جرمهای سایبری: نگرانیهای موجه اخلاقی یا بهانههای جدید برای سرکوب؟
آیا حکومتها میتوانند به آسانی فعالیتهای شهروندان در فضای آنلاین را به بهانه وقوع جرم سایبری محدود کنند؟
بهکاربردن واژگان و زبان غیرشفاف در قوانین به مقامات اجازه میدهد افراد را به راحتی و به هر بهانهای مورد فشار قرار دهند و با تفسیر دلبخواه مصادیق جرم، مخالفان را مجازات کنند.
طبق این قوانین، برای مثال روزنامهنگاران و فعالانی که متهم به انتشار «اخبار کذب» یا انتشار هر چیزی که موجب «بردن آبرو»، «حمله به اخلاق عمومی» یا «تضعیف وحدت ملی» شوند، با مجازاتهای سنگین شامل سالها زندان مواجه خواهند شد. بدتر آن که طبق این قوانین جدید گردانندگان صفحات آنلاین، مسئول نظرات ارسالشده (کامنتها) توسط دیگران در وبسایتها و صفحات رسانههای اجتماعی خود نیز هستند که در عمل یا خود آنان را به عوامل سانسور بدل خواهد کرد یا صرفا به خاطر نظر دیگران برای آنها پرونده قضایی ایجاد میکند.
چنین قانونهایی پا را حتی از این نیز فراتر میگذارند. این قوانین به مقامهای حکومت اجازه میدهند که وبسایتها و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را به علت عدم اطاعت از درخواستهای حذف محتوا مسدود کنند و شرکتهای فعال در رسانههای اجتماعی با بیش از صدهزار کاربر را ملزم میکند تا دفاتر فیزیکی خود را در درون مرزهای کشور باز کنند تا بتوان بر کار آنان نظارت داشت.
به نظر میرسد تلاش و اشتیاق حاکمان غیردموکراتیک برای کنترل اطلاعات و ایدهها در اینترنت رو به افزایش است. اما اعمال چنین محدودیتهایی آسان نیست. تکنولوژی اینترنتی را نمیتوان به راحتی کنترل و هدایت نمود یا دستکم تاکنون چنین چیزی ممکن نبوده است. احتمالا به همین علت است که بعضی حکومتها که از ابراز قدرت در درون فضای اینترنتی ناامید شدهاند، به طرز فزایندهای به روشهای قدیمیتر و آشناتر سرکوب، یعنی بازداشت و نظارت فیزیکی روی آوردهاند. برای اجرای چنین روشهایی آنان نیاز به پوششی ظاهرا قانونی دارند تا اعمال خود را توجیه نمایند. نمونههای متعددی از این رویکرد سوءاستفاده از ظاهر قانون را میتوان مشاهده نمود.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/cyber-crime-repression/
#گزارش #آزادی_اطلاعات #سرکوب #تکنولوژی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آیا حکومتها میتوانند به آسانی فعالیتهای شهروندان در فضای آنلاین را به بهانه وقوع جرم سایبری محدود کنند؟
بهکاربردن واژگان و زبان غیرشفاف در قوانین به مقامات اجازه میدهد افراد را به راحتی و به هر بهانهای مورد فشار قرار دهند و با تفسیر دلبخواه مصادیق جرم، مخالفان را مجازات کنند.
طبق این قوانین، برای مثال روزنامهنگاران و فعالانی که متهم به انتشار «اخبار کذب» یا انتشار هر چیزی که موجب «بردن آبرو»، «حمله به اخلاق عمومی» یا «تضعیف وحدت ملی» شوند، با مجازاتهای سنگین شامل سالها زندان مواجه خواهند شد. بدتر آن که طبق این قوانین جدید گردانندگان صفحات آنلاین، مسئول نظرات ارسالشده (کامنتها) توسط دیگران در وبسایتها و صفحات رسانههای اجتماعی خود نیز هستند که در عمل یا خود آنان را به عوامل سانسور بدل خواهد کرد یا صرفا به خاطر نظر دیگران برای آنها پرونده قضایی ایجاد میکند.
چنین قانونهایی پا را حتی از این نیز فراتر میگذارند. این قوانین به مقامهای حکومت اجازه میدهند که وبسایتها و پلتفرمهای رسانههای اجتماعی را به علت عدم اطاعت از درخواستهای حذف محتوا مسدود کنند و شرکتهای فعال در رسانههای اجتماعی با بیش از صدهزار کاربر را ملزم میکند تا دفاتر فیزیکی خود را در درون مرزهای کشور باز کنند تا بتوان بر کار آنان نظارت داشت.
به نظر میرسد تلاش و اشتیاق حاکمان غیردموکراتیک برای کنترل اطلاعات و ایدهها در اینترنت رو به افزایش است. اما اعمال چنین محدودیتهایی آسان نیست. تکنولوژی اینترنتی را نمیتوان به راحتی کنترل و هدایت نمود یا دستکم تاکنون چنین چیزی ممکن نبوده است. احتمالا به همین علت است که بعضی حکومتها که از ابراز قدرت در درون فضای اینترنتی ناامید شدهاند، به طرز فزایندهای به روشهای قدیمیتر و آشناتر سرکوب، یعنی بازداشت و نظارت فیزیکی روی آوردهاند. برای اجرای چنین روشهایی آنان نیاز به پوششی ظاهرا قانونی دارند تا اعمال خود را توجیه نمایند. نمونههای متعددی از این رویکرد سوءاستفاده از ظاهر قانون را میتوان مشاهده نمود.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/cyber-crime-repression/
#گزارش #آزادی_اطلاعات #سرکوب #تکنولوژی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
جرمهای سایبری: نگرانیهای موجه اخلاقی یا بهانههای جدید برای سرکوب؟ - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
اهمیت، کارکرد و تاثیرگذاری فضاهای اجتماعی و اطلاعرسانی آنلاین بهویژه با گسترش استفاده از اینترنت در گوشیهای همراه امری بارز و آشکار است. این فضاها بهویژه به دلیل امکان بیسابقهای که برای آزادی بیان و فعالیت مدنی برای شهروندان ایجاد کردهاند شاید با کمتر…
گفتند «آب میخواهیم»؛ آنها را کشتند و از خانوادههایشان اعتراف گرفتند
مردم استان خوزستان در دورههای مختلف شاهد وعده و وعیدهای دروغ و بیتوجهی مقامات جمهوری اسلامی برای رسیدگی به مشکلاتشان و رفع آن بودهاند. در پی همین بیتوجهی حکومت به وضع فاجعهبار معیشتی مردم و البته بالاگرفتن بحران آب در این منطقه، مردم شهرهایی از این استان از روز ۲۴ تیر ۱۴۰۰ دست به اعتراضات مسالمتآمیز زدند؛ اعتراضاتی که در حدود ۱۲ شهر از این استان پا گرفت و رفتهرفته به دیگر استانها نیز کشیده شد.
حکومت از همان ساعات اولیه ماموران خود را برای سرکوب معترضان به منطقه روانه کرد تا پاسخ کسانی که میگفتند «آب نداریم» را با گلوله بدهد. در روزهای ابتدایی اعتراضات دستکم سه جوان معترض با شلیک گلوله نیروهای جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادند؛ حادثه تلخی که احساسات مردم را در سراسر ایران جریحهدار کرد و واکنشهای بسیاری را از سوی کاربران و فعالان در فضای مجازی برانگیخت.
اما سریعترین واکنش جمهوری اسلامی گرفتن اعترافات اجباری از خانوادههای داغدار این کشتهشدگان بود برای اینکه آنان را حامی حکومت جا بزنند و معترضان به بیآبی را اغتشاشگر جلوه دهند.
قاسم خضیری
قاسم خضیری (ناصری)، ۱۸ساله و از اهالی منطقه کانتکس اهواز، ۲۶ تیرماه ۱۴۰۰ - یک روز پس از اصابت گلوله ماموران سرکوبگر - بر اثر شدت جراحات جان باخت. به گفته نزدیکانش او تنها سرپرست خانواده بود و در یک باتریفروشی، کارگری میکرد. حدودا یک روز بعد کشتهشدن او، شخصی که عموی قاسم معرفی میشود در ویدیویی که از خبرگزاری فارس - نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - منتشر شد، او را «بسیجی» و «اهل نماز و روزه» معرفی کرد. او گفت: «مرحوم قاسم اهل نماز و روزه و از نیروهای بسیجی پایگاه مسجد محل بود و اهل تجمع و اغتشاش نبود.» این اعترافات از تمامی خبرگزاریهای حکومتی پخش شد.
ادامه گزارش را در سایت توانا بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Khozestan_Eterafate_Ejbari
#گزارش #خوزستان #آب_مثل_آبان #خوزستان_تشنه #اعتراف_اجباری #خوزستان_تنها_نیست #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مردم استان خوزستان در دورههای مختلف شاهد وعده و وعیدهای دروغ و بیتوجهی مقامات جمهوری اسلامی برای رسیدگی به مشکلاتشان و رفع آن بودهاند. در پی همین بیتوجهی حکومت به وضع فاجعهبار معیشتی مردم و البته بالاگرفتن بحران آب در این منطقه، مردم شهرهایی از این استان از روز ۲۴ تیر ۱۴۰۰ دست به اعتراضات مسالمتآمیز زدند؛ اعتراضاتی که در حدود ۱۲ شهر از این استان پا گرفت و رفتهرفته به دیگر استانها نیز کشیده شد.
حکومت از همان ساعات اولیه ماموران خود را برای سرکوب معترضان به منطقه روانه کرد تا پاسخ کسانی که میگفتند «آب نداریم» را با گلوله بدهد. در روزهای ابتدایی اعتراضات دستکم سه جوان معترض با شلیک گلوله نیروهای جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادند؛ حادثه تلخی که احساسات مردم را در سراسر ایران جریحهدار کرد و واکنشهای بسیاری را از سوی کاربران و فعالان در فضای مجازی برانگیخت.
اما سریعترین واکنش جمهوری اسلامی گرفتن اعترافات اجباری از خانوادههای داغدار این کشتهشدگان بود برای اینکه آنان را حامی حکومت جا بزنند و معترضان به بیآبی را اغتشاشگر جلوه دهند.
قاسم خضیری
قاسم خضیری (ناصری)، ۱۸ساله و از اهالی منطقه کانتکس اهواز، ۲۶ تیرماه ۱۴۰۰ - یک روز پس از اصابت گلوله ماموران سرکوبگر - بر اثر شدت جراحات جان باخت. به گفته نزدیکانش او تنها سرپرست خانواده بود و در یک باتریفروشی، کارگری میکرد. حدودا یک روز بعد کشتهشدن او، شخصی که عموی قاسم معرفی میشود در ویدیویی که از خبرگزاری فارس - نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - منتشر شد، او را «بسیجی» و «اهل نماز و روزه» معرفی کرد. او گفت: «مرحوم قاسم اهل نماز و روزه و از نیروهای بسیجی پایگاه مسجد محل بود و اهل تجمع و اغتشاش نبود.» این اعترافات از تمامی خبرگزاریهای حکومتی پخش شد.
ادامه گزارش را در سایت توانا بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Khozestan_Eterafate_Ejbari
#گزارش #خوزستان #آب_مثل_آبان #خوزستان_تشنه #اعتراف_اجباری #خوزستان_تنها_نیست #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید
«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
«نرگس محمدی» - زندانی سیاسی - درباره این نوع شکنجه کتابی به همین نام نوشته است و «نشر باران» در سوئد آن را منتشر کرده است. کتاب حاوی ۱۵ گفتوگو با زندانیان درباره پدیده شکنجه سفید است. «اسد سیف» در گزارشی که درباره این کتاب در سایت «دویچهوله» نوشته است، نمونههایی از شکنجههای سفید را نام میبرد: «بیخوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دایم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سرپا نگاهداشتن، اعدام مصنوعی، لختکردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشمبند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاهداشتن و قطع رابطه او با دیگران.»
به گفته نویسنده این شکنجهها در این جهت به کار گرفته میشود که «هویت شخص زندانی» تخریب شود و «زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد». درگیرکردن زندانی با خود و روان خود آن چیزی است و آن هدفی است که از پی این شکنجه روانی دنبال میشود.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است. «سعید مدنی» - پژوهشگر و زندانی سابق - که خود نیز سلول انفرادی را تجربه کرده است درباره اثرات ویرانگر سلول انفرادی به مسئلهای به نام «توهمهای انفرادی» اشاره میکند و میگوید: «دوستی اهل سنت و کرد داشتم که بازداشت شده بود و حدود یکسال انفرادی محض داشت و تحت شکنجه و فشار بود. از او پرسیدم در انفرادی سختترین وضعیت چه بود؟ میگفت اینکه با اجنه کنار بیایم. آنها میآمدند و اذیتم میکردند. کتکم میزدند و تا میرفتم بخوابم به سراغم میآمدند.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture
#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
@Tavaana_TavaanaTech
«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
«نرگس محمدی» - زندانی سیاسی - درباره این نوع شکنجه کتابی به همین نام نوشته است و «نشر باران» در سوئد آن را منتشر کرده است. کتاب حاوی ۱۵ گفتوگو با زندانیان درباره پدیده شکنجه سفید است. «اسد سیف» در گزارشی که درباره این کتاب در سایت «دویچهوله» نوشته است، نمونههایی از شکنجههای سفید را نام میبرد: «بیخوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دایم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سرپا نگاهداشتن، اعدام مصنوعی، لختکردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشمبند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاهداشتن و قطع رابطه او با دیگران.»
به گفته نویسنده این شکنجهها در این جهت به کار گرفته میشود که «هویت شخص زندانی» تخریب شود و «زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد». درگیرکردن زندانی با خود و روان خود آن چیزی است و آن هدفی است که از پی این شکنجه روانی دنبال میشود.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است. «سعید مدنی» - پژوهشگر و زندانی سابق - که خود نیز سلول انفرادی را تجربه کرده است درباره اثرات ویرانگر سلول انفرادی به مسئلهای به نام «توهمهای انفرادی» اشاره میکند و میگوید: «دوستی اهل سنت و کرد داشتم که بازداشت شده بود و حدود یکسال انفرادی محض داشت و تحت شکنجه و فشار بود. از او پرسیدم در انفرادی سختترین وضعیت چه بود؟ میگفت اینکه با اجنه کنار بیایم. آنها میآمدند و اذیتم میکردند. کتکم میزدند و تا میرفتم بخوابم به سراغم میآمدند.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture
#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
@Tavaana_TavaanaTech
نگاهی کوتاه به شکنجهای بزرگ؛ اعدام مصنوعی
«دو بار طناب دار گردنم انداختند. حکم وحشت اعدام! در بازجوییهای روزهای اول چون ورزشکار بودم، بدن قوی و روی فرم و ۱۲۷ کیلو وزن داشتم و دور بازوی من ۵۳ سانتیمتر بود، اینها از حرصی که داشتند به من رحم نکردند و مرا تا حد مرگ شکنجه میکردند.»
«خالد پیرزاده» که از جمله زندانیانی است که به دلایل سیاسی در زندان به سر میبرد راوی شکنجهای است که از خلال تهدید به اعدام روی زندانی اعمال میشود. این چیزی است که از آن بعضا به عنوان «حکم وحشت» یاد میشود.
البته مسئله این است که در قانون و بنا به تصریح حقوقدانان چیزی به عنوان حکم وحشت وجود ندارد. چنانکه در وبسایت «بنیاد وکلا»، وکیل پایهیک دادگستری «عبدالصمد محمدی مقدم» در پاسخ به مخاطبی که پرسیده بود: «در چه مواردی حکم وحشت صادر میشود؟» گفته بود:
«شاید منظورتان ایجاد وحشت موجب قتل است، باید بیشتر توضیح دهید».
در همانجا یک کارشناس حقوقی دیگر نیز پاسخ داد: «در قانون چیزی به عنوان حکم وحشت وجود ندارد.»
با اینحال این مسئله، به مثابه یک شکنجه در زندانهای ایران حضور پررنگی دارد. چنانکه در مطلبی که در وبسایت «تریبون زمانه» منعکس شده است، نویسنده که گویا خود آگاه است مخاطبان چیزی درباره حکم وحشت نشنیدهاند، تلاش میکند این شکنجه را توصیف کند و از آن به مثابه مسئلهای یاد کند که «روح و روان زندانیان اعدامی را متلاشی میکند».
نویسنده اجرای این شکنجه را در راستای کنترل زندانیان میداند و از آن به عنوان «بدترین شکنجهها» یاد میکند. در ادامه نویسنده در توصیف آن، مینویسد: «مسئولان زندان به عمد، برای ترساندن دیگر زندانیان و جلوگیری از شورشهای احتمالی حکم وحشت را اجرا میکنند. بدین صورت که زندانی را برای اجرای حکم اعدام به انفرادی منتقل میکنند و برخی اوقات او را ۲ تا ۳ روز در انفرادی نگه میدارند و سپس به سالن برمیگردانند. برخی از زندانیان را حتی تا پای چوبهدار هم میبرند و برمیگردانند. این شاید یکی از بدترین نوع شکنجهها باشد. زندانی محکوم به "وحشت" ثانیهها برایش به اندازه سال میگذرد.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/execution
#گزارش #شکنجه #اعدام_نمایشی #اعدام #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دو بار طناب دار گردنم انداختند. حکم وحشت اعدام! در بازجوییهای روزهای اول چون ورزشکار بودم، بدن قوی و روی فرم و ۱۲۷ کیلو وزن داشتم و دور بازوی من ۵۳ سانتیمتر بود، اینها از حرصی که داشتند به من رحم نکردند و مرا تا حد مرگ شکنجه میکردند.»
«خالد پیرزاده» که از جمله زندانیانی است که به دلایل سیاسی در زندان به سر میبرد راوی شکنجهای است که از خلال تهدید به اعدام روی زندانی اعمال میشود. این چیزی است که از آن بعضا به عنوان «حکم وحشت» یاد میشود.
البته مسئله این است که در قانون و بنا به تصریح حقوقدانان چیزی به عنوان حکم وحشت وجود ندارد. چنانکه در وبسایت «بنیاد وکلا»، وکیل پایهیک دادگستری «عبدالصمد محمدی مقدم» در پاسخ به مخاطبی که پرسیده بود: «در چه مواردی حکم وحشت صادر میشود؟» گفته بود:
«شاید منظورتان ایجاد وحشت موجب قتل است، باید بیشتر توضیح دهید».
در همانجا یک کارشناس حقوقی دیگر نیز پاسخ داد: «در قانون چیزی به عنوان حکم وحشت وجود ندارد.»
با اینحال این مسئله، به مثابه یک شکنجه در زندانهای ایران حضور پررنگی دارد. چنانکه در مطلبی که در وبسایت «تریبون زمانه» منعکس شده است، نویسنده که گویا خود آگاه است مخاطبان چیزی درباره حکم وحشت نشنیدهاند، تلاش میکند این شکنجه را توصیف کند و از آن به مثابه مسئلهای یاد کند که «روح و روان زندانیان اعدامی را متلاشی میکند».
نویسنده اجرای این شکنجه را در راستای کنترل زندانیان میداند و از آن به عنوان «بدترین شکنجهها» یاد میکند. در ادامه نویسنده در توصیف آن، مینویسد: «مسئولان زندان به عمد، برای ترساندن دیگر زندانیان و جلوگیری از شورشهای احتمالی حکم وحشت را اجرا میکنند. بدین صورت که زندانی را برای اجرای حکم اعدام به انفرادی منتقل میکنند و برخی اوقات او را ۲ تا ۳ روز در انفرادی نگه میدارند و سپس به سالن برمیگردانند. برخی از زندانیان را حتی تا پای چوبهدار هم میبرند و برمیگردانند. این شاید یکی از بدترین نوع شکنجهها باشد. زندانی محکوم به "وحشت" ثانیهها برایش به اندازه سال میگذرد.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/execution
#گزارش #شکنجه #اعدام_نمایشی #اعدام #یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech