This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸️
✍مونا مهرجویی چه موقعیت موجز و موزونی را برای سوگواری نخستین سالمرگ پدر و مادرش چیده.....به جای زاری بر مزارشان، رنج و اندوه خود را با صدای سنتور مهدی مرتضوی و قطعهای از موسیقی علی سنتوری دکوپاژ کرده تا در میزانسنی سینمایی به سوگ بنشیند.....گویی او از پدر آموخته که غمش را به زبان هنر گره بزند تا به میانجی زیبایی، مرهم بر زخمهایش بگذارد.....تا با دستهای هنر، بازوی تنهاییاش را بگیرد و از خاک اندوه بلند کند....تا غبار غم از جان بشوید....به قول پیکاسو: «هدف هنر شستن غبار زندگی روزمره از روح ماست»....
با این همه چقدر این قاب، غریب است.....غربتش عمقی به قد تمام تنهایی مونا و رنج او در این یک سال دارد....یک سالی که به اندازه یک قرن گذشت....به اندازه لحظه لحظه رنجِ بودن در نبودن پدر و مادرش.....او داغی را بر دوش کشیده که خیلی، خیلی بسیار برای شانههایش سنگین بوده....او نه فقط سوگ یک فقدان که کابوس یک صحنه فجیع را تاب آورده که شاید اگر هنر نبود، سنگ صبوریاش میشکست و فرو میپاشید....هنرمندانه زیستن، زیباترین شکل تاب آوریست....شاید این گرانقدرترین میراثی بود که مونا از پدر به ارث برده.....تنهایی او به وسعت تمام خاطراتیست که سینمای مهرجویی برای ما آفرید....آفرین بر تو مونا که چنین هنرمندانه صبوری....که چنین صبوریت را با صدای ساز سنتور گره میزنی تا با سوز سوگت سازگار شوی....تا زخمه ساز مرهم زخمت شود....حالا با تمام وجود، با تمام درد این قطعه و ترانه در ترنم اشکهایت معنا میشود: رفیق من سنگ صبور غمهام.....به دیدنم بیا که خیلی تنهام......
متن و ویدیو از صفحه آقای رضا صائمی
saemi_1355
#مونا_مهرجویی #داریوش_مهرجویی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍مونا مهرجویی چه موقعیت موجز و موزونی را برای سوگواری نخستین سالمرگ پدر و مادرش چیده.....به جای زاری بر مزارشان، رنج و اندوه خود را با صدای سنتور مهدی مرتضوی و قطعهای از موسیقی علی سنتوری دکوپاژ کرده تا در میزانسنی سینمایی به سوگ بنشیند.....گویی او از پدر آموخته که غمش را به زبان هنر گره بزند تا به میانجی زیبایی، مرهم بر زخمهایش بگذارد.....تا با دستهای هنر، بازوی تنهاییاش را بگیرد و از خاک اندوه بلند کند....تا غبار غم از جان بشوید....به قول پیکاسو: «هدف هنر شستن غبار زندگی روزمره از روح ماست»....
با این همه چقدر این قاب، غریب است.....غربتش عمقی به قد تمام تنهایی مونا و رنج او در این یک سال دارد....یک سالی که به اندازه یک قرن گذشت....به اندازه لحظه لحظه رنجِ بودن در نبودن پدر و مادرش.....او داغی را بر دوش کشیده که خیلی، خیلی بسیار برای شانههایش سنگین بوده....او نه فقط سوگ یک فقدان که کابوس یک صحنه فجیع را تاب آورده که شاید اگر هنر نبود، سنگ صبوریاش میشکست و فرو میپاشید....هنرمندانه زیستن، زیباترین شکل تاب آوریست....شاید این گرانقدرترین میراثی بود که مونا از پدر به ارث برده.....تنهایی او به وسعت تمام خاطراتیست که سینمای مهرجویی برای ما آفرید....آفرین بر تو مونا که چنین هنرمندانه صبوری....که چنین صبوریت را با صدای ساز سنتور گره میزنی تا با سوز سوگت سازگار شوی....تا زخمه ساز مرهم زخمت شود....حالا با تمام وجود، با تمام درد این قطعه و ترانه در ترنم اشکهایت معنا میشود: رفیق من سنگ صبور غمهام.....به دیدنم بیا که خیلی تنهام......
متن و ویدیو از صفحه آقای رضا صائمی
saemi_1355
#مونا_مهرجویی #داریوش_مهرجویی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech