This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلخوش به این مقدار نباشید!
خبری ویران کننده، امروز منتشر شد: «پدر یک کودک ۱۹ ماهه در استان البرز به دلیل فقر، قصد فروش اعضای بدن فرزندش را داشت. او پیکر نیمهجان فرزندش را که با متادون بیهوش کرده بود به بیمارستان برده بود. کودک جان باخت».
آیا داریم به چنین خبرهایی عادت میکنیم؟ آیا واکسینه شدهایم؟ آیا این دست خبرها نباید تنمان را بلرزاند؟
جمهوری اسلامی چه کار کرده است با این کشور ثروتمند؟ پس از ۴۴ سال به جای پیشرفت، پسرفت داشتهایم. کرهجنوبی، سنگاپور، مالزی، ترکیه، امارات ... آن موقع کجا بودند، الان کجا؟!
این حکومت هر روز قربانی جدیدی میگیرد، هر روز که میگذرد فقر و فساد افزایش مییابد... حکومتی که از ابتدا هم ایران و ایرانی برایش اهمیت نداشت.
این تجربه همه حکومتهای ایدئولوژیک با وعدههای ناکجاآبادی است...
#فقر #فساد #حاشیه_نشینی #تورم #نه_به_جمهوری_اسلامی #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خبری ویران کننده، امروز منتشر شد: «پدر یک کودک ۱۹ ماهه در استان البرز به دلیل فقر، قصد فروش اعضای بدن فرزندش را داشت. او پیکر نیمهجان فرزندش را که با متادون بیهوش کرده بود به بیمارستان برده بود. کودک جان باخت».
آیا داریم به چنین خبرهایی عادت میکنیم؟ آیا واکسینه شدهایم؟ آیا این دست خبرها نباید تنمان را بلرزاند؟
جمهوری اسلامی چه کار کرده است با این کشور ثروتمند؟ پس از ۴۴ سال به جای پیشرفت، پسرفت داشتهایم. کرهجنوبی، سنگاپور، مالزی، ترکیه، امارات ... آن موقع کجا بودند، الان کجا؟!
این حکومت هر روز قربانی جدیدی میگیرد، هر روز که میگذرد فقر و فساد افزایش مییابد... حکومتی که از ابتدا هم ایران و ایرانی برایش اهمیت نداشت.
این تجربه همه حکومتهای ایدئولوژیک با وعدههای ناکجاآبادی است...
#فقر #فساد #حاشیه_نشینی #تورم #نه_به_جمهوری_اسلامی #خمینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رشد پنج برابری حاشیهنشینان شهری در حکومتی که به نام مبارزه با فقر و برقراری عدالت بر سر کار آمد!
روزنامه سازندگي در گزارشی نوشته: در سالهای
اخیر شاهد افزایش حاشیهنشینی هستیم، به شکلی که با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. حاشیهنشینان پیش از انقلاب کمتر از ۵ درصد جمعیت شهرنشین بودند، اما الان بالای ۲۵ درصد هستند. جایی که چگالی فقر بالا برود، تله فقر ایجاد میشود و افرادی که به دام آن میافتند، دیگر نمیتوانند از آن بیرون بیایند. بیکاری فزاینده، تورم و فشار اقتصادی هم مزید بر علت میشود.
آیا مشاهدات و شنیدههای شما هم چنین روندی را تایید میکند؟
#فقر #حاشیه_نشینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روزنامه سازندگي در گزارشی نوشته: در سالهای
اخیر شاهد افزایش حاشیهنشینی هستیم، به شکلی که با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. حاشیهنشینان پیش از انقلاب کمتر از ۵ درصد جمعیت شهرنشین بودند، اما الان بالای ۲۵ درصد هستند. جایی که چگالی فقر بالا برود، تله فقر ایجاد میشود و افرادی که به دام آن میافتند، دیگر نمیتوانند از آن بیرون بیایند. بیکاری فزاینده، تورم و فشار اقتصادی هم مزید بر علت میشود.
آیا مشاهدات و شنیدههای شما هم چنین روندی را تایید میکند؟
#فقر #حاشیه_نشینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
«پرتره بانویی در آتش»
معرفی فیلم
در گزارش کوتاهی که مرحوم نجف دریابندری از دیدارش با برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلستان، نوشته بود، نکته هوشمندانهای بود؛ اینکه راسل گفته بود: همیشه یک فرهنگ مسلط در دوران اوج خودش، با آنچه که از خردهفرهنگهای مارجینال (حاشیه) میگیرد، غنیتر میشود؛ او به عنوان نمونهی بارز اشاره کرده بود که موزیک در ایالات متحده، با آنچه که سیاهان آفریقاییتبار تولید میکنند، غنیتر میشود.
فیلم پرتره بانویی در آتش (Portrait of a Lady on Fire) که ماجرای عشق نامتعارفی را میان دو زن روایت میکند، مانند اغلب داستانهایی از این دست، داستانهای عاشقانه جهان را غنیتر میکنند.
این داستان عاشقانه را چنان تماشا خواهید کرد که تو گویی کاملا تازه است! همان یک قصه عشق که حافظ اعتقاد داشت از هر زبان که بشنوی، نامکرر است و تازه جلوه میکند، اینجا گویی واقعا تازه شده است؛ واقعا نامکرر شده است! نه به جهت آنکه «غم عشق» همواره مشتاقانی دارد، بلکه به این جهت که فرم قصه، انگاری تازه شده باشد. علتش هم چیزی جز این نیست که اکنون گروههای بزرگ اجتماعی که آنها را به اصطلاح queer میخوانند قصههای کهن بشری را حال و هوای تازهای بخشیدهاند. مثالی دیگر از غنیشدن فرهنگ حاکم بر کلانشهرهای بزرگ، توسط گروههای حاشیهنشین جامعه…
یکی از آن شگردهای سینمایی که سکانسی از فیلم را تکاندهنده کرده است، لحظهای ست که کنار آتش جمع شدهاند و ناگهان همهچیز لطیف میشود! چهره مردم برمیگردد! نگاهها عمیقتر و لبها ترانهخوان میشود. درست در این صحنه که انگاری با پویاسازی تابلوهای نقاشی مواجهیم، نگاه دو چهره اصلی داستان با هم گره میخورد و چنان عمیق میشود، که درنمییابند دامن یکی از آنها آتش گرفته است. فیلم نام خود را از این صحنه میگیرد. این آتشِ به دامن سرایت کرده، نقطهی اوج درام است…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/portrait-of-a-lady-on-fire/
هفدهم می، روز بینالمللی مبارزه با ترس (فوبیا) از دگرباشی جنسیتیست. تیم پژوهشی گفتوشنود، به همهی علاقهمندان روایتهای عاشقانه، و همچنین به علاقهمندان به مطالعات کوییر و گروههای حاشیهای اجتماعی، تماشای این فیلم را توصیه میکند.
#دگرباشی_جنسی #دگرباشی_جنسیتی #دگرباشی #حاشیه #حاشیه_نشینی #مارجینال #مارجینالیسم #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
معرفی فیلم
در گزارش کوتاهی که مرحوم نجف دریابندری از دیدارش با برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلستان، نوشته بود، نکته هوشمندانهای بود؛ اینکه راسل گفته بود: همیشه یک فرهنگ مسلط در دوران اوج خودش، با آنچه که از خردهفرهنگهای مارجینال (حاشیه) میگیرد، غنیتر میشود؛ او به عنوان نمونهی بارز اشاره کرده بود که موزیک در ایالات متحده، با آنچه که سیاهان آفریقاییتبار تولید میکنند، غنیتر میشود.
فیلم پرتره بانویی در آتش (Portrait of a Lady on Fire) که ماجرای عشق نامتعارفی را میان دو زن روایت میکند، مانند اغلب داستانهایی از این دست، داستانهای عاشقانه جهان را غنیتر میکنند.
این داستان عاشقانه را چنان تماشا خواهید کرد که تو گویی کاملا تازه است! همان یک قصه عشق که حافظ اعتقاد داشت از هر زبان که بشنوی، نامکرر است و تازه جلوه میکند، اینجا گویی واقعا تازه شده است؛ واقعا نامکرر شده است! نه به جهت آنکه «غم عشق» همواره مشتاقانی دارد، بلکه به این جهت که فرم قصه، انگاری تازه شده باشد. علتش هم چیزی جز این نیست که اکنون گروههای بزرگ اجتماعی که آنها را به اصطلاح queer میخوانند قصههای کهن بشری را حال و هوای تازهای بخشیدهاند. مثالی دیگر از غنیشدن فرهنگ حاکم بر کلانشهرهای بزرگ، توسط گروههای حاشیهنشین جامعه…
یکی از آن شگردهای سینمایی که سکانسی از فیلم را تکاندهنده کرده است، لحظهای ست که کنار آتش جمع شدهاند و ناگهان همهچیز لطیف میشود! چهره مردم برمیگردد! نگاهها عمیقتر و لبها ترانهخوان میشود. درست در این صحنه که انگاری با پویاسازی تابلوهای نقاشی مواجهیم، نگاه دو چهره اصلی داستان با هم گره میخورد و چنان عمیق میشود، که درنمییابند دامن یکی از آنها آتش گرفته است. فیلم نام خود را از این صحنه میگیرد. این آتشِ به دامن سرایت کرده، نقطهی اوج درام است…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/portrait-of-a-lady-on-fire/
هفدهم می، روز بینالمللی مبارزه با ترس (فوبیا) از دگرباشی جنسیتیست. تیم پژوهشی گفتوشنود، به همهی علاقهمندان روایتهای عاشقانه، و همچنین به علاقهمندان به مطالعات کوییر و گروههای حاشیهای اجتماعی، تماشای این فیلم را توصیه میکند.
#دگرباشی_جنسی #دگرباشی_جنسیتی #دگرباشی #حاشیه #حاشیه_نشینی #مارجینال #مارجینالیسم #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
الیسا و مارسلا
معرفی فیلم
(برمبنای داستانی واقعی)
«راهبهها خود را زنان خداوند میدانند و هر کدام تلاش میکنند سوگلی سلطان باشند؛ اما سلطانی در کار نیست!…»
این را الیسا به مارسلا میگوید. مارسلا پرسیده بود زندگی در این مدرسه با راهبهها چطور است؟ الیسا که چند سالی بزرگتر است و در مدرسه بیشتر سابقه دارد، میگوید این زنها همه ناراضیاند. همه خود را همسران خداوند میدانند و سعی میکنند سوگلی سلطان باشند اما سلطانی در کار نیست.
مارسلا که متوجه زبان استعاری الیسا شده است، با تردید میپرسد: تو به خدا اعتقاد نداری؟ پاسخ الیسا قاطع است: من به کشیشها و راهبهها اعتقادی ندارم. نه به مریم باکره و نه به روحالقدس! من به خدا اعتقادی ندارم!
اما فیلم الیسا و مارسلا (Elisa y Marcela) درباره دو دختر جوان است که در ۱۹۰۱ عاشق یکدیگر میشوند و علیرغم ممنوعیت ازدواج میان همجنسها در اسپانیا و اغلب کشورهای جهان آن روزگار، با یکدیگر ازدواج میکنند. الیسا و مارسلا برای اولین بار در مدرسهای که هر دو در آن تحصیل میکردند در شهر لا کورونیا در منطقه گالیسیا واقع در شمال غربی اسپانیا با هم آشنا شدند. آنها هر دو به عنوان دانشآموز در این مدرسه مذهبی بودند و در آنجا بود که دوستی و سپس رابطه عاطفی میان آنها شکل گرفت. این رابطه در نهایت به ازدواج آنها منجر شد، ازدواجی که به دلیل شرایط خاص آن دوره و جامعه، مجبور شدند آن را با جعل هویت توسط الیسا انجام دهند.
الیسا، سیبیل میگذارد و لباس مردانه میپوشد و نام خود را با جعل مدارک به ماریو تغییر میدهد. این عمل زنانهپوشی و (یا) مردانهپوشی، transvestism نامیده میشود. ترانسوستیسم، که تاریخاً به آن «پوشیدن لباسهای جنس مخالف» گفته میشود، شامل پوشیدن لباسهایی است که سنتاً با جنس مخالف مرتبط هستند. این اصطلاح اغلب از دیگر رفتارهای مرتبط با هویت جنسیتی، مانند تراجنسیتی، متمایز میشود، زیرا ترانسوستیسم به طور خاص به عمل پوشیدن لباسهای جنس مخالف مربوط میشود، اغلب بدون تمایل به تغییر دائمی هویت جنسیتی خود…
برای مطالعهی ادامهی یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/elisa-y-marcela/
#مارجینال #مارجینالیسم #حاشیه #حاشیه_نشینی #رواداری #گفتگو #دگرباشی #دگرباشی_جنسی
@dialogue1402
معرفی فیلم
(برمبنای داستانی واقعی)
«راهبهها خود را زنان خداوند میدانند و هر کدام تلاش میکنند سوگلی سلطان باشند؛ اما سلطانی در کار نیست!…»
این را الیسا به مارسلا میگوید. مارسلا پرسیده بود زندگی در این مدرسه با راهبهها چطور است؟ الیسا که چند سالی بزرگتر است و در مدرسه بیشتر سابقه دارد، میگوید این زنها همه ناراضیاند. همه خود را همسران خداوند میدانند و سعی میکنند سوگلی سلطان باشند اما سلطانی در کار نیست.
مارسلا که متوجه زبان استعاری الیسا شده است، با تردید میپرسد: تو به خدا اعتقاد نداری؟ پاسخ الیسا قاطع است: من به کشیشها و راهبهها اعتقادی ندارم. نه به مریم باکره و نه به روحالقدس! من به خدا اعتقادی ندارم!
اما فیلم الیسا و مارسلا (Elisa y Marcela) درباره دو دختر جوان است که در ۱۹۰۱ عاشق یکدیگر میشوند و علیرغم ممنوعیت ازدواج میان همجنسها در اسپانیا و اغلب کشورهای جهان آن روزگار، با یکدیگر ازدواج میکنند. الیسا و مارسلا برای اولین بار در مدرسهای که هر دو در آن تحصیل میکردند در شهر لا کورونیا در منطقه گالیسیا واقع در شمال غربی اسپانیا با هم آشنا شدند. آنها هر دو به عنوان دانشآموز در این مدرسه مذهبی بودند و در آنجا بود که دوستی و سپس رابطه عاطفی میان آنها شکل گرفت. این رابطه در نهایت به ازدواج آنها منجر شد، ازدواجی که به دلیل شرایط خاص آن دوره و جامعه، مجبور شدند آن را با جعل هویت توسط الیسا انجام دهند.
الیسا، سیبیل میگذارد و لباس مردانه میپوشد و نام خود را با جعل مدارک به ماریو تغییر میدهد. این عمل زنانهپوشی و (یا) مردانهپوشی، transvestism نامیده میشود. ترانسوستیسم، که تاریخاً به آن «پوشیدن لباسهای جنس مخالف» گفته میشود، شامل پوشیدن لباسهایی است که سنتاً با جنس مخالف مرتبط هستند. این اصطلاح اغلب از دیگر رفتارهای مرتبط با هویت جنسیتی، مانند تراجنسیتی، متمایز میشود، زیرا ترانسوستیسم به طور خاص به عمل پوشیدن لباسهای جنس مخالف مربوط میشود، اغلب بدون تمایل به تغییر دائمی هویت جنسیتی خود…
برای مطالعهی ادامهی یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/elisa-y-marcela/
#مارجینال #مارجینالیسم #حاشیه #حاشیه_نشینی #رواداری #گفتگو #دگرباشی #دگرباشی_جنسی
@dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی از یکی از برنامههای رسانه آزاد، در شبکههای اجتماعی منتشر شده که در آن دکتر مصطفی مهرآیین، جامعهشناس، عملکرد ادعاهای و ایدئولوژیک حکومت در دفاع از مستضعفین را نقد میکند. او با طرح پرسشی بنیادین، تلاش میکند تناقضهای موجود در این نوع رویکردها را آشکار کند.
وی میگوید: اگر یک نظام ادعای دفاع از مستضعفین را دارد، باید بررسی کرد که آیا این ادعاها به اهداف خود وفادار ماندهاند یا خیر. مهرآیین تأکید میکند که نقد باید «درونماندگار» باشد، به این معنا که باید دید یک اندیشه یا شیوه عمل تا چه حد به آرمانها و اهداف خود پایبند است و آیا در عمل، علیه خودش عمل نمیکند.
او با طرح مثالهایی از عملکرد رژیم، میپرسد: آیا ممکن است حکومتی به نام دفاع از مستضعفین، خود خالق مستضعفین باشد؟ آیا میشود در چنین جامعهای ۲۰ میلیون حاشیهنشین وجود داشته باشد و بیش از ۶۰ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی کنند؟
مهرآیین به شیوههای حکمرانی، نظمبخشی اقتصادی، و ایدهپردازی سیاسی اشاره میکند و میگوید: اگر این شیوهها به جای کاهش ظلم، باعث ایجاد فقر و گسترش بیعدالتی شوند، چگونه میتوان آن را در راستای دفاع از مستضعفین دانست؟
او در نهایت این پرسش را مطرح میکند که چگونه یک نظام میتواند مدعی مبارزه با ظلم و دفاع از محرومان باشد، در حالی که نتایج عملی آن چیزی جز گسترش فقر و افزایش نابرابری نیست. این تناقض بنیادین به اعتقاد مهرآیین، نیازمند بازاندیشی و نقدی جدی است.
نظر شما چیست؟
#فقر_فساد_گرونی #خط_فقر #حاشیه_نشینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وی میگوید: اگر یک نظام ادعای دفاع از مستضعفین را دارد، باید بررسی کرد که آیا این ادعاها به اهداف خود وفادار ماندهاند یا خیر. مهرآیین تأکید میکند که نقد باید «درونماندگار» باشد، به این معنا که باید دید یک اندیشه یا شیوه عمل تا چه حد به آرمانها و اهداف خود پایبند است و آیا در عمل، علیه خودش عمل نمیکند.
او با طرح مثالهایی از عملکرد رژیم، میپرسد: آیا ممکن است حکومتی به نام دفاع از مستضعفین، خود خالق مستضعفین باشد؟ آیا میشود در چنین جامعهای ۲۰ میلیون حاشیهنشین وجود داشته باشد و بیش از ۶۰ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی کنند؟
مهرآیین به شیوههای حکمرانی، نظمبخشی اقتصادی، و ایدهپردازی سیاسی اشاره میکند و میگوید: اگر این شیوهها به جای کاهش ظلم، باعث ایجاد فقر و گسترش بیعدالتی شوند، چگونه میتوان آن را در راستای دفاع از مستضعفین دانست؟
او در نهایت این پرسش را مطرح میکند که چگونه یک نظام میتواند مدعی مبارزه با ظلم و دفاع از محرومان باشد، در حالی که نتایج عملی آن چیزی جز گسترش فقر و افزایش نابرابری نیست. این تناقض بنیادین به اعتقاد مهرآیین، نیازمند بازاندیشی و نقدی جدی است.
نظر شما چیست؟
#فقر_فساد_گرونی #خط_فقر #حاشیه_نشینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech