نشر سایه سخن
9.74K subscribers
13K photos
4.72K videos
270 files
3.75K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت چهاردهم

✔️ادامه‌ی قصه‌ی ماهان مصری
.
.
🎤خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت پانزدهم

✔️پایان قصه‌ی ماهان مصری

⛔️شنیدن این قسمت برای کودکان مناسب نیست!
.

🎤خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت شانزدهم

✔️مقدمه‌ی هفت‌پیکر ۳
✔️نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی
✔️آغاز داستان خیر و شر

🎤خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت هفدهم

✔️ادامه‌ی داستان خیر و شر

🎤خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت هجدهم

✔️مقدمه‌ی هفت‌پیکر ۴
✔️نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید
✔️آغاز قصه‌ی خواجه و بانوی چنگ‌نواز

🎤خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri

⛔️شنیدن این قسمت برای کودکان مناسب نیست
.

https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت نوزدهم

✔️ادامه‌ی قصه‌ی خواجه و بانوی چنگ‌نواز

🎤خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri

⛔️شنیدن این قسمت برای کودکان مناسب نیست
.

https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
‏جهان آن جهان شد که از مکر و فن
گه آبِ تو ریزد، گهی خونِ من

خُنُک "برق" کو جان به گرمی سپرد
به یک لحظه زاد و به یک لحظه مُرد

نه افسرده شمعی که چون برفروخت
شبی چند جان کند و آنگاه سوخت...

.
#نظامی_گنجوی
#اقبال_نامه
🆔 @Sayehsokhan
🔴 نظامی و تلفیق شوق و شرم

#محمدرضا_طاهری


🔸در ادب پارسی مفهومی آرمانی‌تر و بشکوه‌تر از مفهوم "وصال" نیست. آنجا که عاشق و معشوق دور از چشم نامحرمان و رقیبان، بی‌پرده و حجاب به یکدیگر می‌رسند و به عشق بازی و نشاط، داد از شبهای رنج آور فراق می‌ستانند.

این عشق چه از قبیله‌ی عشق های زمینی و مجازی باشد و چه آن یگانه عشق حقیقی، چندان فرقی نمی‌کند. "وصال" شکوهمند است و آرمانی. سخت به دست می‌آید و زود از کف می‌رود. مثل تمامی آرمان‌های بشری.
اما وقتی سخن از عشق زمینی در میان است، توصیف لحظه‌های وصال برای شاعرِ ایرانی بسی دشوار تر است. از طرفی باید روایتگر شرمِ از میان برخاسته‌ی میان دو دلداده باشد و از ظرایف در هم تنیدنِ تن‌ها بگوید، از طرفی نیز خود را متعهد به اخلاقی می‌داند که پوشیده سخن گفتن از لحظات خصوصی عشّاق را حکم می‌کند.

🔸اما برای شاعران بزرگ این تناقض نه تنها محدودیت نیست، بلکه فرصتی است تا صحنه‌ای شگفت را پیش چشم مخاطبان خود به تصویر بکشند. صحنه‌ای که در آن ظریف‌ترین ظرایف لحظاتِ وصل، به مدد استعاره در پرده‌ای از عفافِ هنرمندانه چنان بیان می‌شود که شعر نه دچار بی‌اخلاقی و پرده دری شود، نه در پوشیدگی و بی‌خبری بماند.

🔸#نظامی_گنجوی استاد بی‌بدیل این تلفیق هنرمندانه‌ی شوق و شرم است. ابیات زیر بریده‌ای از داستان خواجه و بانوی چنگ نواز از منظومه‌ی هفت پیکر است که در آن دو دلداده برای نخستین بار در غرفه‌ای دنج در گوشه‌ای از باغ با هم دیدار می‌کنند. ببینید که نظامی چگونه اروتیک‌ترین لحظات را در پرده‌ای از عفافِ هنرمندانه آشکارا بیان می‌کند:

خواجه کز مهر نا شکیب آمد
با سهی سرو در عتیب آمد
گفت: نام تو چیست؟ گفتا: بخت
گفت: جایت کجاست؟ گفتا: تخت
گفت: اصل تو چیست؟ گفتا: نور
گفت: چشم بد از تو... گفتا: دور!
گفت: پردت چه پرده؟ گفتا: ساز
گفت: شیوت چه شیوه؟ گفتا: ناز
گفت: بوسه دهیم؟ گفتا: شصت!
گفت: هان! وقت هست؟ گفتا: هست!
گفت: آیی به دست؟ گفتا: زود
گفت باد این مراد، گفتا: بود...
خواجه را جوش از استخوان برخاست
شرم و رعنایی از میان برخاست
زلف دلبر گرفت، چون چنگش
در بر آورد چون دل تنگش
بوسه و گاز بر شکر می‌زد
از یکی تا ده و ز ده تا صد!
گرم شد بوسه در دل‌انگیزی
داد گرمی، نشاط را تیزی
خاست تا نوش چشمه را خارد
مُهر از آب حیات بردارد...

https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت بیستم

✔️تحلیلی کوتاه بر هفت قصه‌
✔️اگر نظامی فیلمساز بود!
✔️ادامه‌ی داستان

🎤شرح و خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت بیست و یکم

✔️مقدمه‌ی هفت‌پیکر ۵
✔️آغاز شکایت هفت مظلوم

🎤شرح و خوانش: محمدرضا طاهری

@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت بیست و دوم

✔️مقدمه‌ی هفت‌پیکر ۶
✔️ادامه‌ی شکایت مظلومان
✔️فرجام کار لشکر کشی خاقان چین

🎤شرح و خوانش: محمدرضا طاهری
@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
Audio
🎧 #هفت_پیکر
اثر حکیم #نظامی_گنجوی

🔹قسمت بیست و سوم (پایانی)

✔️مقدمه‌ی هفت‌پیکر ۷
✔️تحلیلی از طرح کلی هفت‌پیکر
✔️سرانجام کار بهرام گور

🎤شرح و خوانش: محمدرضا طاهری

@mohammadrezataheri
https://t.me/nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan
خسرو و شیرین ۰۶
نظای گنجوی
🎧 نظامی گنجوی ۳۰

#خسرو_و_شیرین
🔹 #قسمت_ششم

✔️ درآمد قاصدی از ره به تعجیل!

🎤خوانش و شرح: محمدرضا طاهری

🔸زهی دل خوش!

در روزهایی که خسرو پرویز پناهنده است به سرزمین ارمن، غزلسرای مجلسش اینچنین برایش می‌خواند:

چه خوش باغی‌ست، باغ زندگانی
گر ایمن بودی از بادِ خزانی

چه خرّم کاخ شد کاخِ زمانه
گرش بودی اساس جاودانه

از آن سرد آمد این کاخِ دلاویز
که چون جا گرم کردی، گویدت: خیز!

چو هست این دیرِ خاکی سست‌بنیاد
به باده‌ش داد باید زود بر باد

ز فردا و ز دی کس را نشان نیست
که رفت آن از میان، وین در میان نیست

یک امروز است ما را نقدِ ایام
بر او هم اعتمادی نیست تا شام

بیا تا یک دهن پر خنده داریم
به مِی جان و جهان را زنده داریم

#نظامی_گنجوی


@nezamikhani

🆔 @Sayehsokhan
خسرو و شیرین ۱۰
نظامی گنجوی
🎧 نظامی گنجوی ۳۴

#خسرو_و_شیرین
🔹 #قسمت_دهم

✔️ سعادت رخ نمود و بخت یاری!

🎤خوانش و شرح: محمدرضا طاهری

⛔️ شنیدن این قسمت برای کودکان مناسب نیست

▪️#مرور_ابیات

‏دلِ خسرو ز عشق یار، پر جوش
به یاد نوش‌لب می‌کرد مِی نوش
شراب تلخ در جانش اثر کرد
به شیرینی سوی شیرین نظر کرد
به غمزه گفت با او نکته‌ای چند
که بود از بوسه لب‌ها را زبان‌بند
هم از راهِ اشارت‌های فرّخ
حدیث خویشتن را یافت پاسخ
سخن‌ها در کرشمه می‌نهفتند
به نوکِ غمزه گفتند آنچه گفتند

▫️اینجا صحنه‌ای است که شیرین و خسرو بدون به کار بردن کلمات و تنها با "اشارات نظر" با هم سخن می‌گویند. اما سبب این حال چیست؟ ‎#نظامی گفته است: "که بود از بوسه لب‌ها را زبان‌بند" یعنی از شدت بوسیدنِ هم مجال به زبان آوردن کلمات را نداشتند.

@nezamikhani

🆔 @Sayehsokhan
‏من آن توسنم کز ریاضت‌گری
رسیدم ز تندی به فرمان‌بری
چه گنج است کآن ارمغانی‌م نیست
دریغا جوانی، جوانی‌م نیست...

#نظامی
#اقبال_نامه

#سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan
‏نه آن شیرم که با دشمن برآیم
مرا آن بس که من با من برآیم...

#نظامی_گنجوی
#خسرو_و_شیرین

#سلام_صبحتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan
▪️احوال آدمی در سنین مختلف از نگاه نظامی:

‏حدیث کودکی و خودپرستی
رها کن، کآن خیالی بود و مستی

چو عمر از سی گذشتت یا خود از بیست
نمی‌شاید دگر چون غافلان زیست

نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل ساله فرو ریزد پر و بال

پس از پنجَه نباشد تن‌درستی
بصر کندی پذیرد، پای سستی

چو شست آمد، نشست آمد پدیدار
چو هفتاد آمد افتاد آلت از کار

‏به هشتاد و نود چون در رسیدی
بسا سختی که از گیتی کشیدی

وز آنجا گر به صد منزل رسانی
بود مرگی به صورت زندگانی

اگر صد سال مانی، ور یکی روز
بباید رفت از این کاخ دل‌افروز...


#نظامی
از مقدمه #خسرو_و_شیرین

🆔 @Sayehsokhan
▪️خاستگاه یک مَثَل معروف
محمدرضا طاهری


▪️یکی ‏از معروف‌ترین ضرب‌المثل‌های فارسی که کمتر کسی از مردم از خاستگاه آن باخبر است "کبوتر با کبوتر باز با باز" است که امروز هم بسیار در محاورات فارسی زبانان شنیده می‌شود.

▪️این مَثَل از خسرو و شیرین نظامی برخاسته است. جایی که شیرین از پیشنهاد بی‌شرمانه‌ی خسرو که توسط شاپور آورده شده در خشم می‌شود و سخنانی پریشان و عتاب آلود را آغاز می‌کند. اما شیرین، شیرین است و در خشم هم نوعی از مهربانی را می‌توان در کلماتش یافت. در اواسط سخن که کمی خشم فرو می‌نشیند و اندوه و حسرت و مهر جای آن را می‌گیرد، این سخنان بر لبان شیرین جاری می‌شود:

مرا بگذار تا گِریَم بدین روز
تو مادر‌مُرده را شیوَن میاموز

منم کز یادِ او پیوسته شادم
که او در عمرها نارد به یادم

گر آن نامهربان از مهر سیر است
زمانه بر چنین بازی دلیر است

شکیبایی کنم چندان که یک روز
درآید از در مهر آن دل‌افروز

کمندِ دل در آن سرکش چه پیچم؟
رسن در گردنِ آتش چه پیچم؟

زمینم من به قدر، او آسمان‌وار
زمین را کی بُوَد با آسمان کار؟

کند با جنسِ خود هر جنس پرواز
کبوتر با کبوتر، باز با باز...

نشاید باد را با خاک بستن
نه با هم آب و آتش را نشستن...

#نظامی_گنجوی
#خسرو_و_شیرین
@nezamikhani

🆔 @Sayehsokhan
▪️مناجاتی از حکیم نظامی گنجوی با خداوند؛
▫️از مقدمه‌ی کتاب خسرو و شیرین

خدایا چون گِل ما را سرشتی
وثیقت‌نامه‌ای بر ما نوشتی
به ما بر، خدمت خود عرض کردی
جزای آن به خود بر، فرض کردی
چو ما با ضعفِ خود در بندِ آنیم
که بگزاریم خدمت تا توانیم،
تو با چندان عنایت‌ها که داری
ضعیفان را کجا ضایع گذاری؟
بدین امّید‌های شاخ در شاخ
کَرَم‌های تو ما را کرد گستاخ
اگر خواهی ز ما خط در کشیدن
ز فرمانت که یارد سر کشیدن؟
وگر گردی ز مشتی خاک خشنود
تو را نبوَد زیان، ما را بُوَد سود
در آن ساعت که ما مانیم و هویی
ز بخشایش فرو مگذار مویی
بیامرز از عطای خویش ما را
کرامت کن لقای خویش ما را
من آن خاکم که مغزم دانه‌ی توست
بدین شمعی، دلم پروانه‌ی توست
تویی کاوّل ز خاکم آفریدی
به فضلم زآفرینش برگزیدی
چو روی افروختی، چشمم برافروز
چو نعمت دادی‌ام، شُکرم درآموز
به هر سهوی که در گفتارم افتد
قلم درکش، کزین بسیارم افتد
عقیده‌م را در آن ره کَش عماری
که هست آن راه، راهِ رستگاری
تو را جویم ز هر نقشی که دانم
تو مقصودی ز هر حرفی که خوانم
ز سرگردانی توست اینکه پیوست
به هر نااهل و اهلی می‌زنم دست
ندانم تا منِ مسکین کدامم!
ز محرومان و مقبولان چه نامم!
اگر دین دارم و گر بت‌پرستم
بیامرزم به هر نوعی که هستم
به فضل خویش کن فضلی مرا یار
به عدلِ خود مکن با فعلِ من کار
ندارد فعل من آن زورِ بازو
که با عدل تو باشد هم‌ترازو
بلی، از فعل من فضل تو بیش است
اگر بنوازی‌ام، بر جای خویش است
چنان دارم، که در نابود و در بود
چنان باشم کزو باشی تو خشنود
منه بیش از کشش تیمار بر من
به قدرِ زور من نِه بار بر من
چراغم را ز فیض خویش دِه نور
سرم را زآستانِ خود مکن دور
دل مست مرا هشیار گردان
ز خواب غفلتم بیدار گردان
تنم را در قناعت زنده دل دار
مزاجم را به طاعت معتدل دار
چو حکمی راند خواهی یا قضایی
به تسلیم آفرین در من رضایی
دِماغِ دردمندم را دوا کن
دواش از خاکِ پای مصطفی کن...

#نظامی_گنجوی
@nezamikhani

📻برای شنیدن خوانش این ابیات قسمت پنجم خسرو و شیرین را از پادکست نظامی گنجوی بشنوید:👇
https://castbox.fm/vb/320751024

🆔 @Sayehsokhan
▪️زنجیر و سوهان

در منظومه‌ی خسرو و شیرین، آنگاه که افسانه به اوج خود می‌رسد و شیرین آن سرنوشت شکوهمند را برای خود رقم می‌زند، نظامی پس از تمام کردنِ قصه زبان به پند می‌گشاید. نصیحت‌های نظامی شعر ناب است و عجیب به کار ما گرفتاران در زنجیز این جهان می‌آید. او اینچنین به ما می‌آموزد که باید سوهان برداشت و بر زنجیر کشید و رها شد و پرواز کرد:

منه دل بر جهان کاین سرد ناکس
وفا داری نخواهد کرد با کس
چه بخشد مرد را این سفله ایام
که یک یک باز نستاند سرانجام؟
به صد نوبت دهد جانی به آغاز
به یک نوبت ستاند عاقبت باز
همان به کاندر این خاکِ خطرناک
ز جور خاک بنشینیم بر خاک
بگرییم از برای خویش یک بار
که بر ما کم کسی گرید چو ما زار

شنیدستم که افلاطون شب و روز
به گریه داشتی چشم جهانسوز
بپرسیدند ازو کاین گریه از چیست؟
بگفتا: چشم کس بیهوده نگریست
از آن گریم که جسم و جانِ دمساز
بهم خو کرده‌اند از دیرگه باز
جدا خواهند گشت از آشنائی
همی گریم بدان روز جدائی...

خرد پای و طبیعت بندِ پای است
نفس یک یک چو سوهان بند سای است
بدین زرین حصار آن شد برومند
که از خود برگرفت این آهنین بند

به حرمت شو، کزین دِیرِ مَسیلی
شود عیسی به حرمت، خر به سیلی
ز مال و ملک و فرزند و زن و زور
همه هستند همراه تو تا گور
روند این همرهان غمناک با تو
نیاید هیچ کس در خاک با تو
رفیقانت همه بدساز گردند
ز تو هر یک به راهی باز گردند
به مرگ و زندگی در خواب و مستی
توئی با خویشتن هر جا که هستی
ازین مشتی خیال کاروان زن
عنان بستان علم بر آسمان زن
بده گر عاقلی پرواز خود را
که کُشتند از تو به، صد بار، صد را
زمین کز خون ما باکی ندارد
به بادش ده که جز خاکی ندارد...
.
.
.
#نظامی_گنجوی
#خسرو_و_شیرین
#محمدرضا_طاهری
@mohammadrezataheri
@nezamikhani
🆔 @Sayehsokhan