مدارا؛ عنصری کمیاب اما ضروری برای همزیستی مسالمتآمیز
16.11.2015
روز جهانی مدارا
سال ۱۹۹۶ بود که مجمع عمومی سازمان ملل به کشورهای عضو سازمان ملل پیشنهاد داد تا ۱۶ نوامبر هر سال را «روز جهانی مدارا» نامگذاری کنند و در دو زمینه موسسات آموزشی و آموزش عمومی فعالیت برای گسترش مدارا را پیش ببرند. در سند نهایی اجلاس سران در سال ۲۰۰۵ نیز سران دولتها و حکومتها در قبال تشویق تحمل، احترام، گفتگو و همکاری در میان فرهنگهای مختلف و تمدنها متعهد شدند. از آن زمان تاکنون سالانه در ۱۶ نوامبر هر سال روز جهانی مدارا پاس داشته میشود.
یک سال قبل از این تصمیم سازمان ملل متحد و در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۵ بود که «یونسکو» در قالب یک سند تاریخی و با مشارکت کشورهای عضو، «اعلامیه اصول مدارا» را منتشر کرد. اعلامیهای در شش بند که در یکی از بندهای ابتدایی خود و در تببین مفهوم مدارا، آن را با «کوتاه آمدن» متفاوت ارزیابی میکند و میگوید: «مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشمپوشی همتراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتی است فعال که بر پایه پذیرش حقوق بشر جهانی و آزادیهای اساسی دیگران استوار است.»
«بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، در پیام امسال برای روز جهانی مدارا چنین گفته است: «من امروز، روز جهانی مدارا، از تمام مردم و دولتها میخواهم که پدیدههایی چون #جنگ، #نفرت و #افراط گرایی را در نظر بگیرند و از اینرو در #گفتگو، #تفاهم و #احترام متقابل فعالیت کنند. این فرصت را به ما بدهید تا در برابر نیروهایی که خواهان جدایی و تفرقه بین انسانها هستند مقاومت کنیم و برای آینده مشترکمان متحد شویم.»
کمبود مدارا در بین ایرانیان
اگرچه دنیا به ضرورت مدارا پی برده است و حکومتهای بسیاری سعی میکنند تا مداراگرانهتر رفتار کنند اما این یک واقعیت آشکار است که حکومت فعلی ایران، حکومتی #نامداراگر و بلکه دشمن مدارا است. هزاران #اعدام سیاسی–عقیدتی، #قتلهای_زنجیرهای، زندانی کردن طولانیمدت منتقدان فکری-سیاسی تنها گوشههایی از رفتارهای #ظالمانه نظام فعلی ایران است. شاید «#حجاب_اجباری» را بتوان نمودارترین نشانه نارواداری حکومت حتی در زمینه پوشش دانست.
اما ابا این حال و جدای از حکومت، شاید نیازی به گفتن نباشد که جامعه ایران نیز از کمبود فرهنگ مدارا رنج میبرد. شاید در ابتدا باید اشاره داشت که اساسا مدارا چیست؟ برخی متفکران مدارا را «تسامح و رعایت دیگری» بر جای حذف و برخورد میدانند. در واقع مدارا رفتاریست که شامل #تسامح، #بردباری، #تحمل و #ملایمت میشود. ارزش مدارا تا آنجاست که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، #مدارا را همسنگ و برادر #خرد و #عقلانیت میداند و میگوید: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود».
ادامه مطلب
https://goo.gl/Vi1hwZ
@Tavaana_Tavaanatech
16.11.2015
روز جهانی مدارا
سال ۱۹۹۶ بود که مجمع عمومی سازمان ملل به کشورهای عضو سازمان ملل پیشنهاد داد تا ۱۶ نوامبر هر سال را «روز جهانی مدارا» نامگذاری کنند و در دو زمینه موسسات آموزشی و آموزش عمومی فعالیت برای گسترش مدارا را پیش ببرند. در سند نهایی اجلاس سران در سال ۲۰۰۵ نیز سران دولتها و حکومتها در قبال تشویق تحمل، احترام، گفتگو و همکاری در میان فرهنگهای مختلف و تمدنها متعهد شدند. از آن زمان تاکنون سالانه در ۱۶ نوامبر هر سال روز جهانی مدارا پاس داشته میشود.
یک سال قبل از این تصمیم سازمان ملل متحد و در اکتبر و نوامبر ۱۹۹۵ بود که «یونسکو» در قالب یک سند تاریخی و با مشارکت کشورهای عضو، «اعلامیه اصول مدارا» را منتشر کرد. اعلامیهای در شش بند که در یکی از بندهای ابتدایی خود و در تببین مفهوم مدارا، آن را با «کوتاه آمدن» متفاوت ارزیابی میکند و میگوید: «مدارا با کوتاه آمدن، تمکین یا چشمپوشی همتراز نیست. مدارا بیش از هر چیز ذهنیتی است فعال که بر پایه پذیرش حقوق بشر جهانی و آزادیهای اساسی دیگران استوار است.»
«بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، در پیام امسال برای روز جهانی مدارا چنین گفته است: «من امروز، روز جهانی مدارا، از تمام مردم و دولتها میخواهم که پدیدههایی چون #جنگ، #نفرت و #افراط گرایی را در نظر بگیرند و از اینرو در #گفتگو، #تفاهم و #احترام متقابل فعالیت کنند. این فرصت را به ما بدهید تا در برابر نیروهایی که خواهان جدایی و تفرقه بین انسانها هستند مقاومت کنیم و برای آینده مشترکمان متحد شویم.»
کمبود مدارا در بین ایرانیان
اگرچه دنیا به ضرورت مدارا پی برده است و حکومتهای بسیاری سعی میکنند تا مداراگرانهتر رفتار کنند اما این یک واقعیت آشکار است که حکومت فعلی ایران، حکومتی #نامداراگر و بلکه دشمن مدارا است. هزاران #اعدام سیاسی–عقیدتی، #قتلهای_زنجیرهای، زندانی کردن طولانیمدت منتقدان فکری-سیاسی تنها گوشههایی از رفتارهای #ظالمانه نظام فعلی ایران است. شاید «#حجاب_اجباری» را بتوان نمودارترین نشانه نارواداری حکومت حتی در زمینه پوشش دانست.
اما ابا این حال و جدای از حکومت، شاید نیازی به گفتن نباشد که جامعه ایران نیز از کمبود فرهنگ مدارا رنج میبرد. شاید در ابتدا باید اشاره داشت که اساسا مدارا چیست؟ برخی متفکران مدارا را «تسامح و رعایت دیگری» بر جای حذف و برخورد میدانند. در واقع مدارا رفتاریست که شامل #تسامح، #بردباری، #تحمل و #ملایمت میشود. ارزش مدارا تا آنجاست که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، #مدارا را همسنگ و برادر #خرد و #عقلانیت میداند و میگوید: «مدارا خرد را برادر بود / خرد بر سر جان چو افسر بود».
ادامه مطلب
https://goo.gl/Vi1hwZ
@Tavaana_Tavaanatech
بردیمش توی انبار، مقاوت می کرد، بیهوشش کردیم و جورابش را درآوردیم و آمپول پتاس را زیر ناخن بزرگ پای راستش تزریق کردیم. اینها بخشی از اظهارات مهرداد عالیخانی قاتل مجید شریف به نقل از عبدالله شهبازی است. عالیخانی یکی از عوامل وزرات اطلاعات در دوران "قربانعلی دری نجف آبادی بود".
مجید شریف متولد بهمن 1329 نویسنده، دگر اندیش و مترجم ایرانی بود. که در ۲۸ آبان ۱۳۷۷ در تهران ناپدید شد و پس از شش روز جنازه اش در خیابان پیدا شد، وی از نویسندگان ماهنامه ایران فردا و عضو دفتر تدوین مجموعه آثار علی شریعتی بود.
شریف در سال ۱۳۶۲ از ایران خارج شد و حدود ۱۲ سال در فرانسه زندگی میکرد. او در آبانماه ۱۳۷۴ به ايران بازگشت و سه سال بعد، در آبانماه ۱۳۷۷ به قتل رسید وی در اطلاعیهای که به مناسبت بازگشتش به ایران نوشته بود، علت تصمیماش به بازگشت را چنین ذکر کرده بود: "مرگ یا زندان، باید بروم، خانۀ طبیعی من آنجاست"
اظهارات همسر مجید شریف در مورد اطلاعیه و تصمیم شریف برای بازگشت به ایران
به گمانم از یک کیوسک تلفن زنگ میزد. ساعت از یازده شب هم گذشته بود. بی مقدمه گفت میخواهد چند جمله از اطلاعیهای را که برای بازگشت به ایران آماده کرده برایم بخواند..
میشنیدم و نمیشنیدم چه میخواند. قلبم به تپش افتاده بود. تا اینکه... خواند " مرگ یا زندان، باید بروم، خانۀ طبیعی من آنجاست."
جیغ زدم، داد زدم و هوار کردم. او سکوت کرده و من در کابوسی جلوی چشمم میدیدم در برهوتی ایستاده و دارند گلوله بارانش میکنند. دست و پا میزد و در خون میغلطید.
میان صداهای بیرون کیوسک و هیاهوی ذهنم، آخر سر همۀ نیرویم را جمع کردم و پرسیدم " پویا (فرزند مجید و مهشید) چی میشه. این یه خودکشیه!". صدایش نمیلرزید، نفسهایش آرام و یکنواخت به گوشم میرسید..
قاطعیت و جدیت او را در مواردی که تصمیمی میگرفت، میشناختم. تا آنکه گفت " نه،... این خودکشی نیست، یک انتخابه."
روز حادثه
سه سال بعد از آن اطلاعیه و بازگشتش به ایران، مجید شریف در صبح روز ۲۸ آبان ۱۳۷۷ درحالی که با لباس گرمکن برای ورزش از خانه مادرش در یوسفآباد خارج شده بود، به خانه بازنگشت، جسد او در خیابان انداخته شد و نزدیکان او شش روز بعد - در بعدازظهر روز ۴ آذر ۱۳۷۷ جسد او را در پزشکی قانونی تهران شناسایی کردند. پزشکی قانونی علت مرگ را «نامعلوم» تشخیص داده بود.
عبدالله شهبازی( نویسنده و مورخ که به مدت یک دهه مدیریت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را به عهده داشت) نحوه قتل مجید شریف را اینگونه نقل میکند.
قتل مجید شریف دقیقاً به این شکل بود. قتل در روز پنج شنبه، 28 آبان 1377 انجام شد و هدایت عملیات را صادق (مهرداد عالیخانی) به دست داشت. مجید شریف با مادرش در یوسفآباد زندگی میکرد و فقط برای ورزش از خانه بیرون میرفت. او را به بهانه مشکوک بودن به مواد مخدر با ارائه حکم جعلی دادستانی سوار اتومبیل میکنند. اتومبیل یک تاکسی بوده. وی را به پارکینگی در یوسفآباد میبرند و پس از در آوردن جوراب آمپول پتاس را به زیر ناخن انگشت بزرگ پا تزریق میکنند.
مهرداد عالیخانی ( یکی از سه چهره مؤثر، و مؤثرترین فرد در اجرای قتلهای زنجیرهای، بود که در تاریخ شنبه ۱۲ دی به همراه مصطفی کاظمی، به اتهام هدایت قتلهای زنجیرهای دستگیر شد. او در دادگاه به جرم #آمریت در چهار قتل به چهار بار حبس ابد محکوم شد.) قتل شریف را این گونه توضیح داده است: "بردیم توی انباری. مقاومت. بیهوش. درازکش. آمپول. جوراب. داخل تاکسی. سمت چپ عقب. عادی. در همان مسیر. نیش ترمز کنار پیادهرو. دست روی قلبش. کفش و جورابش را هم پایش کرده بودیم. نمره تاکسی را عوض کرده بودیم. (پلاک برجسته نیست.) تدارک پلاک برجسته را دیده بودم."
در این عملیات علاوه بر عالیخانی پنج نفر دیگر شرکت داشتند که یکی راننده بود و بقیه نیروی عملیاتی که دو نفر با اتومبیل دیگر تاکسی را دنبال میکردند. جسد را با همان تاکسی به حوالی خانه شریف برده و در پیادهرو رها میکنند. پزشکی قانونی علت مرگ را ایست قلبی ( نامعلوم) تشخیص داد.
در جریان رسیدگی به پرونده #قتلهای_زنجیرهای تنها نام داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به صورت رسمی مطرح شد و قوه قضائیه جمهوری اسلامی نام #مجید_شریف، پیروز دوانی و بسیاری دیگر در شمار قربانیان قتلهای زنجیرهای قرار نداد.هرچند فاصلهی اندک زمانی میان قتلها ، نوع ربایش ، روش انجام قتلها و #اعترافات عالیخانی حکایت از انجام آنها توسط یک تیم عملیاتی داشت.
@Tavaana_TavaanaTech
مجید شریف متولد بهمن 1329 نویسنده، دگر اندیش و مترجم ایرانی بود. که در ۲۸ آبان ۱۳۷۷ در تهران ناپدید شد و پس از شش روز جنازه اش در خیابان پیدا شد، وی از نویسندگان ماهنامه ایران فردا و عضو دفتر تدوین مجموعه آثار علی شریعتی بود.
شریف در سال ۱۳۶۲ از ایران خارج شد و حدود ۱۲ سال در فرانسه زندگی میکرد. او در آبانماه ۱۳۷۴ به ايران بازگشت و سه سال بعد، در آبانماه ۱۳۷۷ به قتل رسید وی در اطلاعیهای که به مناسبت بازگشتش به ایران نوشته بود، علت تصمیماش به بازگشت را چنین ذکر کرده بود: "مرگ یا زندان، باید بروم، خانۀ طبیعی من آنجاست"
اظهارات همسر مجید شریف در مورد اطلاعیه و تصمیم شریف برای بازگشت به ایران
به گمانم از یک کیوسک تلفن زنگ میزد. ساعت از یازده شب هم گذشته بود. بی مقدمه گفت میخواهد چند جمله از اطلاعیهای را که برای بازگشت به ایران آماده کرده برایم بخواند..
میشنیدم و نمیشنیدم چه میخواند. قلبم به تپش افتاده بود. تا اینکه... خواند " مرگ یا زندان، باید بروم، خانۀ طبیعی من آنجاست."
جیغ زدم، داد زدم و هوار کردم. او سکوت کرده و من در کابوسی جلوی چشمم میدیدم در برهوتی ایستاده و دارند گلوله بارانش میکنند. دست و پا میزد و در خون میغلطید.
میان صداهای بیرون کیوسک و هیاهوی ذهنم، آخر سر همۀ نیرویم را جمع کردم و پرسیدم " پویا (فرزند مجید و مهشید) چی میشه. این یه خودکشیه!". صدایش نمیلرزید، نفسهایش آرام و یکنواخت به گوشم میرسید..
قاطعیت و جدیت او را در مواردی که تصمیمی میگرفت، میشناختم. تا آنکه گفت " نه،... این خودکشی نیست، یک انتخابه."
روز حادثه
سه سال بعد از آن اطلاعیه و بازگشتش به ایران، مجید شریف در صبح روز ۲۸ آبان ۱۳۷۷ درحالی که با لباس گرمکن برای ورزش از خانه مادرش در یوسفآباد خارج شده بود، به خانه بازنگشت، جسد او در خیابان انداخته شد و نزدیکان او شش روز بعد - در بعدازظهر روز ۴ آذر ۱۳۷۷ جسد او را در پزشکی قانونی تهران شناسایی کردند. پزشکی قانونی علت مرگ را «نامعلوم» تشخیص داده بود.
عبدالله شهبازی( نویسنده و مورخ که به مدت یک دهه مدیریت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را به عهده داشت) نحوه قتل مجید شریف را اینگونه نقل میکند.
قتل مجید شریف دقیقاً به این شکل بود. قتل در روز پنج شنبه، 28 آبان 1377 انجام شد و هدایت عملیات را صادق (مهرداد عالیخانی) به دست داشت. مجید شریف با مادرش در یوسفآباد زندگی میکرد و فقط برای ورزش از خانه بیرون میرفت. او را به بهانه مشکوک بودن به مواد مخدر با ارائه حکم جعلی دادستانی سوار اتومبیل میکنند. اتومبیل یک تاکسی بوده. وی را به پارکینگی در یوسفآباد میبرند و پس از در آوردن جوراب آمپول پتاس را به زیر ناخن انگشت بزرگ پا تزریق میکنند.
مهرداد عالیخانی ( یکی از سه چهره مؤثر، و مؤثرترین فرد در اجرای قتلهای زنجیرهای، بود که در تاریخ شنبه ۱۲ دی به همراه مصطفی کاظمی، به اتهام هدایت قتلهای زنجیرهای دستگیر شد. او در دادگاه به جرم #آمریت در چهار قتل به چهار بار حبس ابد محکوم شد.) قتل شریف را این گونه توضیح داده است: "بردیم توی انباری. مقاومت. بیهوش. درازکش. آمپول. جوراب. داخل تاکسی. سمت چپ عقب. عادی. در همان مسیر. نیش ترمز کنار پیادهرو. دست روی قلبش. کفش و جورابش را هم پایش کرده بودیم. نمره تاکسی را عوض کرده بودیم. (پلاک برجسته نیست.) تدارک پلاک برجسته را دیده بودم."
در این عملیات علاوه بر عالیخانی پنج نفر دیگر شرکت داشتند که یکی راننده بود و بقیه نیروی عملیاتی که دو نفر با اتومبیل دیگر تاکسی را دنبال میکردند. جسد را با همان تاکسی به حوالی خانه شریف برده و در پیادهرو رها میکنند. پزشکی قانونی علت مرگ را ایست قلبی ( نامعلوم) تشخیص داد.
در جریان رسیدگی به پرونده #قتلهای_زنجیرهای تنها نام داریوش فروهر، پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به صورت رسمی مطرح شد و قوه قضائیه جمهوری اسلامی نام #مجید_شریف، پیروز دوانی و بسیاری دیگر در شمار قربانیان قتلهای زنجیرهای قرار نداد.هرچند فاصلهی اندک زمانی میان قتلها ، نوع ربایش ، روش انجام قتلها و #اعترافات عالیخانی حکایت از انجام آنها توسط یک تیم عملیاتی داشت.
@Tavaana_TavaanaTech