آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
روز ۱۵ نوامبر از سوی انجمن جهانی قلم به عنوان روز "#نویسندگان #زندانی" نام گذاری شده است. این روز بهانه‌ای است برای جلب توجه افکار عمومی جهان به کسانی که تنها به دلیل #قلم تند وتیز خود به زندان افتاده، #ممنوع‌القلم شده و یا کشته شده‌اند. به همین مناسبت آنا رفیعی فرزند دکتر حسین رفیعی (نویسنده و فعال سیاسی زندانی)مطلبی نوشته است.

قلم برّنده تر از شمشیر است

نهم تیرماه ۱۳۹۳ روز شوم و فراموش نشدنی در زندگی من است. روزی که نیروهای وزارت اطلاعات به خانه مان یورش آوردند انگار که به خانه ی تروریستی فوق خطرناک دسترسی یافته اند. همه جا را زیر و رو کردند تا شاید محموله های اسلحه و اسناد جاسوسی پیدا کنند اما جز کتاب و نوشته چیزی نیافتند. تمام دست نوشته ها، کتاب ها و یادداشت های پدرم را ضبط کردند. همین طور هارد کامپیوتر پدرم و لپ تاپ مادرم . من لپ تاپم را در بغلم گرفته بودم گویی که آخرین چیزی است که در آن خانه دست نخورده باقی مانده است. ماموران وقتی با مقاومت من در دادن لپ تاپم روبرو شدند، اول من را کلامی و بعد با شوک الکتریکی تهدیدکردند و در نهایت به من حمله کردند و با زور مردانه آن را از دستانم بیرون کشیدند. هیچگاه صورت پدرم در آن لحظه ها را فراموش نخواهم کرد. صورت یک استاد دانشگاه، یک نویسنده و یک فعال سیاسی صلح طلب که شاهد ضرب و شتم دخترش است اما هیچ عکس العمل فیزیکی نشان نمی دهد. چشمان پدرم در آن لحظه ها با وجود درد، اندوه و آشفتگی تلاش می کردند که به من بگویند که ما مثل آنها عمل نمی کنیم، ما با قلم هایمان پاسخ می دهیم.
روز بعد پدرم در نامه ای به رئیس جمهور از فشارهای تشدید شده وزارت اطلاعات بر فعالیت هایش در دو سال گذشته نوشت و علت آن را حمایت از کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری و همچنین حمایت از مذاکرات هسته ای دانست. در این نامه پدرم، آقای روحانی را خطاب قرار داده و نوشت: ” می دانید چرا دانشگاهیان از ادبیات، مواضع و تحلیل های منطقی و ملی شما و توافق مفید ژنو، دفاع علنی نمی کنند؟ چون در وزارت خانه زیر مجموعه شما، شمشیر در کف زنگی مست است و هنوز بعد از ۳۵ سال وزارت اطلاعات نتوانسته است یک تیم عملیاتی حرفه ای ، خبره و متشرع برای بازرسی از خانه های شهروندان تربیت کند! ” او در واقع پاسخ رئیس جمهور را داد که چندی پیش از #دانشگاهیان گله می کرد که چرا در برابر توافق ژنو سکوت کرده اند.
پدرم، حسین رفیعی، #استاد شیمی بازنشسته دانشگاه تهران و نویسنده ای پر کار است که البته نوشته ها و کتاب های او اکثرا اجازه انتشار در داخل کشور را نمی یابند اما با وجود تمام تهدید ها و تحدید ها در دهه های گذشته و حتی زندانی ۶ ماهه اش در سال ۸۰-۷۹ که بیشتر آن در سلول انفرادی بود، از هر فرصت و امکانی مانند فضاهای مجازی برای نشر نوشته ها و عقایدش بهره برده است. اگر پدرم در غرب زندگی می کرد بدون شک اکنون یا در دانشگاه مشغول #تحقیق بود و یا در اتاقی دنج پشت میزش مشغول #نوشتن. اما او در ایران زندگی می کند. کشوری که #فرهیختگان و نویسندگانش را به جرم آگاهی بخشیدن و گفتن حقیقت به بند می کشد و پدر من هم استثنا نبوده است.

http://goo.gl/h4p32L
@Tavaana_Tavaanatech
به بهانه‌ی سالگرد درگذشت ِ ابراهیم پورداود، ایران‌شناس برجسته و نخستین مترجم اوستا

ابراهیم پورداود، #ایران‌شناس و #اوستاشناس معاصر و نخستین کسی که اوستا را به #فارسی برگرداند در بیستم بهمن‌ماه ۱۲۶۴ در شهر رشت و در محله‌ی سبزه‌میدان دیده به جهان گشود.

پدرش حاجی داود نام داشت و از ملاکان و تاجرهای شناخته‌شده #گیلان بود پنج ساله بود که به مکتب میرزا محمدعلی رفت. خود در این‌باره می‌گوید:

«در مكتب اندكی خواندن ونوشتن آموختم. .. كلمات را چندی به‌هم پيوسته وزن وقافيه مخصوص به آن‌ها می‌دادم ومی‌پنداشتم شعر است... رفته‌رفته به مرثيه گفتن پرداختم. در آن‌زمان نوحه‌سرايی رواج داشت. مرثيه‌خوان‌ها در ماه‌های سوگواری به مرثيه جديد احتياج داشتند. مراثی من مشتريانی پيدا كرد. گروه سينه‌زنان با مراثی من به سروسينه می‌زدند. نگفته پيداست كه چگونه به‌خود می‌باليدم وقتی كلمات خود را از گلوی صدها ماتم‌زده می‌شنيدم، به‌ويژه پدرم بسيار خرسند بود كه كوچك‌ترين پسرش ابراهيم آقا شعر می‌گويد، آن‌هم در مصيبت آل عبا. در آن روزگار هنوز در رشت مدارس جديد وجود نداشت. پدرم ... ميل داشت كه من وبرادرانم چيزی بياموزيم، ناگزير مرا به مدرسه حاجی حسن فرستاد. سال‌ها در آن‌جا صرف ونحو خواندم – اگر قول بدهيد به كسی بروز ندهيد، ... چيزی در آن مدرسه ياد نگرفتم- آن‌چه در آن زمان توجه مرا به‌خود جلب می‌كرد لغاتی بود كه دارای حروف «پ» و«چ» و«ژ» و«گ» بود. يقين داشتم اين‌گونه لغات پارسی است. شايد توجه من به #ايران #باستان كه بايستی بعدها بيش‌تر عمرم را به‌خود مصروف دارد، از همين لغات سرچشمه گرفته باشد.»

پورداود در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین و پس از آن در دانشکده‌ی «ارلانگن» به ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی حقوق پرداخت. پورداود در آن‌جا با سیدحسن تقی‌زاده آشنا شد و در انتشار مجله‌ی «کاوه» با او هم‌کاری کرد. هم‌کاری با تقی‌زاده و محمد قزوینی و آشنایی‌اش با خاورشناسان آلمانی مانند «یوزف مارکوارت» تاثیر بسیاری بر اندیشه‌های پورداود گذاشت. پورداود بیش از پیش به تحصیل و تحقیق در مورد ایران باستان علاقه‌مند شد. پورداود در سال ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌پزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ دخترش پوراندخت به دنیا آمد. پورداود در سال ۱۳۰۳ به هم‌راه خانواده‌اش به ایران بازگشت. یک سال در ایران ماند و بعد از آن به دعوت پارسیان هند به کشور هندوستان سفر کرد که نتیجه‌ی این سفر اقامت دو سال و نیمه‌ی پورداود بود.

از #ابراهیم_پورداود آثار فراوانی بر جای مانده است. به غیر از مجموعه گفتارها و رسالات فراوانی که ایشان نوشته است فقط کتاب‌های #علمی و #تحقیق و ترجمه‌هایی که از او باقی‌ مانده است بیش از ۲۲۰۰ صفحه است و همه‌ی این‌ها به غیر از کار بزرگ پورداود در #ترجمه و تفسیر #اوستا است که شامل دو جلد «یشنا»، دو جلد «یسنا»، دو ترجمه از «گات‌ها» و یک جلد «ویسپرد» است. از دیگر آثار پورداود می‌توان به «آناهیتا» اشاره کرد.

ابراهیم #پورداود در ۲۶ آبان‌ماه ۱۳۴۷ در سن ۸۳ سالگی در تهران درگذشتت و طبق وصیتش در آرامگاه خانوادگی در #رشت به خاک سپرده شد.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/DgZXFu

#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رابطه مصرف داروهای #ضدافسردگی در دوران #بارداری و اوتیسم کودکان

نتایج تحقیق تازه‌ای می‌گوید که زنانی که در ماه‌های آخر بارداری از داروهای ضدافسردگی استفاده کرده‌اند، بیشتر امکان دارد که #کودکان دارای #اوتیسم(درخودماندگی) به‌دنیا بیاورند.

به گزارش شبکه خبری ان. بی. سی آمریکا، این تحقیق بر روی یک گروه خاص از داروی‌های ضدافسردگی (داروهای متعلق به خانواده SSRI، که شامل پروزاک،‌ زلفت و پاروکستین می‌شده‌اند)‌ انجام شده است.

دکتر آنیک برارد، از گروهی که این تحقیق را در دانشگاه مونترال کانادا به انجام رسانیده‌، می‌گوید: «استفاده از داروهای ضد افسردگی، به‌ویژه آنها که متعلق به خانواده بازدارنده‌های بازجذب سروتونین (خانواده SSRI) در دوره سه ماهه دوم و سه ماهه سوم حاملگی، ریسک اوتیسم را در کودکان افزایش می‌دهد.»

این تیم تحقیق نزدیک به صد و پنجاه هزار کودکی را در سال‌های بین ۱۹۹۸ و ۲۰۰۹ در ایالت کبک کانادا به‌دنیا آمده بودند مطالعه کرده است. آنها متوجه شدند که نزدیک به سه درصد این بچه‌ها، توسط مادرانی که داروی ضدافسردگی استفاده می‌کردند، به‌دنیا آمده‌اند. از این میان، یک درصد اوتیسم دارند. اما این کودکان، اغلب شامل کودکانِ مادرانی بودند که در سه ماهه دوم و سوم بارداری از داروی ضدافسردگی استفاده می‌کردند. تحقیقات مفصل‌تر نشان داد که این داروها اغلب متعلق به خانواده SSRI هستند و رابطه علمی شایان توجهی بین دیگر داروهای ضدافسردگی و اوتیسم کودکان وجود ندارد.

با آنکه پژوهشگران نگرانند که نتایج این تحقیق مادرانی را که داروی‌های ضدافسردگی مصرف می‌کنند، از مصرف دارو باز دارد، اما متخصصان می‌گویند که اندازه این ریسک بسیار کم است.

به گزارش نشریه ساینتیفک آمریکا، دکتر برارد عقیده دارد که «افسردگی یک مسئله جدی است که سلامت افراد را در معرض خطر قرار می‌دهد. این تحقیق نمی‌گوید که #بیماری #افسردگی را به حال خود رها کنیم، بلکه پیشنهاد می‌کند که در زمان بارداری به دنبال راه‌های جایگزینی برای برخی داروهای ضد افسردگی باشیم. »

دکتر اوا پرسمن، مدیر مرکز بیماری‌های زنان در دانشگاه راچستر در ایالت نیویورک، به شبکه ان بی سی می گوید که نتایج این #تحقیق می‌تواند کمی نگران‌کننده باشد چراکه اگر هم این داروها اثری بر سلامت کودکان داشته باشند، میزان آن بسیار کم است. وی می‌گوید: «به طور کلی #زنان #باردار باید هر چه می‌توانند کمتر دارو مصرف کنند، اما گاهی بیماری افسردگی از داورها و اثرات جانبی داروها خطرناک‌تر است.»

منبع: رادیو فردا

#توانا


@Tavaana_TavaanaTech
روزنامه کیهان چند روز پیش از ایرج افشار نوشته بود و این‌که او جاسوس بوده و حامی بهائیان و چیزهایی مشابه این. از طرفی سنگ مزار ایرج افشار نیز دزدیده می‌شود و مزار بدون سنگ می‌ماند که عکس آن در رسانه‌های منتشر می‌شود.
goo.gl/YfAEhi
ایرج افشار که بود؟

ایرج افشار ایران‌شناسی کم‌نظیر و شاید بشود گفت بی‌نطیر بود. او وحب‌به‌وجب از خاک ایران را با پای پیاده گشته بود.
ایرج افشار، ۱۶ مهرماه امسال ۹۱ ساله می‌شود. ایرج افشار ۱۲ اسفند‌ماه به دلیل بیماری در بیمارستان جم تهران بستری شد و در روز ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی درگذشت.

در روزگاری که روشن‌فکری و اهل تحقیق بودن به زیر ِ سیطره‌ی روشنفکران انقلابی و عموما کم‌سواد نادیده گرفته شد و جلال آل‌احمدها و فردیدها روشن‌فکران برجسته‌ی این دیار شدند، بودند کسانی که با دانش سرشار خود تحقیق می‌کردند و آثار درخشانی از خود بر جای گذاشتند که گاهی شاید ما نام این بزرگان را هم نشنیده باشیم.

ایرج افشار یکی از این محققان و اندیشمندان است که نسل جوان ما کم‌تر با او و با آثار او آشناست.

ایرج افشار ۱۶ مهرماه ۱۳۰۴ در شهر یزد دیده به جهان گشود. پدر ایرج، محمود افشار یزدی از شخصیت‌های فرهنگی و ایران‌دوست زمانه‌ی خود بود. ایرج افشار تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «زرتشتیان» و «شاپور تجریش» به انجام رساند و پس از آن وارد دبیرستان فیروز بهرام شد. دبیرستان فیروز بهرام یکی از دبیرستان‌های قدیمی و زرتشتی شهر تهران است که در سال ۱۳۱۱بنا نهاده شد. افشار از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸ در دانش‌کده‌ی حقوق دانش‌گاه تهران در رشته‌ی قضایی تحصیل کرد و رساله‌ی خود را در دوره‌ی لیسانس با عنوان «اقلیت‌ها در ایران» ارائه داد. افشار از سال ۱۳۲۹ به عنوان دبیر در دبیرستان‌های تهران به تدریس مشغول شد. او در سال ۱۳۳۰به دانش‌گاه تهران منتقل شد و در کتاب‌خانه‌ی دانش‌کده‌ی حقوق، که بزرگ‌ترین کتاب‌خانه‌ی دانش‌کده‌ای ایران در آن سال‌ها بود، به کتاب‌داری مشغول شد و فنون کتاب‌داری را هم از راه علمی و هم تجربی آموخت.

افشار مدتی نیز سردبیری مجله‌ی مهر را عهده‌دار بود و سپس با هم‌کاری تعدادی از دوستان نزدیکش که همه‌گی از شخصیت‌های فرهنگی نام‌داربودند از جمله عباس زریاب خویی، منوچهر ستوده، و مصطفی مقربی، مجله‌ی «فرهنگ ایران‌زمین» را در سال ۱۳۳۱ تاسیس کرد.

او هم‌زمان با هم‌کاری با کتاب‌خانه‌ی ملی ایران، نخستین دفتر کتاب‌های ایران را انتشار داد که آغازگر تدوین و انتشار کتاب‌شناسی ملی بود.افشار در سال ۱۳۳۵ به کشور فرانسه سفر کرد و در دوره‌ای آموزشی، که یونسکو بانی آن بود، با فن کتاب‌داری جدید و موازین نوین و مبانی نظری علم کتاب‌شناسی آشنا شد. ایرج افشار تا سال تا سال ۱۳۴۲ و به مدت ۷ سال به کارهای مختلفی دست زد که البته همه با یک‌دیگر ارتباطی داشتند از جمله تدریس کتاب‌داری جدید در دانش‌سرای عالی، سردبیری مجله‌ی راه‌نمای کتاب، تاسیس باشگاه کتاب با هم‌کاری احسان یار شاطر که به نام انجمن کتاب معروف است و هم‌چنین ارائه خدماتی نو به دوست‌داران کتاب و کتاب‌خوانی و انتشار نشریه‌های نسخه‌های خطی با هم‌کاری محمدتقی دانش‌پژوه (۱۳۵۷-۱۳۴۰)، مدیریت کتاب‌خانه ملی و آغاز فعالیت‌های جدید در کتاب‌خانه و سازماندهی نسخه‌های چاپی و خطی، مدیریت مرکز تحقیقات کتاب‌شناسی دانش‌گاه تهران نمونه‌ای از این کارهای بسیار است.

جلد اول فهرست مقالات فارسی، شامل داده‌های کتاب‌شناختی ۶۰۰۰ مقاله به زبان فارسی در نشریه‌های ایران‌شناسی و فرهنگی ایران و خارج که افشار اندیشه‌ی تدوین آن را سال‌ها پیش از آن در سر می‌پروراند در سال ۱۳۴۰ انتشار می‌یابد. ...

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/gldiIK

@Tavaana_TavaanaTech
کار زارِ و حال نزار روحانیت دولتی
حسین قاضیان
goo.gl/RK1gFk
زمانی بود که روحانیان شیعی(و «مذهبی‌ها» به طور کلی)برای رقابت با رقیبان مارکسیست و بعضاً لیبرال خود دست در کار تحقیق و نوشتن بودند.اگر از کیفیت عموماً نازل آن تحقیق‌ها و نوشته‌ها دربگذریم، دست کم می‌شد گفت که روحانیتی که در غار اصحاب کهف زندگی نمی‌کرد،تلاش داشت در جهان اندیشه با سلاح اندیشه (و البته آمیخته به پروپاگاندا) و در سطح جامعه‌ی مدنی وارد کارزار شود.

از پس انقلاب، بویژه در دوران رهبر دوم جمهوری اسلامی،روحانیت هرچه بیشتر دولتی شد و به جای اقناع در سطح جامعه‌ی مدنی، بیش از گذشته به زور در سطح حکومتی متوسل شد.درنتیجه، روحانیانی که در خدمت مرکز قدرت نبودند و هنوز سر در کار تحقیق و نوشتن داشتند،هرچه بیشتر به حاشیه رانده شدند.در نهایت دور و بر دستگاه رهبری را روحانیان کم مایه‌ی سیاسی و روضه‌خوانان و مداحان پر کردند.
رهبر،راضی از خالی شدن میدان از روحانیت مزاحم،فرموده بودند که «سنت مداحی در بین جامعه‌ ما خوشبختانه رواج پیدا کرده است، قبلها بود،اما محدود بود؛امروز این سفره، گسترده شده است؛ این میدان،باز شده است.» در این میدان باز شده،مداحان قدر دیدند و بر صدر نشستند. برای داشتن بازاری که صرفاً به محرم و صفر محدود نباشد،برای هر چیزی روضه و نوحه‌ای سرودند. دیگر مهم نبود که موضوع نوحه، پسر خاله‌ی نوه عموی امامزاده قاسم باشد یا جنگ در سوریه و «مدافعان حرم». مهم نانی بود که باید در این میدان باز شده به نرخ روز عرضه می‌شد و دکان مداحی را پر رونق‌تر از دکان دیگر صنوف روحانیت می‌کرد.
این طور بود که شعر و مداحی جای استدلال را هم گرفت. چرا که به نظر رهبر(خطاب به مداحان)«گاهی یک بیت شعری که شما میخوانید، از یک ساعت بحث مستدل یک گوینده‌ی ماهر تأثیرش در دلها بیشتر است.»

درواقع،در این جهان متنوع و متکثر از اندیشه‌‌ها و سبک‌ها، رهبری برای دفاع از قلعه‌ی حکومت خود، مدافع دیگری به جز مداحان باقی نگذاشته‌ است. به همین دلیل برای مقابله با «دشمن»، دشمنی که دارد«...علیه باور به اسلام، باور به کارآمدی نظام اسلامی و باور به امکان تداوم نظام اسلامی کار می‌کند.» باید به مداحی متوسل شد:«از راه اینترنت هم می‌شود جواب آنها را داد، اما ما وسیله‌هایی داریم که این وسیله‌ها منحصربه‌فرد است. یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین جامعه‌ مداحند.»
اینان قرار است از راه روضه و مداحی از «کارآمدی نظام اسلامی و باور به امکان تداوم نظام اسلامی» دفاع کنند. این است کارِ زار و حال نزار روحانیت دولتی.

مرتبط:
دموکراسی و نقش شهروندان
http://bit.ly/2d6CP5B

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«این حرف والله اگر عجیب باشه اگر تاریخ رو فراموش نکنید. از وقتی این حکومت اومد چند تا استاد دانشگاه اخراج کردن به بهانه انقلاب فرهنگی؟ مگه خمینی نگفت دانشگاه منبع فساد است؟ مگه نگفت هر چی ضربه خوردن از دانشگاه خوردن؟ خب دانشگاه یعنی چی؟ دانشگاه یعنی دانش و پژوهش دیگه. اینکه دانشگاه ها رو پر میکنن از نورچشمی های خودشون چون نمیتونن دانشگاه رو از بین ببرن میان بی اثرش میکنن. فکر نکنید این آخوندا منحصربفردن. اینا دقیقا آخوند همرای و همطراز حکومت هستند».

- متن و ویدئو ارسالی از همراهان

#روحانیت #علم #تحقیق #تقلید #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech