Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اسباب مرگ را مثل همیشه با دقت در کنار هم چیدهاند:
انفجار
بدنهای تکه تکه شده
گمشدگان
و سوگواریِ بیپایان
اسباب دروغ را مثل همیشه با دقت در کنار هم چیدهاند:
رییسجمهور نادان
وزیر دروغگو
و سپاه تروریستی پاسداران که در سکوت جنایت خود را تماشا میکند.
در سوگواری بیپایان ما رستگاری نیست. در عزای پنجاه سالهی ما کرامتی نیست. خشم ما باقیست و اینک وقت عزا نیست که هنگامهی خشم است. مبارزهی ما در پیروزی زندگی بر مرگ است. مبارزهی ما در پیروزی امید بر سستی و ناامیدیست. مبارزهی ما در پیروزی ایران است. در پیروزی ایران بر آخوند و سپاهی. در پیروزی ایران بر تحجر و تاریکی و جنایت. در پیروزی ایران بر آنچه این سرزمین را به خشکسالی و دروغ کشانده است.
ما کارگران زحمتکش اسکلهی بندرعباس را که قربانی این حکومت شدند فراموش نخواهیم کرد. ما قاتلین فرزندان ایران را #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم .
بخشی از سخنرانی حامد اسماعیلیون در تجمع تورنتو در حمایت از مردم #بندرعباس
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
#دادخواهی #PS752 #ps752justice
از صفحه اینستاگرام انجمن خانوادههای جانباختگان هواپیمای اوکراینی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
انفجار
بدنهای تکه تکه شده
گمشدگان
و سوگواریِ بیپایان
اسباب دروغ را مثل همیشه با دقت در کنار هم چیدهاند:
رییسجمهور نادان
وزیر دروغگو
و سپاه تروریستی پاسداران که در سکوت جنایت خود را تماشا میکند.
در سوگواری بیپایان ما رستگاری نیست. در عزای پنجاه سالهی ما کرامتی نیست. خشم ما باقیست و اینک وقت عزا نیست که هنگامهی خشم است. مبارزهی ما در پیروزی زندگی بر مرگ است. مبارزهی ما در پیروزی امید بر سستی و ناامیدیست. مبارزهی ما در پیروزی ایران است. در پیروزی ایران بر آخوند و سپاهی. در پیروزی ایران بر تحجر و تاریکی و جنایت. در پیروزی ایران بر آنچه این سرزمین را به خشکسالی و دروغ کشانده است.
ما کارگران زحمتکش اسکلهی بندرعباس را که قربانی این حکومت شدند فراموش نخواهیم کرد. ما قاتلین فرزندان ایران را #نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم .
بخشی از سخنرانی حامد اسماعیلیون در تجمع تورنتو در حمایت از مردم #بندرعباس
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
#دادخواهی #PS752 #ps752justice
از صفحه اینستاگرام انجمن خانوادههای جانباختگان هواپیمای اوکراینی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتقاد شدید وفا احمدپور، وفادار، از بیآبی و ناکارآمدی حکومت و محدودیتهای ناشی از محرومیت و حبس با پابند
وفا احمدپور این ویدیو را منتشر کرده است. او میگوید:
«آقا این چه وضعیه؟ چهار، پنج ساعته که آب این منطقه قطع شده. بابا ما چه گناهی کردیم که تو ایران به دنیا اومدیم؟ ناسلامتی اینجا تهرانه، پایتخته!
بلند شدم رفتم واسه خونه آب معدنی تهیه کردم. آخه زشته، همه حرفا رو نمیشه زد. یه دستشویی نمیتونی بری! همون بخوره تو سر من که یه مستاجرم.
ماهیانه فقط ۴۰۰ هزار تومن دارم هزینهی آب یه خونهای رو میدم که اصلاً از آبش استفاده نمیکنیم! بابا، چه گناهی کردیم؟
آرتیست یه مملکتم. ما رو گرفتید، به ما پابندم دادید، از کار بیکار شدیم، از زندگی افتادیم.
جای اینکه من کنسرت بذارم، جای اینکه درآمدزایی کنم، جای اینکه بخونم، باید بلند شم درگیر آب بشم؟
آخه چرا یه نفر پاسخگو نیست؟ به کجا باید زنگ بزنم؟
این چه وضعشه؟ به خدا قسم، راضیم بمیرم از این زندگی. این چه زندگیه واسه ما درست کردید؟
الان چهار روز دیگه میگیرید، میگید تبلیغ علیه نظام!
آقا، چه تبلیغی؟ شما نمیتونید یه دونه آبو مدیریت کنید. خدا نگذره ازتون.»
#قطع_آب #وفادار #وفا_احمدپور #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وفا احمدپور این ویدیو را منتشر کرده است. او میگوید:
«آقا این چه وضعیه؟ چهار، پنج ساعته که آب این منطقه قطع شده. بابا ما چه گناهی کردیم که تو ایران به دنیا اومدیم؟ ناسلامتی اینجا تهرانه، پایتخته!
بلند شدم رفتم واسه خونه آب معدنی تهیه کردم. آخه زشته، همه حرفا رو نمیشه زد. یه دستشویی نمیتونی بری! همون بخوره تو سر من که یه مستاجرم.
ماهیانه فقط ۴۰۰ هزار تومن دارم هزینهی آب یه خونهای رو میدم که اصلاً از آبش استفاده نمیکنیم! بابا، چه گناهی کردیم؟
آرتیست یه مملکتم. ما رو گرفتید، به ما پابندم دادید، از کار بیکار شدیم، از زندگی افتادیم.
جای اینکه من کنسرت بذارم، جای اینکه درآمدزایی کنم، جای اینکه بخونم، باید بلند شم درگیر آب بشم؟
آخه چرا یه نفر پاسخگو نیست؟ به کجا باید زنگ بزنم؟
این چه وضعشه؟ به خدا قسم، راضیم بمیرم از این زندگی. این چه زندگیه واسه ما درست کردید؟
الان چهار روز دیگه میگیرید، میگید تبلیغ علیه نظام!
آقا، چه تبلیغی؟ شما نمیتونید یه دونه آبو مدیریت کنید. خدا نگذره ازتون.»
#قطع_آب #وفادار #وفا_احمدپور #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیعدالتی در سایه شریعت؛ آزادی پدری که دخترش را کشت، تنها پس از سه ماه حبس
پدر دنیا حسینی، دختری که در ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ به دلیل درخواست طلاق با ضربات چاقو به قتل رسید، تنها سه ماه پس از ارتکاب این جنایت از زندان آزاد شد. گزارشها از ایران حاکی است که این فرد بهرغم قتل عمد دخترش، با بهرهبرداری از خلأهای قانونی و حمایتهای آشکار و پنهان، از مجازات جدی مصون مانده است.
بر پایه قوانین کیفری برگرفته از فقه اسلامی، پدر «مالک جان» فرزند تلقی میشود و از مجازات قصاص در قتل فرزند معاف است. در بهترین حالت، مجازات چنین جنایتی، تا سقف ۱۰ سال زندان است؛ اما حتی همین حکم سبک نیز غالباً به اجرا درنمیآید. آزادی این پدر تنها پس از گذشت سه ماه، بار دیگر نشان داد که در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، جان دختران در برابر اراده پدران فاقد ارزش حقوقی است.
از سویی دیگر، گزارشها حاکی است یکی از دامادهای این فرد، عضو نهاد سرکوبگر سپاه پاسداران است؛ ارتباطی که میتواند در تسریع آزادی او نقش داشته باشد. این رویداد نه تنها خانواده مقتول را با اندوه مضاعف و زخم بیعدالتی رها میکند، بلکه پیام هشداردهندهای به کل جامعه میفرستد: در جمهوری اسلامی، خشونت پدرانه علیه زنان نهتنها نادیده گرفته میشود، بلکه به شکلی ساختاری مورد چشمپوشی و حتی مشروعیت قانونی قرار میگیرد.
این نظام حقوقی، بهجای حمایت از قربانیان، زمینهساز بازتولید خشونت و تقویت حس مصونیت برای مرتکبان جنایت است. وقتی قتل دختر، تنها سه ماه حبس در پی داشته باشد، دیگر چهگونه میتوان از عدالت و امنیت برای زنان سخن گفت؟
مردان با اطلاع از همین نقض و بیعدالتیهای قانونی است که دختر خود را میکشند!
#دنیا_حسینی #دخترکشی #زن_کشی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پدر دنیا حسینی، دختری که در ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ به دلیل درخواست طلاق با ضربات چاقو به قتل رسید، تنها سه ماه پس از ارتکاب این جنایت از زندان آزاد شد. گزارشها از ایران حاکی است که این فرد بهرغم قتل عمد دخترش، با بهرهبرداری از خلأهای قانونی و حمایتهای آشکار و پنهان، از مجازات جدی مصون مانده است.
بر پایه قوانین کیفری برگرفته از فقه اسلامی، پدر «مالک جان» فرزند تلقی میشود و از مجازات قصاص در قتل فرزند معاف است. در بهترین حالت، مجازات چنین جنایتی، تا سقف ۱۰ سال زندان است؛ اما حتی همین حکم سبک نیز غالباً به اجرا درنمیآید. آزادی این پدر تنها پس از گذشت سه ماه، بار دیگر نشان داد که در نظام حقوقی جمهوری اسلامی، جان دختران در برابر اراده پدران فاقد ارزش حقوقی است.
از سویی دیگر، گزارشها حاکی است یکی از دامادهای این فرد، عضو نهاد سرکوبگر سپاه پاسداران است؛ ارتباطی که میتواند در تسریع آزادی او نقش داشته باشد. این رویداد نه تنها خانواده مقتول را با اندوه مضاعف و زخم بیعدالتی رها میکند، بلکه پیام هشداردهندهای به کل جامعه میفرستد: در جمهوری اسلامی، خشونت پدرانه علیه زنان نهتنها نادیده گرفته میشود، بلکه به شکلی ساختاری مورد چشمپوشی و حتی مشروعیت قانونی قرار میگیرد.
این نظام حقوقی، بهجای حمایت از قربانیان، زمینهساز بازتولید خشونت و تقویت حس مصونیت برای مرتکبان جنایت است. وقتی قتل دختر، تنها سه ماه حبس در پی داشته باشد، دیگر چهگونه میتوان از عدالت و امنیت برای زنان سخن گفت؟
مردان با اطلاع از همین نقض و بیعدالتیهای قانونی است که دختر خود را میکشند!
#دنیا_حسینی #دخترکشی #زن_کشی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«جنایت انفجار بندر رجایی را فراموش نمیکنیم
امروز چهارم می ۲۰۲۵ در بروکسل بلژیک جمع شدیم برای حادثه بندر عباس و اعدامهای سیاسی، تا اعتراضمان را به گوش همه برسانیم.
جنایتهای جمهوری اسلامی را فراموش نمیکنیم.»
ـ ویدیو و متن ارسالی مخاطبان
ـ این روزها هموطنان در کشورهای مختلف و در شهرهای متعددی تجمع کردند و به جنایات جمهوری اسلامی اعتراض کردند.
#نه_به_جمهورى_اسلامى #انفجار_بندرعباس #بندرگاه_رجایی #شهبندر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز چهارم می ۲۰۲۵ در بروکسل بلژیک جمع شدیم برای حادثه بندر عباس و اعدامهای سیاسی، تا اعتراضمان را به گوش همه برسانیم.
جنایتهای جمهوری اسلامی را فراموش نمیکنیم.»
ـ ویدیو و متن ارسالی مخاطبان
ـ این روزها هموطنان در کشورهای مختلف و در شهرهای متعددی تجمع کردند و به جنایات جمهوری اسلامی اعتراض کردند.
#نه_به_جمهورى_اسلامى #انفجار_بندرعباس #بندرگاه_رجایی #شهبندر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیخبری از وضعیت فاطمه سپهری در زندان؛ جان یک زندانی سیاسی در خطر است
از تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، فاطمه سپهری، فعال سیاسی محبوس در بند ۵ زندان وکیلآباد مشهد، هیچگونه تماس تلفنی با خانواده نداشته و از حضور در ملاقاتهای هفتگی نیز خودداری کرده است. خانواده او در بیخبری مطلق از وضعیت جسمی و روحیاش به سر میبرند و ناچارند هر چند روز یکبار به زندان مراجعه کنند، به امید آنکه شاید اجازهی تماس یا ملاقاتی کوتاه صادر شود.
فاطمه سپهری، یکی از امضاکنندگان بیانیه دوم ۱۴ فعال سیاسی و مدنی، از مهرماه ۱۴۰۱ به دلیل سخنان صریحش علیه جمهوری اسلامی و درخواست برای براندازی این نظام، در بازداشت بهسر میبرد. او با وجود ابتلا به بیماریهای قلبی، دیابت، فشار خون بالا و ضعف شدید جسمی، در مهر ۱۴۰۲ تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفت، اما بدون دریافت مرخصی درمانی و در حالی که هنوز در شرایط ناپایدار جسمی بود، به زندان بازگردانده شد.
بند ۵ زندان وکیلآباد که محل نگهداری اوست، فاقد استانداردهای بهداشتی و انسانی است. از سال ۱۴۰۱، پنجرههای این بند با آجر مسدود شدهاند و از ۱۵ آذر سال گذشته، به دستور مستقیم علی خامنهای، درِ بند نیز بسته شده است. نبود تهویه، اختلال جدی در سیستم فاضلاب، و بوی تعفن محیطی، این بند را به مکانی غیرقابل زیست بدل کردهاند؛ شرایطی که حیات زندانیان را، بهویژه زندانیان بیمار، بهشدت تهدید میکند.
خانواده فاطمه سپهری بارها هشدار دادهاند که مسئولیت مستقیم این وضعیت غیرانسانی و جانفرسا بر عهده مقامات زیر است:
نوید طباطبایی (قاضی ناظر زندان)
هادی اسماعیلزادگان (رئیس زندان مرکزی مشهد)
غلامرضا روشان (مدیرکل زندانهای خراسان رضوی)
و در نهایت، علی خامنهای (رهبر جمهوری اسلامی)
منبع: صفحه علی سپهری، برادر خانم سپهری
#فاطمه_سپهری #بیانبه۱۴ #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، فاطمه سپهری، فعال سیاسی محبوس در بند ۵ زندان وکیلآباد مشهد، هیچگونه تماس تلفنی با خانواده نداشته و از حضور در ملاقاتهای هفتگی نیز خودداری کرده است. خانواده او در بیخبری مطلق از وضعیت جسمی و روحیاش به سر میبرند و ناچارند هر چند روز یکبار به زندان مراجعه کنند، به امید آنکه شاید اجازهی تماس یا ملاقاتی کوتاه صادر شود.
فاطمه سپهری، یکی از امضاکنندگان بیانیه دوم ۱۴ فعال سیاسی و مدنی، از مهرماه ۱۴۰۱ به دلیل سخنان صریحش علیه جمهوری اسلامی و درخواست برای براندازی این نظام، در بازداشت بهسر میبرد. او با وجود ابتلا به بیماریهای قلبی، دیابت، فشار خون بالا و ضعف شدید جسمی، در مهر ۱۴۰۲ تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفت، اما بدون دریافت مرخصی درمانی و در حالی که هنوز در شرایط ناپایدار جسمی بود، به زندان بازگردانده شد.
بند ۵ زندان وکیلآباد که محل نگهداری اوست، فاقد استانداردهای بهداشتی و انسانی است. از سال ۱۴۰۱، پنجرههای این بند با آجر مسدود شدهاند و از ۱۵ آذر سال گذشته، به دستور مستقیم علی خامنهای، درِ بند نیز بسته شده است. نبود تهویه، اختلال جدی در سیستم فاضلاب، و بوی تعفن محیطی، این بند را به مکانی غیرقابل زیست بدل کردهاند؛ شرایطی که حیات زندانیان را، بهویژه زندانیان بیمار، بهشدت تهدید میکند.
خانواده فاطمه سپهری بارها هشدار دادهاند که مسئولیت مستقیم این وضعیت غیرانسانی و جانفرسا بر عهده مقامات زیر است:
نوید طباطبایی (قاضی ناظر زندان)
هادی اسماعیلزادگان (رئیس زندان مرکزی مشهد)
غلامرضا روشان (مدیرکل زندانهای خراسان رضوی)
و در نهایت، علی خامنهای (رهبر جمهوری اسلامی)
منبع: صفحه علی سپهری، برادر خانم سپهری
#فاطمه_سپهری #بیانبه۱۴ #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«تهدیدها همچنان ادامه دارد. از پیامکهای تهدیدآمیز که حتی به خانوادههایمان هم ارسال میشود تا تهدید به ارائه لایحه دیگری که دولت میخواهد درباره «حجاب و عفاف» بنویسد.
اما پاسخ ما زنان ایرانی به تهدیدها همین اتحاد است همین تصمیم به رسیدن به آزادی. همین شجاعت است.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
شما برای آزادی و رسیدن به آن چه کاری انجام میدهید؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
اما پاسخ ما زنان ایرانی به تهدیدها همین اتحاد است همین تصمیم به رسیدن به آزادی. همین شجاعت است.»
پیام ارسالی از همراهان توانا
شما برای آزادی و رسیدن به آن چه کاری انجام میدهید؟
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر فلاح؛ صدور حکم اعدام تنها به خاطر خسارت جزئی به ساختمان دادگستری!
منوچهر فلاح، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، به اتهام «محاربه» و تنها بهدلیل خسارتی ناچیز به ساختمان دادگستری رشت، به اعدام محکوم شده است؛ حکمی که با انتقادات گسترده حقوقی و حقوقبشری مواجه شده است.
بر اساس حکم صادرشده از سوی قاضی دادگاه انقلاب رشت، فلاح متهم شده که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، با انفجار یک «بمب صوتی دستساز» به در و نمای ساختمان دادگستری رشت آسیب ۲.۵ میلیون تومانی وارد کرده است؛ آن هم در نیمهشب، زمانی که هیچ فردی در محل حضور نداشته است. این انفجار طبق گزارش وزارت اطلاعات بدون تلفات، جراحت یا رعب عمومی واقعی بوده است. با این حال، قاضی دادگاه، با استناد به مواد ۲۷۹، ۲۸۲، ۲۸۳ و ۶۸۷ قانون مجازات اسلامی، این اقدام را مصداق محاربه دانسته، و استدلال کرده که «ساختمان دادگستری یک مکان امنیتی» محسوب میشود.
وکلا و کارشناسان حقوقی معتقدند استناد به چنین موضعی برای صدور حکم اعدام، فاقد مبنای قانونی معتبر است و اساساً نمیتوان بر پایه این خسارت جزیی، حکم سنگین محاربه و اعدام صادر کرد. در تبصرههای قانونی مربوط به محاربه، لزوم قصد فرد برای اخلال در نظم جامعه و مقابله با حکومت تصریح شده؛ در حالیکه نه شواهدی از قصد چنین عملی در پرونده وجود دارد و نه خسارت وارده مصداق تهدید جدی امنیتی بوده است.
فلاح که سابقه اعتراضات مدنی دارد، پیشتر نیز در پروندهای جداگانه بهدلیل «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» به حدود دو سال حبس محکوم شده بود. اما در پرونده دوم، پس از محاکمه غیابی از طریق ویدیوکنفرانس، به اعدام محکوم شد. او پیشتر در نامهای خطاب به دخترش عسل، ضمن تأکید بر بیگناهیاش، نوشت که تنها به دلیل اعتراض به بیعدالتی و فقر، بازداشت و اکنون به مرگ محکوم شده است.
این حکم ناعادلانه در حالی صادر شده که فلاح از بدو بازداشت تا صدور حکم، از حق دسترسی به وکیل محروم بوده است. هماکنون، پرونده او در دیوان عالی کشور در نوبت رسیدگی قرار دارد.
پرونده منوچهر فلاح نشانگر گسترش خطرناک دامنه اتهام محاربه است؛ بهگونهای که حتی یک انفجار بیخطر در یک ساختمان خالی نیز میتواند زمینهساز حکم اعدام شود.
گزارش ایران اینترنشنال در این باره را بخوانید:
https://www.iranintl.com/202505040253
#منوچهر_فلاح #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر فلاح، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، به اتهام «محاربه» و تنها بهدلیل خسارتی ناچیز به ساختمان دادگستری رشت، به اعدام محکوم شده است؛ حکمی که با انتقادات گسترده حقوقی و حقوقبشری مواجه شده است.
بر اساس حکم صادرشده از سوی قاضی دادگاه انقلاب رشت، فلاح متهم شده که در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، با انفجار یک «بمب صوتی دستساز» به در و نمای ساختمان دادگستری رشت آسیب ۲.۵ میلیون تومانی وارد کرده است؛ آن هم در نیمهشب، زمانی که هیچ فردی در محل حضور نداشته است. این انفجار طبق گزارش وزارت اطلاعات بدون تلفات، جراحت یا رعب عمومی واقعی بوده است. با این حال، قاضی دادگاه، با استناد به مواد ۲۷۹، ۲۸۲، ۲۸۳ و ۶۸۷ قانون مجازات اسلامی، این اقدام را مصداق محاربه دانسته، و استدلال کرده که «ساختمان دادگستری یک مکان امنیتی» محسوب میشود.
وکلا و کارشناسان حقوقی معتقدند استناد به چنین موضعی برای صدور حکم اعدام، فاقد مبنای قانونی معتبر است و اساساً نمیتوان بر پایه این خسارت جزیی، حکم سنگین محاربه و اعدام صادر کرد. در تبصرههای قانونی مربوط به محاربه، لزوم قصد فرد برای اخلال در نظم جامعه و مقابله با حکومت تصریح شده؛ در حالیکه نه شواهدی از قصد چنین عملی در پرونده وجود دارد و نه خسارت وارده مصداق تهدید جدی امنیتی بوده است.
فلاح که سابقه اعتراضات مدنی دارد، پیشتر نیز در پروندهای جداگانه بهدلیل «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» به حدود دو سال حبس محکوم شده بود. اما در پرونده دوم، پس از محاکمه غیابی از طریق ویدیوکنفرانس، به اعدام محکوم شد. او پیشتر در نامهای خطاب به دخترش عسل، ضمن تأکید بر بیگناهیاش، نوشت که تنها به دلیل اعتراض به بیعدالتی و فقر، بازداشت و اکنون به مرگ محکوم شده است.
این حکم ناعادلانه در حالی صادر شده که فلاح از بدو بازداشت تا صدور حکم، از حق دسترسی به وکیل محروم بوده است. هماکنون، پرونده او در دیوان عالی کشور در نوبت رسیدگی قرار دارد.
پرونده منوچهر فلاح نشانگر گسترش خطرناک دامنه اتهام محاربه است؛ بهگونهای که حتی یک انفجار بیخطر در یک ساختمان خالی نیز میتواند زمینهساز حکم اعدام شود.
گزارش ایران اینترنشنال در این باره را بخوانید:
https://www.iranintl.com/202505040253
#منوچهر_فلاح #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تجمع اعتراضی دانشآموزان خوزستانی
همزمان با سفر استاندار خوزستان به شهر شادگان، دانشآموزان روستای «مکینه صلیحاویه» تجمع اعتراضی بر پا کردند. این دانشآموزان با در دست گرفتن پلاکاردهایی نسبت به فرسودگی مدرسه، نبود کولر با وجود گرمای طاقتفرسای هوا و دیگر کاستیها اعتراض کردند.
همزمان رئیسجمهور جمهوری اسلامی در گوشه دیگری از کشور گفت:
«کار مدرسهسازی را مردمی کنید نه دولتی»!!!!
او در ادامه گفت:
«اینکه در ایران ما فضا نداشته باشیم برای آموزش به بچهها به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
آیا او پاسخی به این کودکان دارد؟
در حالی که دانشگاهها، مراکز پژوهشی مستقل، نظام آموزشی و زیرساختهای حیاتی کشور با کمبود منابع مالی دستوپنجه نرم میکنند، میلیاردها تومان به سازمانهایی اختصاص مییابد که عمدتاً به تبلیغات حکومتی، ترویج ایدئولوژی مذهبی رسمی، کنترل افکار عمومی و سرکوب آزادیهای فکری و اجتماعی مشغولاند.
سؤال اساسی این است که تا چه زمانی مردم باید هزینه سرپا نگه داشتن این نهادهای ناکارآمد را بپردازند؟
#بودجه #ایدئولوژی #تبلیغات_اسلامی #نظام_ولایی #رانت #نه_به_جمهورى_اسلامى #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
همزمان با سفر استاندار خوزستان به شهر شادگان، دانشآموزان روستای «مکینه صلیحاویه» تجمع اعتراضی بر پا کردند. این دانشآموزان با در دست گرفتن پلاکاردهایی نسبت به فرسودگی مدرسه، نبود کولر با وجود گرمای طاقتفرسای هوا و دیگر کاستیها اعتراض کردند.
همزمان رئیسجمهور جمهوری اسلامی در گوشه دیگری از کشور گفت:
«کار مدرسهسازی را مردمی کنید نه دولتی»!!!!
او در ادامه گفت:
«اینکه در ایران ما فضا نداشته باشیم برای آموزش به بچهها به هیچ وجه قابل قبول نیست.»
آیا او پاسخی به این کودکان دارد؟
در حالی که دانشگاهها، مراکز پژوهشی مستقل، نظام آموزشی و زیرساختهای حیاتی کشور با کمبود منابع مالی دستوپنجه نرم میکنند، میلیاردها تومان به سازمانهایی اختصاص مییابد که عمدتاً به تبلیغات حکومتی، ترویج ایدئولوژی مذهبی رسمی، کنترل افکار عمومی و سرکوب آزادیهای فکری و اجتماعی مشغولاند.
سؤال اساسی این است که تا چه زمانی مردم باید هزینه سرپا نگه داشتن این نهادهای ناکارآمد را بپردازند؟
#بودجه #ایدئولوژی #تبلیغات_اسلامی #نظام_ولایی #رانت #نه_به_جمهورى_اسلامى #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی: برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست
تو زندان سکوت معنایی نداره. همهجا پر از صداست اما صدایی که نمیشه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور میکنه و میتونه اونچه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت میشه. اینجا شبا بهتر میشه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پلههایی که مسدود شده و پشتِ درش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو میبندی، فقط میتونی تو صدای تهویهی صنعتی قراضهای که کنارت زوزه میکشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویهی صنعتی _که تا قبل از این فکر میکردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی میشه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دههی گذشتهی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اونقدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبهای هولناکی رو بهدست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایهی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک میزدم. نیمهشب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ... _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل میکردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتینهایی که نزدیک میشدن
صدای کلید که تو قفل آهنی میچرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زدهی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگهی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتینهای سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَنهایی که به هم میسابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا میکرد
صدای کوبیده شدنِ تنها به در آهنی که نیمهباز مونده بود
صدای نفسهای سنگینی که از سلولهای کناری به گوش میرسید
صدای پوتینهایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی میکردن و صدای دمپایی پلاستیکیای که از لابهلایِ کوبش پوتینها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کشدار و کر کننده در اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته میشدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده میشد و تو صدای خوابآلود موذن گم میشد
صدای خمیازهی رانندهی آمبولانسی که بیحوصله به ماشیناش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام میکرد
و صدای سقوط دانههای تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنهی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که میخواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویهی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپاییهام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی اینجا تنها میشدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُلقُل آب همهچیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلقاش داره کندتر و کندتر میشه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچهی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفسهایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی میکنیم.
اما اونکه پشت قتلگاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار میکشه، بیش از ما مرگ رو زندگی میکنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم میخواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوسها. اما برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفشمونو میبستیم و در خونه رو به هم میکوبیدیم و میرفتیم پشت در زندون. دستکم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگبار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اونکه فقط یه «صدا» باشه، تداعی ارادهست. ارادهی جاری شدن.
گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین
#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تو زندان سکوت معنایی نداره. همهجا پر از صداست اما صدایی که نمیشه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور میکنه و میتونه اونچه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت میشه. اینجا شبا بهتر میشه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پلههایی که مسدود شده و پشتِ درش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو میبندی، فقط میتونی تو صدای تهویهی صنعتی قراضهای که کنارت زوزه میکشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویهی صنعتی _که تا قبل از این فکر میکردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی میشه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دههی گذشتهی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اونقدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبهای هولناکی رو بهدست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایهی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک میزدم. نیمهشب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ... _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل میکردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتینهایی که نزدیک میشدن
صدای کلید که تو قفل آهنی میچرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زدهی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگهی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتینهای سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَنهایی که به هم میسابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا میکرد
صدای کوبیده شدنِ تنها به در آهنی که نیمهباز مونده بود
صدای نفسهای سنگینی که از سلولهای کناری به گوش میرسید
صدای پوتینهایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی میکردن و صدای دمپایی پلاستیکیای که از لابهلایِ کوبش پوتینها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کشدار و کر کننده در اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته میشدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده میشد و تو صدای خوابآلود موذن گم میشد
صدای خمیازهی رانندهی آمبولانسی که بیحوصله به ماشیناش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام میکرد
و صدای سقوط دانههای تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنهی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه میکرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که میخواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویهی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپاییهام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی اینجا تنها میشدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُلقُل آب همهچیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلقاش داره کندتر و کندتر میشه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچهی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفسهایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی میکنیم.
اما اونکه پشت قتلگاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار میکشه، بیش از ما مرگ رو زندگی میکنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم میخواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوسها. اما برای شکستن چوبههای دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفشمونو میبستیم و در خونه رو به هم میکوبیدیم و میرفتیم پشت در زندون. دستکم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگبار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اونکه فقط یه «صدا» باشه، تداعی ارادهست. ارادهی جاری شدن.
گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین
#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نافرمانی، شرط لازم اما ناکافی برای سقوط حکومت
✍ ابوالفضل رحیمیشاد
هیچ حکومتی بدون فرمانبرداری و تبعیت مردم شکل نمیگیرد و دوام نمیآورد. یعنی هرجا حکومتی استقرار دارد، با قاطعیت میتوان از فرمانبرداری مردم از آن صحبت کرد. البته فرمانبرداری و تبعیت مردم از حکومت به یک نوع و در هر نوع، به یک میزان نیست.
نوع اول، فرمانبرداری و تبعیت با رضایت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت رضایت دارند و به میزان زیادی حکومت مورد قبول آنهاست؛ حتی اگر ضعف و اشکالی باشد، آن را مربوط به عوامل فرعی و نه اصل و اساس حکومت میدانند.
اما نوع دوم، فرمانبرداری و تبعیت، برخلاف نوع اول، بدون رضایت و یا با اجبار و کراهت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت به هیچ عنوان رضایت ندارند، اما مجبور به فرمانبرداری و تسلیم در برابر اعمال زور و سرکوب از سوی حاکمیت هستند.
یک حکومت تا زمانی که اکثریت جامعه با رضایت از آن فرمانبرداری و تبعیت میکنند، برای بقا و موجودیت خود هیچگونه نگرانی ندارد. اما برعکس، زمانی که درمییابد اکثریت جامعه از عملکرد و اساس حکومت رضایت ندارند، بهشدت نگران بقا و موجودیت خود میشود. به همین دلیل، به زور، خشونت و سرکوب متوسل میشود تا از این طریق، کمربند محافظی برای خود ایجاد نماید.
تحولات عمیق سیاسی، و بهویژه انقلابها، در وضعیتی رخ میدهند که این اکثریت ناراضی، به هر شکل که میتواند، در مقابل سرکوب میایستد و تسلیم آن نمیشود. در حقیقت، بهجای تبعیت با کراهت و فرمانبرداری بدون رضایت، شیوهی نافرمانی را پیش میگیرد. این وضعیت، اگرچه حکومت را متزلزل ساخته و شاید تا لبهی پرتگاه ببرد، اما منجر به سقوط حکومت نمیشود.
سقوط حکومت، علاوه بر نافرمانی اکثریت، شرط لازم دیگری نیز دارد؛ و آن، نافرمانی دستکم بخشی از نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) است. یعنی بخش قابل توجهی از نیروهای مسلح، حاضر به اعمال زور و خشونت علیه معترضان نشوند و حتی بالاتر از آن، در صف معترضان قرار گرفته و از آنها در برابر حکومت حمایت کنند.
تحقق این شرط نیز به سه شرط دیگر وابسته است:
اول؛ عوامل ایجاد نارضایتی مردم، بر زندگی نیروهای مسلح نیز تأثیر منفی گذاشته باشد.
دوم؛ نیروی بدیل و جانشین برای حکومت وجود داشته باشد.
سوم؛ پایداری و نافرمانی معترضان، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت، به میزانی باشد که از سوی نیروهای مسلح، بازگشتناپذیر تلقی شود.
در این حالت، تقریباً همهی شروط لازم جمع است و سقوط حکومت حتمی است. البته حمایت نیروهای خارجی نیز از دیگر شروط لازم است که اگر خود عامل محرک نباشد، معمولاً وقتی گستره و عمق اعتراضات به این میزان برسد، آنها نیز همراهی خواهند کرد.
#نافرمانی_مدنی #انقلاب #فقر_فساد_گرونی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍ ابوالفضل رحیمیشاد
هیچ حکومتی بدون فرمانبرداری و تبعیت مردم شکل نمیگیرد و دوام نمیآورد. یعنی هرجا حکومتی استقرار دارد، با قاطعیت میتوان از فرمانبرداری مردم از آن صحبت کرد. البته فرمانبرداری و تبعیت مردم از حکومت به یک نوع و در هر نوع، به یک میزان نیست.
نوع اول، فرمانبرداری و تبعیت با رضایت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت رضایت دارند و به میزان زیادی حکومت مورد قبول آنهاست؛ حتی اگر ضعف و اشکالی باشد، آن را مربوط به عوامل فرعی و نه اصل و اساس حکومت میدانند.
اما نوع دوم، فرمانبرداری و تبعیت، برخلاف نوع اول، بدون رضایت و یا با اجبار و کراهت است. در این حالت، فرمانبرداران از عملکرد حاکمیت به هیچ عنوان رضایت ندارند، اما مجبور به فرمانبرداری و تسلیم در برابر اعمال زور و سرکوب از سوی حاکمیت هستند.
یک حکومت تا زمانی که اکثریت جامعه با رضایت از آن فرمانبرداری و تبعیت میکنند، برای بقا و موجودیت خود هیچگونه نگرانی ندارد. اما برعکس، زمانی که درمییابد اکثریت جامعه از عملکرد و اساس حکومت رضایت ندارند، بهشدت نگران بقا و موجودیت خود میشود. به همین دلیل، به زور، خشونت و سرکوب متوسل میشود تا از این طریق، کمربند محافظی برای خود ایجاد نماید.
تحولات عمیق سیاسی، و بهویژه انقلابها، در وضعیتی رخ میدهند که این اکثریت ناراضی، به هر شکل که میتواند، در مقابل سرکوب میایستد و تسلیم آن نمیشود. در حقیقت، بهجای تبعیت با کراهت و فرمانبرداری بدون رضایت، شیوهی نافرمانی را پیش میگیرد. این وضعیت، اگرچه حکومت را متزلزل ساخته و شاید تا لبهی پرتگاه ببرد، اما منجر به سقوط حکومت نمیشود.
سقوط حکومت، علاوه بر نافرمانی اکثریت، شرط لازم دیگری نیز دارد؛ و آن، نافرمانی دستکم بخشی از نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) است. یعنی بخش قابل توجهی از نیروهای مسلح، حاضر به اعمال زور و خشونت علیه معترضان نشوند و حتی بالاتر از آن، در صف معترضان قرار گرفته و از آنها در برابر حکومت حمایت کنند.
تحقق این شرط نیز به سه شرط دیگر وابسته است:
اول؛ عوامل ایجاد نارضایتی مردم، بر زندگی نیروهای مسلح نیز تأثیر منفی گذاشته باشد.
دوم؛ نیروی بدیل و جانشین برای حکومت وجود داشته باشد.
سوم؛ پایداری و نافرمانی معترضان، چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت، به میزانی باشد که از سوی نیروهای مسلح، بازگشتناپذیر تلقی شود.
در این حالت، تقریباً همهی شروط لازم جمع است و سقوط حکومت حتمی است. البته حمایت نیروهای خارجی نیز از دیگر شروط لازم است که اگر خود عامل محرک نباشد، معمولاً وقتی گستره و عمق اعتراضات به این میزان برسد، آنها نیز همراهی خواهند کرد.
#نافرمانی_مدنی #انقلاب #فقر_فساد_گرونی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر باقرینیا: اعدام، ابزار قدرت است نه عدالت | عدالت تنبیهی یا ترمیمی؟
دکتر باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه، در ویدیویی با نقد صریح اعدام و تفسیر حاکمیت از مفهوم عدالت گفت:
«آیا عدالت یعنی سپردن انسان به چوبه دار؟ آیا مجازات، تنها راه پاسخ به خطاست؟»
او با اشاره به دو رویکرد در آموزههای اسلامی افزود: «عدالت قصاصمحور همان عدالت تنبیهی است؛ مجازاتی چون قصاص، چشم در برابر چشم، حذف مجرم. اما در برابر آن، عدالت رحمتمحور یا عدالت ترمیمی قرار دارد؛ عدالتی که بهجای خشونت، سراغ گفتوگو، جبران و بازسازی میرود.»
او تأکید کرد که جمهوری اسلامی همواره به بخش خشنتر دین تکیه میکند، چون این نوع عدالت ابزاریتر و ترسافکنتر است.
«اعدام برای حکومت فقط یک مجازات نیست، ابزاری برای سلطه و سرکوب است.»
باقرینیا با انتقاد از اتهامهای کشدار و مبهم مانند محاربه، افساد فیالارض، بغی و سبالنبی گفت:
«سلطان سکه را اعدام کردید، آیا ارزانی آمد؟ قاچاقچیها را کشتید، آیا قاچاق کم شد؟ مخالفان را به دار آویختید، آیا اعتراضی نمانده؟»
او هشدار داد که اعدام نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه تبعات اجتماعی، روانی و فرهنگی گسترده دارد.
«اعدام یک فرد، فقط پایان زندگی او نیست. خانوادهای را از هم میپاشد، فرزندی را بیپدر میکند، جامعهای را زخمیتر.»
دکتر باقرینیا با اشاره به اینکه در دو سوم کشورهای جهان اعدام یا لغو شده یا سالهاست اجرا نمیشود، گفت:
«ما هم میتوانیم مسیر دیگری را انتخاب کنیم؛ عدالت ترمیمی، با گفتوگو، درک، و بازسازی. عدالتی که دنبال انتقام نیست، بلکه دنبال رشد و خیر جمعی است.»
او در پایان گفت: «سکوت در برابر ماشین کشتار، همراهی با مرگ است. ما باید طرف زندگی را بگیریم.»
ـ میتوانید «کتابچه عدالت ترمیمی» اثر هوارد زِهر را از طریق وبسایت آموزشکده جامعه مدنی توانا بهصورت رایگان مطالعه و دانلود کنید.
https://tavaana.org/restorativejustice_howardzehr/
#عدالت_ترمیمی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر باقرینیا، استاد اخراجی دانشگاه، در ویدیویی با نقد صریح اعدام و تفسیر حاکمیت از مفهوم عدالت گفت:
«آیا عدالت یعنی سپردن انسان به چوبه دار؟ آیا مجازات، تنها راه پاسخ به خطاست؟»
او با اشاره به دو رویکرد در آموزههای اسلامی افزود: «عدالت قصاصمحور همان عدالت تنبیهی است؛ مجازاتی چون قصاص، چشم در برابر چشم، حذف مجرم. اما در برابر آن، عدالت رحمتمحور یا عدالت ترمیمی قرار دارد؛ عدالتی که بهجای خشونت، سراغ گفتوگو، جبران و بازسازی میرود.»
او تأکید کرد که جمهوری اسلامی همواره به بخش خشنتر دین تکیه میکند، چون این نوع عدالت ابزاریتر و ترسافکنتر است.
«اعدام برای حکومت فقط یک مجازات نیست، ابزاری برای سلطه و سرکوب است.»
باقرینیا با انتقاد از اتهامهای کشدار و مبهم مانند محاربه، افساد فیالارض، بغی و سبالنبی گفت:
«سلطان سکه را اعدام کردید، آیا ارزانی آمد؟ قاچاقچیها را کشتید، آیا قاچاق کم شد؟ مخالفان را به دار آویختید، آیا اعتراضی نمانده؟»
او هشدار داد که اعدام نهتنها مشکل را حل نمیکند، بلکه تبعات اجتماعی، روانی و فرهنگی گسترده دارد.
«اعدام یک فرد، فقط پایان زندگی او نیست. خانوادهای را از هم میپاشد، فرزندی را بیپدر میکند، جامعهای را زخمیتر.»
دکتر باقرینیا با اشاره به اینکه در دو سوم کشورهای جهان اعدام یا لغو شده یا سالهاست اجرا نمیشود، گفت:
«ما هم میتوانیم مسیر دیگری را انتخاب کنیم؛ عدالت ترمیمی، با گفتوگو، درک، و بازسازی. عدالتی که دنبال انتقام نیست، بلکه دنبال رشد و خیر جمعی است.»
او در پایان گفت: «سکوت در برابر ماشین کشتار، همراهی با مرگ است. ما باید طرف زندگی را بگیریم.»
ـ میتوانید «کتابچه عدالت ترمیمی» اثر هوارد زِهر را از طریق وبسایت آموزشکده جامعه مدنی توانا بهصورت رایگان مطالعه و دانلود کنید.
https://tavaana.org/restorativejustice_howardzehr/
#عدالت_ترمیمی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پهلوان رسول خادم، قهرمان سابق کشتی جهان و المپیک، ویدئویی از وضعیت تغذیه دانشآموزان دختر در مدرسهای در نزدیکی شهر زاهدان در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده است.
آقای خادم نوشته است: «هر روز چند کودک از شدت ضعف در مدرسه از حال میرفتند. تلاش کردیم هفته دو یا سه روز میان وعدهای میان دانش آموزان تقسیم شود. بخشی از بچه ها میان وعده را خوردند و بهتر شدند ولی جمعی از بچه ها هم با بغض، میان وعده را به خانه میبردند تا با خواهران و برادارنشان بخورند.»
این فقط یک مدرسه است، مدارس بسیاری در نقاط مختلف استان سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، خراسان جنوبی، خوزستان و حتی در استان تهران، چنین وضعیتی دارند. جمهوری اسلامی فقر و محرومیت را در کشور توزیع کرده است! اما همزمان به گروههای تروریستی کمک مالی و تسلیحاتی ارائه میدهد.
علاوه بر این قسمت بزرگی از بودجه و سرمایه مملکت صرف نهادهای ایدئولوژیک مثل حوزههای علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و ... میشود.
#فقر_فساد_گرونی #سیستان_و_بلوچستان #محرومیت #سوءتغذیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای خادم نوشته است: «هر روز چند کودک از شدت ضعف در مدرسه از حال میرفتند. تلاش کردیم هفته دو یا سه روز میان وعدهای میان دانش آموزان تقسیم شود. بخشی از بچه ها میان وعده را خوردند و بهتر شدند ولی جمعی از بچه ها هم با بغض، میان وعده را به خانه میبردند تا با خواهران و برادارنشان بخورند.»
این فقط یک مدرسه است، مدارس بسیاری در نقاط مختلف استان سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، خراسان جنوبی، خوزستان و حتی در استان تهران، چنین وضعیتی دارند. جمهوری اسلامی فقر و محرومیت را در کشور توزیع کرده است! اما همزمان به گروههای تروریستی کمک مالی و تسلیحاتی ارائه میدهد.
علاوه بر این قسمت بزرگی از بودجه و سرمایه مملکت صرف نهادهای ایدئولوژیک مثل حوزههای علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و ... میشود.
#فقر_فساد_گرونی #سیستان_و_بلوچستان #محرومیت #سوءتغذیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
⭕️ تداوم کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفته شصت و هفتم در ۴۱ زندان مختلف
حکومت اعدام و سرکوب در هفتهای که گذشت، ۲۹ زندانی را به دار آویخت. روز ۱۰ اردیبهشت، ۱۵ زندانی و روز ۱۴ اردیبهشت، ۹ زندانی اعدام شدند. به این ترتیب از ابتدای سال تاکنون ۱۵۴ تن به دار آویخته شدهاند.
حاکمان مستبد در اقدامی سبعانه، یک شهروند به نام عظیم فرخوند را که به همراه جمعی از مردم دزفول در تجمع اعتراضی علیه اعدامِ دو زندانی شرکت کرده بود، با شلیک گلوله جنگی به قتل رساند. از نظر کارزار سهشنبههای نه به اعدام، وی اولین جانباخته « #نه_به_اعدام » از ابتدای شروع این کارزار است. یادش را گرامی میداریم و تأکید میکنیم تا زمانی که این حکومت بر سر قدرت است، به هیچ قیمتی از اعدام کوتاه نمیآید.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» هشدار میدهد در موقعیت کنونی که حکومت ایران در بنبستهای داخلی و بینالمللی قرار گرفته، از اعدام بهعنوان اصلیترین عامل سرکوب استفاده میکند تا به این ترتیب مانع شکلگیری حرکتهای اعتراضی و قیام مردم به ستوهآمده شود. بنابراین ضروری است که نهادها و سازمانهای حقوق بشری بینالمللی، دولتهای خود را ملزم کنند که روابط خود با حکومت ایران را مشروط به لغو اعدام نمایند؛ زیرا حربه اعدام در دست این استبداد از هر سلاحی خطرناکتر است.
از طرفی ما همچنان از تمام اقشار اجتماعی میخواهیم به هر شکل ممکن متحد و یکصدا علیه اعدام بایستند.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام »، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، در ۴۱ زندان زیر برای شصت و هفتمین هفته در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
هفته شصت و هفتم
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حکومت اعدام و سرکوب در هفتهای که گذشت، ۲۹ زندانی را به دار آویخت. روز ۱۰ اردیبهشت، ۱۵ زندانی و روز ۱۴ اردیبهشت، ۹ زندانی اعدام شدند. به این ترتیب از ابتدای سال تاکنون ۱۵۴ تن به دار آویخته شدهاند.
حاکمان مستبد در اقدامی سبعانه، یک شهروند به نام عظیم فرخوند را که به همراه جمعی از مردم دزفول در تجمع اعتراضی علیه اعدامِ دو زندانی شرکت کرده بود، با شلیک گلوله جنگی به قتل رساند. از نظر کارزار سهشنبههای نه به اعدام، وی اولین جانباخته « #نه_به_اعدام » از ابتدای شروع این کارزار است. یادش را گرامی میداریم و تأکید میکنیم تا زمانی که این حکومت بر سر قدرت است، به هیچ قیمتی از اعدام کوتاه نمیآید.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» هشدار میدهد در موقعیت کنونی که حکومت ایران در بنبستهای داخلی و بینالمللی قرار گرفته، از اعدام بهعنوان اصلیترین عامل سرکوب استفاده میکند تا به این ترتیب مانع شکلگیری حرکتهای اعتراضی و قیام مردم به ستوهآمده شود. بنابراین ضروری است که نهادها و سازمانهای حقوق بشری بینالمللی، دولتهای خود را ملزم کنند که روابط خود با حکومت ایران را مشروط به لغو اعدام نمایند؛ زیرا حربه اعدام در دست این استبداد از هر سلاحی خطرناکتر است.
از طرفی ما همچنان از تمام اقشار اجتماعی میخواهیم به هر شکل ممکن متحد و یکصدا علیه اعدام بایستند.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام »، سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، در ۴۱ زندان زیر برای شصت و هفتمین هفته در اعتصاب غذا خواهند بود:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بهبهان، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان سنندج و زندان کامیاران.
هفته شصت و هفتم
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، همزمان با #سهشنبههای_نه_به_اعدام، تعدادی از خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با در دست داشتن تصاویر عزیزانشان و نوشتههای #نه_به_اعدام، خواستار لغو احکام اعدام این زندانیان سیاسی شدند. زندگی، حق همه است.
پنج زندانی سیاسی محکوم به اعدام، #وحید_بنیعامریان، #بابک_علیپور، #پویا_قبادی، #اکبر_دانشورکار و #سید_محمد_تقوی، برای انتقال اجباری به زندان قزلحصار، محل اجرای اعدامها، تحت فشار قرار دارند. تلفن و کارت بانکی این افراد قطع شده که موجب نگرانی خانوادهها شده است.
#ابوالحسن_منتظر
#منوچهر_فلاح
#محمد_جواد_وفایی_ثانی
#مهدی_حسنی
#بهروز_احسانی_اسلاملو
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پنج زندانی سیاسی محکوم به اعدام، #وحید_بنیعامریان، #بابک_علیپور، #پویا_قبادی، #اکبر_دانشورکار و #سید_محمد_تقوی، برای انتقال اجباری به زندان قزلحصار، محل اجرای اعدامها، تحت فشار قرار دارند. تلفن و کارت بانکی این افراد قطع شده که موجب نگرانی خانوادهها شده است.
#ابوالحسن_منتظر
#منوچهر_فلاح
#محمد_جواد_وفایی_ثانی
#مهدی_حسنی
#بهروز_احسانی_اسلاملو
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech