آموزشکده توانا
56.6K subscribers
31.3K photos
37K videos
2.54K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
شعبه اول دادگاه انقلاب مشهد حکم اعدام شش زندانی اهل تسنن را به اتهام بغی صادر کرد.

حکم اعدام زندانیان اهل تسنن، فرهاد شاکری، عیسی عیدمحمدی، حکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمن گرگیج ، تاج‌محمد خرمالی و مالک فدایی‌نسب که به اتهام بغی از سال ۱۳۹۴ در بازداشت به سر می‌برند، به اجرای احکام رفته است و اجرای آن قریب الوقوع است.

احکام اعدام  شش زندانی اهل تسنن توسط شعبه ۴۱ دیوان عالی به ریاست قاضی علی رازینی بخاطر نبود ادله نقض و به شعبه هم عرض (شعبه چهار)ارسال شده بود و شعبه ۳۹ دیوان عالی حکم اعدام این شش زندانی را تایید کرد.

اما قاضی شعبه ۳۹ دیوان کیست و تا به حال چه احکامی را صادر کرده است؟
عزيزالله رزاقی
عزيز الله رزاقی متولد سال ۱۳۳۶، تحصيلات دوران ابتدايی و متوسطه خود را در ساری گذرانده و تحصيلات حوزوی را در حوزه های ساری و مشهد طی كردند. او در سال ۶۱ به قم مهاجرت كرده و مشغول به ادامه تحصيل در بحث درس خارج حوزه علميه قم و دروس دانشگاهی شد. رزاقی كه دارای مدرك كارشناسی ارشد جزا و جرم شناسي می باشند، در سال ۶۱ وارد كار قضايي شده و در دادگاه كيفری استان تهران اغاز به كار كرد و سپس مدتی در قم به عنوان دادستان و سرپرست دادسرای عمومی قم بود. وی پس از ان به عنوان مستشار شعبه ۲۷ ديوان عالی انتخاب شد و پس از ان از سال  ۹۷ به ریاست شعبه ۳۹ دیوان عالی به کار خود ادامه داد.

بخش کوچکی از افرادی که احکامشان توسط این قاضی در این شعبه تایید شد :
محمد ثلاث (اعدام شد)
محمد قبادلو (اعدام شد)
مجاهد کورکور(زیر حکم اعدام)
عباس دریس (زیر حکم اعدام)
سهند نور محمدزاده (تایید حبس)
خانواده قره حسنلو (تایید حبس)

محمود حاتمی، مستشار و محمد علی قاصدی معاون او در این شعبه است.

اما برگردیم به پرونده شش نفر که در خطر اعدام هستند.
در جریان همین پرونده به‌ جز این شش نفر که در خطر اعدام هستند، در دی‌ماه ۱۳۹۹، سه نفر دیگر، یعنی حمید راست‌بالا ، کجیر سعادت جهانی و محمدعلی آرایش به اتهام «بغی» از طریق عضویت در «حزب ‌الفرقان» و «جبهه همبستگی ملی اهل‌ سنت ایران» اعدام شدند و سه فرد دیگر هر کدام به ۱۵ سال حبس محکوم شدند.

درباره چند و چون این پرونده اطلاعات زیادی در دسترس نیست اما اطلاعات در دسترس نشان از پرونده‌سازی برای تمامی این شهروندان اهل سنت توسط دستگاه امنیتی دارد :

- تعدادی از متهمین این پرونده در نامه‌هایی جمعی و فردی که منتشر شده است می‌گویند : برای ماه‌ها از تماس  با  خانواده محروم بوده و ۱۰ تا  ۱۲ ماه را در سلول انفرادی و تحت شکنجه قرار داشته‌اند، نمونه شکنجه‌ها : شلاق زدن‌های فراوان  و شوکرهای قوی به بدن. زدن اسپری فلفل به آلت تناسلی و مقعد و آویزان کردن از پا.

- همه افراد متهم دراین پرونده از حق داشتن وکیل محروم بوده‌اند. ان هم در پرونده ای که متهمین آن با اتهام بغی محکوم به اعدام هستند. زندانیان پیش از اعزام به دادگاه در اردیبهشت‌ ۱۴۰۲ «بازرسی بدنی» شده‌اند و به آن‌ها اجازه داده نشد هیچ برگه‌ای، از جمله لوایح دفاعی که برای دفاع از خود در دادگاه آماده کرده بودند را، با خود از زندان خارج کنند.

- تهدید اعضای خانواده این شهروندان از سوی بازجوها : بازجوها به خانواده گفته‌اند چرا پی‌گیر پرونده می‌شوید ونیازی به گرفتن وکیل وجود ندارد. برای تحت فشار گذاشتن‌ زندانیان و شکنجه مضاعف، عده‌ای از اعضاء خانواده‌‌ها، پدر و مادر و همسران‌ را احضار و بازداشت کردند. 

- دخالت وزارت اطلاعات در امور و مسایل خانوادگی‌ که منجر به طلاق و از هم پاشیدگی کانون خانواده تعدادی از متهمین این پرونده شده است. کارکرد این فشار این است که عملا زندانی کسی را نداشته باشد که پیگیر وضعیت او شود. طلاق ان هم در شرایطی که فرد در زندان است باعث فروپاشی ذهنی می‌شود.

-از هیچ یک از متهمین این پرونده نه اسلحه‌ای کشف شده و نه اساسا فعالیت مسلحانه‌ای داشته‌اند. با توجه به تعریف اتهام بغی چطور می‌شود این اشخاص را متهم به بغی و به اعدام محکوم کرد به جز سناریوسازی دستگاه امنیتی و فشار به قضات؟

با تمام این تفاسیر و پرونده سازی‌ها این پرونده یکبار به دلیل نبود ادله کافی در شعبه ۴۱ نقض شده بود اما دستگاه امنیتی با ارجاع پرونده به شعبه ای که بله قربان گو باشد حکم را تایید و سریعا به اجرای احکام ارسال کرد.

قاضی احمدیان با صدور مجدد حکم اعدام برای اعضای این پرونده، به یکی از خانواده های این پرونده می‌گوید: «حکم اعدام را دادم و رفتم (حرم) امام رضا توبه کردم.

همین یک‌جمله نشان می‌دهد قضات دستگاه قضایی هیچ استقلالی از خود ندارند.

#مالک_علی_فدایی_نسب
#فرهاد_شاکری
#عیسی_عیدمحمدی
#عبدالحکیم_عظیم_گرگیج
#عبدالرحمن_گرگیج
#تاج_محمد_خرمالی
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
همسر جاویدنام یحیی رحیمی در آستانه سالگرد جان‌باختن او این تصویر نوشته را منتشر کرد.

«امشب ،نگذرد این زمان بی امان
نشود فردا
خون میچکد از این پاییز
از این مهر نامهربان
جان من ،امشب
دوسال میشود ....
جان من برایت بیقرار است...
وای از این همه درد...
وای از این همه ظلم»

rahimi_yahya70

- یحیی رحیمی شهروند سنندج و هموطن ما ایرانیان مثل هر روز پشت فرمان پرایدش نشست تا بره سمت خونه... در مسیر منزل به ترافیک نیروهای امنیتی رسید و با بوق زدن درخواست بازگشایی مسیر رو داشت تا به منزلش و خانواده‌اش برسه.

و اون روز در ۱۶ مهرماه ۱۴۰۱ یک مامور انتظامی از فاصله یک متری به پیشانی یحیی رحیمی شلیک کرد و یحیی رو کشت و همسر جوانش و اعضای خانواده‌اش رو برای همیشه داغدار کرد.

#یحیی_رحیمی #پیمان_منبری #داریوش_علیزاده #محمد_امینی#رامین_فاتحی#محمد_شریعتی #هومن_عبداللهی #آرام_حبیبی #عیسی_بیگلری#سارینا_ساعدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد جان‌باختن جاویدنام یحیی رحیمی، چند روز پیش بر سر مزارش برگزار شد

- یحیی رحیمی شهروند سنندج و هموطن ما ایرانیان مثل هر روز پشت فرمان پرایدش نشست تا بره سمت خونه... در مسیر منزل به ترافیک نیروهای امنیتی رسید و با بوق زدن درخواست بازگشایی مسیر رو داشت تا به منزلش و خانواده‌اش برسه.

و اون روز در ۱۶ مهرماه ۱۴۰۱ یک مامور انتظامی از فاصله یک متری به پیشانی یحیی رحیمی شلیک کرد و یحیی رو کشت و همسر جوانش و اعضای خانواده‌اش رو برای همیشه داغدار کرد.

لازم به ذکر است، شاهدانی هستند که فرد ضارب را شناسایی کرده‌اند، قاتلی که بی‌رحمانه یحیی رحیمی را به قتل رساند و خانواده‌اش را داغدار کرد.

#یحیی_رحیمی #پیمان_منبری #داریوش_علیزاده #محمد_امینی #رامین_فاتحی #محمد_شریعتی #هومن_عبداللهی #آرام_حبیبی #عیسی_بیگلری #سارینا_ساعدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
برای منوچهر فلاح

✍️ هومن طاهری
با پرتره‌ای از منوچهر فلاح اثر عیسی چولاندیم

🔸 روز سوم بازداشتی که تمام مدت، دستبند و پابند داشتم و ضرب‌وشتم با تأیید بازپرس پرونده، محسن سلطانی‌فر انجام می‌شد: دستبند را از پشت به پابند زنجیر کرده‌بودند و چون توانایی نشستن نداشتم، به صندلی عقب ماشین پرتاب شدم. به محض خروج ماشین از اداره اطلاعات، ضرب‌و‌شتم و توهین و تعرض شروع شد و با منحرف شدن در جاده‌های روستایی تا یک ساعت بعد ادامه یافت.
با ورود به زندان، به اتاق انفرادی که در کنار تعدادی اتاق چند نفره قرار داشت منتقل شدم. اینجا که تازه از شوک بیرون آمده و متوجه کبودی گردن و شکستگی دندان نیش راستم شدم، دو نفر از زندانیان که در حال پیاده‌روی در راهرو مشترک بودند توجهم را جلب کردند. در اولین ارتباط چشمی، یکیشان می‌پرسد جرمت چیست؟ و همین زندانی در مسیر برگشت، یک بسته پیچیده در دستمال کاغذی به داخل پرتاب می‌کند. داخل دستمال، یک بسته سیگار بیستون و فندک است.

🔸 حتی همین اتفاق هم می‌توانست خاطره‌ی منوچهر را برایم ابدی کند. مواجهات بعدی در بند عمومی و آشنایی بیشتر با او، به این ابدیت عمق بیشتری بخشید.
منوچهر از آن دست دهه‌شصتی‌هایی است - البته مانند اغلب آنها - که کودکی‌اش در سال‌های وحشت دهه‌ی شصت سپری شد؛ در کلاس‌های بی امکانات چهل پنجاه نفره پایین شهر درس خواند، وقتی به سن دانشگاه رسید با خیل عظیم داوطلبان و ظرفیت پایین دانشگاه‌ها و امکانات پایین‌تر خود نسبت به همسالانش مواجه شد و از تحصیل باز ماند و بدون پشتوانه‌ی خانوادگی و بهره‌مندی از رانت حکومتی که اغلب شرط کافی هر ترقی است، سال‌ها کارگری کرد و جبر جغرافیایی زمانه و این سیر مداوم دویدن و نرسیدن بر تمام زندگی‌اش سایه انداخت.

🔸منوچهر فلاح شاید نتواند ساعت‌ها درباره شکل مطلوب حکومت و یا مزایای دموکراسی، عدالت و آزادی سخنرانی کند؛ اما شرایط پرپیچ و خم زندگی و آگاهی به هم‌سرنوشتی با میلیون‌ها نفری که از آموزش، بهداشت، کار و زندگی آبرومندانه محروم بوده‌اند به او بهتر از خیلی از ماها - در درجه اول خودم - آموخته است که رهایی فردی ممکن نیست.
این تجربه زیسته‌ی غنی به منوچهر یاد داده که برای تغییر سرنوشت تنها دخترش، صرفاً تلاش فردی برای فرزندش نه امکان پذیر و نه مطلوب است و از پی آن دست به عمل برای تغییر سرنوشت جامعه زده است.

🔸 منوچهر کارگر زندانی‌ای که محروم از پدر و مادر و بیش از ۱۵ ماه بی ملاقات و بلاتکلیف در زندان به سر می‌برد، در زندان هم به این شکل به زندگی متعهدانه خود ادامه داده است.
با توجه به اینکه بخش بزرگی از زندانیان جنبش ژینا افراد کم سن و سالی بودند که اغلب تجربه‌ی زندگی مستقل کمی داشتند، منوچهر با سخت گرفتن بر خودش سعی در آسایش این زندانیان داشت. قبول مسئولیت آشپزی، خیاطی، اصلاح مو و... در کنار پشتیبانی‌ روحی و روانی آن‌ها، تنها بخش کوچکی از کارهایی است که باعث ماندگاری تصویر منوچهر در ذهن هم بندی‌هایش شده است.
اگر اینجا هم حکومت سعی می‌‌کرد با محرومیت منوچهر از مهر پدری نسبت به هم دخترش او را مجازات کند، او همین مهر را با ابراز بی دریغ به هم‌بندی‌هایش تبدیل به سلاح موثری علیه وضعیت می‌کرد.

🔸 منوچهر فلاح فرزند مردم است و در داخل و خارج زندان وظیفه فرزندی خود را نسبت به مردم به کمال به جا آورده است؛ اینک وظیفه ما در داخل زندان و شما در بیرون است تا به وظیفه خود عمل کنیم و صدای منوچهر باشیم.

بند میثاق زندان لاکان رشت
این یادداشت در زمان اعتصاب غذای منوچهر نوشته شده و اکنون در حالی  انتشار می‌یابد که این کارگر زندانی همچنان بلاتکلیف در زندان لاکان رشت به سر می‌برد.


#هومن_طاهری #منوچهر_فلاح #عیسی_چولاندیم #زندان_لاکان_رشت #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پرده‌ای کوتاه از عیسی امیری‌چولاندیم و آثارش در زندان
✍️جمشید عزیزی

در نخستین ورودم به بند میثاق، «عیسی» را در دالان ورودی یکی از اتاقها که درش بسته بود،درحال نقاشی‌کشیدن دیدم(بعدها فهمیدم این مکان که خودش به آن «دخمه» می‌گفت، درواقع خلوتگاهش بود برای مطالعه و خلق اثر).«مهدی میرزایی» ما را به هم معرفی کرد. من که عیسی را از نزدیک نمی‌شناختم و از طریق فضای مجازی با فعالیت‌های هنری و مبارزاتی‌اش آشنا شده بودم و می‌دانستم که در زندان لاکان محبوس است، با برخوردگرم او مورد استقبال قرارگرفتم و دست بر قضا در تخت خالی اتاق ۵، اتاقی که عیسی و یکی از برادران درویش در آن بودند جای گرفتم و این اتفاق شروع دوستی ما بود.

مهم‌ترین چیزی که قبل از صحبت با او در اولین برخورد توجه هرکسی را جلب می‌کند، موی بلند و سبیل نیچه‌ای‌اش است که باعث می‌شود آن چهره خاص تا ابد در ذهن هک شود. بسیار خون‌گرم، مهربان، معاشرتی و به‌قول دوستان «خاکی» است؛ برعکس اکثر هنرمندان تجسمی که با آنها برخورد داشته‌ام و حصاری دور خودشان می‌کشند ـ که البته شاید از بدشانسی من بوده‌است ـ عیسی با کنارزدن حصارها و فاصله‌ها به‌دنبال ارتباط است و از هر ارتباط، به‌دنبال تجربه‌ای برای خلق اثر یا زندگی. او باور دارد که باید به آرای مختلف احترام گذاشت و صدای همگان را شنید.او هنرمندی واقعی است. هنر او تنها در حین خلق اثر شکوفانمی‌شود، او هنرمندانه حرف میزند،نگاه میکند و گوش می‌سپارد.خلاصه،هنرمندانه زندگی می‌کند و به‌راستی که یکی از مهم‌ترین خصوصیت‌های هنرمند موفق همین است. در آثاری که در زندان با همۀ کمبود امکانات خلق می‌کند، تجربیات، مطالعات و احساسات واقعی خود را در پس سمبُل‌ها و ایهامات به نمایش می‌گذارد.گاهی از ایهام هم فراتر می‌رود و خودش را پرت می‌کند وسط خیابان و با مشتی گره کرده خواسته‌هایش را فریاد می‌زند.مهم‌ترین مجموعه‌ای که در حال جمع‌آوری‌اش برای برگزاری نمایشگاه است، آثاری هستند که پشت جعبه‌های خالی سیگار بیستون خلق می‌کند. شاید برای مخاطب عجیب به نظر بیاید،ولی او تصمیم دارد که مجموعه‌اش را با نام «وضعیت: حاضر به خواب» ارائه کند. درواقع این عبارت در برگه تعیین وضعیت هر زندانی‌ای که در زندان حضور دارد قید می‌شود.به چشم من عبارت جالبی می‌آید، از این حیث که فرد بیدار و حاضر برای خوابیدن است،ولی هنوز نخوابیده و این‌که بخوابد یا نه معلوم نیست و به‌نظر من و شاید خیلی‌های دیگر هرگز نخواهد خوابید!

علاوه‌بر آثاری که پشت جعبه‌های خالی سیگار اجرا می‌شوند،طراحی برگه‌های پاسور که در نوع خودش بسیار خلاقانه و جذابند، بخشی دیگر از کارهای زندان عیسی هستند. در طراحی برگه‌های پاسور، ابتدا ۵۲ برگه را با کارت زندان علامت‌گذاری می‌کند تا همه یک اندازه باشند. جنس این کارت‌ها که از مقواست، درواقع بسته‌های خالی پودر لباسشویی هستند که مدت‌ها جمع‌آوری‌شان کرده تا به تعداد مورد نظر برسند. سپس شابلون‌هایی را که به شکل‌های پیک، گشنیز، خشت و دل طراحی کرده، روی کارتها اجرامی‌کند؛ این کار بسیار زمان‌بر و پرزحمت است. برای طراحی شاه و سربازها، پرتره هم‌بندی‌هایش را طراحی می‌کند.
از دیگر آثار او می‌توان به طراحی روی پارچه اشاره کرد. او با طراحی شابلون و استفاده از وایتکس، روی لباس هم‌بندی‌هایش طرح‌هایی خلاقانه ایجاد کرده‌است که از جملۀ آن‌ها می‌توان به طرح «نه به اعدام» اشاره کرد.

عیسی در استفاده از مواد اولیه و ایده‌های آثارش،به‌نوعی فضای زندان را رسم و حس زندگی در زندان را القا می‌کند. او در خلق آثارش از ایده‌ها، شعر و نظرات هم‌بندیانش نیز استفاده می‌کند، از همه در مورد کارهایش نقد و نظر می‌خواهد و به روشی تکاملی کارش را تکمیل می‌کند.در آثارش که اکثراً درون‌مایۀ «آزادی‌خواهی» دارند، از سمبُل‌های مختلفی استفاده می‌شود؛ از «ترکیب زندگی مدرن و سنتی ایرانی» گرفته تا مبارزه برای «حقوق زنان» و مخصوصاً «کودک‌همسری» ـ مسئله‌ای که برایش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است ـ که در آثارش نمود پیدا می‌کنند. لازم به ذکر است که او به‌دلیل تبلیغ برای جلوگیری از کودک‌همسری از سمت آموزش‌وپرورش به بازنشستگی اجباری محکوم شد!

او دوستدار و حامی محیط زیست است، این را هم در آثار درون زندان و هم در آثار بیرون از زندانش، در استفاده از مواد اولیه و همچنین سوژه‌های محیط زیستی‌اش می‌توان درک کرد. مثال روشن این ادعا، جعبه‌های سیگاری‌اند که درواقع زباله‌هایی بودند که زنده شدند، جانی دوباره گرفتند و به زیبایی به زندگی برگشتند. از سویی دیگر، با جمع‌آوری مجموعه‌ای از ابزار و وسایل مصرفی زندان، در حال ساخت یک پروژۀ بسیار جذاب است که با عنوان «دستاوردهای زندان» رونمایی خواهد شد.

#عیسی_چولاندیم #جمشید_عزیزی #هنر_اعتراض #زندان_لاکان_رشت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، حبیب پیرمحمدی، عبدالرحمن گرگیج، عبدالباسط اورسن و عبدالحکیم عظیم گرگیج، شش زندانی سنی‌ مذهب محبوس در زندان وکیل‌ آباد مشهد، با نگارش نامه‌ ای از خشونت و رفتار غیرانسانی ماموران زندان پرده برداشتتند.

متن کامل این نامه، عینا در پی می‌آیند:
«با هم می‌توانیم دیکتاتور را سرنگون کنیم…
در زندان‌های دیکتاتور چه می‌گذرد؟!

به نام وطن که عشق هر انسانی است، در ذات پاک و شرافتمندش.

بار دیگر جنایت علیه بشریت بیداد می‌کند.

در این عصر دموکراسی، آزادی و برابری، خبرها و تصاویر از زندان‌های مخوف دیکتاتوری به وضوح بیانگر خون‌خواری دیکتاتور زمان، جنایتکار ملعون، بشار اسد لعنت‌الله علیه است که جان میلیون‌ها انسان را گرفته است.

این خود نمایانگر نفرت این دیکتاتورها از آزادی و برابری است. حال آنکه این جنایتکار شاگرد رژیم سفاک خامنه‌ای دیکتاتور می‌باشد.

با رفتن این جنایتکاران، جنایت‌های بسیار دیگری آشکار خواهد شد. متأسفانه بارها شاهد بوده‌ایم که در زندان‌های ایران چه بر سر هم‌وطنان بی‌دفاعمان آمده است. علیرغم شهادت و گواهی دادن هم‌وطنان، سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بشری هیچ اقدام قاطعی انجام نداده‌اند.

ما باید هر روز شاهد جنایات جدید رژیم دیکتاتوری باشیم.

در زندان‌های سفاک چه می‌گذرد؟

بلاتکلیفی نزدیک به یک دهه پدرانی که فرزندانشان در نبودشان پدر شده‌اند.
حبس‌های طولانی‌مدت که خانواده‌ها را به مرز فروپاشی، فقر و فساد کشانده است.
جوانانی که در این زندان‌ها تمام موهایشان سفید شده و پدر و مادرشان در فراق آن‌ها سکته کرده‌اند.
طلاق، بی‌سرپرستی و هزاران جنایت دیگر.
حال آنکه از حربه‌ای به نام “توهم” استفاده می‌کنند و زندانیان سیاسی، عقیدتی و امنیتی را توسط نوکران خود در خدمات زندان، با گستاخی تمام کتک می‌زنند. فیلم‌ها را از حافظه دوربین‌های زندان پاک می‌کنند و می‌گویند این‌ها دروغ زندانیان است نسبت به مسئولان نظام. نمونه ای از این جنایت مدتی قبل در بند ۶/۱ رقم خورد.

ما زندانیان سیاسی و عقیدتی خواستار این هستیم که سازمان ملل و جوامع حقوق بشری پرده از زندان‌های مخوف رژیم دیکتاتوری بردارند و این دیکتاتورها را پاسخگو کنند تا دیگر این اعمال ضد انسانی تکرار نشود و بتوانیم در صلح و آرامش، آینده‌ای زیبا را برای آیندگان به میراث بگذاریم.

و سخن آخر: فراموش نکنیم عزیزانمان در بند استبداد پرپر و خشکیده شدند. یاد عزیزانمان که در زندان‌ها هستند و خانواده‌های جاویدنامان، فداکار راه آزادی وطن را همیشه فریاد می‌زنیم. همه با هم برای آزادی وطن.»

در خصوص نویسندگان این نامه گفتنی است، عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمن گرگیج و عبدالباسط اورسن در پرونده‌ای مشترک در سال ۱۳۹۴ توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت و یک سال بعد به زندان وکیل‌آباد مشهد منتقل شدند. نهایتاً شعبه اول دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی محمود داوود آبادی در سال ۱۳۹۸، فرهاد شاکری، عیسی عیدمحمدی، عبدالحکیم عظیم گرگیج و عبدالرحمن گرگیج را از بابت اتهامات “بغی از طریق عضویت در گروه سلفی حزب ‌الفرقان و عضویت در جبهه همبستگی ملی اهل ‌سنت ایران” به اعدام و عبدالباسط اورسن را به اتهام “بغی از طریق عضویت در گروه تکفیری و سلفی داعش” به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد. سپس احکام اعدام این زندانیان توسط شعبه ۴۱ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی علی رازینی نقض و پرونده جهت رسیدگی مجدد به شعبه هم‌عرض ارجاع داده شد. اوایل مردادماه سال ۱۴۰۲، شعبه چهارم دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی احمدیان سلامی پس از محاکمه مجدد، این زندانیان را به اعدام محکوم کرد. اواسط مردادماه سال جاری، حکم اعدام این زندانیان توسط شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تأیید شد.

در رابطه با حبیب پیرمحمدی، دیگر زندانی سنی مذهب نیز قابل ذکر است، او در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ در محل کار خود بازداشت و پس از ۱۰۳ روز بازجویی از بازداشتگاه اداره اطلاعات مشهد به زندان وکیل‌آباد منتقل شد. وی مورخ ۵ اسفند ۱۳۹۷ توسط شعبه چهار دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی هادی منصوری از بابت اتهاماتی چون “بغی”، “اجتماع و تبانی علیه امنیت داخلی” و “فعالیت تبلیغی علیه نظام” به مجموع ۲۲ سال حبس تعزیری محکوم شد که با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، پانزده سال حبس به عنوان مجازات اشد برای او اجرا خواهد بود.

منبع: هرانا

#عیسی_عیدمحمدی، #فرهاد_شاکری، #حبیب_پیرمحمدی، #عبدالرحمن_گرگیج، #عبدالباسط_اورسن  #عبدالحکیم_عظیم_گرگیج #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech