This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدی راغب که به تازگی از سلول انفرادی خارج شده و به بند عمومی برگشته است، در این پیام صوتی با اظهار تاثر از اقدام به خودکشی مادر دادخواه پویا بختیاری، ناهید شیر پیشه، میگوید که حاکمیت همچنان با مردم ایران با زبان زور سخن میگوید در حالی که زبان مردم ایران زبان انسانی است.
او تاکید میکند که ما زیر بار زور و ظلم و ستم حاکمان ظالم نخواهیم رفت و خواستههایش را آزادی زندانیان سیاسی، پایان تحقیر، خشونت، اعدام، سرکوب و سانسور و پایان دادن به تاراج سرمایههای ملی است.
او میگوید وقتی مردم جان به لب شوند، تر و خشک با هم میسوزند و تاکید میکند که ما میخواهیم ایران بماند و ایران را تنها نمیگذاریم.
#زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او تاکید میکند که ما زیر بار زور و ظلم و ستم حاکمان ظالم نخواهیم رفت و خواستههایش را آزادی زندانیان سیاسی، پایان تحقیر، خشونت، اعدام، سرکوب و سانسور و پایان دادن به تاراج سرمایههای ملی است.
او میگوید وقتی مردم جان به لب شوند، تر و خشک با هم میسوزند و تاکید میکند که ما میخواهیم ایران بماند و ایران را تنها نمیگذاریم.
#زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر کمال جعفری یزدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیلآباد مشهد، در سالگرد تاسیس وزارت اطلاعات، نیروهای وزارت اطلاعات را «سربازان گمراه یزید زمان» میخواند. او آنها را سارق و قاتل و شکنجهگر و سرکوبگر میداند که دشمنان جان و مال و آبرو و دین و ناموس مردم و دشمن ایران میداند.
او میگوید به زودی جاها عوض میشود و اگر امام زمانی ظهور کند، اول گردن اینها را میزند.
او در بخش دیگری از تماس صوتیاش که ضبط نشده، خطاب به نیروهای وزارت اطلاعات میگوید:
آیا امام زمانتان گفت؛ قتلهای زنجیرهای راه بیندازید؟
شهروندان منتقد را حین دستگیری ضرب و شتم نمایید؟
اموال توقیفی منتقدان را پس ندهید؟
در قالب طرحی به نام هادی با خبرهای دروغ خانواده زندانی سیاسی را به جدایی و طلاق بکشانید؟
این چه امام زمانیاست که این چنین سربازان بی اخلاقی دارد؟
شما دشمنان جان و مال و ناموس و دین و آبروی مردم و ایران هستید.
شما به واقع سربازان گمراه یزید زمان هستید.
ـ لازم به ذکر است، آقای کمال جعفری، رزمنده و جانباز جنگ است وچهار سال اسیر رژیم صدام حسین بود و برادرش هم در جنگ کشته شد. او که از امضا کنندگان بیانیه ۱۴ بود، چهار سال هم پیشتر در زندان بود. چند ماه پیش باز با ضرب و شتم و رفتار وحشیانه بازداشت شد، اموال و مدارک شخصیاش توسط نیروهای اطلاعاتی از خانهاش ربوده شد و پس داده نشد.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد_مشهد #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید به زودی جاها عوض میشود و اگر امام زمانی ظهور کند، اول گردن اینها را میزند.
او در بخش دیگری از تماس صوتیاش که ضبط نشده، خطاب به نیروهای وزارت اطلاعات میگوید:
آیا امام زمانتان گفت؛ قتلهای زنجیرهای راه بیندازید؟
شهروندان منتقد را حین دستگیری ضرب و شتم نمایید؟
اموال توقیفی منتقدان را پس ندهید؟
در قالب طرحی به نام هادی با خبرهای دروغ خانواده زندانی سیاسی را به جدایی و طلاق بکشانید؟
این چه امام زمانیاست که این چنین سربازان بی اخلاقی دارد؟
شما دشمنان جان و مال و ناموس و دین و آبروی مردم و ایران هستید.
شما به واقع سربازان گمراه یزید زمان هستید.
ـ لازم به ذکر است، آقای کمال جعفری، رزمنده و جانباز جنگ است وچهار سال اسیر رژیم صدام حسین بود و برادرش هم در جنگ کشته شد. او که از امضا کنندگان بیانیه ۱۴ بود، چهار سال هم پیشتر در زندان بود. چند ماه پیش باز با ضرب و شتم و رفتار وحشیانه بازداشت شد، اموال و مدارک شخصیاش توسط نیروهای اطلاعاتی از خانهاش ربوده شد و پس داده نشد.
#کمال_جعفری_یزدی #زندان_وکیل_آباد_مشهد #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گلرخ ایرایی:
برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوبن، در بیانیهای در خصوص مبارزه با مجازات اعدام بر این موضوع تاکید میکند که لغو مجازات اعدام نه خودبهخود و نه با تمایل حاکمان انجام میشود، بلکه نیازمند پرداخت هزینه و اعتراض علنی است. جمهوری اسلامی با سرکوب اعتراضات، تحریک افکار عمومی و سناریوسازی، تلاش میکند اعدامها را مشروع جلوه دهد. هر سال صدها نفر اعدام میشوند، اما جامعه همچنان نظارهگر است. تنها راه توقف چرخه قتلهای حکومتی، حضور میدانی، آگاهسازی عمومی و حمایت از خانوادههای محکومان به مرگ است. تغییر بنیادین در گرو قیام علیه این مجازات وحشیانه است.
متن کامل بیانیه خانم ایرایی به شرح زیر است:
لغو مجازات اعدام نه خود به خود و نه با تمایل حاکمان انجام نمیشود. برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم.
یک سال پیش پدر و مادر محمد قبادلو در نیمهشبی سرد پشت درهای بستهی زندان قزلحصار، کمی آنسوتر از جایگاهِ اعدامِ فرزندشان، که تنها یک دیوار با آنها فاصله داشت، طولانیترین شبِ زندگی خود را به تنهایی سپری کردند.
چند روز بعد چهار زندانی کورد را به همین شکل و در تلخیِ بییاوریِ خانوادههاشان بر دار کردند. دریغ از حضوری حتا انگشتشمار در کنار خانوادهها که جز همدردی، نشان از اعتراض به احکام مرگ و تلاش برای لغو مجازات اعدام داشته باشد.
سالانه صدها نفر با اتهامات مختلف سیاسی و غیرسیاسی به دار کشیده میشوند؛ اما نهتنها هنوز اعدامها و افزایش آمار آن به دغدغهی ما بدل نشد بلکه دستان خانوادههای محکومان به مرگ که گاهی بهسوی ما بلند شده نیز همواره در خلاء بیمهری و بیتفاوتی رها شده است.
جمهوری اسلامی با استناد به فقه و روایات و احادیث از ابتدای قبضهی قدرت تا کنون صدها هزار جان عزیز را گرفته است و تمایلی بر عقب نشستن از موضع خود بر سر مجازات اعدام نشان نمیدهد. بعضا مخالفتها با مجازات اعدام را نادیده میگیرد و وانمود میکند صدای بلند اعتراض به قتلهای حکومتی را نمیشنود.
تجمعات خیابانی علیه اعدام را سرکوب میکند و در زندانها نیز با معترضان به اعدام، برخوردی مجرمانه دارد.
بازداشت گستردهی مردم کوردستان بعد از اعتصاب سراسری که در مخالفت با اعدام انجام شد و محکومیت و محرومیت زندانیانی که به اجرای حکم رضا رسائی در زندان اعتراض کرده بودند، نمونههایی از برخورد قهرآمیز سیستم با مخالفان اعدام است.
همهی اینها درحالیست که طی یکسال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کجفهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق میدهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعبآور بهره میبرد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه میکند.
حکومت همواره در تلاش است برای مشروعیتبخشی به مجازات اعدام. در پروندههایی همچون پروندهی آرمان کودک_مجرمی که در آذر ۱۴۰۰ اعدام شد، با برگزاری شوی تلوزیونی در صددِ اقناع مردم برای مشروعیتبخشی به حکم اعدامی دیگر برآمد.
در خصوص حکم مجاهد کورکور در جریان قتل حکومتیِ کیان پیرفلک نیز قصد تحریک افکار و عواطف عمومی علیه محکوم به اعدام را داشت که با هوشمندی خانوادهی کیان مواجه شد.
در قتل دلخراش نیان کودکِ بوکانی و اخیرا قتل دردناک امیرمحمد خالقی، دانشجوی دانشگاه تهران پیش از پیگیریِ چراییِ وقوع فجایع، با تحریک افکار عمومی سعی در ادامهی روند قتلهای حکومتی و تهی نمودنِ بنیهی مخالفانِ اعدام دارند.
برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیشبردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانهای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیهپذیر یا عادیسازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جانهای عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آنچه در حال وقوع است کنیم.
ما مسیر زندانها را میشناسیم. برای ملاقات عزیزانمان و گاهی استقبال از عزیزان آزاد شده در تجمعاتی که هزینهای را بر ما تحمیل نمیکنند، حاضر میشویم؛ اما برای همراهی با خانوادههای محکومان به مرگ و حتا در آخرین شب زندگی فرزندشان که خانوادههایشان دست یاریمان را طلب میکنند، حاضر به همراهی با آنان نیستیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطهی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود.
ادامه در لینک زیر:
https://tavaana.org/iraie_golrokh/
#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوبن، در بیانیهای در خصوص مبارزه با مجازات اعدام بر این موضوع تاکید میکند که لغو مجازات اعدام نه خودبهخود و نه با تمایل حاکمان انجام میشود، بلکه نیازمند پرداخت هزینه و اعتراض علنی است. جمهوری اسلامی با سرکوب اعتراضات، تحریک افکار عمومی و سناریوسازی، تلاش میکند اعدامها را مشروع جلوه دهد. هر سال صدها نفر اعدام میشوند، اما جامعه همچنان نظارهگر است. تنها راه توقف چرخه قتلهای حکومتی، حضور میدانی، آگاهسازی عمومی و حمایت از خانوادههای محکومان به مرگ است. تغییر بنیادین در گرو قیام علیه این مجازات وحشیانه است.
متن کامل بیانیه خانم ایرایی به شرح زیر است:
لغو مجازات اعدام نه خود به خود و نه با تمایل حاکمان انجام نمیشود. برای لغو مجازات اعدام باید قائل به پرداخت هزینه باشیم.
یک سال پیش پدر و مادر محمد قبادلو در نیمهشبی سرد پشت درهای بستهی زندان قزلحصار، کمی آنسوتر از جایگاهِ اعدامِ فرزندشان، که تنها یک دیوار با آنها فاصله داشت، طولانیترین شبِ زندگی خود را به تنهایی سپری کردند.
چند روز بعد چهار زندانی کورد را به همین شکل و در تلخیِ بییاوریِ خانوادههاشان بر دار کردند. دریغ از حضوری حتا انگشتشمار در کنار خانوادهها که جز همدردی، نشان از اعتراض به احکام مرگ و تلاش برای لغو مجازات اعدام داشته باشد.
سالانه صدها نفر با اتهامات مختلف سیاسی و غیرسیاسی به دار کشیده میشوند؛ اما نهتنها هنوز اعدامها و افزایش آمار آن به دغدغهی ما بدل نشد بلکه دستان خانوادههای محکومان به مرگ که گاهی بهسوی ما بلند شده نیز همواره در خلاء بیمهری و بیتفاوتی رها شده است.
جمهوری اسلامی با استناد به فقه و روایات و احادیث از ابتدای قبضهی قدرت تا کنون صدها هزار جان عزیز را گرفته است و تمایلی بر عقب نشستن از موضع خود بر سر مجازات اعدام نشان نمیدهد. بعضا مخالفتها با مجازات اعدام را نادیده میگیرد و وانمود میکند صدای بلند اعتراض به قتلهای حکومتی را نمیشنود.
تجمعات خیابانی علیه اعدام را سرکوب میکند و در زندانها نیز با معترضان به اعدام، برخوردی مجرمانه دارد.
بازداشت گستردهی مردم کوردستان بعد از اعتصاب سراسری که در مخالفت با اعدام انجام شد و محکومیت و محرومیت زندانیانی که به اجرای حکم رضا رسائی در زندان اعتراض کرده بودند، نمونههایی از برخورد قهرآمیز سیستم با مخالفان اعدام است.
همهی اینها درحالیست که طی یکسال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کجفهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق میدهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعبآور بهره میبرد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه میکند.
حکومت همواره در تلاش است برای مشروعیتبخشی به مجازات اعدام. در پروندههایی همچون پروندهی آرمان کودک_مجرمی که در آذر ۱۴۰۰ اعدام شد، با برگزاری شوی تلوزیونی در صددِ اقناع مردم برای مشروعیتبخشی به حکم اعدامی دیگر برآمد.
در خصوص حکم مجاهد کورکور در جریان قتل حکومتیِ کیان پیرفلک نیز قصد تحریک افکار و عواطف عمومی علیه محکوم به اعدام را داشت که با هوشمندی خانوادهی کیان مواجه شد.
در قتل دلخراش نیان کودکِ بوکانی و اخیرا قتل دردناک امیرمحمد خالقی، دانشجوی دانشگاه تهران پیش از پیگیریِ چراییِ وقوع فجایع، با تحریک افکار عمومی سعی در ادامهی روند قتلهای حکومتی و تهی نمودنِ بنیهی مخالفانِ اعدام دارند.
برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیشبردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانهای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیهپذیر یا عادیسازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جانهای عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آنچه در حال وقوع است کنیم.
ما مسیر زندانها را میشناسیم. برای ملاقات عزیزانمان و گاهی استقبال از عزیزان آزاد شده در تجمعاتی که هزینهای را بر ما تحمیل نمیکنند، حاضر میشویم؛ اما برای همراهی با خانوادههای محکومان به مرگ و حتا در آخرین شب زندگی فرزندشان که خانوادههایشان دست یاریمان را طلب میکنند، حاضر به همراهی با آنان نیستیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطهی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود.
ادامه در لینک زیر:
https://tavaana.org/iraie_golrokh/
#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ادامهٔ کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در ۳۷ زندان کشور در هفتهٔ پنجاهوهفتم با پیوستن زندان چوبیندر قزوین
حکومت مستبد ولایتفقیه پس از پایان مراسم حکومتی در بهمنماه، بار دیگر اجرای احکام اعدام را افزایش داده است؛ بهطوریکه تنها در روزهای اول و دوم اسفندماه، ۱۷ تن از زندانیان اعدام شدند که ۱۰ نفر از آنان در زندان قزلحصار به دار آویخته شدند.
کشتار زندانیان صرفاً از طریق اعدام صورت نمیگیرد؛ متأسفانه در هفتهٔ گذشته، سه تن از زندانیان در زندانهای ارومیه، لاجوردی ایرانشهر و دهدشت بر اثر نبود رسیدگیهای پزشکی جان باختند. این وضعیت جان بسیاری از زندانیان دیگر را نیز تهدید میکند. مرگ زندانیان بیمار به دلیل عدم رسیدگی پزشکیِ بهموقع، چیزی جز «قتل سیستماتیک» نیست.
با افزایش اعدامها و سرکوب گستردهٔ زندانیان، جمعی از زندانیان زندان قزوین اعلام کردند که در راستای مقابله با احکام ظالمانهٔ اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، روز سهشنبهٔ این هفته، هفتم اسفندماه، همسو با سایر اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» دست به اعتصاب غذا خواهند زد و تا توقف ماشین سرکوب و اعدام، این اعتصاب را در همراهی با کارزار ادامه خواهند داد.
طبق اخبار منتشرشده، روز یکشنبه ۵ اسفند، اعادهٔ دادرسی زندانیان سیاسی مهدی حسنی و بهروز احسانی – که پیشتر به اعدام محکوم شده بودند – از سوی دیوان عالی کشور رد شد و این دو زندانی در خطر قریبالوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند. این شرایط هولناک برای زندانیانی چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی در زندان اوین، شریفه محمدی در زندان لاکان رشت و بسیاری دیگر نیز وجود دارد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» پیشتر با انتصاب جعفر منتظری – دادستان سابق کل کشور – به ریاست دیوان عالی کشور، با توجه به سوابق او در حاکمکردن نهادهای امنیتی بر قوهٔ قضائیه و نقض بیشتر استقلال دستگاه قضایی، احتمال «کانالیزهکردن پروندههای زندانیان» در دیوان و تعیین شعبات خاص برای تأیید احکام بیپایهواساس دادگاه انقلاب را پیشبینی کرده بود. این انتصاب، ناکارآمدی این ارگان در تأمین دادرسیِ منصفانه را بهطور کامل نمایان ساخت.
اعضای این کارزار در دفاع از «حق دادخواهی»، بهویژه برای شهروندانی که عزیزانشان از «حق حیات» محروم شدهاند، خواهان آزادی تمامی دادخواهان در بند، بهویژه خانم ناهید شیرپیشه – معلم دادخواه و مادر جانباختهٔ زندهیاد پویا بختیاری، معترض آبان ۹۸ – هستند. متأسفانه او هفتهٔ گذشته در پی فشارهای زندان و نهادهای امنیتی دست به خودکشی زده است. بیتردید، روزی خواهد رسید که دادخواهی محقق شده و آمران و عاملان این جنایات محاکمه خواهند شد.
این کارزار تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات منتسب به محکومان، را قویاً محکوم میکند و برای پیشگیری و لغو مجازات اعدام در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود. ازاینرو، از همهٔ مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و وجدانهای بیدار در ایران و سراسر جهان دعوت میکند تا برای لغو اعدام در ایران، همراه و متحد شوند و صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند.
🔸 اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفتهٔ پنجاهوهفتم، روز سهشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳، در ۳۷ زندان زیر دست به اعتصاب غذا خواهند زد:
۱. زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
۲. زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)
۳. زندان مرکزی کرج
۴. زندان تهران بزرگ
۵. زندان خورین ورامین
۶. زندان اراک
۷. زندان خرمآباد
۸. زندان اسدآباد اصفهان
۹. زندان دستگرد اصفهان
۱۰. زندان شیبان اهواز
۱۱. زندان سپیدار اهواز
۱۲. زندان نظام شیراز
۱۳. زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)
۱۴. زندان برازجان
۱۵. زندان رامهرمز
۱۶. زندان بم
۱۷. زندان کهنوج
۱۸. زندان طبس
۱۹. زندان جوین
۲۰. زندان مشهد
۲۱. زندان گنبدکاووس
۲۲. زندان قائمشهر
۲۳. زندان رشت (بند مردان و زنان)
۲۴. زندان رودسر
۲۵. زندان حویق تالش
۲۶. زندان دیزلآباد کرمانشاه
۲۷. زندان اردبیل
۲۸. زندان تبریز
۲۹. زندان ارومیه
۳۰. زندان سلماس
۳۱. زندان خوی
۳۲. زندان نقده
۳۳. زندان سقز
۳۴. زندان بانه
۳۵. زندان مریوان
۳۶. زندان کامیاران
۳۷. زندان چوبیندر قزوین
#سهشنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حکومت مستبد ولایتفقیه پس از پایان مراسم حکومتی در بهمنماه، بار دیگر اجرای احکام اعدام را افزایش داده است؛ بهطوریکه تنها در روزهای اول و دوم اسفندماه، ۱۷ تن از زندانیان اعدام شدند که ۱۰ نفر از آنان در زندان قزلحصار به دار آویخته شدند.
کشتار زندانیان صرفاً از طریق اعدام صورت نمیگیرد؛ متأسفانه در هفتهٔ گذشته، سه تن از زندانیان در زندانهای ارومیه، لاجوردی ایرانشهر و دهدشت بر اثر نبود رسیدگیهای پزشکی جان باختند. این وضعیت جان بسیاری از زندانیان دیگر را نیز تهدید میکند. مرگ زندانیان بیمار به دلیل عدم رسیدگی پزشکیِ بهموقع، چیزی جز «قتل سیستماتیک» نیست.
با افزایش اعدامها و سرکوب گستردهٔ زندانیان، جمعی از زندانیان زندان قزوین اعلام کردند که در راستای مقابله با احکام ظالمانهٔ اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، روز سهشنبهٔ این هفته، هفتم اسفندماه، همسو با سایر اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» دست به اعتصاب غذا خواهند زد و تا توقف ماشین سرکوب و اعدام، این اعتصاب را در همراهی با کارزار ادامه خواهند داد.
طبق اخبار منتشرشده، روز یکشنبه ۵ اسفند، اعادهٔ دادرسی زندانیان سیاسی مهدی حسنی و بهروز احسانی – که پیشتر به اعدام محکوم شده بودند – از سوی دیوان عالی کشور رد شد و این دو زندانی در خطر قریبالوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند. این شرایط هولناک برای زندانیانی چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی در زندان اوین، شریفه محمدی در زندان لاکان رشت و بسیاری دیگر نیز وجود دارد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» پیشتر با انتصاب جعفر منتظری – دادستان سابق کل کشور – به ریاست دیوان عالی کشور، با توجه به سوابق او در حاکمکردن نهادهای امنیتی بر قوهٔ قضائیه و نقض بیشتر استقلال دستگاه قضایی، احتمال «کانالیزهکردن پروندههای زندانیان» در دیوان و تعیین شعبات خاص برای تأیید احکام بیپایهواساس دادگاه انقلاب را پیشبینی کرده بود. این انتصاب، ناکارآمدی این ارگان در تأمین دادرسیِ منصفانه را بهطور کامل نمایان ساخت.
اعضای این کارزار در دفاع از «حق دادخواهی»، بهویژه برای شهروندانی که عزیزانشان از «حق حیات» محروم شدهاند، خواهان آزادی تمامی دادخواهان در بند، بهویژه خانم ناهید شیرپیشه – معلم دادخواه و مادر جانباختهٔ زندهیاد پویا بختیاری، معترض آبان ۹۸ – هستند. متأسفانه او هفتهٔ گذشته در پی فشارهای زندان و نهادهای امنیتی دست به خودکشی زده است. بیتردید، روزی خواهد رسید که دادخواهی محقق شده و آمران و عاملان این جنایات محاکمه خواهند شد.
این کارزار تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات منتسب به محکومان، را قویاً محکوم میکند و برای پیشگیری و لغو مجازات اعدام در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود. ازاینرو، از همهٔ مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و وجدانهای بیدار در ایران و سراسر جهان دعوت میکند تا برای لغو اعدام در ایران، همراه و متحد شوند و صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند.
🔸 اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفتهٔ پنجاهوهفتم، روز سهشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳، در ۳۷ زندان زیر دست به اعتصاب غذا خواهند زد:
۱. زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
۲. زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)
۳. زندان مرکزی کرج
۴. زندان تهران بزرگ
۵. زندان خورین ورامین
۶. زندان اراک
۷. زندان خرمآباد
۸. زندان اسدآباد اصفهان
۹. زندان دستگرد اصفهان
۱۰. زندان شیبان اهواز
۱۱. زندان سپیدار اهواز
۱۲. زندان نظام شیراز
۱۳. زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)
۱۴. زندان برازجان
۱۵. زندان رامهرمز
۱۶. زندان بم
۱۷. زندان کهنوج
۱۸. زندان طبس
۱۹. زندان جوین
۲۰. زندان مشهد
۲۱. زندان گنبدکاووس
۲۲. زندان قائمشهر
۲۳. زندان رشت (بند مردان و زنان)
۲۴. زندان رودسر
۲۵. زندان حویق تالش
۲۶. زندان دیزلآباد کرمانشاه
۲۷. زندان اردبیل
۲۸. زندان تبریز
۲۹. زندان ارومیه
۳۰. زندان سلماس
۳۱. زندان خوی
۳۲. زندان نقده
۳۳. زندان سقز
۳۴. زندان بانه
۳۵. زندان مریوان
۳۶. زندان کامیاران
۳۷. زندان چوبیندر قزوین
#سهشنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامهای از زینب جلالیان در هفدهمین سال حبس بدون مرخصی:
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
زینب جلالیان، زندانی سیاسی، پس از هفده سال حبس در زندانهای جمهوری اسلامی، در نامهای از زندان یزد، رنجهای خود را روایت کرده و مردم ایران را به ایستادگی در برابر ظلم و استبداد فراخوانده است.
زینب جلالیان، متولد ۱۳۶۱ در روستای «دیم قشلاق» ماکو، قدیمیترین و تنها زن زندانی سیاسی در ایران است که به حبس ابد محکوم شده است. او از ۷ اسفند ۱۳۸۶ تاکنون در زندان به سر میبرد و طی این سالها از حق مرخصی و در بیشتر موارد از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است. در طول دوران حبس، او به بیماریهای متعددی مبتلا شده، اما همچنان از دریافت خدمات درمانی مناسب محروم است.
زینب در سال ۱۳۸۷ به اتهام «محاربه» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت. او در دوران بازداشت و حبس تحت شکنجههای شدید قرار گرفت و بارها بین زندانهای مختلف کشور جابهجا شد. وکیل او، امیرسالار داودی، تأکید کرده است که براساس قوانین جدید، ادامه حبس او غیرقانونی است و باید آزاد شود.
متن نامه زینب جلالیان به شرح زیر است:
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
«دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند. اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم.»*
ستم، زخمی عمیق بر دلم نهاد که تا ابد از یاد نخواهد رفت. من قاصدکی کوچک بودم، حامل پیامی بزرگ از آزادی و آزادگی. در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۶، سفرم را به شهر زیبای کرمانشاه آغاز کردم، اما گماشتگان ستم، مرا در راه ربودند و به مکانی بیگانه و غریب بردند.
مأموران سیاهپوش، رسم و رسومی عجیب داشتند. در آن مکان خوفناک، هیچکس نباید دیگری را میدید. چشمانم را با چشمبندی سیاه بسته بودند و میپرسیدند: «اسمت چیست؟». میگفتم: «اسم من زینب است.». مرا میزدند و دوباره میپرسیدند: «اسمت چیست؟». باز میگفتم: «اسم من زینب است». باز هم میزدند، شکنجه میکردند و باز میپرسیدند: «اسمت چیست؟»
بارها و بارها، سؤالی را تکرار میکردند. چه پاسخ میدادم و چه سکوت، فرقی نمیکرد؛ شکنجهها ادامه داشتند. ذهن بیمارشان را درک نمیکردم. در آن مکان تاریک، هیچ روزنهای به سوی روشنایی نبود، زیرا مأموران ستم، چون خفاشان از نور هراس داشتند.
چند ماه بعد، مرا به زندان منتقل کردند. زندانبانان زن بودند، اما رفتارشان از آن مردان بینام و نشان هم بدتر بود، و این برایم بسیار دردناک بود.
پس از ماهها انتظار و بلاتکلیفی رنجآور و طاقتفرسا، روزی نامم را از بلندگوی زندان با لحنی پر از کینه و نفرت صدا زدند. زنجیر بر دست و پایم بستند و مرا به دادگاهی فرمایشی بردند. سه دقیقه درباره زبان مادریام با قاضی بحث کردم. او مرا نمیشناخت، حتی به سخنانم گوش نداد. پس به چه چیزی استناد کرد و به من حکم اعدام داد؟ نمیدانم!
بعدها مرا به تهران تبعید کردند. شش ماه در سلولهای اطلاعات، زیر فشارهای طاقتفرسا برای اعتراف و مصاحبه اجباری بودم. پس از سالها، مأموران، مادرم را با تهدید به تهران آوردند. نالههای مادرم، فراتر از درک و غیرقابل توصیف بود. تحمل درد فراق فرزند و حکم مرگ برای روولهاش، برای او بسیار دشوار بود و هست. رنج مادرم از صبوریاش بیشتر بود، اما در برابر ستم و ستمکاران سر خم نکرد. مادرم، تجلی غمی بزرگ بود؛ بیشک کلمات من از توصیفش عاجزند.
پس از شش ماه، مرا به کرمانشاه بازگرداندند. بارها و بارها تقاضای انتقال به استان خود را دادم، اما هفت سال در زندان کرمانشاه محبوس ماندم. پس از آن، به زندان خوی تبعید شدم و چهار سال در آنجا، زیر فشارهای روحی و روانی گذراندم.
شبی که خاموشی داده بودند و زندان در سکوتی مرگبار فرو رفته بود، مأموران ستم باز آمدند، زنجیر بر من بستند و مرا به زندان قرچک تبعید کردند. در بند موقت نگهام داشتند و آنجا به ویروس کرونا مبتلا شدم. هیچ مراقبت پزشکی دریافت نکردم، ریههایم به شدت آسیب دید. بارها تقاضای انتقال دادم، اما جوابی نیامد. ناچار به اعتصاب غذا دست زدم.
پس از روزها انتظار، نیمهشبی که زندانیان در خواب بودند و تنها صدای سرفههایم سکوت را میشکست، مأموران ستم باز آمدند. مرا با دستبند و پابند، با زور، به کرمان تبعید کردند. نه چشمی بود که تقاضای من را بخواند، نه گوشی که حرفهایم را بشنود، نه دلی که همدلی و همدردی کند. پس از ماهها تنهایی و انزوا، محرومیت از تلفن، ملاقات و حتی نداشتن کارت خرید، در یک غروب غمانگیز و غبارگرفته کرمان، ماموران زندان با قسم دروغ و با توسل به زور، مرا دوباره به کرمانشاه تبعید کردند.
ادامه نامه:
https://tinyurl.com/ZeyJa17
#زینب_جلالیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
زینب جلالیان، زندانی سیاسی، پس از هفده سال حبس در زندانهای جمهوری اسلامی، در نامهای از زندان یزد، رنجهای خود را روایت کرده و مردم ایران را به ایستادگی در برابر ظلم و استبداد فراخوانده است.
زینب جلالیان، متولد ۱۳۶۱ در روستای «دیم قشلاق» ماکو، قدیمیترین و تنها زن زندانی سیاسی در ایران است که به حبس ابد محکوم شده است. او از ۷ اسفند ۱۳۸۶ تاکنون در زندان به سر میبرد و طی این سالها از حق مرخصی و در بیشتر موارد از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است. در طول دوران حبس، او به بیماریهای متعددی مبتلا شده، اما همچنان از دریافت خدمات درمانی مناسب محروم است.
زینب در سال ۱۳۸۷ به اتهام «محاربه» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت. او در دوران بازداشت و حبس تحت شکنجههای شدید قرار گرفت و بارها بین زندانهای مختلف کشور جابهجا شد. وکیل او، امیرسالار داودی، تأکید کرده است که براساس قوانین جدید، ادامه حبس او غیرقانونی است و باید آزاد شود.
متن نامه زینب جلالیان به شرح زیر است:
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
«دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند. اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم.»*
ستم، زخمی عمیق بر دلم نهاد که تا ابد از یاد نخواهد رفت. من قاصدکی کوچک بودم، حامل پیامی بزرگ از آزادی و آزادگی. در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۶، سفرم را به شهر زیبای کرمانشاه آغاز کردم، اما گماشتگان ستم، مرا در راه ربودند و به مکانی بیگانه و غریب بردند.
مأموران سیاهپوش، رسم و رسومی عجیب داشتند. در آن مکان خوفناک، هیچکس نباید دیگری را میدید. چشمانم را با چشمبندی سیاه بسته بودند و میپرسیدند: «اسمت چیست؟». میگفتم: «اسم من زینب است.». مرا میزدند و دوباره میپرسیدند: «اسمت چیست؟». باز میگفتم: «اسم من زینب است». باز هم میزدند، شکنجه میکردند و باز میپرسیدند: «اسمت چیست؟»
بارها و بارها، سؤالی را تکرار میکردند. چه پاسخ میدادم و چه سکوت، فرقی نمیکرد؛ شکنجهها ادامه داشتند. ذهن بیمارشان را درک نمیکردم. در آن مکان تاریک، هیچ روزنهای به سوی روشنایی نبود، زیرا مأموران ستم، چون خفاشان از نور هراس داشتند.
چند ماه بعد، مرا به زندان منتقل کردند. زندانبانان زن بودند، اما رفتارشان از آن مردان بینام و نشان هم بدتر بود، و این برایم بسیار دردناک بود.
پس از ماهها انتظار و بلاتکلیفی رنجآور و طاقتفرسا، روزی نامم را از بلندگوی زندان با لحنی پر از کینه و نفرت صدا زدند. زنجیر بر دست و پایم بستند و مرا به دادگاهی فرمایشی بردند. سه دقیقه درباره زبان مادریام با قاضی بحث کردم. او مرا نمیشناخت، حتی به سخنانم گوش نداد. پس به چه چیزی استناد کرد و به من حکم اعدام داد؟ نمیدانم!
بعدها مرا به تهران تبعید کردند. شش ماه در سلولهای اطلاعات، زیر فشارهای طاقتفرسا برای اعتراف و مصاحبه اجباری بودم. پس از سالها، مأموران، مادرم را با تهدید به تهران آوردند. نالههای مادرم، فراتر از درک و غیرقابل توصیف بود. تحمل درد فراق فرزند و حکم مرگ برای روولهاش، برای او بسیار دشوار بود و هست. رنج مادرم از صبوریاش بیشتر بود، اما در برابر ستم و ستمکاران سر خم نکرد. مادرم، تجلی غمی بزرگ بود؛ بیشک کلمات من از توصیفش عاجزند.
پس از شش ماه، مرا به کرمانشاه بازگرداندند. بارها و بارها تقاضای انتقال به استان خود را دادم، اما هفت سال در زندان کرمانشاه محبوس ماندم. پس از آن، به زندان خوی تبعید شدم و چهار سال در آنجا، زیر فشارهای روحی و روانی گذراندم.
شبی که خاموشی داده بودند و زندان در سکوتی مرگبار فرو رفته بود، مأموران ستم باز آمدند، زنجیر بر من بستند و مرا به زندان قرچک تبعید کردند. در بند موقت نگهام داشتند و آنجا به ویروس کرونا مبتلا شدم. هیچ مراقبت پزشکی دریافت نکردم، ریههایم به شدت آسیب دید. بارها تقاضای انتقال دادم، اما جوابی نیامد. ناچار به اعتصاب غذا دست زدم.
پس از روزها انتظار، نیمهشبی که زندانیان در خواب بودند و تنها صدای سرفههایم سکوت را میشکست، مأموران ستم باز آمدند. مرا با دستبند و پابند، با زور، به کرمان تبعید کردند. نه چشمی بود که تقاضای من را بخواند، نه گوشی که حرفهایم را بشنود، نه دلی که همدلی و همدردی کند. پس از ماهها تنهایی و انزوا، محرومیت از تلفن، ملاقات و حتی نداشتن کارت خرید، در یک غروب غمانگیز و غبارگرفته کرمان، ماموران زندان با قسم دروغ و با توسل به زور، مرا دوباره به کرمانشاه تبعید کردند.
ادامه نامه:
https://tinyurl.com/ZeyJa17
#زینب_جلالیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر محمد سعادتی، در یک گفتگوی تلفنی از زندان همدان، میگوید که وزارت اطلاعات مانع از تبدیل حبس ایشان با تخت نظارت با پابند الکترونیکی میشود و این موضوع ناشی از عدم استقلال قاضی و سیطره نهاد امنیتی بر نهاد قضا است.
او میگوید کل پروندهاش با دخالت نهاد اطلاعات ساخته و پرداخته شده و به صدور و اجرای حکم رسیده است.
آقای دکتر محمد سعادتی عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند، روز چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه جهت تحمل ۷ ماه حبس قطعی بابت اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب در فضای مجازی راهی زندان همدان شدند.
در حالی او زندانی میشود که هیچیک از اتهامات انتسابی مستندات قوی نداشتهاند.
آقای سعادتی از هموطنان اهل سنت هستند که مورد ستم و تبعیض مضاعف قرار میگیرند.
ایشان با آنکه دارای سالها سابقه تدریس در دانشگاه، دارای رتبههای برتر مقاطع مختلف تحصیلی و نویسنده چندین مقاله در ژورنالهای معتبر هستند، حالا باید در زندان دوران حبس خود را بگذرانند.
#دانشگاه_در_زنجیر #محمد_سعادتی #بیانیه #دانشگاه #استاد_دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او میگوید کل پروندهاش با دخالت نهاد اطلاعات ساخته و پرداخته شده و به صدور و اجرای حکم رسیده است.
آقای دکتر محمد سعادتی عضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند، روز چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه جهت تحمل ۷ ماه حبس قطعی بابت اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب در فضای مجازی راهی زندان همدان شدند.
در حالی او زندانی میشود که هیچیک از اتهامات انتسابی مستندات قوی نداشتهاند.
آقای سعادتی از هموطنان اهل سنت هستند که مورد ستم و تبعیض مضاعف قرار میگیرند.
ایشان با آنکه دارای سالها سابقه تدریس در دانشگاه، دارای رتبههای برتر مقاطع مختلف تحصیلی و نویسنده چندین مقاله در ژورنالهای معتبر هستند، حالا باید در زندان دوران حبس خود را بگذرانند.
#دانشگاه_در_زنجیر #محمد_سعادتی #بیانیه #دانشگاه #استاد_دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در آستانه روز جهانی زن، متنی به شرح زیر نوشته است:
به نام آزادی، به نام شجاعت، به نام زنانی که مرزهای ایستادگی را به چالش کشیدهاند.
امروز، در آستانهی #روز_جهانی_زن، صدای زنانی را میشنویم که نه تنها برای حقوق خود، بلکه برای کرامت انسانی، عدالت و آزادی یک ملت ایستادهاند. زنانی که به جرم باور، به جرم دفاع از حقیقت، به جرم عشق به میهن، در پشت دیوارهای زندان گرفتار آمدهاند، اما صدایشان خاموش نشده است.
ناهید شیرپیشه، فاطمه سپهری، شکیلا منفرد، محبوبه رضایی، مهناز طراح، زهره سرو، حمیده زراعی و دهها نفر دیگر، زنانی که بهای آزادگی را با بند و زنجیر میپردازند، زنانی که در تاریکی زندان، چراغ امید یک ملتاند.
اما در کنار زنان دربند، نمیتوان از مادرانی نگفت که دلشان را به داغ فرزندانشان سپردهاند، اما سکوت نکردهاند. گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی)، شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی)، سکینه احمدی (مادر ابراهیم کتابدار)، بتول حسینی(مادر بهنام محجوبی)، اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)، محبوبه رمضانی(مادر پژمان قلیپور)، رحیمه یوسفزاده (مادر نوید بهبودی) و هزاران مادر، خواهر و همسر دادخواه ایران، زنانی که عزیزشان را حکومت ظالم از آنها گرفت، اما آنها به زانو درنیامدند. آنان، در برابر تهدید، ارعاب و سرکوب، فریاد دادخواهی را بلندتر از همیشه سر دادهاند تا نگذارند خون بیگناهان به فراموشی سپرده شود.
در کنار آنها، مادران، خواهران و همسرانی ایستادهاند که هر لحظه با ترس و اضطراب چشمانتظار خبری از عزیزانشان هستند، مادران زندانیان سیاسی، بهویژه مادران زندانیان در خطر اعدام که هر طلوع و غروب، کابوس از دست دادن فرزندانشان را با خود حمل میکنند. آنها در برابر زندانها فریاد میزنند، از جهان میخواهند که فرزندانشان را فراموش نکند، از انسانیت میخواهند که بیدار بماند.
این زنان، چه در پشت میلههای زندان، چه در کوچهها و خیابانهای دادخواهی، صدای بلند حقیقتاند، زنانی که تاریخ به نامشان شهادت خواهد داد: آزادی، با شجاعت آنان ممکن خواهد شد.
در اینجا، در زندان قزلحصار، دیوارها شاید بلند باشند، اما حقیقت بلندتر است. قلبهای ما به یاد تکتک شما میتپد، ایمان ما به آزادی، با ایستادگی شما قویتر میشود. روز جهانی زن، روز بزرگداشت شجاعت شماست، روزی که نه تنها از زنان، بلکه از هر انسان آزادیخواهی تجلیل میکند.
این روز را در کنار شما، در کنار همهی زنان آزادهی ایران، با امید به روزی که دیگر هیچ زنی به جرم آزادیخواهی در بند نباشد، گرامی میداریم.
#رضا_محمدحسینی
زندان قزلحصار – اسفند ۱۴۰۳
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به نام آزادی، به نام شجاعت، به نام زنانی که مرزهای ایستادگی را به چالش کشیدهاند.
امروز، در آستانهی #روز_جهانی_زن، صدای زنانی را میشنویم که نه تنها برای حقوق خود، بلکه برای کرامت انسانی، عدالت و آزادی یک ملت ایستادهاند. زنانی که به جرم باور، به جرم دفاع از حقیقت، به جرم عشق به میهن، در پشت دیوارهای زندان گرفتار آمدهاند، اما صدایشان خاموش نشده است.
ناهید شیرپیشه، فاطمه سپهری، شکیلا منفرد، محبوبه رضایی، مهناز طراح، زهره سرو، حمیده زراعی و دهها نفر دیگر، زنانی که بهای آزادگی را با بند و زنجیر میپردازند، زنانی که در تاریکی زندان، چراغ امید یک ملتاند.
اما در کنار زنان دربند، نمیتوان از مادرانی نگفت که دلشان را به داغ فرزندانشان سپردهاند، اما سکوت نکردهاند. گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی)، شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی)، سکینه احمدی (مادر ابراهیم کتابدار)، بتول حسینی(مادر بهنام محجوبی)، اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)، محبوبه رمضانی(مادر پژمان قلیپور)، رحیمه یوسفزاده (مادر نوید بهبودی) و هزاران مادر، خواهر و همسر دادخواه ایران، زنانی که عزیزشان را حکومت ظالم از آنها گرفت، اما آنها به زانو درنیامدند. آنان، در برابر تهدید، ارعاب و سرکوب، فریاد دادخواهی را بلندتر از همیشه سر دادهاند تا نگذارند خون بیگناهان به فراموشی سپرده شود.
در کنار آنها، مادران، خواهران و همسرانی ایستادهاند که هر لحظه با ترس و اضطراب چشمانتظار خبری از عزیزانشان هستند، مادران زندانیان سیاسی، بهویژه مادران زندانیان در خطر اعدام که هر طلوع و غروب، کابوس از دست دادن فرزندانشان را با خود حمل میکنند. آنها در برابر زندانها فریاد میزنند، از جهان میخواهند که فرزندانشان را فراموش نکند، از انسانیت میخواهند که بیدار بماند.
این زنان، چه در پشت میلههای زندان، چه در کوچهها و خیابانهای دادخواهی، صدای بلند حقیقتاند، زنانی که تاریخ به نامشان شهادت خواهد داد: آزادی، با شجاعت آنان ممکن خواهد شد.
در اینجا، در زندان قزلحصار، دیوارها شاید بلند باشند، اما حقیقت بلندتر است. قلبهای ما به یاد تکتک شما میتپد، ایمان ما به آزادی، با ایستادگی شما قویتر میشود. روز جهانی زن، روز بزرگداشت شجاعت شماست، روزی که نه تنها از زنان، بلکه از هر انسان آزادیخواهی تجلیل میکند.
این روز را در کنار شما، در کنار همهی زنان آزادهی ایران، با امید به روزی که دیگر هیچ زنی به جرم آزادیخواهی در بند نباشد، گرامی میداریم.
#رضا_محمدحسینی
زندان قزلحصار – اسفند ۱۴۰۳
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مریم حسنی، دختر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، مهدی حسنی، فایل صوتیای از پدرش منتشر کرده است که او در یک تماس تلفنی از زندان قزلحصار خطاب به دخترش میگوید:
«این رژیم ۴۶ سال است که ثروت کشور را هزینه جنگ افروزی و سرکوب مردم ایران میکند. من اگر اکنون در زندان هستم و محکوم به اعدام شدم به این خاطر است که تحمل ظلمی که به مردم میشود را نداشتم و در برابر ظلم و ستم ایستادم.»
او در ادامه میگوید «مدرکی علیه من ندادند و اجازه ندادند که وکیلم پروندهام را مطالعه کند تا تناقضات پرونده را افشا کند و رسما گفتهاند که اجازه نمیدهند که وکیلم به پرونده دسترسی پیدا کند.»
او در انتها با تاکید بر اینکه آنچه را که برای خانواده خود میخواهد برای همه جوانان میهنم و مردم میخواهد و برای آن میجنگد، میگوید: «آرزویی جز آزادی ایران و خوشبختی شما و مردمم ندارد و تاریخ نشان داده که ظلم و ستم ماندنی نیست و ستمگران در سمت اشتباه تاریخ ایستادهاند و مجبور به فنا هستند.»
لازم به ذکر است، درخواست اعاده دادرسی مهدی حسنی و بهروز احسانی رد شده و آنها در معرض خطر اعدام هستند.
مهدی حسنی نیز که شهریور ۱۴۰۱ بازداشت شده، در بند ۴ زندان اوین محبوس بوده است، از بیماری سیاتیک شدید رنج میبرد. مهدی حسنی تاکنون چندین بار خواستار اعزام به پزشک و دسترسی به خدمات پزشکی و درمانی شده اما این خواسته مورد پذیرش مقامات قضایی و مسئولان زندان اوین قرار نگرفته است.
مهدی حسنی و بهروز احسانی پیشتر از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «بغی، محاربه، افساد فیالارض و اجتماعی و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور» به اعدام محکوم شده و این حکم در دیوان عالی کشور تایید شد. این حکم مورد اعتراض قرار گرفت، ولی اعاده دادرسی مهدی حسنی رد شده است و اینک خطر اعدام بالا رفته است.
#مهدی_حسنی #نه_به_اعدام #بهروز_احسانی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«این رژیم ۴۶ سال است که ثروت کشور را هزینه جنگ افروزی و سرکوب مردم ایران میکند. من اگر اکنون در زندان هستم و محکوم به اعدام شدم به این خاطر است که تحمل ظلمی که به مردم میشود را نداشتم و در برابر ظلم و ستم ایستادم.»
او در ادامه میگوید «مدرکی علیه من ندادند و اجازه ندادند که وکیلم پروندهام را مطالعه کند تا تناقضات پرونده را افشا کند و رسما گفتهاند که اجازه نمیدهند که وکیلم به پرونده دسترسی پیدا کند.»
او در انتها با تاکید بر اینکه آنچه را که برای خانواده خود میخواهد برای همه جوانان میهنم و مردم میخواهد و برای آن میجنگد، میگوید: «آرزویی جز آزادی ایران و خوشبختی شما و مردمم ندارد و تاریخ نشان داده که ظلم و ستم ماندنی نیست و ستمگران در سمت اشتباه تاریخ ایستادهاند و مجبور به فنا هستند.»
لازم به ذکر است، درخواست اعاده دادرسی مهدی حسنی و بهروز احسانی رد شده و آنها در معرض خطر اعدام هستند.
مهدی حسنی نیز که شهریور ۱۴۰۱ بازداشت شده، در بند ۴ زندان اوین محبوس بوده است، از بیماری سیاتیک شدید رنج میبرد. مهدی حسنی تاکنون چندین بار خواستار اعزام به پزشک و دسترسی به خدمات پزشکی و درمانی شده اما این خواسته مورد پذیرش مقامات قضایی و مسئولان زندان اوین قرار نگرفته است.
مهدی حسنی و بهروز احسانی پیشتر از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «بغی، محاربه، افساد فیالارض و اجتماعی و تبانی برای اقدام علیه امنیت کشور» به اعدام محکوم شده و این حکم در دیوان عالی کشور تایید شد. این حکم مورد اعتراض قرار گرفت، ولی اعاده دادرسی مهدی حسنی رد شده است و اینک خطر اعدام بالا رفته است.
#مهدی_حسنی #نه_به_اعدام #بهروز_احسانی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رضا سلمانزاده و مصطفی رمضانی در پیامی از زندان قزلحصار کرج خواستار آزادی بی قید و شرط خانم #ناهید_شیرپیشه تا آخر اسفند ۱۴۰۳ شدند.
لازم به ذکر است، چندی پیش خبر رسید که خانم ناهید شیرپیشه در زندان زنجان اقدام به خودکشی کرده و به جای رسیدگی پزشکی او را به انفرادی منتقل کرده بودند.
طبق اطلاعات دریافتی، خانم شیرپیشه همچنان تا دو روز پیش در اعتصاب غذا به سر میبردند (خبر جدیدی مبنی بر پایاندادن به اعتصاب غذا نداریم) و مقادیر زیادی از وزن خود را از دست دادهاند.
مادر و پدر و عمو و دایی جاویدنام پویا بختیاری همچنان در زندان هستند و حکومت دست از سر این خانواده دادخواه برنمیدارد و این برای حکومت ولایی مایه ننگ است.
#ناهبد_شیرپیشه #پویا_بختیاری #دادخواهی #بیانیه #رضاسلمانزاده #مصطفی_رمضانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
لازم به ذکر است، چندی پیش خبر رسید که خانم ناهید شیرپیشه در زندان زنجان اقدام به خودکشی کرده و به جای رسیدگی پزشکی او را به انفرادی منتقل کرده بودند.
طبق اطلاعات دریافتی، خانم شیرپیشه همچنان تا دو روز پیش در اعتصاب غذا به سر میبردند (خبر جدیدی مبنی بر پایاندادن به اعتصاب غذا نداریم) و مقادیر زیادی از وزن خود را از دست دادهاند.
مادر و پدر و عمو و دایی جاویدنام پویا بختیاری همچنان در زندان هستند و حکومت دست از سر این خانواده دادخواه برنمیدارد و این برای حکومت ولایی مایه ننگ است.
#ناهبد_شیرپیشه #پویا_بختیاری #دادخواهی #بیانیه #رضاسلمانزاده #مصطفی_رمضانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech