This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد قتل حکومتی جاویدنام محمد قبادلو با حضور خانوادههای دادخواه بر سر مزارش برگزار شد
مادر محمد قبادلو ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«محمدم دیگر نیستی که برایم از آن روزها بگویی از ۱۵ ماه زندان و انفرادی و …
از روزهایی که فقط من و خدای بینمان می دانیم چه بر تو گذشت
همان خدایی که داشتم فراموشش می کردم
یک روز قبل از سالگرد آسمانی شدنت دوباره وجودیتش را به ما نشان داد و نوری از امید بر زخم های قلب ناآرامم تاباند
دیگر باور دارم که معجزه ها را گاه در دستان کسانی می توان یافت که با یک چای تلخ میهمانت می کنند .
محمد تو گفتی ،بارها گفتی برای دفاع از دختران سرزمینت بر ضاربانشان تاختی
چون غیرت بر ناموس را از پدرت آموختی
قلب مادر آرام بخواب که مردان این سرزمین تا طلوع آفتاب مهر ،بیدارن
و راهت ادامه دارد …»
#محمدقبادلو
#محمد_قبادلو
#نه_به_اعدام
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر محمد قبادلو ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«محمدم دیگر نیستی که برایم از آن روزها بگویی از ۱۵ ماه زندان و انفرادی و …
از روزهایی که فقط من و خدای بینمان می دانیم چه بر تو گذشت
همان خدایی که داشتم فراموشش می کردم
یک روز قبل از سالگرد آسمانی شدنت دوباره وجودیتش را به ما نشان داد و نوری از امید بر زخم های قلب ناآرامم تاباند
دیگر باور دارم که معجزه ها را گاه در دستان کسانی می توان یافت که با یک چای تلخ میهمانت می کنند .
محمد تو گفتی ،بارها گفتی برای دفاع از دختران سرزمینت بر ضاربانشان تاختی
چون غیرت بر ناموس را از پدرت آموختی
قلب مادر آرام بخواب که مردان این سرزمین تا طلوع آفتاب مهر ،بیدارن
و راهت ادامه دارد …»
#محمدقبادلو
#محمد_قبادلو
#نه_به_اعدام
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روز یکشنبه روز پنجم ژانویه ۲۰۲۵ ، مراسمی با عنوان «مادران دادخواه، از رنج تا امید» در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد. در این برنامه جمعی از مادران دادخواه ایران برگزار شد. در بخشی از این مراسم پیامی از مادر جاویدنام محمدرسول مؤمنیزاده قرائت شد.
متن پیام به شرح زیر است:
«درود میفرستم به هموطنانم
من مادر محمد رسول مومنیزاده هستم همان جوانی که در چهارشنبه سیاه برابر با ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ برای نجات هموطنش بر اثر شلیک از فاصله ای کمتر از یک متر به خون غلطید.
من همان مادری هستم که پس از تیر خوردن فرزندم بالای سرش ماندم محمد رسول در بغل برادر بزرگش بود و مأموران با لگد اسلحه و باتون ضرباتی محکم به سر و صورت پسر بزرگم وارد کردند در حالی که او نمیگذاشت جسم تیر خورده برادرش آسیب بیشتری ببیند. اما مأموران حتی به زخمهای محمد رسول رحم نکردند و لگدهایشان مستقیماً به جای زخم فرزندم اصابت میکرد.
محمد رسول پسر شجاع و دلاور من مانند یک مرد با دستان خالی سینه سپر کرد من از آن رئیس بیمارستان پورسینای رشت نمیگذرم؛ همان کسی که دستور داد هر زخمی که به بیمارستان مراجعه میکند به اطلاعات خبر داده شود و هیچ اقدامی حتی احیا برای زخمیها انجام نشود.
من زهرا کریمی مادری که فرزندش را از دست داده است دادخواه خون به ناحق ریخته جوانم هستم من خودم را به یاد میآورم در حالی که تخت فرزندم را با سرعت میبردند و دور تخت چندین مأمور با اسلحه حضور داشتند زیپ کاور را کمی باز کردم و متوجه شدم جگرگوشهام محمدرسول دیگر زنده نیست.
روی صحبتم با همه هموطنانم است ملت شریف ایران از شما میخواهم که تفرقهها را کنار بگذارید و بیدار شوید. ما هم فکر نمیکردیم این داغ به ما برسد. بیدار شوید!
من زهرا کریمی نه میبخشیم و نه فراموش میکنم آن حرامزادهای که از فاصله کمتر از یک متر به جوان بیسلاح من شلیک کرد در پیشگاه عدالت پاسخگو خواهد بود.
محمد رسول افتخار من بود.
از طرف زهرا کریمی مادر محمد رسول مومنیزاده»
#محمدرسول_مومنی_زاده #رشت #دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز یکشنبه روز پنجم ژانویه ۲۰۲۵ ، مراسمی با عنوان «مادران دادخواه، از رنج تا امید» در شهر هامبورگ آلمان برگزار شد. در این برنامه جمعی از مادران دادخواه ایران برگزار شد. در بخشی از این مراسم پیامی از مادر جاویدنام محمدرسول مؤمنیزاده قرائت شد.
متن پیام به شرح زیر است:
«درود میفرستم به هموطنانم
من مادر محمد رسول مومنیزاده هستم همان جوانی که در چهارشنبه سیاه برابر با ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ برای نجات هموطنش بر اثر شلیک از فاصله ای کمتر از یک متر به خون غلطید.
من همان مادری هستم که پس از تیر خوردن فرزندم بالای سرش ماندم محمد رسول در بغل برادر بزرگش بود و مأموران با لگد اسلحه و باتون ضرباتی محکم به سر و صورت پسر بزرگم وارد کردند در حالی که او نمیگذاشت جسم تیر خورده برادرش آسیب بیشتری ببیند. اما مأموران حتی به زخمهای محمد رسول رحم نکردند و لگدهایشان مستقیماً به جای زخم فرزندم اصابت میکرد.
محمد رسول پسر شجاع و دلاور من مانند یک مرد با دستان خالی سینه سپر کرد من از آن رئیس بیمارستان پورسینای رشت نمیگذرم؛ همان کسی که دستور داد هر زخمی که به بیمارستان مراجعه میکند به اطلاعات خبر داده شود و هیچ اقدامی حتی احیا برای زخمیها انجام نشود.
من زهرا کریمی مادری که فرزندش را از دست داده است دادخواه خون به ناحق ریخته جوانم هستم من خودم را به یاد میآورم در حالی که تخت فرزندم را با سرعت میبردند و دور تخت چندین مأمور با اسلحه حضور داشتند زیپ کاور را کمی باز کردم و متوجه شدم جگرگوشهام محمدرسول دیگر زنده نیست.
روی صحبتم با همه هموطنانم است ملت شریف ایران از شما میخواهم که تفرقهها را کنار بگذارید و بیدار شوید. ما هم فکر نمیکردیم این داغ به ما برسد. بیدار شوید!
من زهرا کریمی نه میبخشیم و نه فراموش میکنم آن حرامزادهای که از فاصله کمتر از یک متر به جوان بیسلاح من شلیک کرد در پیشگاه عدالت پاسخگو خواهد بود.
محمد رسول افتخار من بود.
از طرف زهرا کریمی مادر محمد رسول مومنیزاده»
#محمدرسول_مومنی_زاده #رشت #دادخواهی #مادران_دادخواه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام غزاله چلابی، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«خیال آمدنت دیشبم به سر می زد 💔💔»
۱۴۰۳/۱۱/۴🎂
"غزاله چلابی؛ اسطورهای که جاودانه شد"
غزاله چلابی، نامی که به نماد شهامت، ایستادگی و عشق به آزادی بدل شده است. دختری ۳۳ ساله از آمل که آخرین کلامش پیش از جاودانه شدن، فریادی برای شجاعت بود: «نترسید، نترسید.»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، غزاله در حالی که با تلفن همراه خود از خیابانهای اعتراض گرفته فیلمبرداری میکرد، گلولهای پیشانیاش را شکافت. او پنج روز در کما ماند و سپس چشم از جهان فروبست. اما شجاعتش، صدایش و نگاه پرامیدش در تاریخ این سرزمین باقی ماند.
غزاله، فارغالتحصیل رشته امور بانکی و حسابدار یک شرکت خصوصی، عاشق طبیعت، کوهنوردی و زندگی ساده و پرمعنا بود. او که قلههای علمکوه و دماوند را فتح کرده بود، با همان عزم و ارادهای که به کوهها صعود میکرد، در برابر استبداد ایستاد. دختری که مهربانیاش در مراقبت از سگهای خیابانی و شجاعتش در برداشتن روسریاش در هر فرصتی نمایان بود، به الگویی برای نسلهای آینده تبدیل شد.
مأموران امنیتی حتی اجازه ندادند آخرین آرزوی غزاله برای اهدای اعضای بدنش محقق شود. گفتند: «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.» اما آیا میتوان جلوی اسطوره شدن کسی را گرفت که با جان و دل برای آزادی ایستاد؟
امروز، مادر غزاله با دلی شکسته میگوید: «خیال آمدنت دیشبم به سر میزد.» اما غزاله برای همیشه در قلب ایران جاودانه است؛ دختری که دماوند سرفراز را در استواری و شجاعت یادآور شد.
غزاله چلابی نه فقط یک نام، بلکه نمادی از مقاومت، شهامت و امید برای فردایی بهتر است. یاد او و همه جاویدنامان این سرزمین، زنده و ماندگار.
#غراله_چلابی #دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خیال آمدنت دیشبم به سر می زد 💔💔»
۱۴۰۳/۱۱/۴🎂
"غزاله چلابی؛ اسطورهای که جاودانه شد"
غزاله چلابی، نامی که به نماد شهامت، ایستادگی و عشق به آزادی بدل شده است. دختری ۳۳ ساله از آمل که آخرین کلامش پیش از جاودانه شدن، فریادی برای شجاعت بود: «نترسید، نترسید.»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، غزاله در حالی که با تلفن همراه خود از خیابانهای اعتراض گرفته فیلمبرداری میکرد، گلولهای پیشانیاش را شکافت. او پنج روز در کما ماند و سپس چشم از جهان فروبست. اما شجاعتش، صدایش و نگاه پرامیدش در تاریخ این سرزمین باقی ماند.
غزاله، فارغالتحصیل رشته امور بانکی و حسابدار یک شرکت خصوصی، عاشق طبیعت، کوهنوردی و زندگی ساده و پرمعنا بود. او که قلههای علمکوه و دماوند را فتح کرده بود، با همان عزم و ارادهای که به کوهها صعود میکرد، در برابر استبداد ایستاد. دختری که مهربانیاش در مراقبت از سگهای خیابانی و شجاعتش در برداشتن روسریاش در هر فرصتی نمایان بود، به الگویی برای نسلهای آینده تبدیل شد.
مأموران امنیتی حتی اجازه ندادند آخرین آرزوی غزاله برای اهدای اعضای بدنش محقق شود. گفتند: «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.» اما آیا میتوان جلوی اسطوره شدن کسی را گرفت که با جان و دل برای آزادی ایستاد؟
امروز، مادر غزاله با دلی شکسته میگوید: «خیال آمدنت دیشبم به سر میزد.» اما غزاله برای همیشه در قلب ایران جاودانه است؛ دختری که دماوند سرفراز را در استواری و شجاعت یادآور شد.
غزاله چلابی نه فقط یک نام، بلکه نمادی از مقاومت، شهامت و امید برای فردایی بهتر است. یاد او و همه جاویدنامان این سرزمین، زنده و ماندگار.
#غراله_چلابی #دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دیروز تولد جاویدنام مهرداد بهناماصل، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در شهرستان دهدشت بود
مهرداد بهناماصل بهمن ۱۳۷۲ در دهدشت به دنیا آمد. مهرداد ۱ مهر ۱۳۹۸ در اینستاگرامش نوشته بود: «متنفرم از ته دل من از اول مهر». سه سال بعد، ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، چند ساعت مانده به اول مهر، ماموران جمهوری اسلامی در دهدشت با شلیک گلولهای به قلب مهرداد او را کشتند.
ویدئوهایی از لحظه شلیک به قلب مهرداد نشان داد، او گوشهای ایستاده، ماموران بیهدف و با گلولههای جنگی به سمت مردم شلیک میکنند؛ در این میان با شلیک گلولهای به قلب مهرداد جان عزیزش را میگیرند.
بعد از کشته شدن مهرداد، اهالی شهر دهدشت بارها گفتند ماموری که به قلب او شلیک کرده را دیدهاند و میشناسند و نامش را بر زبان تکرار کرده و بر دیوارهای شهر نوشتند. اما نه قاتل و نه آمر قتل مهرداد، هیچیک بازداشت نشدند و ماموران جمهوری اسلامی بر سنگ مزارش واژه شهید را حک کردند.
ماموران جمهوری اسلامی پدرام آذرنوش را هم همان روز کشتند.
ویدیو از صفحه خواهر مهرداد
#مهسا_امینی #مهرداد_بهنام_اصل #دهدشت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهرداد بهناماصل بهمن ۱۳۷۲ در دهدشت به دنیا آمد. مهرداد ۱ مهر ۱۳۹۸ در اینستاگرامش نوشته بود: «متنفرم از ته دل من از اول مهر». سه سال بعد، ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، چند ساعت مانده به اول مهر، ماموران جمهوری اسلامی در دهدشت با شلیک گلولهای به قلب مهرداد او را کشتند.
ویدئوهایی از لحظه شلیک به قلب مهرداد نشان داد، او گوشهای ایستاده، ماموران بیهدف و با گلولههای جنگی به سمت مردم شلیک میکنند؛ در این میان با شلیک گلولهای به قلب مهرداد جان عزیزش را میگیرند.
بعد از کشته شدن مهرداد، اهالی شهر دهدشت بارها گفتند ماموری که به قلب او شلیک کرده را دیدهاند و میشناسند و نامش را بر زبان تکرار کرده و بر دیوارهای شهر نوشتند. اما نه قاتل و نه آمر قتل مهرداد، هیچیک بازداشت نشدند و ماموران جمهوری اسلامی بر سنگ مزارش واژه شهید را حک کردند.
ماموران جمهوری اسلامی پدرام آذرنوش را هم همان روز کشتند.
ویدیو از صفحه خواهر مهرداد
#مهسا_امینی #مهرداد_بهنام_اصل #دهدشت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز ۲۴ ژانویه، روز جهانی وکلای در معرض خطر است.
در سالهای اخیر جمهوری اسلامی تعداد زیادی از وکلا را به «مجازات! شلاق» محکوم کرده است.
اصغر محمدی
امیرسالار داوودی
مصطفی ترکهمدانی
و
......
طرح از اسد بیناخواهی منتشرشده در دادبان
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#روز_جهانی_وکلای_در_معرض_خطر
#وکلای_در_معرض_خطر
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
در سالهای اخیر جمهوری اسلامی تعداد زیادی از وکلا را به «مجازات! شلاق» محکوم کرده است.
اصغر محمدی
امیرسالار داوودی
مصطفی ترکهمدانی
و
......
طرح از اسد بیناخواهی منتشرشده در دادبان
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#روز_جهانی_وکلای_در_معرض_خطر
#وکلای_در_معرض_خطر
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
بعضیها میگریند تا فراموش کنند
بعضی ها میخندند تا فراموش کنند
بعضی ها میخوابند تا فراموش کنند
بعضیها سکوت میکنند تا فراموش کنند
اما من هم میگریم، هم میخندم،هم میخوابم وهم سکوت میکنم
اما فراموش نه...
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزهکار، از رنجهای فرزندش و دلتنگی عمیق خود میگوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت میکرد و زندگیاش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع میکند. داغ عرفان، زخمی است که هیچگاه التیام نمییابد.
#عرفان_رضایی #دادخواهی #اعتراضات_سراسری #مادران_دادخواه_ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بعضیها میگریند تا فراموش کنند
بعضی ها میخندند تا فراموش کنند
بعضی ها میخوابند تا فراموش کنند
بعضیها سکوت میکنند تا فراموش کنند
اما من هم میگریم، هم میخندم،هم میخوابم وهم سکوت میکنم
اما فراموش نه...
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزهکار، از رنجهای فرزندش و دلتنگی عمیق خود میگوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت میکرد و زندگیاش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع میکند. داغ عرفان، زخمی است که هیچگاه التیام نمییابد.
#عرفان_رضایی #دادخواهی #اعتراضات_سراسری #مادران_دادخواه_ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلاد جان داداش قهرمانم ۲۷ ماه از کشته شدنت میگذرد💔
و ما هنوز منتظر توهستیم که برگردی خونه
هنوز منتظریم بیایی و برامون بگی چطوری تونستن بهت شلیک کنن
میلاد جان تو چنان قوی و شجاع بودی و هستی
که با دستان خالی باهات روبه رو نشدن
بلکه با تیر جنگی بهت شلیک کردن
ماهها گذشته از کُشته شدنت
قاتل هنوز زنده اس و زندگی میکنه
میلاد جان هیچوقت جنایتی که در حق تو کردن را فراموش نکرده ایم.
هر لحظه هر ساعت که میگذره ما دلتنگتر میشیم
توی صحبتهامون بغض داریم
تو نخاستی از ما برای همیشه جدا بشی
به زور تو را از ما و کشورت ایران گرفتن
ولی نمیدونستن تو همیشه قهرمان یک ملت باقی میمانی
مطمئن باش هیچ موقع از قاتلینت نمیگذریم
از صفحه زهرا سعیدیانجو، خواهر جاویدنام میلاد سعیدیانجو
#میلاد_سعیدیان_جو #دادخواهی #ایذه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
و ما هنوز منتظر توهستیم که برگردی خونه
هنوز منتظریم بیایی و برامون بگی چطوری تونستن بهت شلیک کنن
میلاد جان تو چنان قوی و شجاع بودی و هستی
که با دستان خالی باهات روبه رو نشدن
بلکه با تیر جنگی بهت شلیک کردن
ماهها گذشته از کُشته شدنت
قاتل هنوز زنده اس و زندگی میکنه
میلاد جان هیچوقت جنایتی که در حق تو کردن را فراموش نکرده ایم.
هر لحظه هر ساعت که میگذره ما دلتنگتر میشیم
توی صحبتهامون بغض داریم
تو نخاستی از ما برای همیشه جدا بشی
به زور تو را از ما و کشورت ایران گرفتن
ولی نمیدونستن تو همیشه قهرمان یک ملت باقی میمانی
مطمئن باش هیچ موقع از قاتلینت نمیگذریم
از صفحه زهرا سعیدیانجو، خواهر جاویدنام میلاد سعیدیانجو
#میلاد_سعیدیان_جو #دادخواهی #ایذه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد دل خواهر جاویدنام عرفان ساریخانی دشتی را بشنوید.
«درود بر تمام مردم ایران و خانوادههای دادخواه. روزی که عرفان رفت، میدانستم دیگر چیزی در این زندگی نیست که مرا خوشحال کند. میدانستم که زندگیمان دیگر هرگز مثل قبل نخواهد شد. حتی اگر به هدفی که عرفان به خاطرش فدا شد، برسیم، من دیگر از آن خوشحال نخواهم شد. آزادی چه فایدهای دارد وقتی عرفان و امثال عرفانها در جشن آزادیمان حضور نداشته باشند؟
روز آخر، اگر میدانستم آخرین بار است، بیشتر نگاهش میکردم، بیشتر بغلش میکردم، یا شاید اصلاً نمیگذاشتم برود. از دست دادن عزیز، مثل این است که علاوه بر او، خودِ قبلیات هم با او از دست میرود. انگار بخشی از وجودت برای همیشه با او میرود.
به امید روزهای روشن برای ایران.»
ـ از دست دادن برادری چون عرفان، زخمی عمیق بر دل خواهرش گذاشته است؛ زخمی که هیچ زمان و کلامی توان التیام آن را ندارد. غم از دست دادن عزیز، بهویژه وقتی با بیعدالتی و خشونت همراه باشد، جان انسان را میسوزاند و بخشی از وجود را برای همیشه با خود میبرد.
این دختر با هر لحظه از دلتنگی و خاطرات برادرش زندگی میکند، گویی بارِ سنگینی از عشق، خشم و اندوه را بر دوش میکشد. جای خالی عرفان نهتنها فضای خانه، بلکه قلب و آینده خواهرش را هم خالی کرده است. تأثیر این داغ بر او، فراتر از یک فقدان است؛ گویی گذشته، حال، و حتی نگاهش به آینده را درگیر کرده است.
#عرفان_دشتی #عرفان_ساریخانی_دشتی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود بر تمام مردم ایران و خانوادههای دادخواه. روزی که عرفان رفت، میدانستم دیگر چیزی در این زندگی نیست که مرا خوشحال کند. میدانستم که زندگیمان دیگر هرگز مثل قبل نخواهد شد. حتی اگر به هدفی که عرفان به خاطرش فدا شد، برسیم، من دیگر از آن خوشحال نخواهم شد. آزادی چه فایدهای دارد وقتی عرفان و امثال عرفانها در جشن آزادیمان حضور نداشته باشند؟
روز آخر، اگر میدانستم آخرین بار است، بیشتر نگاهش میکردم، بیشتر بغلش میکردم، یا شاید اصلاً نمیگذاشتم برود. از دست دادن عزیز، مثل این است که علاوه بر او، خودِ قبلیات هم با او از دست میرود. انگار بخشی از وجودت برای همیشه با او میرود.
به امید روزهای روشن برای ایران.»
ـ از دست دادن برادری چون عرفان، زخمی عمیق بر دل خواهرش گذاشته است؛ زخمی که هیچ زمان و کلامی توان التیام آن را ندارد. غم از دست دادن عزیز، بهویژه وقتی با بیعدالتی و خشونت همراه باشد، جان انسان را میسوزاند و بخشی از وجود را برای همیشه با خود میبرد.
این دختر با هر لحظه از دلتنگی و خاطرات برادرش زندگی میکند، گویی بارِ سنگینی از عشق، خشم و اندوه را بر دوش میکشد. جای خالی عرفان نهتنها فضای خانه، بلکه قلب و آینده خواهرش را هم خالی کرده است. تأثیر این داغ بر او، فراتر از یک فقدان است؛ گویی گذشته، حال، و حتی نگاهش به آینده را درگیر کرده است.
#عرفان_دشتی #عرفان_ساریخانی_دشتی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هستی خزابی، ویدیویی از شادی و شعر خواندن جاویدنام عرفان خزایی را منتشر کرد و نوشت:
«خون تورا با دریا دریا نمیشود شست!
خون تورا دادخواهی باید کرد!
خون مظلوم تا عرش میرود!
خون تو ظلم را به زیر میکشاند!
خون تو تا ابد می.جوشد !
عرفان برادر قهرمانم بهت افتخار میکنیم
مارا از گرفتن جان نترسانید ......
عزیزتر از جان داشتیم که رفت .....»
عرفان خزایی جوانی ۳۰ ساله زاده کرمانشاه که در شهریار تهران زندگی میکرد، فردی پرتلاش و عاشق تاریخ ایران و سفر بود. او که اعتقاد داشت همه حق دارند خوب زندگی کنند پس از قتل مهسا امینی به خیابان آمد و عليه ظلم و نابرابری ایستاد.
عرفان در جریان اعتراضات انقلابی زن زندگی آزادی در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله جنگی از پشت سر کشته شد. خانواده و مردم تلاش کردند او را به بیمارستان برسانند اما به دلیل ممانعت و فشار نیروهای امنیتی جان او گرفته شد.
خاطرات عرفان همچنان زنده و جاوید است و او هرگز از یادها نمیرود.
عرفان و عرفانها برای مبارزه با حکومت جور و ستم به خیابان رفتند و جان خود را وسط گذاشتند، آنها هنوز ما را به ادامه مبارزه برای آزادی و عدالت فرا میخوانند.
#عرفان_خزایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خون تورا با دریا دریا نمیشود شست!
خون تورا دادخواهی باید کرد!
خون مظلوم تا عرش میرود!
خون تو ظلم را به زیر میکشاند!
خون تو تا ابد می.جوشد !
عرفان برادر قهرمانم بهت افتخار میکنیم
مارا از گرفتن جان نترسانید ......
عزیزتر از جان داشتیم که رفت .....»
عرفان خزایی جوانی ۳۰ ساله زاده کرمانشاه که در شهریار تهران زندگی میکرد، فردی پرتلاش و عاشق تاریخ ایران و سفر بود. او که اعتقاد داشت همه حق دارند خوب زندگی کنند پس از قتل مهسا امینی به خیابان آمد و عليه ظلم و نابرابری ایستاد.
عرفان در جریان اعتراضات انقلابی زن زندگی آزادی در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله جنگی از پشت سر کشته شد. خانواده و مردم تلاش کردند او را به بیمارستان برسانند اما به دلیل ممانعت و فشار نیروهای امنیتی جان او گرفته شد.
خاطرات عرفان همچنان زنده و جاوید است و او هرگز از یادها نمیرود.
عرفان و عرفانها برای مبارزه با حکومت جور و ستم به خیابان رفتند و جان خود را وسط گذاشتند، آنها هنوز ما را به ادامه مبارزه برای آزادی و عدالت فرا میخوانند.
#عرفان_خزایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«سیاوش عزیزم، ستارهای که خیلی زود از آسمان زندگی ما جدا شدی،
چگونه باور کنم که دستانت دیگر در دستانم نیست و صدایت در گوشم نمیپیچد؟ تو که قرار بود روی این خاک، زندگی را از نو معنا کنی، حالا خودت معنای آسمان شدهای.
تو را به ناحق از من گرفتند، از خیابانی که بوی قدمهایت را داشت، از دنیایی که حق تو بود آن را زندگی کنی. اما بدان که صدای بیگناهیات در جان من میپیچد، حتی اگر هزاران دیوار بخواهند آن را خاموش کنند.
سیاوش من، تو قربانی ترسی شدی که در قلب آنها ریشه کرده است، اما این را بدان: شجاعتت، پاکیات، و نوری که از وجودت جاری بود، هیچگاه خاموش نمیشود. تو برای ما نه فقط یک نام، که یک نشانهای، یک قهرمان، که نشان دادی عشق و انسانیت همیشه زنده است.
دلم برایت بینهایت تنگ است، اما در هر نسیمی که میوزد و در هر شعاع نوری که بر زمین میتابد، تو را میبینم. تو همیشه با ما خواهی بود، در قلبهایمان، در آرزوهایمان، و در امیدی که برای فردا داریم.
آرام بخواب، سیاوش جانم. تو فراتر از این دنیای کوچک و ترسهایش پرواز کردی و به جایی رفتی که هیچ ظلمی نمیتواند به تو برسد.»
#سیاوش_محمودی
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سیاوش عزیزم، ستارهای که خیلی زود از آسمان زندگی ما جدا شدی،
چگونه باور کنم که دستانت دیگر در دستانم نیست و صدایت در گوشم نمیپیچد؟ تو که قرار بود روی این خاک، زندگی را از نو معنا کنی، حالا خودت معنای آسمان شدهای.
تو را به ناحق از من گرفتند، از خیابانی که بوی قدمهایت را داشت، از دنیایی که حق تو بود آن را زندگی کنی. اما بدان که صدای بیگناهیات در جان من میپیچد، حتی اگر هزاران دیوار بخواهند آن را خاموش کنند.
سیاوش من، تو قربانی ترسی شدی که در قلب آنها ریشه کرده است، اما این را بدان: شجاعتت، پاکیات، و نوری که از وجودت جاری بود، هیچگاه خاموش نمیشود. تو برای ما نه فقط یک نام، که یک نشانهای، یک قهرمان، که نشان دادی عشق و انسانیت همیشه زنده است.
دلم برایت بینهایت تنگ است، اما در هر نسیمی که میوزد و در هر شعاع نوری که بر زمین میتابد، تو را میبینم. تو همیشه با ما خواهی بود، در قلبهایمان، در آرزوهایمان، و در امیدی که برای فردا داریم.
آرام بخواب، سیاوش جانم. تو فراتر از این دنیای کوچک و ترسهایش پرواز کردی و به جایی رفتی که هیچ ظلمی نمیتواند به تو برسد.»
#سیاوش_محمودی
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماهمنیر مولاییراد، مادر جاویدنام کیان پیرفلک، ضمن انتشار این ویدیو در استوری اینستاگرامش، نوشت:
«دکتر انوشه میگه: دل بکن تا جان نکنی! آخه من از کی و از چی دل بکنم؟! من به این جان کندن راضیترم تا دل کندن... »
درد و رنجی که خانواده کیان، این کودک با هوش نه ساله، متحمل شدند، قابل تصور نیست و چقدر این خانواده با شهامت و دلیر و مقاوم بودهاند و چقدر هوشیارانه توانستند روایت حکومت را رد کنند.
#کبان_پیرفلک #ماهمنیر_مولایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دکتر انوشه میگه: دل بکن تا جان نکنی! آخه من از کی و از چی دل بکنم؟! من به این جان کندن راضیترم تا دل کندن... »
درد و رنجی که خانواده کیان، این کودک با هوش نه ساله، متحمل شدند، قابل تصور نیست و چقدر این خانواده با شهامت و دلیر و مقاوم بودهاند و چقدر هوشیارانه توانستند روایت حکومت را رد کنند.
#کبان_پیرفلک #ماهمنیر_مولایی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امید قدیمی، برادر جاویدنام فؤاد قدیمی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ضمن انتشار این ویدئو نوشت:
«اگه از من بپرسند:
چه دستاوردی از روزهای که گذشت داشتی؟
میگویم:
توانستم زنده بمانم
در روزهای که حتی
نفسکشیدن هم برایم غیرممکن بود»
- فواد قدیمی ۴۰ساله بود و پدر دو فرزند بود. ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک ماموران در دیواندره زخمی شد و سیام در بیمارستان جان باخت. در ویدیویی دیده میشود ماموران در این شهر از فاصله نزدیک به معترضان شلیک میکنند. کاوان، فرزند ۹ساله فواد، انشایی برای پدر میخواند: «همیشه فصل پاییز را دوست داشتم، ولی امسال نه، چون پدرم را در شروع این فصل از دست دادم».
۶ آبان ۱۴۰۱، مراسم چهلم فواد با حضور جمعیت زیادی از مردم دیواندره برگزار شد. حاضران در این مراسم، شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
#دادخواهی
#زن_زندگی_آزادی
#فواد_قدیمی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اگه از من بپرسند:
چه دستاوردی از روزهای که گذشت داشتی؟
میگویم:
توانستم زنده بمانم
در روزهای که حتی
نفسکشیدن هم برایم غیرممکن بود»
- فواد قدیمی ۴۰ساله بود و پدر دو فرزند بود. ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک ماموران در دیواندره زخمی شد و سیام در بیمارستان جان باخت. در ویدیویی دیده میشود ماموران در این شهر از فاصله نزدیک به معترضان شلیک میکنند. کاوان، فرزند ۹ساله فواد، انشایی برای پدر میخواند: «همیشه فصل پاییز را دوست داشتم، ولی امسال نه، چون پدرم را در شروع این فصل از دست دادم».
۶ آبان ۱۴۰۱، مراسم چهلم فواد با حضور جمعیت زیادی از مردم دیواندره برگزار شد. حاضران در این مراسم، شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
#دادخواهی
#زن_زندگی_آزادی
#فواد_قدیمی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زادروز جاویدنام بهنام لایقپور است، خواهرش بیتا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«کی فکرش رو میکرد که یه روزی کنارمون نباشی ،از همه بدتر تو زودتر از من بخوای از این دنیا پر بکشی عشق بیتا، و این سومین سال تولد بعد رفتنه، تو الان فقط عزیز دل من نه عزیز دل یک ملتی، اسمت و راهت افتخار یک ملته جان دل خواهر ،تولدت تو آسمونها مبارک بهترین و مهر بون ترین و با معرفتترین بهنام دنیام، به امید اون روز قشنگی که باز بتونم کنارت باشم و محکم بغلت بگیرم عشق خواهر 💔🫂🥺»
- بهنام لایقپور، ۳۷ ساله بود. ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله ماموران در بلوار لاکانی رشت کشته شد.
ماموران در مقابل چشمان دوستانش به او شلیک کردند و جانش را گرفتند. بهنام در آخرین پست اینستاگرامش از عدم فعالیت در صفحهاش به احترام مردم ایران نوشته بود.
تا چند روز بعد از قتل او، پیکر بهنام را تحویل خانواده ندادند. ۱۳ آبان ۱۴۰۱ مردم زیادی برای مراسم چهلم او روانه باغ رضوان رشت شدند. ۲۰ مامور موتورسوار به مراسم حمله کردند و سنگ مزارش را شکستند.
#بهنام_لایق_پور 🕊🥀🤍 #رشت #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کی فکرش رو میکرد که یه روزی کنارمون نباشی ،از همه بدتر تو زودتر از من بخوای از این دنیا پر بکشی عشق بیتا، و این سومین سال تولد بعد رفتنه، تو الان فقط عزیز دل من نه عزیز دل یک ملتی، اسمت و راهت افتخار یک ملته جان دل خواهر ،تولدت تو آسمونها مبارک بهترین و مهر بون ترین و با معرفتترین بهنام دنیام، به امید اون روز قشنگی که باز بتونم کنارت باشم و محکم بغلت بگیرم عشق خواهر 💔🫂🥺»
- بهنام لایقپور، ۳۷ ساله بود. ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با شلیک گلوله ماموران در بلوار لاکانی رشت کشته شد.
ماموران در مقابل چشمان دوستانش به او شلیک کردند و جانش را گرفتند. بهنام در آخرین پست اینستاگرامش از عدم فعالیت در صفحهاش به احترام مردم ایران نوشته بود.
تا چند روز بعد از قتل او، پیکر بهنام را تحویل خانواده ندادند. ۱۳ آبان ۱۴۰۱ مردم زیادی برای مراسم چهلم او روانه باغ رضوان رشت شدند. ۲۰ مامور موتورسوار به مراسم حمله کردند و سنگ مزارش را شکستند.
#بهنام_لایق_پور 🕊🥀🤍 #رشت #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعتراض پدر مهرشاد شهیدی به روند رسیدگی به پرونده قتل فرزندش
پدر مهرشاد شهیدی، یکی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ ایران، با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود، به شدت از روند غیرقانونی و ناعادلانه رسیدگی به پرونده قتل فرزندش انتقاد کرد.
پدر مهرشاد در پست اینستاگرامی خود نوشته است: «تا امروز دندان بر جگر صبر گذاشتم و سکوت کردم تا پرونده قتل مهرشاد شهیدی از راه معمول پیگیری شود، اما گویا صبرم اشتباه بوده.» او از «لجاجت بعضی از مقامات امنیتی اراک» و تلاش آنها برای «خارج کردن پرونده از روند رسیدگی معمول» و «طولانی کردن مسیر آن» به شدت انتقاد کرد.
او همچنین تأکید کرده است که بازپرس شعبه ۱ دادسرای اراک به شکل «غیرقانونی» پرونده را امنیتی اعلام کرده و از همکاری با وکلای پرونده برای مطالعه و بررسی آن خودداری کرده است.
پدر مهرشاد با اشاره به این مشکلات و کارشکنیها گفته است: «این موانع بنده را از موضع پیگیری پرونده قتل فرزندم و ظلمی که رفته است منصرف نمیکند.» او در پایان هشدار داده است که «در صورت استمرار این رفتار، به زودی حقایقی را از طریق همین صفحه با شما هموطنان عزیزم به اشتراک خواهم گذاشت. صبر حدی دارد.»
مهرشاد شهیدینژاد منفرد طهرانی، سرآشپز و دانشجوی ۲۰ ساله، روز ۴ آبان ۱۴۰۱ در اراک، در نزدیکی محل زندگیاش، به دست مأموران امنیتی به طرز وحشیانهای به قتل رسید. طبق شهادت افرادی که در صحنه حاضر بودهاند، مأموران پس از تعقیب او، وی را با شوکر و باتوم مورد ضربوجرح قرار داده و در حالی که بیحرکت روی زمین افتاده بود، او را کشانکشان از محل دور کردند. مأموران امنیتی به خانواده مهرشاد ادعا کردهاند که او به دلیل ایست قلبی جان باخته است، اما شواهد عینی حکایت دیگری دارند.
#مهرشاد_شهیدی #اراک #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پدر مهرشاد شهیدی، یکی از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ ایران، با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود، به شدت از روند غیرقانونی و ناعادلانه رسیدگی به پرونده قتل فرزندش انتقاد کرد.
پدر مهرشاد در پست اینستاگرامی خود نوشته است: «تا امروز دندان بر جگر صبر گذاشتم و سکوت کردم تا پرونده قتل مهرشاد شهیدی از راه معمول پیگیری شود، اما گویا صبرم اشتباه بوده.» او از «لجاجت بعضی از مقامات امنیتی اراک» و تلاش آنها برای «خارج کردن پرونده از روند رسیدگی معمول» و «طولانی کردن مسیر آن» به شدت انتقاد کرد.
او همچنین تأکید کرده است که بازپرس شعبه ۱ دادسرای اراک به شکل «غیرقانونی» پرونده را امنیتی اعلام کرده و از همکاری با وکلای پرونده برای مطالعه و بررسی آن خودداری کرده است.
پدر مهرشاد با اشاره به این مشکلات و کارشکنیها گفته است: «این موانع بنده را از موضع پیگیری پرونده قتل فرزندم و ظلمی که رفته است منصرف نمیکند.» او در پایان هشدار داده است که «در صورت استمرار این رفتار، به زودی حقایقی را از طریق همین صفحه با شما هموطنان عزیزم به اشتراک خواهم گذاشت. صبر حدی دارد.»
مهرشاد شهیدینژاد منفرد طهرانی، سرآشپز و دانشجوی ۲۰ ساله، روز ۴ آبان ۱۴۰۱ در اراک، در نزدیکی محل زندگیاش، به دست مأموران امنیتی به طرز وحشیانهای به قتل رسید. طبق شهادت افرادی که در صحنه حاضر بودهاند، مأموران پس از تعقیب او، وی را با شوکر و باتوم مورد ضربوجرح قرار داده و در حالی که بیحرکت روی زمین افتاده بود، او را کشانکشان از محل دور کردند. مأموران امنیتی به خانواده مهرشاد ادعا کردهاند که او به دلیل ایست قلبی جان باخته است، اما شواهد عینی حکایت دیگری دارند.
#مهرشاد_شهیدی #اراک #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانواده جاویدنام جواد حیدری، به مشهد رفتند و بر سر مزار جاویدنام مجیدرضا رهنورد حاضر شدند.
فاطمه حیدری نوشت:
«مجیدرضا
برادر نازنینم
از طرف برادرت جواد به دیدارت تو آمدهاند؛ تویی که فریادت را طنابِ دار هم نتوانست خاموش کند. نامت چراغی است برای آنان که از ترس عبور کردهاند و به آزادی ایمان دارند…»
#مجیدرضا_رهنورد
#جواد_حیدری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فاطمه حیدری نوشت:
«مجیدرضا
برادر نازنینم
از طرف برادرت جواد به دیدارت تو آمدهاند؛ تویی که فریادت را طنابِ دار هم نتوانست خاموش کند. نامت چراغی است برای آنان که از ترس عبور کردهاند و به آزادی ایمان دارند…»
#مجیدرضا_رهنورد
#جواد_حیدری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلتنگی خواهر دادخواه محمدجواد زاهدی، از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱
محمدجواد زاهدی، در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در ساری و در جریان اعتراضات پس از کشته شدن مهسا امینی بر اثر اصابت گلوله کشته شد.
مادر محمدجواد سال گذشته بازداشت و به حبس محکوم شد و اکنون با پابند در حبس خانگی است.
#محمدجواد_زاهدی #ساری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمدجواد زاهدی، در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در ساری و در جریان اعتراضات پس از کشته شدن مهسا امینی بر اثر اصابت گلوله کشته شد.
مادر محمدجواد سال گذشته بازداشت و به حبس محکوم شد و اکنون با پابند در حبس خانگی است.
#محمدجواد_زاهدی #ساری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر بختیاری
۲۵ آبان ۱۳۹۸، دومین روز اعتراضات گسترده مردم به گرانی بنزین، پویا بختیاری، مهندس ۲۷ ساله، جوان و ایراندوست، به میان مردم معترض کرج میرود. او در حالی که فیلمی از خود ضبط کرده و استوری میکند، مردم را به شهامت فراخوانده و میگوید:
«من هم پسر کسی هستم! میدونید اومدم اینجا جونم رو به خطر گذاشتم. مادرا، پدرا، شما هم بچههاتون رو بگید بیان بیرون! یکبار برای همیشه این رژیم فاسد و تبهکار رو که چهل ساله مردم عزیز ایران رو بدبخت کرده، از بین ببریم! مردم این فرصت رو از دست ندید.»
دقایقی بعد از ملحق شدن پویا به جمعیت معترض، در مقابل چشمان مادرش ناهید شیربیشه، با تیری که به سرش اصابت کرد، بر زمین میافتد.
برای خانواده بختیاری، زندگی از ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به بعد یک معنا داشت: دادخواهی.
پدر پویا نگذاشت پرچم محبوب فرزندش که آن را درفش حقیقی ایران میدانست بر زمین بیفتد. هر جایی که پا میگذاشت، به نام پویا، به مردم پرچم شیر و خورشید میبخشید.
منوچهر بختیاری کارزار بینالمللی برای #دادخواهی جان فرزندش و کلیهٔ جانباختگان نظام جمهوری اسلامی را به راه انداخت و لحظهای از پا ننشست.
او در چهلمین روز مرگ فرزندش، با نوشتن نامهای به میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، از مرگ فرزند جوان خود و آزارهایی که کل خانواده بختیاری از بازداشت تا بیکاری و تهدید متحمل شدند، خبر داد.
در دیماه ۱۳۹۸، وقتی با زور و تهدید منوچهر بختیاری و برادرش مهرداد را به تشییع جنازه قاسم سلیمانی بردند، او در پیامی ویدئویی، قاسم سلیمانی را «مزدور و آلتدست ملاها» نامید و حضور خود را از سر اجبار و با تهدید نیروهای امنیتی اعلام کرد.
منوچهر بختیاری هماکنون در زندان، محکوم به ۳ سال و نیم حبس، ۲ سال و نیم تبعید، و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، «به جرم دادخواهی» و پیگیری پرونده کشته شدن پسرش است. او این حکم را «ناعادلانه» میداند و تأکید کرده است که در جریان رسیدگی به پرونده خود، از داشتن وکیل بیبهره بوده و هیچگاه از زمان برگزاری جلسات نیز اطلاعی نداشته است.
او در آبان ۱۴۰۳، به دنبال وخامت بیماری و عدم دریافت امکانات پزشکی، اعتصاب غذا کرد که به درخواست شاهزاده رضا پهلوی، بعد از ۹ روز به اعتصاب خود پایان داد.
#منوچهر_بختیاری، پدری دادخواه است که رژیم جمهوری اسلامی از هیچ شکنجه و آسیبی در حق او و خانوادهاش دریغ نکرده است. امروز وظیفه خود میدانیم او را به یاد آوریم و مقاومتش در برابر بیداد جمهوری اسلامی را ارج بگذاریم، تا روز آزادی او و همهی دادخواهان.
از صفحه مانا نیستانی
#منوچهر_بختیاری #دادخواهی #پویا_بختیاری #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ آبان ۱۳۹۸، دومین روز اعتراضات گسترده مردم به گرانی بنزین، پویا بختیاری، مهندس ۲۷ ساله، جوان و ایراندوست، به میان مردم معترض کرج میرود. او در حالی که فیلمی از خود ضبط کرده و استوری میکند، مردم را به شهامت فراخوانده و میگوید:
«من هم پسر کسی هستم! میدونید اومدم اینجا جونم رو به خطر گذاشتم. مادرا، پدرا، شما هم بچههاتون رو بگید بیان بیرون! یکبار برای همیشه این رژیم فاسد و تبهکار رو که چهل ساله مردم عزیز ایران رو بدبخت کرده، از بین ببریم! مردم این فرصت رو از دست ندید.»
دقایقی بعد از ملحق شدن پویا به جمعیت معترض، در مقابل چشمان مادرش ناهید شیربیشه، با تیری که به سرش اصابت کرد، بر زمین میافتد.
برای خانواده بختیاری، زندگی از ۲۵ آبان ۱۳۹۸ به بعد یک معنا داشت: دادخواهی.
پدر پویا نگذاشت پرچم محبوب فرزندش که آن را درفش حقیقی ایران میدانست بر زمین بیفتد. هر جایی که پا میگذاشت، به نام پویا، به مردم پرچم شیر و خورشید میبخشید.
منوچهر بختیاری کارزار بینالمللی برای #دادخواهی جان فرزندش و کلیهٔ جانباختگان نظام جمهوری اسلامی را به راه انداخت و لحظهای از پا ننشست.
او در چهلمین روز مرگ فرزندش، با نوشتن نامهای به میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، از مرگ فرزند جوان خود و آزارهایی که کل خانواده بختیاری از بازداشت تا بیکاری و تهدید متحمل شدند، خبر داد.
در دیماه ۱۳۹۸، وقتی با زور و تهدید منوچهر بختیاری و برادرش مهرداد را به تشییع جنازه قاسم سلیمانی بردند، او در پیامی ویدئویی، قاسم سلیمانی را «مزدور و آلتدست ملاها» نامید و حضور خود را از سر اجبار و با تهدید نیروهای امنیتی اعلام کرد.
منوچهر بختیاری هماکنون در زندان، محکوم به ۳ سال و نیم حبس، ۲ سال و نیم تبعید، و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور، «به جرم دادخواهی» و پیگیری پرونده کشته شدن پسرش است. او این حکم را «ناعادلانه» میداند و تأکید کرده است که در جریان رسیدگی به پرونده خود، از داشتن وکیل بیبهره بوده و هیچگاه از زمان برگزاری جلسات نیز اطلاعی نداشته است.
او در آبان ۱۴۰۳، به دنبال وخامت بیماری و عدم دریافت امکانات پزشکی، اعتصاب غذا کرد که به درخواست شاهزاده رضا پهلوی، بعد از ۹ روز به اعتصاب خود پایان داد.
#منوچهر_بختیاری، پدری دادخواه است که رژیم جمهوری اسلامی از هیچ شکنجه و آسیبی در حق او و خانوادهاش دریغ نکرده است. امروز وظیفه خود میدانیم او را به یاد آوریم و مقاومتش در برابر بیداد جمهوری اسلامی را ارج بگذاریم، تا روز آزادی او و همهی دادخواهان.
از صفحه مانا نیستانی
#منوچهر_بختیاری #دادخواهی #پویا_بختیاری #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دهم بهمن زادروزجاویدنام سجاد قائمی است، خواهرش شیوا، ضمن انتشار این ویدیو نوشت؛
«باز ۱۰بهمن دیگری از راه رسید و تو نیستی
تلخ ترین تولد زندگیم روز تولد توست سجادم💔
تولدت مبارک عزیز خواهر»
سجاد قائمی فرزند علی و گلبس در ۱۰ بهمن ۱۳۷۰ در خانوادهای قشقایی در شیراز به دنیا آمد. دو سال پیش از تولد او خانوادهاش داغدار مرگ مهران برادر بزرگترش بودند که در همان روز و همان ساعت ۱۰ بهمن ۱۳۶۸ ساعت ۹ صبح از دنیا رفته بود.
تولد سجاد در دومین سالگرد فقدان مهران امید و شور تازهای در دل خانوادهاش ایجاد کرد او را معجزهای برای تغییر سرنوشتشان میدانستند، او آرام، مهربان و صبور بود. دیپلم داشت و قبلاً کافهداری میکرد اما مدتی بود که بیکار شده بود.
با آغاز خیزش انقلابی در سال ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا امینی، سجاد نیز همچون بسیاری از جوانان معترض در خیابانهای شیراز حاضر شد شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، همراه با یکی از دوستانش به معالی آباد یکی از مراکز تجمع مردم رفت خیابانها شلوغتر از همیشه بود نیروهای سرکوبگر با خشونتی وحشیانه مردم را مورد حمله قرار میدادند.
سجاد که ماشینش را در یکی از کوچهها پارک کرده بود زمانی که قصد داشت به سمت آن برود ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین وارد کوچه شد. سرنشین عقب از فاصله نزدیک با هشتاد گلوله ساچمهای به بدنش شلیک کرد و سپس از محل گریخت. سجاد غرق در خون بر زمین افتاد مردم او را سریع به بیمارستان رساندند اما به دلیل خونریزی شدید و جراحات سنگین در ساعت ۱۰:۳۰ همان شب جان باخت.
پیکر بی جان او در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۱، با حضور گسترده مردم در دارالرحمهی شهرک کشن شیراز به خاک سپرده شد. اما مراسم تدفین او به اعتراض و قیامی مردمی تبدیل شد قشقاییها که در عزاداریهایشان سنت دیرینهی ده وره" (وارونه) - موسیقی سوگواری خاص جوانان کشته شده و مجرد را اجرا میکنند با نواختن این موسیقی و سر دادن شعارهای ضد حکومتی خشم خود را نشان دادند نیروهای امنیتی با گلولههای جنگی به سوی مردم شلیک کردند و چندین نفر را زخمی و به قتل رساندند.
هیچ نهادی مسئولیت قتل سجاد را بر عهده نگرفت. مأموران به خانوادهاش گفتند که فرد شلیک کننده یک تروریست بوده که برای رد گم کردن لباس نیروهای امنیتی را بر تن کرده است.
مدتی پیش از جانباختن، سجاد یادداشتی نوشته بود
زندگی دفترچهای است که شروع و پایانش در اختیار ما نیست. ما که شروعش را نفهمیدیم پایانش را هم نخواهیم دید. شاید گوشهای ما سنگین شده یا چشمهایمان ضعیف که حقیقت را به شکل دیگری مینویسیم زندگی کوتاه است به اندازه یک جملهای که حتی شروع و پایانش را خودمان تعیین نمیکنیم
خانواده سجاد باور داشتند که خداوند او را به جای مهران به آنها بخشیده و همیشه از او مراقبت خواهد کرد. اما او همچون پرندهای از میانشان پر کشید. خودش معتقد بود که برای آزاد شدن وطن باید افرادی مثل او برای آزادی مبارزه کنند.
سجاد رفت اما یاد و نامش دل مردم آزادی خواه زنده خواهد ماند.
#سجاد_قائمی #شیراز #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«باز ۱۰بهمن دیگری از راه رسید و تو نیستی
تلخ ترین تولد زندگیم روز تولد توست سجادم💔
تولدت مبارک عزیز خواهر»
سجاد قائمی فرزند علی و گلبس در ۱۰ بهمن ۱۳۷۰ در خانوادهای قشقایی در شیراز به دنیا آمد. دو سال پیش از تولد او خانوادهاش داغدار مرگ مهران برادر بزرگترش بودند که در همان روز و همان ساعت ۱۰ بهمن ۱۳۶۸ ساعت ۹ صبح از دنیا رفته بود.
تولد سجاد در دومین سالگرد فقدان مهران امید و شور تازهای در دل خانوادهاش ایجاد کرد او را معجزهای برای تغییر سرنوشتشان میدانستند، او آرام، مهربان و صبور بود. دیپلم داشت و قبلاً کافهداری میکرد اما مدتی بود که بیکار شده بود.
با آغاز خیزش انقلابی در سال ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا امینی، سجاد نیز همچون بسیاری از جوانان معترض در خیابانهای شیراز حاضر شد شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱، همراه با یکی از دوستانش به معالی آباد یکی از مراکز تجمع مردم رفت خیابانها شلوغتر از همیشه بود نیروهای سرکوبگر با خشونتی وحشیانه مردم را مورد حمله قرار میدادند.
سجاد که ماشینش را در یکی از کوچهها پارک کرده بود زمانی که قصد داشت به سمت آن برود ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین وارد کوچه شد. سرنشین عقب از فاصله نزدیک با هشتاد گلوله ساچمهای به بدنش شلیک کرد و سپس از محل گریخت. سجاد غرق در خون بر زمین افتاد مردم او را سریع به بیمارستان رساندند اما به دلیل خونریزی شدید و جراحات سنگین در ساعت ۱۰:۳۰ همان شب جان باخت.
پیکر بی جان او در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۱، با حضور گسترده مردم در دارالرحمهی شهرک کشن شیراز به خاک سپرده شد. اما مراسم تدفین او به اعتراض و قیامی مردمی تبدیل شد قشقاییها که در عزاداریهایشان سنت دیرینهی ده وره" (وارونه) - موسیقی سوگواری خاص جوانان کشته شده و مجرد را اجرا میکنند با نواختن این موسیقی و سر دادن شعارهای ضد حکومتی خشم خود را نشان دادند نیروهای امنیتی با گلولههای جنگی به سوی مردم شلیک کردند و چندین نفر را زخمی و به قتل رساندند.
هیچ نهادی مسئولیت قتل سجاد را بر عهده نگرفت. مأموران به خانوادهاش گفتند که فرد شلیک کننده یک تروریست بوده که برای رد گم کردن لباس نیروهای امنیتی را بر تن کرده است.
مدتی پیش از جانباختن، سجاد یادداشتی نوشته بود
زندگی دفترچهای است که شروع و پایانش در اختیار ما نیست. ما که شروعش را نفهمیدیم پایانش را هم نخواهیم دید. شاید گوشهای ما سنگین شده یا چشمهایمان ضعیف که حقیقت را به شکل دیگری مینویسیم زندگی کوتاه است به اندازه یک جملهای که حتی شروع و پایانش را خودمان تعیین نمیکنیم
خانواده سجاد باور داشتند که خداوند او را به جای مهران به آنها بخشیده و همیشه از او مراقبت خواهد کرد. اما او همچون پرندهای از میانشان پر کشید. خودش معتقد بود که برای آزاد شدن وطن باید افرادی مثل او برای آزادی مبارزه کنند.
سجاد رفت اما یاد و نامش دل مردم آزادی خواه زنده خواهد ماند.
#سجاد_قائمی #شیراز #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی شریفزاده، وکیل دادگستری با انتشار متنی در شبکه اجتماعی ایکس از کاهش حکم آقای ماشاالله کرمی، پدر دادخواه محمدمهدی کرمی، خبر داد.
او نوشت:
«حکم ۸سال و ۱۰ ماه حبس ، مصادره اموال و جزای نقدی #ماشالله_کرمی در دادگاه تجدیدنظر کرج نقض شد و فقط به یکسال حبس محکوم شدند . با توجه به حکم دادگاه انقلاب کرج، هنوز مصادره اموال وجود دارد. با سپاس از همکار محترم خانم شهلا اروجی»
او همچنین نوشت:
«با توجه به حکم جدید دادگاه تجدیدنظر ، امیدوارم دیوان عالی کشور با پذیرش اعاده دادرسی مجدد ، نسبت به دادنامه صادره از دادگاه انقلاب کرج موافقت نماید و حکم سه سال و هفت ماه حبس و مصادره اموال نقض شود.»
وکیل پیام درفشان هم نوشت:
«نیکوکاران پرونده آقای ماشالله کرمی به موجب دادنامه صادره شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز که امروز ابلاغ شد ؛ از تمام عناوین اتهامی شامل معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع و همچنین بزه پولشویی تبرئه شده و درنتیجه پرونده دوم ایشان نیز به صورت کامل مختومه گردید.»
ـ با توجه به مدت زمانی که آقای کرمی در زندان بودند، امیدواریم که این کاهش حکم، منجر به آزادی ایشان شود.
#ماشاالله_کرمی
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«حکم ۸سال و ۱۰ ماه حبس ، مصادره اموال و جزای نقدی #ماشالله_کرمی در دادگاه تجدیدنظر کرج نقض شد و فقط به یکسال حبس محکوم شدند . با توجه به حکم دادگاه انقلاب کرج، هنوز مصادره اموال وجود دارد. با سپاس از همکار محترم خانم شهلا اروجی»
او همچنین نوشت:
«با توجه به حکم جدید دادگاه تجدیدنظر ، امیدوارم دیوان عالی کشور با پذیرش اعاده دادرسی مجدد ، نسبت به دادنامه صادره از دادگاه انقلاب کرج موافقت نماید و حکم سه سال و هفت ماه حبس و مصادره اموال نقض شود.»
وکیل پیام درفشان هم نوشت:
«نیکوکاران پرونده آقای ماشالله کرمی به موجب دادنامه صادره شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز که امروز ابلاغ شد ؛ از تمام عناوین اتهامی شامل معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع و همچنین بزه پولشویی تبرئه شده و درنتیجه پرونده دوم ایشان نیز به صورت کامل مختومه گردید.»
ـ با توجه به مدت زمانی که آقای کرمی در زندان بودند، امیدواریم که این کاهش حکم، منجر به آزادی ایشان شود.
#ماشاالله_کرمی
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از همراهان همیشگی توانا ضمن ارسال این تصویر نوشت:
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»
ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد
چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:
«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.»
#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دیروز مراسم عقد خواهر محسن شکاری بود، هنگام خروج از محضر جلوی در روی دیوار با این نوشته روبرو شد عکسش رو برایم فرستاده و نوشت مطمئن شدم محسن همه جا با من است.»
ـ محسن شکاری را هرگز فراموش نخواهیم کرد
چند روز پیش احمدرضا حائری، زندانی سیاسی، در یادداشتی، بخشی از گفتگوی خود با سامان یاسین را به شرح زیر نوشته بود:
«گفتم سامان تو تا روزهای آخر با محسن شکاری بودی، هیچ خاطرهای داری از چند روز آخر؟
سامان: یک خاطره از روزهای آخر محسن هنوز داره جگرم را میسوزونه!
من: آخه از بچههایی که توی بند ۲۴۰ باهاش بودند، شنیدم محسن هیچ انگیزهای نداشت، برای نجات پیدا کردن از طناب دار!
سامان: مسأله همين جاست!
من:" چطور!؟
سامان: محسن دختری را دوست داشت که ظاهرا قبل از بازداشت کات کرده بود باهش، روزهای آخر محسنی که همیشه توی خودش بود بعد از یه تماس تلفنی یک باره با هیجان آمد بغلم کرد و گفت فلانی را یادت میاد باهام کات کرده بود!؟ الان زنگ زدم فهمیدم آمده گفته من منتظر محسن میمونم تا آزاد بشه باهم ازدواج کنیم، محسن را این عشق به زندگی امیدوارش کرد. اما بعد چند روز اعدامش کردند!"
این خاطره سامان از محسن شکاری، از جمله زخمهایی است که هر روز بيشتر از قبل در جانم سر باز ميكند. محسن را برای یک خیابان بستن و زخمی کوچک روی بازوی یکی از آنها که به راحتی آب خوردن چشم کور میکردند و آدم میکشتند با عجله و برای نشان دادن اقتدار پوشالیشان به مردم اعدام کردند.»
#محسن_شکاری #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech