ادب‌سار
14.9K subscribers
4.97K photos
123 videos
21 files
866 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
December 23, 2020
December 26, 2020
January 9, 2021
February 18, 2021
March 4, 2021
March 14, 2021
چک‌چک باران، چک‌چک باران
بام شکسته خانه‌ی ویران
پشت سرم تیر، روی تن آوار
این دمِ افتان این دل ترسان

خیز و خروشم دو دوِ آهو
تیر فراوان گله گریزان
از چه بجویی روز و شبم را
شوم و سیاه و سخت و پریشان

من چه بخواهم یا که نخواهم
داغ و درفش است دستک فرمان
تاب ندارم تا که بگویم
اشک که خشکید از تب پنهان

همسر من مُرد، دختر من… آه
داد و فغان از شیوه‌ی گرگان
کاش که خوابی یا که سرابی
بود وَ یا من داده بُدم جان

ای که نشسته تارک افغان
پنجه‌ی شیرم من رگ افغان
گرچه که دشمن با تو ستم کرد
لیک تو اکنون شرزه‌‌ی میدان

کاش که آیین شیوه‌ی تو بود
نی که به نامش چیره‌ای این‌سان
گرچه که پرچم رنگ سپید است
کاشته آن را لشکر دیوان

رخت سیاهی بر تن مردم
این که نباشد شیوه‌ی مردان
گرچه به خونم می‌کشی‌ام زار
شهر مزار است پر ز دلیران

شهر به شهر ‌و کوچه به کوچه
نام بلندی زمزمه‌ی جان
احمدِ مسعود آن پسر یل
پور نریمان مرد خراسان.


سراینده‌ و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
هنرمند: #شمسیه_حسنی
#چکامه_پارسی

⚡️🇦🇫 @AdabSar
September 22, 2021
🪶🦅 پَر پارسی

این زبان پارسی پر داشت، بالا می‌پرید
در قفس* کردند تا توتی کنندش باز را

پرّ سیمرغی بسوزانیم تا چاره کنیم
زخم‌های کهنه‌ی دیروزِ گشته باز را

باز یاد دشت جلفا خواب من آشفته کرد
یاد کرده چشم من آن چادر روباز را

گرد ایران با دو سد نیرنگ اردوها زدند
تا برآرند از تنش دیبای نرم ناز را

پاره‌پاره گشته چون آن غالی گلرنگ فام
باز هم هر تکه‌اش یادآورد شیراز را

از بخارا جان شنیدم از هَزار آواز نو
از دماوندش درود این سرزمین راز را

باز در هر کوی و برزن پُر سرود مولوی
می‌توان آیا به جان نشنید این آواز را؟

بسته‌ی دریا و دریاچه نباشد سرزمین
بهر تو ماهی ندارد گِل نکن آراز را

ما برای میهن ایران هزاران بار هم
جان دهیم و سرفرازیم آفرین سرباز را


سراینده و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
#چکامه_پارسی
*قفس: تنها واژه‌ی بیگانه

طوطی: توتی
صد: سد
قالی: غالی

🦅 @AdabSar 🪶
October 5, 2021
July 12, 2022
🪶📜 ما و سعدی

اگر از کهن‌ترهای هر جا از ایران نام چند سراینده‌ی برجسته را بپرسی، هنباز(اشتراک) همه‌ی نام‌ها که بیشتر یاد خواهند کرد «سعدی» خواهد بود.
شگفت آنکه بجز اندکی از اینان سروده‌ای از ایشان از بر ندارند ولی شاید داستانی از «گلستان» یا داستان‌ساخته‌ای از زندگی سعدی یادشان مانده باشد که از گذشته‌های دور در زبان مردم چرخیده است.
شگفت‌تر آن که سعدی را همه سراینده می‌دانند ولی از نوشته‌ی ناسرود «گلستان»اش نمونه می‌آورند و این چیرگی و ماندگاری داستانک است که به گونه‌ای زیبا در پیرایه «حکایت» در نامک «گلستان» نمود پیدا کرده است.
برداشت ما از سرایشگران بزرگ جدا از آنچه در نبشته‌ها خوانده‌ایم چیست؟ یا بازتاب اندیش‌گاه ما از این ستاره‌ها چه فَرتوره‌ای(تصویری) است؟ این کهن‌الگوها چه هَنایشی(تاثیری) در روان و اندیشه‌ی ما گذاشته‌اند؟
در گاهشمار(تقویم)، نخستین روز اردیبهشت را روز بزرگداشت سرایشگر پرآوازه «شیخ مصلح‌الدین سعدی شیرازی» نام نهاده‌اند. هرچند یک روز برای بزرگمرد سرود و ادب ایران زمین کم است.
این جهانگرد دیرآزما که در زندگی‌اش فراز و فرود فراوانی دیده و از بردگی تا همنشینی فرمانروا را آزموده و برای همه‌ی مردم آن زمان از درویش گرفته تا پادشاهان در پوشینه‌ی داستان نسخه پیچیده است.
هر چند درباره‌ی همه‌ی نامداران داستان‌سازی فراوان است ولی درباره سعدی بیشتر شنیده‌ایم. گویا رویارویی پنهانی در کار است تا هر کس داستان خود را از زبان سعدی بازگو کند.
نمونه اینکه از کودکی داستانی شگفت درباره‌ی زندگی سعدی به یاد دارم که یادآوری بخشی از آن دلچسب خواهد بود:
«سعدی که بار چهل شتر درباره‌ی ترفند زنان نوشته بود و به رای خود پنبه‌ی فریب زنان را زده و چیزی را از خامه(قلم) نینداخته بود در رویارویی با تردستی پیرزنی درمی‌ماند و همه‌ی برگ‌نوشته‌های خود را در آب می‌شوید!»
هرچند داستانی نزدیک به این درونمایه را در نبشته‌ی «سندبادنامه» بَرماند(اثر) «ظهیری سمرقندی» دیده‌ام ولی گویا باور همگی و فرهنگ چیره‌ی بخش بیشتری از تاریخ ما با این دید به زنان نگریسته و بسیاری از کسان خوش دارند که نگاه خویش را به سعدی پیوند دهند.
مگر ترفند و فریب ویژه‌ی زن است و مردان از این سویه جدا هستند؟ اگر فرهنگ زن‌ستیز سده‌های گذشته راه می‌داد که زنان به اندازه‌ی مردان آزادی انجام و سخن داشتند و می‌خواستند فریب‌های مردان را بنویسند چند بار شتر می‌نوشتند؟


نویسنده و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
#پیام_پارسی #روز_سعدی

👩🏻‍🦱🌱🕊 @AdabSar
May 7, 2023
💻💡 برنده شدن فرزندم در رویارویی روباکی (رباتیک)


آن روز در کاردرمانی به درمانگر گفتم اگر می‌تواند کار ما را زودتر راه بیندازد چون باید به دانشگاه تهران برای رویارویی روباکی برویم.
ایشان نتوانست و ما به اندازه‌ای دیر رسیدیم که سرپرستان جشنواره ما را نپذیرفتند و دیر رسیدن و ابزار همراه نیاوردن و از همه بدتر با چرخ‌افزار(کالسکه) آمدن او را سه فرنود (دلیل) نپذیرفتن خواندند.
این سخن ایشان به پسر نازک‌دل ما برخورد و با تندی از من خواست که برگردیم ولی پافشاری من آن‌ها را برآن داشت تا با گردانندگان اندرون هماهنگی کنند. پس از چندی دوباره با همان سویه باز سخن راندند و این بار من از راهنمایی فن‌آموزشان گفتم و نام ایشان را آوردم. با شنیدن نام ایشان کمی نرم شدند و کسی را پی او فرستادند. ولی هنوز سدا(صدا)ی فرزند خسته و سردرگم من زیر پوشه‌ای که بر چهره زده بود بر رفتن فرمان می‌داد.
ناگاه فن‌آموز مهربانش رسید و پسر بی‌آنکه بر رای خود ابرام ورزد با وی همراه گشت و به درون گسیل  شد. من دم آسوده‌ای کشیدم و برای زدودن خستگی به چای پناه بردم.
دیدن کودکان و نوجوانانی که از سراسر میهن با امید و آرزو به پایتخت آمده‌اند تا در هماورد ابزارساخته‌های خود توانایی خود را بنمایانند، دیدنی و شگفت‌انگیز بود.
پدر کردی را دیدم که با لباس بومی فرزند خود را همراهی می‌کرد و از چهره‌ی آفتاب سوخته‌اش هر آن لبخند به سوی پور(پسر) توانمندش می‌تابید. یا پدر و مادر لر زبانی که شب را در خانه آشنایان مانده بودند تا دوری راه نتواند راه پیروزی دخترشان را بند کند.
هر کس که ابزار به دست‌ بیرون می‌آمد در درآیگاه(ورودی) که با پرده‌ی نمایه بازی‌ها آذین‌بندی شده بود، فرتوره می‌گرفت و خرسند و امیدوار به شهر و دیار خود برمی‌گشت.
ما هم با پورپویای خود همان‌گونه جشنواره را بدرود گفتیم و راستش را بخواهید برنده شدن‌اش را باور نداشتم.
چند روز گذشت و ما در سودای رفتن به زادگاه بودیم که زنگ زدند و مژده‌ی پیروزی پورپویای ما را دادند. نوید خوشایندی بود.
در روز پایان جشن (اختتامیه) نیز که همه‌ی بچه‌های برتر آمده بودند، شور و شادی سرسرای فردوسی دانشگاه را پر کرده بود. پدران و مادران به پیروزبختی فرزند خویش می‌بالیدند. دوربین‌ها لبخندهای زیبا را شکار می‌کردند و در یک آن می‌شد نمایی از توان به بار نشسته‌ی فردای این سرزمین را اینجا به دیدار نشست.


💻💡 پی‌نوشت نویسنده: این نوشته بر پایه‌ی رویدادی راست‌انجام است. «روباک» را برابر «ربات» آورده‌ام. چون ربات از واژه‌ی robata در زبان چک گرفته شده و به کارگرفتن و به‌کار واداشتن (کار اجباری) و بیشتر برای رُفت و روب را گویند.


نویسنده و فرستنده: #احمد_ابراهیمیان(رهگذر)
#پیام_پارسی #ربات

💻💡 @AdabSar
May 25, 2023
July 5, 2023