آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بخشش یک متهم به قتل برای کمک به زنان بی‌سرپرست

خبرگزاری هرانا ـ #زن میانسال داماد متهم به قتل خود را که در یک قدمی چوبه‌دار بود بخشید تا پول دیه او را صرف کمک به #زنان بی‌سرپرست کند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از همشهری، ماجرای این قتل به ۱۰دی‌ماه سال ۸۹برمی‌گردد. آن روز مأموران کلانتری افسریه در جریان مرگ زنی در خانه‌اش قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. قربانی زن ۳۴ساله‌ای بود که گزارش مرگ او را دختر۱۴ساله‌اش به پلیس اعلام کرده بود. این دختر نوجوان به کارآگاهان گفت: “پدر و مادرم مدتی بود که با هم اختلاف داشتند به‌طوری که بیشتر وقت‌ها من برای درس خواندن به خانه مادربزرگم می‌رفتم”.

وی ادامه داد: “روز گذشته طبق معمول آنها با هم مشاجره کردند و من از خانه بیرون رفتم. وقتی برگشتم، مادرم روی زمین افتاده بود. هرچه صدایش کردم جوابم را نداد. پدرم هم خانه نبود. من که ترسیده بودم با اورژانس تماس گرفتم و وقتی آنها آمدند مشخص شد که مادرم به قتل رسیده است”.

با دستور قاضی ویژه قتل، جسد قربانی به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت مرگ وی مشخص شود. از سویی مظنون اصلی این پرونده همسر ۳۶ساله این زن بود که به‌گفته همسایه شب قبل از حادثه صدای دعوا و درگیری آنها به گوش می‌رسید. این مرد دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل همسرش اقرار کرد.

این مرد پس از اعتراف به قتل همسرش روانه زندان شد و مدتی بعد در شعبه ۱۱۳دادگاه پای میز محاکمه رفت. وی در پایان جلسه از سوی قضات به قصاص محکوم شد و حکم در شعبه نهم دیوان عالی کشور به مرحله تأیید رسید. درحالی‌که پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و متهم در یک قدمی چوبه دار قرار داشت، مادر مقتول به دادسرا رفت و داماد خود را بخشید. او اظهار کرد که می‌خواهد پول #دیه دخترش را صرف کمک به #زنان_بی‌سرپرست کند. بدین‌ترتیب با #بخشش اولیای دم، ‌مرد متهم به #قتل از چوبه دار فاصله گرفت تا به‌زودی از لحاظ جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری محاکمه شود.
@Tavaana_TavaanaTech
#مادر
اعدامی زنده‌شده همچنان نیازمند کمک

مرد اعدامی که دو سال قبل به جرم حمل مواد مخدر به‌ دار آویخته شد اما زنده ماند، به دلیل آسیب مغزی، دچار اختلالاتی شده و به درمان خارج از زندان نیاز دارد.به گزارش خبرنگار ما، این مرد که علیرضا نام دارد بهمن‌ماه دو سال قبل به جرم حمل مواد مخدر پای چوبه ‌دار رفت و در زندان بجنورد به دار آویخته شد. درحالی‌که جسد در کاور پزشکی قانونی قرار گرفته‌ و در سردخانه نگهداری می‌شد، کارگر سردخانه متوجه حرارتی که از دهان جسد بیرون آمد شد و بلافاصله مسئولان را مطلع کرد. آنها در معاینات خود متوجه شدند این مرد زنده‌ است. سپس جسم بیهوش علیرضا به بیمارستانی در بجنورد برده شد و بعد از بستری‌شدن در‌ آی‌سی‌یو و مراقبت‌های شبانه‌روزی پزشکان به‌هوش آمد. پرونده علیرضا که یکی از عجیب‌ترین پرونده‌های قضائی چند سال اخیر است، به یکی از بحث‌برانگیز‌ترین پرونده‌ها نیز تبدیل شد و نقطه نظرات متفاوتی بین قضات به وجود آمد؛ برخی بر این عقیده‌ بودند چون اعدام، مجازات این مرد بوده ‌است، باید حکم دوباره درباره او اجرا شود اما برخی بر این باور بودند که حکم یک‌ بار اجرا شده و این مرد از مرگ نجات پیدا کرده‌ است؛ بنابراین نباید او را دوباره مجازات کرد.

درنهایت کمیسیون عفو و بخشودگی قوه‌ ‌قضائیه تشکیل جلسه داد و علیرضا را با توجه به اینکه حکم اعدام در مورد او اجرا شده و ١٢ دقیقه هم بالای چوبه ‌دار نگهداری شده و پزشک قانونی که زمان اجرای حکم در محل بوده، مرگ او را تأیید کرده‌ ‌بود مستحق تخفیف تشخیص داد و حکم اعدام او را به حبس ابد تبدیل کرد. وقتی خبر زنده‌شدن علیرضا رسانه‌ای شد، زندگی شخصی این مرد نیز زیر ذره‌بین رفت و مشخص شد او سه فرزند دارد و پنج سال قبل از اجرای حکم زندانی شده‌ بود. فرزندان وی به دلیل شرایط بد مالی ترک تحصیل کرده‌ بودند و تحت نظر کمیته امداد قرار داشتند تا اینکه خیرین به سه فرزند علیرضا و همسرش کمک‌های مالی زیادی کردند و آنها دوباره به زندگی برگشتند و موفق شدند خانه‌ای کوچک در بجنورد اجاره کرده و زندگی عادی داشته ‌باشند. اما در این میان وضعیت علیرضا چندان فرقی نکرد. اصغر ماماقانی برادر اعدامی زنده‌شده دراین‌باره به خبرنگار ما گفت: از روزی که علیرضا #اعدام شد و من برای تحویل جسدش به پزشکی قانونی رفتم و همان‌جا به ما گفتند برادرم زنده‌ مانده‌ است تا همین امروز که با شما صحبت می‌کنم، سختی‌های زیادی کشیدم. در این مدت شکر خدا همسر و فرزندانش وضعیت خوبی پیدا کردند و با کمک خیرین موفق شدند زندگی خوبی برای خودشان درست کنند اما علیرضا وضع خوبی ندارد. او از انجام کارهای روزمره خودش هم ناتوان است. برای اینکه در زندان وضعیتش بدتر نشود، به یک زندانی ماهانه پول می‌دهم تا کارهای برادرم را انجام دهد. او را به دستشویی و حمام ببرد و به او غذا بدهد. او حواس درستی هم ندارد.

هفته‌ای یک‌ بار به زندان می‌روم تا او را ملاقات کنم. اول من را نمی‌شناسد کمی که می‌گذرد به یاد می‌آورد چه کسی هستم البته دکترهای #زندان به او رسیدگی می‌کنند و داروهایی به او می‌دهند که بابت آن از من پولی نمی‌گیرند و کاملا رایگان است اما برای اینکه بتواند روی پای خودش باشد نیاز به فیزیوتراپی و درمان‌های دقیق‌تر دارد و اگر در بیمارستان بستری شود، حالش بهتر می‌شود. می‌خواستم او را با سند آزاد کنم که متوجه شدم مشکل دیگری در پرونده برادرم وجود دارد.

این مرد گفت: آن زمان فهمیدم علیرضا یک پرونده درگیری هم دارد و در آن به پرداخت #دیه #محکوم شده است. هرچه دراین‌باره از برادرم می‌پرسیدم نمی‌دانست فرد شاکی کیست و اصلا به یاد نداشت چه اتفاقی افتاده‌ است. آدرس شاکی هم عوض شده ‌بود و نمی‌توانستم از روی پرونده، آن را پیدا کنم. با سختی زیادی توانستم آن مرد را پیدا کنم و قبول کرد بخشی از دیه که حدود ١٥‌ میلیون بود را بگیرد و رضایت بدهد. ضمن اینکه مسئولان #زندان می‌گفتند چون علیرضا شاکی خصوصی دارد، نمی‌توانند به او مرخصی بدهند.

منبع: روزنامه شرق
#توانا


@Tavaana_TavaanaTech
محیط‌بان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمی‌تواند نان بخرد. اعداد، زندگی‌اش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت خسارت، ٤٠‌میلیون و٨٥٠‌هزارتومان دیه پرداخت نشده شکارچی مصدوم، ٥‌میلیون تومان قرض بابت حق‌الوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره ماهانه وثیقه‌ای که مدت‌هاست در دادگاه گیر کرده. قرار بود بعد از تبرئه‌شدن از قتل عمد از شر همه این اعداد خلاص شود اما از پس جورکردن دیه شکارچی برنیامد و هیچ‌کدام از این حساب‌ها صاف نشد؛ چه طلب‌ها و چه بدهی‌ها. درعوض حساب بانکی‌اش توقیف شد و دیگر یک ریال هم نمی‌تواند از آن برداشت کند. «ما که مال و منالی نداشتیم، فقط یک حساب بانکی بود که بسته شد. من و زن و دو بچه‌ام، یک‌ماهی است، نه یارانه داریم، نه حقوق.»...
goo.gl/NKMlCH
گزارش مهتاب جودکی را در «شهروند» بخوانید:
http://bit.ly/2g1BI5k

@Tavaana_TavaanaTech
- پدری که کودک خود را برای گرفتن دیه زیر ماشین انداخت
goo.gl/1ewBg7

روزنامه اعتماد چاپ تهران گزارشی تکان دهنده منتشر کرده است مبني بر انداختن پسربچه‌اي به دست پدرش از روي عمد زیر اتوموبیل در حال حرکت يكي از شهروندان. بر اثر این اتفاق این کودک جان خود را در بیمارستان از دست داد. این روزنامه مصاحبه ای با راننده آن اتوموبیل که کودک مقابل آن انداخته شد، انجام داده است؛

«چطور اين اتفاق افتاد؟

هفته پيش نزديكي‌هاي غروب در خياباني خلوت مشغول رانندگي بودم. به نزديكي‌هاي چهارراهي رسيدم كه چراغ راهنمايي آن در حال قرمز شدن بود. مي‌خواستم با شتاب قبل از قرمز شدن چراغ از چهارراه عبوركنم كه ناگهان متوجه شدم شخصي مي‌خواهد پسربچه ٦ ساله‌اش را به خيابان پرتاب كند. از آنجا كه فاصله‌مان صدمتر بيشتر نبود نتوانستم ماشينم را كنترل كنم و با او برخورد كردم. سريع با اورژانس تماس گرفتم تا بچه را به بيمارستان ببرند.

وقتي ماجرا را براي پليس تعريف كرديد چه اتفاقي افتاد؟

آنها بازداشتم كردند. من به بازپرس گفتم كه آن پدر بچه‌اش را جلوي ماشين من انداخت. آن وقت غروب كسي در خيابان نبود و من نتوانستم اين ماجرا را ثابت كنم. قاضي گفت بايد براي ثابت كردن ادعايم تصاوير دوربين‌هاي مداربسته محل را بررسي كنند. براي اينكه از زندان بيرون بيايم يك وثيقه ١٠٠ ميليون توماني گذاشتم و همان روز آزاد شدم. روز بعد بازپرس پرونده به من گفت كه ماشين شما بيمه دارد، خودتان هم كه گواهينامه داريد پس مشكلي وجود ندارد. ولي چون اين اتفاق بسيار زياد ناراحتم كرده بود مي‌خواستم مطمئن شوم كه واقعا اين اتفاق افتاده يا نه. مي‌خواستم كاري كنم كه ديگر
پدر اين كودك از فرزندانش سوءاستفاده نكند.

موضوع را چگونه ثابت كرديد؟

بازپرس گفت خودم بايد اين موضوع را ثابت كنم. همان موقع به محل تصادف رفتم و متوجه شدم دوربين بانك و طلافروشي در همان محل، به شكلي قرار داده شده كه به احتمال زياد صحنه تصادف را ضبط كرده است. روز شنبه دوباره به همان مكان رفتم و براي گرفتن حكم بررسي دوربين بانك به دادگاه رفتم. حكم را گرفتم و دوباره به بانك رفتم. در بانك فيلم را ديدم و بعد آن را براي ارايه به دادگاه بردم. همانجا بود كه مشخص شد ادعاي من درست است و بازپرس پرونده هم مطمئن شد كه آن پدر به عمد بچه‌اش را به خيابان پرتاب كرد.
.
چطور از حال آن كودك باخبر شديد؟

روز جمعه به بيمارستاني كه كودك را به آنجا برده بودند مراجعه كردم و متاسفانه از پرستارهاي آنجا شنيدم كه آن كودك فوت شده. وقتي موضوع را شنيدم مصمم شدم تا پدر اين كودك را پيدا كنم و با او در اين باره حرف بزنم تا مانع اين شوم كه همين بلا را سر بچه‌هاي ديگرش هم بياورد. روز دوشنبه دوباره به اداره پليس رفتم و همراه با آنها به منزل پدر مجرم رفتيم. آنها مشغول انجام مراسم تدفين پسربچه شان بودند. پليس همانجا پدر خطاكار را بازداشت كرد.

اما چيزي كه من را بيشتر از همه رنجاند اين بود كه اين پدر يك بچه ديگر داشت كه دست و پايش شكسته بود. حدس زدم شايد اين بچه هم به خاطر همين موضوع دست و پايش شكسته باشد.

وضعيت زندگي آنها چگونه بود؟

آنها زندگي فقيرانه‌اي داشتند ومعلوم بود كه اين مرد نيز نه شغل درست و حسابي ندارد و نه اينكه مي‌تواند زندگي‌اش را تامين كند. به خاطر تامين زندگي روزانه‌اش بچه‌اش را زير ماشين‌هاي گذري در خيابان‌ها مي‌انداخت تا به خاطر آن پول ديه بگيرد و با آن زندگي‌اش را بگذراند. در خانه اين خانواده حتي امكانات اوليه زندگي وجود نداشت. آنها حتي پولي براي برگزاري مراسم ترحيم پسرشان هم نداشتند و مراسمي كه گرفته بودند اصلا شبيه به مراسم ختم نبود. خانه‌اي كه در آن عده زيادي آدم در كنار هم زندگي مي‌كردند و هيچ كدام شغلي نداشتند.»

مطالب مرتبط؛

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8
فقر، حقوق_بشر و عدالت جهانی
http://bit.ly/2fFrTdy

@Tavaana_TavaanaTech