آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
عیسی سحرخیز، فعال سیاسی و احسان مازندرانی، روزنامه نگار در ایران بازداشت شدند

صفحه‌ی فیس‌بوک عیسی سحرخیز تایید می‌کند که ایشان بازداشت شده است. در آخرین پست فیس‌بوک صفحه‌ی عیسی سحرخیز با قرار دادن دو تصویر از صورت‌جلسه‌ی وسایلی که از منزل این روزنامه‌نگار و فعال سیاسی ضبط شده است چنین آمده است:

«امروز صبح ساعت ۷ به جرم تبلغ علیه نظام،‌ توهین به رهبری و تجمع و تبانی توسط ۷ مامور سپاه که به خانه آمده بودند دستگر شده و موارد زیر ضبط شد. هم اکنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری ایشون نیست.»

وبسایت کلمه نیز این خبر نقل کرده است که «آقای سحرخیز که مهرماه سال ۹۲ از زندان آزاد شده بود، صبح امروز توسط "ماموران سپاه" بازداشت شد. گفته شده که اتهام او "تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و توهین به رهبری" عنوان شده است.»

مهدی سحرخیز، فرزند آقای #سحرخیز ساعتی پیش در توییتر نوشت: «عیسی سحرخیز توسط ۷ نفر از سپاه دستگیر و خانه وی گشته و وسایلش ضبط شد»
در موارد ضبط شده از منزل ایشان آمده است که یک عدد عکس آقاین موسوی و کروبی، خاتمی و خانم رهنورد نیز جزء وسائل ضبط شده است.

همچنین گزارش‌ها حاکی است که احسان مازندرانی، مدیر مسئول روزنامه #فرهیختگان و روزنامه نگار صبح امروز دوشنبه ۱۱ آبانماه بازداشت شده است.

هنوز از دلیل بازداشت و محل بازداشت این #روزنامه نگار اطلاعی در دست نیست.

آقای #مازندرانی پیش از این نیز در اسفند ماه سال ۱۳۹۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و مدتی را در زندان گذراند.
#زندان #توانا #اطلاعات #سپاه

#توانا #حقوق_بشر #آزادی
@Tavaana_Tavaanatech
روز ۱۵ نوامبر از سوی انجمن جهانی قلم به عنوان روز "#نویسندگان #زندانی" نام گذاری شده است. این روز بهانه‌ای است برای جلب توجه افکار عمومی جهان به کسانی که تنها به دلیل #قلم تند وتیز خود به زندان افتاده، #ممنوع‌القلم شده و یا کشته شده‌اند. به همین مناسبت آنا رفیعی فرزند دکتر حسین رفیعی (نویسنده و فعال سیاسی زندانی)مطلبی نوشته است.

قلم برّنده تر از شمشیر است

نهم تیرماه ۱۳۹۳ روز شوم و فراموش نشدنی در زندگی من است. روزی که نیروهای وزارت اطلاعات به خانه مان یورش آوردند انگار که به خانه ی تروریستی فوق خطرناک دسترسی یافته اند. همه جا را زیر و رو کردند تا شاید محموله های اسلحه و اسناد جاسوسی پیدا کنند اما جز کتاب و نوشته چیزی نیافتند. تمام دست نوشته ها، کتاب ها و یادداشت های پدرم را ضبط کردند. همین طور هارد کامپیوتر پدرم و لپ تاپ مادرم . من لپ تاپم را در بغلم گرفته بودم گویی که آخرین چیزی است که در آن خانه دست نخورده باقی مانده است. ماموران وقتی با مقاومت من در دادن لپ تاپم روبرو شدند، اول من را کلامی و بعد با شوک الکتریکی تهدیدکردند و در نهایت به من حمله کردند و با زور مردانه آن را از دستانم بیرون کشیدند. هیچگاه صورت پدرم در آن لحظه ها را فراموش نخواهم کرد. صورت یک استاد دانشگاه، یک نویسنده و یک فعال سیاسی صلح طلب که شاهد ضرب و شتم دخترش است اما هیچ عکس العمل فیزیکی نشان نمی دهد. چشمان پدرم در آن لحظه ها با وجود درد، اندوه و آشفتگی تلاش می کردند که به من بگویند که ما مثل آنها عمل نمی کنیم، ما با قلم هایمان پاسخ می دهیم.
روز بعد پدرم در نامه ای به رئیس جمهور از فشارهای تشدید شده وزارت اطلاعات بر فعالیت هایش در دو سال گذشته نوشت و علت آن را حمایت از کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری و همچنین حمایت از مذاکرات هسته ای دانست. در این نامه پدرم، آقای روحانی را خطاب قرار داده و نوشت: ” می دانید چرا دانشگاهیان از ادبیات، مواضع و تحلیل های منطقی و ملی شما و توافق مفید ژنو، دفاع علنی نمی کنند؟ چون در وزارت خانه زیر مجموعه شما، شمشیر در کف زنگی مست است و هنوز بعد از ۳۵ سال وزارت اطلاعات نتوانسته است یک تیم عملیاتی حرفه ای ، خبره و متشرع برای بازرسی از خانه های شهروندان تربیت کند! ” او در واقع پاسخ رئیس جمهور را داد که چندی پیش از #دانشگاهیان گله می کرد که چرا در برابر توافق ژنو سکوت کرده اند.
پدرم، حسین رفیعی، #استاد شیمی بازنشسته دانشگاه تهران و نویسنده ای پر کار است که البته نوشته ها و کتاب های او اکثرا اجازه انتشار در داخل کشور را نمی یابند اما با وجود تمام تهدید ها و تحدید ها در دهه های گذشته و حتی زندانی ۶ ماهه اش در سال ۸۰-۷۹ که بیشتر آن در سلول انفرادی بود، از هر فرصت و امکانی مانند فضاهای مجازی برای نشر نوشته ها و عقایدش بهره برده است. اگر پدرم در غرب زندگی می کرد بدون شک اکنون یا در دانشگاه مشغول #تحقیق بود و یا در اتاقی دنج پشت میزش مشغول #نوشتن. اما او در ایران زندگی می کند. کشوری که #فرهیختگان و نویسندگانش را به جرم آگاهی بخشیدن و گفتن حقیقت به بند می کشد و پدر من هم استثنا نبوده است.

http://goo.gl/h4p32L
@Tavaana_Tavaanatech
طنز: اندر احوالات کامنت‌های فیسبوکی یا چه بنویسیم تا به کسی برنخورد؟

فرض کنید روزی آقای X یک عکس در فیسبوکش بگذارد و زیرش بنویسد: «دیروز با بابام رفتیم کباب ترکی خوردیم. کارگر رستوران خیلی مرد خوبی بود. بنده خدا یه پرس مجانی سیب زمینی بهمون داد.»

ممکن است – کاملا ممکن است - که پای این پست فیسبوکی کوتاه، کامنت‌هایی از جنس زیر گذاشته شود:
- منظورتان از "بنده خدا" چیست؟ یعنی چون کارگر است باید با ترحم در موردش صحبت کرد؟
- "بنده خدا"؟! کدام خدا؟ تا کی می خواهید به این خرافات مذهبیتان بچسبید؟
- لطفا اول بفرمایید کباب ترکی را قبل از افطار خوردید یا بعد از افطار؟ البته با شناختی که از امثال شماها داریم حتما قبل از افطار بوده...
- من نمی‌فهمم این همه اصرار در مورد جنسیت کارگر و اینکه "مرد" خوبی بود یعنی چی؟ چرا نمی‌گویید "انسان" خوبی بود؟ واقعا چرا؟؟

- پرس "مجانی"؟ شماها عرب پرست‌ها تا کی می‌خاهید از این کلمات عربی استفاده کنید؟ مثلا می‌مردی می‌نوشتی پرس "رایگان"؟
- "پرس" مجانی؟ الان مثلا کلمه فرنگی "پرس" استفاده کردی خیلی با کلاس شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- آقای X کباب تورکی صحیح است نه کباب ترکی.
- یک سوال از شما دارم: اگر رستوران کوردی می‌رفتید هم با همین آب و تاب خبرش را منتشر می کردید؟
- از کجا فهمیدید کارگر رستوران مرد خوبی است؟ واقعا همین که یک نفر سیب زمینی مجانی به آدم بدهد می شود نتیجه گرفت که انسان خوبی است؟ به قول کارل هانس رومنیگه خوب بودن در درجه اول به میزان درجه احترام به حقوق انسانیت بستگی دارد.

- الان شما داری تعریف می کنی با ابوی می ری عشق و حال یعنی مملکت از وقتی روحانی اومده سر کار گل و بلبل شده دیگه؟ همه هپی ان، همه چی خوبه...
- آقای X همین شما روز ۱۸ بهمن ۹۱ پست گذاشته بودید که با پدر رفته‌اید چلوکبابی. از اینکه وانمود می‌کنید الان رفته اید کباب ترکی چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟ که مثلا شرایط کشور در زمان دکتر روحانی بدتر شده ؟
- بس کنید این ادبیات پوپولیستی رو! کارگر! کارگر! ته تهش اینه که همه کارگرا خوبن، همه مهندس پولدارها بدن! آدم استفراقش می گیره!
- [...!]
- - آقای X همان وقت که شما کباب ترکی میل می فرمودید، کارگران زندانی در اعتصاب غذا بودند. شرم کنید!!!!!
- نوش جان، اما فکر نمی کنید پافشاری بی مورد بر این موضوع که پدر دارید چه طور دل هزاران کودک یتیم را آتش می زند؟ کمی حس همدردی هم بعضی مواقع بد نیست.

- یعنی باور کنیم شماها ین قدر وضعتون بده که می خواین برین رستوران کباب ترکی می خورین؟ مردمو چی فرز کردین؟!
- بنده مراد شما را از لفظ "بنده خدا" نمی فهمم. بندگی خدا ۱۸۳ مرحله دارد که حتی ابوسعید ابوالخیر هم به ۱۲۹ مرحله آن بیشتر نرسید. لطفا توضیح بدهید که مگر شما اولیاء الله هستید که با یک نگاه نشانه های بندگی پروردگار را در یک کارگر ساده ملاحظه فرمودید. البته بنده منکر این نیستم که آن کارگر ممکن است در حد خودش آدم بدی نباشد.
- خوب که چی؟ العان باید خوشحال باشیم؟
- آخی!! بنده خدا! یعنی الان باید دلمون برای کارگره بسوزه؟ نمی فهمم چرا ایرانیا همش دنبال مظلوم سازین؟؟
- هایدگر می گوید فرق نمی نماید کسی که غذا رو درست می کند از چه قومی تعلق داشته باشد. مهم این است که غذا انسان (Hooman) را سیر می کند.

- آقای X این لینک را ببینید که مربوط به بدن های تکه تکه شده در بمب گذاری دیروز موگادیشو است. چرا به جای پست کباب ترکی گذاشتن در مورد این جنایت ها اطلاع رسانی نمی کنید؟
- ممنون از عکس خوبتان. فقط اجازه بدهید توضیح بدهم که در زبان فارسی کلماتی مثل "بابام" و "بهمون" نادرست است. لینک مقاله مفسلی که دو سال پیش در همین مورد در فیس بوک نوشته ام را برایتان می گذارم.
- ببخشید ولی سوالی برام پیش اومد: فکر نمی کنین اینکه شاگرد مقاظه یک پرس سیب زمینی مجانی به شما داده درواقع نوعی دزدی از صاحب کارش بوده؟ شما باید برای سیب‌زمینی یی که خوردید پول پرداخت می کردید و به احتمال قوی آن شاگرد به دور از چشم ساهب مقاظه این کار را انجام داده و شما و پدرتان نباید این جرم را طشویغ می‌کردید.
- ..............................
* توضیح: مسئولیت "املای" برخی کامنت‌های بالا با نویسندگان محترم آن‌هاست.

از فيسبوك حسين باستاني

ویدیو: طنز عطسه درباره دعوای فیسبوکی

#فرهیختگان_فیسبوکی
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
/چگونه #فرهیخته_مجازی شویم؟/
با استفاده از تعدادی "کامنت طلایی" می توانیم پای تمام پست هایی که از آنها سر در نمی آوریم اظهارنظر کنیم. هیچ فرقی هم نمی کند که مثلا موضع پست، اختلاف های حقوقی ایران و آمریکا در دادگاه های بین المللی باشد، یا وضعیت اشتغال مردان ۲۵ الی ۳۵ ساله روستاهای کشور، یا مشکلات زیست‌محیطیِ اطراف تالاب گاوخونی، یا پیش بینی آرای مراکز استان هادر انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶. در مورد تک تک این موضوعات و دیگر موضوعات مشابه، می شود بدون کلمه ای سردرآوردن از موضوع، با گذاشتن کامنت هایی از جنس زیر "فرهیختگی" خود را به اثبات رساند:

- "موضوع پیچیده تر از اینهاست." (کاربرد: وقتی می خواهیم بگوییم نه تنها موضوع پُست را می فهمیم، که حتی آن را از زوایایی پیچیده تر می فهمیم.)
- "متاسفم، دلتونو به چی خوش کردین." (کاربرد: وقتی می خواهیم بگوییم که آدم "دغدغه مندی" هستیم که دغدغه هایمان، از مال بقیه خیلی مهم تر هستند. تاثیرگذاری این جمله، وقتی بیشتر می شود که "متاسفم" به صورت "متعسفم" نوشته شود.)
- "لطفا این کامنت که X ماه پیش در همین مورد نوشته ام را ببینید." (مهم نیست کامنت X ماه پیش ربطی به موضوع داشته باشد یا نه؛ چون کسی که نمی رود روی لینک کامنت ما کلیک کند. همین که با اشاره به کامنت X ماه پیش ادعا کنیم قبل از بقیه موضوع را تحلیل کرده ایم کافی است.)
- "لطفا کمی بیشتر مطالعه کنید." (وقتی می خواهیم بگوییم آن قدر اهل مطالعه ایم که کسانی مانند نویسنده پست به گَردمان هم نمی رسند.)
- "خودتم فهمیدی چی گفتی؟" (این کامنت، چون نوعی اعتراف به نفهمیدن مطلب است چندان توصیه نمی شود، اما از آن جهت که حال نویسنده را می گیرد، در برخی اوقات قابل استفاده است.)
- "تا وقتی همه Y ها نابود نشوند، این مملکت درست نمی شود." (به جای Y می توانید یک جریان سیاسی، گروه قومی- نژادی یا حتی جنسیتی را ذکر کنید که خودتان به آن تعلق ندارید. نوشتن این کامنت یعنی فکر و ذکر شما درست شدن مملکت "از ریشه" است.)
- "این عکس را ببینید و از خودتان خجالت بکشید که به جای اطلاع رسانی در مورد Z، دارید از این پست های بی خاصیت می گذارید." (عکسی که می گذارید لزوما نباید راجع به Z باشد، اما حتما باید بدن "شرحه شرحه" شده یک نفر را نشان بدهد تا کسی که پای مطلبش کامنت گذاشته اید به خوبی متوجه شود با پُستی که نوشته، در شرحه شرحه شدن آدم ها شریک است).
- [ ...! ] (این قبیل فحش های آب نکشیده از آن جهت مناسبند که ممکن است نویسنده پست آنها را دیلیت کند و آن وقت می توان از او پرسید "چرا نظرات مردم را سانسور می کند" یا "این بود آزادی بیان"؟... و به این ترتیب خیلی خوش می گذرد.)
- "افلاطون می گوید: واقعیت همیشه آن طور نیست که به نظر می آید." (به جای افلاطون، می توانیم از آبراهام لینکلن یا ژان ژاک روسو یا مهاتما گاندی هم استفاده کنیم. جمله ای که به آنها نسبت می دهیم لزوما نباید مال خودشان باشد ولی مهم است که مبهم و عمیق باشد تا عمق شخصیت ما را نشان بدهد.)
- "خوب که چی؟" (یا نویسنده پست در دام می افتند و در ۷۰۰ کلمه توضیح می دهد که منظورش چیست، که آن وقت می توان با یک "خوب که چی" دیگر حالش را گرفت، و یا توضیح نمی دهد که می توان ۸ روز بعد افشاگری کرد که به "یک سوال مودبانه" ما جواب نداده است.)
- "بازم برین رای بدین / وقتی نمی رین رای بدین بهتر از اینم نمی شه." (بنابر تحلیل ازلی و ابدی خودمان در مورد انتخابات، می توانیم جمله سمت چپ یا راست علامت "/" را انتخاب کنیم. ربطش به موضوع این است که انتخابات مهم ترین چیز مملکت است و طبیعتا "هر" موضوع دیگری در مملکت و از جمله پستی که زیرش کامنت گذاشته ایم را تحت تاثیر قرار می دهد.)
- "از ماست که بر ماست." (چون قاعدتا در بخشی از پستی که پایش اظهار نظر می کنیم به نوعی مشکل هم اشاره شده، ما با نوشتن "از ماست که بر ماست" نشان می دهیم مشکل را از زاویه ای نگاه می کنیم که عقل جن هم به آن نمی رسد.)
- " ؟؟؟؟؟؟!!!!!!! " (این کامنت طلایی، در مراحل خیلی بالای فرهیختگی مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی اینکه پُست گذاشته شده، دارای تناقضات شکلی و محتوایی متعددی است که ما می فهمیم و طبیعتا بقیه نمی فهمند. هرچقدر تعداد "!" ها و "؟" ها در این نوع کامنت بیشتر باشد، نشان می دهد که ما بیشتر می فهمیم.)

توضیح ضروری: اگر بعد از چنین اظهارنظرهایی کار به بحث با نویسنده پُست کشید، مهم‌ترین چیزی که اهمیت دارد این است که "کامنت آخر" را ما بگذاریم. در چنین شرایطی، چون ما قطعا از آدم های خسته کننده ای که پست های پیچیده می نویسند بیشتر وقت داریم، در نتیجه همیشه می توانیم مطمئن باشیم که کامنت آخر را خودمان می نویسیم... و به این ترتیب پیروز می شویم.
#فرهیختگان_فضای_مجازی #فرهیختگان_فیسبوکی #طنز

از کانال تلگرام حسین باستانی

@tavaanatech