سه تن از فعالان مدنی که دو نفر از آنها در زندان اوین هستند، نامهای خطاب به ناهیدشیرپیشه، مادر جاویدنام پویا بختیاری نوشتند و تداوم حبس این مادر دادخواه را نشانه سستی ریشه استبداد و قدرت دادخواهی دانستند.
متن این نامه به شرح زیر است:
«ناهید عزیز چه سخت است تصور حبس تو پشت میلههای زندان به دست و اراده
کسانی که خون پسرت را بر سنگ فرش خیابانها ریختند. بی شک چنین ظلم فاحشی مایه رنج توست، اما روی دیگر آن افتخاری با شکوه برای مادری است که تحقق عدالت و دادخواهی را بر آزادی خود ترجیح داد. استبداد حدی برای ظلم و مرزی برای شکستن و داغی برای ننشاندن بر جان انسانها نمیشناسد. تداوم حبس تو چون سایر مادران دادخواه تصویری از سستی ریشه استبداد و استحکام و قدرت دادخواهی است.
جنبش دادخواهی زنده است.
نرگس محمدی
پوران ناظمی
عالیه مطلب زاده»
- تصویر دستخط نرگس محمدی
- پوران ناظمی اخیرا با قرار وثیقه موقتا آزاد شده است.
#نرگس_محمدی #عالیه_مطلب_زاده #پوران_ناظمی #ناهید_شیرپیشه #پویا_بختیاری #به_جرم_دادخواهی #به_جرم_مادری #مهسا_امینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این نامه به شرح زیر است:
«ناهید عزیز چه سخت است تصور حبس تو پشت میلههای زندان به دست و اراده
کسانی که خون پسرت را بر سنگ فرش خیابانها ریختند. بی شک چنین ظلم فاحشی مایه رنج توست، اما روی دیگر آن افتخاری با شکوه برای مادری است که تحقق عدالت و دادخواهی را بر آزادی خود ترجیح داد. استبداد حدی برای ظلم و مرزی برای شکستن و داغی برای ننشاندن بر جان انسانها نمیشناسد. تداوم حبس تو چون سایر مادران دادخواه تصویری از سستی ریشه استبداد و استحکام و قدرت دادخواهی است.
جنبش دادخواهی زنده است.
نرگس محمدی
پوران ناظمی
عالیه مطلب زاده»
- تصویر دستخط نرگس محمدی
- پوران ناظمی اخیرا با قرار وثیقه موقتا آزاد شده است.
#نرگس_محمدی #عالیه_مطلب_زاده #پوران_ناظمی #ناهید_شیرپیشه #پویا_بختیاری #به_جرم_دادخواهی #به_جرم_مادری #مهسا_امینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عالیه مطلبزاده، زندانی سیاسی سابق، عکاس و خبرنگار در شبکه ایکس نوشت که پس از احضار از سوی پلیس فتای کرج و درخواستش برای ارسال ابلاغ کتبی و قانونی، با وجود تعطیلی رسمی چهارشنبه، حسابهای بانکی او مسدود شده است. او افزود که ساکن تهران است و «ربطی به کرج ندارم.»
متن نوشته خانم مطلبزاده در روز چهارشنبه:
«صبح امروز طی یک تماس تلفنی به پلیس فتای کرج احضار شدم و تماس گیرنده گفت باید تا ظهر به این مرکز مراجعه کنم آن هم در روزی که تعطیل رسمی است و احضار به کرج که خارج از محدوده زندگی من یعنی تهران است. وقتی نپذیرفتم گفتند فردا مراجعه کن با این استدلال من که باید به ثنا ابلاغیه بفرستید، گفتند الان و تلفنی ابلاغ کردیم و اگر نیایی عواقبش باخودت.
حال سوال این است که همیشه پلیس فتا به طرق مختلف تاکید میکند که به هر پیام و تلفن ناشناسی اعتماد نکنید. با کنار هم گذاشتن همه این موارد تکلیف من شهروند چیست؟ به هشدارهای پلیس توجه کنم یا به تلفنی که ناشناس است و با گرفتن مجدد شماره تماس گیرنده با این پیام مواجه شدم شماره مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد.»
خانم مطلب زاده روز پنجشنبه نوشت:
«به دنبال احضار تلفنی از طرف پلیس فتای کرج در روز چهارشنبه و با وجود درخواست من برای ارسال ابلاغ کتبی و قانونی و با اینکه چهارشنبه تعطیل رسمی بود ساعاتی بعد حسابهای بانکی من مسدود شدند.»
لازم به ذکر است که احضار تلفنی غیرقانونی است، مسدودکردن حساب بانکی هم در پی عدم مراجعه غیرقانونی است!!
برای آشنایی با عالیه مطلبزاده:
روایت یک پرونده: عالیه مطلبزاده، زندانی سیاسی
https://tavaana.org/case_motalebzadeh/
#عالیه_مطلب_زاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن نوشته خانم مطلبزاده در روز چهارشنبه:
«صبح امروز طی یک تماس تلفنی به پلیس فتای کرج احضار شدم و تماس گیرنده گفت باید تا ظهر به این مرکز مراجعه کنم آن هم در روزی که تعطیل رسمی است و احضار به کرج که خارج از محدوده زندگی من یعنی تهران است. وقتی نپذیرفتم گفتند فردا مراجعه کن با این استدلال من که باید به ثنا ابلاغیه بفرستید، گفتند الان و تلفنی ابلاغ کردیم و اگر نیایی عواقبش باخودت.
حال سوال این است که همیشه پلیس فتا به طرق مختلف تاکید میکند که به هر پیام و تلفن ناشناسی اعتماد نکنید. با کنار هم گذاشتن همه این موارد تکلیف من شهروند چیست؟ به هشدارهای پلیس توجه کنم یا به تلفنی که ناشناس است و با گرفتن مجدد شماره تماس گیرنده با این پیام مواجه شدم شماره مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد.»
خانم مطلب زاده روز پنجشنبه نوشت:
«به دنبال احضار تلفنی از طرف پلیس فتای کرج در روز چهارشنبه و با وجود درخواست من برای ارسال ابلاغ کتبی و قانونی و با اینکه چهارشنبه تعطیل رسمی بود ساعاتی بعد حسابهای بانکی من مسدود شدند.»
لازم به ذکر است که احضار تلفنی غیرقانونی است، مسدودکردن حساب بانکی هم در پی عدم مراجعه غیرقانونی است!!
برای آشنایی با عالیه مطلبزاده:
روایت یک پرونده: عالیه مطلبزاده، زندانی سیاسی
https://tavaana.org/case_motalebzadeh/
#عالیه_مطلب_زاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عالیه مطلبزاده، روزنامهنگار، عکاس، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی سابق، در یادداشتی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد، از ابتلایش به بیماری سرطان خبر داد، او در این یادداشت احضارهای پیاپی و تحت فشار بودن مداوم از طرف بازجویان و استرس و اضطراب را مانع از رسیدگی به موقع به وضعیت سلامتیاش عنوان کرد.
متن یادداشت خانم مطلبزاده به شرح زیر است:
دکتر سرش را تکان میدهد و با صدای آرام و ملایمی میپرسد:
«چرا زودتر نیومدی ماموگرافی؟»
این سوال ذهنم را به سوی گذشته میکشاند. پله به پله به عقب میروم و در تاریکی خاطرات غرق میشوم. «چرا زودتر نیامدم؟» این پرسش در ذهنم طنینانداز میشود و به یاد تلفنها و احضارهای این یک و نیم سال پس از آزادی میافتم. روزهای پر از فشار و استرسی که هر بار مانند طوفانی همه زندگی را در هم میپیچیدند.
بعد از زندان، هر بار که اطرافیانم به مراجعه به پزشک و انجام معاینات ضروری تأکید میکردند، به خودم میگفتم: «وقتی این ماجرا تمام شود، میروم.» اما ماجراها هیچگاه به پایان نمیرسیدند.
سالهاست که اخبار روز به روز بدتر میشوند و ما در چنگال خبرهای سرکوب، اعدامها، زندانها، و احتمال جنگ گرفتار هستیم. در میان این همه بحران، پرداختن به خود به راحتی فراموش میشود و تا زمانی که درد نیاید، حس نیاز به پزشک هم احساس نمی شود.
سپس، یک روز مثل همین امروز، ناگهان با توموری که در وجودت لانه کرده و آرام آرام بزرگتر و خطرناکتر میشود، مواجه میشوی. تودهای پنهان که دیگر حتی آشکار شدنش هم حیرتی در تو برنمیانگیزد.
شاید در بروز این درد تازه، تبار تو یا موروثی بودن بیماری اندکی حضور داشته باشد، اما سهم اصلی از آنِ احضارکنندههای درد و بیماری است. آن همه تحمیلِ اضطراب، فشار و زندان بر جانِ زنِ ایرانیِ معترض که تنها خواهانِ زندگی است، چنان که حق اوست.
همه تلخی ها و رنج ِ مدامِ سالها را پس میزنی و میکوشی زندگی را که در نبودنت تکه تکه شده، رفو کنی. میکوشی خودت را باز بیابی… اما هر بار احضارکنندگان به بهانهای دوباره به زندگیات هجوم میآورند و هر آنچه را که رشتهای، پنبه میکنند.
و حتی حال که در دور مداوم آزمایشها، مشاورهها و معاینه ها میچرخی و میچرخی، رهایت نمیکنند.
کسانی که ایران را به پرتگاه فقر و جنگ کشاندهاند، نگرانند که نکند تو امنیت کشور را به خطر بیندازی!
و طنین زنگ تلفن با شمارههای ناشناس مدام در گوشات تکرار می شود و پژواک صدای پزشک، که با آن میآمیزد:
«سعی کن از شرایط غم، اضطراب و استرسها دور باشی!»
و من که حتی حسابهای بانکیام برای حفظ امنیت کشور مسدود شده است، سعی میکنم آرام بمانم.
هر روز اخبار را میخوانم و صدای پای جنگ را که نزدیک و نزدیکتر میشود، میشنوم و سعی میکنم آرام بمانم.
هزینههای سرسامآور سونوگرافی، ام آر آی، آزمایشگاه، ارقام جراحی و … را میبینم و باز سعی میکنم آرام بمانم.
در میان انبوه زنان بیمار که برگههای آزمایش در دست، بیرمق و خسته از پلهها بالا و پایین میروند، یاد زندانیان و دوستان در بندم دوباره زنده میشود. جایی که خبر از هیچ آزمایش یا معاینهای نیست و تا بیماری در مرحله نهایی عود نکند، هیچ مبتلایی از آن باخبر نمیشود. و سعی میکنم آرام بمانم!
هر چند که مدتها است باورم به «انسان» که معجزه اش میپنداشتم، همچون قبل نیست اما همچنان پا سفت میکنم تا آرام بمانم به خاطر مبارزهای که این بار ماهیتی دیگرگونه دارد؛ مبارزهای از جنس ماندن و بودن.
بودن در رویای روشن فردای آزاد و آباد وطن. بودنی آن قدر قوی که با هیچ اضطرابی نتوانند زیباترین رویای جانت را از تو بگیرند.
این مبارزه نه تنها برای بقاء، بلکه برای زندگی کردن است؛ برای داشتن حق انتخاب، برای داشتن صدایی که شنیده شود، صدای رسای زن، زندگی، آزادی …و برای ساختن آیندهای که شایستهاش هستیم.
عالیه مطلبزاده
آبان ۱۴۰۳
- آن طور که مطلع شدهایم، ایشان فردا تحت عمل جراحی قرار خواهند گرفت و پس از آن دوره شیمیدرمانی آغاز خواهد شد
امیدواریم روند درمان به خوبی پیش برود و خانم مطلبزاده سلامت خود را بازیابد.
#عالیه_مطلب_زاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن یادداشت خانم مطلبزاده به شرح زیر است:
دکتر سرش را تکان میدهد و با صدای آرام و ملایمی میپرسد:
«چرا زودتر نیومدی ماموگرافی؟»
این سوال ذهنم را به سوی گذشته میکشاند. پله به پله به عقب میروم و در تاریکی خاطرات غرق میشوم. «چرا زودتر نیامدم؟» این پرسش در ذهنم طنینانداز میشود و به یاد تلفنها و احضارهای این یک و نیم سال پس از آزادی میافتم. روزهای پر از فشار و استرسی که هر بار مانند طوفانی همه زندگی را در هم میپیچیدند.
بعد از زندان، هر بار که اطرافیانم به مراجعه به پزشک و انجام معاینات ضروری تأکید میکردند، به خودم میگفتم: «وقتی این ماجرا تمام شود، میروم.» اما ماجراها هیچگاه به پایان نمیرسیدند.
سالهاست که اخبار روز به روز بدتر میشوند و ما در چنگال خبرهای سرکوب، اعدامها، زندانها، و احتمال جنگ گرفتار هستیم. در میان این همه بحران، پرداختن به خود به راحتی فراموش میشود و تا زمانی که درد نیاید، حس نیاز به پزشک هم احساس نمی شود.
سپس، یک روز مثل همین امروز، ناگهان با توموری که در وجودت لانه کرده و آرام آرام بزرگتر و خطرناکتر میشود، مواجه میشوی. تودهای پنهان که دیگر حتی آشکار شدنش هم حیرتی در تو برنمیانگیزد.
شاید در بروز این درد تازه، تبار تو یا موروثی بودن بیماری اندکی حضور داشته باشد، اما سهم اصلی از آنِ احضارکنندههای درد و بیماری است. آن همه تحمیلِ اضطراب، فشار و زندان بر جانِ زنِ ایرانیِ معترض که تنها خواهانِ زندگی است، چنان که حق اوست.
همه تلخی ها و رنج ِ مدامِ سالها را پس میزنی و میکوشی زندگی را که در نبودنت تکه تکه شده، رفو کنی. میکوشی خودت را باز بیابی… اما هر بار احضارکنندگان به بهانهای دوباره به زندگیات هجوم میآورند و هر آنچه را که رشتهای، پنبه میکنند.
و حتی حال که در دور مداوم آزمایشها، مشاورهها و معاینه ها میچرخی و میچرخی، رهایت نمیکنند.
کسانی که ایران را به پرتگاه فقر و جنگ کشاندهاند، نگرانند که نکند تو امنیت کشور را به خطر بیندازی!
و طنین زنگ تلفن با شمارههای ناشناس مدام در گوشات تکرار می شود و پژواک صدای پزشک، که با آن میآمیزد:
«سعی کن از شرایط غم، اضطراب و استرسها دور باشی!»
و من که حتی حسابهای بانکیام برای حفظ امنیت کشور مسدود شده است، سعی میکنم آرام بمانم.
هر روز اخبار را میخوانم و صدای پای جنگ را که نزدیک و نزدیکتر میشود، میشنوم و سعی میکنم آرام بمانم.
هزینههای سرسامآور سونوگرافی، ام آر آی، آزمایشگاه، ارقام جراحی و … را میبینم و باز سعی میکنم آرام بمانم.
در میان انبوه زنان بیمار که برگههای آزمایش در دست، بیرمق و خسته از پلهها بالا و پایین میروند، یاد زندانیان و دوستان در بندم دوباره زنده میشود. جایی که خبر از هیچ آزمایش یا معاینهای نیست و تا بیماری در مرحله نهایی عود نکند، هیچ مبتلایی از آن باخبر نمیشود. و سعی میکنم آرام بمانم!
هر چند که مدتها است باورم به «انسان» که معجزه اش میپنداشتم، همچون قبل نیست اما همچنان پا سفت میکنم تا آرام بمانم به خاطر مبارزهای که این بار ماهیتی دیگرگونه دارد؛ مبارزهای از جنس ماندن و بودن.
بودن در رویای روشن فردای آزاد و آباد وطن. بودنی آن قدر قوی که با هیچ اضطرابی نتوانند زیباترین رویای جانت را از تو بگیرند.
این مبارزه نه تنها برای بقاء، بلکه برای زندگی کردن است؛ برای داشتن حق انتخاب، برای داشتن صدایی که شنیده شود، صدای رسای زن، زندگی، آزادی …و برای ساختن آیندهای که شایستهاش هستیم.
عالیه مطلبزاده
آبان ۱۴۰۳
- آن طور که مطلع شدهایم، ایشان فردا تحت عمل جراحی قرار خواهند گرفت و پس از آن دوره شیمیدرمانی آغاز خواهد شد
امیدواریم روند درمان به خوبی پیش برود و خانم مطلبزاده سلامت خود را بازیابد.
#عالیه_مطلب_زاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمعی از دوستان و همرزمان و همبندیهای سابق جاویدنام کیانوش سنجری، بعد از تحقیقات مستقلی که انجام دادند، نتیجه بررسیهای خود را منتشر کردند.
این گزارش نشان میدهد که تمام تهمتها و افتراها و توهینها علیه چند فعال سیاسی داخلی که پیگیر وضعیت کیانوش بودند، اصولا بیاساس بوده است و چه خوب است که جامعه ایران از اتفاقات رخ داده در ده روز گذشته درس گرفته و اسیر جوسازی فحاشان و به ویژه نیروهای سایبری نباشیم.
«بیانیه شماره ۲ دوستان و همرزمان #کیانوش_سنجری، درباره نتیجه تحقیقات در باره مرگ مشکوک این مبارز راه آزادی»
در یکهفته اخیر، تحقیقات گستردهای درباره مرگ مشکوک کیانوش سنجری انجام شده و ضمن گردآوری اسناد و شواهد، با همه افرادی که تا ساعات پایانی زندگی کیانوش در کنار او بوده اند، مصاحبه شده است.
به استناد گفتههای شهود و اسناد گردآوری شده، کیانوش سنجری آگاهانه و مصمم، با تاکید بر لزوم تلنگر زدن برای بیداری ملت ایران، مرگ خود خواسته را انتخاب کرده و با مرگ اعتراضی به عنوان کنشی سیاسی به زندگی خود پایان داده است.
شبهه ایجاد شده در خصوص درگذشت مادر کیانوش و عدم وجود برادر کوچکتر او شبهه بیاساسی است. مادر ایشان خانم زلیخا اهدایی در قید حیات هستند و مجید سنجریباف، برادر تنی کیانوش است که شش سال پس از او متولد شده است.
از ابتدای انتشار خبر مرگ کیانوش، از خانواده او، تحت فشار خواسته شد همه مراحل خاکسپاری و سوگواری، زیر سیطره نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و بدور از هرگونه تنش و یا اقدام اعتراضی ترتیب داده شود. از این رو برای بازماندگان کیانوش امکان برپایی مراسمی معمول و عمومی فراهم نشد. مجید سنجری باف، برای تحویل پیکر برادرش و خاکسپاری کیانوش شیردل مجبور به امضای تعهد کتبی و تصویری در وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه پاسداران شده است. مدارک شناسایی او نیز در اختیار ماموران اطلاعاتی قرار گرفته است.
نتیجه تحقیقات نشان میدهد، از زمانی که کیانوش در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس از گرفتن تصمیمی سخت و انتخاب میان مرگ و زندگی سخن گفته تا لحظهای که در اعتراض به دیکتاتوری علی خامنهای و شرکایش اقدام به مرگ اعتراضی کرده، افراد متعددی، ازجمله #حسین_رونقی ملکی، #عالیه_مطلب_زاده، #مریم_گویا و #سعید_جلیلیان، وکیل مدافع او به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تلاش کردهاند، او را از تصمیمش منصرف کنند. متاسفانه، این تلاشها که در آینده و در گزارشی تکمیلی با جزئیات به آن اشاره خواهد شد، به شکلی به نتیجه مطلوب ختم نشده است. اما تلاش وجدانی و همه جانبه این افراد برای نجات جان کیانوش اثبات شده و قدردان همه این افراد هستیم.
براساس نتایج تحقیقات ما، کیانوش دست کم به دو نفر از دوستان نزدیکش از فشار نهادهای امنیتی برای سفر به آمریکا و خبرچینی از نیروهای اپوزیسیون به نفع جمهوری اسلامی سخن گفته بود. درخواستی که از سوی کیانوش رد شده بود. به گفته این افراد، کیانوش در ماههای اخیر چندین بار از سوی سربازجوی معروف تیم حقوق بشر وزارت اطلاعات، موسوم به محمودی به خانهای امن در تهران فراخوانده شده و با او گفتگو شده بود.
کیانوش ساعاتی قبل از مرگ اعتراضی، در دیدار با حسین رونقی ملکی و عالیه مطلب زاده تصویری از یک بلیط لغو شده پرواز خارجی را نشان داده و گفته است با وجود اینکه بلیط پرواز را تهیه کرده، اما آن را لغو کرده و از سفر منصرف شده است. او همچنین با دوستان دیگرش از عدم امکان خروج از ایران به دلیل ممانعت از خروج سخن گفته بود. این به وضوح نشانگر آن است که نهادهای امنیتی با فشار بر کیانوش برای پذیرش همکاری و ایجاد اخلال در فرایند خروج، او را که ماهها برای یافت شغل و سرپناه در آمریکا برنامه ریزی کرده بود، از ادامه راه ناامید کرده و به سوی آنچه که این مبارز راه آزادی میهن آن را تصمیمی سخت میان مرگ و زندگی خوانده بود، سوق دادهاند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/4wdmn224
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این گزارش نشان میدهد که تمام تهمتها و افتراها و توهینها علیه چند فعال سیاسی داخلی که پیگیر وضعیت کیانوش بودند، اصولا بیاساس بوده است و چه خوب است که جامعه ایران از اتفاقات رخ داده در ده روز گذشته درس گرفته و اسیر جوسازی فحاشان و به ویژه نیروهای سایبری نباشیم.
«بیانیه شماره ۲ دوستان و همرزمان #کیانوش_سنجری، درباره نتیجه تحقیقات در باره مرگ مشکوک این مبارز راه آزادی»
در یکهفته اخیر، تحقیقات گستردهای درباره مرگ مشکوک کیانوش سنجری انجام شده و ضمن گردآوری اسناد و شواهد، با همه افرادی که تا ساعات پایانی زندگی کیانوش در کنار او بوده اند، مصاحبه شده است.
به استناد گفتههای شهود و اسناد گردآوری شده، کیانوش سنجری آگاهانه و مصمم، با تاکید بر لزوم تلنگر زدن برای بیداری ملت ایران، مرگ خود خواسته را انتخاب کرده و با مرگ اعتراضی به عنوان کنشی سیاسی به زندگی خود پایان داده است.
شبهه ایجاد شده در خصوص درگذشت مادر کیانوش و عدم وجود برادر کوچکتر او شبهه بیاساسی است. مادر ایشان خانم زلیخا اهدایی در قید حیات هستند و مجید سنجریباف، برادر تنی کیانوش است که شش سال پس از او متولد شده است.
از ابتدای انتشار خبر مرگ کیانوش، از خانواده او، تحت فشار خواسته شد همه مراحل خاکسپاری و سوگواری، زیر سیطره نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و بدور از هرگونه تنش و یا اقدام اعتراضی ترتیب داده شود. از این رو برای بازماندگان کیانوش امکان برپایی مراسمی معمول و عمومی فراهم نشد. مجید سنجری باف، برای تحویل پیکر برادرش و خاکسپاری کیانوش شیردل مجبور به امضای تعهد کتبی و تصویری در وزارت اطلاعات واطلاعات سپاه پاسداران شده است. مدارک شناسایی او نیز در اختیار ماموران اطلاعاتی قرار گرفته است.
نتیجه تحقیقات نشان میدهد، از زمانی که کیانوش در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس از گرفتن تصمیمی سخت و انتخاب میان مرگ و زندگی سخن گفته تا لحظهای که در اعتراض به دیکتاتوری علی خامنهای و شرکایش اقدام به مرگ اعتراضی کرده، افراد متعددی، ازجمله #حسین_رونقی ملکی، #عالیه_مطلب_زاده، #مریم_گویا و #سعید_جلیلیان، وکیل مدافع او به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تلاش کردهاند، او را از تصمیمش منصرف کنند. متاسفانه، این تلاشها که در آینده و در گزارشی تکمیلی با جزئیات به آن اشاره خواهد شد، به شکلی به نتیجه مطلوب ختم نشده است. اما تلاش وجدانی و همه جانبه این افراد برای نجات جان کیانوش اثبات شده و قدردان همه این افراد هستیم.
براساس نتایج تحقیقات ما، کیانوش دست کم به دو نفر از دوستان نزدیکش از فشار نهادهای امنیتی برای سفر به آمریکا و خبرچینی از نیروهای اپوزیسیون به نفع جمهوری اسلامی سخن گفته بود. درخواستی که از سوی کیانوش رد شده بود. به گفته این افراد، کیانوش در ماههای اخیر چندین بار از سوی سربازجوی معروف تیم حقوق بشر وزارت اطلاعات، موسوم به محمودی به خانهای امن در تهران فراخوانده شده و با او گفتگو شده بود.
کیانوش ساعاتی قبل از مرگ اعتراضی، در دیدار با حسین رونقی ملکی و عالیه مطلب زاده تصویری از یک بلیط لغو شده پرواز خارجی را نشان داده و گفته است با وجود اینکه بلیط پرواز را تهیه کرده، اما آن را لغو کرده و از سفر منصرف شده است. او همچنین با دوستان دیگرش از عدم امکان خروج از ایران به دلیل ممانعت از خروج سخن گفته بود. این به وضوح نشانگر آن است که نهادهای امنیتی با فشار بر کیانوش برای پذیرش همکاری و ایجاد اخلال در فرایند خروج، او را که ماهها برای یافت شغل و سرپناه در آمریکا برنامه ریزی کرده بود، از ادامه راه ناامید کرده و به سوی آنچه که این مبارز راه آزادی میهن آن را تصمیمی سخت میان مرگ و زندگی خوانده بود، سوق دادهاند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/4wdmn224
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech