Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خاطرات زندان از زندان
قسمت دوم سلول انفرادی
عبدالرسول مرتضوی ۱۲ آذر ۱۴۰۲
زندان مرکزی اصفهان
عبدالرسول مرتضوی، جانباز و فعال سیاسی زندانی، در دومین قسمت از خاطرات خود از زندان، درباره شکنجه سفید و سلول انفرادی سخن میگوید.
#بیانیه #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #عبدالرسول_مرتضوی #زندانی_سیاسی #صدامونو_بشنوید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قسمت دوم سلول انفرادی
عبدالرسول مرتضوی ۱۲ آذر ۱۴۰۲
زندان مرکزی اصفهان
عبدالرسول مرتضوی، جانباز و فعال سیاسی زندانی، در دومین قسمت از خاطرات خود از زندان، درباره شکنجه سفید و سلول انفرادی سخن میگوید.
#بیانیه #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #عبدالرسول_مرتضوی #زندانی_سیاسی #صدامونو_بشنوید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نرگس محمدی :
«این سیستم برای مرگ فرصت و بستر مناسب را فراهم میکند، که مرگ بتواند سراغ زندانی بیاید، این قدر فشار میآورند، این قدر تعلل میکنند که مرگ سراغ فرد بیاید.»
ویدیو در آخرین مرخصی کوتاه نرگس محمدی از زندان برای مستند «شکنجه سفید» ضبط شده است.
برگرفته از صفحه اینستاگرام خانم محمدی
- خانم نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر زندانی، در مدت کوتاهی که در سالهای پیش در مرخصی بود، لحظهای بیکار ننشست، به دیدار خانوادههای دادخواه در شهرهای مختلف ایران میرفت، به دیدار زندانیان سیاسی آزاد شده میرفت، بر مزار جانباختگان راه آزادی حضور مییافت، در تجمعات اعتراضی حاضر میشد، با رسانهها گفتوگو میکرد، کتاب مینوشت و ... اما یکی از کارهای مهم ایشان ساخت مستند. «شکنجه سفید» بود. ایشان همچنین توانست زندانیان سیاسی از گرایشهای مختلف سیاسی را جمع کند و دستهجمعی علیه سلول انفرادی شکایتی حقوقی تنظیم کنند.
همچنین مصاحبههایی در داخل و خارج زندان با زندانیان سیاسی مختلف انجام داد که به چند زبان منتشر شده است.
او همچنین در مدت مرخصی با حضور در اتاقهای کلابهاوسی، در مورد موضوعات مختلف از جمله تجربه شکنجه در زندان سخن میگفت و از حقوق همه زندانیان فارغ از اختلاف سیاسی و عقیدتی، دفاع میکرد. او همچنین چند بار درباره چند موضعگیری اشتباه سالهای گذشته خود توضیح داده (از جمله شرکت در یکی از انتخاباتهای رژیم) و بابت آنها عذرخواهی کرده بود.
خانم محمدی همچنین از فعالان مبارزه با اجرای حکم اعدام بوده است.
ایشان در نظرات اعتقادی خود هم تجدیدنظر داشته و کنار گذاشتن حجاب شرعی و اجباری از چند سال پیش نمود این تجدیدنظر بوده است.
این زندانی سیاسی، سالها از فرزندان خود دور بوده و فرزندان او دور از آغوش و مهر مادرشان بزرگ شدهاند، خانم محمدی به نوعی زندگی شخصی خود را نثار راه آزادی کرده است.
#نرگس_محمدی #شکنجه_سفید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«این سیستم برای مرگ فرصت و بستر مناسب را فراهم میکند، که مرگ بتواند سراغ زندانی بیاید، این قدر فشار میآورند، این قدر تعلل میکنند که مرگ سراغ فرد بیاید.»
ویدیو در آخرین مرخصی کوتاه نرگس محمدی از زندان برای مستند «شکنجه سفید» ضبط شده است.
برگرفته از صفحه اینستاگرام خانم محمدی
- خانم نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل و فعال حقوق بشر زندانی، در مدت کوتاهی که در سالهای پیش در مرخصی بود، لحظهای بیکار ننشست، به دیدار خانوادههای دادخواه در شهرهای مختلف ایران میرفت، به دیدار زندانیان سیاسی آزاد شده میرفت، بر مزار جانباختگان راه آزادی حضور مییافت، در تجمعات اعتراضی حاضر میشد، با رسانهها گفتوگو میکرد، کتاب مینوشت و ... اما یکی از کارهای مهم ایشان ساخت مستند. «شکنجه سفید» بود. ایشان همچنین توانست زندانیان سیاسی از گرایشهای مختلف سیاسی را جمع کند و دستهجمعی علیه سلول انفرادی شکایتی حقوقی تنظیم کنند.
همچنین مصاحبههایی در داخل و خارج زندان با زندانیان سیاسی مختلف انجام داد که به چند زبان منتشر شده است.
او همچنین در مدت مرخصی با حضور در اتاقهای کلابهاوسی، در مورد موضوعات مختلف از جمله تجربه شکنجه در زندان سخن میگفت و از حقوق همه زندانیان فارغ از اختلاف سیاسی و عقیدتی، دفاع میکرد. او همچنین چند بار درباره چند موضعگیری اشتباه سالهای گذشته خود توضیح داده (از جمله شرکت در یکی از انتخاباتهای رژیم) و بابت آنها عذرخواهی کرده بود.
خانم محمدی همچنین از فعالان مبارزه با اجرای حکم اعدام بوده است.
ایشان در نظرات اعتقادی خود هم تجدیدنظر داشته و کنار گذاشتن حجاب شرعی و اجباری از چند سال پیش نمود این تجدیدنظر بوده است.
این زندانی سیاسی، سالها از فرزندان خود دور بوده و فرزندان او دور از آغوش و مهر مادرشان بزرگ شدهاند، خانم محمدی به نوعی زندگی شخصی خود را نثار راه آزادی کرده است.
#نرگس_محمدی #شکنجه_سفید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید
«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
«نرگس محمدی» - زندانی سیاسی - درباره این نوع شکنجه کتابی به همین نام نوشته است و «نشر باران» در سوئد آن را منتشر کرده است. کتاب حاوی ۱۵ گفتوگو با زندانیان درباره پدیده شکنجه سفید است. «اسد سیف» در گزارشی که درباره این کتاب در سایت «دویچهوله» نوشته است، نمونههایی از شکنجههای سفید را نام میبرد: «بیخوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دایم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سرپا نگاهداشتن، اعدام مصنوعی، لختکردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشمبند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاهداشتن و قطع رابطه او با دیگران.»
به گفته نویسنده این شکنجهها در این جهت به کار گرفته میشود که «هویت شخص زندانی» تخریب شود و «زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد». درگیرکردن زندانی با خود و روان خود آن چیزی است و آن هدفی است که از پی این شکنجه روانی دنبال میشود.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است. «سعید مدنی» - پژوهشگر و زندانی سابق - که خود نیز سلول انفرادی را تجربه کرده است درباره اثرات ویرانگر سلول انفرادی به مسئلهای به نام «توهمهای انفرادی» اشاره میکند و میگوید: «دوستی اهل سنت و کرد داشتم که بازداشت شده بود و حدود یکسال انفرادی محض داشت و تحت شکنجه و فشار بود. از او پرسیدم در انفرادی سختترین وضعیت چه بود؟ میگفت اینکه با اجنه کنار بیایم. آنها میآمدند و اذیتم میکردند. کتکم میزدند و تا میرفتم بخوابم به سراغم میآمدند.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture
#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
@Tavaana_TavaanaTech
«شکنجه سفید» شکنجه است ولی از لحاظ ظاهری شبیه شکنجه جسمانی نیست. در واقع شکنجه سفید شکنجهای است که اساسا بر جسم زندانی پیاده نمیشود بلکه زندانبانان فضایی فراهم میسازند که تاثیر روانی محیط بر زندانی چنان سنگین شود که شاید از شکنجه جسمانی نیز تاثیرات منفی گستردهتر و بیش تری داشته باشد. در واقع واژه و عبارت «سفید» در ترکیب «شکنجه سفید» بیانگر جنبهای مثبت نیست بلکه بیانگر غیرجسمانی بودن این شکنجه است و جنبه روانی آن را بازتاب میدهد گرچه شاید این انتقاد وارد شود که این واژه برای بیان وجوه خسارتبار این شکنجه مناسب نیست.
«نرگس محمدی» - زندانی سیاسی - درباره این نوع شکنجه کتابی به همین نام نوشته است و «نشر باران» در سوئد آن را منتشر کرده است. کتاب حاوی ۱۵ گفتوگو با زندانیان درباره پدیده شکنجه سفید است. «اسد سیف» در گزارشی که درباره این کتاب در سایت «دویچهوله» نوشته است، نمونههایی از شکنجههای سفید را نام میبرد: «بیخوابی، صداهای ناهنجار و آزارنده، نور دایم؛ کم و یا زیاد، تاریکی، بازداشتن از رفتن به توالت، دمای کم و یا زیاد هوا، اتاق نمناک و یا کثیف و آلوده، سرپا نگاهداشتن، اعدام مصنوعی، لختکردن، محرومیت از خوراک، آشامیدنی، امکانات درمانی و بهداشتی، تحرک، به کار گرفتن چشمبند، توهین، ایجاد وحشت، ایجاد اختلال در حواس، اختلال در سیستم درک، تنها نگاهداشتن و قطع رابطه او با دیگران.»
به گفته نویسنده این شکنجهها در این جهت به کار گرفته میشود که «هویت شخص زندانی» تخریب شود و «زندانی از نظم خویش خارج و از خود تهی گردد». درگیرکردن زندانی با خود و روان خود آن چیزی است و آن هدفی است که از پی این شکنجه روانی دنبال میشود.
سلول انفرادی از برجستهترین و بارزترین مصادیق شکنجه سفید است و گاه اثراتی ویرانگر بر زندانیان میگذارد. اثراتی که قطعا از بعضی از شکنجههای جسمی نیز بدتر است. «سعید مدنی» - پژوهشگر و زندانی سابق - که خود نیز سلول انفرادی را تجربه کرده است درباره اثرات ویرانگر سلول انفرادی به مسئلهای به نام «توهمهای انفرادی» اشاره میکند و میگوید: «دوستی اهل سنت و کرد داشتم که بازداشت شده بود و حدود یکسال انفرادی محض داشت و تحت شکنجه و فشار بود. از او پرسیدم در انفرادی سختترین وضعیت چه بود؟ میگفت اینکه با اجنه کنار بیایم. آنها میآمدند و اذیتم میکردند. کتکم میزدند و تا میرفتم بخوابم به سراغم میآمدند.»
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/White_torture
#سلول_انفرادی #گزارش #یاری_حقوقی_توانا #شکنجه #شکنجه_سفید #حقیقت_زندان
@Tavaana_TavaanaTech
💢 شکنجه سفید
✍اصغر امیرزادگان فعال صنفی معلمان فارس
یادتان هست آقای خمینی گفت ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم مدیونید که باور نکنید رسانده !؟ من به مقام انسانیت رسیدنم را در بازداشتگاه انفرادی وزارت اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ دیدم ! با خواندن این خاطره شما هم میفهمید چقدر به مقام انسانیت رسیدید ولی از درکش عاجز بودید!
🔸حدود ۱۷ روزی از بازداشتم میگذشت درب سلول باز شد. مامورچشمبند را به طرفم دراز کرد. اتومات میفهمیدم که باید چشم بند بزنم و روانه اتاق بازجویی شوم. بعد از چند دقیقه راهپیمایی گفت : بهت احترام گذاشتیم و اجازه دادیم دخترت بیاد ملاقاتی. وارد اتاق کابین تلفن شدم دخترم اون وضع و قیافه من رو که دیده بود گریه امانش نمیداد. توی اتاق کابین تلفن، اجازه داری چشم بند رو برداری صورت سرخ شده دخترم و گریه بیامانش موجیم کرد مثل دیوانه ها تک تک گوشی ها رو بر میداشتم وصل نبود تا اینکه اجازه دادند همانجا در اتاق نگهبانی حضوری ببینمش. تذکر پشت تذکر که ما لطف بهت کردیم و نباید یک کلمه ترکی صحبت کنی فقط فارسی! گونه های سرخ شده دخترم و گریه بی امانش از درون مرا داغون کرده بود ولی خودم را کنترل کردم تا دخترم گریهام را نبیند( یادتون هست زمانی که صدام حسین رو از دخمهها کشیدن بیرون!؟ قشنگ مبتونید قیافه من را در آن زمان تجسم کنید) ،سر دخترم را درآغوش کشیدم. بابا جونم چرا ترسیدی؟ چرا گریه میکنی؟ تو باید دست به آسمان شاکر خمینی باشی که ما را به مقام انسانیت رسانده!
دخترم فقط التماس میکرد بابا دست از حقطلبی بردار هیچی نمیخوایم من و برادرم قول میدیم هیچ توقعی ازت نداشته باشیم!
من و دخترم را از هم جدا کردند که وقت ملاقات تمام شده. محافظم چشمبند را زد و من را به سلول منتقل کردند چشم بند که روی چشمم رفته بیامان گریه من شروع شد. در بین راه گفت دخترت گناه داره بخاطر دخترت هم شده بیا قول بده دیگه اعتراض نمیکنی برو دنبال زندگیت!
سه روز صحنه ملاقات و حالت روحی دخترم جلو چشمم میومد و دائم گونههای سرخ شده دخترم، لب لرزانش و گریه همراه با هق هقش چون اره برقی کشیده میشد روی مغز و اعصابم.
سیستم روحی و روانیم مختل شده بود ،اختیار از دستم خارج شده بود، هر چه بازجوها میگفتند انگار وحی منزل بوده و ما در اشتباه بودیم، تا اینکه روز چهارم وضعیت روحیم عادی شد و مقاومت شروع شد.....
و همچنان هستیم بر آن عهدی که بستیم.
از صفحه اینستاگرام آقای امیرزادگان
مرتبط:
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید
https://tavaana.org/white_torture/
اصغر امیرزادگان؛ معلمی محبوب و معترضی بیباک
https://tavaana.org/asghar-amirzadegan/
#اصغر_امیرزادگان #شکنجه_سفید #سلول_انفرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍اصغر امیرزادگان فعال صنفی معلمان فارس
یادتان هست آقای خمینی گفت ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم مدیونید که باور نکنید رسانده !؟ من به مقام انسانیت رسیدنم را در بازداشتگاه انفرادی وزارت اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ دیدم ! با خواندن این خاطره شما هم میفهمید چقدر به مقام انسانیت رسیدید ولی از درکش عاجز بودید!
🔸حدود ۱۷ روزی از بازداشتم میگذشت درب سلول باز شد. مامورچشمبند را به طرفم دراز کرد. اتومات میفهمیدم که باید چشم بند بزنم و روانه اتاق بازجویی شوم. بعد از چند دقیقه راهپیمایی گفت : بهت احترام گذاشتیم و اجازه دادیم دخترت بیاد ملاقاتی. وارد اتاق کابین تلفن شدم دخترم اون وضع و قیافه من رو که دیده بود گریه امانش نمیداد. توی اتاق کابین تلفن، اجازه داری چشم بند رو برداری صورت سرخ شده دخترم و گریه بیامانش موجیم کرد مثل دیوانه ها تک تک گوشی ها رو بر میداشتم وصل نبود تا اینکه اجازه دادند همانجا در اتاق نگهبانی حضوری ببینمش. تذکر پشت تذکر که ما لطف بهت کردیم و نباید یک کلمه ترکی صحبت کنی فقط فارسی! گونه های سرخ شده دخترم و گریه بی امانش از درون مرا داغون کرده بود ولی خودم را کنترل کردم تا دخترم گریهام را نبیند( یادتون هست زمانی که صدام حسین رو از دخمهها کشیدن بیرون!؟ قشنگ مبتونید قیافه من را در آن زمان تجسم کنید) ،سر دخترم را درآغوش کشیدم. بابا جونم چرا ترسیدی؟ چرا گریه میکنی؟ تو باید دست به آسمان شاکر خمینی باشی که ما را به مقام انسانیت رسانده!
دخترم فقط التماس میکرد بابا دست از حقطلبی بردار هیچی نمیخوایم من و برادرم قول میدیم هیچ توقعی ازت نداشته باشیم!
من و دخترم را از هم جدا کردند که وقت ملاقات تمام شده. محافظم چشمبند را زد و من را به سلول منتقل کردند چشم بند که روی چشمم رفته بیامان گریه من شروع شد. در بین راه گفت دخترت گناه داره بخاطر دخترت هم شده بیا قول بده دیگه اعتراض نمیکنی برو دنبال زندگیت!
سه روز صحنه ملاقات و حالت روحی دخترم جلو چشمم میومد و دائم گونههای سرخ شده دخترم، لب لرزانش و گریه همراه با هق هقش چون اره برقی کشیده میشد روی مغز و اعصابم.
سیستم روحی و روانیم مختل شده بود ،اختیار از دستم خارج شده بود، هر چه بازجوها میگفتند انگار وحی منزل بوده و ما در اشتباه بودیم، تا اینکه روز چهارم وضعیت روحیم عادی شد و مقاومت شروع شد.....
و همچنان هستیم بر آن عهدی که بستیم.
از صفحه اینستاگرام آقای امیرزادگان
مرتبط:
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید
https://tavaana.org/white_torture/
اصغر امیرزادگان؛ معلمی محبوب و معترضی بیباک
https://tavaana.org/asghar-amirzadegan/
#اصغر_امیرزادگان #شکنجه_سفید #سلول_انفرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech