مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در جریان شلیک عامدانه به مردم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در واکنش به قانون حجاب و عفاف نوشت:
«نماز و روزه رو که قبلا پولی کرده بودید الآنم نوبت حجابه
دین داریتون در نوع خودش بی نظیره
بالاخره دزدیهایی که میکنید باید از یه جایی تامین بشه....»
او همچنین جمله معروفش را هم در استوری اینستاگرام اضافه کرد:
«بمیرد دلی که بلرزد»
mahbanou.khoshnoudi
ـ یکی از شعارهای مردم این بود : «اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین»
حکومتی که با تکیه به جنبههایی ظواهر دینی، فساد را گسترش میدهد و به نام امر به معروف گستره ایدئولوژیک خود را به کنترل تن و لباس شهروندان گسترش میدهد، ولی در برابر فساد و دزدیهای کلان حاکمان راه را باز میگذارد.
بسیاری از کاربران، جریمههای نقدی سنگین برای حجاب اجباری را راهی برای پر کردن جیب حاکمان دانستهاند.
از طرفی جمهوری اسلامی تلاش میکند تا از طریق ایجاد محدودیتهای مختلف، علاوه بر کنترل مردم، مطالبات آنها را به موضوعاتی همچون حجاب اجباری، گرانی و ... تقلیل دهد، اما در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و پیش از آن در آیان ۹۸، مردم معترض خواهان سرنگونی حکومت بودند، چون تداوم این حکومت با بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گره خورده است.
نظر شما چیست؟
#چشم_برای_آزادی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #مهبانو_خشنودی_کیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«نماز و روزه رو که قبلا پولی کرده بودید الآنم نوبت حجابه
دین داریتون در نوع خودش بی نظیره
بالاخره دزدیهایی که میکنید باید از یه جایی تامین بشه....»
او همچنین جمله معروفش را هم در استوری اینستاگرام اضافه کرد:
«بمیرد دلی که بلرزد»
mahbanou.khoshnoudi
ـ یکی از شعارهای مردم این بود : «اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین»
حکومتی که با تکیه به جنبههایی ظواهر دینی، فساد را گسترش میدهد و به نام امر به معروف گستره ایدئولوژیک خود را به کنترل تن و لباس شهروندان گسترش میدهد، ولی در برابر فساد و دزدیهای کلان حاکمان راه را باز میگذارد.
بسیاری از کاربران، جریمههای نقدی سنگین برای حجاب اجباری را راهی برای پر کردن جیب حاکمان دانستهاند.
از طرفی جمهوری اسلامی تلاش میکند تا از طریق ایجاد محدودیتهای مختلف، علاوه بر کنترل مردم، مطالبات آنها را به موضوعاتی همچون حجاب اجباری، گرانی و ... تقلیل دهد، اما در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و پیش از آن در آیان ۹۸، مردم معترض خواهان سرنگونی حکومت بودند، چون تداوم این حکومت با بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گره خورده است.
نظر شما چیست؟
#چشم_برای_آزادی #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #مهبانو_خشنودی_کیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غزل رنجکش، از مصدومان شلیک عامدانه به چشمها در جربان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، تصاویری از خود (یکی در زمان مصدومیت و یکی از همین روزها) منتشر کرد و نوشت:
«دوسال پیش فکرشم نمیکردم بتونم نجات پیدا کنم یا حتی شجاعت دیدن خودم رو داشته باشم!
قطعاً هیچ چیزی جای بینایی رو نمیگیره، ولی تاابد مدیون پزشکهایی هستم که هنرمندانه رو چشمم کار کردن تا بتونم قسمتی از زیبایی رو برگردونم.»
ـ غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، در حال برگشت به خانه از محل کار هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت. وی پیشتر توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دوسال پیش فکرشم نمیکردم بتونم نجات پیدا کنم یا حتی شجاعت دیدن خودم رو داشته باشم!
قطعاً هیچ چیزی جای بینایی رو نمیگیره، ولی تاابد مدیون پزشکهایی هستم که هنرمندانه رو چشمم کار کردن تا بتونم قسمتی از زیبایی رو برگردونم.»
ـ غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، در حال برگشت به خانه از محل کار هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت. وی پیشتر توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو (کوثر) خشنودیکیا، بعد از دو سال به محلی رفت که در آنجا نیروهای سرکوبگر بینایی یک چشمش را از او گرفتند
مهبانو مهندس عمران، قهرمان تیراندازی با کمان ایران و نایب قهرمان آسیا در سال ۱۴۰۰ بود، که در ۱۸ آذر ماه ۱۴۰۱ با شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر بینایی یک چشمش را از دست داد.
روایت او را بخوانید:
روایتی از زخم ماندگار: بازگشت به نقطهای که چشمم را گرفتند
بعد از دو سال به جایی رفتم که چشمم را از من گرفتند. سخت بود، اما توانم را جمع کردم و رفتم. لحظهای که ماشین را پارک کردم، قلبم تندتر میزد. چشمم به درختی افتاد که یک نفر پشت آن داد میزد: «این دختر کور شد...»
هوا مثل همان روز سرد بود، اما لرزش دست و پایم از سرما نبود. درست همانجایی ایستادم که مرا زدند. خواستم از خودم ویدیو بگیرم، اما نمیتوانستم درست حرف بزنم؛ جملههایم ناتمام میماند. ذهنم پر از تصاویر و صداها بود، اما زبانم یارای بیانشان را نداشت. به چند عکس بسنده کردم.
تمام مدتی که آنجا بودم، ذهنم بین گذشته و حال در رفتوآمد بود. صداها و لحظهها در سرم میچرخیدند:
از صدای انفجار چشمم تا خونی که از دستانم میریخت.
از صدای پدرم که با نگرانی میپرسید: «روله، میبینی؟» تا صدای دکتری که گفت: «وضعش خوب نیست، از اینجا ببریدش.»
از لحظهای که از شدت درد به سطل زباله اورژانس خم شدم و بالا آوردم.
از مسیری که ۲۰ دقیقه بود اما یک ساعت طول کشید تا به بیمارستان سوم برسیم، و خون و درد که در هم تنیده بودند.
از شک و تردید مادرم پشت خط که نمیدانست زندهام یا کشته شدهام...
از گریه تیم اتاق عمل بالای سرم وقتی بیهوش بودم و فهمیده بودند که من کیستم.
و از لحظهای که به هوش آمدم و تنها یک سوال پرسیدم: «چشمم را تخلیه کردند؟»
دیگر نمیتوانم بنویسم.
سرنوشتم به همین سادگی زیر و رو شد. حالا دو سال از آن روز گذشته...
پ.ن:
طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است.
#سوفیا💙
#مهبانو_خشنودی_کیا
#کوثر_خشنودی_کیا
#بمیرد_دلی_که_بترسد
#چشم_برای_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو مهندس عمران، قهرمان تیراندازی با کمان ایران و نایب قهرمان آسیا در سال ۱۴۰۰ بود، که در ۱۸ آذر ماه ۱۴۰۱ با شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر بینایی یک چشمش را از دست داد.
روایت او را بخوانید:
روایتی از زخم ماندگار: بازگشت به نقطهای که چشمم را گرفتند
بعد از دو سال به جایی رفتم که چشمم را از من گرفتند. سخت بود، اما توانم را جمع کردم و رفتم. لحظهای که ماشین را پارک کردم، قلبم تندتر میزد. چشمم به درختی افتاد که یک نفر پشت آن داد میزد: «این دختر کور شد...»
هوا مثل همان روز سرد بود، اما لرزش دست و پایم از سرما نبود. درست همانجایی ایستادم که مرا زدند. خواستم از خودم ویدیو بگیرم، اما نمیتوانستم درست حرف بزنم؛ جملههایم ناتمام میماند. ذهنم پر از تصاویر و صداها بود، اما زبانم یارای بیانشان را نداشت. به چند عکس بسنده کردم.
تمام مدتی که آنجا بودم، ذهنم بین گذشته و حال در رفتوآمد بود. صداها و لحظهها در سرم میچرخیدند:
از صدای انفجار چشمم تا خونی که از دستانم میریخت.
از صدای پدرم که با نگرانی میپرسید: «روله، میبینی؟» تا صدای دکتری که گفت: «وضعش خوب نیست، از اینجا ببریدش.»
از لحظهای که از شدت درد به سطل زباله اورژانس خم شدم و بالا آوردم.
از مسیری که ۲۰ دقیقه بود اما یک ساعت طول کشید تا به بیمارستان سوم برسیم، و خون و درد که در هم تنیده بودند.
از شک و تردید مادرم پشت خط که نمیدانست زندهام یا کشته شدهام...
از گریه تیم اتاق عمل بالای سرم وقتی بیهوش بودم و فهمیده بودند که من کیستم.
و از لحظهای که به هوش آمدم و تنها یک سوال پرسیدم: «چشمم را تخلیه کردند؟»
دیگر نمیتوانم بنویسم.
سرنوشتم به همین سادگی زیر و رو شد. حالا دو سال از آن روز گذشته...
پ.ن:
طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است.
#سوفیا💙
#مهبانو_خشنودی_کیا
#کوثر_خشنودی_کیا
#بمیرد_دلی_که_بترسد
#چشم_برای_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عرفان رمیزی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ویدیویی از دقایقی پس از مصدوم شدن خود منتشر کرد و نوشت:
«دقیقا این ویدیو برای چند دقیقه بعد از شلیک و ساچمه خوردن است که من رو به یکی از خونه ها پناه دادن و دقت کنید صدای بچه ها هنوز از بیرون میاد که شعار میدن
وقتی این ویدو رو میبینم اصلا کاری به خودم ندارم که آسیب دیدم ولی اینو میبینم که همه کنار هم بویدم و متحد از اینکه نزاشتن دست مامور بیافتم ، اینکه همسایه ها پناه دادن ، همه با هم بودیم ، کمک کردن و خیلی چیز های دیگه که نشون از متحد بودن رو میده
خیلی سخته این ویدو ها رو دیدن چون صدای اون شلیک ، صدای ترکیدن چشم ، صدای برخورده ساچمه به استخون های سرم همه این ها مرور میشه ولی باید نشون داد که اون شب و شب های دیگه خیلی از بچه های دیگه بودن که برای ایران و هموطن میجنگیدن
من ترکیب ترس و شجاعت رو دیدم ، حس کردم ولی این حس شجاعت و متحد بودن بود که تو کوچه پس کوچه های شهرم ( بندرعباس ) پخش میشد و افتخار میکنم به زخم هامون به شجاعت و شرفمون »
👁️🩸🕊️
#زن_زندگی_آزادی #ایران #مهسا_امینی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دقیقا این ویدیو برای چند دقیقه بعد از شلیک و ساچمه خوردن است که من رو به یکی از خونه ها پناه دادن و دقت کنید صدای بچه ها هنوز از بیرون میاد که شعار میدن
وقتی این ویدو رو میبینم اصلا کاری به خودم ندارم که آسیب دیدم ولی اینو میبینم که همه کنار هم بویدم و متحد از اینکه نزاشتن دست مامور بیافتم ، اینکه همسایه ها پناه دادن ، همه با هم بودیم ، کمک کردن و خیلی چیز های دیگه که نشون از متحد بودن رو میده
خیلی سخته این ویدو ها رو دیدن چون صدای اون شلیک ، صدای ترکیدن چشم ، صدای برخورده ساچمه به استخون های سرم همه این ها مرور میشه ولی باید نشون داد که اون شب و شب های دیگه خیلی از بچه های دیگه بودن که برای ایران و هموطن میجنگیدن
من ترکیب ترس و شجاعت رو دیدم ، حس کردم ولی این حس شجاعت و متحد بودن بود که تو کوچه پس کوچه های شهرم ( بندرعباس ) پخش میشد و افتخار میکنم به زخم هامون به شجاعت و شرفمون »
👁️🩸🕊️
#زن_زندگی_آزادی #ایران #مهسا_امینی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جمعه هفتم دیماه ۱۴۰۳، خبر رسید که یکی از چشمان پارسا قبادی در شهر برلین آلمان تخلیه شد. این اقدام، پس از بینتیجه ماندن درمانهای متعدد و ناامیدی کامل از بازگرداندن بینایی، انجام گرفت.
پارسا قبادی که در شامگاه دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱، در جریان شادی از باخت تیم حکومتی ایران مقابل انگلیس در کرمانشاه مورد حمله قرار گرفت، با شلیک حدود ۴۰۰ گلوله ساچمهای به سر، صورت و بدن، هر دو چشم خود را به طور جدی از دست داد و مدتی طولانی بیناییاش کاملاً از دست رفته بود.
بر اساس تصاویر منتشرشده در پیج اینستاگرام پارسا، آثار سوختگی ناشی از حمله با شوکر برقی به بازوهای او بهوضوح دیده میشود. او گفته است که ضاربان تلاش داشتند با دستان خود، چشمانش را از حدقه بیرون بیاورند و او با بازوهایش از خود دفاع کرده بود. این دفاع با شکنجههای بیشتر همراه شد، ازجمله شوکر برقی.
در زمان بازداشت، یکی از بازجویان تهدید کرد که پارسا باید اعدام شود. اما بازجوی دیگر گفت:
"این که کور شده، پس تا آخر عمر کور بماند بهتر از این است که اعدام شود."
این جنایت تنها یکی از نمونههای هدفگیری عمدی معترضان در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ است. حکومت جمهوری اسلامی، با شلیک عامدانه به چشمان بسیاری از مردم، آنها را نابینا کرد. در عین حال، منابع و امکانات پزشکی خود را صرف درمان چشمان اعضای گروه تروریستی حزبالله در لبنان کرده است، بیآنکه مسئولیتی در قبال شهروندان آسیبدیده خود بپذیرد.
پارسا قبادی که در پنجم آبانماه، ۱۴۰۱، ۱۸ ساله شده بود، امروز نمادی از مقاومت در برابر ظلم و خشونت ساختاری حکومت است. او و دیگر قربانیان خشونت حکومتی، بهای سنگینی برای آزادی و عدالت پرداخت کردهاند.
#پارسا_قبادی
#چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پارسا قبادی که در شامگاه دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱، در جریان شادی از باخت تیم حکومتی ایران مقابل انگلیس در کرمانشاه مورد حمله قرار گرفت، با شلیک حدود ۴۰۰ گلوله ساچمهای به سر، صورت و بدن، هر دو چشم خود را به طور جدی از دست داد و مدتی طولانی بیناییاش کاملاً از دست رفته بود.
بر اساس تصاویر منتشرشده در پیج اینستاگرام پارسا، آثار سوختگی ناشی از حمله با شوکر برقی به بازوهای او بهوضوح دیده میشود. او گفته است که ضاربان تلاش داشتند با دستان خود، چشمانش را از حدقه بیرون بیاورند و او با بازوهایش از خود دفاع کرده بود. این دفاع با شکنجههای بیشتر همراه شد، ازجمله شوکر برقی.
در زمان بازداشت، یکی از بازجویان تهدید کرد که پارسا باید اعدام شود. اما بازجوی دیگر گفت:
"این که کور شده، پس تا آخر عمر کور بماند بهتر از این است که اعدام شود."
این جنایت تنها یکی از نمونههای هدفگیری عمدی معترضان در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ است. حکومت جمهوری اسلامی، با شلیک عامدانه به چشمان بسیاری از مردم، آنها را نابینا کرد. در عین حال، منابع و امکانات پزشکی خود را صرف درمان چشمان اعضای گروه تروریستی حزبالله در لبنان کرده است، بیآنکه مسئولیتی در قبال شهروندان آسیبدیده خود بپذیرد.
پارسا قبادی که در پنجم آبانماه، ۱۴۰۱، ۱۸ ساله شده بود، امروز نمادی از مقاومت در برابر ظلم و خشونت ساختاری حکومت است. او و دیگر قربانیان خشونت حکومتی، بهای سنگینی برای آزادی و عدالت پرداخت کردهاند.
#پارسا_قبادی
#چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارسا قبادی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، که اخیرا در کشور آلمان یکی از چشمانش تخلیه شده است، در این ویدیو میگوید:
«باعث افتخار است که اگر امروز چشم دادم و بها دادم برای آزادی ایران این بها را دادم، نه تنها ناراحت یا پشیمان نیستم، بلکه بسیار خوشحالم که در سال ۱۴۰۱ این فرصت برای من فراهم شد و این شانس را داشتم که دین خود را به کشورم ادا کنم. برای من، این کار همچون یک وظیفه مقدس بوده است.»
این ویدیو را گروهی ار ایرانیان مقیم هامبورگ فرستادهاند، آنها هر هفته تجمعاتی برگزار میکنند و تعدادی از آنها به ملاقات پارسا رفته بودند.
هموطنان ما در هامبورگ در پیامی در تجمع ابن هفتهشان به پارسا قبادی گفتند:
«اینجا جایی برای آزادی و انسانیت است، نه نفرت و سرکوب.
پارسا قبادی پسری که در انقلاب ۱۴۰۱ چشم خود را برای مهساها و آرمانش از دست داد، نماد ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم است .
جمهوری اسلامی نمیتواند نور امید را خاموش کند؛ هر زخمی، فریادی است برای آزادی.
به امید سلامتی پارساقبادی عزیز»
#پارسا_قبادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«باعث افتخار است که اگر امروز چشم دادم و بها دادم برای آزادی ایران این بها را دادم، نه تنها ناراحت یا پشیمان نیستم، بلکه بسیار خوشحالم که در سال ۱۴۰۱ این فرصت برای من فراهم شد و این شانس را داشتم که دین خود را به کشورم ادا کنم. برای من، این کار همچون یک وظیفه مقدس بوده است.»
این ویدیو را گروهی ار ایرانیان مقیم هامبورگ فرستادهاند، آنها هر هفته تجمعاتی برگزار میکنند و تعدادی از آنها به ملاقات پارسا رفته بودند.
هموطنان ما در هامبورگ در پیامی در تجمع ابن هفتهشان به پارسا قبادی گفتند:
«اینجا جایی برای آزادی و انسانیت است، نه نفرت و سرکوب.
پارسا قبادی پسری که در انقلاب ۱۴۰۱ چشم خود را برای مهساها و آرمانش از دست داد، نماد ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم است .
جمهوری اسلامی نمیتواند نور امید را خاموش کند؛ هر زخمی، فریادی است برای آزادی.
به امید سلامتی پارساقبادی عزیز»
#پارسا_قبادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای پارسا و پارساهای کشورم
در میان تاریکی و صدای فریادها، در قلب مبارزهای که جان و ایمان میطلبد، شما ایستادهاید؛ نه تنها با چشمهایتان، بلکه با تمام وجودتان. لحظهای که نگاه شما از دیدن بازماند، اما روح شما دیدن را آغاز کرد. چشمی که به بهای آزادی روشن شد و جهانی را به تماشای شجاعت شما دعوت کرد.
وقتی که درد، پنجه بر روح میکشد، لبخندتان حکایتی است از ایمانی که هیچ دیکتاتوری قادر به خاموش کردنش نیست. شما نشان دادید که پیروزی نه در سلامت جسم، بلکه در عظمت روح است. زخمتان، نشانی است از نبردی که تاریخ را مینویسد، از مقاومتی که مسیر آینده را هموار میکند.
اکنون، با غرور به جلو نگاه میکنید؛ نه با چشمانتان، بلکه با حقیقتی که در قلبتان میتپد. آسیبی که دیدید، پرچمی است بر فراز آزادی. هرگز شرمگین نباشید، زیرا شما باختن را به معنی ایستادگی در برابر ظلم، برای همیشه به پیروزی بدل کردید.
در سرزمینی که عدهای سرهایشان را از حقیقت برمیگردانند و در زیر سایهی تحقیر و سرکوب، عادت کردهاند زنجیرها را نادیده بگیرند، شما متفاوتید. آنها آزادی را چون رویا میبینند، اما شما آن را زندگی میکنید.
در همان لحظهای که شما با قلبی مملو از عشق به آزادی و لبخندی بر لب، بهای نبرد را با چشمانتان پرداختید، آنها در خیابانهای پر از فریاد، با چشمانی بسته، بیتفاوت عبور کردند.
تاریخ بیرحم است و فراموش نمیکند. روزی فرا میرسد که همین زمیننشینان به آسمان نگاه کنند و ببینند آزادی، مدیون خون و لبخند کسانی است که برای آن جنگیدند.
ای آزادیخواهان، شما شعلههایی هستید که حتی در میان بیتفاوتی، زنده میمانید و راه را روشن میکنید.
#پارسا_قبادی
#چشم_برای_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در میان تاریکی و صدای فریادها، در قلب مبارزهای که جان و ایمان میطلبد، شما ایستادهاید؛ نه تنها با چشمهایتان، بلکه با تمام وجودتان. لحظهای که نگاه شما از دیدن بازماند، اما روح شما دیدن را آغاز کرد. چشمی که به بهای آزادی روشن شد و جهانی را به تماشای شجاعت شما دعوت کرد.
وقتی که درد، پنجه بر روح میکشد، لبخندتان حکایتی است از ایمانی که هیچ دیکتاتوری قادر به خاموش کردنش نیست. شما نشان دادید که پیروزی نه در سلامت جسم، بلکه در عظمت روح است. زخمتان، نشانی است از نبردی که تاریخ را مینویسد، از مقاومتی که مسیر آینده را هموار میکند.
اکنون، با غرور به جلو نگاه میکنید؛ نه با چشمانتان، بلکه با حقیقتی که در قلبتان میتپد. آسیبی که دیدید، پرچمی است بر فراز آزادی. هرگز شرمگین نباشید، زیرا شما باختن را به معنی ایستادگی در برابر ظلم، برای همیشه به پیروزی بدل کردید.
در سرزمینی که عدهای سرهایشان را از حقیقت برمیگردانند و در زیر سایهی تحقیر و سرکوب، عادت کردهاند زنجیرها را نادیده بگیرند، شما متفاوتید. آنها آزادی را چون رویا میبینند، اما شما آن را زندگی میکنید.
در همان لحظهای که شما با قلبی مملو از عشق به آزادی و لبخندی بر لب، بهای نبرد را با چشمانتان پرداختید، آنها در خیابانهای پر از فریاد، با چشمانی بسته، بیتفاوت عبور کردند.
تاریخ بیرحم است و فراموش نمیکند. روزی فرا میرسد که همین زمیننشینان به آسمان نگاه کنند و ببینند آزادی، مدیون خون و لبخند کسانی است که برای آن جنگیدند.
ای آزادیخواهان، شما شعلههایی هستید که حتی در میان بیتفاوتی، زنده میمانید و راه را روشن میکنید.
#پارسا_قبادی
#چشم_برای_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته مراسم سالگرد جانباختن هموطنانمان در اثر شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری برگزار شد.
در این مراسم جمعی از خانوادههای دادخواه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و البته تعدادی از آسیبدیدگان هم حضور داشتند.
در این ویدیو میبینید که نادر ابراهیمبیگی، مصدوم از ناحیه هر دو چشم، پیام خانوادههای دادخواه را بیان میکند.
«دادخواهی» فصل مشترک اقشار زیادی از مردم رنجکشیده ایران است که آنها را به هم پیوند میدهد. درد مشترک آدمها را به هم نزدیک میکند. همه زخمخورده یک حکومت جنایتکار هستیم و با هم خواهیم بود تا رسیدن به پیروزی.
ویدیو از استوری مهرداد آقافضلی، پدر جاویدنام یلدا آقافضلی
#دادخواهی #حسین_نادربیگی #چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #هواپیمای_اوکراینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این مراسم جمعی از خانوادههای دادخواه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و البته تعدادی از آسیبدیدگان هم حضور داشتند.
در این ویدیو میبینید که نادر ابراهیمبیگی، مصدوم از ناحیه هر دو چشم، پیام خانوادههای دادخواه را بیان میکند.
«دادخواهی» فصل مشترک اقشار زیادی از مردم رنجکشیده ایران است که آنها را به هم پیوند میدهد. درد مشترک آدمها را به هم نزدیک میکند. همه زخمخورده یک حکومت جنایتکار هستیم و با هم خواهیم بود تا رسیدن به پیروزی.
ویدیو از استوری مهرداد آقافضلی، پدر جاویدنام یلدا آقافضلی
#دادخواهی #حسین_نادربیگی #چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #هواپیمای_اوکراینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وریا غفوری در کنار دادخواهان
صفحه اینستاگرام خانواده جاویدنام امیرمهدی فرخیپور، تصاویری از حضور وریا غفوری در کنار پدران دادخواه امیرمهدی فرخیپور، مهرداد آقافضلی و فرزین معروفی و دو تن از مصدومان چشم حسین نادربیگی و متین حسنی منتشر کرده است.
امیر مهدی فرخیپور چهار روز قبل از جشن تولد ۱۸ سالگیاش در تهران کشته شد؛ در روز پنجم مهر ماه ۱۴۰۱.
او سال یازدهم رشته گرافیک بود. سه سالی بود در کارگاه کفاشی و فروشگاه کیف و کفش پدرش کار میکرد. و علاقه زیادی هم به برقکاری داشت.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که او در تصادف رانندگی کشته شده است.
اما خانوادهاش میگویند شواهد کافی در دست دارند که نشان میدهد او به دست ماموران کشته شده؛ از جمله پیامهایی که او ساعتی پیش از کشته شدن برای دوستدخترش فرستاده بود.
#وریا_غفوری
#دادخواهی #چشم_برای_آزادی #متین_حسنی #حسین_نادربیگی #یلدا_آقافضلی #فرزین_معروفی #امیرمهدی_فرخی_پور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صفحه اینستاگرام خانواده جاویدنام امیرمهدی فرخیپور، تصاویری از حضور وریا غفوری در کنار پدران دادخواه امیرمهدی فرخیپور، مهرداد آقافضلی و فرزین معروفی و دو تن از مصدومان چشم حسین نادربیگی و متین حسنی منتشر کرده است.
امیر مهدی فرخیپور چهار روز قبل از جشن تولد ۱۸ سالگیاش در تهران کشته شد؛ در روز پنجم مهر ماه ۱۴۰۱.
او سال یازدهم رشته گرافیک بود. سه سالی بود در کارگاه کفاشی و فروشگاه کیف و کفش پدرش کار میکرد. و علاقه زیادی هم به برقکاری داشت.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که او در تصادف رانندگی کشته شده است.
اما خانوادهاش میگویند شواهد کافی در دست دارند که نشان میدهد او به دست ماموران کشته شده؛ از جمله پیامهایی که او ساعتی پیش از کشته شدن برای دوستدخترش فرستاده بود.
#وریا_غفوری
#دادخواهی #چشم_برای_آزادی #متین_حسنی #حسین_نادربیگی #یلدا_آقافضلی #فرزین_معروفی #امیرمهدی_فرخی_پور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سلام توانا، تصاویری از رزمایش روز گذشته نیروهای سرکوبگر سپاهی و بسیجی دیدم که در شبکههای اجتماعی منتشر شده و نشان میدهد که آنها به کودکان خردسال خود لباس نظامی پوشانده و آنها به رزمایش بردند، جدا از آنکه این موضوع نقض حقوق کودک است، متنی خطاب به این سرکوبگران نوشتم که برایتان ارسال میکنم. این متن به شرح زیر است:
آیا فرزندت میداند؟
آیا هیچوقت به چشمهای معصوم فرزندت نگاه کردهای و از خودت پرسیدهای که او در آینده چهچیزی از تو خواهد دانست؟ آیا میداند پدری که او را میپرورد و برایش قهرمان است، در خیابانهای این سرزمین قهرمانان واقعی را کشته یا چشمانشان را برای همیشه بسته است؟ آیا او خواهد فهمید که دستان پدرش به خون بیگناهان آلوده است؟
روزی خواهد رسید که این رژیم فرو خواهد ریخت؛ چرا که هیچ ظلمی ماندنی نیست. تاریخ ثابت کرده که هر نظامی که بر پایهی خون و ظلم ایستاده، نابود شده است. آن روز، تو میمانی و فرزندت. او از تو خواهد پرسید که چرا به جای حمایت از مردم، از حکومتی حمایت کردی که جز درد و بدبختی چیزی برای این سرزمین نداشت؟ او از تو خواهد پرسید که چرا خشم و گلوله را بر دلهای بیپناه مردم فرو ریختی؟
کودکت شاید امروز کوچک باشد، اما فردا که بزرگ شود، نمیتوانی به او دروغ بگویی. او حقیقت را از زبان تاریخ، از زبان مردم، و شاید حتی از زبان بازماندگان قربانیان تو خواهد شنید. آن روز، شرم و حسرت تنها یادگار تو خواهد بود.
پیش از آنکه خیلی دیر شود، از خودت بپرس: چه چیزی تو را به این راه کشانده است؟ آیا ارزش دارد که به خاطر دستمزد یا وعدههای دروغین، جان بیگناهان را بگیری و آیندهی خودت و خانوادهات را در آتش خشم مردم بسوزانی؟
تصمیم با توست. هنوز فرصت داری که برگردی و در کنار مردم بایستی، نه مقابلشان. هنوز میتوانی کاری کنی که فرزندت به تو افتخار کند، نه اینکه از نام تو شرمنده باشد.
آیندهی خودت و خانوادهات را با دستان خودت نسوزان. خون بیگناهان روی شانههای تو سنگینی خواهد کرد، و هیچ گریزی از قضاوت تاریخ و وجدان نخواهد بود.»
ـ متن و تصویر ارسالی مخاطبان
#نه_به_جمهوری_اسلامی #جمهوری_اسلامی_رفتنی_است #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آیا فرزندت میداند؟
آیا هیچوقت به چشمهای معصوم فرزندت نگاه کردهای و از خودت پرسیدهای که او در آینده چهچیزی از تو خواهد دانست؟ آیا میداند پدری که او را میپرورد و برایش قهرمان است، در خیابانهای این سرزمین قهرمانان واقعی را کشته یا چشمانشان را برای همیشه بسته است؟ آیا او خواهد فهمید که دستان پدرش به خون بیگناهان آلوده است؟
روزی خواهد رسید که این رژیم فرو خواهد ریخت؛ چرا که هیچ ظلمی ماندنی نیست. تاریخ ثابت کرده که هر نظامی که بر پایهی خون و ظلم ایستاده، نابود شده است. آن روز، تو میمانی و فرزندت. او از تو خواهد پرسید که چرا به جای حمایت از مردم، از حکومتی حمایت کردی که جز درد و بدبختی چیزی برای این سرزمین نداشت؟ او از تو خواهد پرسید که چرا خشم و گلوله را بر دلهای بیپناه مردم فرو ریختی؟
کودکت شاید امروز کوچک باشد، اما فردا که بزرگ شود، نمیتوانی به او دروغ بگویی. او حقیقت را از زبان تاریخ، از زبان مردم، و شاید حتی از زبان بازماندگان قربانیان تو خواهد شنید. آن روز، شرم و حسرت تنها یادگار تو خواهد بود.
پیش از آنکه خیلی دیر شود، از خودت بپرس: چه چیزی تو را به این راه کشانده است؟ آیا ارزش دارد که به خاطر دستمزد یا وعدههای دروغین، جان بیگناهان را بگیری و آیندهی خودت و خانوادهات را در آتش خشم مردم بسوزانی؟
تصمیم با توست. هنوز فرصت داری که برگردی و در کنار مردم بایستی، نه مقابلشان. هنوز میتوانی کاری کنی که فرزندت به تو افتخار کند، نه اینکه از نام تو شرمنده باشد.
آیندهی خودت و خانوادهات را با دستان خودت نسوزان. خون بیگناهان روی شانههای تو سنگینی خواهد کرد، و هیچ گریزی از قضاوت تاریخ و وجدان نخواهد بود.»
ـ متن و تصویر ارسالی مخاطبان
#نه_به_جمهوری_اسلامی #جمهوری_اسلامی_رفتنی_است #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیامک اعظمی، برادر جاویدنام سپهر اعظمی، این ویدیو را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد و نوشت:
« #حسین_نادربیگی که بینایی هر دو چشمش را از دست داده بود
اما با خندههایش پیام امید و زندگی میدهد
برای دیدن حقیقت احتیاجی به دیدن نیست چون با چشم بسته هم میشه نورِ حقیقت رو دید
تنها باید باور داشته باشیم
که بهار نزدیکه
و هیچگاه دست همدیگر رها نکنیم
(ماهمدیگر داریم)»
#سپهر_اعظمی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
« #حسین_نادربیگی که بینایی هر دو چشمش را از دست داده بود
اما با خندههایش پیام امید و زندگی میدهد
برای دیدن حقیقت احتیاجی به دیدن نیست چون با چشم بسته هم میشه نورِ حقیقت رو دید
تنها باید باور داشته باشیم
که بهار نزدیکه
و هیچگاه دست همدیگر رها نکنیم
(ماهمدیگر داریم)»
#سپهر_اعظمی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در اثر شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر به چشمها در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در صفحه اینستاگرامش با شجاعت از تجربه دردناک خود و ارادهاش برای ادامه زندگی نوشت.
متن کامل نوشته مهبانو به شرح زیر است:
«... از اولین لحظهای که درد چشمم رو احساس کردم همون لحظهای که کل جمعیت به هم ریخت، همون لحظهای که فهمیدم تیر خوردم کنار همه صحنههایی که در ثانیه داشت رقم میخورد با خودم تکرار میکردم هرچی که شد مبادا خم به ابروت بیاری. نمیدونستم دارم چیکار میکنم فقط یه صدایی تو گوشم میگفت بدو سمت خیابون، بمونی میبرنت... بعد چند روز که خونه شبیه غمکده شده بود و تنها آدمی که سعی میکرد عادی رفتار کنه فقط خودم بودم، توی اتاقم دراز کشیده بودم و از درد تو سکوت به خودم میپیچیدم که صدای هق هق گریه مامان و بابا رو از آشپزخونه شنیدم. درست متوجه نمیشدم چی میگن فقط این حرف بابا رو شنیدم که به مامان گفت؛ قرار بود توی پیری اون دست ما رو دنبال خودش بکشه حالا ما دستش رو میکشیم... شنیدن این حرف خیلی برام سخت و سنگین بود. من میدونستم قرار نیست زندگیم زمین گیر بشه، میدونستم که آدم تسلیم شدن نیستم، میدونستم که مدت زیادی طول نمیکشه که دوباره خودم و زندگیم رو روی روال بندازم. با همه تلاشی که میکردم به همه نشون بدم میتونم درد و رنج اون اتفاق رو تاب بیارم اما بازم طول کشید که خیالشون راحت بشه من میتونم خودم رو به خودم برگردونم. تقصیری نداشتند، من رو تو هر حالتی محکم و سرپا دیده بودند الا این حالت جدید؛ اولین باری بود که دخترشون بخاطر جنایتی که در حقش شده بود بینایی و زیبایی چشمش رو از دست میداد... شاید اگه من به جای اونا بودم دیدن بچهای که سالها براش زحمت و سختی کشیده بودم تا به بار بشینه تو اون وضعیت با تموم شدن زندگیش برام هیچ فرقی نداشت. ولی من از روز بعدش صبح زودتر از همه بیدار میشدم، میز صبحانه رو می چیدم و منتظر میشدم بقیه بیدار بشن و با خودم عهد کردم که هر روز بیشتر از روز قبل برای زندگی کردن، برای "درست زندگی کردن" تلاش کنم. حتی با یه چشم :) پ.ن؛ به اندازه همه لحظههایی که گذشت و میگذره حرف دارم برای گفتن و نوشتن...»
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته مهبانو به شرح زیر است:
«... از اولین لحظهای که درد چشمم رو احساس کردم همون لحظهای که کل جمعیت به هم ریخت، همون لحظهای که فهمیدم تیر خوردم کنار همه صحنههایی که در ثانیه داشت رقم میخورد با خودم تکرار میکردم هرچی که شد مبادا خم به ابروت بیاری. نمیدونستم دارم چیکار میکنم فقط یه صدایی تو گوشم میگفت بدو سمت خیابون، بمونی میبرنت... بعد چند روز که خونه شبیه غمکده شده بود و تنها آدمی که سعی میکرد عادی رفتار کنه فقط خودم بودم، توی اتاقم دراز کشیده بودم و از درد تو سکوت به خودم میپیچیدم که صدای هق هق گریه مامان و بابا رو از آشپزخونه شنیدم. درست متوجه نمیشدم چی میگن فقط این حرف بابا رو شنیدم که به مامان گفت؛ قرار بود توی پیری اون دست ما رو دنبال خودش بکشه حالا ما دستش رو میکشیم... شنیدن این حرف خیلی برام سخت و سنگین بود. من میدونستم قرار نیست زندگیم زمین گیر بشه، میدونستم که آدم تسلیم شدن نیستم، میدونستم که مدت زیادی طول نمیکشه که دوباره خودم و زندگیم رو روی روال بندازم. با همه تلاشی که میکردم به همه نشون بدم میتونم درد و رنج اون اتفاق رو تاب بیارم اما بازم طول کشید که خیالشون راحت بشه من میتونم خودم رو به خودم برگردونم. تقصیری نداشتند، من رو تو هر حالتی محکم و سرپا دیده بودند الا این حالت جدید؛ اولین باری بود که دخترشون بخاطر جنایتی که در حقش شده بود بینایی و زیبایی چشمش رو از دست میداد... شاید اگه من به جای اونا بودم دیدن بچهای که سالها براش زحمت و سختی کشیده بودم تا به بار بشینه تو اون وضعیت با تموم شدن زندگیش برام هیچ فرقی نداشت. ولی من از روز بعدش صبح زودتر از همه بیدار میشدم، میز صبحانه رو می چیدم و منتظر میشدم بقیه بیدار بشن و با خودم عهد کردم که هر روز بیشتر از روز قبل برای زندگی کردن، برای "درست زندگی کردن" تلاش کنم. حتی با یه چشم :) پ.ن؛ به اندازه همه لحظههایی که گذشت و میگذره حرف دارم برای گفتن و نوشتن...»
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، تصویری از پوستر قربانیان عملیات تروریستی حماس که در سنای آمریکا نصب شده منتشر کرد و از اینکه نام کشور عزیزمان به واسطه حکومت مستقر در آن به عنپان حامی تروریستها آورده میشود ابراز ناراحتی کرد.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
کشور ایران جدا از حکومت کثیف و تروریست ج.ا هست ، روزی را خواهیم دید که نامکشور ما با افتخار در دنیا نام برده میشود.
اینجا ساختمان سنا امریکا هست 🤦🏾♀️
#زن_زندگی_آزادی #ایران_من #نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
کشور ایران جدا از حکومت کثیف و تروریست ج.ا هست ، روزی را خواهیم دید که نامکشور ما با افتخار در دنیا نام برده میشود.
اینجا ساختمان سنا امریکا هست 🤦🏾♀️
#زن_زندگی_آزادی #ایران_من #نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech