آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«اوضاع بهتر می‌شه!»: پیام امید برای جوانان دگرباش

قلدری، مشکلی است که میلیون‌ها دانش‌آموز آمریکایی بالاخص نوجوانان با آن مواجه هستند. بنا به گزارش‌ها تنها در سال تحصیلی ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، بیش از ۱/۸ میلیون دانش‌آموز ۱۲ تا ۱۸ ساله در مدرسه، #قربانی #قلدری شدند.1 این #آزار و #اذیت گسترده، تبدیل‌شدن خودکشی به سومین علت مرگ #نوجوانان آمریکایی را توضیح می‌دهد. قلدری برای دانش‌آموزان آل.جی.بی.تی (لزبین یا همجنسگرای مؤنث، گِی یا همجنسگرای مذکر، به ای سکسچوال یا دوجنسی و ترَنس سکسچوال یا فراجنسی) حتی مشکلی بزرگ‌تر است که با تابوهای اجتماعی و مجادلات سیاسی مرتبط با هویت همجنسگرا، جامعهٔ #همجنسگرایان و #حقوق_همجنسگرایان تشدید شده است...


https://goo.gl/JX0kQY

@Tavaana_Tavaanatech
#اقلیت_جنسی #حقوق_بشر #انسان #پذیرش

فایل پی دی اف
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
روایتی از زنی #خشونت‌دیده: همسرم می‌گفت از #کودکی #کتک خورده است

گفته می‌شود از هر سه #زن در دنیا یک نفر تحت #آزار #روحی و #جسمی و نوعی از #خشونت قرار می‌گیرد. خشونتی که از سوی #پارتنر جنسی و #عاطفی و یا یکی از اعضای مرد خانواده اعمال می‌شود. این روزها حرف زدن از خشونت عمومی‌تر شده است. افکار عمومی بیش از گذشته خشونت را قبیح می‌داند و گروه‌های زیادی برای توقف آن فعالیت می‌کنند. صفحات عمومی #روزنامه‌ها، مجله‌ها و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی داستان‌های زنانی را روایت می‌کنند که مورد خشونت قرار گرفته‌اند. آنچه که در بسیاری از این قصه‌ها و روایت‌ها مشترک است، چرخه‌ای است که به خشونت دامن می‌زند یا آن را تکرار می‌کند. زن یا مردی که در کودکی آسیب دیده یا تحت تنبیه بدنی یا آزار روحی قرار گرفته است، در بزرگسالی به شکل خودآگاه یا #ناخودآگاه راهی برای جبران آن پیدا می‌کند. او یا به #خشونت‌گر تبدیل می‌شود یا به #قربانی. در ادامه روایت زنی خشونت‌دیده در کودکی را می‌خوانیم که سرنوشت تلخ او شاید داستان تلخ گروهی از زنان باشد… این داستان برگردان فارسی همین قصه از صفحه «مردمان نیویورک» است:

«در خانواده‌ای بزرگ شدم که برای هر چیز کوچکی کتک می‌خوردی. مثلا اگر ظرفی را می‌شکستی یا حتی غذا می‌خواستی کتک می‌خوردی. مادرم شدیدا مذهبی بود، ما را به کلیسا می‌برد و به حرف‌های کشیش درباره عشق گوش می‌داد اما بعد از کلیسا ما را به اتاق پشتی می‌برد و زیر کتک می‌گرفت. وقتی سیزده ساله بودم فرار کردم. در یک خانه تیمی زندگی می‌کردم.

زمانی که در سوپرمارکت کار می‌کردم، همسر آینده‌‌ام را دیدم. شانزده سال داشتم و او شانزده سال از من بزرگ‌تر بود، ماشین داشت و خوش‌تیپ بود. هر کاری می‌کرد تا من را به خنده بیندازد مثلا مدت طولانی در صف می‌ایستاد تا از من آدامس بخرد، مرتبا از من تعریف می‌کرد. تا حالا کسی از من تعریف نکرده بود. می‌گفت باهوش، زیبا و دلپسند هستم. برایم گل می‌آورد. تا به حال چنین چیزی را تجربه نکرده بودم. آن موقع تنها بودم. در یک خانه تیمی زندگی می‌کردم و کسی نبود درباره زندگی مرا نصیحت کند. خانواده و حامی می‌خواستم. به گذشته که نگاه می‌کنم نمی فهمم که #عشق بود یا هوس. آن موقع تجربه‌ای مشابه نداشتم که با آن مقایسه‌ کنم. کم‌کم مرا از محل کار به خانه رساند. با هم قرار ملاقات می‌گذاشتیم. خیلی زود بیش‌تر اوقاتمان را با هم می‌گذراندیم. از خانه گروهی بیرون آمدم و با او همخانه شدم. برایش غذا می‌پختم، لباس‌هایش را می‌شستم و اتو می‌کردم. این کارها برایم طبیعی بود، مشابه آن را برای خواهر و برادرم انجام می‌دادم، چون مادرم ماه‌ها ما را ترک می‌کرد. همیشه به خودم می‌گفتم هیچ‌وقت شبیه مادرم نخواهم شد. می‌خواستم همسر و مادری کامل باشم. حالا که مرد رویاهایم را پیدا کرده‌ بودم می‌خواستم هر کاری برایش انجام دهم.

اولین‌باری که کتکم زد هفت ماهه اولین فرزندمان را باردار بودم. با صدای فریادش از خواب بیدار شدم: "می‌بینی بیدار شدم، بلند شو و کمک کن. برای انسولینم نیاز به کمک دارم. سعی کردم کمکش کنم اما نتوانستم کار درست انجام دهم. پرتم کرد روی زمین…"

کم‌کم از او ترسیدم اما هیچ‌وقت بحث نمی‌کردم چون تصورم این بود که عصبانی‌تر می‌شود. کم‌کم حساسیت‌‌هایش بیش‌تر شد. لباس پوشیدن و موهایم را مسخره می‌کرد. یادم می‌آید که استفاده از کلمه "عشق" آزارش می‌داد. من آدم خوش‌بینی بودم و همیشه از این حرف می‌زدم که چقدر چیزهای مختلف را دوست دارم. می‌گفت: "این کلمه را به کار نبر. چرا همه چیز را دوست داری؟ خیلی احمقانه است…" یادم می‌آید یک شب مرا کتک زد چون سبزی‌ها را با برنج مخلوط کردم. کم‌کم دور و بر او ساکت و آرام شدم؛ دقیقا همان رفتاری که با مادرم داشتم. به خودم می‌گفتم: "طبیعی است، همه گاهی کتک‌کاری می‌کنند." ما پنج فرزند داشتیم و برایم سخت است توضیح دهم چرا در آن رابطه باقی ماندم. کم‌کم آنقدر کتکم می‌زد که به خون‌ریزی می‌افتادم. بعد از آن عذرخواهی می‌کرد و می‌گفت که پشیمان است. می‌گفت که به من نیاز دارد. درباره کودکی‌اش می گفت که پدرش هر روز کتکش می‌زد. این‌که مادر نداشته و می گفت که مرا مثل مادرش می‌بیند. همین به من احساس خوبی می‌داد. این‌که به من نیاز داشت، حس خوبی می‌داد و باعث می‌شد در خانه بمانم. پدر فرزندانم بود و به خودم می‌گفتم در شرایط بدی قرار داشته و تقصیر خودش نبوده است اما من هم زخم‌های روحی داشتم ولی به کسی آسیب نمی‌رساندم!
خشونت چراغ قرمز ندارد!

هنگام #معاشرت یا #کمک کردن اعضای بدن‌تان را #لمس می‌کند، هنگام بحث و دعوا از #قدرت جسمانی و روانی‌اش استفاده می‌کند، اگر غریبه است فورا می‌خواهد احساس #صمیمیت ایجاد کند، اگر همسرتان، معلم‌تان، دوست‌تان یا از اعضای خانواده‌تان است به زور شما را وادار به #نزدیکی یا هر شکلی از #رابطه_جنسی می‌کند. موردهای خشونت آنقدر‌ها هم که تصور می‌کنید دور از شما نیست. به خودتان یا اطرافیانتان نگاه کنید، شاید شما یا یکی از دوستان‌تان #قربانی خشونت باشید! شاید همین حالا وقت صحبت کردن از این خشونت باشید.

در روز جهانی رفع‌خشونت از زنان به مطالب سایت توانا مراجعه کنید؛ https://goo.gl/cHb3hv

خشونت را بشناسید و برای آن کاری کنید!

#زنان
#خشونت
#روز‌جهانی‌منع‌خشونت

#توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#تحسر: تحلیلی بلاغی از #اندوه و سرکوب در موسیقی ایران

خلاصه:

این مقاله تحلیلی است از #موسیقی_آوازی #معاصر #ایران که از تنهایی، حسرت از #عشق و #گلایه از عاشقانی که به هم بی‌اعتنا هستند، می‌گوید. در داستان #موسیقی، عاشقانی را می بینیم که شوق بازگشت یا #وصل به کسانی را دارند که بر آنها بی‌رحم‌ بوده‌اند. با رجوع به سازها و متن ترانه‌ها در کنار مفاهیم تحلیلی از #روانشناسی و جامعه شناسی، این سبک از زندگی #زیباشناختی به چالش کشیده می‌شود و بر نقش فعال برای حرکت به‌سوی آینده تاکید می‌شود. مقاله‌ای که می‌خوانید روشی را در درک و تحلیل موسیقی در پیوند با موضوعات سیاسی و اجتماعی بنیان می‌گذارد. سعید سبزیان، عضو هیئت علمی آموزشکده توانا، همراه با برشمردن #زیبایی و #جذابیت موسیقی معاصر، استدلال کرده که موسیقی در کناراین جذابیت، می‌تواند که دستگاه ادراکی و شیوه #تفکر ما را شکل بدهد و موضع #انفعالی، #غم‌زده و احساس #قربانی بودن ما را تداوم بدهد و سبب شود جماعتی از غم‌زدگان درمانده را شکل دهیم. در ادامه هم استدلال می‌کند که موسیقی معاصر ایران بازتاب برداشت افراد از هستی خودشان و همچنین آینه نوع نظام سیاسی است که مردم در آن احساس #دربند بودن می‌کنند. از موضوعاتی که مطرح شده این است که همانطور که در عرصه سیاسی، مردم با روش #مظلوم‌نمایی و #سوگواری به ابراز موضع سیاسی می پردازند، در تولید و گوش سپردن به موسیقی هم موضع مظلوم‌نمایی آنها مشاهده می‌شود. یاس‌آموخته، از دیگر مفاهیم است که در اینجا در کنار مفاهیم #خشونت و #تسلیم و #حسرت مطرح شده است. #عاشقان در داستان موسیقی میل و حسرت خویش را به معشوق بیان می‌کنند. آنها نشان می‌دهند که میلی به تغییر و عبور از وضعیت آزارنده ندارند و بلکه در آزار انفعالی، احساسی خوشایند می‌یابند. سبزیان با اشاره به بحثی که در پی سخنان یوسف اباذری در گرفت، مفاهیمی را به میان می‌آورد که هم انتقاد او از عدم #عاملیت را تایید می‌کند، هم سخنان او را دارای استدلال ناکافی می‌داند. او استدلال می‌کند که همین موضع انفعالی برای فرد فرهنگ‌شناس معنای اعتراض فعال دارد. این مقاله به سبب نوآوری در تحلیل موسیقی برای کسانی که به عرصه فرهنگ، موسیقی و تفکر انتقادی علاقمند هستند روش‌تحلیل مفیدی فراهم کرده است.
منبع تصویر: https://goo.gl/RHx887
تخصيص ويژه:
فارسى
نوع مطلب:
كتاب/مقاله/گزارش
منبع:
توانا
نویسنده:
سعید سبزیان
سال انتشار:
2015
@Tavaana_Tavaanatech
#مقاله #کتاب #توانا #آموزش #آموزشکده
لینک مطلب در توانا:

https://goo.gl/JBU0eb
فایل کتاب
👇👇👇👇👇👇👇👇
۱۰ واقعیت درباره #ایدز

به‌رغم پیشرفت‌های چشمگیر، هنوز هم ایدز یکی از مهمترین چالش‌های جهانی باقی مانده است، به‌ویژه در کشورهایی با درآمد کم یا متوسط. دهم آذر روز جهانی مبارزه با ایدز است، روزی که جامعه جهانی را برای مبارزه با این #ویروس #مهلک و #حمایت از #مبتلایان متحد می‌کند. ویروس اچ‌‌آی‌وی سیستم #ایمنی #بدن را هدف قرار می‌دهد و برای اولین بار در سال ۱۹۸۴ کشف شد.
به گزارش رویترز، کشورهای عضو سازمان ملل در ماه سپتامبر امسال توافق کردند که اهداف جهانی جدیدی برای مبارزه با ایدز تا سال ۲۰۳۰ تعیین کنند.

اما ۱۰ واقعیت ایدز بنا بر آمار سازمان #بهداشت جهانی، صندوق #کودکان ملل متحد و برنامه مشترک سازمان ملل علیه ایدز بدین شرح است:

۱ - هم‌اکنون ۳۶ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر مبتلا به ایدز در جهان زندگی می‌کنند که ۲٫۶ میلیون آنها کودکان هستند.

۲- در سال ۲۰۱۴ تخمین زده می‌شود که ۲ میلیون نفر به ویروس ایدز مبتلا شده باشند.

۳- تاکنون ۳۴ میلیون نفر به خاطر ابتلا به ویروس «اچ‌آی‌وی» جان خود را از دست داده‌اند که ۱٫۲ میلیون #قربانی این ویروس در سال گذشته بوده است.

۴- تعداد مرگ و میر #نوجوانان از این ویروس طی ۱۵ سال گذشته سه برابر شده است.

۵- ویروس ایدز اولین عامل مرگ و میر نوجوانان در #آفریقا و دومین عامل مرگ آنها در سطح جهانی است.

۶- در آفریقای سیاه که بالاترین سطح شیوع ویروس ایدز را دارد، نسبت #دختران به کل مبتلایان جدید ۱۵ تا ۱۹ ساله به این ویروس ۷ به ۱۰ است.

۷ - در آغاز سال ۲۰۱۵ حدود ۱۵ میلیون نفر #خدمات #درمان ضدویروسی علیه ایدز دریافت کردند، در حالی که این رقم در سال ۲۰۰۱ حدود یک میلیون نفر بود.

۸- به رغم دسترسی گسترده به آزمایش ویروس «اچ آی وی»، تخمین زده می‌شود که تنها ۵۱ درصد از مبتلایان از بیماری خود باخبر هستند.

۹- تلاش‌های جهانی برای مبارزه با این ویروس باعث جلوگیری از ابتلای ۳۰ میلیون نفر به ایدز و ممانعت از #مرگ نزدیک به ۸ میلیون نفر از سال ۲۰۰۸ تاکنون شده است.

۱۰- کوبا اولین کشوری است که در سال جاری میلادی اعلام کرد انتقال ویروس ایدز از مادر به جنین کلاً در این کشور متوقف شده است.

منبع: رادیو فردا

#توانا
این مطلب توانا را هم ببینید:
https://goo.gl/xziLwm

@Tavaana_Tavaanatech
عکسی که در مبارزه علیه #نژادپرستی ماندگار شد

گاهی #تنفر و #خشونت هیچ مرزی نمی‌شناسد. آنچه به بار می‌آورد ویرانی و از بین بردن درک و فهم اجتماعی است. اما گاهی نمایش تنفر یک فرد می‌تواند حرکتی اعتراضی را وارد مرحله‌ای حساس و حیاتی سازد و تاریخ‌ساز شود. عکس زیر یکی از مواردی است که به جنبش مدنی امریکا برای حقوق برابر یاری رساند. صاحب هتلی در شهر فلوریدا در آبی که زنان و مردان سفید و سیاه‌پوست در حال شنا در آن هستند اسید می‌ریزد. این عکس در ژوئن سال ۱۹۶۴ گرفته شده است. عکس زیر مربوط به جنبش «سنت آگوستین» است که در آن تظاهرات‌ها و اعتراضات بسیاری علیه #تبعیض_نژادی انجام شد.

اما عمل انتقام‌جویانه صاحب هتل چگونه شکل گرفت؟ مارتین لوترکینگ یک هفته پیش از گرفته شدن این عکس به رستوران هتل می‌رود. صاحب رستوران از او می‌خواهد تا مکان را ترک کند اما او در برابر خواست وی مقاومت می‌کند. او در پی این ماجرا بازداشت می‌شود. گروهی از معترضان سفید و سیاه‌پوست پس از آن تصمیم می‌گیرند در حرکتی هماهنگ شده وارد استخری شوند که روی آن برچسب «مخصوص سفیدها» خورده بود و شنا در این استخر توسط لوترکینگ و دو همراهش برنامه‌ریزی می‌شود.

«جیمی بروک» صاحب هتل پس از دیدن شنای مخلوط سیاهان و سفیدپوستان تلاش می‌کند آنها را جدا سازد. به همین منظور مقداری از اسید موریاتیک را به داخل استخر می‌ریزد. او تلاش می‌کند شناگرها را فراری دهد اما یکی از شناگرها که از نسبت اسید به آب آگاه است و می‌داند خطری برای آنها ندارد تلاش می‌کند همراهان وحشت‌زده‌اش را آرام کند.

آنچه روایت عکس را جالب‌تر می‌سازد #قربانی شدن صاحب هتل پس از این اتفاق است. تا مدت‌ها اذهان عمومی از بروک به عنوان قربانی یاد می‌کرد. اما پس از گذشت چندین دهه تاریخ این تصویر برعکس شد. #خشم بروک اثری ماندگار و همیشگی بر جای گذاشت. او تا چندین سال پس از این ماجرا تحت فشار مبارزان سیاه‌پوست و همراهان سفیدپوست فشار بود.

برای اطلاعات بیشتر درباره #جنبش حقوق برابر #سیاهان و #سفیدپوستان به کتابخانه توانا مراجعه کنید:

مارتین #لوترکینگ؛ مبارزه برای #حقوق_برابر
https://goo.gl/p8BUJA

همچنین به #درس‌گفتار رامین #جهانبگلو درباره «#عدم‌خشونت و #مارتین_لوترکینگ» مراجعه نمایید:
https://goo.gl/TIBX0a
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۸ آذر سالروز قتل #محمدجعفرپوینده

مجمدجعفر #پوینده در هفدهم خردادماه ۱۳۳۳ در اشکدز استان یزد به دنیا آمد.
پوینده فعالیت‌های سیاسی خود را از دوران #دانشجویی شروع کرد. او دارای مدرک فوق لیسانس #جامعه‌شناسی بود که در سال ۱۳۵۶ از #دانشگاه #سوربن #فرانسه اخذ کرده بود. پوینده در بحبوحه انقلاب یعنی در شهریور سال ۱۳۵۷ به ایران بازگشت. او از آن پس وقت خود را بیش‌تر وقف ترجمه آثار #فلسفی و #ادبی و #جامعه‌شناختی از زبان فرانسه به فارسی کرد. پوینده به دلیل فشارها و ناملایمات عمدتا اعمال‌شده از جانب حاکمیت هم‌واره وضعیت مالی نامناسبی داشت به طوری که در مقدمه کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» اثر گئورگ #لوکاچ شرایط خود را چنین توصیف می‌کند: «ترجمه کتاب #تاریخ و #آگاهی_طبقاتی را در اوج انواع فشارهای #طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و #روانی ادامه دادم و شاید هم مجموعه همین فشارها بود که #انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمه‌ی این کتاب را در وجودم برانگیخت. و راستی چه تسلاّیی بهتر از به فارسی در آوردن یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم‌های طبقاتی­ آن؟ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید». پوینده در ۸ آذرماه ۱۳۷۷ از منزل خود خارج شد و دیگر بازنگشت و چند روز بعد جسد بی‌جان این مترجم و نویسنده در "روستای بادامک" در شهرستان شهریار پیدا شد. او را خفه کرده بودند. او را در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپردند. آرام‌گاه او در کنار محمد مختاری دیگر #قربانی قتل‌های سریالی جمهوری اسلامی قرار دارد. از آثار فراوان محمدجعفر پوینده در عمر کوتاهش می‌توان به ترجمه هگل و اندیشه فلسفی در روسیه نوشته گی‌پلانتی-بونژرو، پیکار با #تبعیض_جنسی نوشته آندره میشل، اعلامیه جهانی #حقوق_بشر و تاریخچه آن نوشته گلن جانسون، سپیده‌دمان فلسفه تاریخ بورژوازی نوشته ماکس هورکهایمر، جامعه‌شناسی رمان نوشته گئورک لوکاچ و … اشاره کرد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/r2Oouu

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی‌رضا #قربانی، خواننده‌ی ایرانی آهنگ «بی‌قرار» از آلبوم «حریق خزان» را با شعری از هوشنگ #ابتهاج در سال ۲۰۱۳ در وین اجرا کرده است. آهنگ‌ساز این #آهنگ زیبا مهدیار #علی‌زاده است.

این آواز زیبا تقدیم می‌شود به همه‌ی همراهان همیشگی توانا

ساقی به دست باش که این مست می‌پرست
چون خُم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
بیچاره دل که غارت عشقـش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
انیمیشن مراقبت از بدن کودکان در برابر آزار جنسی
انیمیشن خانم دانی در پی آموزش مراقبت شخصی از بدن در برابر آسیب‌های جنسی به کودکان سه تا هفت ساله است.
آموزه‌های این انیمیشن در نگاه اول ممکن است سخت‌گیرانه به نظر برسند، اما وقتی این آموزه‌ها را در کنار واقعیت‌های پدیده آزار جنسی کودکان بگذاریم، علت این سخت‌گیری‌ها بهتر درک می‌شود. برای روشن شدن این منظور تنها به سه نکته مهم اشاره می‌کنیم:
۱) در ایران آمار رسمی برای سو‌استفاده جنسی از کودکان وجود ندارد. مریم شیخ٬ فعال اجتماعی در حوزه کودکان٬ در مصاحبه‌ای گفته است: «اگر آزار و اذیت جنسی را در قالب “لمس بدنی” تعریف کنیم و این آزار و اذیت را از مواردی مانند آزار و اذیت‌های کلامی و زبانی تفکیک کنیم، طبق تجربیات من و بسیاری از مددکاران اجتماعی در فعالیت‌های حوزه کودک، می‌توان گفت چیزی در حدود ۹۰ درصد از کودکان ما مورد آزارهای جنسی قرار گرفته‌اند. این آزار و اذیت لزوما نباید در قالب‌های شدیدا آنومیک تعریف شود، چرا که هر نوع آزار و اذیت که به #لمس بدن بیانجامد یک سواستفاده جنسی محسوب می‌شود.»
۲) طبق آمارهای جهانی تعداد #دختران و #پسران #قربانی آزار جنسی تقریبا برابر است. بنابراین همه کودکان در معرض این خطر هستند.
۳) طبق آمارهای جهانی بیش از ۹۰ درصد کودکان٬ فردی که آنها را مورد #آزار_جنسی قرار داده است را میشناسند و در بیش از ۶۰ درصد موارد این فرد از اعضای خانواده و فامیل بوده است.
شیوا دولت‌آبادی، بنیانگذار و مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان٬ در مصاحبه‌ای با فرارو عنوان کرده است که: «خطر هرجا ممکن است در کمین باشد اگر به‌موقع آموزش داده شود و کودکان از نقاط حساس #بدن آگاه شوند، خطرپذیری کمتر می‌شود». لیلا ارشد، عضو انجمن حمایت از #حقوق_کودکان نیز معتقد است اگر #کودکان نسبت به محیط آگاه شوند، در مواقع لازم عکس‌العمل خوبی نشان می‌دهند و از خودشان مراقبت می‌کنند.
از شما می‌خواهیم که همراه با کودک‌تان این #انیمیشن کوتاه را ببینید و در این‌باره با او صحبت کنید.
منبع نوشته و عکس:
http://www.alephba.org/a447

@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
به یادِ ساناز نظامی، تازه عروسِ ۲۷ ساله‌ای که از طریقِ اینترنت با پسری ایرانی‌-آمریکایی آشنا شد، ازدواج کرد و به آمریکا مهاجرت نمود و پس از مدتِ کوتاهی به دستِ همسرش به ‌قتل رسید و در نهایت پدر و مادرش از طریقِ تکنولوژی از صفحه وب در حالی که او بر روی تخت بیمارستان و در کما بود، هزارها کیلومتر دورتر با او خداحافظی کردند و با اهدای اعضایِ او جانِ هفت نفر را نجات دادند.

و باز قصه ی غم‌انگیز دیگری از روابط انسانی اتفاق افتاد!
ساناز در ۸ دسامبر ۲۰۱۳ به دستِ همسرش مورد خشونت‌های شدید جسمانی قرار گرفت و تا پیش از آمدن پلیس بی هوش شد و به کما رفت و بدون هیچ یک از اعضا خانواده در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۳ با همراهی پرستار‌ها و دکترهای همان بیمارستانی که در آن اهدای اعضای او صورت گرفته بود به خاک سپرده شد.

می‌توان گفت زندگی‌ همهٔ ما امروز به شدت با تکنولوژی و دنیای #اینترنت پیوند خورده است، اگرچه این ابزار بسیاری از مشکلات را حل و دنیا را برای ما کوچک‌تر و بی‌‌مرزتر کرده است و ارتباط و ازدواجِ زنان را از شکلِ منفعل و سنتی‌ آن خارج کرده است ولی‌ همچنان مشکلاتِ زیادی بر سر راه زنان باقی‌ مانده است.

گاه نا آگاهی‌های فردی و محرومیت‌های تحمیل شده از جامعه دنیای تکنولوژی را برای ما به رنگ سیاه در می‌آورد و هر روزه انسان‌های بسیاری خصوصاً #کودکان و #زنان بی‌شماری #قربانی عدم آگاهی و قابلیت‌های سو استفاده از تکنولوژی می‌شوند. در جوامع محروم که حجم مشکلات ما در هم آمیخته با نبود آزادی است و مجالی برای آرزوها و بلند پروازی‌ها وجود ندارد این سیاهی‌ها بیشتر شدت یافته است و باعث شده است که در جهان دیگری آرزوهای‌مان را جستجو کنیم، جهانی دیگری که برای ما ناشناخته است ولی تصور می‌کنیم و امیدواریم که از جهان خود آزادترو روشن‌تر باشد.

من در این چیدمان سیاه، با سیاه‌کردن این وسیله در واقع به سوگ اتفاق‌های جهان خود نشسته‌ام و می‌خواهم ناآگاهی‌های خودمان را به زیر سوال ببرم که چطور دنیای سیاهی برای ما به وجود آورده است، سیاه در #فرهنگ ما همچنان تداعی مرگ و عزاداری است و با گل های سفید از یک سو می‌خواهم با بالابردن سطح #آگاهی و شعورمان برای جهان قابلیت‌های روشن‌تری پیش‌بینی کنم و از سوی دیگر این گل‌های سفید نماد یادبود، #همدلی و #صلح است که در بیشتر فرهنگ‌ها معنایی مشترک دارد.

یاد #سانازنظامی و تمامی‌ #قربانیان #خشونت و دنیای #تکنولوژی گرامی‌ باد...

بهار داعی
از مجموعه ' سیاه '، از نمایشگاهی با عنوان " این خانه سیاه است "
تاریخ اثر: دسامبر ۲۰۱۵

شما چه فکر می‌کنید؟
#توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زيور پروين، #قربانی #اسيدپاشی است. يكی از قربانيان اسيدپاشی در ايران. او اين روزها چشمش، يكی از چشمانش كه هنوز تخليه نشده و اميدوار است در آينده دست كم ۱۰ درصد بينايی‌اش را به دست بياورد نياز به درمان فوری دارد.

#چشم مصنوعی‌اش الان #عفونت كرده و نياز به جراحی دارد او برای جراحی و هزينه‌هايش نياز به كمک دارد. اين شماره حساب زيور پروين است .كسانی كه به اين قربانيان و مشكلات‌شان اهميت می‌دهند، الان می‌توانند كمک بزرگی باشند:

شماره حساب زیور پروین در بانک انصار:
6273811028522834

روایت زندگی زیور از این لینک:
http://goo.gl/3JPDo8

برگرفته از صفحه‌ی ترانه بنی‌یعقوب، روزنامه‌نگار، تهران

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پرستاران ایران یک هفته ربان مشکی می‌زنند

در پی #قربانی شدن #پرستار نیشابوری به‌دلیل ابتلا به آنفلوانزا پرستاران یک هفته روبان مشکی می‌زنند. این اتفاق در پاسخ به درخواست قائم‌مقام سازمان نظام پرستاری از جامعه پرستاری به احترام پرستار نیشابوری صورت می‌گیرد. پرستاری که پس از مراقبت از #بیمار مبتلا به آنفلوآنزا، خود نیز مبتلا شد و جان باخت.

محمد شریفی مقدم با اشاره به این اتفاق گفت: «محمد رضایی‌ثانی، سوپروایزر بیمارستان ۲۲ بهمن نیشابور به علت شرکت در عملیات احیاي بیمار دچارH١N١، خود نیز مبتلا به این بیماری شده و پس از چند روز بستری شدن در‌ آی‌سی‌یو جان باخت.» او ادامه داد: «جامعه پرستاری در شوک این حادثه به سر می‌برد؛ به همین خاطر به احترام جان باختن او، پرستاران به مدت یک هفته با روبان مشکی که روی روپوش خود می‌زنند، در محل کارشان حاضر شوند.» به گفته قائم مقام سازمان نظام پرستاری کشور، این حرکت نمادین با هدف ابراز همدردی با خانواده این #پرستار و جامعه بزرگ #پرستاران کشور
انجام می‌شود.

منبع: شهروند

#همبستگی
#بیماری‌اپیدیمیک
#آنفولانزا

@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت زادروز ِ سرکیس جانبازیان، پدر رقص باله ایران

سرکیس در پانزدهم‌ ژانویه سال ۱۹۱۳ برابر با بیست‌وششم دی‌ماه ۱۲۹۲ در شهر آرماویر ارمنستان پا به زندگی گذاشت. او پس از آن‌که تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد برای ادامه‌ی تحصیل به سن‌پترزبورگ رفت و از هنرستان باله واگانو به عنوان سولیست و مربی رقص فارغ‌التحصیل شد. پس از این سرکیس تحصیلاتش را در رشته‌ی #ژیمناستیک در دانشگاه ورزش لسزاف پی گرفت. او پس از این از آکادمی باله «واگانووا» که از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین موسسات آموزشی رقص باله در دنیا است فارغ‌التحصیل شد.

دولت روسیه فشار بر ارامنه را افزایش داد. سرکیس جانبازیان به دلیل همین فشارها در سال ۱۳۱۷ خورشیدی به همراه خانواده‌ی خود به ایران مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل ناآرامی‌های سیاسی و قوانین مهاجرت به مهاجران اجازه‌ی اقامت در شهر تهران داده نمی‌شد و از این‌رو #جانبازیان در شهر قزوین ساکن شد. گفت‌وگوی سرکیس جانبازیان با شهردار قزوین برای درک شرایط آن روزگار برای هنر رقص باله نکته‌آموز است:

«شهردار: شما چه کاره‌اید؟
جانبازیان: کارگردان.
شهردار: کارگردان یعنی چی؟
جانبازیان: من معلم باله هستم.
شهردار: باله چیه؟
جانبازیان: باله یک زمینه‌ی هنری است که رقص...
شهردار (با فریاد): خجالت نمی‌کشی؟ تو با این هیکل گنده می‌خوای رقص یاد بدی؟»

جانبازیان مصمم بود که مدرسه‌ی تخصصی برای آموزش رقص ایجاد کند و از بازی ِ روزگار این‌که دختر همان شهردار یکی از شاگردان جانبازیان شد.

افسوس که عمر جانبازیان چندان نپایید و او در بیستم آذرماه ۱۳۴۲ و در سن ۴۹ سالگی به دلیل سکته‌ی قلبی درگذشت. پی از مرگ جانبازیان، همسرش فلور اداره‌ی هنرستان رقص او را برعهده گرفت. آنا که از سه سالگی در مکتب رقص پدر بالیده بود و در زمان مرگ پدر تنها یازده سال سن داشت با حمایت مادر و وزرات فرهنگ و هنر برای ادامه‌ی تحصیل در رقص به شوروی رفت. آنا می‌گوید که به خود قول داده بود که هنرستان پدر را به به‌ترین شکل ممکن ادامه بازسازی کند اما وقوع انقلاب اسلامی مانع از آن شد: «من به خودم قول داده بودم که هنرستان پدر را به بهترین شکل ممکن بازسازی کنم اما متاسفانه وقوع انقلاب اسلامی به من اجازه نداد تا کاری را که آغاز کرده بودم به پایان برسانم.»

هایده چنگیزیان، بالرین پرآوازه‌ی #ایرانی در مورد #رقص باله پس از انقلاب اسلامی می‌گوید که در میان کارهای هنری، باله بزرگ‌ترین #قربانی انقلاب بود و هیچ هنری به اندازه‌ی باله صدمه ندید. او می‌گوید: «باله را توی ظرف آشغالدانی انداختند و رفتگر محله آمد آن را برد. باله بعد از #انقلاب کاملاً از بین رفت. امروز هیچ نشانه‌ای از آن به چشم نمی‌خورد که حتی زمانی باله بتواند دوباره در ایران پا بگیرد.»

چنگیزیان در پاسخ ِ این پرسش که آیا روزی باله به #ایران بازخواهد گشت یا نه می‌گوید که امیدی به بازگشت هنر باله به ایران ندارد. «هیچ امیدی در این باره وجود ندارد. مگر این‌که معجزه‌ی عجیب و غریبی اتفاق بیافتد. من بعد از انقلاب با یکی از کارگردان‌های خیلی معروف #سینما صحبت کردم. او به من گفت که ما در سینما فوری دست به کار شدیم که آن بلایی که سر باله آمد، سر سینمای ایران نیاید و به همین خاطر، رضایت دادیم مقداری فیلم‌ها را مطابق میل جمهوری اسلامی بسازیم و این اتفاق در مورد #باله نمی‌توانست بیافتد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/eEMM9g


@Tavaana_TavaanaTech

#رقص‌باله
#سرکیس‌جانبازیان
برای #ستایش و تمام ستایش‌هایی که به جای #بازی٬شیطنت و دخترانگی‌های #کودکی٬ #قربانی #خشونت می‌شوند
کارتون:حسین توکلی
@Tavaana_TavaanaTech
من در قرچک ورامین بزرگ شدم

بچه بودیم؛ تابستان که می‌شد عزایمان می‌شد، نه تفریح، نه بازی، نه سرگرمی و نه جایی که نیرو و انرژی و توان بچگی‌مان را به هنری، خلاقیتی، ورزشی، کاری تبدیل کنیم، تنها جایی که داشتیم برویم کوچه بود، آن‌هم با محدودیت‌های فراوان که مادر من از این نظر می تواند نام خودش را در کتاب رکورد‌های گینس ثبت کند. حالا که بزرگ شده‌ام و به همه چیز از دور نگاه می‌کنم، تحسینش می‌کنم، به خاطر همه وقت و انرژی‌ای که صرف کرد، برای مراقبت از ما در مقابل آسیب‌های اجتماعی محیطی که در آن زندگی می‌کردیم.

من در قرچک ورامین بزرگ شدم، گل تپه و خیرآباد را می‌دانم کجاست، با بافت مردمیِ شهر آشنا هستم، با میزان جرم‌های پنهان و آشکاری که رخ می دهد، از نزدیک نوجوانان آلوده به مواد مخدر، زنان آبرودار تن فروش، خانواده‌های فروپاشیده از اعتیاد، بچه‌های دزد در مدرسه، همه را دیده‌ام. شما فقط حکایت محمد بیجه و قتل‌های مکررش را در پاک دشت #ورامین شنیده‌اید، من معلم یک دختر ۱۶ ساله بودم که مَرد متاهلی بعد از #تجاوز به او با او رابطه‌ دوستانه آغاز کرده بود و بعد از مدتی به بارداری دختر منجر شده‌بود و دختر با جنین مرده در شکم دچار عفونت حاد شده بود و مدرسه می‌آمد و خانواده‌اش از این موضوع بی‌اطلاع بودند.

من معلم این دختر ۱۶ساله بوده‌ام در همان مدرسه‌ای که خودم درس خواندم. زنی که خودش را آتش زد به خاطر آنکه شب قبلش همسرش زنی را به خانه‌ می آورد و می گوید که صیغه‌اش کردم و جایی ندارم که ببرمش و آنها فقط در یک اتاق ۲۴ متری زندگی می‌کردند. به زن و دو کودکش می‌گوید که در آن سوی اتاق بخوابند و خودش و زن صیغه‌ای‌اش در گوشه‌ دیگر. صبح فردا، زن اول مرد، خودش را جلوی چشم دختر ۷ ساله‌اش آتش می‌زند، زن می‌میرد، دخترش لال می‌شود، پسرشان بعد از چندی افسرده می‌شود، آلوده به #موادمخدر می‌شود و دوباره به همان چرخه‌ معیوب باز می‌گردد، مرد با یک زن شاغل ازدواج می‌کند، چند سال بعد زن دوم هم دست دختر نیمه گویا را می‌گیرد و از زندگی مرد می‌رود.

این‌ها را از صفحه‌ حوادث روزنامه‌ها بر نداشته‌ام، اینها و هزار اتفاق دیگر را از نزدیک دیده‌ام. اتفاق اخیر در مورد آن طفل نازنین را که شنیدم تمام این حادثه‌ها جلوی چشمم زنده شدند، چرخه‌ فقر، بدبختی، فساد و بی توجهی در همه جا قربانی می‌گیرد و بچه‌ها ساده‌تر از همه، قربانی محیط‌هایی از این دست هستند.

این بودجه‌ها که برای به اصطلاح آبادانی صرف می‌شود دقیقا کجا می‌رود که بدبختی گریبان مردمان اطراف نشین را رها نمی‌کند؟ جُرم روی جُرم، بچه‌ ۱۷ ساله، کودک ۶ ساله، این ماجرا و اتفاقات از این دست، یک #قربانی ندارد، انگشت اتهام را نمی‌شود سمت یک نفر گرفت، آن انگشت را بچرخانید به سوی سیستمی که سالانه مثلا برای دیده نشدن تار موی زنانِ شهرهای بزرگ بیش از #اشتغال زایی و فعالیت‌های فرهنگی و تفریحی و افزایش روحیه‌ خودباوری و ارزشمندگرایی مردمان #حاشیه‌نشین و نقاط #محروم هزینه می‌کند.

آن پسر ۱۷ ساله قربانی دیگر آن سر این حادثه است. می‌توان هزار صفحه‌ دیگر در این مورد نوشت و از هزار سمت دیگر به این موضوع پرداخت. کاش جامعه‌شناسان، آسیب شناسان، محققان و تحلیل‌گران در آن سرزمین ارزشمندتر بودند و ترس از دوزخ و حرص بهشت برای کاهش جرم، جای خودش را به تحقیقات و مطالعات می‌بخشید.

منبع: رادیو زمانه
@Tavaana_TavaanaTech
چرا قربانیان #کودک‌آزاری سکوت می‌کنند؟
تحقیقات اخیر در اقصی نقاط دنیا ثابت کرده است که درصد بسیار کمی از قربانیان کودک آزاری جنسی، واقعه دهشت انگیز زندگی خود را با کسی در میان می‌گذارند. این بحث تا آن جا پیشرفته که اخیرا سازمان‌های بین‌المللی حفظ حقوق کودکان، آمار موجود را مثل نوک کوه یخی مهیب می‌دانند که بخش اعظم آن از دیده‌ها پنهان است. ولی چرا این قربانیان سکوت می‌کنند؟
دلایل مربوط به کودکان
برای کودکان تجربه جنسی در سنین پایین بسیار مبهم است. کودکان اطلاعی از کیفیت عمل جنسی ندارند و اگر هم دارند بسیار نامشخص و مبهم است. برای آنها این دنیا ناشناخته است. در عین حال بدلیل واکنش‌های بدنی در حین عمل جنسی، آنها احساسات بسیار عجیب و سردرگمی پیدا می‌کنند.
هر چند که آنها به زودی ماهیت نادرست عمل را درک می‌کنند ولی مدت‌ها طول می‌کشد که آن را گزارش کنند. این موضوع وقتی پیچیده‌تر و بغرنج‌تر می‌گردد که کودک آزاران از روش‌های متفاوت تطمیع و تهدید استفاده می‌کنند.
به همین دلیل مهم، در موارد بسیاری کودکان به دلیل ترس، از هر گونه صحبت یا گزارش سرباز می‌زنند. کودکان در بسیاری موارد بر این باورند که عدم گزارش بخشی از راه حل مسئله است. از آنجایی که آنها خود را غرق در گناه می‌دانند، حاضر نیستند با گزارش آن باعث مشکلات بیشتری برای خود و خانواده‌شان شوند.
دلیل دیگری که کودکان از گزارش سر باز می‌زنند این است که نمی‌دانند چگونه و به چه کسی گزارش کنند. این امر مخصوصا در آزارهای داخل خانواده که تقریبا نیمی از آزارها را شامل می‌شود، اهمیت صد چندان پیدا می‌کند.
دلایل مربوط به بزرگسالان و #والدین
عموما اطلاع رسانی در مورد آزار جنسی بسیار محدود و همیشه در هاله‌ای از ابهام بوده است. تابوی مسائل جنسی در خانوادها باعث شده والدین بیشتر ترجیح بدهند که از این بحث‌ها اجتناب کنند و کمتر در مورد تبعات آن بحث و بررسی کنند.
بحث #امنیت_جنسی عموما در چارچوب قوانین اجتماعی دنبال می‌شود ولی متاسفانه این امر در جامعه ما هنوز دارای محدودیت های فراوان فرهنگی، مذهبی و سیاسی است. در نتیجه به دلیل عدم بحث کافی در جامعه، نه تنها مردم از شدت و ماهیت بسیار خطرناک این مشکل به اندازه کافی اطلاع ندارند بلکه اعتقادات غیر سازنده‌ای هم پیدا می‌کنند؛ مثلا کودک قربانی یا خانواده او را هم گناهکار می‌دانند.
بی‌اطلاعی والدین و دیگر افراد دست اندر کار باعث می‌شود به کرات فرصت‌های طلایی برای گوش فرا دادن به کودکان #قربانی از دست برود.
اگر فرد متجاوز در موقعیت اجتماعی بالایی باشد متاسفانه بعضی از خانواده‌ها بدلیل نبود مراکز حمایتی و ترس از "بدتر شدن ماجرا" از گزارش واقعه منصرف می‌شوند.
بعضی از خانواده‌ها هم بر پایه اعتقاد نادرست که گزارش ماجرا، مشکل را پیچیده‌تر می‌کند خود شروع به درمان آن می‌کنند. این درمان‌ها عموما نادرست و نارسا بوده و باعث وخیم‌تر شدن وضعیت قربانی می‌شود.
اگر شخص متجاوز در میان اقوام و فامیل باشد، بعضی خانواده‌ها بدلیل اینکه طرح موضوع باعث مشکلات عدیده در دیگر خانواده ها می‌شود از گزارش موضوع صرف‌نظر می‌کنند.
دلایل مربوط به قانون‌گزاران و مدیران جامعه
کودکان آزار دیده دچار حس شدید نا امنی و گناه می‌شوند. تامین امنیت این کودکان بسیار مهم است چرا که اگر کودکی احساس #امنیت نکند زبانی برای شکایت نخواهد داشت.
به همین دلیل، پیگیری #آزار_جنسی کودکان نیازمند قوانین حمایتی قوی است. نبود یا کمبود حمایت‌های قانونی و اجتماعی از کودکان ،حس #ناامنی کودکان را بیش از پیش بالا می‌برد.
آزاردهندگان جنسی کودکان در بیشتر کشورهای دنیا به عنوان متهم تحت پیگرد جدی قانونی قرار می‌گیرند. برای این جرم در بیشتر کشورها مجازات‌های سختی در نظر گرفته می‌شود تا موارد و دفعات جرم‌ را محدود کنند.
به همین دلیل نقش قانون مشخص و موثر در حمایت کودکان و محدودیت کودک‌آزاران بسیار حیاتی و لازم است.
عدم وجود قانون حمایتی مدلل باعث تعدی روز افزون کودک‌آزاران به حریم بسیار شکننده کودکان مظلوم می‌گردد. مدیران جامعه با حمایت و برنامه‌ریزی نیروهای مردمی و دولتی می‌توانند مامن و امیدی برای این کودکان و خانواده‌هایشان فراهم آورند و عامل مهمی در کنترل تعدی‌های احتمالی باشند.
همه ما در مقابل این کودکان #مسئولیت داریم و تا زمانی که امنیت لازم را فراهم نکنیم تا آنها درباره دردهایشان لب به سخن بگشایند، این #کودکان و #قربانیان همچنان خاموش خواهند ماند.
دکتر مجتبی‌ شیری
روانپزشک کودک و نوجوان
@Tavaana_TavaanaTech
"بیایید در این روز صدای آمانج ویسی باشیم
به بهانه ی 10 اکتبر روز جهانی مبارزه با مجازات اعدام
goo.gl/ByYwxZ
10سال زندان بدون حتی یک روز مرخصی

ئامانج ویسی 10 سال است که منتظر اجرای حکم قصاص اش است
ئامانج کە پسرک 15سالەای بود الان جوان 25 سالەای است کە 10 سال از بهترین دوران زندگی خود را در زندان بە سر می برد، ئامانج قربانی نزاع خانوادگی ست کە بە دلیل اشتباهی پسر عمویش را ناخواستە و فقط برای دفاع از خود بە قتل میرساند.

در همین نزدیکی‌ها، در میان هیاهوی خیابان‌ها و تکاپوی مردم برای زندگی! با فاصلهٔ اندکی. نە ببخشید دقیقا داخل شهر همان جا که گروهی از انسان‌ها بە زندگی خود می اندیشند و درس زندگی بگیرند، گروهی دیگر درس مرگ می‌آموزند.

بی گمان دیوارهای ۴ متری، درب فولادی، سیم‌های خاردار و برجک‌های نگهبانی، که هر لحظه آماده شلیک هستند، برای رهگذران آنجا عادی‌تر از خوردن آب و تماشای تلویزیون است، اما از دید کسی که یک روز، در آن کشتار گاه عواطف و احساسات انسانی‌، داغ زندان بر پیشانی دلش نهاده است، می‌داند که سوز این سخن از کجا تا به کجاست.

جزیره نیست، اما به سلامت از آن رهیدن اقبال می‌خواهد، کویر نیست، اما نیش‌ها و شلاق‌ها و گرسنگی‌ها و فحاشی‌ها و رفتارهای غیرانسانی، در آن دست کمی از سوزش آفتاب کویر و بادها و رمل‌های جان گزای کویر ندارد، هر نامی را می‌توان بدان نهاد به جز نام‌های نیک انسانی و اخلاقی‌. القابی همچون کشتارگاه عواطف و اندیشه‌ها و اخلاق‌ها و انسانیت‌ها، برازندهٔ شرایطی است که در آنجا فراهم است. بی رحمی و شقاوت و بددهنی غباری است که از آن توفان، آنجا بر تن رهگذرانش می‌نشیند..."

متن فوق را یکی از همراهان توانا فرستاده است.

آمانج ویسی کودک-مجرمی که در ۱۵ سالگی به اتهام قتل دستگیر و به اعدام محکوم شد، پس از گذشت ۱۰ سال هم‌چنان درسایه شوم مرگ در زندان مریوان نگهداری می‌شود. او دیگر کودک نیست.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آمانج (ئامانج) ویسی متولد ۱۳۷۰ در سال ۸۵ به اتهام قتل پسرعمویش در حالی که فقط ۱۵ سال داشت دستگیر و اندکی بعد به اعدام محکوم شد. وی مدت ۱۰ سال است که منتظر اجرای حکم قصاص در زندان‌ به سر می برد.

یکی از نزدیکان این کودک-مجرم در معرض خطر اعدام، در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “آمانج قربانی نزاع خانوادگی‌ست کە پسر عمویش را ناخواستە و فقط برای دفاع از خود در سال ۸۵ بە قتل رساند.”
.
این منبع مطلع هم‌چنین افزود: “آماج شش سال اول از ایام زندان خود را در زندان سنندج نگهداری می‌شد و پس از آن به زندان مریوان منتقل شده است.”

منبع نزدیک به خانواده ویسی در مورد شرایط جسمی این کودک-مجرم محکوم به اعدام در زندان تصریح کرد: “چندبار به دلیل مشکلات روده در بیمارستان بستری شده و یکبار نیز برای مشکلات دندانش به یکی از دندان‌پزشکی‌های داخل شهر منتقل شده بود.”

محکومیت آمانج ویسی به اعدام در حالی است که با توجه به ماده ۹۱ قانون جدید مجازات اسلامی این جوان به دلیل صغر سن تنها باید به پرداخت دیه و زندان محکوم شود.

مرتبط:
ز گهواره تا گور: گزارشی از اعدام کودکان در ایران
goo.gl/gVWSsr
اعدام کودکان: کارتون مانا نیستانی
goo.gl/5zVWWd

@Tavaana_TavaanaTech
اسیدپاشی به زنان در اصفهان
کاری از مانا نیستانی

دو سال پیش در چنین روزهایی این خبر روز ایران بود:

«به گزارش منابع خبری در هفته‌های اخیر، حداقل شش زن جوان قربانی اسیدپاشی تنها در بیمارستان فیض اصفهان بستری شده‌اند. گفته می‌شود جوان، زیبا و غیر چادری بودن، خصوصیات مشترک تمام زن‌هایی است که در هفته‌های اخیر در اصفهان قربانی اسیدپاشی شده‌اند.

این درحالی است که در روزهای گذشته، مجلس شورای اسلامی، کلیات طرحی را در حمایت از «آمران به معروف و ناهیان از منکر» به تصویب رساند که در آن اختیارات گسترده‌ای برای افراد و گروه‌های سازمان‌یافته در خصوص تذکر به شهروندان در نظر گرفته شده است.»

یکی از همراهان توانا می‌نویسد:
«دو سال گذشت اما خبری از دستگیری و مجازات این اسیدپاش‌ها نیامد. کافی است که منتقدی در کوره‌دهاتی در ایران علیه نظام مستقر انتقادی بکند تا به سرعت برق و باد دستگیر بشود اما اسیدپاش‌ها در نظامی که خودش را امن‌ترین نظام جهان می‌داند هنوز مشخص نشده‌اند.»

شما چه فکر می‌کنید؟
goo.gl/qBihYP
در اینستاگرام توانا بنویسید.

@Tavaana_TavaanaTech
- خوبها، بدها و تماشاگرها؟ برانگیختن عموم برای مبارزه با اپیدمی جهانی قلدری
goo.gl/3Z9ivq

خیلی دور نیست، فقط چند بلوک فاصله است اما او می‌لرزد و سریع قدم برمی‌دارد. سرش پایین است و امیدوار است یک بار هم شده نامریی شود. می‌ایستد. خیره می‌شود. نفس‌اش سریع و کوتاه می‌شود. در مقابل‌اش دعوایی بین بچه‌ها. «فکر نگاه کردن را هم نکن!» صدایی با تهدید می‌گوید: «یا می‌زنم می‌اندازمت روی زمین و با لگد حسابت رو می‌رسم. خرخره‌ات را خرد می‌کنم.» بعد نرم ادامه می‌دهد: «خرخره که می‌دونی خرد شد، مُردی!» هنوز ۸ صبح هم نشده. زنگ مدرسه را نزده‌اند اما قلدری بی امان برای آلکس لِبی (Alex Libby) ۱۲ ساله شروع شده است. ...

هزاران دانش‌آموز از هند تا کنیا معمولاً برای فرار کردن از قلدری هم‌مدرسه‌ای‌های خود تظاهر به بیماری می‌کنند. در سراسر دنیا، بچه‌های بسیاری به خاطر قلدری دیگران خود را از طناب یا تسمه سگ‌ها و حتی از پیژامه‌شان می‌آویزند و اغلب یادداشت‌هایی تلخ و دردناک از خود باقی می‌گذارند که حاکی از رنج فراوانی است که کشیده‌اند. آنها قربانی قلدری می‌شوند. در ژاپن، خودکشی نوجوانان هر ساله در روز  ۱ سپتامبر بالا می‌رود و این اولین روز سال جدید تحصیلی است. حال  کنشگران می‌خواهند که این روند متوقف شود. آنها کمپین می‌گذارند و با کمک معلمان و دانش‌آموزان و محله‌های مربوط به هر مدرسه در سراسر دنیا تلاش می‌کنند با کمک قوانین و آموزش و عزم جزم با قلدری مبارزه کنند.

این مطالعه موردی از آموزشکده توانا به بررسی پدیده قلدری در دانش‌آموزان و نحوه برخورد با این پدیده در کشورهای مختلف می‌پردازد.

در قسمتی دیگر از این مطالعه موردی می‌خوانید:

با توجه به بصیرتی که معلمان از پویایی کلاس درس دارند آنها هم می‌توانند در مبارزه با قلدری فعال باشند. در غرب ایران در مریوان، علی محمدیان، وقتی دید که یک دانش‌آموز ۸ ساله را به خاطر کچلی ناگهانی و ناگزیرش دست می‌اندازند قاطعانه دخالت کرد و موهای سر خود را تراشید. با این رفتار او نه تنها قلدری همکلاسی‌ها با آن دانش‌آموز فوراً متوقف شد بلکه تمام بچه‌های کلاس یک به یک به تراشیدن موهای سر خود پرداختند. رفتار این معلم از طرف ریاست جمهوری و وزیر آموزش و پروش ستایش شد. علی محمدیان می‌گوید: «من خیلی خوشحال‌ام که این کار عواطف بسیاری از مردم را برانگیخته است و بسیاری با واکنش مثبت از آن استقبال کرده‌اند. حالا هر کسی در مدرسه می‌خواهد در همسویی با این حرکت سرش را بتراشد.»
.
در آمریکا، وقتی پس از قتل عام در دبیرستان کلمباین در ۱۹۹۹، شهروندان به محکومیت سیاست‌های آسانگیر در قبال قلدری و حمل اسلحه مشغول بودند، یک خانم معلم ریاضی از دانش‌آموزان‌اش خواست تا هر هفته لیستی تهیه کنند. بعد از ظهر روزهای جمعه هر هفته - قبل از تعطیل روزهای شنبه و یکشنبه-  دانش‌آموزان بدون ذکر نام لیستی ارائه می‌کردند از چهار دانش‌آموزی که مایل‌اند آنها را بهتر بشناسند و نامزد خود را برای «شهروند هفته در کلاس ما» تعیین می‌کردند.

خانم معلم به طور خاص دانش‌آموزانی را زیر نظر داشت که به هر دلیل به حاشیه رانده شده بودند و هرگز نامشان در این لیست‌ها ظاهراً نمی‌شد. دانش‌آموزان ممکن است به دلیل ترس از انتقام‌گیری از گزارش کردن قلدری‌هایی که می‌بینند خودداری کنند، اما «حقیقت از آن برگه‌های کوچک و امن و خصوصی بیرون می‌آید». گلنون دویل ملتون (Glennon Doyle Melton) نویسنده، کنشگر و وبلاگ‌نویس آمریکایی در ستایش این کار می‌گوید: «آنچه آنها در این کلاس انجام می‌دهند بی آنکه بخواهند کسی آنها را ببیند - همین بهتر امید ما ست.»

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2bj5zJt

تلگرام کلاس و کتاب توانا را دنبال کنید و انواع کتاب های الکترونیکی رایگان، کیس استادی ها، فایل های ویدیویی کلاس ها را از آنجا به راحتی دریافت کنید:
https://t.me/Tavaana

به غرفه کتاب مجازی توانا سر بزنید و کتاب های توانا را رایگان و بدون فیلتر دانلود کنید:
http://ow.ly/4nmBb8

@Tavaana_TavaanaTech