۱۸ آذر سالروز قتل #محمدجعفرپوینده
مجمدجعفر #پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
پوینده فعالیتهای سیاسی خود را از دوران #دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس #جامعهشناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از #دانشگاه #سوربن #فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. او از آن پس وقت خود را بیشتر وقف ترجمه آثار #فلسفی و #ادبی و #جامعهشناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد. پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمالشده از جانب حاکمیت همواره وضعیت مالی نامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» اثر گئورگ #لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف میکند: «ترجمه کتاب #تاریخ و #آگاهی_طبقاتی را در اوج انواع فشارهای #طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و #روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشارها بود که #انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهی این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهمترین کتابهای جهان در شناخت دنیای معاصر و ستمهای طبقاتی آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید». پوینده در ۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بیجان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرامگاه او در کنار محمد مختاری دیگر #قربانی قتلهای سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد. از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش میتوان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گیپلانتی-بونژرو، پیکار با #تبعیض_جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی #حقوق_بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیدهدمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعهشناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/r2Oouu
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مجمدجعفر #پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
پوینده فعالیتهای سیاسی خود را از دوران #دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس #جامعهشناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از #دانشگاه #سوربن #فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. او از آن پس وقت خود را بیشتر وقف ترجمه آثار #فلسفی و #ادبی و #جامعهشناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد. پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمالشده از جانب حاکمیت همواره وضعیت مالی نامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» اثر گئورگ #لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف میکند: «ترجمه کتاب #تاریخ و #آگاهی_طبقاتی را در اوج انواع فشارهای #طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و #روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشارها بود که #انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمهی این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهمترین کتابهای جهان در شناخت دنیای معاصر و ستمهای طبقاتی آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید». پوینده در ۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بیجان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرامگاه او در کنار محمد مختاری دیگر #قربانی قتلهای سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد. از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش میتوان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گیپلانتی-بونژرو، پیکار با #تبعیض_جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی #حقوق_بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیدهدمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعهشناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/r2Oouu
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ایمی رویاهایش را باور داشت
ِایمی پِردی (Amy Purdy) در سال ۱۹۷۹ در لاس وگاس متولد شد. از کودکی رویای سفر به همه جای دنیا را در ذهنش میپروراند و زندگی کردن در جایی پر از برف را. در نهایت در ۱۴سالگی اسنوبورد را امتحان کرد و بسیار به این ورزش علاقهمند شد.
۱۹ ساله بود، دقیقا یه روز بعد از اینکه از دبیرستان فارغ التحصیل شد، که به جایی پر از برف نقل مکان کرد و ماساژ تراپیست شد.
اما در همان سال، یک روز وقتی از سر کار به خانه برگشت، احساس خستگی شدید کرد و ۲۴ ساعت بعد در بیمارستان زیر دستگاه تنفس مصنوعی بود، او به مننژیت مننگوکوکی مبتلا شده بود. به دلیل شوک عفونی و اختلال در خونرسانی، هر دو پای خود را از زیر زانو از دست داد و هر دو کلیهاش از کار افتاد. طحالش را از بدنش خارج کردند و شنوایی گوش چپش را از دست داد. پزشکان تنها دو درصد شانس زنده ماندن در او میدیدند.
بعدها گفت: «اگر کسی به من میگفت من هر دو پایم را در نوزده سالگی از دست میدهم، هرگز تصور نمیکردم بتوانم با این موضوع کنار بیایم.
ولی این اتفاق افتاد و من فهمیدم چیزهای زیادی برای زندگی کردن وجود دارد و تمام زندگی من در پاهایم خلاصه نمی شود. من باید ایمی قدیم را رها میکردم و آغوشم را روی ایمی جدید میگشودم. شاید دیگر لازم نیست قدم ۱۶۵ سانتیمتر باشد، میتوانم هر قدی که دوست دارم داشته باشم، بستگی دارد با چه کسی دوست باشم.»
اولینباری که پای مصنوعیش آماده شد، پس از امتحان کردن آن با ترانهای که از رادیو پخش میشد ایستاد و همراه پدرش رقصید، قبل از آنکه بتواند راه برود، و باور کرد که اگر میتواند برقصد، پس میتواند راه برود، پس میتواند دوباره اسنوبورد را تجربه کند.
هفت ماه بعد به همراه پزشک معالجش برای اولینبار پاهای مصنوعی برای اسنوبورد طراحی کرد تا بتواند دوباره اسنوبرد را امتحان کند. یک سال بعد مقام سوم اسنوبرد را در مسابقات کوه های ماموث به دست آورد. موفقیتهایش روز به روز بیشتر شد و به عنوان بهترین ورزشکار دارای معلولیت شناخته شد.
در سال ۲۰۱۴ به پارا المپیک سوشی رفت و برای اولینبار به عنوان ورزشکار زنی که از ناحیه هر دو پا #معلولیت داشت، روی سکوی این رشته ایستاد و مدال برنز المپیک را دریافت کرد.
در همان سال در مسابقه تلویزیونی "رقص با ستارگان" آمریکا شرکت کرد و با رای مردم و داوران به مقام دوم رسید، رأی نه از روی دلسوزی که به دلیل استعداد او و شگفتی طرفدارانش بود.
سال بعد کتابی پیرامون زندگیاش چاپ کرد که بسیار پرفروش شد. ازدواج کرد و خط تولید پوشاک خودش را افتتاح کرد. در همین سال بود که همراه اپرا وینفری، از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین چهرههای دنیا به تور دور آمریکا رفت برای ایراد سخنرانیهایی پیرامون زندگیاش و ایجاد #انگیزه در مخاطبانش.
از او باید #صبر، #امید و انگیزه را آموخت.
@Tavaana_TavaanaTech
تلخیص از پویانیوز
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ِایمی پِردی (Amy Purdy) در سال ۱۹۷۹ در لاس وگاس متولد شد. از کودکی رویای سفر به همه جای دنیا را در ذهنش میپروراند و زندگی کردن در جایی پر از برف را. در نهایت در ۱۴سالگی اسنوبورد را امتحان کرد و بسیار به این ورزش علاقهمند شد.
۱۹ ساله بود، دقیقا یه روز بعد از اینکه از دبیرستان فارغ التحصیل شد، که به جایی پر از برف نقل مکان کرد و ماساژ تراپیست شد.
اما در همان سال، یک روز وقتی از سر کار به خانه برگشت، احساس خستگی شدید کرد و ۲۴ ساعت بعد در بیمارستان زیر دستگاه تنفس مصنوعی بود، او به مننژیت مننگوکوکی مبتلا شده بود. به دلیل شوک عفونی و اختلال در خونرسانی، هر دو پای خود را از زیر زانو از دست داد و هر دو کلیهاش از کار افتاد. طحالش را از بدنش خارج کردند و شنوایی گوش چپش را از دست داد. پزشکان تنها دو درصد شانس زنده ماندن در او میدیدند.
بعدها گفت: «اگر کسی به من میگفت من هر دو پایم را در نوزده سالگی از دست میدهم، هرگز تصور نمیکردم بتوانم با این موضوع کنار بیایم.
ولی این اتفاق افتاد و من فهمیدم چیزهای زیادی برای زندگی کردن وجود دارد و تمام زندگی من در پاهایم خلاصه نمی شود. من باید ایمی قدیم را رها میکردم و آغوشم را روی ایمی جدید میگشودم. شاید دیگر لازم نیست قدم ۱۶۵ سانتیمتر باشد، میتوانم هر قدی که دوست دارم داشته باشم، بستگی دارد با چه کسی دوست باشم.»
اولینباری که پای مصنوعیش آماده شد، پس از امتحان کردن آن با ترانهای که از رادیو پخش میشد ایستاد و همراه پدرش رقصید، قبل از آنکه بتواند راه برود، و باور کرد که اگر میتواند برقصد، پس میتواند راه برود، پس میتواند دوباره اسنوبورد را تجربه کند.
هفت ماه بعد به همراه پزشک معالجش برای اولینبار پاهای مصنوعی برای اسنوبورد طراحی کرد تا بتواند دوباره اسنوبرد را امتحان کند. یک سال بعد مقام سوم اسنوبرد را در مسابقات کوه های ماموث به دست آورد. موفقیتهایش روز به روز بیشتر شد و به عنوان بهترین ورزشکار دارای معلولیت شناخته شد.
در سال ۲۰۱۴ به پارا المپیک سوشی رفت و برای اولینبار به عنوان ورزشکار زنی که از ناحیه هر دو پا #معلولیت داشت، روی سکوی این رشته ایستاد و مدال برنز المپیک را دریافت کرد.
در همان سال در مسابقه تلویزیونی "رقص با ستارگان" آمریکا شرکت کرد و با رای مردم و داوران به مقام دوم رسید، رأی نه از روی دلسوزی که به دلیل استعداد او و شگفتی طرفدارانش بود.
سال بعد کتابی پیرامون زندگیاش چاپ کرد که بسیار پرفروش شد. ازدواج کرد و خط تولید پوشاک خودش را افتتاح کرد. در همین سال بود که همراه اپرا وینفری، از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین چهرههای دنیا به تور دور آمریکا رفت برای ایراد سخنرانیهایی پیرامون زندگیاش و ایجاد #انگیزه در مخاطبانش.
از او باید #صبر، #امید و انگیزه را آموخت.
@Tavaana_TavaanaTech
تلخیص از پویانیوز
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
امی پوردی: زندگی کردن ورای محدودیتها
وقتی ۱۹ ساله بود، «امی پوردی» هر دوپای خود را از پایین زانوها از دست داد. و حالا او یک اسنوبورد باز ماهر است.
بعدها گفت: «اگر کسی به من میگفت من هر دو پایم را در نوزده سالگی از دست میدهم، هرگز تصور نمیکردم بتوانم با این موضوع کنار بیایم.
ولی این اتفاق افتاد و من فهمیدم چیزهای زیادی برای زندگی کردن وجود دارد و تمام زندگی من در پاهایم خلاصه نمی شود. من باید ایمی قدیم را رها میکردم و آغوشم را روی ایمی جدید میگشودم. شاید دیگر لازم نیست قدم ۱۶۵ سانتیمتر باشد، میتوانم هر قدی که دوست دارم داشته باشم، بستگی دارد با چه کسی دوست باشم.»
اولینباری که پای مصنوعیش آماده شد، پس از امتحان کردن آن با ترانهای که از رادیو پخش میشد ایستاد و همراه پدرش رقصید، قبل از آنکه بتواند راه برود، و باور کرد که اگر میتواند برقصد، پس میتواند راه برود، پس میتواند دوباره اسنوبورد را تجربه کند.
هفت ماه بعد به همراه پزشک معالجش برای اولینبار پاهای مصنوعی برای اسنوبورد طراحی کرد تا بتواند دوباره اسنوبرد را امتحان کند. یک سال بعد مقام سوم اسنوبرد را در مسابقات کوه های ماموث به دست آورد. موفقیتهایش روز به روز بیشتر شد و به عنوان بهترین ورزشکار دارای معلولیت شناخته شد.
در سال ۲۰۱۴ به پارا المپیک سوشی رفت و برای اولینبار به عنوان ورزشکار زنی که از ناحیه هر دو پا #معلولیت داشت، روی سکوی این رشته ایستاد و مدال برنز المپیک را دریافت کرد.
در همان سال در مسابقه تلویزیونی "رقص با ستارگان" آمریکا شرکت کرد و با رای مردم و داوران به مقام دوم رسید، رأی نه از روی دلسوزی که به دلیل استعداد او و شگفتی طرفدارانش بود.
سال بعد کتابی پیرامون زندگیاش چاپ کرد که بسیار پرفروش شد. ازدواج کرد و خط تولید پوشاک خودش را افتتاح کرد. در همین سال بود که همراه اپرا وینفری، از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین چهرههای دنیا به تور دور آمریکا رفت برای ایراد سخنرانیهایی پیرامون زندگیاش و ایجاد #انگیزه در مخاطبانش.
از او باید #صبر، #امید و انگیزه را آموخت.
او می گوید:
"وقتی پاهایم را از دست دادم نمی دانستم چه چیزی در انتظارمه اما اگر امروز از من بپرسید که آیا می خواهم که وضعیت خودم رو تغییر بدم من خواهم گفت که نه زیرا پاهایم مرا ناتوان نکرده تنها چیز اینه که آنها مرا توانا کرده اند اونها باعث شدند من به تصوراتم تکیه کنم و چیزهای ممکن را باور کنم و این دلیلی است که معتقدم تصورات ما به عنوان ابزار می توانند مورد استفاده قرار گیرند برای شکستن مرزها و محدویت ها برای اینکه ما در ذهنمان می توانیم هر کاری انجام دهیم و هر چیزی باشیم ایمان به آن رویاها و مواجهه با ترس هاست که به ما اجازه میدهد زندگی را زندگی کنیم فراتر از محدویتهایمان.
با وجود اینکه امروز به معنای نوآوری بدون مرز است باید بگویم که در زندگی من فقط خلاقیت قابل امکان است به دلیل مرزهایم من یاد گرفتم مرزها جایی هستند که واقعیت پایان می یابد ولی همچنین جاییست که تصور و خیال پردازی شروع می شود پس تفکر اینکه من امروز میخواهم شما رو به چالش بکشم اینست که شاید بجای اینکه نگاه کردن به چالش ها و محدودیتهایمان به عنوان چیزی منفی و بد می توانیم به آنها به عنوان موهبت نگاه کنیم هدیه های خارق العاده ای که می توانند تصورات ما را شکوفا کنند و کمک کند فراتر از جایی برویم که همیشه تصور می کردیم که می توانیم موضوع شکستن مرزها نیست. موضوع عقب راندن آنهاست و رفتن به جاهای شگفت انگیزی است که به ارمغان می آورند."
کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» :
http://bit.ly/1I0beqv
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی ۱۹ ساله بود، «امی پوردی» هر دوپای خود را از پایین زانوها از دست داد. و حالا او یک اسنوبورد باز ماهر است.
بعدها گفت: «اگر کسی به من میگفت من هر دو پایم را در نوزده سالگی از دست میدهم، هرگز تصور نمیکردم بتوانم با این موضوع کنار بیایم.
ولی این اتفاق افتاد و من فهمیدم چیزهای زیادی برای زندگی کردن وجود دارد و تمام زندگی من در پاهایم خلاصه نمی شود. من باید ایمی قدیم را رها میکردم و آغوشم را روی ایمی جدید میگشودم. شاید دیگر لازم نیست قدم ۱۶۵ سانتیمتر باشد، میتوانم هر قدی که دوست دارم داشته باشم، بستگی دارد با چه کسی دوست باشم.»
اولینباری که پای مصنوعیش آماده شد، پس از امتحان کردن آن با ترانهای که از رادیو پخش میشد ایستاد و همراه پدرش رقصید، قبل از آنکه بتواند راه برود، و باور کرد که اگر میتواند برقصد، پس میتواند راه برود، پس میتواند دوباره اسنوبورد را تجربه کند.
هفت ماه بعد به همراه پزشک معالجش برای اولینبار پاهای مصنوعی برای اسنوبورد طراحی کرد تا بتواند دوباره اسنوبرد را امتحان کند. یک سال بعد مقام سوم اسنوبرد را در مسابقات کوه های ماموث به دست آورد. موفقیتهایش روز به روز بیشتر شد و به عنوان بهترین ورزشکار دارای معلولیت شناخته شد.
در سال ۲۰۱۴ به پارا المپیک سوشی رفت و برای اولینبار به عنوان ورزشکار زنی که از ناحیه هر دو پا #معلولیت داشت، روی سکوی این رشته ایستاد و مدال برنز المپیک را دریافت کرد.
در همان سال در مسابقه تلویزیونی "رقص با ستارگان" آمریکا شرکت کرد و با رای مردم و داوران به مقام دوم رسید، رأی نه از روی دلسوزی که به دلیل استعداد او و شگفتی طرفدارانش بود.
سال بعد کتابی پیرامون زندگیاش چاپ کرد که بسیار پرفروش شد. ازدواج کرد و خط تولید پوشاک خودش را افتتاح کرد. در همین سال بود که همراه اپرا وینفری، از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین چهرههای دنیا به تور دور آمریکا رفت برای ایراد سخنرانیهایی پیرامون زندگیاش و ایجاد #انگیزه در مخاطبانش.
از او باید #صبر، #امید و انگیزه را آموخت.
او می گوید:
"وقتی پاهایم را از دست دادم نمی دانستم چه چیزی در انتظارمه اما اگر امروز از من بپرسید که آیا می خواهم که وضعیت خودم رو تغییر بدم من خواهم گفت که نه زیرا پاهایم مرا ناتوان نکرده تنها چیز اینه که آنها مرا توانا کرده اند اونها باعث شدند من به تصوراتم تکیه کنم و چیزهای ممکن را باور کنم و این دلیلی است که معتقدم تصورات ما به عنوان ابزار می توانند مورد استفاده قرار گیرند برای شکستن مرزها و محدویت ها برای اینکه ما در ذهنمان می توانیم هر کاری انجام دهیم و هر چیزی باشیم ایمان به آن رویاها و مواجهه با ترس هاست که به ما اجازه میدهد زندگی را زندگی کنیم فراتر از محدویتهایمان.
با وجود اینکه امروز به معنای نوآوری بدون مرز است باید بگویم که در زندگی من فقط خلاقیت قابل امکان است به دلیل مرزهایم من یاد گرفتم مرزها جایی هستند که واقعیت پایان می یابد ولی همچنین جاییست که تصور و خیال پردازی شروع می شود پس تفکر اینکه من امروز میخواهم شما رو به چالش بکشم اینست که شاید بجای اینکه نگاه کردن به چالش ها و محدودیتهایمان به عنوان چیزی منفی و بد می توانیم به آنها به عنوان موهبت نگاه کنیم هدیه های خارق العاده ای که می توانند تصورات ما را شکوفا کنند و کمک کند فراتر از جایی برویم که همیشه تصور می کردیم که می توانیم موضوع شکستن مرزها نیست. موضوع عقب راندن آنهاست و رفتن به جاهای شگفت انگیزی است که به ارمغان می آورند."
کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» :
http://bit.ly/1I0beqv
@Tavaana_TavaanaTech