Forwarded from گفتوشنود
زیگموند فروید
فیلسوف و روانپزشک
«این اتفاقی غیرقابل فهم نیست که رویای ژرمنی تسلط بر جهان، برای تکمیل کردن خود به یهودستیزی نیاز داشت. همچنین میتوان فهمید که چرا در فرهنگ کمونیستی جدیدی که در روسیه بنا میشود، تعقیب بورژواها از نظر روانی پشتیبانی میشود. آدمی با نگرانی از خود میپرسد که وقتی بورژوازی ریشهکن شد، شوراها به چه کاری دست خواهند زد؟»
فروید در کتاب مشهور خود با نام «تمدن و ملالتهای آن»، به این واقعیت جامعهشناختی میپردازد که جمعیتها برای حفظ انسجام درونی خود، یک دیگری دشمن میسازند تا ضمن آنکه خشم و انزجار خود را بر سر آن دیگری خالی کنند، اتحاد خود را هم تضمین کرده باشند. این کتاب نسبتاً کمحجم که با نامهای دیگری مانند «ناخوشایندیهای فرهنگ» هم به فارسی ترجمه شده است، اولبار در ۱۹۳۰ میلادی منتشر شد. در این سال، حزب ناسیونالسوسیالیست آلمان به رهبری هیتلر با قوت فعالیت میکرد و سه سال بعد توانست قدرت را در آلمان به دست بگیرد.
حکومت اتحاد جماهیر شوروی که حکومتی با ایدئولوژی کمونیستی بود و به لحاظ ساختار سیاسی، از ایدهی حکومت شورایی پیروی میکرد، دشمن «خلقهای مستضعف» و «پرولتاریاری جهانی» (کارگران جهان) را سرمایهداران یا بورژواها مینامید. در نقلی که از فروید شده، او یادآوری میکند که خلق یک دشمن برای این نظام سیاسی، «از نظر روانی» پشتیبانی میشود؛ در این معنا که صرفنظر از استدلالهایی که یک کمونیست در مورد ساختار طبقاتی جوامع و نقش «منفی» بورژوا دارد، باید دانست که نظام حاکم، برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، به خلق یک دشمن نیاز دارد.
درست به همین علت است که پرسش نگرانکنندهی بعدی پیش میآید: بورژواها یا سرمایهداران را با لغو مالکیت خصوصی میتوان از بین برد. اما نیاز روانشناختی و سیاسی به حفظ انسجام درونی، اقتضاء خلق دشمن دیگری در درون یا بیرون مرزها دارد! جالب اینجاست که ژرمنها هم نیاز مشابهی داشتند! جنگ آلمان هیتلری با شوروی کمونیست، از این منظر، و با استفاده از کلمات خمینی، نمیتوانست برای هر دو نظام تمامیتخواه، چیزی جز «برکت» باشد! از این منظر، جملات فروید در این کتاب میتواند به نوعی پیشنگری وقوع جنگ جهانی دوم قلمداد شود.
در اپیزود اول دیگرینامه با نام «آن دیگری بزرگ»، به موضوع دیگریسازی از «یهودی» در جوامع مسیحی و مسلمان پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_1/
#دیگری_نامه #یهودستیزی #دیگری #دگراندیشی #دگرباشی #دگردینی #زیگموند_فروید
@Dialogue1402
فیلسوف و روانپزشک
«این اتفاقی غیرقابل فهم نیست که رویای ژرمنی تسلط بر جهان، برای تکمیل کردن خود به یهودستیزی نیاز داشت. همچنین میتوان فهمید که چرا در فرهنگ کمونیستی جدیدی که در روسیه بنا میشود، تعقیب بورژواها از نظر روانی پشتیبانی میشود. آدمی با نگرانی از خود میپرسد که وقتی بورژوازی ریشهکن شد، شوراها به چه کاری دست خواهند زد؟»
فروید در کتاب مشهور خود با نام «تمدن و ملالتهای آن»، به این واقعیت جامعهشناختی میپردازد که جمعیتها برای حفظ انسجام درونی خود، یک دیگری دشمن میسازند تا ضمن آنکه خشم و انزجار خود را بر سر آن دیگری خالی کنند، اتحاد خود را هم تضمین کرده باشند. این کتاب نسبتاً کمحجم که با نامهای دیگری مانند «ناخوشایندیهای فرهنگ» هم به فارسی ترجمه شده است، اولبار در ۱۹۳۰ میلادی منتشر شد. در این سال، حزب ناسیونالسوسیالیست آلمان به رهبری هیتلر با قوت فعالیت میکرد و سه سال بعد توانست قدرت را در آلمان به دست بگیرد.
حکومت اتحاد جماهیر شوروی که حکومتی با ایدئولوژی کمونیستی بود و به لحاظ ساختار سیاسی، از ایدهی حکومت شورایی پیروی میکرد، دشمن «خلقهای مستضعف» و «پرولتاریاری جهانی» (کارگران جهان) را سرمایهداران یا بورژواها مینامید. در نقلی که از فروید شده، او یادآوری میکند که خلق یک دشمن برای این نظام سیاسی، «از نظر روانی» پشتیبانی میشود؛ در این معنا که صرفنظر از استدلالهایی که یک کمونیست در مورد ساختار طبقاتی جوامع و نقش «منفی» بورژوا دارد، باید دانست که نظام حاکم، برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، به خلق یک دشمن نیاز دارد.
درست به همین علت است که پرسش نگرانکنندهی بعدی پیش میآید: بورژواها یا سرمایهداران را با لغو مالکیت خصوصی میتوان از بین برد. اما نیاز روانشناختی و سیاسی به حفظ انسجام درونی، اقتضاء خلق دشمن دیگری در درون یا بیرون مرزها دارد! جالب اینجاست که ژرمنها هم نیاز مشابهی داشتند! جنگ آلمان هیتلری با شوروی کمونیست، از این منظر، و با استفاده از کلمات خمینی، نمیتوانست برای هر دو نظام تمامیتخواه، چیزی جز «برکت» باشد! از این منظر، جملات فروید در این کتاب میتواند به نوعی پیشنگری وقوع جنگ جهانی دوم قلمداد شود.
در اپیزود اول دیگرینامه با نام «آن دیگری بزرگ»، به موضوع دیگریسازی از «یهودی» در جوامع مسیحی و مسلمان پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_1/
#دیگری_نامه #یهودستیزی #دیگری #دگراندیشی #دگرباشی #دگردینی #زیگموند_فروید
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
زیگموند فروید
فیلسوف و روانپزشک
«این اتفاقی غیرقابل فهم نیست که رویای ژرمنی تسلط بر جهان، برای تکمیل کردن خود به یهودستیزی نیاز داشت. همچنین میتوان فهمید که چرا در فرهنگ کمونیستی جدیدی که در روسیه بنا میشود، تعقیب بورژواها از نظر روانی پشتیبانی میشود. آدمی با نگرانی از خود میپرسد که وقتی بورژوازی ریشهکن شد، شوراها به چه کاری دست خواهند زد؟»
فروید در کتاب مشهور خود با نام «تمدن و ملالتهای آن»، به این واقعیت جامعهشناختی میپردازد که جمعیتها برای حفظ انسجام درونی خود، یک دیگری دشمن میسازند تا ضمن آنکه خشم و انزجار خود را بر سر آن دیگری خالی کنند، اتحاد خود را هم تضمین کرده باشند. این کتاب نسبتاً کمحجم که با نامهای دیگری مانند «ناخوشایندیهای فرهنگ» هم به فارسی ترجمه شده است، اولبار در ۱۹۳۰ میلادی منتشر شد. در این سال، حزب ناسیونالسوسیالیست آلمان به رهبری هیتلر با قوت فعالیت میکرد و سه سال بعد توانست قدرت را در آلمان به دست بگیرد.
حکومت اتحاد جماهیر شوروی که حکومتی با ایدئولوژی کمونیستی بود و به لحاظ ساختار سیاسی، از ایدهی حکومت شورایی پیروی میکرد، دشمن «خلقهای مستضعف» و «پرولتاریاری جهانی» (کارگران جهان) را سرمایهداران یا بورژواها مینامید. در نقلی که از فروید شده، او یادآوری میکند که خلق یک دشمن برای این نظام سیاسی، «از نظر روانی» پشتیبانی میشود؛ در این معنا که صرفنظر از استدلالهایی که یک کمونیست در مورد ساختار طبقاتی جوامع و نقش «منفی» بورژوا دارد، باید دانست که نظام حاکم، برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، به خلق یک دشمن نیاز دارد.
درست به همین علت است که پرسش نگرانکنندهی بعدی پیش میآید: بورژواها یا سرمایهداران را با لغو مالکیت خصوصی میتوان از بین برد. اما نیاز روانشناختی و سیاسی به حفظ انسجام درونی، اقتضاء خلق دشمن دیگری در درون یا بیرون مرزها دارد! جالب اینجاست که ژرمنها هم نیاز مشابهی داشتند! جنگ آلمان هیتلری با شوروی کمونیست، از این منظر، و با استفاده از کلمات خمینی، نمیتوانست برای هر دو نظام تمامیتخواه، چیزی جز «برکت» باشد! از این منظر، جملات فروید در این کتاب میتواند به نوعی پیشنگری وقوع جنگ جهانی دوم قلمداد شود.
در اپیزود اول دیگرینامه با نام «آن دیگری بزرگ»، به موضوع دیگریسازی از «یهودی» در جوامع مسیحی و مسلمان پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_1/
#دیگری_نامه #یهودستیزی #دیگری #دگراندیشی #دگرباشی #دگردینی #زیگموند_فروید
@Dialogue1402
فیلسوف و روانپزشک
«این اتفاقی غیرقابل فهم نیست که رویای ژرمنی تسلط بر جهان، برای تکمیل کردن خود به یهودستیزی نیاز داشت. همچنین میتوان فهمید که چرا در فرهنگ کمونیستی جدیدی که در روسیه بنا میشود، تعقیب بورژواها از نظر روانی پشتیبانی میشود. آدمی با نگرانی از خود میپرسد که وقتی بورژوازی ریشهکن شد، شوراها به چه کاری دست خواهند زد؟»
فروید در کتاب مشهور خود با نام «تمدن و ملالتهای آن»، به این واقعیت جامعهشناختی میپردازد که جمعیتها برای حفظ انسجام درونی خود، یک دیگری دشمن میسازند تا ضمن آنکه خشم و انزجار خود را بر سر آن دیگری خالی کنند، اتحاد خود را هم تضمین کرده باشند. این کتاب نسبتاً کمحجم که با نامهای دیگری مانند «ناخوشایندیهای فرهنگ» هم به فارسی ترجمه شده است، اولبار در ۱۹۳۰ میلادی منتشر شد. در این سال، حزب ناسیونالسوسیالیست آلمان به رهبری هیتلر با قوت فعالیت میکرد و سه سال بعد توانست قدرت را در آلمان به دست بگیرد.
حکومت اتحاد جماهیر شوروی که حکومتی با ایدئولوژی کمونیستی بود و به لحاظ ساختار سیاسی، از ایدهی حکومت شورایی پیروی میکرد، دشمن «خلقهای مستضعف» و «پرولتاریاری جهانی» (کارگران جهان) را سرمایهداران یا بورژواها مینامید. در نقلی که از فروید شده، او یادآوری میکند که خلق یک دشمن برای این نظام سیاسی، «از نظر روانی» پشتیبانی میشود؛ در این معنا که صرفنظر از استدلالهایی که یک کمونیست در مورد ساختار طبقاتی جوامع و نقش «منفی» بورژوا دارد، باید دانست که نظام حاکم، برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، به خلق یک دشمن نیاز دارد.
درست به همین علت است که پرسش نگرانکنندهی بعدی پیش میآید: بورژواها یا سرمایهداران را با لغو مالکیت خصوصی میتوان از بین برد. اما نیاز روانشناختی و سیاسی به حفظ انسجام درونی، اقتضاء خلق دشمن دیگری در درون یا بیرون مرزها دارد! جالب اینجاست که ژرمنها هم نیاز مشابهی داشتند! جنگ آلمان هیتلری با شوروی کمونیست، از این منظر، و با استفاده از کلمات خمینی، نمیتوانست برای هر دو نظام تمامیتخواه، چیزی جز «برکت» باشد! از این منظر، جملات فروید در این کتاب میتواند به نوعی پیشنگری وقوع جنگ جهانی دوم قلمداد شود.
در اپیزود اول دیگرینامه با نام «آن دیگری بزرگ»، به موضوع دیگریسازی از «یهودی» در جوامع مسیحی و مسلمان پرداختیم. برای دسترسی به این اپیزود از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_1/
#دیگری_نامه #یهودستیزی #دیگری #دگراندیشی #دگرباشی #دگردینی #زیگموند_فروید
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
«پرتره بانویی در آتش»
معرفی فیلم
در گزارش کوتاهی که مرحوم نجف دریابندری از دیدارش با برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلستان، نوشته بود، نکته هوشمندانهای بود؛ اینکه راسل گفته بود: همیشه یک فرهنگ مسلط در دوران اوج خودش، با آنچه که از خردهفرهنگهای مارجینال (حاشیه) میگیرد، غنیتر میشود؛ او به عنوان نمونهی بارز اشاره کرده بود که موزیک در ایالات متحده، با آنچه که سیاهان آفریقاییتبار تولید میکنند، غنیتر میشود.
فیلم پرتره بانویی در آتش (Portrait of a Lady on Fire) که ماجرای عشق نامتعارفی را میان دو زن روایت میکند، مانند اغلب داستانهایی از این دست، داستانهای عاشقانه جهان را غنیتر میکنند.
این داستان عاشقانه را چنان تماشا خواهید کرد که تو گویی کاملا تازه است! همان یک قصه عشق که حافظ اعتقاد داشت از هر زبان که بشنوی، نامکرر است و تازه جلوه میکند، اینجا گویی واقعا تازه شده است؛ واقعا نامکرر شده است! نه به جهت آنکه «غم عشق» همواره مشتاقانی دارد، بلکه به این جهت که فرم قصه، انگاری تازه شده باشد. علتش هم چیزی جز این نیست که اکنون گروههای بزرگ اجتماعی که آنها را به اصطلاح queer میخوانند قصههای کهن بشری را حال و هوای تازهای بخشیدهاند. مثالی دیگر از غنیشدن فرهنگ حاکم بر کلانشهرهای بزرگ، توسط گروههای حاشیهنشین جامعه…
یکی از آن شگردهای سینمایی که سکانسی از فیلم را تکاندهنده کرده است، لحظهای ست که کنار آتش جمع شدهاند و ناگهان همهچیز لطیف میشود! چهره مردم برمیگردد! نگاهها عمیقتر و لبها ترانهخوان میشود. درست در این صحنه که انگاری با پویاسازی تابلوهای نقاشی مواجهیم، نگاه دو چهره اصلی داستان با هم گره میخورد و چنان عمیق میشود، که درنمییابند دامن یکی از آنها آتش گرفته است. فیلم نام خود را از این صحنه میگیرد. این آتشِ به دامن سرایت کرده، نقطهی اوج درام است…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/portrait-of-a-lady-on-fire/
هفدهم می، روز بینالمللی مبارزه با ترس (فوبیا) از دگرباشی جنسیتیست. تیم پژوهشی گفتوشنود، به همهی علاقهمندان روایتهای عاشقانه، و همچنین به علاقهمندان به مطالعات کوییر و گروههای حاشیهای اجتماعی، تماشای این فیلم را توصیه میکند.
#دگرباشی_جنسی #دگرباشی_جنسیتی #دگرباشی #حاشیه #حاشیه_نشینی #مارجینال #مارجینالیسم #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
معرفی فیلم
در گزارش کوتاهی که مرحوم نجف دریابندری از دیدارش با برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلستان، نوشته بود، نکته هوشمندانهای بود؛ اینکه راسل گفته بود: همیشه یک فرهنگ مسلط در دوران اوج خودش، با آنچه که از خردهفرهنگهای مارجینال (حاشیه) میگیرد، غنیتر میشود؛ او به عنوان نمونهی بارز اشاره کرده بود که موزیک در ایالات متحده، با آنچه که سیاهان آفریقاییتبار تولید میکنند، غنیتر میشود.
فیلم پرتره بانویی در آتش (Portrait of a Lady on Fire) که ماجرای عشق نامتعارفی را میان دو زن روایت میکند، مانند اغلب داستانهایی از این دست، داستانهای عاشقانه جهان را غنیتر میکنند.
این داستان عاشقانه را چنان تماشا خواهید کرد که تو گویی کاملا تازه است! همان یک قصه عشق که حافظ اعتقاد داشت از هر زبان که بشنوی، نامکرر است و تازه جلوه میکند، اینجا گویی واقعا تازه شده است؛ واقعا نامکرر شده است! نه به جهت آنکه «غم عشق» همواره مشتاقانی دارد، بلکه به این جهت که فرم قصه، انگاری تازه شده باشد. علتش هم چیزی جز این نیست که اکنون گروههای بزرگ اجتماعی که آنها را به اصطلاح queer میخوانند قصههای کهن بشری را حال و هوای تازهای بخشیدهاند. مثالی دیگر از غنیشدن فرهنگ حاکم بر کلانشهرهای بزرگ، توسط گروههای حاشیهنشین جامعه…
یکی از آن شگردهای سینمایی که سکانسی از فیلم را تکاندهنده کرده است، لحظهای ست که کنار آتش جمع شدهاند و ناگهان همهچیز لطیف میشود! چهره مردم برمیگردد! نگاهها عمیقتر و لبها ترانهخوان میشود. درست در این صحنه که انگاری با پویاسازی تابلوهای نقاشی مواجهیم، نگاه دو چهره اصلی داستان با هم گره میخورد و چنان عمیق میشود، که درنمییابند دامن یکی از آنها آتش گرفته است. فیلم نام خود را از این صحنه میگیرد. این آتشِ به دامن سرایت کرده، نقطهی اوج درام است…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/portrait-of-a-lady-on-fire/
هفدهم می، روز بینالمللی مبارزه با ترس (فوبیا) از دگرباشی جنسیتیست. تیم پژوهشی گفتوشنود، به همهی علاقهمندان روایتهای عاشقانه، و همچنین به علاقهمندان به مطالعات کوییر و گروههای حاشیهای اجتماعی، تماشای این فیلم را توصیه میکند.
#دگرباشی_جنسی #دگرباشی_جنسیتی #دگرباشی #حاشیه #حاشیه_نشینی #مارجینال #مارجینالیسم #مدارا #رواداری
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
الیسا و مارسلا
معرفی فیلم
(برمبنای داستانی واقعی)
«راهبهها خود را زنان خداوند میدانند و هر کدام تلاش میکنند سوگلی سلطان باشند؛ اما سلطانی در کار نیست!…»
این را الیسا به مارسلا میگوید. مارسلا پرسیده بود زندگی در این مدرسه با راهبهها چطور است؟ الیسا که چند سالی بزرگتر است و در مدرسه بیشتر سابقه دارد، میگوید این زنها همه ناراضیاند. همه خود را همسران خداوند میدانند و سعی میکنند سوگلی سلطان باشند اما سلطانی در کار نیست.
مارسلا که متوجه زبان استعاری الیسا شده است، با تردید میپرسد: تو به خدا اعتقاد نداری؟ پاسخ الیسا قاطع است: من به کشیشها و راهبهها اعتقادی ندارم. نه به مریم باکره و نه به روحالقدس! من به خدا اعتقادی ندارم!
اما فیلم الیسا و مارسلا (Elisa y Marcela) درباره دو دختر جوان است که در ۱۹۰۱ عاشق یکدیگر میشوند و علیرغم ممنوعیت ازدواج میان همجنسها در اسپانیا و اغلب کشورهای جهان آن روزگار، با یکدیگر ازدواج میکنند. الیسا و مارسلا برای اولین بار در مدرسهای که هر دو در آن تحصیل میکردند در شهر لا کورونیا در منطقه گالیسیا واقع در شمال غربی اسپانیا با هم آشنا شدند. آنها هر دو به عنوان دانشآموز در این مدرسه مذهبی بودند و در آنجا بود که دوستی و سپس رابطه عاطفی میان آنها شکل گرفت. این رابطه در نهایت به ازدواج آنها منجر شد، ازدواجی که به دلیل شرایط خاص آن دوره و جامعه، مجبور شدند آن را با جعل هویت توسط الیسا انجام دهند.
الیسا، سیبیل میگذارد و لباس مردانه میپوشد و نام خود را با جعل مدارک به ماریو تغییر میدهد. این عمل زنانهپوشی و (یا) مردانهپوشی، transvestism نامیده میشود. ترانسوستیسم، که تاریخاً به آن «پوشیدن لباسهای جنس مخالف» گفته میشود، شامل پوشیدن لباسهایی است که سنتاً با جنس مخالف مرتبط هستند. این اصطلاح اغلب از دیگر رفتارهای مرتبط با هویت جنسیتی، مانند تراجنسیتی، متمایز میشود، زیرا ترانسوستیسم به طور خاص به عمل پوشیدن لباسهای جنس مخالف مربوط میشود، اغلب بدون تمایل به تغییر دائمی هویت جنسیتی خود…
برای مطالعهی ادامهی یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/elisa-y-marcela/
#مارجینال #مارجینالیسم #حاشیه #حاشیه_نشینی #رواداری #گفتگو #دگرباشی #دگرباشی_جنسی
@dialogue1402
معرفی فیلم
(برمبنای داستانی واقعی)
«راهبهها خود را زنان خداوند میدانند و هر کدام تلاش میکنند سوگلی سلطان باشند؛ اما سلطانی در کار نیست!…»
این را الیسا به مارسلا میگوید. مارسلا پرسیده بود زندگی در این مدرسه با راهبهها چطور است؟ الیسا که چند سالی بزرگتر است و در مدرسه بیشتر سابقه دارد، میگوید این زنها همه ناراضیاند. همه خود را همسران خداوند میدانند و سعی میکنند سوگلی سلطان باشند اما سلطانی در کار نیست.
مارسلا که متوجه زبان استعاری الیسا شده است، با تردید میپرسد: تو به خدا اعتقاد نداری؟ پاسخ الیسا قاطع است: من به کشیشها و راهبهها اعتقادی ندارم. نه به مریم باکره و نه به روحالقدس! من به خدا اعتقادی ندارم!
اما فیلم الیسا و مارسلا (Elisa y Marcela) درباره دو دختر جوان است که در ۱۹۰۱ عاشق یکدیگر میشوند و علیرغم ممنوعیت ازدواج میان همجنسها در اسپانیا و اغلب کشورهای جهان آن روزگار، با یکدیگر ازدواج میکنند. الیسا و مارسلا برای اولین بار در مدرسهای که هر دو در آن تحصیل میکردند در شهر لا کورونیا در منطقه گالیسیا واقع در شمال غربی اسپانیا با هم آشنا شدند. آنها هر دو به عنوان دانشآموز در این مدرسه مذهبی بودند و در آنجا بود که دوستی و سپس رابطه عاطفی میان آنها شکل گرفت. این رابطه در نهایت به ازدواج آنها منجر شد، ازدواجی که به دلیل شرایط خاص آن دوره و جامعه، مجبور شدند آن را با جعل هویت توسط الیسا انجام دهند.
الیسا، سیبیل میگذارد و لباس مردانه میپوشد و نام خود را با جعل مدارک به ماریو تغییر میدهد. این عمل زنانهپوشی و (یا) مردانهپوشی، transvestism نامیده میشود. ترانسوستیسم، که تاریخاً به آن «پوشیدن لباسهای جنس مخالف» گفته میشود، شامل پوشیدن لباسهایی است که سنتاً با جنس مخالف مرتبط هستند. این اصطلاح اغلب از دیگر رفتارهای مرتبط با هویت جنسیتی، مانند تراجنسیتی، متمایز میشود، زیرا ترانسوستیسم به طور خاص به عمل پوشیدن لباسهای جنس مخالف مربوط میشود، اغلب بدون تمایل به تغییر دائمی هویت جنسیتی خود…
برای مطالعهی ادامهی یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/elisa-y-marcela/
#مارجینال #مارجینالیسم #حاشیه #حاشیه_نشینی #رواداری #گفتگو #دگرباشی #دگرباشی_جنسی
@dialogue1402
در دنیای فوتبال همیشه اخبار حاشیه، اعم از فوتبالی و غیرفوتبالی، مخاطب را جذب میکند اما حاشیههای غیرفوتبالی در جمهوری اسلامی بهحدی منزجرکننده هستند که بسیاری از علاقهمندان به فوتبال را آزردهخاطر کرده است.
محمود فکری، بازیکن و مربی سابق باشگاه استقلال است او به دلیل اظهارات همجنسگراستیزانه علیه فرهاد مجیدی، هوادران فوتبال را شوکه کرد.
جمعه ۱۳ مهر، جواد نکونام از سرمربیگری باشگاه استقلال کنارهگیری کرد و محمود فکری به گمان اینکه فرهاد مجیدی گزینه احتمالی سرمربیگری استقلال خواهد بود در باره او گفت:
«خواهش من از مدیران باشگاه استقلال این است که دنبال مربی همجنسگرا نباشند. آن مربی همجنسگرا که متاسفانه مفعول هم هست! مربی مفعول همجنسگرا به درد فوتبال ما نمیخورد.»
استفاده از این واژگان برای تحقیر و توهین، در جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است با این حال جامعه بهشدت نسبت به این سخنان واکنش نشان داد. در واقع یک اصل کلی در جوامع انسانی نادیده انگاشته میشود زندگی جنسی دیگران ربطی به شما ندارد که درباره آن اینگونه سخن بگویید و غیر از آن همجنسگرایی اسباب توهین و تحقیر نیست.
از یاد نبریم
اعضای جامعه الجیبیتیکیو پلاس در ایران در وضعیت بسیار ناخوشایندی به سر میبرند و عملا جرات ابراز گرایش جنسی خود را ندارند.
چندی پیش پدری پسر جوان خود را به دلیل گرایش جنسی به قتل رساند. و از این دست اخبار کم هم نیست متاسفانه. در چنین شرایطی افراد شاخص باید آگاهی و فهم را به جامعه منتقل کنند نه اینکه با چنین سخنان سخیفی فضای جامعه را ملتهب کنند.
به حقوق همجنسگرایان احترام بگذاریم.
راههای تعامل شهروندان ناآشنا با جامعه رنگینکمانی
https://tavaana.org/lgbtq_and_people/
#همجنسگرایی #ستم #دگرباشی #بی_تفاوت_نباشیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
محمود فکری، بازیکن و مربی سابق باشگاه استقلال است او به دلیل اظهارات همجنسگراستیزانه علیه فرهاد مجیدی، هوادران فوتبال را شوکه کرد.
جمعه ۱۳ مهر، جواد نکونام از سرمربیگری باشگاه استقلال کنارهگیری کرد و محمود فکری به گمان اینکه فرهاد مجیدی گزینه احتمالی سرمربیگری استقلال خواهد بود در باره او گفت:
«خواهش من از مدیران باشگاه استقلال این است که دنبال مربی همجنسگرا نباشند. آن مربی همجنسگرا که متاسفانه مفعول هم هست! مربی مفعول همجنسگرا به درد فوتبال ما نمیخورد.»
استفاده از این واژگان برای تحقیر و توهین، در جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است با این حال جامعه بهشدت نسبت به این سخنان واکنش نشان داد. در واقع یک اصل کلی در جوامع انسانی نادیده انگاشته میشود زندگی جنسی دیگران ربطی به شما ندارد که درباره آن اینگونه سخن بگویید و غیر از آن همجنسگرایی اسباب توهین و تحقیر نیست.
از یاد نبریم
اعضای جامعه الجیبیتیکیو پلاس در ایران در وضعیت بسیار ناخوشایندی به سر میبرند و عملا جرات ابراز گرایش جنسی خود را ندارند.
چندی پیش پدری پسر جوان خود را به دلیل گرایش جنسی به قتل رساند. و از این دست اخبار کم هم نیست متاسفانه. در چنین شرایطی افراد شاخص باید آگاهی و فهم را به جامعه منتقل کنند نه اینکه با چنین سخنان سخیفی فضای جامعه را ملتهب کنند.
به حقوق همجنسگرایان احترام بگذاریم.
راههای تعامل شهروندان ناآشنا با جامعه رنگینکمانی
https://tavaana.org/lgbtq_and_people/
#همجنسگرایی #ستم #دگرباشی #بی_تفاوت_نباشیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech