آثار محمدکاظم کاظمی
1.72K subscribers
252 photos
76 videos
38 files
107 links
بایگانی شعرها و مطالب آموزشی محمدکاظم کاظمی

هشتگ #شعر_کاظمی برای شعرهاست
هشتگ #آموزشی_کاظمی برای مطالب آموزشی

کانال اصلی من که مطالب گوناگون را در آن منتشر می‌کنم، با این نشانی است
@mkazemkazemi

ارتباط با گرداننده
@mkkazemi
Download Telegram
Pdf Factory Pro 6.16.DC ++.zip
10.2 MB
🔹 برنامۀ چاپگر مجازی پی‌دی‌اف‌ساز
برنامۀ ورد خیلی وقت‌ها فایل پی‌دی‌اف مرتبی به دست نمی‌دهد و گاهی به‌هم‌ریختگی‌هایی دارد.
با این برنامه می‌توانید در ورد و دیگر محیط‌ها از سندتان فایل پی دی اف بگیرید.
با نصب این برنامه یک چاپگر مجازی به فهرست چاپگرهایتان اضافه می‌شود و شما به کمک دستور چاپ با آن چاپگر، فایل پی‌دی‌اف تهیه می‌کنید.
#پی_دی_اف
#چاپگر_مجازی
@asarkazemi
ID Index - Kazemi 000219.pdf
358.1 KB
🔸 راهنمای استخراج نمایه (فهرست اعلام) در این‌دیزاین.
🔹 محمدکاظم کاظمی
نسخۀ ویرایش‌شدۀ اردیبهشت ۱۴۰۰
#نمایه
#ایندکس
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
◾️ عملیات انتخاری داعش در یک عروسی در کابل و کشته و زخمی شدن دهها نفر در آن

💠 پاره‌ای از یک مثنوی
محمدکاظم کاظمی
ساعتی پیش دو تا کوزه لب جو پُر شد
به همان عادت هرروزه لب جو پُر شد
آن دو تا چشم‌، دو تا غنچه ی گل دید در آب‌
و دو لبخندِ خجالت‌زده لرزید در آب‌
ساعتی پیش دو تا کوزه لب‌ِ جو می‌رفت‌
کوزه‌ای این‌طرف و کوزه‌ای آن‌سو می‌رفت‌…
*
ساعتی پیش‌، دو تا کوزه‌، دو دزدیده نگاه‌
ساعتی بعد، چه گویم که چه می‌دیدم‌، آه‌!
ساعتی پیش‌، دو تا کوزه برابر در جوی‌
ساعتی بعد، دو تا غنچه ی پرپر در جوی‌
مرگ‌، پاشیده به تصویرِ دو لبخند، آری‌
و دو همسایه عزادار دو فرزند، آری‌
*
ساعتی پیش‌، دو تا کوزه‌، دو تا کوزه‌به‌دوش‌
ساعتی بعد، دهی سوخته‌، شهری خاموش‌
همه از نیک و بد و شکر و شکایت خسته‌
مردم از راوی و راوی ز حکایت خسته‌

#شعر_کاظمی
#انتحار
#کابل

@mkazemkazemi
🔹 یک بیت تحریف‌شده و خلاف آداب

پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش، مخوانش پسر
🔻
بسیار وقت‌ها این بیت منسوب به فردوسی را در وصف فرزندانی که در فضل و کمال به پدرشان رفته‌اند، می‌شنویم، مثل فرزند یک شاعر، یک هنرمند یا یک نخبۀ علمی. گاهی نیز که آن فرزند دختر است، به زور آن را با کلمۀ «دختر» می‌خوانند و در مواردی که مادر آن فرزند هم در جمع باشد، می‌گویند «پسر کو ندارد نشان از پدر و مادر...» و البته در این موارد برای آن دختر یا مادر ناخوشایند هم بود و حس می‌کنند که بر این شعر تحمیل شده‌اند.
ولی این بیت با این که معمولاً در تشویق فرزند گفته می‌شود، برای آن فرزند متضمن هیچ ستایشی نیست، بلکه حتی به طور ضمنی این را می‌رساند که آنچه این فرزند دارد، به خاطر پدر اوست.
به واقع یک فرزند نخبه که به اتکا به استعداد و تلاش خودش به جایی رسیده است، بیشتر از کسی که پدر و مادری نخبه دارد باید قابل ستایش باشد، در حالی که این بیت در این مورد مسکوت است و حتی نقض می‌شود.
ببینید، مقام اصلی این بیت در جایی است که فرزند نشان از پدر ندارد، نه جایی که نشان از پدر دارد. یعنی بیت برای فرزندانی گفته شده است که ناخلف از کار درمی‌آیند و آنان را ملامت می‌کند و هشدار می‌دهد. اینجا صریحاً از «ندارد نشان» صحبت می‌کند نه «دارد نشان».
تازه در همان حالت هم این بیت معنی قبیحی دارد. یعنی اگر پسری معمولی و غیرنخبه بود و از پدر نخبۀ خود نشان نداشت به اصالت و نسب او شک می‌کنیم؟
اما در آخر این را بیفزایم که این بیت که به فردوسی نسبت داده می‌شود، تحریف شده است و سخن فردوسی در اصل چنین بوده است: «گر او بفکند فرّ و نام پدر / تو بیگانه خوانش، مخوانش پسر». شعر فردوسی چون بر جنبۀ اختیاری و اکتسابیِ عمل فرزند اشاره شده است، قابل توجیه است و البته در این صورت هم بیشتر جنبۀ هشدار به فرزند دارد تا رسم پدر را به جای بیاورد، نه این که نشان داشتن از پدر را جایگزین آزمایش دی ان آ ساخته باشد.
باری، به نظر من آن بیت را در مورد فرزندان مردم به کار نبریم. از هر جهت که نگاه می‌کنیم یک شیرین‌زبانی خنک و حتی خلاف آداب و منطق است.

#تأملات
#محمدکاظم_کاظمی
@asarkazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 تعیین اندازۀ سند در این‌دیزاین و تغییر حاشیه‌ها یا ابعاد صفحه در حین کار، به صورتی که اندازۀ جعبه‌های متن نیز با حاشیه‌ها تغییر کند.
#آموزشی_کاظمی
#این_دیزاین
#اندازه_کتاب
#تغییر_اندازه
@asarkazemi
دربارۀ مولانا، در جلسۀ شعر امین
محمدکاظم کاظمی
🔹 محمدکاظم کاظمی
🔻 بدایع شعر مولانا، ارائه شده در جلسۀ شعر امین، ۱۰ مهر ۹۸

این فایل بیست دقیقه‌ای بخشی عمده از یک بحث اجمالی دربارۀ غزلیات شمس شعر مولاناست که به پیشنهاد دوستان، در جلسۀ شعر امین ارائه شد.
بیت‌هایی که در اینجا نقل شده، از حافظه و بدون آمادگی بوده است. از این رو گاه با اصل دیوان شمس اختلاف دارد.
@asarkazemi
محمدکاظم کاظمی
گوشه‌ای از بدایع صوری شعر مولانا
🔹 محمدکاظم کاظمی
گوشه‌هایی از بدایع شعر مولانا در عرصۀ تخیل و زبان
ارائه شده در فرهنگسرای غدیر، ۱۱ مهر ۹۸

این پاره‌ای از سخنرانی کوتاه من دربارۀ بدایع صوری شعر مولاناست. صورت تفصیلی و مکتوب این مطلب را در این نشانی در سایت من می‌توانید بیابید.
http://www.mkkazemi.com/1398/07/11/mawlana/
#مولانا
#بدایع_صوری
@asarkazemi
Iceni.Technology.InfixPro.PDF.Editor.7.4.1.Portable.exe
30.2 MB
برنامۀ ویرایش فایل پی دی اف. پرتابل
🔹 ارباب تشدیدها
🔻 یادداشتی دربارۀ میزان ضرورت علامت تشدید در نگارش.
🔻 در سایت محمدکاظم کاظمی
http://www.mkkazemi.com/1398/07/14/tashdid/
🔹 موسی عصمتی، نور چشم شاعران مشهد
🔸 بخشی از پیشگفتاری که بر کتاب «بی چشمداشت» موسی عصمتی نوشته بودم.
🔻
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش، نه آنجا
در دیوان سنایی غزنوی و بر پیشانی این قصیدۀ باشکوه می‌خوانیم که «این قصیدۀ غرّا در عرصۀ سرخس و در آن زمین مقدس گفته شده.» و در احوال سنایی نیز نوشته‌اند که او روزگاری از عمر خود را در سرخس سپری کرده و از محضر مشایخ آن شهر بهره گرفته است. یکی دیگر از قصاید زیبای سنایی با مطلع «ای سنایی بی کله شو، گرت باید سروری» نیز زادۀ سرخس است و این سخن در دیوان او ثبت شده است.
سرخس یکی از شهرهای بزرگ خراسان‌زمین بوده است، شهری در میانۀ نیشابور و هرات و مرو، و زادگاه و پرورشگاه بسیاری از مشایخ تصوف، دانشمندان و دولتمردان.
دریغ که سرخس نیز همانند دیگر شهرهای خراسان، پامال ستور غزان و سپس چنگیزیان و سپس لشکریان تیمور گورکانی شد و دچار فترتی در ادب و دانش، چنان که در بعضی از نواحی خرسان تا کنون ادامه دارد.
و امروز برای ما بسیار خوشایند است که از خطه‌ای که که روزگاری آن را «زمین مقدس» می‌خوانده اند و غبار ایام، چهرۀ فرهنگی آن را پوشانده است، شاعری برمی‌خیزد که یادآور خراسانیان قدیم است، هم در سخت‌کوشی و پشتکار در صورت شعر، هم در تعهد و التزام در سیرت آن.
قریب به پانزده سال پیش بود که جوانی دانش‌آموز، با عصایی سپید و دلی روشن‌تر از آن، در آغاز هر هفته تک و تنها از روستایی در نواحی سرخس با چند وسیلۀ نقلیۀ متعدد و متوالی، خود را به مشهد می‌رساند تا درس مدرسه را از کف ننهد، در حالی که چه بسیار جوان‌های شهرنشین، فارغ از محدویت‌هایی که آن جوان با آن دست و گریبان بود هم آن مایه از همت و پشتکار را نداشتند. آن دانش‌آموز در آخر هفته باز با همان دشواری راهی روستایش می‌شد، تا ایام تعطیل را در کنار خانواده بگذراند و باز هفتۀ بعد راهی مسیر دانش‌اندوزی شود.
و آن دانش‌آموز وقتی به مشهد می‌آمد، معمولاً هدیه‌ای ارجمند برای من داشت، تعدادی شعر که سروده‌های اخیرش بود و در نوار کاستی ذخیره شده بود. او معمولاً بخشی از نوار کاست را خالی می‌گذاشت، برای شنیدن نقد و نظرم دربارۀ آن شعرها. و بدین ترتیب، دوستی من و موسی عصمتی شکل گرفت.
آن دانش‌آموز سپس به دانشگاه رفت، در شهر بیرجند. تحصیلات را به پایان رساند و البته آنچه حاصل این دوران بود، نه تنها دانش و آگاهی بیشتر در زمینۀ ادبیات، که شریکی مهربان برای زندگی بود. و سپس موسی عصمتی با کوله‌باری از دانش، برگشت تا برای دانش‌آموزان نابینا معلمی کند؛ برایشان شعر بخواند و کتاب‌های شاعران امروز را به خط بریل برگرداند تا دست این دانش‌آموزان از آثار ادبی امروزیان خالی نباشد. هدیۀ بسیار ارجمند دیگر موسی عصمتی برای من، کتاب «پیاده آمده بودم...» من با خط بریل است که آن را در مجموعه‌ای که از چاپ‌های متعدد این کتاب دارم، نگه داشته‌ام و برایم بسی عزیز است.
از آن زمان موسی عصمتی همواره در محافل ادبی مشهد حضوری پررنگ داشته است؛ بارها در جشنواره‌های شعر مقام آورده و به واسطۀ اخلاق نیکو، پشتکار وصف‌ناپذیر و شعرهای زیبای خود، نور چشم شاعران مشهد بوده است.

متن کامل این پیشگفتار در سایت محمدکاظم کاظمی منتشر شده است
http://www.mkkazemi.com/1398/07/23/esmati/

#موسی_عصمتی
#بی_چشمداشت
@asarkazemi
Indesign Step By Step.pdf
2.9 MB
🔹 این‌دیزاین گام به گام
یک متن آموزشی مختصر و مفید برای آشنایی با برنامۀ این‌دیزاین.
#این_دیزاین
#گام_به_گام
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔹 آداب شعر خواندن و شعر شنیدن
🔸 محمدکاظم کاظمی

✳️ این یک یادداشت ارتجالی و حاصل یک فرصت یکی دو ساعته است. می‌باید گسترش یابد و چیزهایی به آن افزوده شود.
🔻
در هر موقعیتی و در هر مواجهه‌ای با دیگران شعر نخوانید مگر این که از شما بخواهند. در مسیر راه، پشت میز غذا، در موقعی که شخص مقابل مشغول کاری است شعر نخوانید و در هر حال ببینید شخص حوصله دارد یا نه. و اگر خواندید به یک شعر بسنده کنید مگر اینکه مخاطب درخواست کند.
🔻
شعر زیاد نخوانید. در هر جایی به خواندن یک شعر ترجیحاً کوتاه بسنده کنید مگر این که از شما بخواهند. اگر قرار است در جلسه‌ای هر شاعری یک شعر بخواند، برای خواندن شعر دوم درخواست نکنید و مجری را در محذوریت نگذارید، به خصوص اگر وقت کم است. حتی اگر کسانی در جلسه سفارش شعری دیگر می‌دهند، مقاومت کنید و در هر حال از مجری اجازه بگیرید.
🔻
و اگر مجری برنامه هستید در خلال برنامه زیاد حرف نزنید و شعر نخوانید مگر یکی دو بیت در فاصله‌ای که شاعر به تریبون می‌رسد. به خصوص وقتی وقت کم است و شاعران را به کوتاه خواندن توصیه می‌کنید. شما نیامده‌اید که خودتان شعر بخوانید. شما اینجا فقط مجری هستید حتی اگر شاعر باشید یا دکلماتور یا گوینده صدا و سیما.
🔻
اگر پشت بلندگو شعر می‌خوانید همان اول میکروفن را تنظیم کنید. نه به آن دور باشید و نه نزدیک. موقع شعرخوانی به صدای سالن گوش بدهید و اگر پارازیت دارد کمی دور شوید. اگر صوت خوب نباشد شعرخوانی‌تان مالیده.
🔻
هیچ گاه، هیچ گاه، شعر یک شاعر را در حضور خود او دکلمه نکنید به خصوص اگر مجری جلسه‌ هستید. این کار تلویحاً یعنی برای خواندن شعرش از او شایسته‌ترید و این تحقیر اوست. از کجا معلوم که خود شاعر نخواهد همان شعری را بخواند که شما سوزانده‌اید؟
🔻
تا برای کسی شعر خواندید بلافاصله از او دربارۀ شعرتان نظر نخواهید. بگذاری از شعر لذت ببرد بدون دغدغهٔ نقد آن. و همین‌طور اگر کتابتان را به دیگری هدیه دادید، همراه با آن درخواست نقد و نظر نکنید. شاید شخص فرصت یا تمایل نداشته باشد.
🔻
و باز، اگر از شما نخواسته‌اند، شعر دیگران را نقد نکنید مگر در جلسات نقد شعر یا در رسانه‌ها در مورد کتاب شعر. و متعادل و مشفقانه نقد کنید به طوری که برای شاعر راهگشا باشد.
🔻
در موقع شعرخوانی دیگران سکوت کنید. با کسی حرف نزنید حتی درگوشی و آهسته. به تلفن جواب ندهید و اگر ناچار هستید که جواب بدهید، بیرون بروید.
🔻
موقع شعرخوانی دیگران با گوشی‌تان ور نروید. اینستاگرام و تلگرامتان را نگاه نکنید. برای شاعر ناخوشایند است. (یکی این را به خودم بگوید.)
🔻
اگر وارد جلسه‌ای می‌شوید و کسی شعر می‌خواند سعی کنید در شعر او اخلال نکنید. سریع بنشینید و شعر را گوش کنید. وسط شعرخوانی یک نفر هم بلند نشوید. در کل زیاد رفت و آمد نکنید و تمرکز شاعر را به هم نزنید.
🔻
اگر کسی شعری می‌خواند و شما شعر را حفظ هستید با او همخوانی نکنید یا کلمات شعر را پیش از او ادا نکنید. حفظ کردن شعر دیگران هنر خاصی نیست که بخواهید به رخ جمع بکشید.

#شعرخوانی
#شعرشنیدن
#محمدکاظم_کاظمی
@asarkazemi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 یک نمایش کوچک از جادوی استایل‌ها در این‌دیزاین.
🔻 با استایل‌بندی متن‌ها و اشکال، می‌شود به راحتی و با چند کلیک به آن‌ها شکل داد. و این کار را برای دهها مورد دیگر نیز تکرار کرد.
🔻 در اینجا برای اجزای مختلف متن از پاراگراف استایل و برای جعبۀ متن و عکس‌ها از آبجکت استایل استفاده شده است.
🔻 عکس‌ها به متن لنگر می‌شوند و تنظیمات لنگر هم در استایل مربوط به هر کدام تعریف شده است.
🔻 البته اِعمال استایل ها با کلید فوری هم ممکن بود و من برای جنبۀ آموزشی آن از موس استفاده کردم.
#این_دیزاین
#استایل_ها
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔸 من چرا مسلمانم؟
(بخشی از یک یادداشت بلند)

به نظر من بهترین کار این است که ما یک بار با خود فرض کنیم که اصلاً مسلمان نیستیم و اکنون با خبر رسالت پیامبر مواجه شده‌ایم. برخورد ما با این قضیه چیست؟ آیا معقول‌تر این است که محمد بن عبدالله را پیامبر مبعوث از سوی خداوند بدانیم؟ یا نه، بر این باور باشیم که دینی بر پیغمبر اسلام نازل نشده است و او با این حال، ادعای پیامبری است.

بیاییم به تاریخ سفر کنیم و به جایی برسیم که مردی چهل‌ساله امّی مکتب‌ندیده بناگاه ادعای پیامبری می‌کند. اگر ما این پیامبری را نپذیریم و این ادعا را بی‌اساس بدانیم، چه فرضی می‌توانیم کرد؟ گاهی برای ردّ یک قضیه، بیایید جهت خلاف آن را بررسی کنید. ببینید که پذیرفتن آن عقلانی‌تر است یا نپذیرفتنش.

اگر ما رسالت محمد را نپذیریم، لاجرم باید بگوییم که او دروغ گفته است و ۲۳ سال تمام، با همه دشواری‌هایی که این دروغ برایش ایجاد کرد، بر آن پای فشرده است. به راستی محمد چه انگیزه‌ای برای دروغ داشت؟ آن هم دروغی که هر روز دایره گسترده‌تری بیابد. اگر به دروغ بگوید من پیامبر شمایم، باید همه آیات قرآن را هم به دروغ به خداوند نسبت داده باشد. باید همیشه سخنانی از خود بسازد و آن را به خداوند نسبت دهد. به راستی چنین روشی، به طول ۲۳ سال، با آن آرامش خاطری که پیامبر ما داشت، ممکن است؟ ممکن است کسی نه یک روز، بلکه ۲۳ سال تمام خلقی را بر سر کار بگذارد، در حالی که تا چهل‌سالگی کسی از او دروغی نشنیده است؟

و از آن مهم‌تر، بهایی است که شخص برای این ادعایش می‌پردازد. آنچه یک پیغمبر دروغین را به کارش دلبسته می‌کند و او را ثابت‌قدم می‌دارد، وفور پیروان و جمع شدن خلایق به گرد اوست، به ویژه هیاهوگرانی که ممکن است خودشان این توهم را تشدید کنند. ولی پیامبر ما در چند سال اول رسالتش حتی ده نفر پیرو نداشت. اگر با معیارهای ملموس و معمول بنگریم، در آن اوایل هیچ‌کس نمی‌بایست به تداوم و پیروزی این نهضت امید داشته باشد. به همین دلیل هم مشرکان در آن سال‌ها او را جدی نگرفتند. فقط مسخره‌اش کردند و به او خندیدند.

در این وضعیت خیلی طبیعی است که اگر شخصی ادعای دروغینی برای رسالت دارد، وقتی بعد از چند سال ببیند که حتی ده دوازده نفر پیرو هم ندارد، از آن ادعا دست بکشد، یا قدری از آن مواضع اولیه‌اش کوتاه بیاید تا مخاطبان بیشتری جلب کند.

ولی پیامبر با همه بی‌توجهی‌ها، با همه تمسخرها و سپس آزار و اذیت‌ها، با همه نومیدی از دعوت بعضی از نزدیکان همچون عموهایش، با نهایت شکیبایی به کارش ادامه می‌دهد. در وضعیتی که هیچ چشم‌انداز روشنی نیست، با قاطعیت مواضع خود را حفظ می‌کند و حتی در بهای ریاست بر شهر مکه هم به کوچک‌ترین معامله‌ای راضی نمی‌شود. این می‌تواند سلوک کسی باشد که به دروغ، مدعی رسالتی شده است؟

▪️ متن کامل این یادداشت در سایت محمدکاظم کاظمی با این نشانی منتشر شده است:
http://www.mkkazemi.com/1397/09/04/eslam/

#محمدکاظم_کاظمی
#من_چرا_مسلمانم
@asarkazemi
🔹 سه یادداشت دربارۀ مرحوم قیصر امین‌پور، در سایت محمدکاظم کاظمی
به مناسبت سالگرد درگذشت آن بزرگ.

🔸 یادداشت اول
شاعری متعادل و جامع
در ۸ خرداد ۱۳۸۵ برای روزنامۀ همشهری نوشته شد تا در ویژه‌نامه‌ای برای شادروان قیصر امین‌پور چاپ شود.

قیصر امین‌پور بی هیچ تردیدی مطرح‌ترین شاعر ایران در این سه دهه بوده است‌. البته این سخن بدان معنی نیست که او همواره و نزد همه مخاطبان شعر، بیشتر مقبولیت را داشته است‌. ما بسیار شاعران داشته‌ایم که یا در مقاطعی از زمان‌، و یا در میان گروه خاصی از مخاطبان محبوبیتی استثنایی یافته‌اند. ولی وقتی گستردگی حوزۀ مخاطبان و آن هم در زمانی طولانی را در نظر می‌گیریم‌، قیصر را شاعر مطرح همه سالها می‌یابیم‌.

به راستی چرا این‌گونه است‌؟ چرا این شاعر همواره مخاطبان ثابت خود را داشته و همواره نیز در اوج مقبولیت بوده است‌؟ و چرا در مقاطعی کوتاه از زمان‌، شاعران دیگری بر او پیشی گرفته‌اند؟

به گمان من این قضیه یک دلیل سبک‌شناسانه دارد. شاعران مختلف‌، در غلظت و شدت ویژگیهای سبکی‌شان یکسان نیستند. بعضی بسیار صاحب سبک هستند، یعنی هنرمندیهایی ویژۀ خود دارند و این هنرمندیها، تنها تکیه‌گاه آنهاست‌. حالا، در زمانه‌هایی که پسند عمومی بر این وجوه از شعر معطوف است‌، این شاعران بیش از حد انتظار مطرح می‌شوند و محبوبیت می‌یابند. در مقابل‌، وقتی که پسند عمومی تغییر یافت و یا شاعر در آن خصوصیات سبکی خویش به افراط گرایید، این شهرت ناگهان فروکش می‌کند.

به همین ترتیب‌، شعر شاعرانی که چنین خروج از هنجارهای شدیدی دارند، در میان گروهی از مخاطبان که این ویژگی را می‌پسندند بسیار مطرح می‌شود و در میان بخشی دیگر ممکن است هیچ بازتابی نداشته باشد. چنین است که شهرت و با محبوبیت این شاعران‌، همواره در نوسان است‌.

مثلاً در ادب قدیم ما، کسانی همچون سلمان ساوجی و کمال‌اسماعیل در عصری که صنعت‌پردازی بیشترین جاذبه را دارد، ناگهان مطرح‌ترین شاعران زبان فارسی می‌شوند; ولی با تغییر این ذایقه‌، فقط در حد شاعران متوسط فارسی قابل طرح هستند و نه بیش از آن‌. در شعر این چند دهه نیز می‌توان شادروان نصرالله مردانی یا احمد عزیزی را از این گروه دانست‌.

در کنار اینان‌، شاعرانی هم هستند که قابلیتهایشان در میان وجوه مختلف شعر تقسیم شده است‌. اینان غالباً همه تواناییها را در کنار هم دارند و به همین لحاظ، همواره تعدادی طرفدار ثابت خواهند داشت‌. حافظ مسلماً بهترین تصویرگر نیست‌; بهترین صنعت‌پرداز هم نیست‌; فصیح‌ترین شاعر فارسی هم نیست و در عرفان و معرفت هم حرف اول را نمی‌زند. ولی این حسن را دارد که توانسته‌است تا حدی قابل قبول‌، همه این ویژگیها را در شعرش جمع کند و برخوردش نیز با آنها متعادل باشد. چنین است که در روزگار صنعت‌پردازی هم حافظ خریدار دارد، در روزگار زبان‌آوری هم و در روزگار معنی‌گرایی هم‌.

قیصر امین‌پور، از گروه همین شاعران متعادل و همه‌جانبه است‌. در شعر او همه محاسن دیگران یافته می‌شود، ولی در حد نسبی و قابل قبول‌. او در بیشتر قالبهای رایج این روزگار شعر گفته است و شعر قابل قبول هم گفته است‌. در شعر او بیشتر معانی مطروحه در این سالها را می‌توان یافت و غالب گروههای اجتماعی‌، می‌توانند حرفهای دلخواه خود را در شعر او بیابند. او در تصویرگری‌، سلامت و هنرمندی در زبان‌، رعایت تناسبهای لفظی و معنوی و بالاخره طرح و ساختار شعرهایش همواره موفق بوده است‌. شاید در هیچ یک از این جوانب مختلف شعر، به تنهایی نتوان قیصر را بی‌بدیل و بی‌رقیب دانست‌، ولی در این تعادل و جامعیت البته او شاعری است که نظیرش را حداقل من در میان شاعران این چند دهه سراغ ندارم‌.

🔻 دو یادداشت دیگر نیز با این نشانی در سایت منتشر شده است.
http://www.mkkazemi.com/1396/08/08/qaysar/

@asarkazemi
مرتبط با یادداشت «کتاب‌های بی‌نشان»
آثار محمدکاظم کاظمی
مرتبط با یادداشت «کتاب‌های بی‌نشان»
🔹 کتاب‌های بی‌نشان
🔸 محمدکاظم کاظمی

در حال مرتب کردن ارجاعات به کتاب‌های جناب محمدرضا عبدالملکیان هستم برای کتاب هشت نقد. ایشان تعدادی مجموعه شعر مستقل دارد. تا اینجا خیلی هم خوب. بعد یک گزیدۀ اشعار در انتشارات مروارید دارد و این هم پذیرفتنی است. یک گزیده هم در سلسلۀ کتاب نیستان دارد که البته همه داریم و به نقص‌های آن سلسله معترف. ایشان باز یک کتاب دیگر دارد به نام «هنوز فرصت هست» که مجموعۀ شعرهای نیمایی ایشان است و لاجرم از کتاب‌های مستقل گلچین شده است. این دیگر چرا؟ آن گزیدۀ اشعار هم که بیشترش نیمایی بود. باز در این میان کتابی هست به نام «هوای حوصله ابری» هست که متن کامل دو کتاب «حالا که آمده‌ای» و «این کوچه را از روی رودخانه نوشته‌ام» در آن تکرار شده است، در کنار شعرهایی چاپ‌نشده. این کتاب مقدمۀ مفصلی دارد ولی به این نکتۀ کلیدی اشاره نشده است که این آثار باری دیگر به صورت کتاب‌های مستقلی چاپ شده است.

و این مشکل تنها آثار جناب عبدالملکیان نیست. کتاب‌های بسیاری دیگر از شاعران گرانقدر هم این پریشانی‌ها و تداخل‌ها را دارد. حتی شاید بگویید «خودت هم که سه گزیدۀ شعر با شعرهای موازی و متداخل داری.» می‌گویم: بله متأسفانه و این هیچ خوب نبود. به همین دلیل بعد از کتاب تکا در برابر گزیده‌های دیگری که بعضی دوستان ناشر پیشنهاد دادند مقاومت کردم و در مقدمۀ «شمشیر و جغرافیا» نوشتم که خوش دارم از این پس گزیده‌گوی باشم نه گزیده‌ساز.

باری، می‌پذیرم که در این اوضاع نابسامان نشر و توزیع کتاب، همین که این کتاب‌ها چاپ می‌شود و به فروش می‌رود هم مغتنم است. ولی دشوار نیست اگر شاعران گرانقدر در مقدمۀ هر کتاب همین را توضیح دهند. آن مقدمه‌های مفصل شاعرانه سرشار از خاطرات دیر و دور که برای کتاب می‌نویسند خیلی هم خوب است. ولی باید دربارۀ تاریچخۀ چاپ این شعرها هم چند سطری نوشت. یا حداقل باید پای شعرها تاریخ بگذارند تا حداقل این تاریخ‌ها دیگران را از سرگردانی در بیاورد و کسی که آثار را دنبال می‌کند نقشۀ روشنی از مجموعۀ این آثار داشته باشد.

#کتاب_های_بی_نشان
#محمدکاظم_کاظمی
@asarkazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 شماره‌بندی صفحات در این‌دیزاین
🔸 در این فیلم کوتاه در این موارد توضیح داده شده است
۱. تغییر شمارۀ بعضی صفحات
۲. تغییر نوع شماره‌گذاری از عددی به الفبایی و...
۳. حذف شمارۀ صفحه برای برخی صفحات
#این_دیزاین
#صفحات
#مسترپیج
#شماره_گذاری
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔹خرید پستی کتاب‌های محمدکاظم کاظمی

آن دسته از کتاب‌های من که به وسیلۀ انتشارات سپیده‌باوران منتشر شده است، با مراجعه به سایت این انتشارات به صورت پستی قابل تهیه است.
۱. شمشیر و جغرافیا
۲. روزنه
۳. شعر پارسی
۴. مرقع صدرنگ
۵. گزیدۀ رباعیات بیدل

نشانی سایت:
https://sepidehbavaran.ir/

@asarkazemi
🔹 دکتر شفیعی کدکنی، معمار بلاغت نوین
به مناسبت سالگرد تولد ایشان

محمدکاظم کاظمی🔻 

     حقیقت این است که تا چند دهه پیش، نظام و متون آموزشی ما در عرصه‌ی نقد و ارزیابی شعر بسیار سنتی بود و ناکارآمد. هنوز در عروض فارسی، بحث اصلی، شناخت ارکان و افاعیل و زحافات عروضی بود و در علم قافیه، شناخت حروف و عیوب آن. در بدیع کار صاحب‌نظران ما بیشتر دسته‌بندی و شاخه‌بندی صناعات معنوی و لفظی بود و پرداختن به بعضی صنایع که اصلاً ارزش هنری نداشت.
 
چنین بود که بیشتر توان فکری ما صرف فراگرفتن و حفظ کردن این قواعد و قوانین و دسته‌بندی‌ها می‌شد، تا ارزش هنری‌شان. مثلاً در مبحث تشبیه، ما باید این را می‌آموختیم که «تشبیه جمع» آن است که «یک چیز را به چند چیز تشبیه کنند» و «تشبیه تسویه» آن است که «چند چیز را به یک چیز تشبیه کنند» و «تشبیه ملفوف» آن است که «اول همه مشبه‌ها و بعد از آن همه مشبه‌ به‌ها را ذکر کنند» و «تشبیه مفروق» آن است که «چند مشبه و چند مشبه به باشد و هر مشبه بهی را تالی مشبه خود قرار دهند.» ولی بسیار به ندرت از این سخنی می‌رفت که به راستی این تشبیه تا چه حد تازگی دارد؛ تا چه پویایی دارد؛ تا چه حد با فضای ذهنی شاعر و مخاطب او نزدیک است؛ تا چه حد عینی و ملموس است؛ تا چه حد از کشف برخوردار است. به راستی ارزش هنری تشبیه در چیست؛ یک تشبیه خوب برای تأثیرگذاری بیشتر باید چه ویژگیهایی داشته باشد.

و در وزن و قافیه باز این بحث در کار نبود که به راستی تأثیر هنری وزن در چیست. چرا کلام موزون بیشتر جذاب است و باز آیا این جذابیت تا چه مایه ارزش دارد. چرا قافیه به کلام زیبایی می‌بخشد و این زیبایی در چه جایهایی خلل‌پذیر است. هر آنچه آموزش داده می‌شد «قواعد» بود و آن هم به صورتی خشک و قالبی. به واقع در اینجا بیشتر سخن از «انواع و اقسام» بود و «قواعد و مقررات»، تا «چیستی» و «کیفیت» آرایه‌های ادبی.

در نهایت دانش‌آموخته‌ی این نظام آموزشی کسی می شد که «بحر رمل مثمن مخبون» را خوب می‌شناخت و می‌دانست که «الف تأسیس» در قافیه چیست و «جناس مذیل» با «جناس متوازی» چه تفاوتی دارد. برای هر یک از اینها نیز مثالهای بسیاری به خاطر داشت و البته کمتر به این می‌اندیشید که برای یک شعر، ملفوف بودن و مفروق بودن تشبیه کارسازتر است یا این که آن تشبیه ملموس و تازه باشد یا نباشد.

با این وصف، مهم‌ترین متن آموزشی بلاغت فارسی، «فنون بلاغت و صناعات ادبی» مرحوم جلال‌الدین همایی بود و از حق نباید گذشت که ایشان کوشیده بود که مباحث خشک و سنگین بلاغت قدیم را تا حدی که در آن عصر ممکن بود ساده و منسجم سازد و با بیانی متناسب با پسند مخاطب جوان آن روز، بازنگاری کند و البته در مواردی به نقد و ارزیابی آن صنایع نیز بپردازد. به واقع این کتاب را می‌توان جامع مباحث و نگرشهای بلاغی کهن ما دانست. ولی من وقتی پس از خواندن این کتاب و فراگیری بیشتر مباحث آن، به کتاب «صور خیال در شعر فارسی» دکتر شفیعی برخوردم، انگار پنجره‌ای به دنیایی دیگر برایم باز شد.

پنجره‌ی بعدی که باز چشم‌اندازی کاملاً‌ بدیع در برابرم گشود، «موسیقی شعر» دکتر شفیعی بود. آنگاه بود که به ناکارآمدی بسیاری از آن آموزه‌های کهن پی بردم و دریافتم که جایگاه اصلی تخیل، موسیقی و زبان در شعر کجاست و از چه منظری باید به اینها نگریست.

 جالب است که همه‌ی کتاب صور خیال درباره‌ی عنصر خیال است، ولی هیچ چیزی درباره‌ی انواع تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه در این کتاب نمی‌توان یافت، مگر در حدّ ضرورت برای ارزیابیهای هنری. بخش مهمی از کتاب موسیقی شعر به وزن و قافیه اختصاص دارد، ولی هیچ سخنی از ارکان و افاعیل و زحافات و حروف قافیه و عیوب قافیه در آن نیست. به واقع اگر هم عیبی در قافیه مطرح می‌شود، نقد خود «قافیه‌اندیشی» است و این که در مجموع وجود یا عدم قافیه چه سود و زیانی برای شعر دارد.

نمی‌توانم بگویم که این طرز نگاه، اولین بار توسط دکتر شفیعی ارائه شده است؛ ولی می‌توانم گفت که ایشان یک دیدگاه کاملاً شکل‌یافته، منظم و مهم‌تر از آن، ملموس و عینی در زیبایی‌شناسی شعر ارائه می‌کند که سخت آموزشی است و کارآمد.

بر این «آموزشی بودن» و «کارآمد بودن» از آن روی تأکید می‌کنم که ایشان توانسته‌ است تعادلی دلپذیر میان مباحث نظری و کاربردهای عملی آنها ایجاد کند. تعادل دیگر، در حوزه سنت و نوآوری است، به‌گونه‌ای که ایشان با همه نوآوری و نواندیشی خویش، متکی به سنت شعری ماست و با همه وقوف بر بلاغت سنتی و متون ادب کهن، نگاهی امروزین دارد. و تعادل دیگر از آن روی ایجاد شده است که ایشان در عین وفاداری به معیارهای اکادمیک، از ذوق و زیبایی‌پسندی بهره‌ی تمام دارد. یعنی دارنده‌ی خصایل و اوصافی است که بسیار به ندرت در یک شخص جمع می‌شوند.
#شفیعی_کدکنی
@asarkazemi