This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، تصویری از پوستر قربانیان عملیات تروریستی حماس که در سنای آمریکا نصب شده منتشر کرد و از اینکه نام کشور عزیزمان به واسطه حکومت مستقر در آن به عنپان حامی تروریستها آورده میشود ابراز ناراحتی کرد.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
کشور ایران جدا از حکومت کثیف و تروریست ج.ا هست ، روزی را خواهیم دید که نامکشور ما با افتخار در دنیا نام برده میشود.
اینجا ساختمان سنا امریکا هست 🤦🏾♀️
#زن_زندگی_آزادی #ایران_من #نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
کشور ایران جدا از حکومت کثیف و تروریست ج.ا هست ، روزی را خواهیم دید که نامکشور ما با افتخار در دنیا نام برده میشود.
اینجا ساختمان سنا امریکا هست 🤦🏾♀️
#زن_زندگی_آزادی #ایران_من #نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریده صلواتی که بینایی هر دو چشمش را در جریان شلیک عامدانه به چشمها در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ از دست داده است، ضمن اعلام حمایت از اعتصاب کردستان در اعتراض به حکم اعدام وریشه مرادی و پخشان عزیزی از همه مردم ایران خواست به جنبش ضد اعدام بپیوندند و در سراسر ایران دست به اعتصاب بزنند.
#نه_به_اعدام #وریشه_مرادی #پخشان_عزيزى #فریده_صلواتی #چشم_برای_آزادی #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#نه_به_اعدام #وریشه_مرادی #پخشان_عزيزى #فریده_صلواتی #چشم_برای_آزادی #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه حلقه مونیخ با خانم مرسده شاهینکار
Take a look at excerpts from the moving interview with Mersedeh Shahinkar mersedeh_eye , one of the injured civilians of the Woman Life Freedom Movement
#mahsa_amini #mahsaamini #nototheislamicrepublic #iranrevolution #iranrevolution2022 #iranregimechange #freeiran2022 #freeiran #opiran #noexecutioniniran #noexecutionsiniran #iran #iranprorests #iranprotest2022 #womanlifefreedom #fraulebenfreiheit #irantravel #irantourist #irgcterrorists #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نیکا_شاکرمی #نه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #frauenpower #menschenrechte #humanrights #justice #ffmi
#چشم_برای_آزادی #مرسده_شاهینکار #یاری_مدنی_توانا
@munichcircle
@Tavaana_TavaanaTech
Take a look at excerpts from the moving interview with Mersedeh Shahinkar mersedeh_eye , one of the injured civilians of the Woman Life Freedom Movement
#mahsa_amini #mahsaamini #nototheislamicrepublic #iranrevolution #iranrevolution2022 #iranregimechange #freeiran2022 #freeiran #opiran #noexecutioniniran #noexecutionsiniran #iran #iranprorests #iranprotest2022 #womanlifefreedom #fraulebenfreiheit #irantravel #irantourist #irgcterrorists #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نیکا_شاکرمی #نه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #frauenpower #menschenrechte #humanrights #justice #ffmi
#چشم_برای_آزادی #مرسده_شاهینکار #یاری_مدنی_توانا
@munichcircle
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور مرسده شاهینکار و راحله امیری در کنسرت ابی، و جایی که آبی میخواند:
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا از دریچه قشنگِ چشم روشنت می باره
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات تو بذار كه من بسوزم مثلِ شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی ،توی غربتی كه همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
.
.
و دو عزیزی که چشمهای زیبای خود را در راه آزادی ایران از دست دادند.
👁️✨✌🏾
#زن_زندگی_آزادی #مرسده_شاهین_کار #راحله_امیری #ایران_آزاد #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا از دریچه قشنگِ چشم روشنت می باره
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات تو بذار كه من بسوزم مثلِ شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی ،توی غربتی كه همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
.
.
و دو عزیزی که چشمهای زیبای خود را در راه آزادی ایران از دست دادند.
👁️✨✌🏾
#زن_زندگی_آزادی #مرسده_شاهین_کار #راحله_امیری #ایران_آزاد #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یاسر الوندیانی تجربهای از روزی بیان کرد که پزشکان پس از عمل جراحی چشمش از بازگشت بینایی قطع امید کردند
اما او با وجود همه درد و رنجی که متحمل شده نوشت:
«این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.»
متن کامل نوشته یاسر به شرح زیر است:
۲ سال پیش دقیقاً همین تاریخ چهارمین عملم را انجام دادم.
حالا جدا از اینکه همراه نداشتم، به واسطه اینکه رفیقام یا زندان بودن یا فراری و توسط برخی از عزیزانم هم تحریم شده بودم چون بعد از آسیبم میرفتم تو اعتراضات.
عمل تموم شد اما بعد ریکاوری از بیهوشی، دیگه مثل دفعات قبل سریع پانسمان رو برنداشتم. عملای قبلی سریع برش میداشتم و چشم راستم رو میبستم که بفهمم میبینم یا نه، عمل تأثیری داشته یا نه.
منتظر موندم... شب، یوقتایی گوشی و خبرها رو چک میکردم.
صبح که شد، حدود ساعت ۹، دکتر اومد تو بخش امید فارابی. بچههای چشم اونجا رو خوب بلدن.
صف عملشدههای دیروز زیاد بود.
یک سری که آسیبدیده اعتراضات بودن، میگفتن تو کار صدمه دیدن.
چند نفری هم همیشه بهخاطر الکل تقلبی بود.
بعدها یادمه تو یکی از عملهای علی طاحونه، کسی که میخواست بیناییش رو بسنجه، وقتی متوجه دید خیلی کمش شد، با یه حالت بدی گفت: الکل خوردی؟
علی هم با اون لهجه جنوبی گفت: نه، ساچمه خوردم.
رفتم پیش دکتر. پانسمان رو برداشت و نشستم پشت چشمی، معاینه کرد اما بازم خبری از دید نبود.
گفتم: دکتر، به من بگو چشمم خوب میشه یا نه؟
گفت: ما همه تلاشمون رو کردیم. ظاهر چشمت بد نیست، بهترم میشه. اما هنوز رد ساچمه و رد شدنش از کاسه چشم معلومه. ۳ تا به داخل چشمت خورده و یکیش چشم رو رد کرده بود.
تا زمانی که علم پزشکی به پیوند شبکیه نرسه، حرفی نمیشه زد.
و یه صحبتی که همیشه میکردن که بهمون روحیه بدن: شکر کن دو چشمت نخورده.
واقعاً شوکم میکرد این حرف.
کارای ترخیص رو کردم و اومدم بیرون.
دقیق نمیدونستم کجا میخوام برم. شهر خودم هم اوضاع خوب نبود.
پیاده راه افتادم تا میدون انقلاب. تو مسیر، هنوز وحشت سرکوبگرها و اتحاد مردم رو میشد با رژهی پیاده و سوارههاشون دید.
سخت بود اما داشتم به خودم میگفتم: دیگه تا زندهای، باید با یه چشم دنیا رو ببینی.
گرچه کارم جوری بود که ساخت اون ظرافتها با یه چشم خیلی سختتر میشد.
روزای عجیبی بود. خیلی خاطرهها دارم از اون روزا.
۲ سال و چند ماه میگذره از شروع اعتراضات ۱۴۰۱.
خیلیا بعد اون روزا دیگه نتونستن یه زندگی عادی داشته باشن و زندگی براشون یه شکل دیگه شد.
خیلی صحبتها شنیدم در مورد خودم؛ نقد، قدردانی، محبت و...
اما این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.
پاینده ایران.
#یاسر_الوندیانی #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اما او با وجود همه درد و رنجی که متحمل شده نوشت:
«این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.»
متن کامل نوشته یاسر به شرح زیر است:
۲ سال پیش دقیقاً همین تاریخ چهارمین عملم را انجام دادم.
حالا جدا از اینکه همراه نداشتم، به واسطه اینکه رفیقام یا زندان بودن یا فراری و توسط برخی از عزیزانم هم تحریم شده بودم چون بعد از آسیبم میرفتم تو اعتراضات.
عمل تموم شد اما بعد ریکاوری از بیهوشی، دیگه مثل دفعات قبل سریع پانسمان رو برنداشتم. عملای قبلی سریع برش میداشتم و چشم راستم رو میبستم که بفهمم میبینم یا نه، عمل تأثیری داشته یا نه.
منتظر موندم... شب، یوقتایی گوشی و خبرها رو چک میکردم.
صبح که شد، حدود ساعت ۹، دکتر اومد تو بخش امید فارابی. بچههای چشم اونجا رو خوب بلدن.
صف عملشدههای دیروز زیاد بود.
یک سری که آسیبدیده اعتراضات بودن، میگفتن تو کار صدمه دیدن.
چند نفری هم همیشه بهخاطر الکل تقلبی بود.
بعدها یادمه تو یکی از عملهای علی طاحونه، کسی که میخواست بیناییش رو بسنجه، وقتی متوجه دید خیلی کمش شد، با یه حالت بدی گفت: الکل خوردی؟
علی هم با اون لهجه جنوبی گفت: نه، ساچمه خوردم.
رفتم پیش دکتر. پانسمان رو برداشت و نشستم پشت چشمی، معاینه کرد اما بازم خبری از دید نبود.
گفتم: دکتر، به من بگو چشمم خوب میشه یا نه؟
گفت: ما همه تلاشمون رو کردیم. ظاهر چشمت بد نیست، بهترم میشه. اما هنوز رد ساچمه و رد شدنش از کاسه چشم معلومه. ۳ تا به داخل چشمت خورده و یکیش چشم رو رد کرده بود.
تا زمانی که علم پزشکی به پیوند شبکیه نرسه، حرفی نمیشه زد.
و یه صحبتی که همیشه میکردن که بهمون روحیه بدن: شکر کن دو چشمت نخورده.
واقعاً شوکم میکرد این حرف.
کارای ترخیص رو کردم و اومدم بیرون.
دقیق نمیدونستم کجا میخوام برم. شهر خودم هم اوضاع خوب نبود.
پیاده راه افتادم تا میدون انقلاب. تو مسیر، هنوز وحشت سرکوبگرها و اتحاد مردم رو میشد با رژهی پیاده و سوارههاشون دید.
سخت بود اما داشتم به خودم میگفتم: دیگه تا زندهای، باید با یه چشم دنیا رو ببینی.
گرچه کارم جوری بود که ساخت اون ظرافتها با یه چشم خیلی سختتر میشد.
روزای عجیبی بود. خیلی خاطرهها دارم از اون روزا.
۲ سال و چند ماه میگذره از شروع اعتراضات ۱۴۰۱.
خیلیا بعد اون روزا دیگه نتونستن یه زندگی عادی داشته باشن و زندگی براشون یه شکل دیگه شد.
خیلی صحبتها شنیدم در مورد خودم؛ نقد، قدردانی، محبت و...
اما این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.
پاینده ایران.
#یاسر_الوندیانی #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یک سال از جانباختن محمدحسین عرفان گذشت.
مادرش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آه محمدم.... پارسال همچین روزی حتی فکرشو نمیکردیم که سال بعد حرف زدن باهات، دیدنت، داشتنت، صدا زدنت برامون آرزو بشه .»
m_erfan95
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
یادش گرامی باد
#محمد_حسین_عرفان #آبان۹۸ #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادرش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آه محمدم.... پارسال همچین روزی حتی فکرشو نمیکردیم که سال بعد حرف زدن باهات، دیدنت، داشتنت، صدا زدنت برامون آرزو بشه .»
m_erfan95
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
یادش گرامی باد
#محمد_حسین_عرفان #آبان۹۸ #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته، نزدیکان علی طاحونه، از مصدومان چشم در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی، به مناسبت زادروز او جشن تولدی برگزار کردند. علی طاحونه که در نهم اسفند ۱۳۶۷ متولد شده است، روز گذشته سیوشش ساله شد.
او در ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات به قتل مهسا امینی در شهر کرج، هدف شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و از ناحیه هر دو چشم بهشدت آسیب دید. متأسفانه، این جراحتها منجر به از دست رفتن کامل بینایی او شد.
یکی دیگر از مهمانان این جشن، حسین نادر بیگی دیگر قربانی شلیک عامدانه حکومت بود. که در ۱۳ آبان ۱۴۰۱ و در چهلم حدیث نجفی در شهر کرج، بینایی هر دو چشم خود را از دست داد.
آموزشکده توانا، زادروز علی طاحونه را تبریک گفته و برای او، حسین نادر بیگی و تمامی آسیبدیدگان سرکوب، آرزوی بهبودی و سلامتی دارد.
با سپاس از صفحه اینستاگرام چشم برای آزادی
#چشم_برای_آزادی
#علی_طاحونه
#حسین_نادربیگی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات به قتل مهسا امینی در شهر کرج، هدف شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و از ناحیه هر دو چشم بهشدت آسیب دید. متأسفانه، این جراحتها منجر به از دست رفتن کامل بینایی او شد.
یکی دیگر از مهمانان این جشن، حسین نادر بیگی دیگر قربانی شلیک عامدانه حکومت بود. که در ۱۳ آبان ۱۴۰۱ و در چهلم حدیث نجفی در شهر کرج، بینایی هر دو چشم خود را از دست داد.
آموزشکده توانا، زادروز علی طاحونه را تبریک گفته و برای او، حسین نادر بیگی و تمامی آسیبدیدگان سرکوب، آرزوی بهبودی و سلامتی دارد.
با سپاس از صفحه اینستاگرام چشم برای آزادی
#چشم_برای_آزادی
#علی_طاحونه
#حسین_نادربیگی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدرام نوری
به هنگام آسیب جوانی ۲۶ ساله، اهل کرج
در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از قتل مهسا امینی، دچار آسیب شد.
آن روز، گروهی از مردم بهصورت مسالمتآمیز در خیابان امام خمینی، میلاد ۱۳، در نزدیکی یکی از پایگاههای سپاه تجمع کرده بودند. هیچگونه خشونتی از سوی مردم صورت نگرفته بود و پایگاه موردنظر نیز تسلیحات نظامی نداشت که حکومت برای حفاظت از آن مجبور به اعمال خشونت شود.
pedram_nooriii
ناگهان، نیروهای سرکوبگر از چند جهت با ماشینهای جیپ و موتور با لباس های بک دست مشکی به معترضان حمله کردند.
مردم برای نجات جان خود در جهات مختلف فرار کردند. پدرام، در حالی که برای پیدا کردن دوستش به عقب نگاه میکرد، هدف اصابت گلوله ساچمهای از ناحیه صورت قرار گرفت که به چشم راستش آسیب زد.
در لحظات اولیه، متوجه شدت جراحت خود نشد، اما سوزش ناشی از گاز اشکآور و هشدار دوستش او را متوجه آسیبدیدگی کرد.
پدرام ابتدا به بیمارستان نور در کرج مراجعه کرد، اما به دلیل نبود امکانات تخصصی، به بیمارستان فارابی تهران می رود.
آن شب، بیمارستان فارابی بسیار شلوغ بود و تعداد زیادی از مجروحان، از کودک تا بزرگسال، به دلیل آسیب چشم به آنجا مراجعه کرده بودند. او پس از چهار ساعت انتظار معاینه شد و سپس بستری گردید. دو روز بعد، برای خارج کردن ساچمه و تزریق روغن به اتاق عمل رفت.
پس از گذشت حدود دو سال و نیم، در آخرین معاینه مشخص شد که چشم راست او دیگر هیچ واکنشی به نور ندارد و بینایی خود را بهطور کامل از دست داده است.
پدرام میگوید هرگز نمیخواهد هیچیک از هموطنانش چنین تجربهای را از سر بگذرانند.
#پدرام_نوری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به هنگام آسیب جوانی ۲۶ ساله، اهل کرج
در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۱، تنها چند روز پس از قتل مهسا امینی، دچار آسیب شد.
آن روز، گروهی از مردم بهصورت مسالمتآمیز در خیابان امام خمینی، میلاد ۱۳، در نزدیکی یکی از پایگاههای سپاه تجمع کرده بودند. هیچگونه خشونتی از سوی مردم صورت نگرفته بود و پایگاه موردنظر نیز تسلیحات نظامی نداشت که حکومت برای حفاظت از آن مجبور به اعمال خشونت شود.
pedram_nooriii
ناگهان، نیروهای سرکوبگر از چند جهت با ماشینهای جیپ و موتور با لباس های بک دست مشکی به معترضان حمله کردند.
مردم برای نجات جان خود در جهات مختلف فرار کردند. پدرام، در حالی که برای پیدا کردن دوستش به عقب نگاه میکرد، هدف اصابت گلوله ساچمهای از ناحیه صورت قرار گرفت که به چشم راستش آسیب زد.
در لحظات اولیه، متوجه شدت جراحت خود نشد، اما سوزش ناشی از گاز اشکآور و هشدار دوستش او را متوجه آسیبدیدگی کرد.
پدرام ابتدا به بیمارستان نور در کرج مراجعه کرد، اما به دلیل نبود امکانات تخصصی، به بیمارستان فارابی تهران می رود.
آن شب، بیمارستان فارابی بسیار شلوغ بود و تعداد زیادی از مجروحان، از کودک تا بزرگسال، به دلیل آسیب چشم به آنجا مراجعه کرده بودند. او پس از چهار ساعت انتظار معاینه شد و سپس بستری گردید. دو روز بعد، برای خارج کردن ساچمه و تزریق روغن به اتاق عمل رفت.
پس از گذشت حدود دو سال و نیم، در آخرین معاینه مشخص شد که چشم راست او دیگر هیچ واکنشی به نور ندارد و بینایی خود را بهطور کامل از دست داده است.
پدرام میگوید هرگز نمیخواهد هیچیک از هموطنانش چنین تجربهای را از سر بگذرانند.
#پدرام_نوری
#چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مهبانو خشنودیکیا، از قربانیان شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به چشمها در جریان انقلاب ۱۴۰۱، در واکنش به اجرای حکم غیرانسانی شلاق بر پیکر هنرمند مردمی مهدی یراحی این ویدئو را منتشر کرد۔
او تاکید میکند:
"هرچند پر از خشمم اما سر خم قدغن۔"
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
#مهدی_یراحی #مهبانو_خشنودی_کیا #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او تاکید میکند:
"هرچند پر از خشمم اما سر خم قدغن۔"
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
#مهدی_یراحی #مهبانو_خشنودی_کیا #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، ویدئویی منتشر کرد که نشان میدهد تا حدی بینایی چشم آسیبدیدهاش ترمیم شده است.
او نوشت:
«دیروز هر لحظه تو دلم گفتم خدایا هزاران بار شکرت و از اعماق وجودم از خدا خواستم تا تمام بچههایی که چشمهاشون رو در راه آزادی فدا کردند مثل من طعم لذت دیدن را هرچند کم، بچشند
(بسیاااار تار و شکسته و سخت از قسمت پایین چشمم میبینم)
اما این برای من و بقیه بزرگترین نعمته ✨🤍🙏🏾
این فیلم رو برای عرزشیها و طرفدارای ج.ا بفرستید و بگید برای همونکشوری که آرزوی مرگ میکنید و شعار مرگ بر امریکا را در راهپیماهیهایتان سر میدهید با عشق من را درمانکردند و حمایت میکنند
پی نوشت:
به قول خودشان و به گفته من:
صل علی سه ترکه چشمها خامنهای بترکه 🤣»
مرتبط:
تصور کن: چشمها
tavaana.org/imagine16/
گفتگو با سامان از مصدومان چشم
tavaana.org/eyes_freedom/
گفتگو با کوثر افتخاری، از مصدومان چشم
tavaana.org/friday-30/
گفتگو با مرسده شاهینکار
https://tavaana.org/friday9/
ـ تعداد آسیبدیدههای چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بیش از آن چیزی است که تا کنون شناسایی و رسانهای شدهاند. جمهوری اسلامی در روش سرکوب خود معلول سازی عمدی معترضان را در پیش گرفته و عمدا به چشم و اعضای حساس بدن افراد آسیب رسانده است.
#مرسده_شاهین_کار #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«دیروز هر لحظه تو دلم گفتم خدایا هزاران بار شکرت و از اعماق وجودم از خدا خواستم تا تمام بچههایی که چشمهاشون رو در راه آزادی فدا کردند مثل من طعم لذت دیدن را هرچند کم، بچشند
(بسیاااار تار و شکسته و سخت از قسمت پایین چشمم میبینم)
اما این برای من و بقیه بزرگترین نعمته ✨🤍🙏🏾
این فیلم رو برای عرزشیها و طرفدارای ج.ا بفرستید و بگید برای همونکشوری که آرزوی مرگ میکنید و شعار مرگ بر امریکا را در راهپیماهیهایتان سر میدهید با عشق من را درمانکردند و حمایت میکنند
پی نوشت:
به قول خودشان و به گفته من:
صل علی سه ترکه چشمها خامنهای بترکه 🤣»
مرتبط:
تصور کن: چشمها
tavaana.org/imagine16/
گفتگو با سامان از مصدومان چشم
tavaana.org/eyes_freedom/
گفتگو با کوثر افتخاری، از مصدومان چشم
tavaana.org/friday-30/
گفتگو با مرسده شاهینکار
https://tavaana.org/friday9/
ـ تعداد آسیبدیدههای چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بیش از آن چیزی است که تا کنون شناسایی و رسانهای شدهاند. جمهوری اسلامی در روش سرکوب خود معلول سازی عمدی معترضان را در پیش گرفته و عمدا به چشم و اعضای حساس بدن افراد آسیب رسانده است.
#مرسده_شاهین_کار #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واقعیت این است که هر رویدادی حتی شادی و جشن نوروز، برای خانوادههای دادخواه تداعیگر خاطراتی است که از عزیزشان دارند و آنوقت است که جای خالی او بیشتر احساس میشود و دلتنگی، آخ دلتنگی ... که میآید سراغ آدم و رها نمیکند...
مادر محمدحسین عرفان، به مناسبت سال نو نوشت:
«عید من دیدن دوباره توست
بوسیدن رویت.....
من بدون تو عیدی ندارم
عيدت مبارک عزیزم»
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_98 #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
#نوروز #زن_زندگی_آزادی #عمو_نوروز_نیا_اینجا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر محمدحسین عرفان، به مناسبت سال نو نوشت:
«عید من دیدن دوباره توست
بوسیدن رویت.....
من بدون تو عیدی ندارم
عيدت مبارک عزیزم»
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_98 #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی
#نوروز #زن_زندگی_آزادی #عمو_نوروز_نیا_اینجا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ همه را به اتحاد و همبستگی دعوت کرد و نوشت:
«فراموش که نکردید؟!
ما همه یکی بودیم؛ هزار حنجره بودیم و یک صدا، هزار مشت بودیم و یک شعار، هزار اندوه بودیم و یک هدف، هزار قوم بودیم و یک وطن، هزار عقیده بودیم و یک ریسمان.
پس، به حرمت از دسترفتهها باز هم یکی باشیم.
جانهای از دسترفته، خونهای ریختهشده و چشمهای تاریکشده، همه چشمبهراهاند...
لە کچی کوردەوە بۆ خەڵقی ایران.»
#سوفیا
#مهبانو_خشنودی_کیا
#کوثر_خشنودی_کیا
#بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی
#اتحاد_رمز_پیروزی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«فراموش که نکردید؟!
ما همه یکی بودیم؛ هزار حنجره بودیم و یک صدا، هزار مشت بودیم و یک شعار، هزار اندوه بودیم و یک هدف، هزار قوم بودیم و یک وطن، هزار عقیده بودیم و یک ریسمان.
پس، به حرمت از دسترفتهها باز هم یکی باشیم.
جانهای از دسترفته، خونهای ریختهشده و چشمهای تاریکشده، همه چشمبهراهاند...
لە کچی کوردەوە بۆ خەڵقی ایران.»
#سوفیا
#مهبانو_خشنودی_کیا
#کوثر_خشنودی_کیا
#بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی
#اتحاد_رمز_پیروزی #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور و رقص مهبانو خشنودیکیا (از مصدومان چشم) در جشن نوروزی گیلانغرب در استان کرمانشاه
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #نوروز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #نوروز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم!
هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.
متن یادداشت این آسیبدیده چشم را بخوانید:
«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاقهایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقعگرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبههای دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچالههای تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمهها با یک پایان قشنگ تمام میشود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.
- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هرش نقشبندی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی، تصاویری از خود به صورت انیمه منتشر کرد و نوشت که آنچه بر ما گذشت انیمه یا داستان مصور نبود، بلکه واقعی بود.
متن یادداشت این آسیبدیده چشم را بخوانید:
«✏️داستان مصور خیالی یا واقعی ...!! ✍️
انیمه با چاشنی ساچمه ✍️
چقدر دوست داشتم اتفاقهایی که برام افتاد مثل یک انیمه در حد یک داستان کوتاه بچه گانه بود و یه داستانی با ژانر علمی تخیلی و انیمیشنی بود، ولی نبود، نبود، داستانی بود در ژانر وحشت و ترسناک و واقعگرایانه که انسانهایی از جنس آزادی به تقابل با تاریکی و اهریمن #جمهوری_اسلامی برخاستند که یک پیکاری خونین بود نه فقط برای من، برای چند صد نفری که چشمشان نابینا شد، برای هزاران نفری که خونشان زمین را سرخ کرد، برای هزاران نفری که پای چوبههای دار رفتند، برای هزاران نفری در سیاهچالههای تاریکی محبوس هستند، برای بازماندگانی هر کدام زخمی در سینه دارند. کاشکی فقط در حد یه انیمه بود یک داستان مصور، ما انیمه نبودیم، ما واقعی واقعی بودیم . ولی همیشه داستان انیمهها با یک پایان قشنگ تمام میشود، پایانش خوش است ✌️ #من_تنها_فریاد_زدم_نه »
.
.
- هرش نقشبندی، بازیگر و کارگردان تئاتر بود. او در روز سی شهریور ۱۴۰۱ بینایی یک چشمش را با شلیک عامدانه نیروهای حکومتی از دست داد. در همان سال چند روزی هم بازداشت و با وثیقه آزاد شد.
#زن_زندگی_آزادی #ژن_ژیان_ئازادی #مهسا_امینی #علیه_فراموشی #انیمه_ژاپنی #داستان #چشم_برای_آزادی #داستان_واقعی #نه_به_جمهورى_اسلامى #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در جریان انقلاب مهسا، متنی تاثیرگذار به شرح زیر منتشر کرد:
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشت:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی زارعی از مصدومان چشم، در جریان انقلاب مهسا، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد پوریاری، هنرمند ایرانی ده ساعت وقت گذاشت و تندیس شنی غزل رنجکش از مصدومان چشم در انقلاب مهسا را در سواحل عمان درست کرد.
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متین منانی، جوانی که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر، بینایی هر دو چشمش را از دست داد، از دست و پنجه نرم کردن با استرس پس از حادثه نوشت:
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، شرایط این روزهای خود را چنین توصیف میکند:
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech