🔹 فرار از اردوگاه؛ شکنجه در سنگ سفید
برای مهاجران افغانستانی بازداشت و انتقال به اردوگاههای اتباع خارجی همیشه یک احتمال است؛ اتفاقی که ممکن است به قیمت شکنجه تمام شود. ویدیوهای ضرب و جرح آنها بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، وقتی مامور نیروی انتظامی پشت سر هم سیلی بر صورتشان میزند، گاه هم البته به خودروی حامل آنها شلیک میکند و جانشان را میگیرد. روایتهای این اعمال خشونت از اردوگاهها، اما حکایت دیگری است؛ روایتهایی مملو از خشونت و ناامیدی که در نهایت به اخراج اجباریشان میانجامد. البته آنچه در اردوگاههایی مثل «سنگ سفید» میگذرد، رازی سر به مهر نیست، فقط اعمال خشونت چنان بالاست که شاید مهاجری توان بیان آن را نداشته باشد یا کسی باور نکند، مثل حکایت آنچه بر «محمدگل» گذشت؛ جوانی که برای کارگری به ایران آمده بود، اما چنان مورد خشونت قرار گرفت که دوستانش از زنده ماندن او متعجب بودند.
***
«دقایقی بعد از آن فرار نافرجام، در میان انبوهی از جمعیت اردوگاه بودم. دستانم به پشت بسته شده بود و مردم دور و برم جمع شده بودند. چشمانشان رمق نداشت و صورتهایشان آفتابخورده بود. دیگر ترس نداشتم. میدانستم چه اتفاقی قرار است بیافتد. صدایی از دور شنیدم که داد کشید: "افغانی فراری دستگیر شد" و چند سرباز با عجله به طرفم آمدند. نخواستم چشمانم به چشمان سربازها بیفتد. نگاهم را از آنها برداشتم.»
ادامه روایتهای «محمدگل» پر از اعمال خشونت و ضربوشتم است. او سال ۱۳۹۳ به خاطر فقر قاچاقی به ایران آمد تا بلکه بتواند از جنگ و تنگدستی رها شود. اما رسیدن به تهران همان و هفتخوان رستمی که جلویش بود، همان. نجات از این مسیر، برای بسیاری از شهروندان افغانستانی گاه به کابوسی همیشگی تبدیل میشود.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاههای_اتباع_خارجی #سنگ_سفید #اردوگاه_عسگرآباد #حقوق_بشر #شکنجه
@Farsi_Iranwire
برای مهاجران افغانستانی بازداشت و انتقال به اردوگاههای اتباع خارجی همیشه یک احتمال است؛ اتفاقی که ممکن است به قیمت شکنجه تمام شود. ویدیوهای ضرب و جرح آنها بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، وقتی مامور نیروی انتظامی پشت سر هم سیلی بر صورتشان میزند، گاه هم البته به خودروی حامل آنها شلیک میکند و جانشان را میگیرد. روایتهای این اعمال خشونت از اردوگاهها، اما حکایت دیگری است؛ روایتهایی مملو از خشونت و ناامیدی که در نهایت به اخراج اجباریشان میانجامد. البته آنچه در اردوگاههایی مثل «سنگ سفید» میگذرد، رازی سر به مهر نیست، فقط اعمال خشونت چنان بالاست که شاید مهاجری توان بیان آن را نداشته باشد یا کسی باور نکند، مثل حکایت آنچه بر «محمدگل» گذشت؛ جوانی که برای کارگری به ایران آمده بود، اما چنان مورد خشونت قرار گرفت که دوستانش از زنده ماندن او متعجب بودند.
***
«دقایقی بعد از آن فرار نافرجام، در میان انبوهی از جمعیت اردوگاه بودم. دستانم به پشت بسته شده بود و مردم دور و برم جمع شده بودند. چشمانشان رمق نداشت و صورتهایشان آفتابخورده بود. دیگر ترس نداشتم. میدانستم چه اتفاقی قرار است بیافتد. صدایی از دور شنیدم که داد کشید: "افغانی فراری دستگیر شد" و چند سرباز با عجله به طرفم آمدند. نخواستم چشمانم به چشمان سربازها بیفتد. نگاهم را از آنها برداشتم.»
ادامه روایتهای «محمدگل» پر از اعمال خشونت و ضربوشتم است. او سال ۱۳۹۳ به خاطر فقر قاچاقی به ایران آمد تا بلکه بتواند از جنگ و تنگدستی رها شود. اما رسیدن به تهران همان و هفتخوان رستمی که جلویش بود، همان. نجات از این مسیر، برای بسیاری از شهروندان افغانستانی گاه به کابوسی همیشگی تبدیل میشود.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاههای_اتباع_خارجی #سنگ_سفید #اردوگاه_عسگرآباد #حقوق_بشر #شکنجه
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
فرار از اردوگاه؛ شکنجه در سنگ سفید
برای مهاجران افغانستانی بازداشت و انتقال به اردوگاههای اتباع خارجی همیشه یک احتمال است؛ اتفاقی که ممکن است به قیمت شکنجه تمام شود. ویدیوهای ضرب و جرح آنها بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، وقتی مامور نیروی انتظامی پشت سر هم سیلی بر صورتشان میزند،…
Forwarded from Iranwire
🔹 فرار از اردوگاه؛ شکنجه در سنگ سفید
برای مهاجران افغانستانی بازداشت و انتقال به اردوگاههای اتباع خارجی همیشه یک احتمال است؛ اتفاقی که ممکن است به قیمت شکنجه تمام شود. ویدیوهای ضرب و جرح آنها بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، وقتی مامور نیروی انتظامی پشت سر هم سیلی بر صورتشان میزند، گاه هم البته به خودروی حامل آنها شلیک میکند و جانشان را میگیرد. روایتهای این اعمال خشونت از اردوگاهها، اما حکایت دیگری است؛ روایتهایی مملو از خشونت و ناامیدی که در نهایت به اخراج اجباریشان میانجامد. البته آنچه در اردوگاههایی مثل «سنگ سفید» میگذرد، رازی سر به مهر نیست، فقط اعمال خشونت چنان بالاست که شاید مهاجری توان بیان آن را نداشته باشد یا کسی باور نکند، مثل حکایت آنچه بر «محمدگل» گذشت؛ جوانی که برای کارگری به ایران آمده بود، اما چنان مورد خشونت قرار گرفت که دوستانش از زنده ماندن او متعجب بودند.
***
«دقایقی بعد از آن فرار نافرجام، در میان انبوهی از جمعیت اردوگاه بودم. دستانم به پشت بسته شده بود و مردم دور و برم جمع شده بودند. چشمانشان رمق نداشت و صورتهایشان آفتابخورده بود. دیگر ترس نداشتم. میدانستم چه اتفاقی قرار است بیافتد. صدایی از دور شنیدم که داد کشید: "افغانی فراری دستگیر شد" و چند سرباز با عجله به طرفم آمدند. نخواستم چشمانم به چشمان سربازها بیفتد. نگاهم را از آنها برداشتم.»
ادامه روایتهای «محمدگل» پر از اعمال خشونت و ضربوشتم است. او سال ۱۳۹۳ به خاطر فقر قاچاقی به ایران آمد تا بلکه بتواند از جنگ و تنگدستی رها شود. اما رسیدن به تهران همان و هفتخوان رستمی که جلویش بود، همان. نجات از این مسیر، برای بسیاری از شهروندان افغانستانی گاه به کابوسی همیشگی تبدیل میشود.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاههای_اتباع_خارجی #سنگ_سفید #اردوگاه_عسگرآباد #حقوق_بشر #شکنجه
@Farsi_Iranwire
برای مهاجران افغانستانی بازداشت و انتقال به اردوگاههای اتباع خارجی همیشه یک احتمال است؛ اتفاقی که ممکن است به قیمت شکنجه تمام شود. ویدیوهای ضرب و جرح آنها بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، وقتی مامور نیروی انتظامی پشت سر هم سیلی بر صورتشان میزند، گاه هم البته به خودروی حامل آنها شلیک میکند و جانشان را میگیرد. روایتهای این اعمال خشونت از اردوگاهها، اما حکایت دیگری است؛ روایتهایی مملو از خشونت و ناامیدی که در نهایت به اخراج اجباریشان میانجامد. البته آنچه در اردوگاههایی مثل «سنگ سفید» میگذرد، رازی سر به مهر نیست، فقط اعمال خشونت چنان بالاست که شاید مهاجری توان بیان آن را نداشته باشد یا کسی باور نکند، مثل حکایت آنچه بر «محمدگل» گذشت؛ جوانی که برای کارگری به ایران آمده بود، اما چنان مورد خشونت قرار گرفت که دوستانش از زنده ماندن او متعجب بودند.
***
«دقایقی بعد از آن فرار نافرجام، در میان انبوهی از جمعیت اردوگاه بودم. دستانم به پشت بسته شده بود و مردم دور و برم جمع شده بودند. چشمانشان رمق نداشت و صورتهایشان آفتابخورده بود. دیگر ترس نداشتم. میدانستم چه اتفاقی قرار است بیافتد. صدایی از دور شنیدم که داد کشید: "افغانی فراری دستگیر شد" و چند سرباز با عجله به طرفم آمدند. نخواستم چشمانم به چشمان سربازها بیفتد. نگاهم را از آنها برداشتم.»
ادامه روایتهای «محمدگل» پر از اعمال خشونت و ضربوشتم است. او سال ۱۳۹۳ به خاطر فقر قاچاقی به ایران آمد تا بلکه بتواند از جنگ و تنگدستی رها شود. اما رسیدن به تهران همان و هفتخوان رستمی که جلویش بود، همان. نجات از این مسیر، برای بسیاری از شهروندان افغانستانی گاه به کابوسی همیشگی تبدیل میشود.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاههای_اتباع_خارجی #سنگ_سفید #اردوگاه_عسگرآباد #حقوق_بشر #شکنجه
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
فرار از اردوگاه؛ شکنجه در سنگ سفید
برای مهاجران افغانستانی بازداشت و انتقال به اردوگاههای اتباع خارجی همیشه یک احتمال است؛ اتفاقی که ممکن است به قیمت شکنجه تمام شود. ویدیوهای ضرب و جرح آنها بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، وقتی مامور نیروی انتظامی پشت سر هم سیلی بر صورتشان میزند،…
🔹 اردوگاه یا شکنجهگاه مهاجران؛ روایتی دیگر از اردوگاه عسکرآباد
روایتهای معدودی وجود دارد از مهاجرانی که در اردوگاههای مهاجران، از جمله «عسکرآباد»، نگهداری شدهاند؛ اما همان هم حکایت از اعمال خشونت، آزار و شکنجه مهاجران بوده است. کمبود این روایتها گاه برمیگردد به عدم تمایل بازگشت به خاطرات تلخ آن روزگار و خلاصی از آنچه بر آنها گذشته است.
گذر زمان گاهی نمیتواند مرهم باشد، بلکه خاطرات را کمرنگ میکند و آسیبدیده تمایلی به باز کردن صندوقچههای دردناک ذهنش ندارد.
«حسن حسینی» اما بعد از بیش از پنج سال، آنچه را که در سفر قاچاقی و «سنگ سفید» تجربه کرده است، برای «ایرانوایر» روایت کرد. او در پایان روایتهایش به دردناکترین بخش خاطراتش برگشت و گفت: «خلاصه فکر کنید ما گوسفند بودیم؛ با این تفاوت که به گوسفندان آب و علف میدهند تا نمیرد، اما به ما آب و غذا هم نمیدادند. اینطور داستانها هر روز در ایران اتفاق میافتد. بدتر از همه این که اجازه خارج شدن از اردوگاه را هم نمیدهند.»
***
سال ۱۳۹۴ بود که حسن حسینی، شهروند افغانستانی، تصمیم گرفت برای رهایی از فقر و ناامنی در کشورش راهی کشورهای اروپایی شود. در همان قدم اول اما پس از آن که مرز ایران را رد کرد، به دست نیروهای پلیس مرزی بازداشت شد و سرنوشتش طور دیگری رقم خورد: بازداشت، حبس در اردوگاه، گرسنگی و بیخوابی و در نهایت هم بازگردانده شدن به افغانستان.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاه_عسکرآباد #سنگ_سفید #حقوق_بشر #خشونت_علیه_مهاجران
@Farsi_Iranwire
روایتهای معدودی وجود دارد از مهاجرانی که در اردوگاههای مهاجران، از جمله «عسکرآباد»، نگهداری شدهاند؛ اما همان هم حکایت از اعمال خشونت، آزار و شکنجه مهاجران بوده است. کمبود این روایتها گاه برمیگردد به عدم تمایل بازگشت به خاطرات تلخ آن روزگار و خلاصی از آنچه بر آنها گذشته است.
گذر زمان گاهی نمیتواند مرهم باشد، بلکه خاطرات را کمرنگ میکند و آسیبدیده تمایلی به باز کردن صندوقچههای دردناک ذهنش ندارد.
«حسن حسینی» اما بعد از بیش از پنج سال، آنچه را که در سفر قاچاقی و «سنگ سفید» تجربه کرده است، برای «ایرانوایر» روایت کرد. او در پایان روایتهایش به دردناکترین بخش خاطراتش برگشت و گفت: «خلاصه فکر کنید ما گوسفند بودیم؛ با این تفاوت که به گوسفندان آب و علف میدهند تا نمیرد، اما به ما آب و غذا هم نمیدادند. اینطور داستانها هر روز در ایران اتفاق میافتد. بدتر از همه این که اجازه خارج شدن از اردوگاه را هم نمیدهند.»
***
سال ۱۳۹۴ بود که حسن حسینی، شهروند افغانستانی، تصمیم گرفت برای رهایی از فقر و ناامنی در کشورش راهی کشورهای اروپایی شود. در همان قدم اول اما پس از آن که مرز ایران را رد کرد، به دست نیروهای پلیس مرزی بازداشت شد و سرنوشتش طور دیگری رقم خورد: بازداشت، حبس در اردوگاه، گرسنگی و بیخوابی و در نهایت هم بازگردانده شدن به افغانستان.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاه_عسکرآباد #سنگ_سفید #حقوق_بشر #خشونت_علیه_مهاجران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
اردوگاه یا شکنجهگاه مهاجران؛ روایتی دیگر از اردوگاه عسکرآباد
روایتهای معدودی وجود دارد از مهاجرانی که در اردوگاههای مهاجران، از جمله «عسکرآباد»، نگهداری شدهاند؛ اما همان هم حکایت از اعمال خشونت، آزار و شکنجه مهاجران بوده است. کمبود این روایتها گاه برمیگردد به عدم تمایل بازگشت به خاطرات تلخ آن روزگار و خلاصی از…
Forwarded from Iranwire
🔹 اردوگاه یا شکنجهگاه مهاجران؛ روایتی دیگر از اردوگاه عسکرآباد
روایتهای معدودی وجود دارد از مهاجرانی که در اردوگاههای مهاجران، از جمله «عسکرآباد»، نگهداری شدهاند؛ اما همان هم حکایت از اعمال خشونت، آزار و شکنجه مهاجران بوده است. کمبود این روایتها گاه برمیگردد به عدم تمایل بازگشت به خاطرات تلخ آن روزگار و خلاصی از آنچه بر آنها گذشته است.
گذر زمان گاهی نمیتواند مرهم باشد، بلکه خاطرات را کمرنگ میکند و آسیبدیده تمایلی به باز کردن صندوقچههای دردناک ذهنش ندارد.
«حسن حسینی» اما بعد از بیش از پنج سال، آنچه را که در سفر قاچاقی و «سنگ سفید» تجربه کرده است، برای «ایرانوایر» روایت کرد. او در پایان روایتهایش به دردناکترین بخش خاطراتش برگشت و گفت: «خلاصه فکر کنید ما گوسفند بودیم؛ با این تفاوت که به گوسفندان آب و علف میدهند تا نمیرد، اما به ما آب و غذا هم نمیدادند. اینطور داستانها هر روز در ایران اتفاق میافتد. بدتر از همه این که اجازه خارج شدن از اردوگاه را هم نمیدهند.»
***
سال ۱۳۹۴ بود که حسن حسینی، شهروند افغانستانی، تصمیم گرفت برای رهایی از فقر و ناامنی در کشورش راهی کشورهای اروپایی شود. در همان قدم اول اما پس از آن که مرز ایران را رد کرد، به دست نیروهای پلیس مرزی بازداشت شد و سرنوشتش طور دیگری رقم خورد: بازداشت، حبس در اردوگاه، گرسنگی و بیخوابی و در نهایت هم بازگردانده شدن به افغانستان.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاه_عسکرآباد #سنگ_سفید #حقوق_بشر #خشونت_علیه_مهاجران
@Farsi_Iranwire
روایتهای معدودی وجود دارد از مهاجرانی که در اردوگاههای مهاجران، از جمله «عسکرآباد»، نگهداری شدهاند؛ اما همان هم حکایت از اعمال خشونت، آزار و شکنجه مهاجران بوده است. کمبود این روایتها گاه برمیگردد به عدم تمایل بازگشت به خاطرات تلخ آن روزگار و خلاصی از آنچه بر آنها گذشته است.
گذر زمان گاهی نمیتواند مرهم باشد، بلکه خاطرات را کمرنگ میکند و آسیبدیده تمایلی به باز کردن صندوقچههای دردناک ذهنش ندارد.
«حسن حسینی» اما بعد از بیش از پنج سال، آنچه را که در سفر قاچاقی و «سنگ سفید» تجربه کرده است، برای «ایرانوایر» روایت کرد. او در پایان روایتهایش به دردناکترین بخش خاطراتش برگشت و گفت: «خلاصه فکر کنید ما گوسفند بودیم؛ با این تفاوت که به گوسفندان آب و علف میدهند تا نمیرد، اما به ما آب و غذا هم نمیدادند. اینطور داستانها هر روز در ایران اتفاق میافتد. بدتر از همه این که اجازه خارج شدن از اردوگاه را هم نمیدهند.»
***
سال ۱۳۹۴ بود که حسن حسینی، شهروند افغانستانی، تصمیم گرفت برای رهایی از فقر و ناامنی در کشورش راهی کشورهای اروپایی شود. در همان قدم اول اما پس از آن که مرز ایران را رد کرد، به دست نیروهای پلیس مرزی بازداشت شد و سرنوشتش طور دیگری رقم خورد: بازداشت، حبس در اردوگاه، گرسنگی و بیخوابی و در نهایت هم بازگردانده شدن به افغانستان.
گزارش باقر ابراهیمی را بخوانید 👇
#قاچاق_انسان #مهاجران_افغانستانی #اردوگاه_عسکرآباد #سنگ_سفید #حقوق_بشر #خشونت_علیه_مهاجران
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
اردوگاه یا شکنجهگاه مهاجران؛ روایتی دیگر از اردوگاه عسکرآباد
روایتهای معدودی وجود دارد از مهاجرانی که در اردوگاههای مهاجران، از جمله «عسکرآباد»، نگهداری شدهاند؛ اما همان هم حکایت از اعمال خشونت، آزار و شکنجه مهاجران بوده است. کمبود این روایتها گاه برمیگردد به عدم تمایل بازگشت به خاطرات تلخ آن روزگار و خلاصی از…