دختران حوا
637 subscribers
2.19K photos
637 videos
13 files
533 links
ارتباط بامدیر
دکتری مطالعات زنان
@Sahel72_Kh

برای احقاق حقوق به سوگ نشسته
Download Telegram
📌خودسوزی زنانه

#حلیمه_پرهیز نام زن بیست‌و‌هفت ساله‌ای است که در روستای زیلایی از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد، توسط شوهرش به آتش کشیده شد به گناه اینکه فرزند چهارم خود را باردار بوده و امتناع از انجام سقط جنین و اصرار برای نگهداشتن فرزند آتش جانش شده است‌.
حلیمه موقع مرگ پنج‌ماه باردار بوده است.
حالا توجه کنید زنی که در بیست‌و‌هفت‌سالگی چهارمین #بارداری خود را سپری می‌کند در چه سنی به عقد مردی درآمده، چه چیزی از دنیا و سرگیجه‌های سرسام‌آور مدرنیته می‌داند؟ کجای جهان ایستاده و سطح توقعاتش چیست.
شقایق فیروزی در کتابی با عنوان #دیشموک_سرزمین_نت_های_تلخ سراغ روستایی از توابع #کهکیلویه_و_بویراحمد رفته است. جایی که #زنان عین برگ خشک و پوک پاییز گر می‌گیرند و می‌سوزند. آمارها حاکی از انبوهی #خودسوزی زنان در این استان است و در روستای داستان فیروزی شاید از همه‌جا بیشتر. اکثر این خودسوزی‌ها از عواقب #ازدواج_اجباری ، ازدواج در سنین پایین، زن‌ستیزی، تحقیر و آزار زنان، خشونت‌های روانی و فیزیکی است. چیزی که باعث شده شوهر حلیمه را به این فکر بیندازد که می‌تواند زنش را کباب کند و بعد بیندازد گردن خودش.
این را بگویم که حلیمه در بیمارستان، دقایقی پیش از مرگ هوشیار بوده و چند بار گفته همسرش با خالی کردن نفت روی او به آتش‌اش کشیده است. قصه پر درد زنان شرقی، خاصه زنان #خاورمیانه تمامی ندارد و من چند روزی‌ست از فکر حلیمه و زنان #دیشموک بیرون نمی‌آیم. با خودم فکر می‌کنم خواندن کتابی درباره زنان روستایی که آمار خودسوزی و زن‌کشی در آن بطرز عجیبی بالاست، چه کمکی به زنان بی‌گناه آنجا خواهد کرد؟
گاهی هر قدر هم به استقلال و عزت نفس و غرور و خودبسندگی هم که قائل باشیم، باید یک نیروی خارجی سر برسد و نجات را میسر کند. خواندن از زنانی سیب به دست با پیرهن گلدار و شناسنامه‌های جوان، شاید شاید شاید کسی را دستی کرد برای نجات. همان نیروی بیرونی...
کتاب را #مرکز_مطالعات_زنان منتشر کرده. بنظر می‌رسد باید پروژه استخوان‌داری میشده برای مطالعه و غور در احوال زنان کهکیلویه و بویر احمد. اما اگر نویسنده کتاب را برایم نمی‌فرستاد، قطعا روحم از انتشار چنین اثری خبردار نمی‌شد.
گاهی وقت‌ها آدم به عنوان و اسامی پرطمطراق هم باید مشکوک شود.
الهی که حلیمه و بچه توی دلش راحت بخوابند./ زن امروزی

#الهام_فلاح

@EveDaughters
دختران حوا
🎞 معرفی فیلم Nightbitch 2024 کارگردان : marielle heller داستان زنی که از شغل خود فاصله می‌گیرد تا در خانه از فرزندش نگهداری کند، اما خیلی زود دچار تغییراتی سوررئالی می‌شود و... #کارخانگی #مادران_خانه_دار #مادران_شاغل #روزمرگی لینک مطالعه نقد فیلم به قلم…
✍🏼 مراقبت از مراقبت

چند سال پیش یکی از استادان مشهور صداوسیما در مصاحبه‌ای پیرامون فرزندآوری گفته بود: «هم اکنون برخی خانم ها می‌گویند بچه‌دار نمی‌شویم برای اینکه هیکلمون به هم می‌خوره. ای مرده‌شور ببره هیکلت رو . مگه هیکلت رو می‌خوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو می خوای چه کار؟ غیر از اینه که می خوای ببری تو قبر یا اینکه می‌خوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی. استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن.»

دیشب به بهانه صحبت درباره کتاب ما ایوب نبودیم بحثی شد پیرامون اینکه باید از مراقبت مراقبت کنیم. مراقبت کنیم مبادا مقدس شود، مبادا فرا-برود به عبادت، مبادا منحصر به زنان بشود، مبادا مراقبت‌کنندگان فقط در پیشگاه خداوند دیده شوند و  از رادار جامعه حذف شوند، مبادا با رنج‌شان تنها بمانند، مبادا نگاه سانتی‌مانتال به مراقبت باعث شود هرگونه پاداشی برای آن به جهان دیگر موکول شود، مبادا همه مراقبت‌ها به سرنوشت مراقبت مادرانه دچار شوند ...

صحبت‌هایمان تا امروز و در مجاز با دوستان دیگر ادامه پیدا کرد. درباره اینکه علاوه بر همه ملاحظات، چرا وقتی می‌خواهیم درباره سختی‌های مراقبت صحبت کنیم، زبان‌مان قفل می‌شود؟ چرا فکر می‌کنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و به‌روزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل می‌شود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گسترده‌ای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان می‌کشد به سمت سانتی‌مانتالیسم و عرفان و نمی‌توانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبت‌کنندگان و مراقبت‌شوندگان بگوییم؟

نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و به‌روزی مراقبت‌کننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختی‌ها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن می‌گوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دست‌مان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاست‌گذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمی‌کنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را می‌دهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقت‌ها با شکم پاره‌شده  و تازه‌دوخته تنها می‌مانیم (به قول دوستم فاطمه وقتی بیشترین نیاز روحی و جسمی به مراقبت را داریم با مسئولیت مراقبت از موجودی تماماً وابسته تنها می‌مانیم)،  که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد می‌شود و بعد دورانداخته می‌شویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمی‌یابیم که به آن بیاویزیم. اما اگر جور دیگری حرف بزنیم / بخواهیم یا به درد خیابان می‌خوریم یا خاک...

#دکترمریم_نصراصفهانی
#مراقبت
#رنج_مادری
#بارداری
#شیردهی
#فرزندپروری

@neocritic
@EveDaughters