آموزشکده توانا
53.5K subscribers
33.6K photos
38.6K videos
2.55K files
19.8K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«یادمان ۵ زندانی سیاسی اعدام شده ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ سه شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ در بند زنان اوین برگزار شد

در همراهی با کارزار مدنی «سه‌شنبه‌های نه به اعدام» زندانیان بند زنان اوین مراسمی به یاد پانزدهمین سالگرد اعدام پنج زندانی سیاسی برگزار کردند فرزاد کمانگر، شیرین علم‌هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان
این یادمان در فضای هواخوری زندان و با خواندن بخش‌هایی از نامه‌های ماندگار فرزاد کمانگر آغاز شد؛ واژه‌هایی که پس از گذر سال‌ها هنوز از امید، مهر ایستادگی و عشق به مردم سخن می‌گویند.
در ادامه زندانیان بیوگرافی و روایت مبارزات هر یک از جان باختگان ۱۹ اردیبهشت را برای حاضران قرائت کردند؛ روایت‌هایی که پرده از شرافت انسانی در برابر ماشین سرکوب برمی‌دارند.
در بخشی دیگر از مراسم اشعاری در وصف مقاومت و مبارزه خوانده شد. سپس روایت‌هایی از همبندیان سابق شیرین علم‌هولی خوانده شد؛ روایت‌هایی زنده و انسانی که تصویری از زنی را ترسیم می‌کردند که در قلب تاریکی، روشنایی را پاس داشت.
پایان بخش این مراسم خوانش دسته جمعی سرود ماندگار خون ارغوان‌ها بود؛ سرودی که نماد فریادهای سرکوب شده و عهدی دوباره با آرمان آزادی و کرامت انسانی است. این یادمان، ضمن ادای احترام به جان باختگان فرصتی بود برای یادآوری آن که راه آزادی را نمی‌توان در بند کرد.»

ـ گزارش بالا در صفحات شبکه‌‌های اجتماعی گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی، منتشر شده است.


ـ لازم به ذکر است، هنوز محل دفن افراد اعدام شده فوق‌الذکر به خانواده‌های آن‌ها اعلام نشده است و این مصداق بارز ناپدیدسازی قهری است.

#فرزاد_کمانگر #شیرین_علم_هولی #علی_حیدریان #فرهاد_وکیلی #مهدی_اسلامیان #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درگذشت برزان محمدی، موجب اندوه شدیدی بین افرادی که او را می‌شناختند شده است، مردی با قلبی بزرگ، بخشنده، شریف، نماد رفاقت و وفا و مهربانی، مردی با دغدغه آزادی، زحمتکش، یاری‌رسان دردمندان، مدافع حقوق بشر ...

مهدی مسکین‌نواز، از دوستان او بود و در زندان هم در دوره‌ای با او هم‌بند بود.

صدای آقای مسکین‌نواز را بشنوید. او نتوانست جلوی هق هق گریه‌اش را بگیرد. این روزها پیام‌های زیادی از دوستان برزان دریافت کردیم، همه در شوک بودند و ماتم‌زده از فقدان چنین جان شریفی.


#مهدی_مسکین_نواز #برزان_محمدی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خودمان را لحظه‌ای جای خانواده‌های زندانیان محکوم به اعدام، به خصوص زندانیان سیاسی و عقیدتی بگذاریم. چقدر هر روز فشار و استرس زا تحمل می‌کنند. مادران و پدران سالمند که فرزند عزیزشان زیر حکم است، فرزندان، برادران و خواهرانی که هر هفته و هر روز منتظرند تا شاید حکم تغییر کند...
تمام زندگی این خانواده‌ها تحت‌الشعاع حکمی ناعادلانه و ظالمانه قرار گرفته است.


امروز ۲۳ اردیبهشت چهارصدچهار #سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
تجمع خانواده های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با درخواست #نه_به_اعدام فرزندانشان
زندگی حق همه است.
پنج زندانی سیاسی محکوم به اعدام #وحید_بنی_عامریان #بابک_علیپور #پویا_قبادی #اکبر_دانشورکار و #سید_محمد_تقوی برای اننتقال اجباری به زندان قزلحصار محل اعدام‌ها تحت فشار هستند و تلفن آن‌ها همچچنان قطع است که موجب نگرانی خانواده‌هاست.

#ابوالحسن_منتظر
#منوچهر_فلاح #محمد_جواد_وفایی_ثانی
#پیمان_فرح_آور #شریفه_محمدی
#مهدی_حسنی #بهروز_احسانی_اسلاملو #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من مریم حسنی‌ام، دختر مهدی حسنی.
مردی که به‌ جرم اندیشه آزاد، با حکم اعدام روبه‌رو شد.
پدرم را در سلول‌ها حبس کردند، اما نمی‌توانند او را از یادها پاک کنند.
ما هر روز برای آزادی‌اش می‌جنگیم، و هیچ چیزی نمی‌تواند صدای حقیقت را خاموش کند.

شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، شهریور ۱۴۰۳ مهدی حسنی ۴۸ ساله را در دادگاهی چند دقیقه‌ای و بدون بهره‌مندی از حق دفاع به اتهام «بغی، محاربه، افساد فی الارض، عضویت در مجاهدین، جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم کرد. این زندانی سیاسی پیشتر در شهریور ۱۴۰۱ بازداشت شده بود.


این ویدیوی سخنان خانم مریم حینی، دختر مهدی حسنی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در نشستی در برلین است.

#نه_به_اعدام #مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
گزارشی از ضرب و شتم شدید و برخورد غیرانسانی ماموران با مهدی فراحی شاندیز در حین بازداشت در روز جهانی کارگر

پنج‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، هم‌زمان با روز جهانی کارگر، چهار معلم شاغل و بازنشسته در تهران به دلیل حضور در تجمع اعتراضی بازداشت شدند. این معلمان ولی میرزا سیدی، احمد حیدری، حسین عبادیان معلمان بازنشسته و مهدی فراحی شاندیز معلم حق التدریس سابق


تا کنون سه نفر اول با وثیقه موقتا آزاد شده‌اند و مهدی فراحی شاندیز همچنان بلاتکلیف در بازداشت است.

به گفته منابع موثق، بازداشت این افراد با خشونت شدید همراه بوده است. به‌ویژه گزارش‌هایی حاکی از آن است که مهدی فراحی شاندیز، فعال سیاسی شناخته‌شده که سابقه بیش از ده سال زندان را در کارنامه خود دارد، هنگام بازداشت در خودروی ون به شدت مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته است.

طبق روایت شاهدان، فراحی شاندیز به دلیل سر دادن شعارهای اعتراضی، هدف ضربات نیروهای امنیتی قرار گرفته و یکی از مأموران با وزن سنگین بر شکم او نشسته و فشار وارد کرده است، به‌گونه‌ای که منجر به «بی‌اختیاری» و آسیب جسمی در همان لحظه در داخل ون شده است.

نهادهای امنیتی با ارسال پیامک به معلمان هشدار داده بودند که در تجمعات روز کارگر شرکت نکنند و این تجمع را "غیرقانونی" عنوان کرده بودند.
فراحی شاندیز حدود ۶۴ سال دارد و از چهره‌های مقاوم صنفی و سیاسی محسوب می‌شود که بارها به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود، تحت تعقیب و زندان قرار گرفته است.

#مهدی_فراحی_شاندیز #روز_جهانی_کارگر #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech


اعاده دادرسی مهدی حسنی، محکوم به اعدام، برای سومین بار هم رد شد

امین عادل، وکیل دادگستری، نوشت: «برای سومین بار اعاده دادرسی آقای ‎مهدی حسنی همانند دفعه های قبل بدون اخذ پرونده اصلی از دادگاه بدوی و بدون اجازه مطالعه پرونده به وکیل ایشان، در شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور رد شد.»
شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، شهریور ۱۴۰۳ مهدی حسنی ۴۸ ساله را در دادگاهی چند دقیقه‌ای و بدون بهره‌مندی از حق دفاع به اتهام «بغی، محاربه، افساد فی الارض، عضویت در مجاهدین، جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم کرد. این زندانی سیاسی پیشتر در شهریور ۱۴۰۱ بازداشت شده بود.

#مهدی_حسنی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_حقوقی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«من مریم حسنی‌ام، دختر مهدی حسنی، زندانی سیاسی که چندین سال است در زندان به‌سر می‌برد و اکنون برای سومین بار اعاده دادرسی‌اش رد شده؛ بدون اینکه مدرکی بررسی شود یا حرفی شنیده شود.

امروز اینجا هستم تا بگویم:
نه به اعدام.

نه به اعدام برای همه؛
مهم نیست آن شخص چه کرده، به چه قومیتی تعلق دارد یا باورهایش چیست.
نه به اعدام یعنی آری به انسانیت.

من از جمهوری اسلامی متنفرم، چون با جان هموطنانم مثل یک ابزار برخورد می‌کند.
اعدام، اجتناب‌ناپذیر نیست، اما اگر آن‌ها اشتباه کرده باشند، دیگر هیچ‌وقت نمی‌توانند جان آن انسان را به او بازگردانند.

به کمپین "نه به اعدام" بپیوندیم.»



#مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، در بیانیه‌ای خواهان آزادی فوری و بی‌قیدوشرط مهدی فراحی شاندیز شد.

در این بیانیه آمده است:
«بی‌خبری مطلق از وضعیت مهدی فراحی شاندیز، ۲۲ روز پس از دستگیری خشونت‌آمیز؛ کدام قانون نانوشته حاکم است؟»

مهدی فراحی شاندیز، کارگر و معلم حق التدریسی اخراج‌شده، که پیشتر نزدیک به یک دهه از عمر خود را در زندان‌های جمهوری اسلامی سپری کرده بود، روز ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، هم‌زمان با روز جهانی کارگر، با خشونت و ضرب‌وجرح از سوی نیروهای امنیتی در خیابان بازداشت شد.
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در این بیانیه تاکید کرده است:
«با گذشت ۲۲ روز از این بازداشت، و در حالی که خانواده‌ او در هفته‌ جاری بارها به مقابل زندان اوین مراجعه کرده‌اند، هنوز هیچ اطلاعی درباره‌ وضعیت سلامتی یا محل نگهداری ایشان منتشر نشده است.
این سطح از بی‌خبری مطلق، نه تنها نقض صریح حقوق اولیه‌ زندانیان است، بلکه بار دیگر ماهیت قانون‌گریز و سرکوب‌گرانه‌ی حاکمیت را به نمایش می‌گذارد.»

به گفته شاهدان عینی، فراحی شاندیز به دلیل سردادن شعارهای اعتراضی، هدف ضربات نیروهای امنیتی قرار گرفته و یکی از مأموران با وزن سنگین بر شکم او نشسته و فشار وارد کرده است، به‌گونه‌ای که منجر به «بی‌اختیاری» و آسیب جسمی در همان لحظه در داخل ون شده است.
فراحی شاندیز حدود ۶۴ سال دارد و از چهره‌های مقاوم صنفی و سیاسی محسوب می‌شود که بارها به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود، تحت تعقیب و زندان قرار گرفته است.

#مهدی_فراحی_شاندیز #روز_جهانی_کارگر #یاری_مدنی_توانا #بیانیه

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دختر مهدی حسنی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، ضمن انتشار این ویدئو نوشت:

«‏🎂 تولدت مبارک بابا
سومین سالیه که نیستی، اما هنوز برای من همه‌جایی
امروز با صدات جشن گرفتم… از کیلومترها دورت پشت یه خط تلفن لعنتی که هر بار، درست وسط حرف‌هامون قطع می‌شه
من محکومم به شنیدن صدای پدرم از پشت دیوار و سیم و سکوت
محکومم به ندیدن، به لمس نکردن، فقط شنیدن.
اما بدون… صدات هنوزم برام قوی‌ترین صدای دنیاس.
تو پشت میله‌هایی چون حقیقت رو گفتی…
و من اینجام تا نذارم فراموشت کنن.

این ویدیو فقط تبریک نیست… یه اعترافه، یه درد، یه فریاده.
برای پدری که هرگز نباخت، حتی تو سلول انفرادی.»

#مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
مهدی محمودیان، زندانی سیاسی، که با جعفر پناهی هم‌بند بود و نامش هم در تیتراژ فیلم «یک تصادف ساده» به عنوان یکی از نویسندگان فیلمنامه آمده است، پیام تبریکی به شرح زیر برای جعفر پناهی، برنده جایزه نخل طلایی جشنواره کن فرانسه، نوشته است:

«وقتی یک روایتِ ساده، جهانی می‌شود

پیام تبریکی از زندان اوین

استاد پناهی عزیز

دریافت نخل طلا برای «یک تصادف ساده» فقط یک افتخار سینمایی نیست؛ پیروزی حقیقت است بر سانسور، مقاومت است در برابر خاموشی، و اثباتی‌ست بر اینکه تصویر، حتی اگر در پستو ساخته شود، می‌تواند بر فراز جهان بدرخشد.

در روزهایی که هنوز در زندانم، این خبر برایم مثل روزنه‌ای از نور بود در میان دیوارهای بسته. افتخار همکاری هرچند اندک با استاد بزرگی چون شما در این فیلم، یکی از ارزشمندترین تجربه‌های زندگی‌ام بوده؛ روایتی که از دل شما در زندان آمد و حالا صدای کسانی‌ست که خاموش‌شان می‌خواهند.

استاد عزیز، تو فقط نخل طلا را نگرفتی، دل بسیاری از ما را هم بردی.
به تو، به تیم بی‌نظیر فیلم، و به همه‌ کسانی که هنوز ایمان دارند روایت انسان، حتی اگر ساده باشد، بی‌انتهاست—صمیمانه تبریک می‌گویم.

مهدی محمودیان
زندان اوین – ۳ خرداد ۱۴۰۴»

#جعفر_پناهی #مهدی_محمودیان #جشنواره_فیلم_کن #نخل_طلا #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
روایتی از مهدی حسنی: شوخ‌طبعی در سایه مرگ 
✍️ کامبیز نوروززاده، زندانی سیاسی سابق

در گوشه‌ای از زندان قزل حصار، جایی که دیوارها قصه‌های بی‌پایان از درد و مقاومت را در خود حک کرده‌اند، مردی با سه فرزند و چهره‌ای آرام اما مصمم، زیر سایه سنگین حکم اعدام زندگی می‌کند. نامش مهدی حسنی است؛ زندانی سیاسی ۴۸ ساله‌ای که حتی در تاریک‌ترین لحظات، شوخ‌طبعی‌اش چون فانوسی روشنایی می‌بخشد. 

سلول انفرادی و نبرد با سکوت :
مهدی ماه‌ها در سلول انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ زندان اوین، برای اخذ اعتراف اجباری محبوس بود؛ جایی که نه امکان تماس با خانواده را داشت و نه حق برخورداری از وکیل. او در زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روانی، همراه با تهدید خانواده‌اش، ناچار به «اعتراف» شد.
شدت شکنجه‌ها به‌حدی بود که گردن و زانوی او دچار آسیب‌های جدی شد. در همان سلول یازده‌ متری، گاه تا هفت زندانی دیگر را نیز جای می‌دادند؛ جایی که «خوابیدن» به رویایی دور از دسترس تبدیل شده بود.

شب آتش‌سوزی؛ آزمونی برای روحیه :
شب آتش‌سوزی اوین و در بند ۲۰۹، همه‌ی ما در هراس فرو رفته بودیم. دود غلیظ راه نفس‌مان را بند آورده بود. نگرانی از وضعیت جسمی «آقای اسدالله هادی»، زندانی هفتادساله و بیمار، که همچنان در زندان قزل‌حصار محبوس است، بر اضطراب‌ها افزوده بود. اما مهدی، با همان طنز همیشگی‌اش، فریاد زد: «دیدن سردمون شده، آتیش زدن شاید گرم‌تر بشیم!»
همین شوخ‌طبعی، برای ما که هیچ اطلاعی از آنچه در زندان می‌گذشت نداشتیم، لحظه‌ای اضطراب ما را به خنده بدل کرد. او حتی در وحشتناک‌ترین شرایط، امید را زنده نگه می‌داشت، گویی مرگ برایش بی‌معنا بود.

نامه های ناتمام به سه فرزند:
مهدی همیشه از فرزندانش می‌گفت: «پسر کوچکم می‌پرسد، بابا کی برمی‌گردی؟ می‌گویم وقتی ستاره‌ها از آسمان به پایین بیایند…».
نامه‌هایش به خانواده، همواره آمیخته با شعر و طنز بود، اما هرگز به دستشان نرسید. مقامات زندان حتی تماس تلفنی‌اش را هم قطع کرده بودند.
ولی مگر می‌شود صدای مهدی را خاموش کرد؟

دادگاهی بدون عدالت :
حکم اعدام مهدی در شهریور ۱۴۰۳، توسط قاضی «ایمان افشاری» در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب صادر شد، با اتهاماتی همچون «بغی و محاربه»، بی‌هیچ مدرک قابل استنادی.
او سه‌بار درخواست اعاده‌ی دادرسی داد، اما دیوان عالی کشور هر بار، حتی بدون مطالعه‌ی پرونده، آن را رد کرد.
وکیلش، «امین عادل» می‌گوید: «حتی حق مطالعه‌ی پرونده را هم به ما ندادند.»

انتقال به قزلحصار: پایانی نزدیک؟ 
در بهمن ۱۴۰۳، مهدی و همبندش، بهروز احسانی، به بهانه‌ی «درمان» به زندان قزل‌حصار، مکانی که اجرای احکام اعدام در آن صورت می‌گیرد، منتقل شدند.
از همان روز اول، همراه با همسرش به قزل‌حصار رفتیم، چرا که هر لحظه ممکن بود حکم اجرا شود. با پیگیری‌های مداوم و تلاش‌های وکیلش، درخواست اعاده دادرسی ثبت شد و در نهایت، مهدی و آقای احسانی را به بند زندانیان سیاسی منتقل کردند؛ هرچند این همان اعاده‌ای بود که کمی بعدتر بدون مطالعه توسط قضات دیوان رد شد.
با این حال، او هنوز در بند ۴ زندان قزل‌حصار محبوس است.

پاسخ جهانی،فریادی که شنیده نشد:
سازمان عفو بین‌الملل و ۲۲۲ کارشناس حقوق بشری، نامه‌هایی خطاب به سازمان ملل فرستادند و خواستار توقف اجرای حکم اعدام شدند. «اما کو گوش شنوا؟»
جمهوری اسلامی بی‌توجه به این درخواست‌های بین المللی، صرفا بر تأیید حکم اصرار ورزید، پرونده‌ای که از ابتدا و پر از ایراد و خالی از هرگونه ادله‌ی متقن بود را بی هیچ تغییری در روند بررسی با همان حکم اعدام پیش می برد.
و اما در پایان…
«مهدی حسنی»، امروز هنوز زنده است…
شاید به لطف فشارهای جهانی، همبستگی هم‌وطنان آزادی‌خواه و رسانه‌هایی که صدایش را بازتاب دادند.
در پیوست همین روایت برای چندمین بار، بی‌ هیچ لکنتی و با صدای بلند می‌گویم:
حتی یک ساعت زندان برای مهدی حسنی ظلم است،چه برسد به این حکم ناعادلانه ی اعدام که حتی نمی‌خواهم و نمی‌توانم به آن فکر کنم.

#نه_به_اعدام
#مهدی_حسنی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
براز نگرانی جمعی از فعالان سیاسی و مدنی و کنشگران معلمی،کارگری و حقوق بشری از وضعیت نامعلوم مهدی فراحی شاندیز

مهدی فراحی شاندیز که از تاریخ ۱۱ اردیبهشت در تجمع معلمان  بنا بر گفته شاهدان عینی با خشونت و ضرب و شتم دستگیر شده، تا کنون هیچ تماسی با خانواده و وکیل خود نداشته است.
او پیش از این ده سال از عمر خود را به طور پیوسته در زندان سپری کرده است. ما امضا کنندگان این بیانیه‌ی حمایتی، ضمن ابراز نگرانی شدید از شرایط نگهداری و بی خبری از مهدی فراحی شاندیز، خواهان آزادی فوری انسانی هستیم که طی سال‌های اخیر بی آنکه صدایی داشته باشد، شرافتمندانه برای آرمان‌های انسانی و عدالت طلبانه ایستاده و مقاومت کرده است.

هاشم آقاجری، مژگان ایلانلو، شاپور احسانی‌راد، اسماعیل بخشی، علیرضا بهشتی، محمود دردکشان، علیرضا رجایی، حسین رزاق، کیوان صمیمی، جعفر عظیم‌زاده، مسعود فرهیخته، عزیز قاسم‌زاده، مطهره گونه‌ای، عبدالله مومنی، فخری محتشمی‌پور، نرگس محمدی، پروین محمدی، عبدالله ناصری، علی نجاتی و صدیقه وسمقی


لازم به ذکر است، به گفته شاهدان عینی، فراحی شاندیز به دلیل سردادن شعارهای اعتراضی، هدف ضربات نیروهای امنیتی قرار گرفته و یکی از مأموران با وزن سنگین بر شکم او نشسته و فشار وارد کرده است، به‌گونه‌ای که منجر به «بی‌اختیاری» و آسیب جسمی در همان لحظه در داخل ون شده است.
فراحی شاندیز حدود ۶۴ سال دارد و از چهره‌های مقاوم صنفی و سیاسی محسوب می‌شود که بارها به دلیل فعالیت‌های مسالمت‌آمیز خود، تحت تعقیب و زندان قرار گرفته است.

#مهدی_فراحی_شاندیز #روز_جهانی_کارگر #یاری_مدنی_توانا #بیانیه

@Tavaana_TavaanaTech
بر خطوط شلاق بنویس

یادداشتی از زهره دادرس، زندانی سیاسی سابق

زهره دادرس که اخیرا از زندان آزاد شده است، در صفحه اینستاگرام خود یادداشتی درباره مواجهه با حکم قرون وسطایی و ظالمانه شلاق منتشر کرده است. حکمی که مصداق بارز شکنجه است و گاه مجری این حکم برای خودنمایی، ضربه را محکم.تر می‌زند.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«نمی‌دانم برای چه کاری به سمت اداری رفته بودم، اما از آن روز تصویر زنی جوان را خوب به یاد می‌آورم. زیبا بود؛ مانتوی تنگ، کفش‌های کالج با جورابی تا مچ پوشیده بود. موهایش کمی پیدا بود و آرایش غلیظ چشم‌هایش، توجهم را جلب کرد. اگر رفت‌وآمدش به اتاق‌های اداری را نمی‌دیدم می‌گفتم او هم زندانی‌است. اما وقتی فهمیدم او چرا آنجاست در بهت عجیبی فرو رفتم. این ظاهر شیک و مدرن، برای اجرای مجازات زشت و ازمدافتاده‌ی شلاق یک زندانی به آنجا آمده بود. برای دقایقی کنار هم قراردادن آن ظاهر جذاب با اجرای شلاق،من را دچار تناقض و تعارض کرد، اما از این بهت اولیه که بیرون آمدم پرسش‌های دیگری ذهنم را به خود مشغول کرد و به "مسئله" تبدیل شد. چطور ممکن است فردی به خودش بقبولاند که مجری شلاق باشد مگر کار قحط است؟! من که پیش از زندان دورادور از مجازات شلاق برای مشروب یا رابطه نامشروع شنیده بودم، می‌پرسیدم این افراد که برای چنین رفتارهایی اینجا زندانی نیستند، پس چرا مجازاتشان شلاق است؟ پیش‌تر از زندانی شدن در بند عمومی، نمی‌دانستم که برای دزدی، مواد مخدر و بسیاری از جرایم تعزیزی نیز شلاق به عنوان مجازات در حال اجرا ست. شلاق که در سیر تاریخی خود در بسیاری از کشورها به تدریج حذف شده یا کاهش یافته است، در ایران اما روزبه‌روز گسترش یافته و ما و اساساً افکار عمومی هم چندان توجهی به چگونگی و چرایی این مسئله نداشته‌ایم. چندی پیش، نوشته‌ی #رویا_حشمتی از اجرای شلاق، توجه‌ها را به خود جلب کرد. اما اعتراض‌های ما بیش از آنکه متوجه کلیت مجازات شلاق شود، بی‌گناهی و احقاق حق رویا برای بهره‌مندی از بدیهی‌ترین حق انسانیش در ارتباط با پوشش را مدنظر قرار داد. واکنش‌ها به اجرای شلاق برای #مهدی_یراحی نیز، بیشتر به بیان این حقیقت خلاصه شد که این جان‌های بی‌گناه سزاوار شلاق نیستند؛ اما درنهایت امر، ماجرا هنوز شکلی از "مسئله" به خود نگرفته است. در دوران حضورم در زندان، مجازات شلاق برای نسیم، مژگان، سهیلا، کیمیا و تعدادی دیگر اجرا شد. وقتی از اجرا برمی‌گشتند مایل نبودند درباره آنچه اتفاق افتاده صحبت کنند و با گفتن اینکه چندان دردی نداشت، بی‌خاصیت بودن این مجازات را به نمایش می‌گذاشتند. آنجا اصلاحی در کار نبود... احساس درد و تحقیر داشتند اما این تجربه هم در کنار تمام دردها و تحقیرهایی قرار می‌گرفت که در زندگی متحمل شده بودند. برخی از همبندی‌ها می‌گفتند که آرام می‌زنند و درد نمی‌گیرد؛ کیمیا اما می‌گفت که قاضی در هنگام اجرای حکم وارد اتاق شد و مجری برای اینکه خودی نشان دهد، شلاق را محکم اجرا کرد.»


#شلاق #زهره_دادرس #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech