This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«در ادامه انتقامگیریهای سخت جمهوری اسلامی، و پس از «امام مقوایی»، از حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و دیگر قهرمانان مقوایی «مقاومت» هم رونمایی شد. تصویری گویا از میزان درک و فهم در نظام اسلامی و هزینهای که ایران و ایرانیان بابت این حجم متراکم از حماقت میپردازند.»
ـ از حساب جمشید برزگر، روزنامهنگار، در شبکه اجتماعی ایکس
نظر شما چیست؟
#قدرت_پوشالی #محور_مقاومت #محور_شرارت #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ـ از حساب جمشید برزگر، روزنامهنگار، در شبکه اجتماعی ایکس
نظر شما چیست؟
#قدرت_پوشالی #محور_مقاومت #محور_شرارت #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💯31👍8
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، در دلنوشتهای مادرانه به ادامه دادخواهی تا تحقق عدالت تاکید کرد، او نوشت:
حمله به حریم خانهام در شهریور ۱۴۰۲ بیرحمانه، گستاخانه، گویی که در این خانه چیزی برای غارت مانده باشد جز خاطراتی که با خون نوشته شدهاند. به خانهی مادری که هنوز داغ فرزندش را بر دل دارد. خانهای که در سکوت و سوگ بود و مادری که هنوز در لابهلای لباس هایش بوی سیاوش را جستجو میکرد و در ذهنش لبخندهای سیاوش، وآخرین حرفهایش را...... چگونه توانستید بیهیچ شرمی وارد شوید، وسایلش را زیر و رو کنید، خاطراتش را بشکنید و ببرید؟ چطور دست دراز کردید به آنچه تنها دلخوشی یک مادر بود؟ حتی موبایل خاموشش را هم بردید... با کدام حکم؟ با چه حقی؟ مگر نبود که او را از من گرفتید، مگر نبود که قلبم را شکافتید؟ پس دیگر چه میخواستید چگونه توانستید در چشمانم نگاه کنید؟ در چشمان مادری که هر روز و هر شب در حسرت شنیدن صدای فرزندش جان داده، دردی که واژهای برای توصیفش نیست. اما شما نگاه کردید... با لبخند. نگاه کردید، با خونسردی، انگار نه انگار که روبهروی شما انسانی ایستاده که جهانش را از او گرفتهاند. انگار نه انگار که روبهرویتان یک مادر ایستاده است، زخمی، اما هنوز استوار. از درد من فیلم گرفتید. از لرزش دستانم، از اشکهایم، از بیپناهیام. این هم برایتان نمایشی بود؟ این هم برایتان سرگرمی است؟ زنی که هنوز بر خاک فرزندش میگرید، دختری که در سکوت نظارهگر بیپناهی مادرش است، خانهای که بوی دلتنگی و ماتم میدهد… اما می دانید، که نشکستم فکر کردید با این حمله، با این بیحرمتی، مرا میشکنید، اشتباه کردید! اگر خیال کردید که با بردن وسایل سیاوش، خاطراتش را هم از من میگیرید، سخت در اشتباهید. من هنوز ایستادهام. من مادر سیاوشم. و تا آخرین نفس، تا آخرین فریاد، برای فرزندم، برای حقیقت، برای عدالت، خواهم جنگید.
#مادر_سیاوش #دادخواهی #سکوت_نمیکنم #قدرت_مادرانه #سیاوش_محمودی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حمله به حریم خانهام در شهریور ۱۴۰۲ بیرحمانه، گستاخانه، گویی که در این خانه چیزی برای غارت مانده باشد جز خاطراتی که با خون نوشته شدهاند. به خانهی مادری که هنوز داغ فرزندش را بر دل دارد. خانهای که در سکوت و سوگ بود و مادری که هنوز در لابهلای لباس هایش بوی سیاوش را جستجو میکرد و در ذهنش لبخندهای سیاوش، وآخرین حرفهایش را...... چگونه توانستید بیهیچ شرمی وارد شوید، وسایلش را زیر و رو کنید، خاطراتش را بشکنید و ببرید؟ چطور دست دراز کردید به آنچه تنها دلخوشی یک مادر بود؟ حتی موبایل خاموشش را هم بردید... با کدام حکم؟ با چه حقی؟ مگر نبود که او را از من گرفتید، مگر نبود که قلبم را شکافتید؟ پس دیگر چه میخواستید چگونه توانستید در چشمانم نگاه کنید؟ در چشمان مادری که هر روز و هر شب در حسرت شنیدن صدای فرزندش جان داده، دردی که واژهای برای توصیفش نیست. اما شما نگاه کردید... با لبخند. نگاه کردید، با خونسردی، انگار نه انگار که روبهروی شما انسانی ایستاده که جهانش را از او گرفتهاند. انگار نه انگار که روبهرویتان یک مادر ایستاده است، زخمی، اما هنوز استوار. از درد من فیلم گرفتید. از لرزش دستانم، از اشکهایم، از بیپناهیام. این هم برایتان نمایشی بود؟ این هم برایتان سرگرمی است؟ زنی که هنوز بر خاک فرزندش میگرید، دختری که در سکوت نظارهگر بیپناهی مادرش است، خانهای که بوی دلتنگی و ماتم میدهد… اما می دانید، که نشکستم فکر کردید با این حمله، با این بیحرمتی، مرا میشکنید، اشتباه کردید! اگر خیال کردید که با بردن وسایل سیاوش، خاطراتش را هم از من میگیرید، سخت در اشتباهید. من هنوز ایستادهام. من مادر سیاوشم. و تا آخرین نفس، تا آخرین فریاد، برای فرزندم، برای حقیقت، برای عدالت، خواهم جنگید.
#مادر_سیاوش #دادخواهی #سکوت_نمیکنم #قدرت_مادرانه #سیاوش_محمودی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔28❤5👍2🥰1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«موزيك(زن) رو تقدیم میکنم به تمام زنان سرزمینم؛ زنانی که هر روز برای آزادی میجنگن، زنانی که در دل ظلم و سختی هنوز ایستادن، زنانی که صدای اعتراضشون به گوش هیچ کس نمیرسه، اما هیچ وقت تسلیم نمیشن. من امیدوارم تونسته باشم صدای شما باشم و دردی که شما تحمل میکنید رو کمی در این موزیک به تصویر بکشم.»
از صفحه:
@agha_fara
#زن_زندگی_آزادی #قدرت_زنانه #حقوق_زنان #مبارزه #آزادی #برابری #صدای_زن #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از صفحه:
@agha_fara
#زن_زندگی_آزادی #قدرت_زنانه #حقوق_زنان #مبارزه #آزادی #برابری #صدای_زن #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤26👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، تحلیلگر اجتماعی و استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدئو به نامهی دکتر مصطفی مهرآیین خطاب به علی خامنهای میپردازد؛ نامهای که در آن این پرسش مطرح میشود:
چطور ممکن است کسی که روزگاری شیفتهی اخوان ثالث و شجریان بوده، در روزگاری دیگر، آلوده به قدرت شود و فرمان شلیک به معترضان را صادر کند؟
دکتر باقرینیا با اشاره به روایت «شیخ صنعان» از سعیدی سیرجانی، این تحول را نه یک تغییر ناگهانی، بلکه روندی تدریجی و خطرناک میداند که در آن قدرت، همچون «خانمی دلربا»، آرامآرام انسان را مجذوب و سپس اسیر خود میسازد؛ و حلقهای از قلندران و مریدان هم، برای حفظ خانقاه، هر صدای تردیدی را خاموش میکنند.
او در این روایتِ نمادین، از رنج شیخی میگوید که در دوراهی میان حق و مصلحت، میان عدالت و اقتدار، میماند و سرانجام، هوس قدرت او را از مسیر بازمیدارد.
#قدرت #استبداد #استبداد_دینی #حکومت_مطلقه #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چطور ممکن است کسی که روزگاری شیفتهی اخوان ثالث و شجریان بوده، در روزگاری دیگر، آلوده به قدرت شود و فرمان شلیک به معترضان را صادر کند؟
دکتر باقرینیا با اشاره به روایت «شیخ صنعان» از سعیدی سیرجانی، این تحول را نه یک تغییر ناگهانی، بلکه روندی تدریجی و خطرناک میداند که در آن قدرت، همچون «خانمی دلربا»، آرامآرام انسان را مجذوب و سپس اسیر خود میسازد؛ و حلقهای از قلندران و مریدان هم، برای حفظ خانقاه، هر صدای تردیدی را خاموش میکنند.
او در این روایتِ نمادین، از رنج شیخی میگوید که در دوراهی میان حق و مصلحت، میان عدالت و اقتدار، میماند و سرانجام، هوس قدرت او را از مسیر بازمیدارد.
#قدرت #استبداد #استبداد_دینی #حکومت_مطلقه #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍30
«آیا هرگز اندیشیدهایم که اگر میخی نباشد، چکش بودن چه معنایی دارد؟ چکش بدون میخ، چیزی جز تودهای از فلز بیهویت نیست. قدرتش را از کوبیدن میگیرد، اما هویت و کارکردش را از آنانی که بر سرشان فرود میآید. این میخها هستند که ساختن را ممکن میکنند، که جهان را به هم پیوند میزنند، که وزن تخت، دیوار، سقف و حافظهها را تحمل میکنند. چکش تنها ضربه میزند؛ اما این میخ است که باقی میماند. در سپهر سیاست نیز، حاکم تنها زمانی حاکم است که مردم به او معنا ببخشند. مردم، همان میخهاییاند که قدرت را ممکن کردهاند. اما اگر همین میخها از بودن زیر چکش سر باز زنند، اگر بهجای پراکندگی، به پیوندی آگاهانه برسند، خود میتوانند چکشی نو بسازند—نه برای کوبیدن، بلکه برای واژگون کردن آن که سالها از آنها هویتزدایی کرده است. پس بیاییم میخ بودن را حقیر نپنداریم. چراکه این ما هستیم که نگه داشتهایم، ساختهایم، تاب آوردهایم—و اگر بخواهیم، میتوانیم واژگون کنیم.»
متن و طرح از صفحه دانیش سارویی
danishsaroee
#نه_به_جمهوری_اسلامی #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن و طرح از صفحه دانیش سارویی
danishsaroee
#نه_به_جمهوری_اسلامی #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊26👍10👌4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا، رواندرمانگر و استاد اخراجشدهی دانشگاه، در این ویدیو میگوید:
چگونه ممکن است یک انسان عادی، تنها با دریافت یک دستور، به دیگری شوک مرگبار وارد کند؟ آیا تنها یک جملهی ساده، مانند «لطفاً ادامه بده»، میتواند وجدان انسانی را خاموش کند؟
او با اشاره به کتاب اطاعت از اتوریته نوشتهی استنلی میلگرام، تأکید میکند که این کتاب گزارشی تکاندهنده از یک آزمایش روانشناختی است که نشان میدهد چگونه قدرت دستور میتواند افراد عادی را به اجرای اعمال مرگبار وادار کند؛ حتی زمانی که این اعمال با اصول اخلاقی و انسانی در تضاد کامل است.
او توضیح میدهد: در این آزمایش، فردی در نقش «معلم» قرار میگرفت و مأمور بود به «شاگرد» که در واقع یک بازیگر بود، در صورت پاسخ نادرست، شوک الکتریکی وارد کند. میزان این شوکها با هر پاسخ اشتباه افزایش مییافت تا نهایتاً به ۴۵۰ ولت میرسید – ولتاژی که با برچسب «خطرناک – کشنده» مشخص شده بود.
او میافزاید: با وجود التماسها و فریادهای شاگرد، ۶۵ درصد شرکتکنندگان تا پایان آزمایش ادامه دادند، تنها به این دلیل که مردی با روپوش سفید از آنها خواسته بود ادامه دهند. این یافته نشان میدهد که در حضور یک مقام قدرتمند، افراد اغلب مسئولیت اعمالشان را به آن مقام واگذار میکنند و تنها خود را «مجری دستور» میدانند.
او یادآوری میکند که این سازوکار روانی، محدود به آزمایشگاه نیست؛ بلکه در ارتش، در نظامهای اداری، در بیمارستانها و حتی در زندگی روزمره نیز تکرار میشود.
آقای باقرینیا در پایان میگوید: اطاعت کورکورانه، آتشیست زیر خاکستر. دستور، اخلاق را توجیه نمیکند. گاهی قهرمان بودن یعنی «نه» گفتن؛ نه به اتوریتهای که تلاش میکند وجدان ما را خاموش کند.
#حسن_باقری_نیا #قدرت #روانشناسی #مسئولیت_فردی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چگونه ممکن است یک انسان عادی، تنها با دریافت یک دستور، به دیگری شوک مرگبار وارد کند؟ آیا تنها یک جملهی ساده، مانند «لطفاً ادامه بده»، میتواند وجدان انسانی را خاموش کند؟
او با اشاره به کتاب اطاعت از اتوریته نوشتهی استنلی میلگرام، تأکید میکند که این کتاب گزارشی تکاندهنده از یک آزمایش روانشناختی است که نشان میدهد چگونه قدرت دستور میتواند افراد عادی را به اجرای اعمال مرگبار وادار کند؛ حتی زمانی که این اعمال با اصول اخلاقی و انسانی در تضاد کامل است.
او توضیح میدهد: در این آزمایش، فردی در نقش «معلم» قرار میگرفت و مأمور بود به «شاگرد» که در واقع یک بازیگر بود، در صورت پاسخ نادرست، شوک الکتریکی وارد کند. میزان این شوکها با هر پاسخ اشتباه افزایش مییافت تا نهایتاً به ۴۵۰ ولت میرسید – ولتاژی که با برچسب «خطرناک – کشنده» مشخص شده بود.
او میافزاید: با وجود التماسها و فریادهای شاگرد، ۶۵ درصد شرکتکنندگان تا پایان آزمایش ادامه دادند، تنها به این دلیل که مردی با روپوش سفید از آنها خواسته بود ادامه دهند. این یافته نشان میدهد که در حضور یک مقام قدرتمند، افراد اغلب مسئولیت اعمالشان را به آن مقام واگذار میکنند و تنها خود را «مجری دستور» میدانند.
او یادآوری میکند که این سازوکار روانی، محدود به آزمایشگاه نیست؛ بلکه در ارتش، در نظامهای اداری، در بیمارستانها و حتی در زندگی روزمره نیز تکرار میشود.
آقای باقرینیا در پایان میگوید: اطاعت کورکورانه، آتشیست زیر خاکستر. دستور، اخلاق را توجیه نمیکند. گاهی قهرمان بودن یعنی «نه» گفتن؛ نه به اتوریتهای که تلاش میکند وجدان ما را خاموش کند.
#حسن_باقری_نیا #قدرت #روانشناسی #مسئولیت_فردی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍24
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قدرت اتوریته، مسئولیت فردی را از بین میبرد
دکتر حسن باقرینیا، رواندرمانگر و استاد اخراجشدهی دانشگاه، در این ویدیو میگوید:
چگونه ممکن است یک انسان عادی، تنها با دریافت یک دستور، به دیگری شوک مرگبار وارد کند؟ آیا تنها یک جملهی ساده، مانند «لطفاً ادامه بده»، میتواند وجدان انسانی را خاموش کند؟
او با اشاره به کتاب اطاعت از اتوریته نوشتهی استنلی میلگرام، تأکید میکند که این کتاب گزارشی تکاندهنده از یک آزمایش روانشناختی است که نشان میدهد چگونه قدرت دستور میتواند افراد عادی را به اجرای اعمال مرگبار وادار کند؛ حتی زمانی که این اعمال با اصول اخلاقی و انسانی در تضاد کامل است.
او توضیح میدهد: در این آزمایش، فردی در نقش «معلم» قرار میگرفت و مأمور بود به «شاگرد» که در واقع یک بازیگر بود، در صورت پاسخ نادرست، شوک الکتریکی وارد کند. میزان این شوکها با هر پاسخ اشتباه افزایش مییافت تا نهایتاً به ۴۵۰ ولت میرسید – ولتاژی که با برچسب «خطرناک – کشنده» مشخص شده بود.
او میافزاید: با وجود التماسها و فریادهای شاگرد، ۶۵ درصد شرکتکنندگان تا پایان آزمایش ادامه دادند، تنها به این دلیل که مردی با روپوش سفید از آنها خواسته بود ادامه دهند. این یافته نشان میدهد که در حضور یک مقام قدرتمند، افراد اغلب مسئولیت اعمالشان را به آن مقام واگذار میکنند و تنها خود را «مجری دستور» میدانند.
او یادآوری میکند که این سازوکار روانی، محدود به آزمایشگاه نیست؛ بلکه در ارتش، در نظامهای اداری، در بیمارستانها و حتی در زندگی روزمره نیز تکرار میشود.
آقای باقرینیا در پایان میگوید: اطاعت کورکورانه، آتشیست زیر خاکستر. دستور، اخلاق را توجیه نمیکند. گاهی قهرمان بودن یعنی «نه» گفتن؛ نه به اتوریتهای که تلاش میکند وجدان ما را خاموش کند.
#حسن_باقری_نیا #قدرت #روانشناسی #مسئولیت_فردی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا، رواندرمانگر و استاد اخراجشدهی دانشگاه، در این ویدیو میگوید:
چگونه ممکن است یک انسان عادی، تنها با دریافت یک دستور، به دیگری شوک مرگبار وارد کند؟ آیا تنها یک جملهی ساده، مانند «لطفاً ادامه بده»، میتواند وجدان انسانی را خاموش کند؟
او با اشاره به کتاب اطاعت از اتوریته نوشتهی استنلی میلگرام، تأکید میکند که این کتاب گزارشی تکاندهنده از یک آزمایش روانشناختی است که نشان میدهد چگونه قدرت دستور میتواند افراد عادی را به اجرای اعمال مرگبار وادار کند؛ حتی زمانی که این اعمال با اصول اخلاقی و انسانی در تضاد کامل است.
او توضیح میدهد: در این آزمایش، فردی در نقش «معلم» قرار میگرفت و مأمور بود به «شاگرد» که در واقع یک بازیگر بود، در صورت پاسخ نادرست، شوک الکتریکی وارد کند. میزان این شوکها با هر پاسخ اشتباه افزایش مییافت تا نهایتاً به ۴۵۰ ولت میرسید – ولتاژی که با برچسب «خطرناک – کشنده» مشخص شده بود.
او میافزاید: با وجود التماسها و فریادهای شاگرد، ۶۵ درصد شرکتکنندگان تا پایان آزمایش ادامه دادند، تنها به این دلیل که مردی با روپوش سفید از آنها خواسته بود ادامه دهند. این یافته نشان میدهد که در حضور یک مقام قدرتمند، افراد اغلب مسئولیت اعمالشان را به آن مقام واگذار میکنند و تنها خود را «مجری دستور» میدانند.
او یادآوری میکند که این سازوکار روانی، محدود به آزمایشگاه نیست؛ بلکه در ارتش، در نظامهای اداری، در بیمارستانها و حتی در زندگی روزمره نیز تکرار میشود.
آقای باقرینیا در پایان میگوید: اطاعت کورکورانه، آتشیست زیر خاکستر. دستور، اخلاق را توجیه نمیکند. گاهی قهرمان بودن یعنی «نه» گفتن؛ نه به اتوریتهای که تلاش میکند وجدان ما را خاموش کند.
#حسن_باقری_نیا #قدرت #روانشناسی #مسئولیت_فردی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍19
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چگونه نقشها و قدرت، اخلاق را در انسان زایل میکنند؟
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه و تحلیلگر اجتماعی، در ویدئویی که اخیراً منتشر کرده، به بررسی تأثیر موقعیتهای قدرت بر رفتار انسان پرداخته و با اشاره به آزمایش معروف زندان استنفورد، نسبت به نقشهای نهادمند در نظامهای استبدادی هشدار داده است.
او در این ویدیو تأکید میکند که بسیاری از اعمال ظالمانه نه از سوی افراد ذاتاً شرور، بلکه از جانب افراد عادی صورت میگیرد؛ افرادی که تنها در یک نقش قدرتمند و غیرپاسخگو قرار میگیرند. وی خاطرنشان میکند:
«در اوایل دهه ۷۰ میلادی، آزمایش زندان استنفورد نشان داد که چگونه نقشهای ساختگی میتوانند افراد معمولی را به زندانبانانی خشن، بیرحم و تحقیرکننده تبدیل کنند. آزمایشی که قرار بود دو هفته طول بکشد، تنها پس از ۶ روز متوقف شد؛ زیرا زندانبانها به رفتارهای غیراخلاقی و خطرناک کشیده شدند.»
باقرینیا ادامه میدهد که این الگو در نظامهای استبدادی نیز قابل مشاهده است. در جایی مثل جمهوری اسلامی، افرادی با نیتهای مختلف، گاه حتی با تردید و اکراه، وارد نقشهایی چون قاضی، مأمور امنیتی، مدیر مدرسه یا مسئول حراست میشوند. اما:
«وقتی وارد نقش میشی، وقتی لباس نظام رو تنت میکنن، اون وقته که نقش تو رو میبلعه. طرف یاد میگیره با ظلم کردن زنده بمونه، پاداش بگیره، رشد کنه. اونقدر که دیگه بیرون اومدن از نقش براش یعنی شکست، یعنی خطر.»
این استاد اخراجشده در پایان تأکید میکند که مسئولیت را نمیتوان تنها بر دوش افراد گذاشت؛ بلکه ساختارها، با خلق نقشهای خاص و تقویت قدرت بیپاسخ، اخلاق را از فرد میگیرند و او را تبدیل به ابزار سرکوب میکنند. باقرینیا میگوید
:
«اگر بخوایم جلوی تکرار چرخه ظلم رو بگیریم، باید بفهمیم چطور نقشها و قدرت آدمها رو شکل میدن. وگرنه ممکنه همهمون فقط چند قدم با تبدیل شدن به یه زندانبان استنفوردی فاصله داشته باشیم.
#حسن_باقری_نیا #نقش_اجتماعی #قدرت #آزمایش_زندان_استنفورد #اخلاق #ساختار_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا، استاد دانشگاه و تحلیلگر اجتماعی، در ویدئویی که اخیراً منتشر کرده، به بررسی تأثیر موقعیتهای قدرت بر رفتار انسان پرداخته و با اشاره به آزمایش معروف زندان استنفورد، نسبت به نقشهای نهادمند در نظامهای استبدادی هشدار داده است.
او در این ویدیو تأکید میکند که بسیاری از اعمال ظالمانه نه از سوی افراد ذاتاً شرور، بلکه از جانب افراد عادی صورت میگیرد؛ افرادی که تنها در یک نقش قدرتمند و غیرپاسخگو قرار میگیرند. وی خاطرنشان میکند:
«در اوایل دهه ۷۰ میلادی، آزمایش زندان استنفورد نشان داد که چگونه نقشهای ساختگی میتوانند افراد معمولی را به زندانبانانی خشن، بیرحم و تحقیرکننده تبدیل کنند. آزمایشی که قرار بود دو هفته طول بکشد، تنها پس از ۶ روز متوقف شد؛ زیرا زندانبانها به رفتارهای غیراخلاقی و خطرناک کشیده شدند.»
باقرینیا ادامه میدهد که این الگو در نظامهای استبدادی نیز قابل مشاهده است. در جایی مثل جمهوری اسلامی، افرادی با نیتهای مختلف، گاه حتی با تردید و اکراه، وارد نقشهایی چون قاضی، مأمور امنیتی، مدیر مدرسه یا مسئول حراست میشوند. اما:
«وقتی وارد نقش میشی، وقتی لباس نظام رو تنت میکنن، اون وقته که نقش تو رو میبلعه. طرف یاد میگیره با ظلم کردن زنده بمونه، پاداش بگیره، رشد کنه. اونقدر که دیگه بیرون اومدن از نقش براش یعنی شکست، یعنی خطر.»
این استاد اخراجشده در پایان تأکید میکند که مسئولیت را نمیتوان تنها بر دوش افراد گذاشت؛ بلکه ساختارها، با خلق نقشهای خاص و تقویت قدرت بیپاسخ، اخلاق را از فرد میگیرند و او را تبدیل به ابزار سرکوب میکنند. باقرینیا میگوید
:
«اگر بخوایم جلوی تکرار چرخه ظلم رو بگیریم، باید بفهمیم چطور نقشها و قدرت آدمها رو شکل میدن. وگرنه ممکنه همهمون فقط چند قدم با تبدیل شدن به یه زندانبان استنفوردی فاصله داشته باشیم.
#حسن_باقری_نیا #نقش_اجتماعی #قدرت #آزمایش_زندان_استنفورد #اخلاق #ساختار_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍31💯2❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انکار و فرافکنی؛ زبان مشترک همهی مستبدها!
دکتر باقرینیا: استبداد، مستبد را پیش از جامعه نابود میکند
در اظهاراتی صریح و انتقادی، دکتر حسن باقرینیا با اشاره به سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی در جلسه با استانداران، از «مهندسی واقعیت» در رأس حاکمیت انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی گفته بود که «خوشبختانه فرصتها در کشور زیاد است» و «فضای عمومی کشور مسئله خاصی ندارد»؛ اما دکتر باقرینیا این سخنان را نشانهای از بیاطلاعی حاکم از وضعیت واقعی جامعه دانست.
او با اشاره به بحرانهای گسترده، از جمله قطعی برق، اعتصاب کامیونداران، ورشکستگی منابع آبی، تورم افسارگسیخته، فقر عمومی، زبالهگردی و کودکان کار، تأکید کرد که اوضاع کشور به هیچوجه عادی نیست و انکار این واقعیت، حاصل جدا شدن حاکم از تجربه زیسته مردم است.
به گفته دکتر باقرینیا، فردی که دههها در رأس قدرت بوده، کمکم باور میکند که هرچه میگوید، حقیقت است و مسئولیتناپذیری را با فرافکنی و دشمنتراشی پنهان میکند. او افزود: «آقای خامنهای نه در صف نان ایستاده، نه قبض برق دیده، نه با حقوق کارمندی زندگی کرده. اطلاعاتش حاصل گزارشهای سانسورشده و چاپلوسی اطرافیان است.»
دکتر باقرینیا این وضعیت را حاصل «مهندسی واقعیت» نامید؛ جایی که حاکم و رسانههای وابسته، تصویری خیالی از جامعه میسازند تا هم خود و هم مردم را به باور آن وادارند. او هشدار داد که استبداد پیش از آنکه جامعه را نابود کند، خود مستبد را از توان تشخیص واقعیت محروم میسازد.
این استاد دانشگاه اخراجشده، دلایل فرافکنی و انکار را در افراد مستبد به شرح زیر فهرست کرد:
نیاز روانی به حفظ توهم کنترل و شکستناپذیری
جدایی کامل از تجربه زیسته مردم
محاصره شدن در دایرهای از چاپلوسان و سانسورها
ناتوانی سیاسی و روانی در پذیرش مسئولیت
تأثیر مخرب استبداد بر ادراک و قضاوت فرد
وی در پایان گفت: «در جهانی که دروغها به واقعیت تبدیل میشوند، گفتن حقیقت، خود یک عمل انقلابی است.»
#استبداد #استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #قدرت #پاسخگویی #مسئولیت_پذیری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر باقرینیا: استبداد، مستبد را پیش از جامعه نابود میکند
در اظهاراتی صریح و انتقادی، دکتر حسن باقرینیا با اشاره به سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی در جلسه با استانداران، از «مهندسی واقعیت» در رأس حاکمیت انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی گفته بود که «خوشبختانه فرصتها در کشور زیاد است» و «فضای عمومی کشور مسئله خاصی ندارد»؛ اما دکتر باقرینیا این سخنان را نشانهای از بیاطلاعی حاکم از وضعیت واقعی جامعه دانست.
او با اشاره به بحرانهای گسترده، از جمله قطعی برق، اعتصاب کامیونداران، ورشکستگی منابع آبی، تورم افسارگسیخته، فقر عمومی، زبالهگردی و کودکان کار، تأکید کرد که اوضاع کشور به هیچوجه عادی نیست و انکار این واقعیت، حاصل جدا شدن حاکم از تجربه زیسته مردم است.
به گفته دکتر باقرینیا، فردی که دههها در رأس قدرت بوده، کمکم باور میکند که هرچه میگوید، حقیقت است و مسئولیتناپذیری را با فرافکنی و دشمنتراشی پنهان میکند. او افزود: «آقای خامنهای نه در صف نان ایستاده، نه قبض برق دیده، نه با حقوق کارمندی زندگی کرده. اطلاعاتش حاصل گزارشهای سانسورشده و چاپلوسی اطرافیان است.»
دکتر باقرینیا این وضعیت را حاصل «مهندسی واقعیت» نامید؛ جایی که حاکم و رسانههای وابسته، تصویری خیالی از جامعه میسازند تا هم خود و هم مردم را به باور آن وادارند. او هشدار داد که استبداد پیش از آنکه جامعه را نابود کند، خود مستبد را از توان تشخیص واقعیت محروم میسازد.
این استاد دانشگاه اخراجشده، دلایل فرافکنی و انکار را در افراد مستبد به شرح زیر فهرست کرد:
نیاز روانی به حفظ توهم کنترل و شکستناپذیری
جدایی کامل از تجربه زیسته مردم
محاصره شدن در دایرهای از چاپلوسان و سانسورها
ناتوانی سیاسی و روانی در پذیرش مسئولیت
تأثیر مخرب استبداد بر ادراک و قضاوت فرد
وی در پایان گفت: «در جهانی که دروغها به واقعیت تبدیل میشوند، گفتن حقیقت، خود یک عمل انقلابی است.»
#استبداد #استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #قدرت #پاسخگویی #مسئولیت_پذیری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤17👍5💯1
میثم غلامی، زندانی سیاسی، با دوختن لبهای خود به جمع سایر معترضان سیاسی تیپ۲سالن۴ زندان تهران بزرگ پیوست.
شب کذشته چهارمین شب تحصن آنها در حیاط هواخوری سالن ۴ بود.
در روزهای گذشته کوشان پیرزاده با دوختن پلک چشم چپ خود و فرهاد حافظی، قدرت کهریزی و وحید سرخگل با دوختن لبهای خود، اعتراضشان به وضعیت وحشتناک زندانیان انتقالی از زندان اوین و رفتار تحقیر آمیز رئیس تیپ دو «حسین یوسفی»، اعلام کرده بودند.
#میثم_غلامی #کوشان_پیرزاده #فرهاد_حافظی #قدرت_کهریزی #وحید_سرخ_گل #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شب کذشته چهارمین شب تحصن آنها در حیاط هواخوری سالن ۴ بود.
در روزهای گذشته کوشان پیرزاده با دوختن پلک چشم چپ خود و فرهاد حافظی، قدرت کهریزی و وحید سرخگل با دوختن لبهای خود، اعتراضشان به وضعیت وحشتناک زندانیان انتقالی از زندان اوین و رفتار تحقیر آمیز رئیس تیپ دو «حسین یوسفی»، اعلام کرده بودند.
#میثم_غلامی #کوشان_پیرزاده #فرهاد_حافظی #قدرت_کهریزی #وحید_سرخ_گل #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔33🕊6
زندگی خوب به مثابه مبارزه، انقلاب و سیاست اصیل!
✍️دکتر حسین اکبرینسب
هاول جایی در متن کتابش (قدرت بیقدرتان) میگوید: یک نظام خوب یا بهتر، لزوماً باعث یک زندگی بهتر نمیشود، بلکه برعکس، یک زندگی خوب یا بهتر است که منجر به یک نظام خوب یا بهتر میشود. مسئلهی هاول صرفاً تغییر یک رژیم سیاسی خاص نیست؛ بلکه موضوع پروژهی او، علاوه بر تغییر، تداوم، پایداری و بهبود است. گیرم که ما توانستیم نظام حاکم را به هر شکل ممکن تغییر دهیم؛ وقتی در معدل کلی جامعه، انسانهای خوبی نیستیم و زندگی متناسب با حقیقت و پایبند به ارزشهای انسانی نداریم، آیا میتوانیم آن تغییر را در راستای زیستن بهتر و اصیلتر هدایت نماییم و حفظ کنیم؟
شرط تضمین این اتفاق، این است که ما زندگی بهتری داشته باشیم؛ انسانهایی باشیم فضیلتمند که در دایرهی حقیقت زندگی میکنیم. اگر چنین باشد، بسیار بعید است نظامی که برای حکومت و تدبیر امور برمیگزینیم، نظامی دیکتاتور و کنترلگر و مخربِ زندگی جامعه باشد.
شاید پاسخ به این سؤال بسیار دشوار به نظر برسد که مگر میشود در سایهی حکومت پساتوتالیتر، زندگی خوب داشت و در دایرهی حقیقت زندگی کرد؟ هاول معتقد است بخش مهمی از ماهیت حاکمیت پساتوتالیتر را زیستن تکتک ما در چنبرهی دروغ تشکیل میدهد. زیستن ما در چنبرهی دروغ و ریاکاریها و رفتارهای سراسر تزویرآمیزمان، در واقع تاروپود نظام پساتوتالیتر را تشکیل میدهد. بنابراین، اگر بخش قابلتوجهی از ما مصمم به خروج از چنبرهی دروغ و پیوستن به دایرهی حقیقت شویم، بهناچار تار و پود نظام پساتوتالیتر از هم میگسلد و شیرازهاش از هم میپاشد. و آنچه از آن باقی میماند، عملاً یک هستی سست و بیبنیاد است که در مواجهه با اولین اتفاق مهم، از هم میپاشد و عملاً به پایان میرسد.
این موضوع صرفاً امری انتزاعی و رویا و خیال نیست؛ بلکه آنچه در انقلاب مخملی پراگ رخ داده است، تأیید همین حقیقت است که هاول بیان میکند.
ـ این مطلب دکتر اکبرینسب از گروه تلگرامی خوانش کتاب «قدرت بیقدرتان» برداشته شده است.
نسخه شنیداری کتاب قدرت بیقدرتان را در سایت آموزشکده توانا بشنوید
https://www.tavaana.org/the_power_of_the_powerless/
#ایران #قدرت_بی_قدرتان #واتسلاو_هاول #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️دکتر حسین اکبرینسب
هاول جایی در متن کتابش (قدرت بیقدرتان) میگوید: یک نظام خوب یا بهتر، لزوماً باعث یک زندگی بهتر نمیشود، بلکه برعکس، یک زندگی خوب یا بهتر است که منجر به یک نظام خوب یا بهتر میشود. مسئلهی هاول صرفاً تغییر یک رژیم سیاسی خاص نیست؛ بلکه موضوع پروژهی او، علاوه بر تغییر، تداوم، پایداری و بهبود است. گیرم که ما توانستیم نظام حاکم را به هر شکل ممکن تغییر دهیم؛ وقتی در معدل کلی جامعه، انسانهای خوبی نیستیم و زندگی متناسب با حقیقت و پایبند به ارزشهای انسانی نداریم، آیا میتوانیم آن تغییر را در راستای زیستن بهتر و اصیلتر هدایت نماییم و حفظ کنیم؟
شرط تضمین این اتفاق، این است که ما زندگی بهتری داشته باشیم؛ انسانهایی باشیم فضیلتمند که در دایرهی حقیقت زندگی میکنیم. اگر چنین باشد، بسیار بعید است نظامی که برای حکومت و تدبیر امور برمیگزینیم، نظامی دیکتاتور و کنترلگر و مخربِ زندگی جامعه باشد.
شاید پاسخ به این سؤال بسیار دشوار به نظر برسد که مگر میشود در سایهی حکومت پساتوتالیتر، زندگی خوب داشت و در دایرهی حقیقت زندگی کرد؟ هاول معتقد است بخش مهمی از ماهیت حاکمیت پساتوتالیتر را زیستن تکتک ما در چنبرهی دروغ تشکیل میدهد. زیستن ما در چنبرهی دروغ و ریاکاریها و رفتارهای سراسر تزویرآمیزمان، در واقع تاروپود نظام پساتوتالیتر را تشکیل میدهد. بنابراین، اگر بخش قابلتوجهی از ما مصمم به خروج از چنبرهی دروغ و پیوستن به دایرهی حقیقت شویم، بهناچار تار و پود نظام پساتوتالیتر از هم میگسلد و شیرازهاش از هم میپاشد. و آنچه از آن باقی میماند، عملاً یک هستی سست و بیبنیاد است که در مواجهه با اولین اتفاق مهم، از هم میپاشد و عملاً به پایان میرسد.
این موضوع صرفاً امری انتزاعی و رویا و خیال نیست؛ بلکه آنچه در انقلاب مخملی پراگ رخ داده است، تأیید همین حقیقت است که هاول بیان میکند.
ـ این مطلب دکتر اکبرینسب از گروه تلگرامی خوانش کتاب «قدرت بیقدرتان» برداشته شده است.
نسخه شنیداری کتاب قدرت بیقدرتان را در سایت آموزشکده توانا بشنوید
https://www.tavaana.org/the_power_of_the_powerless/
#ایران #قدرت_بی_قدرتان #واتسلاو_هاول #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍12🕊11❤4👎1
Forwarded from گفتوشنود
زندگی در حقیقت؛
نیرویی که جهان را تکان میدهد
واتسلاو هاول در کتاب قدرت بیقدرتان مینویسد: «حتی یک عمل کوچک در راستای حقیقت میتواند امواجی بزرگ ایجاد کند.» این جمله ساده اما عمیق، ما را به درنگ وامیدارد: آیا صدای فردی بیقدرت، در برابر قدرتی عظیم شنیده میشود؟ پاسخ هاول روشن است: بله، وقتی آن صدا از دل حقیقت برخاسته باشد. هر عمل راستین، هر ایستادگی در برابر دروغ، میتواند آغازگر تغییری بزرگ باشد؛ تغییری که از دل سکوتها و سازشها میجوشد.
نمونهای بارز از این قدرت را میتوان در جنبش زنان ایران برای دستیابی به حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی دید. زنانی که تنها با برداشتن حجاب یا حضور بیهراس در خیابان، نشان دادند چگونه یک کنش شخصی میتواند به بیانی سیاسی بدل شود. آنها با انتخاب زیستن در حقیقتِ خواستههای خود، ساختارهایی را به لرزه درآوردند که سالها بر اساس انکار، اجبار و دروغ شکل گرفته بودند.
در داستان مشهور «لباس جدید پادشاه» نوشتهی هانس کریستین اندرسن، این یک کودک است که حقیقت را بر زبان میآورد: «اما پادشاه که لخت است!» هیچکس جرأت گفتن این را نداشت، چون دروغی جمعی همه را در سکوت نگاه داشته بود. این داستان نمادی است از شجاعت گفتن حقیقت، حتی وقتی همه ساکتاند. کودک، بیآنکه قصد براندازی یا شورش داشته باشد، تنها با گفتن واقعیت، پردهای از تزویر را درید.
زیستن در حقیقت، همیشه آسان نیست؛ گاه هزینه دارد، گاه خطر. اما سکوت در برابر دروغ، انسان را از درون تهی میکند. وقتی انسان، هرچند اندک، به آنچه میداند درست است عمل میکند، به خود احترام میگذارد و به دیگران نشان میدهد که انتخابی دیگر ممکن است. حقیقت، بر خلاف دروغ، نیاز به تبلیغ ندارد؛ کافیست که آشکار شود.
در نهایت، قدرت بیقدرتان، همان نیروییست که از زندگی در حقیقت زاده میشود. همانطور که زنان ایران، همانطور که کودک داستان اندرسن، و همانطور که هر فردی که در برابر دروغ ایستاده است. حقیقت اگرچه بیسلاح است، اما روشن میسازد، رسوا میکند و راه میگشاید. به تعبیر هاول، حتی اگر تنها یک نفر بگوید «پادشاه لخت است»، دروغی بزرگ فرو خواهد ریخت.
#حقیقت #قدرت_بی_قدرتان #هاول #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
زندگی در حقیقت؛
نیرویی که جهان را تکان میدهد
واتسلاو هاول در کتاب قدرت بیقدرتان مینویسد: «حتی یک عمل کوچک در راستای حقیقت میتواند امواجی بزرگ ایجاد کند.» این جمله ساده اما عمیق، ما را به درنگ وامیدارد: آیا صدای فردی بیقدرت، در برابر قدرتی عظیم شنیده میشود؟ پاسخ هاول روشن است: بله، وقتی آن صدا از دل حقیقت برخاسته باشد. هر عمل راستین، هر ایستادگی در برابر دروغ، میتواند آغازگر تغییری بزرگ باشد؛ تغییری که از دل سکوتها و سازشها میجوشد.
نمونهای بارز از این قدرت را میتوان در جنبش زنان ایران برای دستیابی به حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی دید. زنانی که تنها با برداشتن حجاب یا حضور بیهراس در خیابان، نشان دادند چگونه یک کنش شخصی میتواند به بیانی سیاسی بدل شود. آنها با انتخاب زیستن در حقیقتِ خواستههای خود، ساختارهایی را به لرزه درآوردند که سالها بر اساس انکار، اجبار و دروغ شکل گرفته بودند.
در داستان مشهور «لباس جدید پادشاه» نوشتهی هانس کریستین اندرسن، این یک کودک است که حقیقت را بر زبان میآورد: «اما پادشاه که لخت است!» هیچکس جرأت گفتن این را نداشت، چون دروغی جمعی همه را در سکوت نگاه داشته بود. این داستان نمادی است از شجاعت گفتن حقیقت، حتی وقتی همه ساکتاند. کودک، بیآنکه قصد براندازی یا شورش داشته باشد، تنها با گفتن واقعیت، پردهای از تزویر را درید.
زیستن در حقیقت، همیشه آسان نیست؛ گاه هزینه دارد، گاه خطر. اما سکوت در برابر دروغ، انسان را از درون تهی میکند. وقتی انسان، هرچند اندک، به آنچه میداند درست است عمل میکند، به خود احترام میگذارد و به دیگران نشان میدهد که انتخابی دیگر ممکن است. حقیقت، بر خلاف دروغ، نیاز به تبلیغ ندارد؛ کافیست که آشکار شود.
در نهایت، قدرت بیقدرتان، همان نیروییست که از زندگی در حقیقت زاده میشود. همانطور که زنان ایران، همانطور که کودک داستان اندرسن، و همانطور که هر فردی که در برابر دروغ ایستاده است. حقیقت اگرچه بیسلاح است، اما روشن میسازد، رسوا میکند و راه میگشاید. به تعبیر هاول، حتی اگر تنها یک نفر بگوید «پادشاه لخت است»، دروغی بزرگ فرو خواهد ریخت.
#حقیقت #قدرت_بی_قدرتان #هاول #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍23
Forwarded from گفتوشنود
گفتوگو؛
شرط زیستن در حقیقت
گفتوگو، بنیان اصلی جامعهای است که در آن حقیقت مجال بروز مییابد. زیستن در حقیقت، بدون امکان گفتگو، به امری فردی و محصور در درون بدل میشود. در گفتوگو است که انسانها میتوانند دیدگاههای متفاوت خود را بیواسطه بیان کنند، سوءتفاهمها را کاهش دهند و به درکی مشترک از واقعیت برسند. یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، گفتوگوی آزاد و عقلانی را شرط تحقق کنش ارتباطی میداند؛ او معتقد است تنها از خلال گفتوگوی مبتنی بر احترام متقابل، حقیقت جمعی و تصمیمگیری دموکراتیک ممکن میشود.
در جامعهای که گفتوگو وجود ندارد، دروغ و سوءظن ریشه میدوانند. عدم گفتوگو میان اقشار مختلف، اقلیتها و نهادهای قدرت، منجر به شکلگیری «زیستن در دروغ» میشود؛ حالتی که در آن افراد یا از ترس، یا از بیاعتمادی، آنچه را میاندیشند پنهان میکنند. نمونهاش را میتوان در جوامعی دید که کنترل و سانسور، امکان گفتگو را از میان بردهاند و شهروندان در انزوای فکری و شکاکیت مزمن نسبت به یکدیگر گرفتارند. هاول در قدرت بیقدرتان به همین وضعیت اشاره میکند: انسانهایی که حتی در درون خود نیز به زبان قدرت سخن میگویند، چرا که امکان گفتوگوی راستین را از دست دادهاند.
فقدان گفتوگو، همچنین زمینهساز خشونت، بیاعتمادی و قطبی شدن جامعه است. اعتراضات اجتماعیای که با سرکوب یا بیتوجهی مواجه میشوند، در غیاب مجرای گفتوگوی واقعی، به شکلهای رادیکال و گاه ویرانگر بروز مییابند. جنبشهای مدنی، مانند جنبش زنان در ایران یا جنبش سیاهپوستان در آمریکا، وقتی با شنیدن، همدلی و مذاکره همراه میشوند، امکان حل مسالمتآمیز مطالبات را فراهم میکنند. اما وقتی راه گفتوگو بسته میشود، جامعه به سوی تنش دائمی میرود.
در نهایت، گفتوگو نه تنها راه رسیدن به حقیقت است، بلکه خود نوعی کنش در راستای حقیقت به شمار میآید. گفتوگو یعنی پذیرفتن اینکه دیگری نیز سهمی از حقیقت دارد. به تعبیر گادامر، فیلسوف هرمنوتیک، «گفتوگو، فرآیندی است که در آن حقیقت بین طرفین اتفاق میافتد، نه در مالکیت هیچیک از آنهاست.» بنابراین، اگر بخواهیم در جامعهای زیست کنیم که حقیقت در آن زنده باشد، باید فرهنگ گفتوگو را نهفقط در سیاست، بلکه در خانواده، آموزش و زندگی روزمره نهادینه کنیم.
#گفتگو #قدرت_بی_قدرتان #زندگی_در_حقیقت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
گفتوگو؛
شرط زیستن در حقیقت
گفتوگو، بنیان اصلی جامعهای است که در آن حقیقت مجال بروز مییابد. زیستن در حقیقت، بدون امکان گفتگو، به امری فردی و محصور در درون بدل میشود. در گفتوگو است که انسانها میتوانند دیدگاههای متفاوت خود را بیواسطه بیان کنند، سوءتفاهمها را کاهش دهند و به درکی مشترک از واقعیت برسند. یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، گفتوگوی آزاد و عقلانی را شرط تحقق کنش ارتباطی میداند؛ او معتقد است تنها از خلال گفتوگوی مبتنی بر احترام متقابل، حقیقت جمعی و تصمیمگیری دموکراتیک ممکن میشود.
در جامعهای که گفتوگو وجود ندارد، دروغ و سوءظن ریشه میدوانند. عدم گفتوگو میان اقشار مختلف، اقلیتها و نهادهای قدرت، منجر به شکلگیری «زیستن در دروغ» میشود؛ حالتی که در آن افراد یا از ترس، یا از بیاعتمادی، آنچه را میاندیشند پنهان میکنند. نمونهاش را میتوان در جوامعی دید که کنترل و سانسور، امکان گفتگو را از میان بردهاند و شهروندان در انزوای فکری و شکاکیت مزمن نسبت به یکدیگر گرفتارند. هاول در قدرت بیقدرتان به همین وضعیت اشاره میکند: انسانهایی که حتی در درون خود نیز به زبان قدرت سخن میگویند، چرا که امکان گفتوگوی راستین را از دست دادهاند.
فقدان گفتوگو، همچنین زمینهساز خشونت، بیاعتمادی و قطبی شدن جامعه است. اعتراضات اجتماعیای که با سرکوب یا بیتوجهی مواجه میشوند، در غیاب مجرای گفتوگوی واقعی، به شکلهای رادیکال و گاه ویرانگر بروز مییابند. جنبشهای مدنی، مانند جنبش زنان در ایران یا جنبش سیاهپوستان در آمریکا، وقتی با شنیدن، همدلی و مذاکره همراه میشوند، امکان حل مسالمتآمیز مطالبات را فراهم میکنند. اما وقتی راه گفتوگو بسته میشود، جامعه به سوی تنش دائمی میرود.
در نهایت، گفتوگو نه تنها راه رسیدن به حقیقت است، بلکه خود نوعی کنش در راستای حقیقت به شمار میآید. گفتوگو یعنی پذیرفتن اینکه دیگری نیز سهمی از حقیقت دارد. به تعبیر گادامر، فیلسوف هرمنوتیک، «گفتوگو، فرآیندی است که در آن حقیقت بین طرفین اتفاق میافتد، نه در مالکیت هیچیک از آنهاست.» بنابراین، اگر بخواهیم در جامعهای زیست کنیم که حقیقت در آن زنده باشد، باید فرهنگ گفتوگو را نهفقط در سیاست، بلکه در خانواده، آموزش و زندگی روزمره نهادینه کنیم.
#گفتگو #قدرت_بی_قدرتان #زندگی_در_حقیقت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
💯16💔3❤2👍2
حداقل سهم من از مبارزه با استبداد:
دروغ نگویم و دروغها را باور نکنم!
پیام همراهان
در کتاب قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول به نکتهای بنیادین اشاره میکند:
نظامهای استبدادی تنها با زور و خشونت باقی نمیمانند؛ آنها از سکوت مردم، از پذیرفتن دروغها، از همراهی روزمرهی ما با نادرستیها جان میگیرند.
وقتی دروغی را میدانیم، اما وانمود میکنیم که باورش کردهایم؛ وقتی برای حفظ موقعیت، معاش یا امنیت، بیصدا دروغ را تکرار میکنیم؛ داریم به نظامی که ما را خُرد میکند، قدرت میدهیم.
اما اگر هر فردحتی در کوچکترین سطح تصمیم بگیرد با دروغ همراه نباشد و در دایرهی حقیقت زندگی کند، آن نظام شروع به ترک برداشتن میکند. نه با شورش و خشونت، بلکه با کنار کشیدن مشروعیتی که از ما قرض گرفته بود.
اینجا سهم من و تو آغاز میشود.
لازم نیست قهرمان باشیم؛ لازم نیست فریاد بزنیم یا خطر کنیم. کافیست دروغ را نپذیریم. تکرار نکنیم. باور نکنیم.
اگر امروز در محل کار، در جمع دوستان، یا حتی در خلوت ذهنمان، فقط یک بار دروغی را رد کنیم، جهان کمی بهتر شده است.
و اگر هزاران نفر چنین کنند، دیوار فرو میریزد.
آزادی، همیشه از یک انتخاب ساده شروع میشود:
اینکه با حقیقت باشیم حتی اگر تنها باشیم.
#قدرت_بیقدرتان
#نه_به_دروغ
#مسئولیت_فردی
#استبداد
#با_حقیقت_زندگی_کنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دروغ نگویم و دروغها را باور نکنم!
پیام همراهان
در کتاب قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول به نکتهای بنیادین اشاره میکند:
نظامهای استبدادی تنها با زور و خشونت باقی نمیمانند؛ آنها از سکوت مردم، از پذیرفتن دروغها، از همراهی روزمرهی ما با نادرستیها جان میگیرند.
وقتی دروغی را میدانیم، اما وانمود میکنیم که باورش کردهایم؛ وقتی برای حفظ موقعیت، معاش یا امنیت، بیصدا دروغ را تکرار میکنیم؛ داریم به نظامی که ما را خُرد میکند، قدرت میدهیم.
اما اگر هر فردحتی در کوچکترین سطح تصمیم بگیرد با دروغ همراه نباشد و در دایرهی حقیقت زندگی کند، آن نظام شروع به ترک برداشتن میکند. نه با شورش و خشونت، بلکه با کنار کشیدن مشروعیتی که از ما قرض گرفته بود.
اینجا سهم من و تو آغاز میشود.
لازم نیست قهرمان باشیم؛ لازم نیست فریاد بزنیم یا خطر کنیم. کافیست دروغ را نپذیریم. تکرار نکنیم. باور نکنیم.
اگر امروز در محل کار، در جمع دوستان، یا حتی در خلوت ذهنمان، فقط یک بار دروغی را رد کنیم، جهان کمی بهتر شده است.
و اگر هزاران نفر چنین کنند، دیوار فرو میریزد.
آزادی، همیشه از یک انتخاب ساده شروع میشود:
اینکه با حقیقت باشیم حتی اگر تنها باشیم.
#قدرت_بیقدرتان
#نه_به_دروغ
#مسئولیت_فردی
#استبداد
#با_حقیقت_زندگی_کنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💯30❤5👍3
سبزیفروش فرمانبر؛ تابلویی که حقیقت را پنهان میکند!
پیام همراهان
در یکی از تأملبرانگیزترین نوشتههای سیاسی سده گذشته، واتسلاف هاول – نویسنده، نمایشنامهنویس و رئیسجمهور بعدی چک – از یک سبزیفروش ساده سخن میگوید که در ویترین مغازهاش تابلویی نصب کرده: «کارگران جهان متحد شوید!»
او این شعار را نه از سر باور، بلکه از سر ترس و عادت آویخته است. او میداند که نادیده گرفتن این «وظیفهی نمایشی» ممکن است هزینه داشته باشد؛ پس تن میدهد. در ظاهر، این یک حرکت بیاهمیت است؛ اما بهزعم هاول، همین رفتارهای ظاهراً بیخطر، ستونهای رژیمهای تمامیتخواه را نگاه میدارند.
هاول نشان میدهد که قدرت نظامهای توتالیتر، فقط در اسلحه و زندان نیست؛ بلکه در نمایشهای روزمرهی اطاعت از سوی شهروندان است. هر فردی که تابلو را بیاعتقاد نصب میکند، هر کارمندی که شعار را بدون فکر تکرار میکند، و هر انسانی که از ترس یا مصلحت، دروغ رسمی را بازتولید میکند، بخشی از ماشین سرکوب میشود.
اما همین سبزیفروش، اگر تصمیم بگیرد تابلو را برندارد، اگر دروغ را تکرار نکند، حتی بیسروصدا، در حقیقت زندگی کرده است. این، بهزعم هاول، یک کنش سیاسی است. مقاومتی آرام اما ریشهدار.
ما امروز در ایران، زیر سایهی رژیمی زندگی میکنیم که مانند همهی حکومتهای تمامیتخواه، از طریق ترس و نمایش وفاداری ظاهری ادامه مییابد. نه فقط با سرکوب، که با سکوت، با همراهی ناخواسته، با آیینهای تکرارشوندهی دروغ.
تکرار شعارها، حضور در مراسم حکومتی، امضای طومارهای فرمایشی، یا حتی فقط وانمود کردن به همراهی — همه تابلوهاییاند در ویترین زندگیمان.
شاید وقت آن رسیده باشد که تابلو را برداریم.
نه لزوماً با فریاد،
بلکه با حقیقت.
#واتسلاو_هاول #قدرت_بی_قدرتان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری__مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام همراهان
در یکی از تأملبرانگیزترین نوشتههای سیاسی سده گذشته، واتسلاف هاول – نویسنده، نمایشنامهنویس و رئیسجمهور بعدی چک – از یک سبزیفروش ساده سخن میگوید که در ویترین مغازهاش تابلویی نصب کرده: «کارگران جهان متحد شوید!»
او این شعار را نه از سر باور، بلکه از سر ترس و عادت آویخته است. او میداند که نادیده گرفتن این «وظیفهی نمایشی» ممکن است هزینه داشته باشد؛ پس تن میدهد. در ظاهر، این یک حرکت بیاهمیت است؛ اما بهزعم هاول، همین رفتارهای ظاهراً بیخطر، ستونهای رژیمهای تمامیتخواه را نگاه میدارند.
هاول نشان میدهد که قدرت نظامهای توتالیتر، فقط در اسلحه و زندان نیست؛ بلکه در نمایشهای روزمرهی اطاعت از سوی شهروندان است. هر فردی که تابلو را بیاعتقاد نصب میکند، هر کارمندی که شعار را بدون فکر تکرار میکند، و هر انسانی که از ترس یا مصلحت، دروغ رسمی را بازتولید میکند، بخشی از ماشین سرکوب میشود.
اما همین سبزیفروش، اگر تصمیم بگیرد تابلو را برندارد، اگر دروغ را تکرار نکند، حتی بیسروصدا، در حقیقت زندگی کرده است. این، بهزعم هاول، یک کنش سیاسی است. مقاومتی آرام اما ریشهدار.
ما امروز در ایران، زیر سایهی رژیمی زندگی میکنیم که مانند همهی حکومتهای تمامیتخواه، از طریق ترس و نمایش وفاداری ظاهری ادامه مییابد. نه فقط با سرکوب، که با سکوت، با همراهی ناخواسته، با آیینهای تکرارشوندهی دروغ.
تکرار شعارها، حضور در مراسم حکومتی، امضای طومارهای فرمایشی، یا حتی فقط وانمود کردن به همراهی — همه تابلوهاییاند در ویترین زندگیمان.
شاید وقت آن رسیده باشد که تابلو را برداریم.
نه لزوماً با فریاد،
بلکه با حقیقت.
#واتسلاو_هاول #قدرت_بی_قدرتان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری__مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍31💯5🕊4❤3
از استبداد به تمامیتخواهی: چهرهی پیچیدهتر سرکوب در جمهوری اسلامی!
پیام همراهان
در طول تاریخ، بسیاری از مردم زیر سلطهی حکومتهای استبدادی زیستهاند. در چنین حکومتهایی، قدرت بیواسطه و خشن است: یک پادشاه، یک دیکتاتور نظامی یا یک فرمانده مطلق، همهچیز را با زور و تهدید پیش میبرد. در این نوع رژیم، مردم بهخوبی میدانند که چه کسی بر آنها سلطه دارد و چرا باید بترسند.
اما خطرناکتر از استبداد آشکار، حکومتهای تمامیتخواه (پساتوتالیتری) هستند؛ نظامهایی که با ابزار دروغ، سانسور، ظاهرسازی و ایدئولوژی، چهرهای معقول و مشروع از خود به نمایش میگذارند، اما در باطن، حقیقت را خفه و آزادی را دفن میکنند.
واتسلاو هاول، نویسنده و روشنفکر اهل چکسلواکی، در کتاب قدرت بیقدرتان توضیح میدهد که در این نوع حکومت، مردم ناخواسته به نگهبانان دروغ تبدیل میشوند. این دیگر فقط پلیس مخفی نیست که مراقب است، بلکه خودِ مردم به دیدهبانهای نظام بدل میشوند، چون ساختار حکومت آنان را وادار میکند در نمایش مشروعیت شرکت کنند.
تصور کنید کارمندی در یک ادارهی دولتی. از او خواسته میشود گزارشی را امضا کند که حاوی اطلاعات دروغین درباره پیشرفت پروژهای شکستخورده است. او میداند این آمار ساختگی است. اما اگر امضا نکند، امنیت شغلیاش به خطر میافتد، یا ممکن است به «بیوفایی به نظام» متهم شود. پس امضا میکند. نه از روی باور، بلکه برای بقا. این کارمند، نماد انسانیست که میان حقیقت و امنیت، دومی را انتخاب میکند — و همین انتخابهای کوچک، پایههای یک نظام تمامیتخواه را پابرجا نگه میدارد.
در حکومتهای تمامیتخواه، دیگر فقط ترس از زندان نیست که مردم را ساکت نگه میدارد؛ بلکه ترس از طرد شدن، بیکار شدن، حذف شدن از اجتماع، یا برچسب خوردن. در این فضا، دروغ رسمی به یک «عرف» تبدیل میشود، و زندگی در حقیقت به یک «خطر».
این الگو برای ما آشناست. نظامی که با شعار عدالت، بیعدالتی را نهادینه کرده است. با ادعای اخلاق، دروغ را به زبان رسمی بدل کرده. نظامی که مشارکت در دروغ را معیار وفاداری میداند و سکوت را فضیلت.
اما قدرت در چنین نظامهایی، برخلاف ظاهرش، شکننده است. وقتی مردم تصمیم بگیرند دیگر در این بازی دروغ شرکت نکنند، نظام شروع به ترک برداشتن میکند.
وقتی کارمندی از امضای گزارش ساختگی سر باز زند، وقتی معلمی از تکرار یک دروغ ایدئولوژیک در کلاس خودداری کند، وقتی دانشجویی از نمایش ظاهری وفاداری بیرون بزند — اینها گامهایی کوچکاند، اما گسلهایی عمیق در پیکرهی سلطه.
هاول مینویسد: «زندگی در حقیقت» راه رهایی است.
ما نیز، اگر میخواهیم از این ساختار پوسیده عبور کنیم، باید تصمیم بگیریم از زیر بار دروغ بیرون بیاییم.
با نه گفتن، با امتناع، با آشکار کردن واقعیت – هرچند کوچک و شخصی.
قدرت ما، قدرت بیقدرتان است.
قدرت کسانی که تصمیم میگیرند دیگر در نمایش دروغ شرکت نکنند.
و این، آغاز فروپاشی هر نظامیست که بر دروغ استوار است.
#قدرت_بی_قدرتان #نافرمانی_مدنی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام همراهان
در طول تاریخ، بسیاری از مردم زیر سلطهی حکومتهای استبدادی زیستهاند. در چنین حکومتهایی، قدرت بیواسطه و خشن است: یک پادشاه، یک دیکتاتور نظامی یا یک فرمانده مطلق، همهچیز را با زور و تهدید پیش میبرد. در این نوع رژیم، مردم بهخوبی میدانند که چه کسی بر آنها سلطه دارد و چرا باید بترسند.
اما خطرناکتر از استبداد آشکار، حکومتهای تمامیتخواه (پساتوتالیتری) هستند؛ نظامهایی که با ابزار دروغ، سانسور، ظاهرسازی و ایدئولوژی، چهرهای معقول و مشروع از خود به نمایش میگذارند، اما در باطن، حقیقت را خفه و آزادی را دفن میکنند.
واتسلاو هاول، نویسنده و روشنفکر اهل چکسلواکی، در کتاب قدرت بیقدرتان توضیح میدهد که در این نوع حکومت، مردم ناخواسته به نگهبانان دروغ تبدیل میشوند. این دیگر فقط پلیس مخفی نیست که مراقب است، بلکه خودِ مردم به دیدهبانهای نظام بدل میشوند، چون ساختار حکومت آنان را وادار میکند در نمایش مشروعیت شرکت کنند.
تصور کنید کارمندی در یک ادارهی دولتی. از او خواسته میشود گزارشی را امضا کند که حاوی اطلاعات دروغین درباره پیشرفت پروژهای شکستخورده است. او میداند این آمار ساختگی است. اما اگر امضا نکند، امنیت شغلیاش به خطر میافتد، یا ممکن است به «بیوفایی به نظام» متهم شود. پس امضا میکند. نه از روی باور، بلکه برای بقا. این کارمند، نماد انسانیست که میان حقیقت و امنیت، دومی را انتخاب میکند — و همین انتخابهای کوچک، پایههای یک نظام تمامیتخواه را پابرجا نگه میدارد.
در حکومتهای تمامیتخواه، دیگر فقط ترس از زندان نیست که مردم را ساکت نگه میدارد؛ بلکه ترس از طرد شدن، بیکار شدن، حذف شدن از اجتماع، یا برچسب خوردن. در این فضا، دروغ رسمی به یک «عرف» تبدیل میشود، و زندگی در حقیقت به یک «خطر».
این الگو برای ما آشناست. نظامی که با شعار عدالت، بیعدالتی را نهادینه کرده است. با ادعای اخلاق، دروغ را به زبان رسمی بدل کرده. نظامی که مشارکت در دروغ را معیار وفاداری میداند و سکوت را فضیلت.
اما قدرت در چنین نظامهایی، برخلاف ظاهرش، شکننده است. وقتی مردم تصمیم بگیرند دیگر در این بازی دروغ شرکت نکنند، نظام شروع به ترک برداشتن میکند.
وقتی کارمندی از امضای گزارش ساختگی سر باز زند، وقتی معلمی از تکرار یک دروغ ایدئولوژیک در کلاس خودداری کند، وقتی دانشجویی از نمایش ظاهری وفاداری بیرون بزند — اینها گامهایی کوچکاند، اما گسلهایی عمیق در پیکرهی سلطه.
هاول مینویسد: «زندگی در حقیقت» راه رهایی است.
ما نیز، اگر میخواهیم از این ساختار پوسیده عبور کنیم، باید تصمیم بگیریم از زیر بار دروغ بیرون بیاییم.
با نه گفتن، با امتناع، با آشکار کردن واقعیت – هرچند کوچک و شخصی.
قدرت ما، قدرت بیقدرتان است.
قدرت کسانی که تصمیم میگیرند دیگر در نمایش دروغ شرکت نکنند.
و این، آغاز فروپاشی هر نظامیست که بر دروغ استوار است.
#قدرت_بی_قدرتان #نافرمانی_مدنی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤19💯8🕊2
اگر اعتراض کنید، نمیآیم!
از وکالت تا ولایت؛ وقتی نماینده، ارباب موکلان میشود
✍️خیام عباسی، جامعهشناس
غلامرصا تاجگردون نماینده گچساران که در انتخابات قبلی به دلیل تخلف انتخاباتی، اعتبارنامهاش توسط نمایندگان مجلس تأیید نشد و از مجلس اخراجش کردند، در یک جلسه با تعدادی از موکلین و منتقدان خود گفته است (نقل به مضمون): چرا اعتراض میکنید؟. اگر به اعتراض و انتقاد ادامه بدهید، رهایتان میکنم و در تهران مینشینم، کاری هم از دستتان برنمیآید چون نماینده هستم.
پارلمانی که تاجگردون عضو آن است، نتیجۀ تئوریپردازیهای فیلسوفان غربی است و بعید است نامبرده از مکانیزم آن و ضرورت پاسخگویی وکیل به موکلان آگاه باشد. اگر او با مکانیزمی کاملاً دموکراتیک انتخاب شده بود، همین چند جمله حق عزل او را به موکلانش میداد و موکلانش - حتا آن درصدی که به او رأی ندادهاند- قادر بودند به راحتی، کرسی قرمز ِ پُر آبونان را از زیر پای او بکشند. اما دریغا که... .
اما، فیلسوفانی چون روسو و لاک بر این اصل پای فشردهاند که قدرت سیاسی ریشه در حقوق انتخاباتی مردم دارد. نماینده، وکیلِ موکلان است، نه ارباب آنان. موکل، وکیل را استخدام میکند تا کارهای او را انجام بدهد. این رابطه در ایران برعکس شده است. هنگامی که نمایندهای میگوید: «رهایتان میکنم و کاری نمیتوانید بکنید چون نماینده هستم» در واقع خود را فراتر از مردم مینهد و رابطۀ عمودی ِ فرادست - فرودست را جایگزین رابطۀ افقی ِ خادم - موکل میکند. این سخن، مشروعیت نمایندگی را از اساس تخریب میکند.
حقِ اعتراض و نقد، خون جاری در رگهای دموکراسی است. جان استوارت میل در رساله جاودان «دربارۀ آزادی» هشدار داده است که خاموش کردن صداهای مخالف، جامعه را به ورطۀ «استبداد خاموش» میکشاند. عبارت «اعتراض میکنید» نهتنها حق مردم را تحقیر میکند، بلکه خطر تبدیل نمایندگی به پدرسالاری سیاسی را آشکار میسازد. نمایندهای که نقد و اعتراض را با تهدید پاسخ میدهد، گویی خود را «پدر و دانای کل جامعه» میپندارد.
البته چنین آدمی حتا مصونیت پارلمانی را هم درک نکرده است. مصونیت پارلمانی، حربهای برای دفاع از استقلال نهاد قانونگذاری در برابر فشارهای بیرونی است. این دیدگاه را منتسکیو، نظریهپرداز تفکیک قوا نوشته است. اما هنگامی که نمایندهای با تکیه بر این مصونیت فریاد میزند:«کاری از دستتان برنمیآید»، این امتیاز را به سلاحی برای مصونیت از پاسخگویی بدل میکند. این همان فساد نهادی است که ارسطو نسبت به آن هشدار داده است؛ یعنی تبدیل دموکراسی به اولیگارشی خودکامه.
هابرماس و دیگر نظریهپردازان دموکراسی ِ گفتوگومحور تأکید دارند که مشروعیت نهادها در گرو دادوستد پیوسته با ارادۀ مردم است. اعلام «در تهران مینشینم» و تهدید به ترک مسئولیت، نشاندهندۀ گسست ارادۀ نماینده از ارادۀ موکلان است. این سخن، آشکارا میگوید نفع شخصی یا موقعیت من بر خدمت به شما ارجحیت دارد.
حتی ادموند برک که از استقلال رأی نماینده دفاع میکرد، هرگز حق تحقیر مردم یا انکار پاسخگویی را مجاز نمیشمرد. آنچه این جا رخ داده، سقوط از اخلاق نمایندگی به ورطۀ نخوت قدرت است. نمایندهای که تهدید به «رها کردن» مردم میکند، گویی نمایندگی را ملک شخصی خود میپندارد، نه امانتی عمومی.
این سخن، سه زنگخطر بزرگ را به صدا درمیآورد:
اول، فراموشی ریشههای مردمی قدرت (روسو)؛
دوم، تبدیل نقد به «تهدید» (نفی آزادی بیان میل)؛
و سوم، سوءاستفاده از نهادهای دموکراتیک برای تثبیت بیمسئولیتی (ارسطو).
همانگونه که روسو هشدار داد قدرتی که از مردم برمیخیزد، اگر در خدمت مردم نباشد، مشروعیت خود را میکُشد.
این نماینده، با گفتارش، نهتنها مشروعیت خودش را خدشهدار کرده، بلکه خطر بیاعتمادی به نهاد نمایندگی را نیز دامن زده است.
اینکه کدامیک از نهادها و سازمانهای حکومتی در نبود حق عزل مردم، از این نماینده پاسخ و توضیح بخواهند، در اصول اساسی و حقوق سیاسی مردم غایب است. در واقع برای چنین نمایندهای هم روشن است که ارکان حکومت از او توضیح نمیخواهند. هرچه هست، حتا رنگ ظاهری هم از سیستم انتخاباتی در ایران باقی نمانده است. اگرنه چنین افرادی، نمایندگی مردم را در لیست آرزوهایشان مینوشتند.
آنچه خواندید یادداشت تحلیلی خیام عباسی (جامعهشناس) است که در کانال تلگرامیاش (شرنگ) منتشر شده است.
#مشروعیت #بحران_مشروعیت #دموکراسی #مسئولیت #شفافیت #قدرت #نمایندگی #پاسخگویی #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از وکالت تا ولایت؛ وقتی نماینده، ارباب موکلان میشود
✍️خیام عباسی، جامعهشناس
غلامرصا تاجگردون نماینده گچساران که در انتخابات قبلی به دلیل تخلف انتخاباتی، اعتبارنامهاش توسط نمایندگان مجلس تأیید نشد و از مجلس اخراجش کردند، در یک جلسه با تعدادی از موکلین و منتقدان خود گفته است (نقل به مضمون): چرا اعتراض میکنید؟. اگر به اعتراض و انتقاد ادامه بدهید، رهایتان میکنم و در تهران مینشینم، کاری هم از دستتان برنمیآید چون نماینده هستم.
پارلمانی که تاجگردون عضو آن است، نتیجۀ تئوریپردازیهای فیلسوفان غربی است و بعید است نامبرده از مکانیزم آن و ضرورت پاسخگویی وکیل به موکلان آگاه باشد. اگر او با مکانیزمی کاملاً دموکراتیک انتخاب شده بود، همین چند جمله حق عزل او را به موکلانش میداد و موکلانش - حتا آن درصدی که به او رأی ندادهاند- قادر بودند به راحتی، کرسی قرمز ِ پُر آبونان را از زیر پای او بکشند. اما دریغا که... .
اما، فیلسوفانی چون روسو و لاک بر این اصل پای فشردهاند که قدرت سیاسی ریشه در حقوق انتخاباتی مردم دارد. نماینده، وکیلِ موکلان است، نه ارباب آنان. موکل، وکیل را استخدام میکند تا کارهای او را انجام بدهد. این رابطه در ایران برعکس شده است. هنگامی که نمایندهای میگوید: «رهایتان میکنم و کاری نمیتوانید بکنید چون نماینده هستم» در واقع خود را فراتر از مردم مینهد و رابطۀ عمودی ِ فرادست - فرودست را جایگزین رابطۀ افقی ِ خادم - موکل میکند. این سخن، مشروعیت نمایندگی را از اساس تخریب میکند.
حقِ اعتراض و نقد، خون جاری در رگهای دموکراسی است. جان استوارت میل در رساله جاودان «دربارۀ آزادی» هشدار داده است که خاموش کردن صداهای مخالف، جامعه را به ورطۀ «استبداد خاموش» میکشاند. عبارت «اعتراض میکنید» نهتنها حق مردم را تحقیر میکند، بلکه خطر تبدیل نمایندگی به پدرسالاری سیاسی را آشکار میسازد. نمایندهای که نقد و اعتراض را با تهدید پاسخ میدهد، گویی خود را «پدر و دانای کل جامعه» میپندارد.
البته چنین آدمی حتا مصونیت پارلمانی را هم درک نکرده است. مصونیت پارلمانی، حربهای برای دفاع از استقلال نهاد قانونگذاری در برابر فشارهای بیرونی است. این دیدگاه را منتسکیو، نظریهپرداز تفکیک قوا نوشته است. اما هنگامی که نمایندهای با تکیه بر این مصونیت فریاد میزند:«کاری از دستتان برنمیآید»، این امتیاز را به سلاحی برای مصونیت از پاسخگویی بدل میکند. این همان فساد نهادی است که ارسطو نسبت به آن هشدار داده است؛ یعنی تبدیل دموکراسی به اولیگارشی خودکامه.
هابرماس و دیگر نظریهپردازان دموکراسی ِ گفتوگومحور تأکید دارند که مشروعیت نهادها در گرو دادوستد پیوسته با ارادۀ مردم است. اعلام «در تهران مینشینم» و تهدید به ترک مسئولیت، نشاندهندۀ گسست ارادۀ نماینده از ارادۀ موکلان است. این سخن، آشکارا میگوید نفع شخصی یا موقعیت من بر خدمت به شما ارجحیت دارد.
حتی ادموند برک که از استقلال رأی نماینده دفاع میکرد، هرگز حق تحقیر مردم یا انکار پاسخگویی را مجاز نمیشمرد. آنچه این جا رخ داده، سقوط از اخلاق نمایندگی به ورطۀ نخوت قدرت است. نمایندهای که تهدید به «رها کردن» مردم میکند، گویی نمایندگی را ملک شخصی خود میپندارد، نه امانتی عمومی.
این سخن، سه زنگخطر بزرگ را به صدا درمیآورد:
اول، فراموشی ریشههای مردمی قدرت (روسو)؛
دوم، تبدیل نقد به «تهدید» (نفی آزادی بیان میل)؛
و سوم، سوءاستفاده از نهادهای دموکراتیک برای تثبیت بیمسئولیتی (ارسطو).
همانگونه که روسو هشدار داد قدرتی که از مردم برمیخیزد، اگر در خدمت مردم نباشد، مشروعیت خود را میکُشد.
این نماینده، با گفتارش، نهتنها مشروعیت خودش را خدشهدار کرده، بلکه خطر بیاعتمادی به نهاد نمایندگی را نیز دامن زده است.
اینکه کدامیک از نهادها و سازمانهای حکومتی در نبود حق عزل مردم، از این نماینده پاسخ و توضیح بخواهند، در اصول اساسی و حقوق سیاسی مردم غایب است. در واقع برای چنین نمایندهای هم روشن است که ارکان حکومت از او توضیح نمیخواهند. هرچه هست، حتا رنگ ظاهری هم از سیستم انتخاباتی در ایران باقی نمانده است. اگرنه چنین افرادی، نمایندگی مردم را در لیست آرزوهایشان مینوشتند.
آنچه خواندید یادداشت تحلیلی خیام عباسی (جامعهشناس) است که در کانال تلگرامیاش (شرنگ) منتشر شده است.
#مشروعیت #بحران_مشروعیت #دموکراسی #مسئولیت #شفافیت #قدرت #نمایندگی #پاسخگویی #استبداد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊12👍6❤2
انتقال قدرت کهریزی به مکان نامعلوم؛ نگرانیها از پروندهسازی جدید
به گزارش منابع مطلع، قدرت کهریزی، زندانی سیاسی محبوس در بند زندانیان سیاسی زندان اوین، روز هشتم مهرماه به مکانی نامعلوم منتقل شده است. همبندیهای او میگویند این انتقال ناگهانی میتواند با هدف «پروندهسازی جدید» علیه وی صورت گرفته باشد.
کهریزی که تنها پنج ماه به پایان دوران محکومیتش باقی مانده، پیشتر مشمول عفو شده بود. همبندیهای او در زندان اوین معتقدند انتقال اخیر احتمالاً یا به بند ۲۰۹ اوین و سلول انفرادی صورت گرفته، یا او را به زندان قم منتقل کردهاند.
بر اساس روایت نزدیکان، سرنوشت خانوادگی قدرت کهریزی با فشارها و سرکوبهای جمهوری اسلامی گره خورده است. گفته میشود برادر او، که از نیروهای سرکوب در کرمانشاه بود، زمانی که از شلیک به مردم سر باز زد کشته شد و پیکرش مخفیانه دفن گردید. پس از آن، پدر او بر اثر فشار روحی جان باخت، سپس مادرش و قدرت بازداشت شدند.
روز گذشته جمعی از زندانیان سیاسی اوین در واکنش به انتقال ناگهانی کهریزی در حیاط زندان دست به تحصن زدند. آنان تأکید میکنند که «با هر ایدئولوژی و پیشینهای» چنین رفتارهایی علیه زندانیان سیاسی ناعادلانه است و بیاطلاعی از سرنوشت او میتواند زمینهساز برخوردهای شدیدتر با سایر زندانیان شود.
به گفتهی منابع داخل زندان، عدم اطلاعرسانی و قطع ارتباط در چنین مواردی غالباً نشانهی تدارک پروندههای جدید علیه زندانیان است؛ اتفاقی که در مورد قدرت کهریزی نیز بیم آن میرود.
درباره پرونده قدرت کهریزی در منابع حقوق بشری، اطلاعات چندانی منتشر نشده است، او از جمله زندانیان سیاسیای است که کسی را ندارد که پیگیر پروندهاش باشد.
#قدرت_کهریزی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش منابع مطلع، قدرت کهریزی، زندانی سیاسی محبوس در بند زندانیان سیاسی زندان اوین، روز هشتم مهرماه به مکانی نامعلوم منتقل شده است. همبندیهای او میگویند این انتقال ناگهانی میتواند با هدف «پروندهسازی جدید» علیه وی صورت گرفته باشد.
کهریزی که تنها پنج ماه به پایان دوران محکومیتش باقی مانده، پیشتر مشمول عفو شده بود. همبندیهای او در زندان اوین معتقدند انتقال اخیر احتمالاً یا به بند ۲۰۹ اوین و سلول انفرادی صورت گرفته، یا او را به زندان قم منتقل کردهاند.
بر اساس روایت نزدیکان، سرنوشت خانوادگی قدرت کهریزی با فشارها و سرکوبهای جمهوری اسلامی گره خورده است. گفته میشود برادر او، که از نیروهای سرکوب در کرمانشاه بود، زمانی که از شلیک به مردم سر باز زد کشته شد و پیکرش مخفیانه دفن گردید. پس از آن، پدر او بر اثر فشار روحی جان باخت، سپس مادرش و قدرت بازداشت شدند.
روز گذشته جمعی از زندانیان سیاسی اوین در واکنش به انتقال ناگهانی کهریزی در حیاط زندان دست به تحصن زدند. آنان تأکید میکنند که «با هر ایدئولوژی و پیشینهای» چنین رفتارهایی علیه زندانیان سیاسی ناعادلانه است و بیاطلاعی از سرنوشت او میتواند زمینهساز برخوردهای شدیدتر با سایر زندانیان شود.
به گفتهی منابع داخل زندان، عدم اطلاعرسانی و قطع ارتباط در چنین مواردی غالباً نشانهی تدارک پروندههای جدید علیه زندانیان است؛ اتفاقی که در مورد قدرت کهریزی نیز بیم آن میرود.
درباره پرونده قدرت کهریزی در منابع حقوق بشری، اطلاعات چندانی منتشر نشده است، او از جمله زندانیان سیاسیای است که کسی را ندارد که پیگیر پروندهاش باشد.
#قدرت_کهریزی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊16❤6
قدرت واقعی در همبستگی ماست، نه در سرکوب رژیم
رژیم با پراکنده کردن مخالفان، دامنزدن به بیاعتمادی و ایجاد شک و تردید، میکوشد ما را تضعیف کند. اما تجربه تاریخ نشان میدهد که قدرت واقعی در دستان مردم است، اگر متحد شوند. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند کنار گذاشتن حاشیهسازیها و پرهیز از اتهامزنی به یکدیگریم؛ چرا که تنها با تمرکز بر هدف اصلی، یعنی سرنگونی رژیم سرکوبگر و برقراری دموکراسی، میتوانیم آیندهای نو بسازیم.
نمونههای تاریخی گواه روشن این حقیقتاند. در آفریقای جنوبی، اعتصابهای کارگری، تحریمهای اجتماعی و فشار بینالمللی در کنار مقاومت پیگیر مردم، پایههای آپارتاید را در هم شکست. در لهستان، جنبش «همبستگی» با سازماندهی کارگران و اتحاد گسترده جامعه توانست حکومت کمونیستی را به عقبنشینی وادار کند. در چکسلواکی، اعتصابات دانشجویی و تجمعات مسالمتآمیز موجی آفرید که به «انقلاب مخملی» و گذار آرام به دموکراسی انجامید. اینها نشان میدهد که مبارزات بیخشونت، اگر پیوسته و گسترده باشد، قادر است حتی قدرتمندترین حکومتها را به زانو درآورد.
سازماندهی اعتراضات مسالمتآمیز، اعتصابات سراسری، و اشکال گوناگون نافرمانی مدنی ابزارهایی هستند که هزینه سرکوب را برای رژیم بالا میبرند. تداوم این کنشها، حتی اگر کوچک به نظر برسند، تأثیرات بزرگی بر جای میگذارند. هر بار که مردم از همکاری با سرکوبگران خودداری میکنند، هر بار که اعتصاب یا تحریمی شکل میگیرد، رژیم اندکی عقبنشینی میکند. همین عقبنشینیهای پیدرپی است که سرانجام ماشین سرکوب را فرسوده و ضعیف میسازد.
امروز نشانههای این فرسایش آشکار است. قوای سرکوب، با وجود خشونت عریان، دچار تحلیل روحی و شکاف درونی شدهاند. وفاداران به رژیم نیز در برابر واقعیتهای جامعه و بحرانهای پیدرپی دچار تردید و دوگانگی شدهاند. این یعنی لحظهای تاریخی در حال شکلگیری است: زمانی که باور به قدرت جمعی، از کلام به عمل بدل میشود.
بیایید بر سر این اصل ساده همداستان شویم: مردم متحد میتوانند بزرگترین قدرتها را به زانو درآورند. آیندهای آزاد و دموکراتیک تنها با دستان خود ما ساخته خواهد شد.
#همبستگی #مشارکت_مدنی #اتحاد_رمز_پیروزی #قدرت_ما_جمع_ماست #مبارزه_مدنی #ایران #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رژیم با پراکنده کردن مخالفان، دامنزدن به بیاعتمادی و ایجاد شک و تردید، میکوشد ما را تضعیف کند. اما تجربه تاریخ نشان میدهد که قدرت واقعی در دستان مردم است، اگر متحد شوند. امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند کنار گذاشتن حاشیهسازیها و پرهیز از اتهامزنی به یکدیگریم؛ چرا که تنها با تمرکز بر هدف اصلی، یعنی سرنگونی رژیم سرکوبگر و برقراری دموکراسی، میتوانیم آیندهای نو بسازیم.
نمونههای تاریخی گواه روشن این حقیقتاند. در آفریقای جنوبی، اعتصابهای کارگری، تحریمهای اجتماعی و فشار بینالمللی در کنار مقاومت پیگیر مردم، پایههای آپارتاید را در هم شکست. در لهستان، جنبش «همبستگی» با سازماندهی کارگران و اتحاد گسترده جامعه توانست حکومت کمونیستی را به عقبنشینی وادار کند. در چکسلواکی، اعتصابات دانشجویی و تجمعات مسالمتآمیز موجی آفرید که به «انقلاب مخملی» و گذار آرام به دموکراسی انجامید. اینها نشان میدهد که مبارزات بیخشونت، اگر پیوسته و گسترده باشد، قادر است حتی قدرتمندترین حکومتها را به زانو درآورد.
سازماندهی اعتراضات مسالمتآمیز، اعتصابات سراسری، و اشکال گوناگون نافرمانی مدنی ابزارهایی هستند که هزینه سرکوب را برای رژیم بالا میبرند. تداوم این کنشها، حتی اگر کوچک به نظر برسند، تأثیرات بزرگی بر جای میگذارند. هر بار که مردم از همکاری با سرکوبگران خودداری میکنند، هر بار که اعتصاب یا تحریمی شکل میگیرد، رژیم اندکی عقبنشینی میکند. همین عقبنشینیهای پیدرپی است که سرانجام ماشین سرکوب را فرسوده و ضعیف میسازد.
امروز نشانههای این فرسایش آشکار است. قوای سرکوب، با وجود خشونت عریان، دچار تحلیل روحی و شکاف درونی شدهاند. وفاداران به رژیم نیز در برابر واقعیتهای جامعه و بحرانهای پیدرپی دچار تردید و دوگانگی شدهاند. این یعنی لحظهای تاریخی در حال شکلگیری است: زمانی که باور به قدرت جمعی، از کلام به عمل بدل میشود.
بیایید بر سر این اصل ساده همداستان شویم: مردم متحد میتوانند بزرگترین قدرتها را به زانو درآورند. آیندهای آزاد و دموکراتیک تنها با دستان خود ما ساخته خواهد شد.
#همبستگی #مشارکت_مدنی #اتحاد_رمز_پیروزی #قدرت_ما_جمع_ماست #مبارزه_مدنی #ایران #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤23👎2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛
تصاویری از قدرت و همبستگی ایرانیان در مهرماه ۱۴۰۱
مردم ایران اگر با هم در میدان مبارزه حضور داشته باشند، میتوانند بر دیکتاتوری فائق آیند و آن روز دور نیست که خیابانهای شهرهای ایران در تسخیر آزادیخواهان در آید. تاریخ نشان داده که همبستگی مردم، دیکتاتورها را به زانو درمیآورد.
از یاد نبریم جمهوری اسلامی با ایجاد اختلاف بین گروههای مخالف، سعی در تضعیف ما دارد. اما ما میتوانیم با تمرکز بر اشتراکاتمان، مانند خواست آزادی و عدالت، این ترفند را خنثی کنیم. بیایید از اتهامزنی به یکدیگر دست بکشیم و به جای آن، کمپینهای مشترکی برای اعتراضات بیخشونت راهاندازی کنیم. اعتصابات سراسری، تحصنهای مسالمتآمیز، و انتشار پیامهای متحد در فضای مجازی میتواند رژیم را تحت فشار قرار دهد و جهانیان را با ما همراه کند.
#علیه_فراموشی #زن_زندگى_آزادى #قدرت_مردم #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Ravaana_TavaanaTech
تصاویری از قدرت و همبستگی ایرانیان در مهرماه ۱۴۰۱
مردم ایران اگر با هم در میدان مبارزه حضور داشته باشند، میتوانند بر دیکتاتوری فائق آیند و آن روز دور نیست که خیابانهای شهرهای ایران در تسخیر آزادیخواهان در آید. تاریخ نشان داده که همبستگی مردم، دیکتاتورها را به زانو درمیآورد.
از یاد نبریم جمهوری اسلامی با ایجاد اختلاف بین گروههای مخالف، سعی در تضعیف ما دارد. اما ما میتوانیم با تمرکز بر اشتراکاتمان، مانند خواست آزادی و عدالت، این ترفند را خنثی کنیم. بیایید از اتهامزنی به یکدیگر دست بکشیم و به جای آن، کمپینهای مشترکی برای اعتراضات بیخشونت راهاندازی کنیم. اعتصابات سراسری، تحصنهای مسالمتآمیز، و انتشار پیامهای متحد در فضای مجازی میتواند رژیم را تحت فشار قرار دهد و جهانیان را با ما همراه کند.
#علیه_فراموشی #زن_زندگى_آزادى #قدرت_مردم #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Ravaana_TavaanaTech
👍25❤7💯1