#از_شما
#هفته_بیست_و_هفتم
احترام ديگران را بهدست آوريد
مهمترين شاخص انداز هگيري براي موفقيت
مورد احترامِ ديگران واقعشدن براي همة ما بسيار اهميت دارد. نتايج حاصل از يك تحقيق انجامگرفته توسط مؤسسه گالوپ[1] نشان ميدهد كه بيشترِ افراد برجستۀ جامعة آمريكا عامل «احترام» را مهمترين شاخص اندازهگيري موفقيت افراد ميدانند. آنها با سختكوشي كار ميكنند تا احترام والدين، همسر و فرزندان خود را بهدست آورند، همچنين ميخواهند احترام دوستان و همكاران و بهصورت عمدهتر احترام همة افراد را بهدست آورند.
چرا به خودتان احترام ميگذاريد
بهنظر ميرسد كه ما زماني بهدرستي به خودمان احترام ميگذاريم كه توسط ديگران مورد احترام واقع شويم. ما تلاش زيادي ميكنيم تا آن احترام را بهدست آوريم و از آن نگهداري كنيم. زماني كه احساس ميكنيم يك فرد، به دلیل هويتي كه داريم و چيزهايي كه بهدست آوردهايم، به ما احترام ميگذارد معمولاً اجازه ميدهيم كه تأثير بيشتري بر ما داشته باشد.
دو مورد كه ميتوانيد انجام دهيد
براي اينكه مورد احترام بقيه واقع شويم دو كار ميتوانيم انجام دهيم.
اولين این كه اطلاعات خود در مورد شاخۀ كاريمان را گسترش دهيم. هرچقدر مردم درك كنند كه شما اطلاعات بيشتري در شاخۀ كاري خود داريد احترام بيشتري به شما خواهند گذاشت. تقريباً در هر حرفه پردرآمدترين افراد كساني هستند كه اطلاعات بيشتري نسبت به افراد معموليِ آن حرفه دارند. آنها بهعنوان متخصصان شناخته ميشوند، زيرا در حال ايجادكردن چيزي هستند كه به آن «قدرت تخصص» ميگويند. آنها بهدليل سطح بالاي اطلاعاتي كه دارند هميشه بهدنبال چيزي براي آموختن هستند و هميشه به ديگران گوش ميدهند. آنها اين توانايي را دارند كه بر روي ديگران تأثير خاصي داشته باشند كه افراد معمولي با سطح اطلاعات معمولي قادر به انجام آن نيستند.
تخصص خود را توسعه دهيد
راه دوم براي اينكه خود را در موقعيتي قرار دهيد كه مورد احترام واقع شوید اينست كه تخصص خود را گسترش دهيد. هرچند تخصص و اطلاعات به هم گره خوردهاند ولي مقداري با هم تفاوت دارند. تخصص بهمعناي توانايي اجراي وظايف به بهترين شكل در حرفۀ خاصي است كه انتخاب كردهايد. مردان و زنان متخصص كساني هستند كه در یک كار تجربة زيادي داشتهاند و بالاخره بهعنوان بهترين افراد حرفة خود بهطور گسترده شناخته شدهاند.
فعاليتهاي تمريني
در اينجا به دو مورد براي به مرحلة عمل رساندن اين ايدهها اشاره ميشود:
اول دربارة شاخۀ كاريِ خود با جزئيات بيشتري مطالعه كنيد. هر روز حد اقل يك ساعت براي خواندن يا گوشدادن به مطالب آموزشي وقت بگذاريد تا در كاري كه انجام ميدهيد اطلاعات بيشتري كسب كنيد.
دوم، بهطور مرتب اطلاعات و مهارتهاي خود در شاخة كاريتان را روزآمد كنيد. مهمترين نقطۀ ضعف خود را پيدا كنيد و بر روي آن كار كنيد. دانستنِ فوت و فن هر كاري، از كليدهاي اصلي موفقيت در قرن بيستويكم است.
[1]. Gallupe organization
(بخش پایانی)
📚 #کتاب : #نامههای_کوچک_برای_موفقیتهای_بزرگ
✍️ اثر: #برایان_تریسی
👌 ترجمه: #محمد_زنجانی
با سپاس فراوان از مترجم گرانقدر:
جناب آقای محمد زنجانی
🆔 @Sayehsokhan
#هفته_بیست_و_هفتم
احترام ديگران را بهدست آوريد
مهمترين شاخص انداز هگيري براي موفقيت
مورد احترامِ ديگران واقعشدن براي همة ما بسيار اهميت دارد. نتايج حاصل از يك تحقيق انجامگرفته توسط مؤسسه گالوپ[1] نشان ميدهد كه بيشترِ افراد برجستۀ جامعة آمريكا عامل «احترام» را مهمترين شاخص اندازهگيري موفقيت افراد ميدانند. آنها با سختكوشي كار ميكنند تا احترام والدين، همسر و فرزندان خود را بهدست آورند، همچنين ميخواهند احترام دوستان و همكاران و بهصورت عمدهتر احترام همة افراد را بهدست آورند.
چرا به خودتان احترام ميگذاريد
بهنظر ميرسد كه ما زماني بهدرستي به خودمان احترام ميگذاريم كه توسط ديگران مورد احترام واقع شويم. ما تلاش زيادي ميكنيم تا آن احترام را بهدست آوريم و از آن نگهداري كنيم. زماني كه احساس ميكنيم يك فرد، به دلیل هويتي كه داريم و چيزهايي كه بهدست آوردهايم، به ما احترام ميگذارد معمولاً اجازه ميدهيم كه تأثير بيشتري بر ما داشته باشد.
دو مورد كه ميتوانيد انجام دهيد
براي اينكه مورد احترام بقيه واقع شويم دو كار ميتوانيم انجام دهيم.
اولين این كه اطلاعات خود در مورد شاخۀ كاريمان را گسترش دهيم. هرچقدر مردم درك كنند كه شما اطلاعات بيشتري در شاخۀ كاري خود داريد احترام بيشتري به شما خواهند گذاشت. تقريباً در هر حرفه پردرآمدترين افراد كساني هستند كه اطلاعات بيشتري نسبت به افراد معموليِ آن حرفه دارند. آنها بهعنوان متخصصان شناخته ميشوند، زيرا در حال ايجادكردن چيزي هستند كه به آن «قدرت تخصص» ميگويند. آنها بهدليل سطح بالاي اطلاعاتي كه دارند هميشه بهدنبال چيزي براي آموختن هستند و هميشه به ديگران گوش ميدهند. آنها اين توانايي را دارند كه بر روي ديگران تأثير خاصي داشته باشند كه افراد معمولي با سطح اطلاعات معمولي قادر به انجام آن نيستند.
تخصص خود را توسعه دهيد
راه دوم براي اينكه خود را در موقعيتي قرار دهيد كه مورد احترام واقع شوید اينست كه تخصص خود را گسترش دهيد. هرچند تخصص و اطلاعات به هم گره خوردهاند ولي مقداري با هم تفاوت دارند. تخصص بهمعناي توانايي اجراي وظايف به بهترين شكل در حرفۀ خاصي است كه انتخاب كردهايد. مردان و زنان متخصص كساني هستند كه در یک كار تجربة زيادي داشتهاند و بالاخره بهعنوان بهترين افراد حرفة خود بهطور گسترده شناخته شدهاند.
فعاليتهاي تمريني
در اينجا به دو مورد براي به مرحلة عمل رساندن اين ايدهها اشاره ميشود:
اول دربارة شاخۀ كاريِ خود با جزئيات بيشتري مطالعه كنيد. هر روز حد اقل يك ساعت براي خواندن يا گوشدادن به مطالب آموزشي وقت بگذاريد تا در كاري كه انجام ميدهيد اطلاعات بيشتري كسب كنيد.
دوم، بهطور مرتب اطلاعات و مهارتهاي خود در شاخة كاريتان را روزآمد كنيد. مهمترين نقطۀ ضعف خود را پيدا كنيد و بر روي آن كار كنيد. دانستنِ فوت و فن هر كاري، از كليدهاي اصلي موفقيت در قرن بيستويكم است.
[1]. Gallupe organization
(بخش پایانی)
📚 #کتاب : #نامههای_کوچک_برای_موفقیتهای_بزرگ
✍️ اثر: #برایان_تریسی
👌 ترجمه: #محمد_زنجانی
با سپاس فراوان از مترجم گرانقدر:
جناب آقای محمد زنجانی
🆔 @Sayehsokhan
رطلِ گرانم ده ای مریدِ خرابات
شادی شیخی که خانقاه ندارد
▪️ما به آزادی نیاز داریم تا بتوانیم از سوءاستفادهٔ حکومت از قدرت جلوگیری کنیم و به حکومت نیاز داریم تا از سوءاستفاده از آزادی جلوگیری بهعملآوریم.
در هوای حق و عدالت،
دکتر محمدعلی موحد، ص ۳۴۷
[به نقل از پوپر]
🌱دیدار نوروزی با باغبان مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان؛ استاد دکتر محمدعلی موحد
#محمد_علی_موحد
#شفیعی_کدکنی
🆔 @Sayehsokhan
شادی شیخی که خانقاه ندارد
▪️ما به آزادی نیاز داریم تا بتوانیم از سوءاستفادهٔ حکومت از قدرت جلوگیری کنیم و به حکومت نیاز داریم تا از سوءاستفاده از آزادی جلوگیری بهعملآوریم.
در هوای حق و عدالت،
دکتر محمدعلی موحد، ص ۳۴۷
[به نقل از پوپر]
🌱دیدار نوروزی با باغبان مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان؛ استاد دکتر محمدعلی موحد
#محمد_علی_موحد
#شفیعی_کدکنی
🆔 @Sayehsokhan
🍄 سیزده پیمانِ سیزده بدر!🍄
🇮🇷: @darvishnameh
1⃣ پیمان میبندیم به نحوی رانندگی کنیم که منجر به مرگ هیچ جانداری نشود (بیشینه سرعت در هنگام عبور از جادههای همجوار با مناطق حفاظت شده ۴۰ کیلومتر در ساعت است)؛
2⃣ پیمان میبندیم به جای افروختن آتش با چوب یا خرید ذغال، از کپسولهای سفری گازی کوچک قابل شارژ استفاده کنیم؛
3⃣ پیمان میبندیم جز ردپا چیزی در طبیعت باقی ننهیم؛
4⃣ پیمان میبندیم از هر نوع آلودگی صوتی، مواد منفجره و ترقه پرهیز کنیم، زیرا گوش حیوانات چندین برابر گوش انسان به صدا واکنش نشان داده و حساس است؛
5⃣ پیمان میبندیم هرگز با خودرو از فاصله صدمتری به محیطهای ساحلی و تالابی نزدیکتر نشویم.
6⃣ پیمان میبندیم از همیشه صبورتر، پذیراتر و بخشندهتر بوده و هرگز شروعکننده هیچ نزاعی در طبیعت نخواهیم بود.
7⃣ پیمان میبندیم از ظروف یکبار مصرف و پلاستیکی استفاده نکرده و مروج سبک زندگی نزدیک به طبیعت باشیم.
8⃣ پیمان میبندیم سبزههای هفت سین را در خیابانها و طبیعت رها نکرده، آنها را با راهنمایی سمنها به شهرداریها، واحدهای دامداری و پرورش اسب تحویل دهیم تا یا کمپوست شود و یا خوراک دام.
9⃣ پیمان میبندیم ماهیهای سرخ هفت سین را فقط در استخرها و حوضچههای بسته رها کرده و آنها را وارد رودخانهها و تالابها نکنیم.
0⃣1⃣ پیمان میبندیم اگر زبالهای را در طبیعت رهاشده دیدیم یا اگر آتش نیمه خاموشی را یافتیم، نگوییم به ما مربوط نیست!
1⃣1⃣ پیمان میبندیم نه فقط ته سیگار در طبیعت رها نکنیم، بلکه ته سیگارهای رهاشده را هم جمعآوری کنیم.
2⃣1⃣ پیمان میبندیم شماره خودروهایی که سرنشینان آنها دور از چشم پلیس زباله از شیشه اتومبیلشان به بیرون پرتاب میکنند را یادداشت کرده و به نزدیکترین مامور پلیس گزارش دهیم (جریمه پرتاب زباله از خودرو، ۳۵ هزارتومان است که امیدوارم افزایش یابد).
3⃣1⃣ و سرانجام پیمان میبندیم هیچ گیاه وحشی را نکنده و از طبیعت جدا نسازیم، وارد حریم مزارع کشاورزی نشده، خودرو خود را در کنار رودخانهها و تالابها نشوییم، در مصرف آب صرفهجویی کرده و مواد شوینده را در محیطهای آبی و طبیعت رها نسازیم.
#سیزده_پیمان_سیزده_بدر
#محمد_درویش
🆔 @Sayehsokhan
🇮🇷: @darvishnameh
1⃣ پیمان میبندیم به نحوی رانندگی کنیم که منجر به مرگ هیچ جانداری نشود (بیشینه سرعت در هنگام عبور از جادههای همجوار با مناطق حفاظت شده ۴۰ کیلومتر در ساعت است)؛
2⃣ پیمان میبندیم به جای افروختن آتش با چوب یا خرید ذغال، از کپسولهای سفری گازی کوچک قابل شارژ استفاده کنیم؛
3⃣ پیمان میبندیم جز ردپا چیزی در طبیعت باقی ننهیم؛
4⃣ پیمان میبندیم از هر نوع آلودگی صوتی، مواد منفجره و ترقه پرهیز کنیم، زیرا گوش حیوانات چندین برابر گوش انسان به صدا واکنش نشان داده و حساس است؛
5⃣ پیمان میبندیم هرگز با خودرو از فاصله صدمتری به محیطهای ساحلی و تالابی نزدیکتر نشویم.
6⃣ پیمان میبندیم از همیشه صبورتر، پذیراتر و بخشندهتر بوده و هرگز شروعکننده هیچ نزاعی در طبیعت نخواهیم بود.
7⃣ پیمان میبندیم از ظروف یکبار مصرف و پلاستیکی استفاده نکرده و مروج سبک زندگی نزدیک به طبیعت باشیم.
8⃣ پیمان میبندیم سبزههای هفت سین را در خیابانها و طبیعت رها نکرده، آنها را با راهنمایی سمنها به شهرداریها، واحدهای دامداری و پرورش اسب تحویل دهیم تا یا کمپوست شود و یا خوراک دام.
9⃣ پیمان میبندیم ماهیهای سرخ هفت سین را فقط در استخرها و حوضچههای بسته رها کرده و آنها را وارد رودخانهها و تالابها نکنیم.
0⃣1⃣ پیمان میبندیم اگر زبالهای را در طبیعت رهاشده دیدیم یا اگر آتش نیمه خاموشی را یافتیم، نگوییم به ما مربوط نیست!
1⃣1⃣ پیمان میبندیم نه فقط ته سیگار در طبیعت رها نکنیم، بلکه ته سیگارهای رهاشده را هم جمعآوری کنیم.
2⃣1⃣ پیمان میبندیم شماره خودروهایی که سرنشینان آنها دور از چشم پلیس زباله از شیشه اتومبیلشان به بیرون پرتاب میکنند را یادداشت کرده و به نزدیکترین مامور پلیس گزارش دهیم (جریمه پرتاب زباله از خودرو، ۳۵ هزارتومان است که امیدوارم افزایش یابد).
3⃣1⃣ و سرانجام پیمان میبندیم هیچ گیاه وحشی را نکنده و از طبیعت جدا نسازیم، وارد حریم مزارع کشاورزی نشده، خودرو خود را در کنار رودخانهها و تالابها نشوییم، در مصرف آب صرفهجویی کرده و مواد شوینده را در محیطهای آبی و طبیعت رها نسازیم.
#سیزده_پیمان_سیزده_بدر
#محمد_درویش
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
سلام دوستان
وقت شما بخیر و امید و آگاهی
🔹تلنگری به اندیشه
▪️با خوشرقصی دیوانهاش کردهاید!*
اعلیحضرت[پهلوی دوم] شروع کردند به فرمایشات حکیمانه که: «انقلابی که ما در ایران کردیم لنین در شوروی، مائو در چین و کاسترو در کوبا نکردند، در ایران ما زمین را به روستاییان دادیم، فئودالها را خلع ید کردیم، بیآنکه از دماغ کسی خون بیاید»، سپس رو کرد به دکتر [پرویز ناتل]خانلری(۱) که: «من شنیدهام شما علاوه بر استادی در زبان و ادبیات فارسی و فرهنگِ ایرانی صاحب نظریات و افکاری در زمینهٔ مسائل اجتماعی ایران هستید. بهنظرِ شما نباید این افکار ما تئوریزه شود و در دانشگاههای ایران و جهان تدریس شود؟» دکتر خانلری درماند که چه بگوید، گفت: «بهگمان این خدمتگزار این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و صاحبنظران اقدام کنند.» ظاهراً اعلیحضرت از این حرف خوشش نیامد و رو کرد به من که: «آقای [دکتر محمود] صناعی(۲) من شنیدهام که شما علاوه بر دانش تخصصی خود، در دانشگاه لندن، شاگرد هارولد لسکی(۳) بودهاید. اینکاری که ما در ایران کردیم، لنین در شوروی، مائو در چین، کاسترو در کوبا...بهنظرِ شما نباید این افکار تئوریزه و تدریس شود؟» گفتم: «همانطور که آقای خانلری به عرض مبارک رساندند این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و تصمیم گرفته شود.» شاه ظاهراً از این جوابها خوشش نمیآمد. منتظر جواب مقدر و در انتظار تأیید و تکریم بود. نوبت که به دکتر باهری(۴) رسید، گفت: «چاکر از دوستان خود در عجبم که چرا فرمایشات مبارک را موکول به کمیته و کمیسیون میکنند. اَظهر مِنالشمس است که همهٔ نظریات اعلیحضرت هرچه زودتر باید به زبانهای مختلف ترجمه شود و در دانشگاههای جهان تدریس شود.» اعلیحضرت از پاسخ باهری بسیار خوشحال و خشنود شد. با لبخند قهوهاش را نوشید و گفت: «بله، من هم اینجور خیال میکنم. آقایان مرخصاند.»
موقع خروج از کاخ، باهری ملامتکنان به دکتر خانلری گفت: «مگر سرت به تنت سنگینی میکند؟ "باید بررسی شود" یعنی چه؟ باید همین جواب را میدادی که من دادم.» و پاسخ دکتر خانلری این بود که: «همین خوشرقصیها را میکنید که دیوانهاش کردهاید!».
یادها و دیدارها/ ایرج پارسینژاد._ تهران، فرهنگ نشر نو، صص. ۲۱۰_۲۱۱.
* برگرفته از کانال تلگرامی جامعهشناسی
🔹پی نوشتهای نگارنده:
(۱): پرویز ناتل خانلری(۱۲۹۲_۱۳۶۹) زبانشناس، مترجم، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و سیاستمدار ایرانی.
خانلری از دانشگاه تهران موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی شد و یکی از معروفترین و موثرترین چهرههای فرهنگی معاصر ایران است. او علاوه بر تألیف و تصحیح و ترجمه دهها کتاب به ویژه در باره زبان و ادبیات فارسی؛ مجله مشهور ادبی سخن(۱۳۲۲_۱۳۵۷) و موسسه پژوهشی و انتشاراتی بنیاد فرهنگ ایران را بنیاد نهاد، و نقش مهمی در پیشبرد فرهنگ عمومی و آموزشی کشور داست. دکتر خانلری مدتی وزیر فرهنگ بود، بعد از انقلاب به زندان افتاد و در سالهای عمرش با تنگدستی زندگی کرد. شعر معروف عقاب از اوست.
همسر وی زهرا کیا(خانلری) نیز از پژوهشگران و نویسندگان برجسته در زمینه زبان و ادبیات فارسی بود.
(۲): محمود صناعی(۱۲۹۸_۱۳۶۴) روانشناس، استاد دانشگاه، پژوهشگر ادبی، نویسنده و مترجم ایرانی.
صناعی در انگلستان دکترای روانشناسی گرفت و یکی از اولین بنیانگذاران این رشته در ایران بود.
(۳): هارولد لاسکی(۱۸۹۳_ ۱۹۵۰) Harold J. Laski. اقتصاددان، سیاستمدار، رهبر حزب کارگر، استاد دانشگاه و نویسنده انگلیسی.
اندیشههای لاسکی تاثیر زیادی روی توسعه دموکراسی در جهان داشت. کتاب مهم او به نام "سیر آزادی در اروپا" توسط مقدم مراغهای به فارسی ترجمه شده است.
برای نگارنده جالب است که محمد رضا پهلوی لاسکی را میشناخت و به جایگاه علمی او آگاهی داشت.
(۴): محمد باهری(۱۲۹۷_۱۳۸۶) حقوقدان، نویسنده و سیاستمدار ایرانی.
باهری از دانشگاه سوربن فرانسه دکترای حقوق گرفت و با رویگردانی از گرایشات چپگرایانه خویش، به خدمات دولتی پیوست. باهری به سرعت وارد حلقه نزدیک به اعلم و شاه شد، در کابینههای گوناگون وزیر بود، در حزب مردم و رستاخیز نقش فعالی داشت و تا آخر عمر از حامیان جدی تداوم نظام شاهنشاهی بود.
#محمد_رضا_پهلوی
#پارسی_نژاد_ایرج
#پرویز_ناتل_خانلری
#محمود_صناعی
#هارولد_لاسکی
#محمد_باهری
#کتاب_یادها_و_دیدارها
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
سلام دوستان
وقت شما بخیر و امید و آگاهی
🔹تلنگری به اندیشه
▪️با خوشرقصی دیوانهاش کردهاید!*
اعلیحضرت[پهلوی دوم] شروع کردند به فرمایشات حکیمانه که: «انقلابی که ما در ایران کردیم لنین در شوروی، مائو در چین و کاسترو در کوبا نکردند، در ایران ما زمین را به روستاییان دادیم، فئودالها را خلع ید کردیم، بیآنکه از دماغ کسی خون بیاید»، سپس رو کرد به دکتر [پرویز ناتل]خانلری(۱) که: «من شنیدهام شما علاوه بر استادی در زبان و ادبیات فارسی و فرهنگِ ایرانی صاحب نظریات و افکاری در زمینهٔ مسائل اجتماعی ایران هستید. بهنظرِ شما نباید این افکار ما تئوریزه شود و در دانشگاههای ایران و جهان تدریس شود؟» دکتر خانلری درماند که چه بگوید، گفت: «بهگمان این خدمتگزار این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و صاحبنظران اقدام کنند.» ظاهراً اعلیحضرت از این حرف خوشش نیامد و رو کرد به من که: «آقای [دکتر محمود] صناعی(۲) من شنیدهام که شما علاوه بر دانش تخصصی خود، در دانشگاه لندن، شاگرد هارولد لسکی(۳) بودهاید. اینکاری که ما در ایران کردیم، لنین در شوروی، مائو در چین، کاسترو در کوبا...بهنظرِ شما نباید این افکار تئوریزه و تدریس شود؟» گفتم: «همانطور که آقای خانلری به عرض مبارک رساندند این افکار باید در کمیتههای تخصصی بررسی شود و تصمیم گرفته شود.» شاه ظاهراً از این جوابها خوشش نمیآمد. منتظر جواب مقدر و در انتظار تأیید و تکریم بود. نوبت که به دکتر باهری(۴) رسید، گفت: «چاکر از دوستان خود در عجبم که چرا فرمایشات مبارک را موکول به کمیته و کمیسیون میکنند. اَظهر مِنالشمس است که همهٔ نظریات اعلیحضرت هرچه زودتر باید به زبانهای مختلف ترجمه شود و در دانشگاههای جهان تدریس شود.» اعلیحضرت از پاسخ باهری بسیار خوشحال و خشنود شد. با لبخند قهوهاش را نوشید و گفت: «بله، من هم اینجور خیال میکنم. آقایان مرخصاند.»
موقع خروج از کاخ، باهری ملامتکنان به دکتر خانلری گفت: «مگر سرت به تنت سنگینی میکند؟ "باید بررسی شود" یعنی چه؟ باید همین جواب را میدادی که من دادم.» و پاسخ دکتر خانلری این بود که: «همین خوشرقصیها را میکنید که دیوانهاش کردهاید!».
یادها و دیدارها/ ایرج پارسینژاد._ تهران، فرهنگ نشر نو، صص. ۲۱۰_۲۱۱.
* برگرفته از کانال تلگرامی جامعهشناسی
🔹پی نوشتهای نگارنده:
(۱): پرویز ناتل خانلری(۱۲۹۲_۱۳۶۹) زبانشناس، مترجم، نویسنده، شاعر، منتقد ادبی و سیاستمدار ایرانی.
خانلری از دانشگاه تهران موفق به اخذ دکترای زبان و ادبیات فارسی شد و یکی از معروفترین و موثرترین چهرههای فرهنگی معاصر ایران است. او علاوه بر تألیف و تصحیح و ترجمه دهها کتاب به ویژه در باره زبان و ادبیات فارسی؛ مجله مشهور ادبی سخن(۱۳۲۲_۱۳۵۷) و موسسه پژوهشی و انتشاراتی بنیاد فرهنگ ایران را بنیاد نهاد، و نقش مهمی در پیشبرد فرهنگ عمومی و آموزشی کشور داست. دکتر خانلری مدتی وزیر فرهنگ بود، بعد از انقلاب به زندان افتاد و در سالهای عمرش با تنگدستی زندگی کرد. شعر معروف عقاب از اوست.
همسر وی زهرا کیا(خانلری) نیز از پژوهشگران و نویسندگان برجسته در زمینه زبان و ادبیات فارسی بود.
(۲): محمود صناعی(۱۲۹۸_۱۳۶۴) روانشناس، استاد دانشگاه، پژوهشگر ادبی، نویسنده و مترجم ایرانی.
صناعی در انگلستان دکترای روانشناسی گرفت و یکی از اولین بنیانگذاران این رشته در ایران بود.
(۳): هارولد لاسکی(۱۸۹۳_ ۱۹۵۰) Harold J. Laski. اقتصاددان، سیاستمدار، رهبر حزب کارگر، استاد دانشگاه و نویسنده انگلیسی.
اندیشههای لاسکی تاثیر زیادی روی توسعه دموکراسی در جهان داشت. کتاب مهم او به نام "سیر آزادی در اروپا" توسط مقدم مراغهای به فارسی ترجمه شده است.
برای نگارنده جالب است که محمد رضا پهلوی لاسکی را میشناخت و به جایگاه علمی او آگاهی داشت.
(۴): محمد باهری(۱۲۹۷_۱۳۸۶) حقوقدان، نویسنده و سیاستمدار ایرانی.
باهری از دانشگاه سوربن فرانسه دکترای حقوق گرفت و با رویگردانی از گرایشات چپگرایانه خویش، به خدمات دولتی پیوست. باهری به سرعت وارد حلقه نزدیک به اعلم و شاه شد، در کابینههای گوناگون وزیر بود، در حزب مردم و رستاخیز نقش فعالی داشت و تا آخر عمر از حامیان جدی تداوم نظام شاهنشاهی بود.
#محمد_رضا_پهلوی
#پارسی_نژاد_ایرج
#پرویز_ناتل_خانلری
#محمود_صناعی
#هارولد_لاسکی
#محمد_باهری
#کتاب_یادها_و_دیدارها
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️یونسکو: سواد در جهان امروز به معنای توانایی تغییر است.
عنوان مجموعه جدید کانال محمل گفتار را از چهارمین (آخرین) تعریف یونسکو(۲۰۲۰) از سواد برگرفتهام:
"با سوادی توانایی تغییر(chang) است و با سواد به کسی گفته میشود که بتواند با آگاهیها و دانستنیهای خویش تغییری(مثبت) در روند زندگی خود و دیگران ایجاد کند".
تعاریف سهگانه قبلی یونسکو از سواد به ترتیب عبارت بودند از:
اول(اواسط سده ۲۰ م.):
سواد خواندن و نوشتن.
دوم(اواخر سده ۲۰ م.):
تسلط به یک زبان خارجی و توانایی استفاده از رایانه.
سوم(دهه دوم سده ۲۱ م.):
در این تعریف با سوادی مفهوم جدیدی پیدا کرد و شامل ۱۲ مهارت اساسی مانند سواد عاطفی، مالی، رسانهای و غیره برای زندگی در جامعه مدرن شد.
اما در جدیدترین تعریف صرف داشتن اطلاعات با سوادی محسوب نمیشود، بلکه "آگاهی معطوف به عمل برای تغییر" مصداق با سوادی است.
این دقیقن همان مفهوم عنوان مجموعه جدید محمل گفتار است: "آگاهی برای تغییر".
با این وصف آیا من و جمع بزرگی از مردم ایران حتا به فرض برخورداری از مدارک علمی بالا، مطالعه صدها کتاب و اطلاعات بسیار ذهنی، در قیاس با حوامعی که تعریف یونسکو را ملاک با سوادی قرار میدهند، با سوادیم یا بیسواد؟، نتیجه این تفاوت کجا خود را نشان خواهد داد؟. و دهها پرسش دیگر.
امیدوارم هر یک از ما صادقانه و بدون خودفریبی به این سوال جواب دهیم.
#یونسکو_تعریف_سواد
#باسوادی_تعریف_یونسکو
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۰/اردیبهشت/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
@ Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️یونسکو: سواد در جهان امروز به معنای توانایی تغییر است.
عنوان مجموعه جدید کانال محمل گفتار را از چهارمین (آخرین) تعریف یونسکو(۲۰۲۰) از سواد برگرفتهام:
"با سوادی توانایی تغییر(chang) است و با سواد به کسی گفته میشود که بتواند با آگاهیها و دانستنیهای خویش تغییری(مثبت) در روند زندگی خود و دیگران ایجاد کند".
تعاریف سهگانه قبلی یونسکو از سواد به ترتیب عبارت بودند از:
اول(اواسط سده ۲۰ م.):
سواد خواندن و نوشتن.
دوم(اواخر سده ۲۰ م.):
تسلط به یک زبان خارجی و توانایی استفاده از رایانه.
سوم(دهه دوم سده ۲۱ م.):
در این تعریف با سوادی مفهوم جدیدی پیدا کرد و شامل ۱۲ مهارت اساسی مانند سواد عاطفی، مالی، رسانهای و غیره برای زندگی در جامعه مدرن شد.
اما در جدیدترین تعریف صرف داشتن اطلاعات با سوادی محسوب نمیشود، بلکه "آگاهی معطوف به عمل برای تغییر" مصداق با سوادی است.
این دقیقن همان مفهوم عنوان مجموعه جدید محمل گفتار است: "آگاهی برای تغییر".
با این وصف آیا من و جمع بزرگی از مردم ایران حتا به فرض برخورداری از مدارک علمی بالا، مطالعه صدها کتاب و اطلاعات بسیار ذهنی، در قیاس با حوامعی که تعریف یونسکو را ملاک با سوادی قرار میدهند، با سوادیم یا بیسواد؟، نتیجه این تفاوت کجا خود را نشان خواهد داد؟. و دهها پرسش دیگر.
امیدوارم هر یک از ما صادقانه و بدون خودفریبی به این سوال جواب دهیم.
#یونسکو_تعریف_سواد
#باسوادی_تعریف_یونسکو
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۰/اردیبهشت/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
@ Sayehsokhan
#از_شما
محمل گفتار/ محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️اهل قلم و ناشرین برای خوانندگان کتابها جایگاه و احترام بیشتری قائل شوند.
*متن زیر به همه نویسندگان، مترجمین و ناشرینِ حرفهای، مسئولیتپذیر و کاربلدی تقدیم میشود که با همه مشکلات نهایت تلاش خود را برای ارائه بهترینها کتابها به خوانندگان انجام میدهند.
▪️در ایران به ندرت انگیزه، فرصت، ابزار، راهکار و ارادهای برای تعامل و ارتباط سازنده بین دو رکن اصلی نشر کتاب، یعنی اهل قلم(نویسنده، مترجم، مصحح) و ناشر با رکن سوم آن(خوانندگان) وجود دارد. پس از انتشار و پخش کتابها، تقریبن تنها بازخورد خوانندگان در خرید یا عدم خرید آنها مشخص میشود، و تنها در موارد اندکی اهل قلم و ناشرین میتوانند به انتقادات، پیشنهادات و دیگر نقطه نظرات خوانندگان دسترسی یابند.
در چنین شرایطی ایجاب میکند که نویسنده یا مترجم و ناشر به جز از جنبه محتوایی، از نظر ساختاری و فیزیکی نیز آثاری عرضه کند که تا حد امکان متناسب با استانداردهای " کتاب خوب" باشد.
▪️بر اساس آنچه گفته شد اینجانب همیشه از دوستانی که در حوزه تألیف، ترجمه و نشر کتاب فعالیت میکنند، مصرانه خواهش یا تقاضا کردهام که "همه ایدههای منجر به تولید محتوایی و ساختاری کتابها را در پیشگفتار یا مقدمه آنها با خوانندگانشان در میان بگذارند".
ناشر، نویسنده، مترجم، ویراستار، مصحح و..."باید خود را به جای خواننده گذاشته، از زاویه دید او به کتاب نگاه کرده، پرسشها و ابهامات احتمالی خوانندگان را حدس زده و پیشاپیش به آنها جواب دهد".
خواننده "حق دارد انگیزه و عامل اصلی تألیف یا ترجمه اثر، ویژگیهای مهم، تفاوت آن با آثار مشابه، مباحث کلیدی، شیوه پژوهش و ویراستاری و تدوین، محدودیتهای علمی و اقتصادی و فنی و سیاسی، روش کمی و کیفی ترجمه، مشخصات نویسنده و کتاب(به ویژه درآثار ترجمه شده)، حذف و اضافات متن ترجمه شده با متن اصلی، شیوه استناد به منابع، و هر آنچه را که در کتاب اعمال شده و نشده، بداند".
▪️نگارنده بارها و بارها با ناشرین، نویسندگان، مترجمین و ویراستارهایی برخورد کرده است که در پاسخ به چرایی یا چگونگی شیوه کار یا اشکال و ضعف در محتوا و ساختار _ مانند "عدم وجود واژهنامه تخصصی، نمایه، تفکیک دقیق میان یاداشتهای مولف با مترجم، یکسانسازی اختصارات و ارجاعات"، یا حذف مواردی از متن اصلی در ترجمه، عدم توضیح درباره گزینش برابرهای فارسی، و حتا نبود مقدمه و پیشگفتار کتابها _ توجیه کردهاند که:
" هزینهبر بود، قیمت پشت جلد کتاب بالا میرفت، آگاهی نداشتیم، مهم نیست، زمان زیادی میگرفت، دسترسی به کارشناسان خبره نداشتیم، ارشاد اجازه نداد، ناشر یا نویسنده یا مترجم همکاری نکرد، و غیره".
▪️این امر نه تنها از نظر اخلاق پژوهش، معرفی دقیق اثر توسط آفریننده، اعتماد و احترام به خوانندگان، گسترش فرهنگ پژوهش، آشنایی خوانندگان با روش کار نویسنده و مترجم و ناشر، نشاندادن راهکارها و مشکلات تولید کتاب، ایجاد تفاهم و درک مشترک علمی و اجتماعی بین ناشر و نویسنده(مترجم) با خواننده، فروش بیشتر کتاب و برخی جنبههای دیگر مهم است؛ بلکه اصولن برای فهم کاملتر و دقیقتر کتاب _ به مثابه هدف غایی از تولید آن _ ضرورت قطعی و بی چون و چرا دارد. یا به عبارت سادهتر آنچه گفته شد یک پیشنهاد انتزاعی و لوکس نیست، شرطی لازم برای تالیف، ترجمه، تدوین و تولید هر کتاب است، و البته برای کتابهای پژوهشی بیشتر.
در اینباره گفتنی و شنیدنی بسیار است.
#ایران_کتاب_تولید
#کتاب_تولید_ایران
#ناشرین_ایران
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhab
محمل گفتار/ محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️اهل قلم و ناشرین برای خوانندگان کتابها جایگاه و احترام بیشتری قائل شوند.
*متن زیر به همه نویسندگان، مترجمین و ناشرینِ حرفهای، مسئولیتپذیر و کاربلدی تقدیم میشود که با همه مشکلات نهایت تلاش خود را برای ارائه بهترینها کتابها به خوانندگان انجام میدهند.
▪️در ایران به ندرت انگیزه، فرصت، ابزار، راهکار و ارادهای برای تعامل و ارتباط سازنده بین دو رکن اصلی نشر کتاب، یعنی اهل قلم(نویسنده، مترجم، مصحح) و ناشر با رکن سوم آن(خوانندگان) وجود دارد. پس از انتشار و پخش کتابها، تقریبن تنها بازخورد خوانندگان در خرید یا عدم خرید آنها مشخص میشود، و تنها در موارد اندکی اهل قلم و ناشرین میتوانند به انتقادات، پیشنهادات و دیگر نقطه نظرات خوانندگان دسترسی یابند.
در چنین شرایطی ایجاب میکند که نویسنده یا مترجم و ناشر به جز از جنبه محتوایی، از نظر ساختاری و فیزیکی نیز آثاری عرضه کند که تا حد امکان متناسب با استانداردهای " کتاب خوب" باشد.
▪️بر اساس آنچه گفته شد اینجانب همیشه از دوستانی که در حوزه تألیف، ترجمه و نشر کتاب فعالیت میکنند، مصرانه خواهش یا تقاضا کردهام که "همه ایدههای منجر به تولید محتوایی و ساختاری کتابها را در پیشگفتار یا مقدمه آنها با خوانندگانشان در میان بگذارند".
ناشر، نویسنده، مترجم، ویراستار، مصحح و..."باید خود را به جای خواننده گذاشته، از زاویه دید او به کتاب نگاه کرده، پرسشها و ابهامات احتمالی خوانندگان را حدس زده و پیشاپیش به آنها جواب دهد".
خواننده "حق دارد انگیزه و عامل اصلی تألیف یا ترجمه اثر، ویژگیهای مهم، تفاوت آن با آثار مشابه، مباحث کلیدی، شیوه پژوهش و ویراستاری و تدوین، محدودیتهای علمی و اقتصادی و فنی و سیاسی، روش کمی و کیفی ترجمه، مشخصات نویسنده و کتاب(به ویژه درآثار ترجمه شده)، حذف و اضافات متن ترجمه شده با متن اصلی، شیوه استناد به منابع، و هر آنچه را که در کتاب اعمال شده و نشده، بداند".
▪️نگارنده بارها و بارها با ناشرین، نویسندگان، مترجمین و ویراستارهایی برخورد کرده است که در پاسخ به چرایی یا چگونگی شیوه کار یا اشکال و ضعف در محتوا و ساختار _ مانند "عدم وجود واژهنامه تخصصی، نمایه، تفکیک دقیق میان یاداشتهای مولف با مترجم، یکسانسازی اختصارات و ارجاعات"، یا حذف مواردی از متن اصلی در ترجمه، عدم توضیح درباره گزینش برابرهای فارسی، و حتا نبود مقدمه و پیشگفتار کتابها _ توجیه کردهاند که:
" هزینهبر بود، قیمت پشت جلد کتاب بالا میرفت، آگاهی نداشتیم، مهم نیست، زمان زیادی میگرفت، دسترسی به کارشناسان خبره نداشتیم، ارشاد اجازه نداد، ناشر یا نویسنده یا مترجم همکاری نکرد، و غیره".
▪️این امر نه تنها از نظر اخلاق پژوهش، معرفی دقیق اثر توسط آفریننده، اعتماد و احترام به خوانندگان، گسترش فرهنگ پژوهش، آشنایی خوانندگان با روش کار نویسنده و مترجم و ناشر، نشاندادن راهکارها و مشکلات تولید کتاب، ایجاد تفاهم و درک مشترک علمی و اجتماعی بین ناشر و نویسنده(مترجم) با خواننده، فروش بیشتر کتاب و برخی جنبههای دیگر مهم است؛ بلکه اصولن برای فهم کاملتر و دقیقتر کتاب _ به مثابه هدف غایی از تولید آن _ ضرورت قطعی و بی چون و چرا دارد. یا به عبارت سادهتر آنچه گفته شد یک پیشنهاد انتزاعی و لوکس نیست، شرطی لازم برای تالیف، ترجمه، تدوین و تولید هر کتاب است، و البته برای کتابهای پژوهشی بیشتر.
در اینباره گفتنی و شنیدنی بسیار است.
#ایران_کتاب_تولید
#کتاب_تولید_ایران
#ناشرین_ایران
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhab
#از_شما
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️سانسور و سکوت/امبرتو اکو*
از نظر من دو نوع سانسور وجود دارد:
از طریق سکوت و از طریق ایجاد سر و صدا.
در گذشته ورقههای سانسور دستور میدادند:
"برای احتراز از تحریک انحرافات درباره آنها سکوت کنید".
فرهنگ سانسور امروز میگوید:
"برای احتراز از صحبت درباره انحرافات از سایر امور به تفصیل صحبت کنید".
سر و صدا خود تبدیل به یک پوشش میشود. ایدهئولوژی سانسور از طریق ایجاد سر و صدا انجام میگیرد. همان ایدهای که میگوید:
"زمانی که کسی نمیداند چه بگوید، باید پر حرفی کند".
در جهان امروز اینترنت بدون انگیزه سانسور، بیشترین سر و صدا را بدون ارائهی اطلاعات مفید تولید میکند. بهطور دقیقتر نخست اطلاعاتی دریافت میکنیم، ولی نمیدانیم آیا قابل اعتماد است یا نه؟. سپس به جستجوی آن اطلاعات میپردازیم. پژوهشگران و دانشگاهیان بعد از دقایقی به نتیجه مورد نظر میرسند، اما اکثر افراد ساعتها در سایتهای گوناگون مانند پورنوگرافی و غیره گیرمیافتند.
بنابراين ایجاد سر و صدا میتواند به دلیل سانسوری آگاهانه و عمدی باشد. مانند کاری که در رسانهها با ایجاد جنجال و آبروریزیهای سیاسی رخ میدهد.
این کار گاهی از حیطه ارتباطات میگذرد و یک "روانشناسی و اخلاق سر و صدا" ایجاد میکند، زیرا کسانی هستند که بدون سر و صدا نمیتوانند زندگی کنند. این نیاز جدی به سر و صدا، همانند نیاز به مواد مخدر است، "راهی برای عدم تمرکز بر آنچه واقعن اهمیت دارد، یعنی بازگشت به درون خویش".
یکی از مسائل اخلاقی که امروزه با آن رو به رو هستیم، چگونگی "بازگشت به سکوت" است.
یکی از موارد مهم مطالعهی دقیقتر نشانهشناسی**، عملکرد سکوت در وجوه گوناگون ارتباطات است.
اعم از نشانهشناسیهای خودداری مانند سکوت در تئاتر و سکوت در مباحث سیاسی، یا به سخن دیگر درنگ و مکثهای طولانی، مانند سکوت به منظور ایجاد بلاتکلیفی، سکوت به مثابه تهدید، سکوت به نشانهی رضا، سکوت به مثابهی نفی و سکوت در موسیقی.
فاشیسم ابدی: یادداشتها و مصاحبهها/امبرتو اکو؛ انتخاب و ترجمه غلامرضا امامی._ تهران: نشر گویا؛ ۱۴۰۱؛ ۳۶۳ ص.
(برگرفته از یادداشت سانسور و سکوت: صص ۷۵_ ۸۱).
هر چند ساختار ترجمه فارسی کتاب به نظرم ایراد دارد، ولی مانند همه آثار اکو خواندنی، جذاب و مفید است.
*درباره جایگاه کمنظیر و بسیار تاثیرگذار امبرتو اکو(۱۹۳۲_ ۲۰۱۶) بر جهان معاصر به ویژه در زمینه کتابشناسی، نشانهشناسی، رمان و تاریخ قرون وسطی فراوان گفته شده است. نگارنده نیز خود را بسیار مدیون امبرتو اکو دانسته و وظیفهی خود میداند او را چنانکه شایسته است، به دیگران نیز معرفی کند. بنابراین تعجب نکنید اگر هم در گذشته و هم در آینده از این اسطوره جهان معاصر زیاد یاد میکنم.
**انشالله به زودی فرستهای درباره نشانهشناسی تقدیم خواهد شد.
#سانسور
#سکوت_نشانهشناسی
#امبرتو_اکو
#کتاب_فاشیسم_ابدی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشت
۱۹/خرداد/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
▪️سانسور و سکوت/امبرتو اکو*
از نظر من دو نوع سانسور وجود دارد:
از طریق سکوت و از طریق ایجاد سر و صدا.
در گذشته ورقههای سانسور دستور میدادند:
"برای احتراز از تحریک انحرافات درباره آنها سکوت کنید".
فرهنگ سانسور امروز میگوید:
"برای احتراز از صحبت درباره انحرافات از سایر امور به تفصیل صحبت کنید".
سر و صدا خود تبدیل به یک پوشش میشود. ایدهئولوژی سانسور از طریق ایجاد سر و صدا انجام میگیرد. همان ایدهای که میگوید:
"زمانی که کسی نمیداند چه بگوید، باید پر حرفی کند".
در جهان امروز اینترنت بدون انگیزه سانسور، بیشترین سر و صدا را بدون ارائهی اطلاعات مفید تولید میکند. بهطور دقیقتر نخست اطلاعاتی دریافت میکنیم، ولی نمیدانیم آیا قابل اعتماد است یا نه؟. سپس به جستجوی آن اطلاعات میپردازیم. پژوهشگران و دانشگاهیان بعد از دقایقی به نتیجه مورد نظر میرسند، اما اکثر افراد ساعتها در سایتهای گوناگون مانند پورنوگرافی و غیره گیرمیافتند.
بنابراين ایجاد سر و صدا میتواند به دلیل سانسوری آگاهانه و عمدی باشد. مانند کاری که در رسانهها با ایجاد جنجال و آبروریزیهای سیاسی رخ میدهد.
این کار گاهی از حیطه ارتباطات میگذرد و یک "روانشناسی و اخلاق سر و صدا" ایجاد میکند، زیرا کسانی هستند که بدون سر و صدا نمیتوانند زندگی کنند. این نیاز جدی به سر و صدا، همانند نیاز به مواد مخدر است، "راهی برای عدم تمرکز بر آنچه واقعن اهمیت دارد، یعنی بازگشت به درون خویش".
یکی از مسائل اخلاقی که امروزه با آن رو به رو هستیم، چگونگی "بازگشت به سکوت" است.
یکی از موارد مهم مطالعهی دقیقتر نشانهشناسی**، عملکرد سکوت در وجوه گوناگون ارتباطات است.
اعم از نشانهشناسیهای خودداری مانند سکوت در تئاتر و سکوت در مباحث سیاسی، یا به سخن دیگر درنگ و مکثهای طولانی، مانند سکوت به منظور ایجاد بلاتکلیفی، سکوت به مثابه تهدید، سکوت به نشانهی رضا، سکوت به مثابهی نفی و سکوت در موسیقی.
فاشیسم ابدی: یادداشتها و مصاحبهها/امبرتو اکو؛ انتخاب و ترجمه غلامرضا امامی._ تهران: نشر گویا؛ ۱۴۰۱؛ ۳۶۳ ص.
(برگرفته از یادداشت سانسور و سکوت: صص ۷۵_ ۸۱).
هر چند ساختار ترجمه فارسی کتاب به نظرم ایراد دارد، ولی مانند همه آثار اکو خواندنی، جذاب و مفید است.
*درباره جایگاه کمنظیر و بسیار تاثیرگذار امبرتو اکو(۱۹۳۲_ ۲۰۱۶) بر جهان معاصر به ویژه در زمینه کتابشناسی، نشانهشناسی، رمان و تاریخ قرون وسطی فراوان گفته شده است. نگارنده نیز خود را بسیار مدیون امبرتو اکو دانسته و وظیفهی خود میداند او را چنانکه شایسته است، به دیگران نیز معرفی کند. بنابراین تعجب نکنید اگر هم در گذشته و هم در آینده از این اسطوره جهان معاصر زیاد یاد میکنم.
**انشالله به زودی فرستهای درباره نشانهشناسی تقدیم خواهد شد.
#سانسور
#سکوت_نشانهشناسی
#امبرتو_اکو
#کتاب_فاشیسم_ابدی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشت
۱۹/خرداد/۱۴۰۲
با سپاس فراوان از دوست نازنین
#استاد_محمد_دهدشتی_عزیز
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
من تقریبًا بیست سال شاهد مراجعۀ بیمارانی به دفترم بودم که باور داشتند تشخیص بیماری روانیِ آنها ابتداییترین مسئله است، اما هنگامی کهآنها را از نحوۀ تشخیص آگاه میکردم، به نظر میرسید به شدت از بند تفکرات پیشین خود رها شدهاند. برخی اوقات وقتی میفهمیدند که برای تشخیص نیازی به آزمایش خون یا ادرار یا عکسبردازی از مغز ندارند، غافلگیر میشدند. سپس، توضیح میدادم که تشخیص اغلب فقط براساس علائمی است که بیمار به درمانگر اطلاع میدهد. از اینرو، تأکید میکردم که اگر علائم رفتاری از بین برود یا کاهش یابد، ممکن است آن تشخیص اولیه دیگر معتبر نباشد.
📚 #برشی_از_کتاب : #برنامهریزی_درمان_با_تئوری_انتخاب_و_واقعیتدرمانی
✍️ اثر: #مایکل_فوکرسون
👌 ترجمه: #محمد_شمسیان
🖌 ویراسته و زیر نظر: #حسن_ملکیان
📕 صفحه: 24
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
📚 #برشی_از_کتاب : #برنامهریزی_درمان_با_تئوری_انتخاب_و_واقعیتدرمانی
✍️ اثر: #مایکل_فوکرسون
👌 ترجمه: #محمد_شمسیان
🖌 ویراسته و زیر نظر: #حسن_ملکیان
📕 صفحه: 24
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
بر اساس واقعیتدرمانی، واقعیتدرمانگر مراجع را به انجامدادن برنامههای خودگردان تشویق میکند. با این حال، بسیاری از مراجعان اطلاعات یا مهارتهای لازم را برای گسترش برنامههای خودگردان ندارند. اگر مشکل این است، واقعیتدرمانی به آنها کمک میکند به دنبال رفتارهای سازمانیافتهای باشند که در گذشته نمیتوانستند انجامشان دهند. نمونهای از پرسشهایی که ممکن است از مراجع بپرسیم:
دربارۀ زمانی بگو که در موقعیتی مشابه موفق عمل کردی.
آیا کسی را میشناسی که در چنین موقعیتی موفق بوده؟
گاهی ممکن است مراجعان هیچ رفتار سازمانیافته و مؤثری نداشته باشند. در این زمان، واقعیتدرمانگر ممکن است اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار دهد. با این حال، واقعیتدرمانگر پیش از ارائۀ این اطلاعات از مراجعان اجازه خواهد گرفت.
📚 #برشی_از_کتاب : #برنامهریزی_درمان_با_تئوری_انتخاب_و_واقعیتدرمانی
✍️ اثر: #مایکل_فوکرسون
👌 ترجمه: #محمد_شمسیان
🖌 ویراسته و زیر نظر: #حسن_ملکیان
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
دربارۀ زمانی بگو که در موقعیتی مشابه موفق عمل کردی.
آیا کسی را میشناسی که در چنین موقعیتی موفق بوده؟
گاهی ممکن است مراجعان هیچ رفتار سازمانیافته و مؤثری نداشته باشند. در این زمان، واقعیتدرمانگر ممکن است اطلاعاتی را در اختیار آنها قرار دهد. با این حال، واقعیتدرمانگر پیش از ارائۀ این اطلاعات از مراجعان اجازه خواهد گرفت.
📚 #برشی_از_کتاب : #برنامهریزی_درمان_با_تئوری_انتخاب_و_واقعیتدرمانی
✍️ اثر: #مایکل_فوکرسون
👌 ترجمه: #محمد_شمسیان
🖌 ویراسته و زیر نظر: #حسن_ملکیان
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹آگاهی برای تغییر
معرفی و گزیدههایی از کتاب: کنشگران مرزی( معرفی نویسنده و کتاب)
کنشگران مرزی: صد سال نخست، از نسل شوشتری(۱۱۷۰ش) تا نسل فروغی(۱۲۷۰ ش)/مقصود فراستخواه._ تهران: گامنو؛ چاپ ۳، ۱۴۰۲؛ ۶۰۲ ص.
پیش نوشت نگارنده:
مقصود فراستخواه(۱۳۳۵ تبریز _ )، جامعهشناس، استاد دانشگاه، پژوهشگر و مترجم ایرانی در ۳ حوزه عمده مطالعات اجتماعی، مطالعات دین، و مطالعات علم، آموزش عالی و دانشگاه در ایران است.
فراستخواه در فلسفه و الهیات تحصیل کرد و موفق به اخذ دکترای برنامهریزی توسعه آموزش عالی از دانشگاه شهید بهشتي شد. وی در عین حال موسس میز آیندهپژوهی در موسسه پژوهش و آموزش عالی نیز است.
دکتر فراستخواه علاوه بر نگارش و ترجمه حدود ۳۰ کتاب، دارای مقالات و گفتگوهای متعددی در حوزههای گفته شده و موضوعات پیرامونی آنها است که باعث شده تا او را به یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین پژوهشگران دانشگاهی در زمینه ایران معاصر معرفی کند.
گذشته از ارزش علمی، رفتار و کنش متواضعانه و فوقالعاده اخلاقمدار دکتر فراستخواه از ایشان شخصیتی کمنظیر ساخته است.
نگارنده ضمن احترام و ارادت به همه پژوهشگرانِ مستقلِ حوزه اندیشه، تاریخ و جامعه ایران، بارها به پژوهشگران و علاقمندان به مباحث عمیقتر و فراتر از سطوح عمومی، پیشنهاد کردهام که نظریات و کتابهای دکتر مقصود فراستخواه را در کنار اساتید دیگری چون مصطفی ملکیان در اولویت مطالعات خود قرار دهند.
طرح نظریه کنشگری مرزی در چند سال گذشته، انتشار همین کتاب و دیدگاههای گسترده نقادانهی موافق و مخالف درباره آن، باعث شده تا ایشان بسیار بیشتر از گذشته به کانون توجه نخبگان و خوانندگان حرفهای این مباحث تبدیل شود.
لازم به ذکر است که بیشتر آثار دکتر فراستخواه به دلیل رویکرد پژوهشی_دانشگاهی آنها در دانشگاهها تدریس میشوند، و به همین دلیل است که شاید برای عموم چندان شناخته شده نباشند. البته به جز کتاب "ما ایرانیان: زمینهکاوی تاریخی خلقیات ایرانی/ نشر نی، ۱۳۹۴" که در بین علاقمندان بسیار شناخته شده است، تاکنون ۲۶ بار تجدید چاپ شده و مطالعه آن برای همه ایرانیان قابل درک و ضروری است.
معرفی کتاب:
با افزایش شکاف ملت _ دولت و در شرایط انسداد، که پنجرهها برای گفتوگو بسته میشوند، پلهای ارتباطی از بین میروند، دیوارهای بیاعتمادی بلندتر، و حوزههای مدنی ضعیفتر میشوند، فضایی از ناامیدی بر اذهان سنگینی و اعتماد به نفس اجتماعی را تهدید میکند. اما جامعهی ایرانی از نفس نمیافتد. قابلیتهای تمدنی و فرهنگی سبب میشود که عاملان اجتماعی با تنوع بخشیدن به شیوههای عمل خود، صورتهای متفاوتی از کنشگری در پیش بگیرند.
کنشگری مرزی یکی از این تنوعات و ابتکارات عمل اجتماعی توسط "عاملانی است که پایی در حکومت و پایی در جامعه" دارند، میان "ایوان جامعه و دیوان دولت" تردد میکنند و دست به خلاقیتهای مختلف میزنند، فضاهای واسط به وجود میآورند، روزنههایی برای گفتوگو میگشایند و برای توسعه و ظرفیتسازی جامعه، توانمندسازی میکنند.
در چنین وضعیتی بیم آن میرود که همین کنشگران نیز توسط دولتها طرد و به حاشیه رانده شوند؛ یا خود آنها به قدرت و رانت و زیست سیاست چسبندگی پیدا کنند. در آنصورت، دوباره تمام دستاورد نسلها در سیاهچالههای مناقشات فرو میرود و امر توسعه و پایداری در جامعه همچنان به تعویق میافتد.
از متن جلد پشت کتاب
پس نوشت نگارنده:
منابع مورد استفاده نویسنده برای این کتاب بیشتر از ۵۰۰ عنوان فارسی و انگلیسی است که میتواند مرجع فوقالعادهای برای شناخت کتابهای بیشتر برای خوانندگان باشد. ضمن اینکه مطالب متنوع و پیچیده کتاب با نگارشی نسبتن روان و جذاب عرضه شده، و مباحث مهم متن در جداولی قرار داده شده است تا توجه خوانندگان را معطوف خود کند.
حروفچینی، صفحهآرایی، ویراستاری، کتابشناسی، نمایه و صحافی کتاب نیز در سطح قابل قبولی است تا ساختار خوب کتاب نیز همپای ارزش محتوایی آن باشد.
#کتاب_کنشگران_مرزی
#مقصود_فراستخواه
#کنشگران_مرزی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
@mgmahmel
@https://chat.whatsapp.com/LnlsWcgWAtk10r97qddJN4
🆔 @Sayehsokhan
🔹آگاهی برای تغییر
معرفی و گزیدههایی از کتاب: کنشگران مرزی( معرفی نویسنده و کتاب)
کنشگران مرزی: صد سال نخست، از نسل شوشتری(۱۱۷۰ش) تا نسل فروغی(۱۲۷۰ ش)/مقصود فراستخواه._ تهران: گامنو؛ چاپ ۳، ۱۴۰۲؛ ۶۰۲ ص.
پیش نوشت نگارنده:
مقصود فراستخواه(۱۳۳۵ تبریز _ )، جامعهشناس، استاد دانشگاه، پژوهشگر و مترجم ایرانی در ۳ حوزه عمده مطالعات اجتماعی، مطالعات دین، و مطالعات علم، آموزش عالی و دانشگاه در ایران است.
فراستخواه در فلسفه و الهیات تحصیل کرد و موفق به اخذ دکترای برنامهریزی توسعه آموزش عالی از دانشگاه شهید بهشتي شد. وی در عین حال موسس میز آیندهپژوهی در موسسه پژوهش و آموزش عالی نیز است.
دکتر فراستخواه علاوه بر نگارش و ترجمه حدود ۳۰ کتاب، دارای مقالات و گفتگوهای متعددی در حوزههای گفته شده و موضوعات پیرامونی آنها است که باعث شده تا او را به یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین پژوهشگران دانشگاهی در زمینه ایران معاصر معرفی کند.
گذشته از ارزش علمی، رفتار و کنش متواضعانه و فوقالعاده اخلاقمدار دکتر فراستخواه از ایشان شخصیتی کمنظیر ساخته است.
نگارنده ضمن احترام و ارادت به همه پژوهشگرانِ مستقلِ حوزه اندیشه، تاریخ و جامعه ایران، بارها به پژوهشگران و علاقمندان به مباحث عمیقتر و فراتر از سطوح عمومی، پیشنهاد کردهام که نظریات و کتابهای دکتر مقصود فراستخواه را در کنار اساتید دیگری چون مصطفی ملکیان در اولویت مطالعات خود قرار دهند.
طرح نظریه کنشگری مرزی در چند سال گذشته، انتشار همین کتاب و دیدگاههای گسترده نقادانهی موافق و مخالف درباره آن، باعث شده تا ایشان بسیار بیشتر از گذشته به کانون توجه نخبگان و خوانندگان حرفهای این مباحث تبدیل شود.
لازم به ذکر است که بیشتر آثار دکتر فراستخواه به دلیل رویکرد پژوهشی_دانشگاهی آنها در دانشگاهها تدریس میشوند، و به همین دلیل است که شاید برای عموم چندان شناخته شده نباشند. البته به جز کتاب "ما ایرانیان: زمینهکاوی تاریخی خلقیات ایرانی/ نشر نی، ۱۳۹۴" که در بین علاقمندان بسیار شناخته شده است، تاکنون ۲۶ بار تجدید چاپ شده و مطالعه آن برای همه ایرانیان قابل درک و ضروری است.
معرفی کتاب:
با افزایش شکاف ملت _ دولت و در شرایط انسداد، که پنجرهها برای گفتوگو بسته میشوند، پلهای ارتباطی از بین میروند، دیوارهای بیاعتمادی بلندتر، و حوزههای مدنی ضعیفتر میشوند، فضایی از ناامیدی بر اذهان سنگینی و اعتماد به نفس اجتماعی را تهدید میکند. اما جامعهی ایرانی از نفس نمیافتد. قابلیتهای تمدنی و فرهنگی سبب میشود که عاملان اجتماعی با تنوع بخشیدن به شیوههای عمل خود، صورتهای متفاوتی از کنشگری در پیش بگیرند.
کنشگری مرزی یکی از این تنوعات و ابتکارات عمل اجتماعی توسط "عاملانی است که پایی در حکومت و پایی در جامعه" دارند، میان "ایوان جامعه و دیوان دولت" تردد میکنند و دست به خلاقیتهای مختلف میزنند، فضاهای واسط به وجود میآورند، روزنههایی برای گفتوگو میگشایند و برای توسعه و ظرفیتسازی جامعه، توانمندسازی میکنند.
در چنین وضعیتی بیم آن میرود که همین کنشگران نیز توسط دولتها طرد و به حاشیه رانده شوند؛ یا خود آنها به قدرت و رانت و زیست سیاست چسبندگی پیدا کنند. در آنصورت، دوباره تمام دستاورد نسلها در سیاهچالههای مناقشات فرو میرود و امر توسعه و پایداری در جامعه همچنان به تعویق میافتد.
از متن جلد پشت کتاب
پس نوشت نگارنده:
منابع مورد استفاده نویسنده برای این کتاب بیشتر از ۵۰۰ عنوان فارسی و انگلیسی است که میتواند مرجع فوقالعادهای برای شناخت کتابهای بیشتر برای خوانندگان باشد. ضمن اینکه مطالب متنوع و پیچیده کتاب با نگارشی نسبتن روان و جذاب عرضه شده، و مباحث مهم متن در جداولی قرار داده شده است تا توجه خوانندگان را معطوف خود کند.
حروفچینی، صفحهآرایی، ویراستاری، کتابشناسی، نمایه و صحافی کتاب نیز در سطح قابل قبولی است تا ساختار خوب کتاب نیز همپای ارزش محتوایی آن باشد.
#کتاب_کنشگران_مرزی
#مقصود_فراستخواه
#کنشگران_مرزی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
@mgmahmel
@https://chat.whatsapp.com/LnlsWcgWAtk10r97qddJN4
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دونوازی سهتار و تنبک《بیات اصفهان》
اجرای استادان #حسین_علیزاده و شادروان #محمد_اسماعیلی در زادروز استاد علیزاده عزیز
🆔 @Sayehsokhan
اجرای استادان #حسین_علیزاده و شادروان #محمد_اسماعیلی در زادروز استاد علیزاده عزیز
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹دکتر ادیب سلطانی چنانکه من شناختم: خاطراتی از حدود ۱۷ سال(۱۳۷۸_ ۱۳۹۵) همکاری، دیدار و گفتوگو*(بخش اول)
دکتر میر شمسالدین ادیب سلطانی(۱۳۱۰_ ۱۴۰۲) برخوردار از دانش، اخلاق، انسانیت، تعهد علمی، و زمینههای مثبت دیگری بود که به نظر من او را در میان یکی از ۱۰ (ده) شخصیت برجستهی ایرانی صد سال اخیر همه اقشار _ دانشگاه، سیاست، حوزه، علوم تجربی و مهندسی و پزشکی، فرهنگ و هنر و ادبیات، و غیره _ قرار میدهد.
آنچه خواهید خواند بخش کوچکی از توصیف شخصیت ایشان از نگاه نگارنده است.
◀️....ِسفید سیما و لاغر اندام با قامتی متوسط بود. چهرهای همیشه آرام با لبخندی آشکار یا محو بر لبان خویش داشت. چشمانش روشن و پرسشگر و بسیار تاثیرگذار بود. حرکات و زبان بدنش آرامش و احترام خاصی به مخاطب القاء میکرد. لباسهایش زیاد و متنوع و معمولن نو نبودند، اما همیشه تمیز و آراسته بود. در تمام طول سال لباس رسمی با کراوات میپوشید و از عطر و ادکلن بسیار استفاده میکرد.
◀️به جز هنگامی که خواسته مشخصی داشت، سخن نمیگفت. هرگز بین صحبت دیگران نمیپرید. وقتی دیگران حرف میزدند، با دقت گوش میداد و پاسخهایش کوتاه، اما فوقالعاده به جا و مفید بود. چه بسا کسانی سالها با او همنشینی داشتند، اما حتا نمیدانستند رشته تحصیلی او چیست، در کجا درس خوانده یا به زبانهایی مسلط است. آگاهانه جلو هیچ دوربینی قرار نمیگرفت و مطلقن مصاحبه نمیکرد. به همین دلیل تا جایی که میدانم هیچ مصاحبهای از او وجود ندارد.
◀️هنگامی که با کسی کار داشت، چه در اتاق باز بود و چه بسته، طوری میایستاد که داخل اتاق را نمیدید، آهسته دوبار به آرامی در میزد و تا اجازه نمیگرفت، هرگز وارد اتاق نمیشد. به هم دلیل بارها در زدنش را نشنیده بودم و برگشته بود. برای نشستن و صحبت کردن هم اجازه می گرفت. اگر احساس مزاحمت میکرد، بلافاصله پوزش میخواست و در اولین فرصت شما را تنها میگذاشت.
◀️حافظهاش کمنظیر بود و به فرهنگ و تاریخ شرق و غرب به شکلی باورنکردنی تسلط داشت. این را هم میدانم که چندین بار از دانشگاههای معتبر اروپایی پرسشهایی درباره ابهامات زبان لاتین یا سانسکریت و غیره از او کرده بودند. ولی با آن همه دانش، به هیچ وجه ادعایی نداشت و تنها در پاسخ به پرسشها، نظر خودش را میگفت.
◀️علیرغم اینکه به زبانها و فرهنگ غربی مسلط بود و در آنها رشد کرده بود، علاقه بسیاری به ایران، فرهنگ و تمدن ایرانی داشت، به استفاده از واژگان فارسی معیار و سره _ به قول برخی منتقدانش به شکلی افراطی _ اعتقاد وافر داشت و از این جهت شهره بود. تا جایی که به نظر میرسد خیلیها ادیب سلطانی را عمدتن بخاطر ابداع واژگان و برابرهای فارسی سره میشناسند.
◀️اما در عین تمام نقدها، برابرهای فارسی زیادی از او به جای مانده که در حال حاضر کاملن تثبیت شده و متداول هستند، و صدها مورد از این واژگان در کتاب "فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی" /خانم ماری بریجانیان آمده است.
◀️ادیب سلطانی یک سکولار و اندیشمند انتقادی تمام عیار بود، اما از تعصب و اصرار درباره باورهایش پرهیز میکرد. از زندکی و گذشته خودش سخن نمیگفت و به همین دلیل اطلاعات اندکی از او در اختیار است. لذا تنها میتوان او را در کلیات زیر شناخت:
انسانی خودساخته بود، در جوانی با کتابهای خودآموز، انگلیسی و فرانسوی و عربی و تا حدودی روسی را فرا گرفت _ سانسکریت، لاتین، عبری، ایتالیایی، ارمنی، فارسی باستان و یونانی را بعدها آموخت و به همه آنها تسلط کامل داشت _ بعد از اخذ دکترای پزشکی از دانشگاه تهران به اروپا رفت، مدتی روانشناسی خواند، اما بعدها تحصیلاتش را در فلسفه و منطق ریاضی دنبال کرد. در دوران دانشجویی جزء فعالین کمیته جوانان حزب توده بود و در قالب هیئتی با نخستوزیر وقت ملاقات کرد تا خواسته دانشجویان را با او در میان بگذارد، اما بعدها از حزب توده و فعالیت سیاسی دست کشید. بعد از اخذ دکترا در اروپا به درخواستهای مکرر دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی خارجی و داخلی برای تدریس جواب منفی داد، سالها در انتشارات فرانکلین سابق(علمی و فرهنگی امروز) سرویراستار تطبیقی و ادبی بود، ولی به دلیل تفاوت در سبک نگارش، ویراستاری را رها کرد و از آن به بعد تماموقت به پژوهش، نگارش و ترجمه پرداخت.
* این آشنایی و ارتباط در انتشارات امیرکبیرِ دهههای ۸۰ و ۹۰ شکل گرفت که علیرغم اینکه تنها سایهای کمرنگ از امیرکبیرِ دورانِ مدیریت عبدالرحیم جعفری بود، هنوز هم اندک امکانی برای چاپ آثار نویسندگان و مترجمانی مانند ادیب سلطانی داشت، و هم جایی برای کنشگری بزرگانی مانند دکتر مرتضی کاخی و افرادی مثل نگارنده بود.
#میر_شمسالدین_ادیب_سلطانی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/مهر/۱۴۰۲
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
🔹دکتر ادیب سلطانی چنانکه من شناختم: خاطراتی از حدود ۱۷ سال(۱۳۷۸_ ۱۳۹۵) همکاری، دیدار و گفتوگو*(بخش اول)
دکتر میر شمسالدین ادیب سلطانی(۱۳۱۰_ ۱۴۰۲) برخوردار از دانش، اخلاق، انسانیت، تعهد علمی، و زمینههای مثبت دیگری بود که به نظر من او را در میان یکی از ۱۰ (ده) شخصیت برجستهی ایرانی صد سال اخیر همه اقشار _ دانشگاه، سیاست، حوزه، علوم تجربی و مهندسی و پزشکی، فرهنگ و هنر و ادبیات، و غیره _ قرار میدهد.
آنچه خواهید خواند بخش کوچکی از توصیف شخصیت ایشان از نگاه نگارنده است.
◀️....ِسفید سیما و لاغر اندام با قامتی متوسط بود. چهرهای همیشه آرام با لبخندی آشکار یا محو بر لبان خویش داشت. چشمانش روشن و پرسشگر و بسیار تاثیرگذار بود. حرکات و زبان بدنش آرامش و احترام خاصی به مخاطب القاء میکرد. لباسهایش زیاد و متنوع و معمولن نو نبودند، اما همیشه تمیز و آراسته بود. در تمام طول سال لباس رسمی با کراوات میپوشید و از عطر و ادکلن بسیار استفاده میکرد.
◀️به جز هنگامی که خواسته مشخصی داشت، سخن نمیگفت. هرگز بین صحبت دیگران نمیپرید. وقتی دیگران حرف میزدند، با دقت گوش میداد و پاسخهایش کوتاه، اما فوقالعاده به جا و مفید بود. چه بسا کسانی سالها با او همنشینی داشتند، اما حتا نمیدانستند رشته تحصیلی او چیست، در کجا درس خوانده یا به زبانهایی مسلط است. آگاهانه جلو هیچ دوربینی قرار نمیگرفت و مطلقن مصاحبه نمیکرد. به همین دلیل تا جایی که میدانم هیچ مصاحبهای از او وجود ندارد.
◀️هنگامی که با کسی کار داشت، چه در اتاق باز بود و چه بسته، طوری میایستاد که داخل اتاق را نمیدید، آهسته دوبار به آرامی در میزد و تا اجازه نمیگرفت، هرگز وارد اتاق نمیشد. به هم دلیل بارها در زدنش را نشنیده بودم و برگشته بود. برای نشستن و صحبت کردن هم اجازه می گرفت. اگر احساس مزاحمت میکرد، بلافاصله پوزش میخواست و در اولین فرصت شما را تنها میگذاشت.
◀️حافظهاش کمنظیر بود و به فرهنگ و تاریخ شرق و غرب به شکلی باورنکردنی تسلط داشت. این را هم میدانم که چندین بار از دانشگاههای معتبر اروپایی پرسشهایی درباره ابهامات زبان لاتین یا سانسکریت و غیره از او کرده بودند. ولی با آن همه دانش، به هیچ وجه ادعایی نداشت و تنها در پاسخ به پرسشها، نظر خودش را میگفت.
◀️علیرغم اینکه به زبانها و فرهنگ غربی مسلط بود و در آنها رشد کرده بود، علاقه بسیاری به ایران، فرهنگ و تمدن ایرانی داشت، به استفاده از واژگان فارسی معیار و سره _ به قول برخی منتقدانش به شکلی افراطی _ اعتقاد وافر داشت و از این جهت شهره بود. تا جایی که به نظر میرسد خیلیها ادیب سلطانی را عمدتن بخاطر ابداع واژگان و برابرهای فارسی سره میشناسند.
◀️اما در عین تمام نقدها، برابرهای فارسی زیادی از او به جای مانده که در حال حاضر کاملن تثبیت شده و متداول هستند، و صدها مورد از این واژگان در کتاب "فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی" /خانم ماری بریجانیان آمده است.
◀️ادیب سلطانی یک سکولار و اندیشمند انتقادی تمام عیار بود، اما از تعصب و اصرار درباره باورهایش پرهیز میکرد. از زندکی و گذشته خودش سخن نمیگفت و به همین دلیل اطلاعات اندکی از او در اختیار است. لذا تنها میتوان او را در کلیات زیر شناخت:
انسانی خودساخته بود، در جوانی با کتابهای خودآموز، انگلیسی و فرانسوی و عربی و تا حدودی روسی را فرا گرفت _ سانسکریت، لاتین، عبری، ایتالیایی، ارمنی، فارسی باستان و یونانی را بعدها آموخت و به همه آنها تسلط کامل داشت _ بعد از اخذ دکترای پزشکی از دانشگاه تهران به اروپا رفت، مدتی روانشناسی خواند، اما بعدها تحصیلاتش را در فلسفه و منطق ریاضی دنبال کرد. در دوران دانشجویی جزء فعالین کمیته جوانان حزب توده بود و در قالب هیئتی با نخستوزیر وقت ملاقات کرد تا خواسته دانشجویان را با او در میان بگذارد، اما بعدها از حزب توده و فعالیت سیاسی دست کشید. بعد از اخذ دکترا در اروپا به درخواستهای مکرر دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی خارجی و داخلی برای تدریس جواب منفی داد، سالها در انتشارات فرانکلین سابق(علمی و فرهنگی امروز) سرویراستار تطبیقی و ادبی بود، ولی به دلیل تفاوت در سبک نگارش، ویراستاری را رها کرد و از آن به بعد تماموقت به پژوهش، نگارش و ترجمه پرداخت.
* این آشنایی و ارتباط در انتشارات امیرکبیرِ دهههای ۸۰ و ۹۰ شکل گرفت که علیرغم اینکه تنها سایهای کمرنگ از امیرکبیرِ دورانِ مدیریت عبدالرحیم جعفری بود، هنوز هم اندک امکانی برای چاپ آثار نویسندگان و مترجمانی مانند ادیب سلطانی داشت، و هم جایی برای کنشگری بزرگانی مانند دکتر مرتضی کاخی و افرادی مثل نگارنده بود.
#میر_شمسالدین_ادیب_سلطانی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/مهر/۱۴۰۲
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹دکتر ادیب سلطانی چنانکه من شناختم: خاطراتی از حدود ۱۷ سال(۱۳۷۸_ ۱۳۹۵) همکاری، دیدار و گفتوگو(بخش دوم)
◀️ترجمهها و تالیفهای دکتر ادیب سلطانی _ ۹ ترجمه و ۸ تالیف _ برای کسی در حد گستردگی و عمق دانش او بسیار کم است، که علت را باید در وسواس شدید در انتخاب موضوعات و عناوین، ترجمهی امانتدارانه و کامل متن اصلی، به کارگیری گستردهی کلمات فارسی دری و کهن و امروزین در نگارش متون، توضیحات و الحاقات مناسب، حروفچینی، نمونهخوانی و صفحهآرایی و صحافی و طرح روی جلد مطابق با نظرات وی، و به ویژه ویراستاری بینهایت دقیق و چند باره توسط خود ایشان اشاره کرد.
"پژوهشی درباره مسئله تصمیم در منطق، رساله وین، راهنمای آمادهسازی کتاب"(تالیف)، و "سنجش خرد ناب، سوگنمایش شاه ریچارد سوم و ارگانون ارسطو"(ترجمه) چند نمونه از این گونه کتابها هستند.
◀️تحت هیچ شرایطی کار سفارشی نمیپذیرفت. از او شنیده بودم که برای ترجمه هر کتاب سالهای متمادی وقت میگذارد و گاهی ترجمهاش از یک کتاب را با ۵ ترجمه متفاوت از آن کتاب به زبانهای دیگر تطبیق میدهد. روزی به وی گفتم: آیا بهتر نیست برخی کتابهای مهم و کلاسیک میراث بشر را که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند، ترجمه و در اختیار علاقمندان قرار دهد؟". پاسخاش این بود که: برای من تعدد آثار مهم نیست، کیفیت و انگیزه مهم است. وقتی مطمئن باشم که از عهده کاری برمیآیم، تلاش میکنم تا آن را به بهترین شیوه انجام میدهم، حتا اگر سالهای درازی از عمر مرا بگیرد".
◀️یکی دیگر از آرزوهای من این بود که یا خودِ ایشان زندگینامهاش را تدوین کند، و یا اجازه دهد که نگارنده یا هر شخص دیگری _ به انتخاب ایشان _ یک مصاحبه شفاهی درباره زندگی، آثار و دیدگاههایش با او برای ثبت در تاریخ انجام دهد. درخواستی که مصرانه ولی با احترام و قدردانی رد کرد، و دلیلش هم این بود که: "دانستن اینکه ادیب سلطانی کی بوده و چکار کرده، مهم نیست و برایم اهمیتی ندارد. مطالب خواندنیتر و ضروریتر برای مردم بسیار است و اجازه بدهید تا آنها وقتشان با مطالعه موضوعات مهمتر سپری شود".
◀️ایشان همچنین به دفعات درخواست ملاقات و مصاحبه با دیگران را نپذیرفت، و هرگز علاقهای به معرفی یا رسانهای کردن خود حتا در نشستهای علمی و بزرگداشتها نشان نمیداد. چنان متواضعانه رفتار میکرد که اگر کسی او را نمیشناخت، هرگز نمیتوانست تصور کند با چه اندیشمند بزرگی طرف است. چنانکه در مجلس یادبود مرحوم عبدالرحیم جعفری در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، در ردیف آخر نشسته بود و علیرغم اصرار همه ما حتا راضی نشد در عکس دستجمعیِ جلو تریبون حضور یابد.
◀️ماجرای عکس بالا یادبودی از آخرین دیدارم با دکتر ادیب سلطانی در نمایشگاه بینالمللی کتاب در مصلی تهران(به احتمال بسیار سال ۱۳۹۵) است که با پایانی عالی همراه بود. در آن روز ایشان درخواست کرد که با هم نمایشگاه را ببینیم، امری که مشتاقانه اطاعت کردم. ساعتهای طولانی غرفهها را دیدیم و فرصتی عالی بود تا سوالات بیپایان خودم را از او بپرسم. حوالی ظهر بود که بعد از اندکی استراحت درخواست کرد تا منزلش در کوچههای خیابان قنبرزاده همراهیاش کنم. در آستانه خروج از سالن شبستان نمایشگاه به ناگاه متوجه شدم آقای دکتر شفیعی کدکنی _ بزرگترین ایرانی زندهی حوزه فرهنگ و ادب، و به تمام معنا انسانی اخلاقگرا _ از روبهرو به طرف ما در حرکتند و به آقای ادیب سلطانی خبر دادم.
دیدار صمیمانه و گرم و گفتوگوی این دو استاد کمهمتا و فرزانه در حالی که من هم در بینشان قرار داشتم، مانند تلاقی دو خورشید تابان بود و یکی از زیباترین و جاودانهترین خاطرههای عمر مرا رقم زد. این دیدار در حدود ۱۵ دقیقه طول کشید و بعد از خداحافظی، دکتر ادیب سلطانی نکتهای قریب به این مضمون درباره استاد شفیعی کدکنی گفتند: اگر ایشان در هر کشور دیگری بود، جایگاه و شهرتش عالمگیر میشد، و چه بسا جایزه نوبل میگرفت. اما متاسفانه در ایران حتا حکومت هم چنانکه باید او را بزرگ نمیپندارد و ....".
رفتار بزرگمنشانه این دو استاد در قبال هم _ چنانکه در عکس هم هویداست _ درسی برای ما انسانهای عادی است که از رفتار احترامآمیز اندیشمندان با یکدیگر، علیرغم همه اختلافنظرها پند بگیریم.
◀️از همکاران و دوستان قدیمی و عزیزم در امیرکبیر که سابقه آشنایی بیشتری با دکتر ادیب سلطانی دارند، خواهشمندم نظریات اصلاحی یا تکمیلی خود درباره دو فرسته بالا را برایم ارسال کنند تا در محمل گفتار بارگذاری نمایم.
روانش شاد، یادش گرامی و راهش پایدار باد.
#میر_شمسالدین_ادیب_سلطانی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/مهر/۱۴۰۲
قسمت اول
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
🔹دکتر ادیب سلطانی چنانکه من شناختم: خاطراتی از حدود ۱۷ سال(۱۳۷۸_ ۱۳۹۵) همکاری، دیدار و گفتوگو(بخش دوم)
◀️ترجمهها و تالیفهای دکتر ادیب سلطانی _ ۹ ترجمه و ۸ تالیف _ برای کسی در حد گستردگی و عمق دانش او بسیار کم است، که علت را باید در وسواس شدید در انتخاب موضوعات و عناوین، ترجمهی امانتدارانه و کامل متن اصلی، به کارگیری گستردهی کلمات فارسی دری و کهن و امروزین در نگارش متون، توضیحات و الحاقات مناسب، حروفچینی، نمونهخوانی و صفحهآرایی و صحافی و طرح روی جلد مطابق با نظرات وی، و به ویژه ویراستاری بینهایت دقیق و چند باره توسط خود ایشان اشاره کرد.
"پژوهشی درباره مسئله تصمیم در منطق، رساله وین، راهنمای آمادهسازی کتاب"(تالیف)، و "سنجش خرد ناب، سوگنمایش شاه ریچارد سوم و ارگانون ارسطو"(ترجمه) چند نمونه از این گونه کتابها هستند.
◀️تحت هیچ شرایطی کار سفارشی نمیپذیرفت. از او شنیده بودم که برای ترجمه هر کتاب سالهای متمادی وقت میگذارد و گاهی ترجمهاش از یک کتاب را با ۵ ترجمه متفاوت از آن کتاب به زبانهای دیگر تطبیق میدهد. روزی به وی گفتم: آیا بهتر نیست برخی کتابهای مهم و کلاسیک میراث بشر را که هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند، ترجمه و در اختیار علاقمندان قرار دهد؟". پاسخاش این بود که: برای من تعدد آثار مهم نیست، کیفیت و انگیزه مهم است. وقتی مطمئن باشم که از عهده کاری برمیآیم، تلاش میکنم تا آن را به بهترین شیوه انجام میدهم، حتا اگر سالهای درازی از عمر مرا بگیرد".
◀️یکی دیگر از آرزوهای من این بود که یا خودِ ایشان زندگینامهاش را تدوین کند، و یا اجازه دهد که نگارنده یا هر شخص دیگری _ به انتخاب ایشان _ یک مصاحبه شفاهی درباره زندگی، آثار و دیدگاههایش با او برای ثبت در تاریخ انجام دهد. درخواستی که مصرانه ولی با احترام و قدردانی رد کرد، و دلیلش هم این بود که: "دانستن اینکه ادیب سلطانی کی بوده و چکار کرده، مهم نیست و برایم اهمیتی ندارد. مطالب خواندنیتر و ضروریتر برای مردم بسیار است و اجازه بدهید تا آنها وقتشان با مطالعه موضوعات مهمتر سپری شود".
◀️ایشان همچنین به دفعات درخواست ملاقات و مصاحبه با دیگران را نپذیرفت، و هرگز علاقهای به معرفی یا رسانهای کردن خود حتا در نشستهای علمی و بزرگداشتها نشان نمیداد. چنان متواضعانه رفتار میکرد که اگر کسی او را نمیشناخت، هرگز نمیتوانست تصور کند با چه اندیشمند بزرگی طرف است. چنانکه در مجلس یادبود مرحوم عبدالرحیم جعفری در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، در ردیف آخر نشسته بود و علیرغم اصرار همه ما حتا راضی نشد در عکس دستجمعیِ جلو تریبون حضور یابد.
◀️ماجرای عکس بالا یادبودی از آخرین دیدارم با دکتر ادیب سلطانی در نمایشگاه بینالمللی کتاب در مصلی تهران(به احتمال بسیار سال ۱۳۹۵) است که با پایانی عالی همراه بود. در آن روز ایشان درخواست کرد که با هم نمایشگاه را ببینیم، امری که مشتاقانه اطاعت کردم. ساعتهای طولانی غرفهها را دیدیم و فرصتی عالی بود تا سوالات بیپایان خودم را از او بپرسم. حوالی ظهر بود که بعد از اندکی استراحت درخواست کرد تا منزلش در کوچههای خیابان قنبرزاده همراهیاش کنم. در آستانه خروج از سالن شبستان نمایشگاه به ناگاه متوجه شدم آقای دکتر شفیعی کدکنی _ بزرگترین ایرانی زندهی حوزه فرهنگ و ادب، و به تمام معنا انسانی اخلاقگرا _ از روبهرو به طرف ما در حرکتند و به آقای ادیب سلطانی خبر دادم.
دیدار صمیمانه و گرم و گفتوگوی این دو استاد کمهمتا و فرزانه در حالی که من هم در بینشان قرار داشتم، مانند تلاقی دو خورشید تابان بود و یکی از زیباترین و جاودانهترین خاطرههای عمر مرا رقم زد. این دیدار در حدود ۱۵ دقیقه طول کشید و بعد از خداحافظی، دکتر ادیب سلطانی نکتهای قریب به این مضمون درباره استاد شفیعی کدکنی گفتند: اگر ایشان در هر کشور دیگری بود، جایگاه و شهرتش عالمگیر میشد، و چه بسا جایزه نوبل میگرفت. اما متاسفانه در ایران حتا حکومت هم چنانکه باید او را بزرگ نمیپندارد و ....".
رفتار بزرگمنشانه این دو استاد در قبال هم _ چنانکه در عکس هم هویداست _ درسی برای ما انسانهای عادی است که از رفتار احترامآمیز اندیشمندان با یکدیگر، علیرغم همه اختلافنظرها پند بگیریم.
◀️از همکاران و دوستان قدیمی و عزیزم در امیرکبیر که سابقه آشنایی بیشتری با دکتر ادیب سلطانی دارند، خواهشمندم نظریات اصلاحی یا تکمیلی خود درباره دو فرسته بالا را برایم ارسال کنند تا در محمل گفتار بارگذاری نمایم.
روانش شاد، یادش گرامی و راهش پایدار باد.
#میر_شمسالدین_ادیب_سلطانی
#محمل_گفتار
#محمد_دهدشتی
۲۲/مهر/۱۴۰۲
قسمت اول
@mgmahmel
🆔 @Sayehsokhan
Telegram
نشر سایه سخن
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹دکتر ادیب سلطانی چنانکه من شناختم: خاطراتی از حدود ۱۷ سال(۱۳۷۸_ ۱۳۹۵) همکاری، دیدار و گفتوگو*(بخش اول)
دکتر میر شمسالدین ادیب سلطانی(۱۳۱۰_ ۱۴۰۲) برخوردار از دانش، اخلاق، انسانیت، تعهد علمی، و زمینههای مثبت دیگری بود که به نظر…
🔹دکتر ادیب سلطانی چنانکه من شناختم: خاطراتی از حدود ۱۷ سال(۱۳۷۸_ ۱۳۹۵) همکاری، دیدار و گفتوگو*(بخش اول)
دکتر میر شمسالدین ادیب سلطانی(۱۳۱۰_ ۱۴۰۲) برخوردار از دانش، اخلاق، انسانیت، تعهد علمی، و زمینههای مثبت دیگری بود که به نظر…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مستانِ نیمشب به ترنّم
آوازهای سرخِ تو را باز
ترجیعوار زمزمه کردند
نامت هنوز وردِ زبانهاست.
محمدرضا شفیعی کدکنی
#محمد_رضا_شجریان
#شجریان
۱ مهرماه ۱۳۱۹ | ۱۷ مهرماه ۱۳۹۹
🆔 @sayehsokhan
آوازهای سرخِ تو را باز
ترجیعوار زمزمه کردند
نامت هنوز وردِ زبانهاست.
محمدرضا شفیعی کدکنی
#محمد_رضا_شجریان
#شجریان
۱ مهرماه ۱۳۱۹ | ۱۷ مهرماه ۱۳۹۹
🆔 @sayehsokhan
✍گربهای که سنگ شد!
مرحوم محمد قاضی، مترجم پیشکسوت و بلندآوازه کشورمان در کتاب خاطراتش روایت میکند:
در پنجمین سالی که به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.
ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم.
در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود. به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.
کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.
سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.
شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.
ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.
به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!
لقمه غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.
حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.
در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.
خاطرات یک مترجم
✍ #محمد_قاضی
🆔 @sayehsokhan
مرحوم محمد قاضی، مترجم پیشکسوت و بلندآوازه کشورمان در کتاب خاطراتش روایت میکند:
در پنجمین سالی که به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.
ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم.
در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود. به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.
کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.
سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.
شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.
ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.
به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!
لقمه غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.
حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.
در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.
خاطرات یک مترجم
✍ #محمد_قاضی
🆔 @sayehsokhan