آموزشکده توانا
54.3K subscribers
32.9K photos
38.2K videos
2.55K files
19.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بیانیه رضا محمدحسینی از زندان قزل‌حصار: سالگرد تأسیس سپاه، سالگرد گسترش سرکوب است، نه افتخار ملی!

امروز دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. سپاهی که برای پاسداری از حکومت ایجاد شد و نه منافع ملت ایران.
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی، در این رابطه بیانیه‌ای به شرح زیر صادر کرد:

«در سالگرد تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از پشت دیوارهای بلند زندان قزل‌حصار، صدایم را به بیرون می‌فرستم تا یادآور شوم که این نهاد، نه حافظ امنیت مردم، بلکه بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت، آزادی و کرامت ملت ایران است.

سپاه پاسداران که به‌دستور روح‌الله خمینی پایه‌گذاری شد، از همان ابتدا به عنوان بازوی سرکوب حکومت عمل کرد، امروز هم بعد از ۴۶ سال، همچنان پاسدار حاکمیت استبداد، فساد و خونریزی‌ست. آنچه در عمل شاهد آن هستیم، نهادی است که با تشکیل قرارگاه‌هایی چون ثارالله، قلب پایتخت را به مرکز طراحی سرکوب، آدم‌ربایی، بازداشت‌های فراقانونی، شکنجه، اعتراف‌گیری اجباری و قتل‌های هدفمند تبدیل کرده است.

قرارگاه ثارالله، همان جایی‌ست که فرمان کشتار معترضان در آبان ۹۸، سرکوب اعتراضات سراسری، و اجرای سناریوهای امنیتی برای حذف آزادی‌خواهان صادر شد. این قرارگاه، عملاً دولت سایه‌ای‌ست که بر ارتش، پلیس، قوه قضاییه، و حتی بر دولت مسلط است. در شرایط بحرانی، این نهاد کنترل تمامی ارکان کشور را در دست می‌گیرد و با خشونتی عریان و برنامه‌ریزی‌شده به جان مردم می‌افتد.

سپاه، نه تنها در ایران، بلکه در منطقه نیز به منبع بی‌ثباتی و خشونت بدل شده است. از لبنان و سوریه گرفته تا عراق و یمن، دست‌های آلوده‌ی این نهاد، پشت پرده‌ی جنگ، ترور و افراطی‌گری است. جمهوری اسلامی با تکیه بر بازوی سرکوبگر سپاه، نه‌فقط مردم خود را در بند کرده، بلکه منطقه را نیز در آتش افراط‌گرایی می‌سوزاند.
من، رضا محمدحسینی، که به‌خاطر اعتراض به جنایات این نهاد بازداشت شدم، بار دیگر اعلام می‌کنم:
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید فوراً در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار گیرد.

این نهاد با نقض گسترده حقوق بشر، خشونت ساختاری، و جنایت علیه بشریت، شایسته هیچ عنوانی جز «تروریست حکومتی» نیست.
اگر جهان خواهان ثبات در منطقه و آزادی در ایران است، باید چشم بر حقیقت نگشوده‌شده‌ی سپاه باز کند.

سپاه، قلب تپنده‌ی سرکوب در جمهوری اسلامی‌ست. بدون سپاه، استبداد نفس نمی‌کشد.

رضا محمدحسینی
از زندان قزل‌حصار،
اردیبهشت ۱۴۰۴»

عکس: از ویدیوی رضا محمدحسینی، مقابل قرارگاه ثارالله سپاه، در اردیبهشت ۱۴۰۲

#irgcterrorists

#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نیروی انتظامی در مدارس برای تحمیل حجاب؛ جمهوری اسلامی به‌درستی دانش‌آموزان را تهدیدی برای بقای خود می‌بیند!

در ادامه‌ی روند امنیتی‌سازی محیط آموزش و پرورش، به‌تازگی جلسه‌ای میان احمدرضا رادان، فرمانده فراجا و علیرضا کاظمی، وزیر آموزش‌وپرورش برگزار شد که در آن، تفاهم‌نامه‌ای رسمی بین این دو نهاد امضا شد. تفاهم‌نامه‌ای که عملاً مدارس را به پادگان‌هایی برای کنترل بدن، فکر و رفتار دانش‌آموزان تبدیل می‌کند.

این سند تازه‌ترین گام در پروژه‌ای است که جمهوری اسلامی سال‌هاست دنبال می‌کند:
خنثی‌سازی مدرسه.
اما از زمان آغاز انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، سرعت و شدت این پروژه به‌طرز چشمگیری افزایش یافته:

– نصب دوربین برای کنترل پوشش
– تحمیل حجاب اجباری
– بازداشت، تهدید و پرونده‌سازی برای دانش‌آموزان معترض
– حملات شیمیایی به مدارس دخترانه
– اخراج و تهدید معلمان مستقل
– تبدیل محیط آموزشی به فضای تبلیغاتی و ایدئولوژیک حکومت

اکنون نیز با رسمی شدن حضور پلیس در مدارس، حاکمیت حتی تظاهر به آموزشی بودن مدرسه را کنار گذاشته.

اما ما دانش‌آموزان پیشرو، ایستاده‌ایم.

در انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، دانش‌آموزان یکی از پیشتازترین نیروها بودند. ما نه‌تنها از حکومت عبور کردیم، بلکه به صدای بلند مقاومت در برابرش تبدیل شدیم:

در خیابان فریاد زدیم، در کلاس مقاومت کردیم، مقنعه‌ها را کنار گذاشتیم، عکس‌های رهبران حکومت را پاره کردیم، آخوندها را از مدرسه بیرون انداختیم و با معلمانی که کنارمان ایستادند، متحد شدیم.
بازداشت شدیم، مجروح شدیم، کشته دادیم — اما عقب ننشستیم.
اعتصاب کردیم، تحریم کردیم، سکوت نکردیم.

ما ساختار مدرسه را از درون به چالش کشیدیم. و نسلی که این توان را در مدرسه نشان داد، فردا در دانشگاه به خطر بزرگ‌تری برای جمهوری اسلامی بدل خواهد شد.

مدرسه برای ما زندان نخواهد شد.
آنها می‌خواهند مدرسه را به کارخانه‌ای برای تولید نسل مطیع تبدیل کنند، اما ما بارها نشان داده‌ایم که تسلیم‌ناپذیر هستیم.

خطاب به دانش‌آموزان سراسر کشور:
ما با همیم، متحد، مصمم و آماده‌ی ادامه‌ی مبارزه.
از یاد نبریم: نه پلیس، نه تهدید، نه دیوارهای بلند مدرسه نمی‌توانند جلوی نسلی را بگیرند که «آزادی» را انتخاب کرده است.

ـ این بیانیه در کانال تلگرام دانس‌آموزان انقلابی بوشهر منتشر شده است.

#زن_زندگی_آزادی #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_پوشش_اجباری #مدرسه_جای_پلیس_نیست #مدرسه_پادگان_نیست #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
رزگار بیگ‌زاده بابامیری: گفتند جنازه‌ات را در کانال فاضلاب و دریاچه و گورهای دسته‌جمعی ناشناس مخفی می‌کنیم

رزگار بیگ‌زاده بابامیری، زندانی سیاسی، طی نامه‌ای از شکنجه‌هایی که در زندان بر او رفته است گفته است. متن این نامه در ادامه می‌آید:
در تلاشم با نگارش این متن که داستان ۱۳۰ روز بازداشت و وضعیت من [را] در تمام این مدت بازگو می‌کند، صدای خودم را به دنیای متمدن برسانم. در شرایطی که تحت نظارت مداوم مخبرین و سیستم‌های نظارتی زندان به سر می‌برم و طبیعتا تنش و فشار مضاعف و مستمری را تجربه می‌کنم، تمرکز یافتن در نگارش کار چندان ساده‌ای نیست.
در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۴۰۲ طی یک تماس تلفنی از سوی فردی به نام سعیدی که خود را مأمور اداره اطلاعات بوکان معرفی نمود، در ساعت ۵ عصر به مکانی در حوالی تالار روژ در حومه شهر بوکان فراخوانده شدم و پس از مراجعه به محل مورد اشاره توسط سعیدی و فرد دیگری که بعدا فهمیدم بازجوی پرونده ماست و نام سازمانی‌اش قربانی است، به اداره اطلاعات بوکان منتقل شدم. تا حوالی ساعت ۱۰ شب در یک اتاق بازداشت شدم از ساعت ۱۰ شب تیم بازجویان شامل ۶ نفر که شامل سعیدی و قربانی و رییس اداره اطلاعات بوکان موسوم به نام سازمانی حجتی، و سه مامور ناشناس دیگر به صورت شیفتی مورد وحشیانه‌ترین اشکال شکنجه و ضرب‌و‌شتم قرار گرفتم.
ضمن ضرب‌وشتم مداوما مورد تهدید به مرگ و توهین و تحقیر قرار می‌گرفتم و مرتب توسط حجتی و قربانی و سعیدی متذکر می‌شدم که در مکانی هستم که قبلا ده‌ها نفر از به‌قول خودشان «اغتشاش‌گر[ان]» تحت شکنجه کشته شده‌اند؛ قرار دارم و به سرنوشت آنان گرفتار می‌شوم و عاقبت جنازه‌ام مثل جنازه‌ آنان در دریاچه سد بوکان و کانال فاضلاب و گورهای دسته‌جمعی پرت خواهد شد.
تمام تلاش خود را معطوف این مسئله نمودند به من بفهمانند به آخر خط رسیده‌ام و آنهایی که شکنجه‌‌ام می‌کنند در مصونیت مطلق قانونی قرار دارند و مرگ من هیچ عواقبی برای شکنجه‌گرانم نخواهد داشت. صد البته توحش آنان در شکنجه به خوبی نشان می‌داد واقعا هیچ نگرانی نسبت به مرگ من تحت شکنجه ندارند. در طول سه شب شکنجه در اداره اطلاعات بوکان ده‌ها بار زیر ضرب‌وشتم و شوک‌های الکتریکی بیهوش شدم.
[در پی] بیش از حدود ۷۲ ساعت شکنجه مداوم در معیت چند متهم دیگر در یک ون ویژه حمل زندانیان تحت اسکورت کاروانی از خودروهای حامل افراد لباس شخصی مسلح با تدابیری ویژه و شبانه به بازداشتگاه اداره اطلاعات استان آذربایجان غربی واقع در ارومیه منتقل شدم.
از همان ابتدا در ارومیه تحت شکنجه‌هایی به قول خودشان تخصصی و حرفه‌ای و متنوع و برنامه‌ریزی‌شده قرار گرفتم. تکنیک‌های متنوعی در بازجویی‌های بازداشتگاه ارومیه بر من اعمال شد که تعدادی از آنان را به اختصار بازگو می‌کنم تا خواننده این متن بهتر در جریان حال‌وهوای مهیب شکنجه‌ها قرار گیرد.
۱- تکنیک القای خفگی: با دست و پا و چشم بسته در حالی که کیسه‌ای بر سر من کشیده می‌شد، به صورت افقی و به پشت در جایی شبیه حمام یا سرویس دستشویی قرار داده می‌شدم و جریان آب بر روی سر و صورت من باز می‌شد که مرگ در هراس از خفگی را به صورت وحشتناک بر من القا می‌کرد.
۲- تکنیک اعدام صوری (دار زدن): من را با صورت و دست و چشم بسته در نیمه‌های شب کاملا ناگهانی از سلول انفرادی به یک اتاق نامعلوم منتقل می‌کردند و وادارم می‌کردند ساعت‌ها با طنابی دور گردن روی یک چهارپایه بایستم و من را تهدید به اعدام در گمنامی و خفا می‌کردند و سعی می‌کردند تا جایی که می‌شود، مرعوبم کنند.
۳- تکنیک اعدام صوری (تیر باران): با دست و پا و چشمان بسته ضمن تهدید و تحقیر و استهزاء مدام، با چکاندن ماشه سلاح‌هایشان به من می‌گفتند: اسمت را هیچ کجا به عنوان زندانی ثبت نکرده‌ایم که وقتی حین بازجویی کشته شدی به‌راحتی جنازه‌ات را مثل جنازه اغتشاشگران (معترضین) در کانال فاضلاب و در دریاچه و گورهای دسته‌جمعی ناشناس مخفی کنیم.
۴- تکنیک شوک الکتریکی: با چشم بسته و دست‌های بسته به صندلی طناب‌پیچ می‌شدم و توسط مامورین اداره اطلاعات، ضمن توهین و تحقیر و ورود به حریم شخصی و خانوادگی با وارد کردن شوک الکتریکی به نرمه گوش، بیضه‌ها، نوک سینه‌ها، ستون فقرات، پهلو و زیربغل‌ها و ران‌ها و گیجگاهم درد وحشتناکی را به من وارد می‌نمودند تا آنچه را می‌خواستند بنویسم یا جلو دوربین تکرار کنم.
۵- تکنیک اعمال بی‌خوابی مستمر: مامورین اداره اطلاعات چندین شبانه‌روز پی‌درپی، با سرکشی مداوم و ایجاد سروصدا و ناسزا و ورود به سلول و ضرب‌وشتم و هر وسیله‌ی دیگری که بتواند مانع خواب من شود، تلاش می‌کردند مانع تمرکز و آرامشم شوند تا مقاومتم بشکند و طبق سناریوهای بازجویان بنویسم و جلو دوربین دیکته‌های آنان را تکرار کنم. این در حالی است که تنها جرم من کمک به همنوع است.

ادامه نامه را در سایت توانا بخوانید


#رزگار_بابامیری #رزگار_بیگ_زاده_بابامیری #بیانیه
۳۴ زندانی سیاسی بند ۴ زندان اوین، با انتشار بیانیه‌ای خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط محمد نجفی، رسیدگی پزشکی، و همچنین عودتِ پروانه وکالت او شدند

متن این بیانیه به شرح زیر است:

«اوین، بند چهار ـ یک، چهار اردی‌بهشت هزار و چهارصد و چهار

ما روایت می‌کنیم

این یک بیانیه سیاسی نیست. روایتی ژورنالیستی هم نیست. این، روایتی فاخر از وکیلِ انسان، از محمد نجفی، خطاب به عموم مردم، تمامی نهادها و کنوانسیون‌های حقوق بشری و وکلاست.
ما، محکومان راه آزادی، ما، موکلان، ما، متهمان، و ما، سرزمین‌اندیشان، این بار نه برای خود، بلکه برای کسی شهادت می‌دهیم که برای ما متحمل هزینه‌هایی شده است که هر کدام به‌تنهایی برای برفکندن یک انسان کافی‌ است.
ما روایت می‌کنیم که محمد نجفی در هشتمین سال از محکومیت خود به سر می‌برد و یازده سال دیگر نیز باید حبس بکشد.
ما روایت می‌کنیم که محمد نجفی برای دفاع از انسان، دفاع از دیگری و نه از برای خود، یازده حکم غیرعادلانه از دستگاه استبدادی جمهوری اسلامی دریافت کرده است.
ما روایت می‌کنیم که تنِ محمد نجفی بارها بیمار گشته، ولی روحش نه، و این روحِ اوست که بدن بیمارَش را به دوش می‌کشد.
ما روایت می‌کنیم که محمد نجفی نه‌فقط در زندان، بلکه در تبعید نیز به سر می‌برد. او را از شازند و زندان اراک به تهران، زندان اوین، تبعید کرده‌اند.
ما روایت می‌کنیم که محمد نجفی بدون ذره‌ای تفاوت میان تمامی گرایش‌ها و جریان‌ها، برای همه با تمام توان به نفع انسان دفاع می‌کرد.
ما روایت می‌کنیم که پروانه وکالت او را باطل کردند تا ابزار او برای دفاع از انسان را از او ستانده باشند. این در حالی است که پس از این ابطالِ پروانه، ما او را بیش از پیش وکیلِ خود یافته‌ایم.
ما روایت می‌کنیم که محمد نجفی شاعرانه زندگی می‌کند و شاعرانه از بشر و حقوقش دفاع می‌کند.
ما روایت می‌کنیم که محمد نجفی، راوی رنج‌های ما بوده است و اگر او و امثال او ما را روایت نمی‌کردند، نامی از ما نبود.
ما روایت می‌کنیم که میان انجیرِ حیاتِ اوین و محمد نجفی دلبستگی وجود دارد و او حتی به آن درخت هم شخصیت داده است؛ به شکلی که با آن دار از دار سخن می‌گوید.
آری، یک بار هم شده ما روایت می‌کنیم که راوی چه دردهایی می‌کشد.
ما خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط محمد نجفی، رسیدگی پزشکی، و همچنین عودتِ پروانه وکالت ایشان هستیم.»

متن فوق به امضای سی‌وچهار تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی رسیده است.

اسامی امضاکنندگان:
محمود اجافلو، مطلب احمدیان، سعید احمدی دلجو، رضا اکبری منفرد، سجاد ایمان‌نژاد، شهریار براتی، وحید بنی‌عامریان، حامی بهادری، یدی بهاری زر، مهدی بهمن، مرتضی پروین، محمد حسن پوره، فرهاد حافظی، شاهرخ دانشورکار، امیر کیوان رحیمی، رضا رضایی، مهران رئوف، وحید سرخ‌گل، خشایار سفیدی، مازیار سیدنژاد، حسین شنبه‌زاده، محسن صادقپور، مرتضی صیدی، سپهر ضیایی، بابک علی‌پور، نصر الله فلاحی، پویا قبادی، فؤاد فتحی، امیر حسین مرادی، فرزاد معظمی گودرزی، محمد مسعود معینی، علی یونسی، میر یوسف یونسی، جواد منبری


محمد نجفی نخستین بار در سال ۱۳۹۷ پس از پیگیری شکنجه‌های منجر به جان‌باختن وحید حیدری، یکی از معترضان بازداشت‌شده دی‌ماه ۱۳۹۶ در اراک، بازداشت و زندانی شد.

این وکیل دادگستری پس از آن به دلیل فعالیت‌های حقوق بشری خود با پرونده‌سازی‌های متعدد از سوی نهادهای امنیتی مواجه شد و هم‌اکنون دوران محکومیتش را در بند چهار زندان اوین سپری می‌کند.

او در چند پرونده جداگانه با ۱۴ اتهام به بیش از ۲۱ سال حبس محکوم شده است و به نوشته سایت حقوق بشری هرانا، تاکنون تجمیع احکام برای محکومیت‌هایش صورت نگرفته است.

این وکیل دادگستری در طول دوران حبس خود با وجود ابتلا به بیماری‌‌های مختلف بارها از دریافت درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان محروم مانده است.

#محمد_نجفی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech