگزار می‌شد دو گمان دارند.
برخی بادروز از دی‌ماه و شماری دیگر همچون ابوریحان بیرونی بادروز از بهمن‌ماه را درست می‌دانند. بیرونی در آثارالباقیه زمان جشن بادروز را روز ۲۲ بهمن‌ماه می‌داند و می‌نویسد که در نوروز جشنواره‌ای همانند جشن بادروز در اسپادانا (اصفهان) و در یک هفته برگزار می‌شود.

🌦 در جشن بادروزی بازار همگانی برپا می‌شد و مردم در آن روز مانند جشن تیرگان رشته‌هایی از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد می‌سپردند.
ابوریحان بیرونی می‌گوید که در گومِس (قم) و شهرها و روستاهای نزدیک به آن بادروز با شادی، پایکوبی و راه افتادن کاروان‌های شادی همراه بود. همچنین در بازار ویژه‌ی این جشن، ابزار شادمانی در دسترس بود: «روز بیست و دوم هر ماه باد نام دارد و در بهمن ماه این روز جشنی است که به همین نام معروف است. در قم و نواحی آن رسومی از شرب و لهو برای این عید قائل می‌شوند که مانند رسوم دیگر اعیاد است. چنانکه در اصفهان در ایام نوروز بازاری برپا می‌شود و عید می‌گیرند و آن را در اصفهان کژین گویند و فقط فرق باد روز و کژین آن است که آن یک روز و این یک هفته است.» برداشت‌ها از نوشته بیرونی این است که جشن کژین در اسپادانا نیز در ستایش باد برگزار می‌شد.

🌦 «جشن باد» افسانه‌ای خواندنی دارد. می‌گویند در هزاره‌های دور، هفت سال در سرزمین ما باد نوزید. پس از هفت سال در چنین روزی چوپانی نزد خسرو* رفت و گفت: دیشب بادی به آهستگی وزید تا جایی که موی گوسپندان اندکی جنبید. این رویداد ایرانیان را شاد کرد و «جشن بادروزی» پدید آمد.
در داستان‌ها نوشته‌اند «شبان نزد کسرا رفت» کسرا اربیده (تازی شده) خسرو است و در گذشته تازیان به همه‌ی پادشاهان ایران کسرا می‌گفتند. در داستان‌های جشن بادروزی نوشته نشده که فردید (منظور) کدام پادشاه ایران است. تنها می‌توان گمان کرد که یکی از پادشاهان کهن پیش از ساسانیان باشد.


✍🏼 و 📸 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #بهمنگان #بادروز

📖📖 برداشت از:
- گاهشماری و جشن‌های ایران باستان «هاشم رضی»
- جشن‌های ایرانیان «عسگر بهرامی»

🌬🌾 @AdabSar
جشن بادبره و افسانه‌ی ایزد نیکوکار و ویرانگر


باد یکی از چهار آخشیج سپند (عنصر مقدس) و پاک‌کننده بود. باد در زبان اوستایی «واتـَه» و سپس «وای» گفته می‌شد و ایزد باد از بزرگ‌ترین ایزدان ایرانی در باورهای زُروانی و زرتشتی بود. باد در زندگی کشاورزان ارزش ویژه‌ای داشت. آن‌ها دریافته بودند که باد چه دگرگونی‌هایی در زیست‌بوم و کشت‌وکار پدید می‌آورد. به گمان «جشن بادبره» در بادروز از بهمن ماه برابر با بیست‌ودوم این ماه در ایران باستان برگزار می‌شد.

ایزد باد یکی از کهن‌ترین ایزدان هند و ایرانی است. در باور مردمان هندوایرانی جهان سه رده داشت: زمین، آسمان و هوا. نوشته‌اند که ایزد باد (وای/وایو) بر هوا و پهنه‌ی میان گنبد آسمان و روی زمین فرمان می‌راند. در نوشته‌های کهن ایرانی از او به نام اندورا به چم (معنی) تهی یاد شده است. در آیین‌های هندو او پیام‌آور خدایان است.

ایزد باد چهره‌ای دوگانه دارد. هم خوب بود و «وای وَه» یا «وای بِه» نام داشت و هم بد بود و سویه‌ی بد او «وای وَتـتـَر» یا «وای بد» نامیده می‌شد. زیرا باد از هر دو جهان نیک و بد می‌گذرد و دو رفتار زیان‌بار و سودرسان دارد. او نیکوکار است ولی می‌تواند با نیروی ویرانگر خود همه‌چیز و همه ‌کس را نابود سازد. او دو روی زندگی‌بخش و مرگ‌آفرین دارد. هم نخستین دمی است که زندگی با او آغاز می‌شود و هم واپسین دمی است که مرگ را با خود به همراه می‌آورد. در افسانه‌های هندی به وای بد ایندرا می‌گفتند که از دیوها و اهریمنان بود.

مردم خورآسان (شرق) ایران بزرگ، ایزد وای را آفریننده و نگهبان پل چینوت (صراط) می‌دانستند. او را پشتیبان و آرام‌بخش روان‌های درگذشته می‌دانستند و باور داشتند این ایزد روان‌های درگذشتگان را در سفرشان به آسمان همراهی می‌کند. وای در دگرگونی‌های زبانی بسیار به «واد» و «باد» دگرگون شد. ایزد وای در ویسپرد همراه آسمان و دریای فراخکرت که نماد جای تهی است ستوده شده است.

در افسانه‌ها ایزد وایو گردونه‌ای زرین دارد و خدایی نیرومند، فراخ‌سینه، جنگجویی سهمناک، دلیر، تیزرو و پیروز شونده با تن‌پوش ارغوانی است. او زمانی که جامه‌ی نبرد بر تن دارد با جنگ‌افزار زرین خود دشمنان را دنبال و اهریمن را نابود می‌کند و از آفرینش اورمزد پاسداری می‌کند. وایو نماد آسمانی ارتشتاران است.

گفتنی است افسانه‌های باستانی ایزدان، پرشمارند و پیچیده‌اند و در این یادداشت‌ها تنها به گوشه‌ای از آن می‌توان پرداخت.


گردآورنده: #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_بادبره #بهمنگان #بادروز


📖 برداشت آزاد از:
- اسطوره‌شناسی ایزدان ایرانی «شروین وکیلی»
- دانشنامه‌ی ایرانیکا
- امردادنیوز
- رسانه اینترنتی باستان‌شناس


آشنایی با جشن‌ها و افسانه‌های در پیوند با ایزد باد

جشن یلدا و افسانه‌ی ایزد باد:
t.me/AdabSar/21338

جشن تیرگان و همراهی ایزد باد با تیر آرش:
t.me/AdabSar/20893
t.me/AdabSar/20899

جشن سیزده به‌در و شکست دیو خشکسالی در همراهی ایزدان باد و باران:
t.me/AdabSar/20672

جشن خردادگان و شکست دیو گرسنگی و تشنگی به دست ایزد باد و ایزدبانوی خرداد:
t.me/AdabSar/20818

جشن امردادگان و رویاندن دوباره‌ی گیاهان به دست ایزد باد و ایزدبانوی امرداد:
t.me/AdabSar/20943

🌍🌱 سپندارمذگان یا اسپندگان یکی از بزرگ‎ترین و افسانه‎ای‌ترین جشن‎های ایرانی در ستایش سپندارمذ، ایزدبانوی زمین، از مهین ایزدان، نگهبان زمین، جانوران، سرسبزی و باروری، همچنین نماد مادری، مهربانی، فروتنی و بردباری بود.
سپندارمذ در ایران برنام (لقب) زمین و نماد عشق بود. زیرا با فروتنی و گذشت به همه مهر می‌ورزید، زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگریست و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود می‌پذیرفت.
این ایزدبانو به جانوران چراگاه می‌بخشید، از زاده شدن فرزندان نیک شادمان می‌شد و از راه رفتن زنان و مردان بداندیش و دزد آزرده می‌گشت ولی مادرانه تاب می‌آورد و در برابرشان شکیبا بود.
اسپندارمذگان در ایران باستان روز بزرگداشت زن و زمین بود. زیرا که زنان و زمین هر دو در ویژگی‎های زایندگی، پدیدآوردن زندگی، باروری و رویش، هنباز (مشترک) بودند. این ویژگی از نام آن‎ها و ریشه‎ی یکسان زن و زمین نیز هویداست.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #سپندارمذگان #اسپندگان

🌍🌱 @AdabSar

🌍🌦 «سپنته‎آرمییتی» امشاسپند یا فرشته‌ی #سپندارمذگان است، ساخته شده از واژگان اوستایی سپنت (پاک) + آرمییتی(فروتنی). در پهلوی آن را به خرد والا برگرداندند. او نماد باروری و رویاندن جوانه‌ها پس از زمستانی سخت بود. سپندارمزد و اسپندارمذ از نام‌های او هستند.

تنها دشمن و همیستار (رقیب) او دیو ناخشنودی و خیره‌سری «ترومییتی»‌ بود. هرکس مایه‌ی ناخشنودی سپندارمزد و زنان که نماد باشندگی او بودند، می‌شد، یار ترومیییتی خوانده می‌شد.

در افسانه‌ها فرشته‌ی اسپندارمذ یار نویسندگان و اندیشمندان بود. به نوشته‌ی پلوتارک، اردشیر دوم هخامنشی تندرستی همسرش استاتیرا که زنی فرزانه بود را از سپندارمذ خواستار شد.

سپندارمذگان را «جشن برزگران» نیز می‌‏نامند. زیرا برزگران همیاران سپندارمذ در رویاندن زمین هستند و در این زمان آماده‎ی کشت‌وکار می‌شوند.

بیرونی درباره‌ی این افسانه نوشته که «آرش شیواتیر» برای پس‎گیری سرزمین‎های ایران از تورانیان جان در تیری گذاشت که به رهنمونی اسپندارمذ ساخته بود. او به منوچهر پیشدادی فرمان داد تا برای آرش تیر و کمان بسازد تا هنگام نیاز از مرزهای ایران پاسبانی کند.

#جشن_های_ایرانی #اسپندگان

🌦🌍🌱 @AdabSar
🪽🦊 جشن آبسالان و فرخندگی روباهان بالدار


🦊 جشن‌های پرشمار اسپندماه با «جشن آبسالان» آغاز می‌شود. آب‌پاشان و جشن روباه نام‌های دیگر آن هستند. با بررسی برخی از گاه‌شماری‌های کهن گفته شده که زمان برگزاری آن در ایران باستان برابر با یکم اسپند بود.
گمان می‌رود که این جشن به بهانه‌ی پایان یخ‌زدگی جویبارها، آب شدن برف، روان شدن آب چشمه‌ها، به گوش رسیدن سدا(صدا)ی دلنواز رودخانه‌ها و آواز پرندگان، شکفتن گیاهان و دیده شدن دوباره‌ی روباهان که ایرانیان آن را فرخنده می‌دانستند، برگزار می‌شد.
گویا آبسالان پیوند تنگاتنگی با نوروز و جشن‌های فروردین دارد ولی داستان‌های ناهمانندی نیز درباره‌اش گفته شده است. شاید آبسالان یکی از جشن‌های باران‌خواهی بود که اکنون در استان‌های خشک کشور به شیوه‌های دیگری برگزار می‌شود. از سویی در گاهشماری سیستانی، نام سومین ماه سال «اوسال» است شاید بتوان برداشت کرد که این جشن با گذشت روزگاران جابجا شده است.

🦊 افسانه‌های «جشن آبسالان» از زبان «ابوریحان بیرونی» و دیگران بسیار خواندنی‌اند:
- در روزگار کیانیان و در آستانه‌ی بهار روباهان بالداری پدیدار می‌شدند که آمدن آنان مایه‌ی خوشبختی مردم در آن روزگاران بود. پس از کیانیان، روباهان بالدار ناپدید شدند ولی تا روزگار ابوریحان (و تاکنون) مردم دیدن روباه در آستانه‌ی بهار را نیک می‌شمردند.
- در این روز جمشیدشاه برای نخستین بار در دریا مروارید یافت. مردم نیز برای گذشتن سرمای سخت گذشته و نزدیک شدن بهار شادمانی می‌کردند.
- بیرونی از زبان ایرانشهری و او از زبان موبدان ارمنی گفته‌اند که در این روز بر فراز یک کوه بزکوهی سپیدی پدیدار می‌شود. اگر بزکوهی فریاد بکشد سالی خوش و اگر فریاد نکشد خشکسالی در پیش است.

🦊 چند دیدگاه درباره‌ی چیستی آبسالان بخوانیم:
- آبسالان هم‌ریشه با آبشار و نشانه‌ی پیدایش بهار است.
- آبسالان در پازند «آوساران» و در مینوی خرد «آپسالان» است. تفضلی و مک‌کنزی با نگاه به هر دو، آن را به چمار (معنی) هنگام بهار و روز بهاری می‌دانند.
- در برگردان «مینوی خرد» به انگلیسی و همچنین نیبِرگ آن را روز توفانی و روز بارانی چمیده‌اند (معنی کرده‌اند).
- در «ریگ‌ودا» این واژه «آپسارا» و به گمان به چمار ابر یا رگبار است که روی گیسوی بلند خورشید را می‌گیرد.
- نام «آبسال وهاری» در نوشته‌های بیرونی شاید نشانه‌ی نزدیک شدن به بهار باشد.
- سروده‌ای از ناصرخسرو می‌گوید #آبسالان با کمبود آب در پیوند است؛ نه با خرمی و سبزی بهار:
-همی تابد ز چرخ سبز عیوق
چو آتش بر صحیفه آبسالی!
- در سروده‌ی «ابو نواس» در سده‌ی دوم، آبسال به ماناک (معنی) باران و رگبار بهاری است. این واژه برای نخستین بار و برای نام بردن از جشنی فرخ در کنار نوروز و مهرگان آمده و پیداست که جشنی بزرگ بود.
-به حق المهرجان و نوکروز
و فرخروز آبسال الکبیس!


🦊 آیین‌های جشن آبسالان:
بر پایه‌ی افسانه‌ها در این روز خداوند نیکی، بدی و چگونگی رخ دادن آن‌ها را در دست گرفت. گفته شده که کیانیان جشن آبسالان را «بهارجشن» می‌گفتند.
ایرانیان در بامداد جشن آبسالان با نگاه به آسمان و ابرها، درباره‌ی فراوانی یا خشکسالی سال آینده پیش‌بینی می‌کردند. مردم و پادشاه در این روز به دشت‌ها می‌رفتند و پیش از اینکه پادشاه خوراک بخورد، به او پوپک، جوجه و کره‌خر پیشکش می‌کردند.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #اسپندگان #جشن_آبسالان #آبسالان

🦊🪽 @AdabSar

ایرانیان باورمند به #اسپندگان زمین را «ماده» و چون زنان، بارور، زاینده و پرورنده می‌دانستند که همه باشندگان(موجودات) بر پهنه او و در آغوش او پروریده‌اند. از همین خاستگاه واژگانی چون «مام میهن» و «سرزمین مادری» پدید آمد و فراگیر شد.

در هنگامه‌هایی از ایران باستان زن را زندگی‌بخش و فرزند را دنباله‌ی مادر می‌دانستند. سنگ‌نبشته‌های ایذه نیز گواه آن است. مردم نیز برای شناساندن خود، نام مادر را بجای نام پدر می‌گفتند. این باور با ساختار زن‌سالاری و مادرشاهی دگرسان(متفاوت) است.

در نمادهای ایرانی که در اوستا بازنمایی شده، پیوند زن و مرد به پیوند زمین و آسمان مانند است. زن بارور و شکیباست و مرد چون آسمان باران می‌بارد و آفتاب می‌تاباند تا زن/زمین فرزند بپرورد و او به زندگی فرا بخواند.

جشن #سپندارمذگان هنوز نزد پارسیان هند پایاست. در این روز به روی پاره كاغذ سخنانی چند از اوستا و پهلوی می‎نویسند و به در خانه‌های خود می‎آویزند تا از آسیب گزندگان و جانوران بر كنار بمانند. کشاورزان همین افسون‌ را برای دور داشتن كشتزاران از گزندها به كار می‎بردند.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی
🤰🏻🌏 @AdabSar

🌦🌳 «ابوریحان بیرونی» #سپندارمذگان را جشن مردگیران نامیده بود. «جلال خالقی مطلق» آن را دگردیسی از مژده‎گیران یا همان پیشکش مردان به زنان می‌داند که به مژدگیران، مزدگیران و مردگیران دگرگون شد. او همچنین نوشته است از این‎رو که دختران دم بخت را به همسرگزینی برمی‏انگیختند، اين جشن را «مردگيران» می‌ناميدند.

#اسپندگان برای دختران شوهرنکرده نیز روز جشن و شادی بود ولی با گذشت سده‌ها، جایگاه آنان در این جشن کمرنگ و جایگاه زنان همسردار پررنگ شد.
به گفته‎ی بیرونی بسیاری از این آیین‌‏ها باستانی نبودند و با گذر زمان به سپندگان افزوده شدند.

مردم ایران بر پایه‌ی آیینی دیرین در این روز خجسته با همیاری یکدیگر می‌کوشند تا برای سپاسگزاری زندگی و بخششی که زمین به همه‌ی زیستمندان می‌دهد، با آبادانی و ساخت و سازهای سودمند برای مردم و زمین، این مهر را پاسخ گویند.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی
🌳🌦 @AdabSar

🌏💃🏻 #سپندارمذگان از جشن‏‌های بهاری و روز مهر و پیوند همسران و فرمانروایی بانوان در شهر بود. مردان به نشانه‌ی ادب برای نکوداشت و شادی بانوان خانواده می‌کوشیدند، آرزوهای زنان را به دیده می‌گذاشتند و به آن‎ها گل و پیشکش می‎دادند. گفته شده ایرانیان نخستین مردمانی بودند که به نشانه‌ی مهر و دوستی به یکدیگر گل می‌دادند.

#اسپندگان روز آزادی زنان از کار خانه و بیرون بود. آنان جامه‎ی نو و زیبا می‎پوشیدند، با گلی در دست در بالای خانه می‌نشستند یا با دیگر زنان شادی می‎کردند. نیایش در آتشکده‎ها آیین پایانی روز بود.

بیرونی نوشته در این روز مردم کژدم بر سر در خانه‌ها می‌آویختند تا گزند نیابند. معین نوشته از آغاز دمیدن روشنایی تا بر آمدن آفتاب، چشم‎پناهی بر برگ‌های چهارگوش می‌نوشتند و بر سه دیوار خانه می‌چسباندند.


#جشن_های_ایرانی
💃🏻🌍 @AdabSar

🌍🤰🏻 نه تنها روز اسپندارمذگان، که سراسر اسپندماه ویژه‎ی ایزدبانوی سپندارمزد و زنان خردمند و درستکار بود و نه تنها سراسر اسپندماه، که روز پنجم هر ماه، اسپندروز نام داشت و نماد ایزدبانوی سپندارمذ، رویش و باروری زن و زمین بود. ایرانیان او را سرچشمه‎ی مهر، بردباری و شکیبایی اهورامزدا می‌دانستند. این ایزدبانو مانند زمین شکیبا، فروتن و بارور بود و آرامش و سازش با پیرامون از ویژگی‌هایش. از این رو بانوان را از تبار خجسته‎ی او دانسته‌اند.

باید دانست در ایران باستان این روز، روز زن به برداشت امروزی نبود. روز گرامیداشت زمین بارور شونده و زنان، این همتایان زمین بود.

در باورهای کهن، سپندارمذ، گام چهارم از شش گام آدمی به سوی خوشبختی بود. سپندارمذ، نماد مهر و فروتنی، بهره‌گیری درست و اندیشمندانه از نیرو و توان بود. زیرا اندیشه‌ی نیک، راهنمای آدمی به سوی مهربانی و فروتنی است. تا جایی که رفتار آدمی مایه‌ی آسودگی خود و دیگران و مهرورزی به جهان می‌شود.


#پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #سپندارمذگان #اسپندگان
🤰🏻🌍 @AdabSar

🌱🌸 جشن #سپندارمذگان یا #اسپندگان نیز همچون دیگر جشن‏های ماهانه نمادی از میان گل‏‌ها داشت. مهرداد بهار در برگردان «بندهش ایرانی»، رقیه بهزادی در برگردان «بندهش هندی» و سعید عریان در برگردان پهلوی «خسرو قبادان و ریدکی» گل ویژه سپندارمذ را «پلنگ‌مشک» دانسته‌اند که گلی خوشبو است. جلیل دوستخواه، سهراب خدابخشی و جهانگیر اوشیدری برپایه‎ی گمانزدی در «برهان قاطع»، گل ویژه‎ی سپنتاآرمئیتی را «بیدمشک» نام برده‌اند.
فرتور(عکس)، گل زیبای «پلنگ‌مشک» است.

پنجم اسپند، روز جشن بزرگ باستانی سپندارمذگان گرامی باد.


#جشن_های_ایرانی
🌸🌱 @AdabSar
🐎 جشن اسپندی و افسانه‌ی بازگشت اسپندیار با اسب سپید


🐎 «جشن اسپندی» یکی از نخستین جشن‌های اسپندماه بود که نویسندگان زمان برگزاری آن را یکی از نخستین روزهای اسپند می‌دانند و از اورمزدروز (یکم) تا اسپندروز (پنجم) اسپند را در گمان‌های خود آورده‌اند. «جلال خالقی مطلق» باور دارد که جشن اسپندی نمودی دیگر از جشن بزرگ اسپندگان است که در روز پنجم این ماه برگزار می‌شد و با گذر زمان در شهرها و روستاهای گوناگون روز آن جابجا شده است. زیرا در هر دو به نشانه‌ی مهر به زنان شادباش و پیشکش (هدیه) می‌دادند. ولی بسیاری دیگر جشن اسپندی را هم‌زمان با جشن آبسالان در یکم اسپند می‌پندارند.

🐎 در سال‌های نه چندان دور شب اسپندی را به اسپندیار پیوند می‌دادند و باور داشتند اسپندیار (اسفندیار) رویین‌تن که با اسب سیاه کشته شد در این شب با اسب سپید بازمی‌گردد. اسب سیاه او را به جهان زیرین برده و اسب سپید بازمی‌گرداند. پس با چسباندن سبزه به سردر خانه به پیشوازش رفته و کنار درِ خانه جو می‌ریختند تا اسب اسپندیار بخورد. همچنین دیگی از آش اسپندی را از شب تا بامداد در تنور می‌گذاشتند تا در آن سال تنور خانه گرم بماند و آش اسپندی آن‌ها را از سرماخوردگی نگه‌دارد. یکی آیین‌های ماندگار و همگانی آن پخت آش اسپندی بود.

🐎 شاید ریشه‌ی باور به بازگشت اسپندیار به نام واپسین ماه سال که اسپند یا سپندارمذ نام دارد، بازمی‌گردد. در این باور ایزدبانوی اسپندارمذ با اسب سیاه (نماد شب، سرما و زمستان) به زیر زمین رفت و با اسب سپید (نماد روز، گرما و بهار) به زمین بازمی‌گردد و زمین کم‌کم گرم و سبز می‌شود. همانند این داستان درباره‌ی ایزد رپیثوین هم سینه به سینه گفته می‌شد. شاید بنیاد این افسانه، باور به باروری و زندگی است. در این روز زنان گرد هم می‌آمدند، جشن می‌گرفتند، آیین‌های زنانه داشتند و آش اسپندی می‌پختند تا شب‌های سرد زمستان را به خوبی سپری کنند.

🐎 در گذشته مردم گوسگان (جوشقان) شب نخست اسپند را آغاز سال می‌دانستند. جشن باشکوهی می‌گرفتند، بهترین خوراک را می‌پختند، شادی می‌کردند و به یکدیگر شادباش می‌گفتند. در این شب جوانان به بام‌ها رفته و با انداختن دستمالی به درون خانه پیشکشی به نام اسپندی می‌گرفتند. در این هنگام از سال اگر مردی با زنی نامزد بود یا تازه پیمان زناشویی بسته بود پیشکش اسپندی به خانه اروس (عروس) می‌فرستاد و همگی شام را در خانه اروس می‌خوردند. همچنین در این روز افسون می‌خواندند و آن را بر کاغذ چهارگوش می‌نوشتند، مویز و دانه‌ی انار را می‌کوبیدند و باور داشتند با این کار از جانوران و گزندگان آسیبی به آن‌ها نمی‌رسد.

🐎 امروز در برخی شهرستان‌های گوناگون اسپادانا (اصفهان)، یزد، اراک و استان پارس جشن اسپندی پاس داشته شده و در یکی از روزهای یکم، پنجم، نیمه‌ی اسپند یا پنج روز مانده به نوروز آش جو اسپندی پخته می‌شود.‌ در این شهرها به آش اسپندی آش دانگو (هم‌ریشه با دانگ و دانگی)، دانکو، هفت‌دانه، دونکی، آش دونی، آش ترش، آش گندم و آش جه‌جه نیز می‌گویند. پخت آش برای جشن‌های ایرانی نمادی از کار گروهی است.
در بیدگل «پلوی شب اسفندی» با خورش نخود می‌پزند و در خورش گوشت خروس می‌ریزند. در نیاسر کاشان نیز هلیم می‌پزند.

🐎 در آبادی‌ها برای جشن اسپنده می‌خوانند:
غم مخور دهقان (دهگان) که اسفند (اسپند) در رسید
نان و خاگینه به دلبند در رسید
غم مخور دهقان که اسفند آمده
هفت‌سین، امشب به کامت آمده
و
امشب شب اسپنده
زاییدن گوسپنده


🐎 برای دیدن فرتور(عکس)هایی از برگزاری جشن اسپندی در شهرهای اراک و استان اسپادانا به این پیوند بروید:
markazi.isna.ir/default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=87929


✍🏻 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_اسپندی #اسپندگان


📚
برگرفته از:
- مردگیران، جشن بهاری زنان «جلال خالقی‌مطلق»
- آش اسفندی و جشن اسفندگان، از تارنمای ایران‌نامه «شاهین سپنتا»
- جشن اسفندی نمودی از سپندارمذ «محمد جعفری قنواتی»


🐎 @AdabSar
🌧 جشن وخشنکام؛ جشن ستایش آمودریا


🌧 «جشن وخشنکام» در آبان‌روز از اسپندماه برابر با دهم اسپند در ستایش آمودریا (رود جیهون) و بیشتر در سرزمین‌های اَپاختَر خورآیی (شمال شرقی) ایران پهناور برگزار می‌شد.

🌧 در کرانه‌ی خورآیی (شرقی) خراسان بزرگ یا سرزمین آفتاب دو رود بزرگ روان بود که گاه به نام‌های سيهون و جيهون خوانده می‌شدند و سرزمین‌های آن سوی آن‌ها را فرارود یا ورارود (ماورا‌ءالنهر) می‌نامیدند. نام کهن آن‌ها آمودریا و سيردريا بود. آمودریا در گذشته مرز ایران و توران بود. این رود نزد مردم و فرمانروایان ایران ارزش و جایگاه ویژه‌ای داشت چرا که ایرانیان باستان همواره ارجدان آب و زیست‌بوم بودند.

🌧 آمودريا با نام آب‌پنج یا پنج‌آب از کوهستان‌های پامیر (بلندی‌های هُکَر در اوستا) سرچشمه می‌گیرد. این رود در گذشته‌های دور به دریای کاسپین (دریای فراخکرت در اوستا) سرازیر می‌شد. ولی امروز به دریاچه‌ی آرال می‌ریزد.

🌧 نام #وخشنکام از رود وخش یا سرخ‌آب که بزرگترین شاخه‌ی آمودریاست گرفته شده است.
ابوریحان بیرونی وخشنکام را فرشته‌ی جیهون می‌دانست که در پیوند با آناهیتا ایزدبانوی آب یا شاید نمود دیگری از آناهید یا آناهیتا بود. از آیین‌های این جشن هیچ گواهی برای ما نمانده است. گفته می‌شود وخشنکام جشنی در پیوند با #اسپندگان و شادی سبز و بارور شدن زمین هم بود.

🌧 آمودریا بزرگترين، پرآب‌ترين، بلندترین و پهن‌ترين رود همه‌ی سرزمين‌های ايران و آسیای میانه بود و در گذرگاه بیش از ۲۵۰۰ گز(متر)ی خود از رودها، دریاچه‌ها، تالاب‌ها و آبشارهای بسياری برخوردار می‌شود.
رود وخش که از آسیای میانه و کشور تاجیکستان سرچشمه می‌گیرد، به آمودریا می‌ریخت. امروز در تاجیکستان بر آن آب‌بند زده‌اند.

🌧 آمو، آموی، آمویَه، آبِهی، آب‌بِهی، بِه‌رود، وِه‌رود، وخشو، وخشاب، جیهون، مولیان و جوی مولیان نام‌های دیگر آمودریا در گذر زمان بوده‌اند. در روزگار هخامنشیان به آن وخاب می‌گفتند.


⚡️ افسانه‌ی نبرد ایزد باران و دیو خشکسالی بر فراز دریای فراخکرت/فراخکرد را بخوانید:
t.me/AdabSar/6609

☔️ افسانه‌ی آناهیتا، ایزدبانوی آب‌ها را بخوانید:
t.me/AdabSar/8874
t.me/AdabSar/4912


📜 سروده‌ای از #رودکی با جستار آمودریا:

بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیهون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا! شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی!


✍🏼 #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_وخشنکام

🏖🏝 @AdabSar