Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در فایلی صوتی که از جلسه دادگاه #نوید_افکاری در رسانههای اجتماعی منتشر شده، نوید خواستار نمایش فیلمی در دادگاه میشود که یکی از مستندات ادعاشده برای صدور حکم اعدام اوست. قاضی دادگاه اما با نمایش این فیلم موافقت نمیکند.
نوید افکاری کشتیگیری که توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیده، در دادگاه از قاضی، نماینده دادستان و عدم رعایت حقوق اولیهاش انتقاد میکند.
نوید و وحید افکاری شهریور ۱۳۹۷ چند روز بعد از اعتراضات سراسری مرداد ماه آن سال بازداشت شدند. سه ماه بعد حبیب افکاری دیگر برادر این خانواده هم بازداشت شد.
در این فایل صوتی صدای مهرداد تهمتن، قاضی پرونده، نوید افکاری و وکیلش وحید اسدی شنیده میشود.
پرونده برادران افکاری دارای ابهامات و تناقضات بسیار زیادی است و دادرسی این پرونده کاملا ناعادلانه بوده است. قتل حکومتی نوید افکاری در حالی اتفاق افتاد که او دو پرونده باز دیگر داشت که رسیدگی نشده بودند، حکم بر اساس اعترافات اخذشده تحت شکنجه صادر شده است، اعترافاتی اجباری که فاقد اعتبار هستند، هیچ سند و مدرکی نداشتند که جرمی را علیه برادران افکاری ثابت کند. شاهدان برادران افکاری به دادگاه فراخوانده نشدند و اظهاراتشان را نشنیدند و بسیاری از ایرادات حقوقی و شکلی به دادگاه وارد بوده است.
#نوید_افکاری #وحید_افکاری #برادران_افکاری #نوید_افکاری_زنده_است
#یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوید افکاری کشتیگیری که توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیده، در دادگاه از قاضی، نماینده دادستان و عدم رعایت حقوق اولیهاش انتقاد میکند.
نوید و وحید افکاری شهریور ۱۳۹۷ چند روز بعد از اعتراضات سراسری مرداد ماه آن سال بازداشت شدند. سه ماه بعد حبیب افکاری دیگر برادر این خانواده هم بازداشت شد.
در این فایل صوتی صدای مهرداد تهمتن، قاضی پرونده، نوید افکاری و وکیلش وحید اسدی شنیده میشود.
پرونده برادران افکاری دارای ابهامات و تناقضات بسیار زیادی است و دادرسی این پرونده کاملا ناعادلانه بوده است. قتل حکومتی نوید افکاری در حالی اتفاق افتاد که او دو پرونده باز دیگر داشت که رسیدگی نشده بودند، حکم بر اساس اعترافات اخذشده تحت شکنجه صادر شده است، اعترافاتی اجباری که فاقد اعتبار هستند، هیچ سند و مدرکی نداشتند که جرمی را علیه برادران افکاری ثابت کند. شاهدان برادران افکاری به دادگاه فراخوانده نشدند و اظهاراتشان را نشنیدند و بسیاری از ایرادات حقوقی و شکلی به دادگاه وارد بوده است.
#نوید_افکاری #وحید_افکاری #برادران_افکاری #نوید_افکاری_زنده_است
#یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز تولد وحید افکاری بود، او شش سال است که در زندان است.
نوید و وحید افکاری شهریور ۱۳۹۷ چند روز بعد از اعتراضات سراسری مرداد ماه آن سال بازداشت شدند. سه ماه بعد حبیب افکاری دیگر برادر این خانواده هم بازداشت شد. نوید اعدام شد و وحید و حبیب مدتها در انفرادی بودند. حبیب بالاخره بعد از ۵۵۰ روز حبس آزاد شد، اما وحید همچنان زندانی است.
سعید افکاری به مناسبت زادروز برادرش نوشت:
«شش سال پیش وقتی ۳۳ سالت بود و تازه برده بودنت زندان، میگفتی یکی اینجاست که برادرشو اعدام کردن و وسایلشو آوردن دادن بهش. میگفتی چی از این سختتر تو دنیا وجود داره برای یک آدم. دو سال بعد، تو انفرادی، یه پلاستیک به تو و حبیب دادن، شرت و زیرپوش نوید با یک شلوار پاره، که زیر کتکهاشون تیکهتیکه شده بود. چی از این سختتر وجود داشت وحید؟ و تو این طاقتفرساترین روزها رو با سربلندی پشت سر گذاشتی. کاش تموم شه این سیاهی زودتر و برگردی خونه. جات خیلی خالیه. مثل تمام روزهای تلخ این ششسال.
تولدت ۳۹ سالگیت مبارک.»
حبیب افکاری سال قبل نوشته بود:
نوید یک بار در نزدیکی تاریخ اعدام میگفت: «امیدوارم تا تهش طوری برم که وحید بهم افتخار کنه.»
نوید با افتخار رفت و وحید با افتخار مانده، خیره در چشمان ظالم، تا هر لحظه با مقاومتش به آنها یادآوری کند محکومند به شکست چرا که این مردم، این مردم شریف، سر برابر ظلم، خم نمیکنند.
- وحید افکاری در ملاقاتی که پس از ۱۰۰۰ روز انفرادی با خانواده اش داشت، بر روی کاغذی نوشت «آینده از آن ترسوها نیست.»
- پرونده برادران افکاری دارای ابهامات و تناقضات بسیار زیادی است و دادرسی این پرونده کاملا ناعادلانه بوده است. قتل حکومتی نوید افکاری در حالی اتفاق افتاد که او دو پرونده باز دیگر داشت که رسیدگی نشده بودند، حکم بر اساس اعترافات اخذشده تحت شکنجه صادر شده است، اعترافاتی اجباری که فاقد اعتبار هستند، هیچ سند و مدرکی نداشتند که جرمی را علیه برادران افکاری ثابت کند. شاهدان برادران افکاری به دادگاه فراخوانده نشدند و اظهاراتشان را نشنیدند و بسیاری از ایرادات حقوقی و شکلی به دادگاه وارد بوده است.
#نوید_افکاری #وحید_افکاری #برادران_افکاری
#یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوید و وحید افکاری شهریور ۱۳۹۷ چند روز بعد از اعتراضات سراسری مرداد ماه آن سال بازداشت شدند. سه ماه بعد حبیب افکاری دیگر برادر این خانواده هم بازداشت شد. نوید اعدام شد و وحید و حبیب مدتها در انفرادی بودند. حبیب بالاخره بعد از ۵۵۰ روز حبس آزاد شد، اما وحید همچنان زندانی است.
سعید افکاری به مناسبت زادروز برادرش نوشت:
«شش سال پیش وقتی ۳۳ سالت بود و تازه برده بودنت زندان، میگفتی یکی اینجاست که برادرشو اعدام کردن و وسایلشو آوردن دادن بهش. میگفتی چی از این سختتر تو دنیا وجود داره برای یک آدم. دو سال بعد، تو انفرادی، یه پلاستیک به تو و حبیب دادن، شرت و زیرپوش نوید با یک شلوار پاره، که زیر کتکهاشون تیکهتیکه شده بود. چی از این سختتر وجود داشت وحید؟ و تو این طاقتفرساترین روزها رو با سربلندی پشت سر گذاشتی. کاش تموم شه این سیاهی زودتر و برگردی خونه. جات خیلی خالیه. مثل تمام روزهای تلخ این ششسال.
تولدت ۳۹ سالگیت مبارک.»
حبیب افکاری سال قبل نوشته بود:
نوید یک بار در نزدیکی تاریخ اعدام میگفت: «امیدوارم تا تهش طوری برم که وحید بهم افتخار کنه.»
نوید با افتخار رفت و وحید با افتخار مانده، خیره در چشمان ظالم، تا هر لحظه با مقاومتش به آنها یادآوری کند محکومند به شکست چرا که این مردم، این مردم شریف، سر برابر ظلم، خم نمیکنند.
- وحید افکاری در ملاقاتی که پس از ۱۰۰۰ روز انفرادی با خانواده اش داشت، بر روی کاغذی نوشت «آینده از آن ترسوها نیست.»
- پرونده برادران افکاری دارای ابهامات و تناقضات بسیار زیادی است و دادرسی این پرونده کاملا ناعادلانه بوده است. قتل حکومتی نوید افکاری در حالی اتفاق افتاد که او دو پرونده باز دیگر داشت که رسیدگی نشده بودند، حکم بر اساس اعترافات اخذشده تحت شکنجه صادر شده است، اعترافاتی اجباری که فاقد اعتبار هستند، هیچ سند و مدرکی نداشتند که جرمی را علیه برادران افکاری ثابت کند. شاهدان برادران افکاری به دادگاه فراخوانده نشدند و اظهاراتشان را نشنیدند و بسیاری از ایرادات حقوقی و شکلی به دادگاه وارد بوده است.
#نوید_افکاری #وحید_افکاری #برادران_افکاری
#یاری_حقوقی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت تلخ و دردناک حبیب برادر نوید افکاری از شکنجه و انفرادی زندانهای جمهوری اسلامی قبل از اعدام نوید
سعید افکاری به نقل از برادرش حبیب، نوشته:
به شدت واسم سخته که از اون روزا و شرایطی که وحید داره بنویسم.
اصلنم دوس ندارم مردمو ناراحت کنم اما با دیدن تصاویر زندانهای سوریه و آگاهی مردم تصمیم گرفتم کمی از زندانهای ایران و آنچه به من و برادرانم گذشت بنویسم.
۱۳ شهریور ۹۹، نوید رو به انفرادی بردن
نوید قبل از رفتن به دوستش گفته بود که به داداشام خبر بده، اما زندان تلفنها رو قطع کرده بود.(زندان ما سه نفرو جداگانه نگه میداشت).
پسفرداش به طریقی به ما پیغام رسید که نوید رو بردن انفرادی واسه اعدام.
منو وحید تونستیم از بندهای خودمون خارج بشیمو خودمونو برسونیم جلوی سلول انفرادی(ارشاد).
شروع به اعتراض کردیم. نوید بعدا بهمون گفت باور نمیکردم اومده باشید! چجوری از بند خارج شدید و اومدید اینجا؟
محکم میزدیم تو درب و نویدو صدا میزدیم. فریاد میزدیم شما که میدونید نوید بیگناهه.
گارد زندان بهمون حمله کرد و وحید گفت اینجا دوربینه درگیر نشو چون میان فقط همین تیکشو کات میکننو ازش استفاده میکنن.
زورمونم به همشون نمیرسید. حدود ۲۰ نفر مسلح تا تونستن و جون داشتن مارو زدن.
نوید که صدای مارو شنیده بود پیرهنشو درآورده بود با شامپویی که اونجا بود بدنشو لیز کرده بود و دوربین مداربسته رو کنده بود و تخت آهنیو از جا کنده بود و سعی داشت درب سلول رو بکنه.
گارد به سرعت سمت نوید رفت و با ضربه به سرش انداختنش زمین و شروع کردن به زدنش.
به قدری زدنمون که از خستگی به نفس زدن افتاده بودن.
هم به ما فحش میدادن هم به مردمی که حمایتمون کردن.
خیلی احساس بدی داشتیم. من یکدفعه داد زدم جانم فدای ایران. نوید و وحیدم شروع کردن به فریاد زدن جانم فدای ایران
از زدنمون دست کشیدن بقیشون ولی خادم الحسینی(رییس گارد) ادامه میداد.
گفتن لخت بشید و شورتتونم در بیارید.
یه لباس پاره و خونی تنمون کردن و دست بند و پابند و چشم بند بهمون زدن و گفتن راه بیفتید.
لباسها بخاطر کتک زدن و خودزنی پاره و خونی بود و میدن نفر بعدی.
یکی دستمون گرفته بود و راه رو نشونمون میداد.
درب ورودی زیرزمین باز شد و گفت جلوی پات پله هست.
حدود ۱۵ تا ۲۰ تا پله زیرِ زمین.
هر کدوممون رو انداختن توی سلولی.
حدودا ۳ در ۴ متر که فقط یه موکت داشت.
بدنه و کف از سنگ بود و به شدت سرد.
آخر سلول یه دستشویی و حموم داشت. که از همونجا آب میخوردیم.
هیچ نوری وجود نداشت بطوریکه دو متری خودتم نمیدیدی.
بقول وحید اینجا خداهم آنتن نمیده!
پایین درب یه دریچه ۱۰ در ۳۰ سانتی بود که نگهبانان نقاب پوش بدون هیچ حرفی غذا رو میزاشتن داخل و میرفتن.
فقط اگه میمردی، واس بردنت میومدن.
گوشه ظرف یکبار مصرف رو میکندیم و غذا میخوردیم. غذا بقدری کم بود که همیشه گرسنه بودیم.
دست بند و پابند آهنی در اثر سرما مثل تیغ بود و بدنی که در اثر ضربات پر از درد.
از درد نمیتونستیم روی کمر دراز بکشیم.
همدیگه رو نمیدیدیم ولی صدای همو میشنیدیم. وحید گفت بچه ها آلت خودتونو ببندید که اگه اعدام شدیم پای چوبه دار از ترس دستشویی نکنیم.
میدونم واس وحید چقدر گفتن این حرف به برادرای کوچکترش سخت بوده ولی چه میشد کرد؟!
بیشتر از این نوشتن در حال حاضر از توان من خارجه»
#نوید_افکاری #شکنجه #انفرادی #برادران_افکاری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سعید افکاری به نقل از برادرش حبیب، نوشته:
به شدت واسم سخته که از اون روزا و شرایطی که وحید داره بنویسم.
اصلنم دوس ندارم مردمو ناراحت کنم اما با دیدن تصاویر زندانهای سوریه و آگاهی مردم تصمیم گرفتم کمی از زندانهای ایران و آنچه به من و برادرانم گذشت بنویسم.
۱۳ شهریور ۹۹، نوید رو به انفرادی بردن
نوید قبل از رفتن به دوستش گفته بود که به داداشام خبر بده، اما زندان تلفنها رو قطع کرده بود.(زندان ما سه نفرو جداگانه نگه میداشت).
پسفرداش به طریقی به ما پیغام رسید که نوید رو بردن انفرادی واسه اعدام.
منو وحید تونستیم از بندهای خودمون خارج بشیمو خودمونو برسونیم جلوی سلول انفرادی(ارشاد).
شروع به اعتراض کردیم. نوید بعدا بهمون گفت باور نمیکردم اومده باشید! چجوری از بند خارج شدید و اومدید اینجا؟
محکم میزدیم تو درب و نویدو صدا میزدیم. فریاد میزدیم شما که میدونید نوید بیگناهه.
گارد زندان بهمون حمله کرد و وحید گفت اینجا دوربینه درگیر نشو چون میان فقط همین تیکشو کات میکننو ازش استفاده میکنن.
زورمونم به همشون نمیرسید. حدود ۲۰ نفر مسلح تا تونستن و جون داشتن مارو زدن.
نوید که صدای مارو شنیده بود پیرهنشو درآورده بود با شامپویی که اونجا بود بدنشو لیز کرده بود و دوربین مداربسته رو کنده بود و تخت آهنیو از جا کنده بود و سعی داشت درب سلول رو بکنه.
گارد به سرعت سمت نوید رفت و با ضربه به سرش انداختنش زمین و شروع کردن به زدنش.
به قدری زدنمون که از خستگی به نفس زدن افتاده بودن.
هم به ما فحش میدادن هم به مردمی که حمایتمون کردن.
خیلی احساس بدی داشتیم. من یکدفعه داد زدم جانم فدای ایران. نوید و وحیدم شروع کردن به فریاد زدن جانم فدای ایران
از زدنمون دست کشیدن بقیشون ولی خادم الحسینی(رییس گارد) ادامه میداد.
گفتن لخت بشید و شورتتونم در بیارید.
یه لباس پاره و خونی تنمون کردن و دست بند و پابند و چشم بند بهمون زدن و گفتن راه بیفتید.
لباسها بخاطر کتک زدن و خودزنی پاره و خونی بود و میدن نفر بعدی.
یکی دستمون گرفته بود و راه رو نشونمون میداد.
درب ورودی زیرزمین باز شد و گفت جلوی پات پله هست.
حدود ۱۵ تا ۲۰ تا پله زیرِ زمین.
هر کدوممون رو انداختن توی سلولی.
حدودا ۳ در ۴ متر که فقط یه موکت داشت.
بدنه و کف از سنگ بود و به شدت سرد.
آخر سلول یه دستشویی و حموم داشت. که از همونجا آب میخوردیم.
هیچ نوری وجود نداشت بطوریکه دو متری خودتم نمیدیدی.
بقول وحید اینجا خداهم آنتن نمیده!
پایین درب یه دریچه ۱۰ در ۳۰ سانتی بود که نگهبانان نقاب پوش بدون هیچ حرفی غذا رو میزاشتن داخل و میرفتن.
فقط اگه میمردی، واس بردنت میومدن.
گوشه ظرف یکبار مصرف رو میکندیم و غذا میخوردیم. غذا بقدری کم بود که همیشه گرسنه بودیم.
دست بند و پابند آهنی در اثر سرما مثل تیغ بود و بدنی که در اثر ضربات پر از درد.
از درد نمیتونستیم روی کمر دراز بکشیم.
همدیگه رو نمیدیدیم ولی صدای همو میشنیدیم. وحید گفت بچه ها آلت خودتونو ببندید که اگه اعدام شدیم پای چوبه دار از ترس دستشویی نکنیم.
میدونم واس وحید چقدر گفتن این حرف به برادرای کوچکترش سخت بوده ولی چه میشد کرد؟!
بیشتر از این نوشتن در حال حاضر از توان من خارجه»
#نوید_افکاری #شکنجه #انفرادی #برادران_افکاری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech