🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻حمام= گرمابِه، گرماوِه، تابخانه، تاوخانه، گرماپَک، کَدوخ، کَروخ
🔻حمام آفتاب گرفتن= در آفتاب ماندن، آفتابگرفتن
🔻حمامرفتن= گرمابهرفتن، گرماوهرفتن، کَدوخرفتن
🔻حمامکردن= خودشویی، خودشُستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمامگرفتن= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمام طبی= پخته کاو
🔻حمّامی= گرمابان، گرمابهدار، گرمابهبان، گرماوهبان، گرماوهدار
🔻استحمام= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابه رفتن
🔻آتشگاه حمام= گُلخَن(گُل= آتش و خَن= خانه زیرزمینی)، تون
🔻وان حمام = آبزَن، آبشَنگ، آبسنگ
✍نمونه:
🔺میگویند اولین حمام دنیا را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت=
میگویند نخستین گرمابهی جهان را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت
🔺برای حمامگرفتن، حمامی را صدا زد=
برای گرمابهرفتن، گرماوهدار را سدا زد
🔺همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی «آبزَن» #فردوسی
🔺پیشم آمد بامدادان آن نگارین از «کَدوخ»
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ #رودکی
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#حمام #حمامی #استحمام #وان #وان_حمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻حمام= گرمابِه، گرماوِه، تابخانه، تاوخانه، گرماپَک، کَدوخ، کَروخ
🔻حمام آفتاب گرفتن= در آفتاب ماندن، آفتابگرفتن
🔻حمامرفتن= گرمابهرفتن، گرماوهرفتن، کَدوخرفتن
🔻حمامکردن= خودشویی، خودشُستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمامگرفتن= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمام طبی= پخته کاو
🔻حمّامی= گرمابان، گرمابهدار، گرمابهبان، گرماوهبان، گرماوهدار
🔻استحمام= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابه رفتن
🔻آتشگاه حمام= گُلخَن(گُل= آتش و خَن= خانه زیرزمینی)، تون
🔻وان حمام = آبزَن، آبشَنگ، آبسنگ
✍نمونه:
🔺میگویند اولین حمام دنیا را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت=
میگویند نخستین گرمابهی جهان را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت
🔺برای حمامگرفتن، حمامی را صدا زد=
برای گرمابهرفتن، گرماوهدار را سدا زد
🔺همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی «آبزَن» #فردوسی
🔺پیشم آمد بامدادان آن نگارین از «کَدوخ»
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ #رودکی
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#حمام #حمامی #استحمام #وان #وان_حمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻حمام= گرمابِه، گرماوِه، تابخانه، تاوخانه، گرماپَک، کَدوخ، کَروخ
🔻حمام آفتاب گرفتن= در آفتاب ماندن، آفتابگرفتن
🔻حمامرفتن= گرمابهرفتن، گرماوهرفتن، کَدوخرفتن
🔻حمامکردن= خودشویی، خودشُستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمامگرفتن= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمام طبی= پخته کاو
🔻حمّامی= گرمابان، گرمابهدار، گرمابهبان، گرماوهبان، گرماوهدار
🔻استحمام= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابه رفتن
🔻آتشگاه حمام= گُلخَن(گُل= آتش و خَن= خانه زیرزمینی)، تون
🔻وان حمام = آبزَن، آبشَنگ، آبسنگ
✍نمونه:
🔺میگویند اولین حمام دنیا را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت=
میگویند نخستین گرمابهی جهان را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت
🔺برای حمامگرفتن، حمامی را صدا زد=
برای گرمابهرفتن، گرماوهدار را سدا زد
🔺همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی «آبزَن» #فردوسی
🔺پیشم آمد بامدادان آن نگارین از «کَدوخ»
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ #رودکی
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#حمام #حمامی #استحمام #وان #وان_حمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻حمام= گرمابِه، گرماوِه، تابخانه، تاوخانه، گرماپَک، کَدوخ، کَروخ
🔻حمام آفتاب گرفتن= در آفتاب ماندن، آفتابگرفتن
🔻حمامرفتن= گرمابهرفتن، گرماوهرفتن، کَدوخرفتن
🔻حمامکردن= خودشویی، خودشُستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمامگرفتن= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمام طبی= پخته کاو
🔻حمّامی= گرمابان، گرمابهدار، گرمابهبان، گرماوهبان، گرماوهدار
🔻استحمام= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابه رفتن
🔻آتشگاه حمام= گُلخَن(گُل= آتش و خَن= خانه زیرزمینی)، تون
🔻وان حمام = آبزَن، آبشَنگ، آبسنگ
✍نمونه:
🔺میگویند اولین حمام دنیا را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت=
میگویند نخستین گرمابهی جهان را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت
🔺برای حمامگرفتن، حمامی را صدا زد=
برای گرمابهرفتن، گرماوهدار را سدا زد
🔺همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی «آبزَن» #فردوسی
🔺پیشم آمد بامدادان آن نگارین از «کَدوخ»
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ #رودکی
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#حمام #حمامی #استحمام #وان #وان_حمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻حمام= گرمابِه، گرماوِه، تابخانه، تاوخانه، گرماپَک، کَدوخ، کَروخ
🔻حمام آفتاب گرفتن= در آفتاب ماندن، آفتابگرفتن
🔻حمامرفتن= گرمابهرفتن، گرماوهرفتن، کَدوخرفتن
🔻حمامکردن= خودشویی، خودشُستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمامگرفتن= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمام طبی= پخته کاو
🔻حمّامی= گرمابان، گرمابهدار، گرمابهبان، گرماوهبان، گرماوهدار
🔻استحمام= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابه رفتن
🔻آتشگاه حمام= گُلخَن(گُل= آتش و خَن= خانه زیرزمینی)، تون
🔻وان حمام = آبزَن، آبشَنگ، آبسنگ
✍نمونه:
🔺میگویند اولین حمام دنیا را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت=
میگویند نخستین گرمابهی جهان را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت
🔺برای حمامگرفتن، حمامی را صدا زد=
برای گرمابهرفتن، گرماوهدار را سدا زد
🔺همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی «آبزَن» #فردوسی
🔺پیشم آمد بامدادان آن نگارین از «کَدوخ»
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ #رودکی
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#حمام #حمامی #استحمام #وان #وان_حمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻حمام= گرمابِه، گرماوِه، تابخانه، تاوخانه، گرماپَک، کَدوخ، کَروخ
🔻حمام آفتاب گرفتن= در آفتاب ماندن، آفتابگرفتن
🔻حمامرفتن= گرمابهرفتن، گرماوهرفتن، کَدوخرفتن
🔻حمامکردن= خودشویی، خودشُستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمامگرفتن= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابهرفتن
🔻حمام طبی= پخته کاو
🔻حمّامی= گرمابان، گرمابهدار، گرمابهبان، گرماوهبان، گرماوهدار
🔻استحمام= خودشویی، خودشستن، تنشستن، تنشویی، تناشویی، گرمابه رفتن
🔻آتشگاه حمام= گُلخَن(گُل= آتش و خَن= خانه زیرزمینی)، تون
🔻وان حمام = آبزَن، آبشَنگ، آبسنگ
✍نمونه:
🔺میگویند اولین حمام دنیا را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت=
میگویند نخستین گرمابهی جهان را «جمشید» پادشاه پیشدادی ایران ساخت
🔺برای حمامگرفتن، حمامی را صدا زد=
برای گرمابهرفتن، گرماوهدار را سدا زد
🔺همی خون دام و دد و مرد و زن
بریزد کند در یکی «آبزَن» #فردوسی
🔺پیشم آمد بامدادان آن نگارین از «کَدوخ»
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سِحر شوخ #رودکی
گردآوری و نگارش #مجید_دری
#پارسی_پاک
#حمام #حمامی #استحمام #وان #وان_حمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
💠🔹 @AdabSar
بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر بهکار نمیروند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژهی خود را داشتند. اگر در فرهنگستانها دانش و آگاهی بالاتر برود و بهجای «واژهسازی»، « واژهيابی» جایگزین شود، گنجينههايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگاند و هم از واژگانی که اکنون ساخته میشود، زیباترند. برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آنها در چامه و ادب میپردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان میرانیم.
رهنامه = #نقشه_جغرافیا
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
نظامی
گرمابه زدن = #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
نظامی
خموشانه = #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
انوری
پُرسه = #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
سالک يزدی
خشکبند = #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
شبخانه = آسايشگاه مستمندان در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت
سعدی
زاد = #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
فرخی
دوده = #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
فردوسی
آژير = آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
فردوسی
آسمانه = #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
عماره
بريزيدن = ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير طبری
جنابه = همزاد، #دوقلو دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که علامت نسبت در ترکی است. جای شوربختی بسيار است که هتا(حتی) رسانههای گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم
#پارسی_پاک
💠🔹 @AdabSar
بسیاری از واژگان پارسی هستند که امروزه ديگر بهکار نمیروند، اما هستند و در گذشته هم بودند و در نوشتارهای کهن جايگاه ويژهی خود را داشتند. اگر در فرهنگستانها دانش و آگاهی بالاتر برود و بهجای «واژهسازی»، « واژهيابی» جایگزین شود، گنجينههايی از واژگان مِهادین (اصیل) پارسی یافته خواهد شد که هم بسیار خوش آهنگاند و هم از واژگانی که اکنون ساخته میشود، زیباترند. برای نمونه به چندی از اين واژگان و کاربرد آنها در چامه و ادب میپردازیم تا خودتان داوری کنید و ببینيد آنکه فراموش شده زيباتر است يا آنکه امروزه به زبان میرانیم.
رهنامه = #نقشه_جغرافیا
ز خاقان بپرسيد کاين شهر کيست
به «رهنامه» در، نام اين شهر چيست ؟
نظامی
گرمابه زدن = #حمام رفتن
گرمابه زد و لباس پوشيد
آرام گرفت و باده نوشيد
نظامی
خموشانه = #حق_السکوت
خواجه امير را «خموشانه» داد و زبان گويای او را ساکت کرد.
تاريخ اولجايتو
صد ِ دگر به «خموشانه» میدهم رشوت
نه بهر من، ز برای خدای را زنهار
انوری
پُرسه = #تعزيت
وارث ديگر ندارم ای محبتپيشگان
چون بميرم پُرسهی پروانه و بلبل کنيد
سالک يزدی
خشکبند = #پانسمان
جراحان را حاضر گردانيد تا جراحات را «خشکبند» کردند.
تاريخ ابن بیبی، ص ۱۹۹
شبخانه = آسايشگاه مستمندان در شب. جايی که بزرگان و شاهان برای تنگدستان میساختند تا شب را در آنجا بهسر برند.
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت
شب از بهر درويش «شبخانه» ساخت
سعدی
زاد = #سن و سال
مردی جوان و «زاد»ش، زير چهل وليکن
سنگين چو سنگ پيری، ديرينه و معمر
فرخی
دوده = #آل و #تبار
همه مرز ايران پر از دشمن است
به هر «دوده»ای ماتم و شيون است
فردوسی
آژير = آگاه، هوشيار
سپه را نگهدار و «آژير »باش
شب و روز با ترکش و تير باش
فردوسی
آسمانه = #سقف_اتاق
تا همی آسمان توانی ديد
آسمان بين و «آسمانه» مبين
عماره
بريزيدن = ريزريز شدن، #متلاشی شدن
آن مردگان در آن چهار ديوار بماندند ساليان بسيار و جمله «بريزيدند» و خاک شدند.
ترجمهی تفسير طبری
جنابه = همزاد، #دوقلو دو کودک که به يکبار از مادر زاده شوند
دوقلو واژهای ترکی است و مرکب از "دوق/ دوغ/ دُغ" به معنای زادن و "لو" که علامت نسبت در ترکی است. جای شوربختی بسيار است که هتا(حتی) رسانههای گروهی گسترده امروز هم به نادرست "دو" را عدد پارسی "۲" میپندارند و بر اساس آن واژگان سهقلو ، چهارقلو ، پنجقلو و ... را هم میسازند!
قصه چه کنم که در ره عشق
با محنت و غم «جنابه» زاديم
#پارسی_پاک
💠🔹 @AdabSar