ایران بریفینگ
7.19K subscribers
20.9K photos
27.8K videos
36.6K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
محسن رفیق‌دوست مسگرانی متولد ۲۱ تیر ۱۳۱۹ و البته به روایتی ۱۳۱۷ هست .
پدرش استاد یعقوب آبکار و سماور ساز بود، قدیمی‌های تهران از پدرش بر خلاف او به نیکی یاد می‌کنند، کاسبی بی آزار بود، خانه یعقوب در محله عودلاجان تهران از جمله محلات قدیمی یهودی نشینان به دنیا آمد، برخی روایت‌ها هم وجود دارد که خانواده رفیقدوست از یهودیان سمنانی بودند که به علت اذیت و آزار مسلمانان مهاجرت می‌کنند و به جنوب تهران می‌آیند و این بار تصمیم می‌گیرند بر یهودی بودنشان اصرار نورزند و بیانش نکنند.
محله عودلاجان البته به دلیل فراوانی کنیسه، کوچه‌ای هم به نام هفت‌کنیسه دارد که از قضا خانه پدری محسن رفیقدوست در آنجا واقع است که پس از انقلاب توسط محسن رفیقدوست به کوچه هفت‌مسجد تغییر نام داده است.
«علیرضا زمانی»، تهران‌پژوه، درباره این کوچه می‌گوید: «کوچه هفت‌کنیسه در قلب عودلاجان (میدان سرچال) از اولین نقاط تمرکز یهودیان در این محله محسوب می‌شود. در این کوچه باریک و مارپیچ حدوداً ۳۵ خانوار سکونت داشتند و یکی از شاخص‌های مهم آن وجود هفت کنیسه بود.»
اولین کنیسه «خاله» نام داشت که چند هفته قبل از شروع ایام پسح (عید آزادی قوم یهود از قید برده‌داری فرعون‌های مصر) و پختن مصا (نوعی نان فطیر که یهودیان به طور سنتی در تعطیلات یک هفته‌ای پسح می‌خورند) در این کنیسا انجام می‌شد. همچنین ابتدای کوچه، دست راست، کنیسه یوسف شیرازی بود که اغلب شیرازی‌ها به این کنیسه می‌آمدند و متولی آن یعقوب صفا، مردی بذله‌گو و خندان بود که شغل اصلی اش آبکاری و سماورسازی بود، کنیسه حاجی‌بخشی هم با فاصله کمی از این کنیسه قرار داشت که از بهترین کنیسه‌های این کوچه به شمار می‌رفت.
[مشخص نیست یعقوب صفا همان یعقوب رفیقدوست است یا خیر اما تشابه اتفاقی نام و حتی شغل و حتی کوچه محل زندگی بعید به نظر می‌رسد]
به گفته زمانی، چهارمین کنیسه «کنیسه یزدی‌ها» بود که اغلب آن‌ها به این مکان می‌آمدند. قدری پایین‌تر در امتداد کوچه هفت‌کنیسه، ۲ انشعاب دیگر شکل گرفته بود که از سمت چپ به حیاط نسبتاً بزرگی منتهی می‌شد. در این محوطه ۳ کنیسه دیگر وجود داشت: کنیسه کاشی‌ها و کنیسه دماوندی‌ها و کنیسه مخلوط که معمولاً سمنانی‌ها و کرمانشاهی‌ها و همکیشانشان از دیگر شهر‌ها به این مکان رفت و آمد داشتند.
#محسن_رفیقدوست تا سن ۱۰ سالگی در این محله بوده است، خود در خاطراتش بدون آنکه به عولادجان اشاره کند گفته:«خانه قدیمی و زادگاه من کم کم زمستانها موقع بارش باران و برف سقفش در حال ریزش بود که به میدان خراسان آمدیم و من بیشتر بچه میدان خراسان هستم.
رفیقدوست برخلاف پدرش به کار در میدان سبزه میدان می پردازد.
اولین شغلش جوبداری در حجره حاج رضا ثابت بود و کمی بعد به حجره غلامعباس امانی می رود، غلامعباس برادر ناتنی حاج سعید امانی از زعمای موتلفه و بازار تهران است.
شاید در همین حجره بود که جرقه فعالیتهای سیاسی وی زده شد.
رفیقدوست تحصیلات آنچنانی ندارد و حتی موفق به اخذ دیپلم هم نمی شود:
«در دبیرستان بهبهانی در محله سرچشمه مشغول تحصیل بوده که در سال دوم تحصیل به دلیل فعالیت سیاسی اخراج می‌شود . . . »
🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
8🔥6😁1
[به مناسبت زادروز محسن رفیقدوست امروز نگاهی داریم به این عضوی از بنیانگذاران سپاه و بخش هایی از تحقیقات و‌گزارش‌های منتشر شده درباره وی را مجددا بازنشر می نماییم]
محسن مسگرانی رفیقدوست زادهٔ ۱۳۱۹ در محله عودلاجان و بزرگ شده میدان خراسان تهران است.
پدرش استاد یعقوب آبکار و سماور ساز بود، قدیمی‌های تهران از پدرش بر خلاف او به نیکی یاد می‌کنند، کاسبی بی آزار بود، برخی روایت‌ها هم وجود دارد که خانواده رفیقدوست از یهودیان سمنانی بودند که به علت اذیت و آزار مسلمانان مهاجرت می‌کنند و به جنوب تهران می‌آیند و این بار تصمیم می‌گیرند بر یهودی بودنشان اصرار نورزند و بیانش نکنند.
#محسن_رفیق_دوست ابتدایی را در دبستان رازی در میدان خراسان، خیابان لرزاده گذراند و در دوره راهنمایی در مدرسه بهبهانی در محلهٔ سرچشمه بود که به علت بی انضباطی و شرارت‌های پی در پی از مدرسه اخراج شد و درس را رها کرد، او بعدها مدعی شد به علت فعالیتهای سیاسی از مدرسه اخراج شده فعالیتی که به آتش زدن مغازه ها و شکستن شیشه های بانک و… ختم می‌شد.
#محسن_رفیقدوست در کتاب خاطرات و زندگینامه‌اش ورای اغراق‌ها و دروغگویی‌های بسیار گفته است:«در جریان ملی شدن صنعت نفت از محمد مصدق حمایت کرده‌ ولی وقتی میان مصدق و کاشانی اختلاف می‌افتد به ابوالقاسم کاشانی گرایش پیدا می‌کند.»
این در حالی است که رفیقدوست در زمان ملی شدن صنعت نفت نه یا ده ساله بوده‌.
محسن رفیق‌دوست نیز همچون بسیار دیگر از انقلابیون حاکم در سال ۱۳۴۸ با سعید محسن و محمد حنیف‌نژاد از سران مجاهدین خلق ارتباط یافت و به همراه
#سید_علی_اندرزگو به همکاری با آن‌ها پرداخت.
این همکاری در زمینهٔ تأمین اسلحه و مهمات
#سازمان_مجاهدین_خلق_ایران از لبنان به ایران بود.
رفیقدوست در مرداد ۵۴ دستگیر شد و به اتهام آتش زدن بانک صادرات شعبه عباس آباد و سوختن و مرگ یک کارمند بانک به ۱۵ سال زندان محکوم می‌شود، اما در کمتر از ۶ ماه با عفو آریامهری آزاد می‌شود، در همین دوران زندان است که به
#حزب_موتلفه_اسلامی می‌پیوندد.
در کارنامه رفیق دوست پیش از انقلاب قتل‌های بی‌شماری وجود دارد:«او سال ۱۳۵۳ یک زن به نام شهلا فدایی را به اتهام اینکه کارگر جنسی است می‌کشد اما بعدها مشخص می‌شود خدمتکار رخت شور بوده و در خانه دیگران خدمت می‌کرده.
سال ۱۳۵۵ نیز یک عکاس را به نام حیدر ضرابی در خیابان ژاله با ضربات چاقو میکشد که مدعی بوده ساواکی بوده اما بعدها مشخص می‌شود نه تنها ساواکی نبوده بلکه جاسوس یک گروه چریکی بوده.
#سرداران_دیروز_سرباران_امروز

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🤬7🔥2😁1
مشهور ترین قتل و شرارت رفیقدوست قتل یک پاسبان است که او مدعی است از مدیران ساواک بوده و در کتابش شرح دقیق که چگونه فردی که یک پیرمرد روحانی را بر زمین انداخته و به عمامه وی لگد زده که در همان زمان تصمیم به قتل او گرفته: «یک‌شبی که به‌شدت باران می‌آمد، شاید یکی از شب‌هایی بود که توی تهران کمتر آن‌جور باران می‌آید. البته من چند شبی کشیک او را کشیدم با یک چماق حسابی، از ماشین پیاده شد، می‌خواست برود خانه‌اش. من مخفی‌شده بودم و با چماق زدم توی سر این. او افتاد و یک هفت هشت‌تا چماق دیگر هم زدم توی سروکله این و هلش دادم افتاد توی جوی آب و رفتم. فردای آن روز شایع شد که یک جنازه‌ای توی میدان شوش توی آب‌ها پیداشده و ان‌شاءالله خدا قبول کند ...»
بعدها مشخص شد «غلامعلی عبدی» پاسبان کلانتری بهارستان و صاحبخانه آن آخوند بوده که به دنبال ندادن اجاره خانه کارشان به درگیری کشیده بود و وی هرگز کارمند و مدیر ساواک نبوده.

#محسن_رفیقدوست با همین آدمکشی ها بود که در میان دوستان موتلفه‌ای و انقلابی‌اش جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند تا اینکه «در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که قرار بود خمینی به ایران بیاید به پیشنهاد چند عضو کمیته استقبال یک خودروی سواری سنگین وزن شاسی بلند لازم بود تا در جمعیت بتواند عبور کند» او ماموریت پیدا می‌کند بلیزری آماد کند،بلیزری که در واقع هرگز عنوان نمی‌شود مالکش چه کسی بود اما او رانندهٔ خودرویی می‌شود که روح‌الله خمینی را از فرودگاه به تهران بیاورد.

#محسن_رفیق_دوست سپس در مدرسهٔ علوی مسئول آن می‌شود که وجوه نقد و اشیا گرانباهایی را که هنگام بازداشت و یا اعدام نزدشان بوده را نگهداری کند، در بعد از رانندگی برای خمینی، این دومین مقام رسمی‌است که وی از رهبران انقلاب برعهده می‌گیرد، مشخص نیست چه مقدار از این اموال شناسایی و‌صورت‌برداری شده ، اموال و طلا و جواهراتی که کم هم نبوده است.
ادامه دارد…
این سلسله نوشتار را در شبکه های اجتماعی
#ایران_بریفینگ می‌توانید با #سرداران_دیروز_سرباران_امروز  دنبال کنید

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🔥63🤬3
محمود علیزاده طباطبایی که این روزها وکالت خانواده هاشمی و بسیاری از زندانیان اصلاح طلب را برعهده دارد از همافران انقلابی آن روزها و از آجودان‌های ستاد نیروی هوایی بوده که در خاطرات خود می‌گوید:« آقای باقرزاده اطلاع داد که قرار است ربیعی را بازداشت کنند اما شنیده او در ستاد با تعداد زیادی محافظ و مسلسل و تفنگ قصد مقاومت دارد، من به ایشان گفتم لازم نیست می‌روم و تیمسار را با خودم می‌آورم گروه ضربت.
دفتر تیمسار در ستاد بود و من آن روزها در دوشان تپه بودم، رفتم و دیدم خبری از محافظ و مسلسل و تفنگ نیست و فقط آجودان ایشان حضور دارد. گفتم می‌خواهم تیمسار را ببینم. ایشان به داخل دفتر تیمسار رفتند و بعد از هماهنگی من را به داخل راهنمایی کردند. بعد از ورود ادای احترام نظامی کردم و گفتم تیمسار احتمالا از گروه ضربت با شما تماس گرفته‌اند و آمده‌ام شما رو ببرم.
تیمسار از روی صندلی بلند شد و نگاهی به دیوار اتاق که عکس فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی از ابتدای تاسیس روی آن نصب بود کرد و سپس رو به من کرد و گفت: سرکار همافر، ما که تمام شدیم و نیروی هوایی به دست شما افتاد این فرماندهان خائن نبودند و برای خشت خشت نیروی هوایی زحمت کشیدند شما خرابش نکنید. سپس بدون کلامی دیگر از اتاق خارج شد و با هم سوار لندرور شدیم و به گروه ضربت که قصرفیروزه بود رسیدیم آقای باقرزاده و رفیقدوست آماده بودند»
از اینجا به بعد را در خاطرات
#محمد_علی_باقرزاده[رئیس گروه ضربت نیروی هوایی ارتش] می‌توان یافت:«#علیزاده_طباطبایی از همافران انقلابی لجستیکی بود، ربیعی را آوردند، مسلح بود به من که رسید کلتش را تحویل داد لبخندی زد و گفت کجا باید برویم؟ گفتم اول منزلتان،به خانه‌اش که رسیدیم همسرش با چمدان منتظر بود،رفیقدوست شروع به درشتی کرد،آرمین [ #محسن_آرمین ] به او گفت مراقب کلامش باشد،در چمدان همسرش جواهرات و طلا و یک قوطی یک کیلویی روغن نباتی پر سکه طلا بود آقای رفیقدوست همه را داخل خودرو گذاشت و بعد از بازرسی خانه به سمت مدرسه علوی حرکت کردیم»
#امیر_حسین_ربیعی کمتر از دو‌ماه بعد در مدرسه علوی و یا زندان قصر تیرباران شد، اما هرگز تکلیف دارایی‌های ضبط شده وی توسط #محسن_رفیق_دوست مشخص نشد،این فقط یک مورد از صدها مورد موجود و‌ مستند است.
بهرروی
#محسن_رفیقدوست در ماه‌های ابتدایی انقلاب تبدیل می‌شود به یکی از امین‌ترین و نزدیکترین فرد متصل به شورای انقلاب .
ادامه دارد…

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🔥61
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایت یکی از بازداشت‌شدگان سابق؛ در کهریزک چه گذشت؟
مسعود علیزاده از زندانیان سابق در کهریزک در سال ۱۳۸۸ از شکنجه‌ها و خاطراتش از جانباختگان در این زندان می‌گوید.
این گفت‌وگو به مناسبت سالگرد جان‌باختن زندانیان در کهریزک بازنشر می‌شود.
#اردوگاه_مرگ_کهریزک

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🤬10🔥1
رفیق دوست که بقول خودش حالا در مدرسه علوی «آچار فرانسه» بوده روزی، بهشتی و مطهری به او اطلاع می‌دهند که خمینی، فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده‌است و وی باید کارها را رها کند و به آن سپاه بپیوندد:
«احتمالاً نهم اسفند ۱۳۵۷ بود، من در مدرسه علوی کارها را انجام می‌دادم. شهید بهشتی، جلوی پله‌های مدرسه علوی من را صدا کردند. شهید #مرتضی_مطهری، آقای #علی_اکبر_هاشمی_رفسنجانی ، مقام معظم رهبری و آقای موسوی‌اردبیلی نیز حضور داشتند،گفتند الان آقای #حسن_لاهوتی حکم تشکیل سپاه را زیر نظر دولت موقت از امام گرفت. شما کارهای اینجا را رها کن برو به سپاه. گفتم کجا هستند. ایشان گفت که در پادگان عباس‌آباد جمع شده‌اند. من رفتم.
آقایان #محسن_سازگارا، حسن جعفری، علی فرزین، ضرابی، #هاشم_صباغیان ، تهرانچی و #علی_دانش_منفرد آن‌جا بودند. من آن‌ها را می‌شناختم و آن‌ها هم من را گفتم سلام علیکم، سپاه قرار است این‌جا تشکیل شود؟ گفتند که بله. روی کاغذی نوشتم سپاه پاسداران تشکیل شد. یک- محسن رفیقدوست و… «شورای فرماندهی سپاه پاسداران» همانجا انتخاب شد.
‏‌‎دانش‌منفرد به‌عنوان فرمانده سپاه پاسداران انتخاب شد،من مسئول تدارکات،بشارتی مسئول اطلاعات #مرتضی_الویری روابط عمومی شدیم. بقیه هم به ترتیب پستهایی گرفتند.
‏‌‎#محسن_رفیق_دوست در ادامه گفتگوی خود به واحد اطلاعات سپاه پرداخته و می‌گوید: «این بخش سپاه با آمدن #محسن_رضایی کاملاً قدرت گرفت،بچه‌های خوبی جمع شده بودند و با قدرت هم عمل می‌کردند»
از گفته‌های #محسن_رفیقدوست می‌توان نتیجه گرفت حتی پیش از تشکیل سپاه،محسن رضایی و دیگرانی از #سازمان_مجاهدين_انقلاب_اسلامی واحد اطلاعاتی سپاه را تشکیل داده بودند.
اما در مورد روز ورود خمینی به ایران وی در خاطراتش می‌گوید: «باید وسیله‌ای تهیه می‌شد که از «علی مجمع‌الصنایع» (نماینده مجاز فروش خودروهای آمریکایی GM در ایران) ماشینی تهیه کردم، ماشین را از قبل ضدگلوله کرده بودیم، چند روز قبل ماشین را برده بودم در مدرسه رفاه مرحوم مفتح آمد جلو از من پرسید این ماشین را برای حضرت امام تهیه کردی؟ من هم گفتم بله. گفت راننده کیست؟ گفتم هرکسی که شما بگوئید. گفت من الآن می‌روم بالا و پیشنهاد می‌کنم که خود شما راننده باشید، اما به کسی چیزی نگویید»‎
این روایت اگرچه دروغ نیست اما تمام واقعیت هم نیست.
ادامه دارد…

🌐 irbr.new
🆔 @irbriefing
🔥6😁3
رفیقدوست در روز ورود آیت‌الله خمینی به ایران وی مسئول حمل‌ونقل خمینی می‌شود: «باید وسیله‌ای تهیه می‌شد که از «علی مجمع‌الصنایع» (ایشان نماینده مجاز فروش خودروهای آمریکایی GM در ایران بودند) ماشینی تهیه کردیم…
#محسن_رفیق_دوست در ادامه می گوید ماشین را از قبل ضدگلوله کرده بودیم، چند روز قبل ماشین را برده بودم…
شواهد حاکی از آن است #محسن_رضایی و #محسن_سازگارا و احتمالا #علی_محمد_بشارتی در ساختمانی در تهران خیابان جردن، خیابان جانسپاران، پلاک۱۱۵ که پیشتر در اختیار اداره استخدامی #ساواک بود و از اواسط دی ماه تشکیلاتی را سازمان داده بودند، خودروی فوق متعلق به ساواک و مدتها در همین مکان بوده.
روایتی هم هست که این خودرو برای پرویز تدین رئیس اداره کل یکم ساواک بوده است.
نکته اول در رد اظهارات اینکه خودروی فوق را علی مجمع الصنایع که طبیعتا خودروهای صفر کیلومتر شورولت را وارد میکرده این است که وجود خودروی مستعمل در میان خودروهای صفرکیلومتر عجیب و بعید است در نمایندگی‌ فروش‌اش داشته باشد ،ضمن آنکه باورش سخت است آنها در آن فضا توانسته باشند خودرویی را در جایی زره پوش و ضدگلوله کنند.
به جد باید بگوئیم این خودرو، خودروی ساواک است ،اما اینکه رضایی چگونه آن واحد اطلاعاتی را هم در ساختمان ساواک تاسیس کرده کماکان جای سئوال بسیاری دارد.
صرف نظر از خودرو اما همه موارد ما را به آن می‌رساند که گروه اطلاعاتی محسن رضایی دست کم از یکماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در دل ساواک و‌ در داخل ساختمان اداره کل یکم ساواک تشکیل شده است .
#محسن_رفیقدوست در مورد روزهای پس از ورود خمینی به ایران می‌گوید: «من از ساعتی که از بهشت‌زهرا به مدرسه رفاه آمدم و روز بعدش وقتی امام خیلی محرمانه به مدرسه علوی رفتند و من هم به آنجا منتقل شدم، مسئولیت اداره مدرسه علوی با من بود. روز نوزدهم اتفاقی که افتاد میمون و مبارک بود. بیعت نیروی هوایی اتفاق افتاد که آن باعث شد شب تصمیم بگیرند به مدرسه علوی حمله کنند که ما یک تمهیداتی دیده بودیم که اگر خواستند با تانک بیایند، نتوانند داخل خیابان ایران بیایند.
او سپس به دفع توطئه‌ها و حتی خطر کودتا اشاره می‌کند.
ادامه دارد…
این سلسله نوشتار را در شبکه های اجتماعی #ایران_بریفینگ می‌توانید با #سرداران_دیروز_سرباران_امروز  دنبال کنید.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔥71
رفیقدوست در مورد روزهای پس از ورود خمینی می‌گوید: «من از ساعتی که از بهشت‌زهرا به مدرسه رفاه آمدم و روز بعدش وقتی امام خیلی محرمانه به مدرسه علوی رفتند و من هم به آنجا منتقل شدم، مسئولیت اداره مدرسه علوی با من بودن
وی به خطراتی که از روز نوزدهم که حضور همافران نیروی هوایی در مدرسه علوی متوجه خمینی بود اشاره میکند و اینکه از آن شب تصمیم می‌گیرند اگر به مدرسه علوی خواستند با تانک بیایند، نتوانند داخل خیابان ایران بیایند.
بعد می گوید:«افراد را با گونی‌های پر از کوکتل مولوتف آماده کردیم، داخل هر گونی هم ۴۰ – ۵۰ تا کوکتل مولوتف قرار داده بودیم که این گونی‌ها را جلوی تانک بریزند و این‌ها منفجر شود و تانک از حرکت بازبماند، اما اولین تانکی که آمد در جوی آب افتاد و درنیامد و خود او راه را بست (این اظهارات وی با توجه به آنکه خودش هم فردی نظامی است عجیب است تانک‌های در اختیار نیروی زمینی
#ارتش_شاهنشاهی و یا #گارد_شاهنشاهی هیچ کدام آن‌گونه نیستند که د جوی کوچک خیابان ایران زمین‌گیر بشوند و در ثانی هیچ تصویر و عکسی هم از این تانک‌ها و یا تانک زمین‌گیر شده منتشرنشده است درواقع تنها یک تانک در میدان فوزیه زمین‌گیر شد.
ماجرای آن تانک هم این است که ساعت ۹ صبح ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به دستور
#ارتشبد_قره_باغی سی تانک نیروی زمینی ارتش به فرماندهی #سرلشگر_ریاحی فرمانده وقت لشکر گارد عازم پادگان نیروی هوایی در دوشان تپه در خیابان تهران پارس می شوند.
بهشتی در مصاحبه‌ای اعلام می‌کند:«شورای انقلاب و آقای بازرگان به قره باغی تماس می‌گیرند و‌ اتمام حجت می‌کنند که مانع حمله گارد به نیروی هوایی شوند، آقای قره باغی اطمینان می‌دهند گارد را منصرف کنند…»
ارتشبد قره باغی در خاطرات خود می نویسد :
« به نخست وزیر تلفن زده، اظهار نمودم : برابر گزارش شخص سپهبد بدره‌ای [فرمانده وقت نیروی زمینی] مخالفین در حدود تهران پارس جلو ستون زرهی اعزامی را گرفته ، ضمن تیراندازی تعدادی از ارابه های جنگی را آتش زدند . سرلشگر ریاحی فرمانده ستون اعزامی هم تیر خورده است.»
کتاب اعترافات ژنرال ، خاطرات ارتشبد
#عباس_قره_باغی -نشر نی تهران ۱۳۶۵ صفحه ۳۲۴
در همین ساعات است که سرلشگر ریاحی که هنوز مشخص نیست چگونه درون تانک تیرخورده است به بیمارستان جرجانی منتقل می شود و درحالی که تیر فقط به کتف راست وی اصابت کرده بود فوت می کند.

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🔥72
رفیقدوست اگر چه از مرگ مشکوک #سرلشگر_ریاحی و #سپهبد_بدره_ای نمی‌گوید اما در بخش‌های گذشته دانستیم که سپهبد بدره ای که بجای #ارتشبد_اویسی که از کشور خارج شده بود به عنوان فرمانده نیروی زمینی منسوب شده بود در همان ساعاتی که تانک ها از تهرانپارس عازم ستاد نیروی هوایی بودند تمام فرماندهان ارتش را در یک جلسه تهدید و‌ اعلام می‌کند ارتش باید تا آخرین لحظه به سلطنت وفادار باشد درغیر اینصورت با تکاوران ارتش تک تک فرماندهان خائن را خواهد کشت.
وی اما ساعتی بعد از جلسه در اتاق کارش در ستاد نیروی زمینی ارتش توسط یک مستشار و ژنرال آمریکایی و یک درجه دار ایرانی که به روایتی گفته می‌شود #صیاد_شیرازی بوده ترور می‌شود.
بلافاصله پس از ترور و‌ مرگ #عبدالعلی_بدره_ای و ریاحی ارتش اعلام بی طرفی میکنه و در فاصله کمی، حکومت شاهنشاهی در ایران به اتمام میرسد.
#محسن_رفیقدوست در مورد این لحظات می‌گوید: «۲۱ بهمن نظام ساقط شد؛ یعنی همان ساعتی که اعلام کردند حکومت‌نظامی در ساعت ۴ است، نظام ساقط‌شده بود. امام هم اعلام کرد بگویید حکومت‌نظامی نیست.
اما واقعیت اینجاست نه ارتش و نه گارد نه در نظر داشت اقدام نظامی و حکومت نظامی برقرار کند نه تمایل داشت و توانش را و در واقع انقلابیون در بی عملی ارتش به پیروزی رسیدند نه اقدامات دفاعی و تلاش امثال رفیقدوست.
اولین کسی که گرفتند و آوردند فرماندار نظامی تهران و فرمانده نیروی زمینی که یک نفر بود آوردند و نام او سپهبد #مهدی_رحیمی بود.
ساعت ۱۱ شب او را گرفتند و تحویل ما دادند. بقیه را از ۲۲ بهمن شروع کردند به گرفتن و آوردند، ولی او را آن شب آوردند در همان پشت بام رفاه اعدام کردم»
با پیروزی انقلاب کار #محسن_رفیق_دوست می‌شود شناسایی و بازداشت افراد مؤثر در نظام پهلوی و اعدام آن‌ها در پشت‌بام مدرسه رفاه او در این مورد می‌گوید: «اولین اعدامی رحیمی بود، رحیمی در کفر خودش صادق بود.
رحیمی یکی از همان ۴ نفری بود که ۴-۳ روز بعد از پیروزی انقلاب در پشت‌بام مدرسه رفاه اعدام شد. خیلی جدی گفت جنگی بین ما و شما بود و شما پیروز شدید، ما را هم می‌کشید. آن روز که حکم اعدام او صادر شد و به پشت‌بام می‌بردم ، خواهش کرد چشمان و دستان او را نبندیم و ما هم همین کار را کردیم»
اعدام‌ها که تمام شد اصلی ترین کار رفیقدوست آغاز می‌شود یعنی همان تملک اموال و دارایی‌های بی‌حساب وابستگان پهلوی…

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔥6🤬21👍1
نام ابوالقاسم شفیعی را شاید بسیاری نشنیده باشند، فردی پر رمز و‌ راز که هرگز رازهای سر به مهر را نگشود و‌ چندی پیش با ابتلا به کرونا به دل خاک برد.
شفیعی، از مدیران ارشد
#بنیاد_نور و #بنیاد_مستضعفان و از اعضای کمتر نامور #حزب_موتلفه_اسلامی و یکی از سه نفری که در سال ۷۸ توسط سعید عسگر ترور شد.
#سعید_عسگر در دادگاه قصد خود را از ترور شفیعی ترساندن وی ذکر کرده بود.
ابوالقاسم شفیعی نیز در روایت ماجرای ترورش توسط سعید عسگر گفته بود: «ضاربان روز ۲۰ بهمن سال، ۱۳۷۸ در ساعت ۷:۴۵ دقیقه هنگامی که پسرم را به مدرسه می‌بردم، مرا مورد هدف قرار دادند و از ناحیه‌ گردن و قفسه سینه مجروح شدم. ضارب سوار بر ترک موتور سیکلت بود و هنگام عبور از مقابل اتومبیلم، برای لحظه‌ای چهره‌ او را دیدم به گونه‌ای که چهره‌نگاری به چاپ رسیده ضارب آقای حجاریان در مطبوعات با خبرنگاری ضارب من، مشابهت بسیاری داشت. شب پیش از ترور فردی با موتور سیکلت به منزل من مراجعه کرد و همسرم گفت که نامه‌ای دارد که آن را تنها به من تحویل می‌دهد. و وقتی پسرم با کمی تاخیر به در منزل رفت، فرد یاد شده رفته بود،وی معتقد بود این ترورها، نقاط کوری دارند که باید، ماموران امنیتی آن را روشن کنند….در اوایل انقلاب، فرمانده‌ سپاه شهر ری و پس از آن به مدت ۶ سال فرماندار شهرستان‌های زرین‌شهر، شهرضای استان اصفهان و شهرکرد بودم …گفته می‌شود آنان در مسجد جوادالائمه شهرری حضور داشتند و حتی پدر یکی از این افراد، امام جماعت آن مسجد است.»
#ابوالقاسم_شفیعی علیرغم بنیاد نور و‌ بنیاد مستضعفان در چندین شرکت و پروژه‌های اقتصادی خصوصی با #محسن_رفیق_دوست شراکت هم دارد.
محسن رفیق‌دوست هم سه روز بعد از ترور حجاریان گفته بود که او سعید عسگر را به‌عنوان ضارب حجاریان به نیروهای امنیتی معرفی کرده بود: «من سعید حجاریان را ضدانقلاب نمی‌دانم و سعید عسگر را که ترور سعید حجاریان را انجام داد من به وزارت اطلاعات معرفی کردم تا قبل از آن هیچ‌کس خبر نداشت... در آن زمان من با آقای علی ربیعی تماس گرفتم و سعید عسگر را به‌عنوان ضارب معرفی کردم. علی ربیعی هم تعجب کرد که چرا این کار را کردم. به برادر سعید حجاریان(مسعود حجاریان) که با من همکار بود، صراحتا گفتم این کار سعید عسگر است؛ چون چند روز قبل از آن نیز ابوالقاسم شفیعی را ترور کرده بود»
#جمهوری_اشباح

🌐
irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔥84
روزنامه جمهوریت، چاپ آنکارا، ۱۹۸۲/۳/۳ رفیقدوست از خطرناکترین باند ایران می‌گوید:
رفیقدوست، کمی ترکی و اندکی نیز عربی می‌داند، مردمک چشمانش دائماً در حال حرکت بوده و بر جای خود قرار ندارد. باهوش بودن خود را در همان یکی دو دقیقه اول صحبت نشان می‌دهد. تانشوغ بلهدا سفیر ترکیه در ایران او‌را یکی از ۳ تا ۵ نفر اعضای ستون رژیم ایران می‌داند… از #محسن_رفیقدوست می‌پرسم کـه آیـا عـاملین #انفجار_دفتر_حزب_جمهوری_اسلامی که منجر به کشته شدن بهشتی و ۷۲ نفـر دیگـر شد و نیز عاملین #انفجار_نخست_وزیری که در نتیجـه آن رجـایی، رئـیس جمهـور و باهنر، نخست‌وزیر کشته شدند، مشخص شده است؟
می‌گوید عاملین را شناخته‌ایم، عامل انفجـار مرکـز حـزب جمهوری اسلامی، شخصی به نام #محمد_رضا_کلاهی بود،او عامل انفجار نخست وزیری را هم فردی به نام #مسعود_کشمیری می‌داند ، او مدیر حفاظت اطلاعات نخست وزیری بوده است. براساس اظهارات خود آنهایی که از این انفجار، جان سالم به در برده‌اند، کـشمیری در روز حادثه نزد باهنر و رجایی رفته و پس از بازگشت از پیش آنها، کیف خود را در کنار آنها نهاده است. پس از دور شدن وی از محیط یعنی ۲ - ۳ دقیقه بعد، انفجار روی داده است. در اوایل گفته می‌شد که کشمیری نیز زیر آوار مانده است. اما تروریست از
این فرصت استفاده کرده و خود را از انظار دور نگهداشته بـود، کـشمیری را یـک ساعت بعد از حادثه دیده بودند و اکنون نیـز براسـاس اخبـار رسـیده وی در اروپا می‌باشد.
#محسن_رفیق_دوست می‌گوید رجایی، باهنر و دفتریان، در آن حادثه کشته شدند ، رفیق‌دوست کسی است که در شناسایی جـسد رجـایی کمک کرده است، او را از دندانهایش تشخیص داده، رجایی با او دوستی ۲۲ ساله داشته و با هم در زندان بوده‌اند.
رفیق دوست به صراحت می‌گوید نمی‌پذیرد که کشمیری عضو #سازمان_مجاهدین_خلق_ایران باشد و می‌گوید شاید اکنون عضو آن سازمان باشد اما آن‌زمان نبوده او می‌گوید اگر کشمیری دوستانی در نخست وزیری ایران نداشت نه می‌توانست نفوذ کند و نه می‌توانست بمب گذاری کند و نه فرار، او حتی معتقد است اصلا چه دلیلی دارد که باید بپذیریم او از ایران خارج شده؟ همه دنبال او در اروپا و آمریکا می‌گردند اما از کجا معلوم در جایی از ایران مخفی نشده باشد تا اوضاع آرام شود؟
#جمهوری_اشباح

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔥71
قسمت هجدهم / اعدام‌ها و تیرباران‌های وابستگان پهلوی که تمام شد حالا کار #محسن_رفیق_دوست به اموال و دارایی‌های کشته شدگان و دیگر وابستگان حکومت پهلوی رسید؛ وی در مقام مسئول تدارکات مدرسه علوی و رفاه، بیشتر درگیر صدور احکام مختلف برای تصرف و تملک آن دارایی‌ها بود؛ «تاسیس بنیاد مستضعفان و تغییر نام بنیاد پهلوی به بنیاد علوی» ایده #محسن_رفیقدوست بود.
او اما در همان روزها به پیشنهاد
#بهشتی و #مرتضی_مطهری و به دنبال فرمان خمینی برای تشکیل سپاه پاسداران به سپاه می‌پیوندد.
رفیقدوست در مصاحبه‌ای که با ایسنا داشته است فکر تشکیل سپاه به‌عنوان نیرویی برای حراست از انقلاب اسلامی در حال پیروزی را ایده محمد منتظری در پیش از پیروزی انقلاب معرفی می‌کند.
بنا به گفته او، اگر ۵ یا ۱۰ نفر در تأسیس سپاه پاسداران نقش برجسته‌ای داشته باشند، نقش وی برجسته است (البته چهره‌های بسیار دیگری همچون ابوشریف، ابراهیم بازرگان و... مدعی این ایده نیز هستند)
بهر حال نقش رفیقدوست در تأسیس سپاه پاسداران پررنگ است او از همان ابتدا در شورای فرماندهان سپاه پاسداران بوده است تا اینکه در زمان دولت میرحسین موسوی که قرار می‌شود برای ارتباط دولت و سپاه وزارت سپاه شکل بگیرد، رفیقدوست در تمام دو دوره حیات وزارت سپاه وزیر این وزارتخانه بوده است.
با پایان جنگ و ادغام وزارت دفاع و وزارت سپاه رفیقدوست به ریاست
#بنیاد_مستضعفان گمارده می‌شود،جایی که قریب به دهسال پیش خود ایده تاسیسش را به خمینی داده بود.
این انتصاب مصادف بود با آغاز رهبری خامنه‌ای و روند رانت‌خواری در این بنیاد، یا به روایتی بزرگترین کارتل اقتصادی خاورمیانه با سرمایه‌ای قریب به نهصد میلیارد دلار !
رفیقدوست منکر این رانت‌ها نیست اما قرائتش جور دیگری است و آن را رانت و یا حقوق میلیونی نمی‌داند او مدعی است: «وقتی به بنیاد آمدم ۸۰۰ شرکت داشت که ۴۰۰ شرکت را تعطیل کردم یا فروختم. گروهی را گذاشتم و گفتم اگر این کارخانه خوب اداره شود ۱۰ درصد برای شما باشد درواقع همین ۱۰ درصدی که رفیقدوست مدعی آن است در دهه ۷۰ رقمی نجومی بوده است»
در طی مدیریت او بر بنیاد مستضعفان بود که اولین اختلاس در جمهوری اسلامی شکل گرفت :«اختلاس ۱۲۳ میلیاردی، متهم ردیف اول این اختلاس درواقع محسن رفیقدوست بود اما او توانست رد پای خود را محو کند کاری که برادر وی نتوانست!

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔥8
محسن رفیقدوست از آنجا که خودش مدعی است در همه کارهای انقلاب نفر اول بوده است، در دزدی و‌اختلاس هم اول بود، با روشن شدن #اختلاس_۱۲۳_میلیارد_تومانی‌ اگر چه ردی از خودش برجای نگذاشت اما #مرتضی_رفیق_دوست برادرش در نهایت در سال ۷۴ در مجرم شناخته‌شده و به حبس ابد محکوم اما متهم دیگر این پرونده #فاضل_خداداد اعدام شد.
رفیقدوست درباره این اختلاس می‌گوید: «مرتضی آخرین فرزند پدر ما است و ماهیت آن داستان برای هیچ‌کسی مشخص نشد اما از آن ۱۲۳ میلیارد ۳ میلیارد دست کسی بود که بعداً اعدامش کردند. آن‌هم من باقدرت گرفتم چون من از خارج او را با تهدید آورده بودم.
او درواقع خود معترف است فاضل خداداد را از خارج از کشور آورده و پس‌ازآن هم چون ۳ میلیارد از ۱۲۳ میلیارد در دست وی بوده اعدامش کردند اما از نقش برادرش و ۱۲۰ میلیارد دیگر چیزی نمی‌گوید!
#محسن_رفیق_دوست اعتراف می‌کند:«وقتی دادگاه من را خواست و از حرایم برادرم گفت، گفتم چون برادر من بود باید بیشتر مجازات شود؛ اما یکی نزد من آمد که گفت اینجا صحبت از ۶٫۵ میلیاردی است که برادرتان می‌گوید نیست، از بانک ملی ۶٫۵ میلیارد تومان گرفته و به این طریق هم گرفته والان دست بانک به هیچ کجا بند نیست»
با توضیحات رفیقدوست و ۳ میلیاردی که از فاضل گرفته بودند فقط تکلیف ۹٫۵ میلیارد مشخص می‌شود و درباره مابقی آن چیزی نمی‌گوید و داستان را اینگونه تمام می‌کند که : «ماهیت آن داستان برای هیچ‌کسی مشخص نشد»
با مشخص شدن نقش او و برادرش در این اختلاس او از
#بنیاد_مستضعفان مدتی بعد برکنار می‌شود، اما سال بعد مجدداً خامنه‌ای او را به عضویت در هیات امنای بنیاد منصوب می‌کند.
مرتضی که حکم حبس ابد داشت نیز پس از حدود ۶ سال از زندان با عفو‌رهبری آزاد شد: «… برادرم بالاخره سال ۸۵ بمشمول عفو شد و‌رفت سرزندگی خودش والان کاسبی می‌کند»
او پس‌ازآن بنیاد نور را تأسیس می‌کند، بنیادی که درزمینهٔ دارو و انبوه‌سازی مسکن فعالیت دارد، فعالیت این بنیاد نیز مشابه بنیاد مستضعفان است او کارخانه‌های مصادره شده و یا توقیف‌شده را از قوه قضائیه و یا بانک‌ها می‌خرد و پس‌ازآن به دیگران می‌فروشد، شرکت داروسازی لقمان ازاین‌دست فعالیت‌های او هست.
اما این همه فعالیت‌های
#بنیاد_نور نبود در این بنیاد رسوایی‌ای رقم خورد که او‌ با عادی انگاری آن را «سوءتفاهم » می‌خواند؛ قاچاق دختران فراری به خارج از کشور…

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🔥81
بنیاد نور در سال ۱۳۷۹ اقدام به تأسیس یک خیریه به نام «موسسه خیریه گل یاس» می‌نماید،در این موسسه با همکاری بهزیستی و قوه قضائیه دختران جوان و نوجوانی که دارای جرائمی بوده‌اند بجای انتقالشان به زندان چون در ساختار آنزمان قوه قضائیه کانون اصلاح و تربیت فقط مختص پسران بود و دختران عمدتاً به زندان زنان فرستاده می‌شدند قرار می‌شود در این موسسه تحمل بدل از حبس نمایند و به آن‌ها خیاطی و ... آموزش داده شود، مسئولیت این خیریه هم با «حجت‌الاسلام هادی منتظری مقدم» دادستان انقلاب کرج بود.
باگذشت مدتی و با فرار یکی از دختران از این مرکز و مراجعه به خانواده‌اش مشخص می‌شود که در این مرکز هم به این دختران تجاوز سازمان‌یافته می‌شود وهم مورد سوءاستفاده گسترده قرار می‌گیرند، حتی چند دختری که از این مرکز گفته می‌شد فرار کرده‌اند توسط این مرکز به امارات و ترکیه فرستاده شده‌اند.
خبرهایی که در مطبوعات آن زمان در سال ۱۳۷۹ منتشر می‌شد همگی حاکی از سوءاستفاده جنسی از دختران در سنین مختلف، ربودن دختران، بهره‌گیری جنسی رئیس دادگاه انقلاب کرج، و حضور یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در استان البرز که در همه مراحل دادگاه از وی با عنوان«م. ف»نام‌برده شد و برخی دیگر از مقامات بلندپایه ، معتاد کردن و تجارت آنان بود.
والدین یکی از آن دختران با ارائه شکایتی اعلام کردند که دختر ۱۷ ساله‌شان پس از ربوده شدن به مرکزی بنام خانه هدایت کرج منتقل‌شده و مسئولان این مرکز از تحویل دادن دخترشان خودداری می‌کنند.
با تحقیقات پلیس مشخصی شد که ده‌ها دختر دیگر نیز به‌عناوین‌مختلف به این مرکز آورده شده‌اند.
رسانه‌ها همچنین از دستگیری برخی دیگر از مسئولان این مرکز به اتهام ربودن دختران، سوء استفاده و انتقال آنان به کویت و دبی خبر دادند.
روزنامه اطلاعات از معدود روزنامه هایی بود که اگر چه مختصر اما شرح نسبتا دقیقی از یکی از جلسات دادگاه را منتشر کرد پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۷۹ این روزنامه نوشت:«امروز سومین جلسه دادگاه متهمان خیریه گل یاس برگزار و در طی این سه جلسه تمامی ۲۶ شاکی پرونده شکایت خود را قرائت کردند و قاضی
#علیرضا_منصوری اتهام هر چهار متهم پرونده را تفهمیم نمود.
روزنامه همشهری هم همان روز از قرائت شکایت يك تن از دختران جوان بنام «پرى. م» و وکیل خانواده يك دختر ديگر به نام «م. ش» خبرداد که به اروپا پناهنده شده است.
🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🔥8
با تحقیقات پلیس مشخصی شد که ده‌ها دختر دیگر نیز به‌عناوین‌مختلف به این مرکز آورده شده‌اند.
رسانه‌ها از دستگیری برخی دیگر از مسئولان این مرکز به اتهام ربودن دختران، سوء استفاده و انتقال آنان به کویت و دبی خبر دادند.
مشخص شد دست کم ۱۹ تن از دخترانی که از سوی دادگاه انقلاب کرج به این مرکز فرستاده شدند و بعدها پرونده‌شان با ذکر «فرار از مرکز» بسته شده اکنون در کشورهایی همچون کویت،امارات متحده عربی،ترکیه و آذربایجان حضور دارند.
روزنامه همشهری هم همان روز از قرائت شکایت يك تن از دختران جوان بنام «پرى. م» و وکیل خانواده يك دختر ديگر به نام «م. ش» خبرداد که به اروپا پناهنده شده است.
همشهری نوشت:«اعضاى تشكيل دهنده
#خانه_هدايت طى چندين سال با گردآوردن دختران جوان و نوجوان فرارى و بى پناه در آن خانه، ضمن تجاوز جنسى به آنان، آنها را به اعتياد كشانده و سپس آنها را وادار به فروش مواد مخدر براى باندشان مى كردند.
در میان متهمان پرونده؛ دادگاه تنها حجت‌الاسلام
#هادی_منتظری_مقدم رئیس دادگاه انقلاب کرج و از مسئولان مرکز را به حدود ده سال حبس و شلاق محکوم کرد و احکام سایر متهمان به جزای نقدی تبدیل شد. برای «م.ف» نیز به جهت نظامی بودن قرار عدم صلاحیت صادر و پرونده به دادسرای نظامی تهران ارسال شد.
متهمان در دادگاه به اتهاماتی مختلفی همچون توقیف و نگهداری دختر ۱۷ ساله‌ای به نام «سمن»، اعمال‌نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی در جهت اداره کردن مؤسسه
#خیریه_گل_یاس کرج (خانه هدایت)، مشارکت در تحویل ندادن نوزادان بدون سرپرست به خانواده‌هایشان، اخذ رشوه به مبلغ ۵ میلیارد ریال، مشارکت در جلب و توقیف و حبس غیرقانونی چهار فرد و جعل عنوان قاضی ویژه مواد مخدر تفهیم شده بودند.
اما بطور کل مسائل مربوط به دختران ۷ تا ۲۰ ساله‌ای که در این مرکز نگهداری می‌شدند در دادگاه مسکوت گذاشته شد.
اگرچه
#محسن_رفیقدوست که این خیریه زیر نظر او اداره می‌شد برای او هیچ اتهامی در نظر گرفته نشد و در تمامی آن زمان سکوت کرده بود اما سالها بعد اصلا این حوادث را بطور کل منکر شد و در مصاحبه با شهروند امروز گفت:« مسئله خبریه گل یاس اصلا چیز دیگری بود و مالی بود نه آن دروغهایی که روزنامه‌های آن زمان می‌نوشتند»
#محسن_رفیق_دوست که روزگاری شهر نو را تخریب کرد و #خانه_هدایت_کرج را تاسیس کرد رسوای‌های بی‌شمار دیگری هم دارد.
ادامه دارد…
🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🤬8🔥32👍2
کمی دوباره به عقب برگردیم به #محسن_رفیقدوست که از آدمکشی در پیش از انقلاب به رانندگی برای خمینی رسید و بعد در پشت بام مدرسه رفاه و علوی جوخه اعدام و تیرباران راه انداخته بود، اعدام‌ها که تمام شد، غارتهایشان را که کردند، دیوارها و خانه های «شهرنو»  را به دستور #خلخالی ویران کردند و زنان تن فروش، بی سرپناه در خیابانها آواره شدند.
به دستور #آیت_الله_بهشتی آنها را به تدریج از خیابانها جمع کردند.
بخشی از این سرگذشت را حالا با محسن رفیقدوست دوره کنیم:
سال ۱۳۵۸ مرحوم شهید بهشتی مرا صدا کرد و گفت: دو نفر از آقایان منار را خراب کردند اما چاه را نکندند!
پرسیدم: یعنی چی؟
گفت: رفته اند دیوار محله شهرنو را خراب کرده اند و فواحش به خیابانها ریخته اند. شما برو اینها را جمع کن.
آن روزها من در کمیته بودم ، ایشان به #بنیاد_مستضعفان دستور داد مکانی را به من بدهد. اولین مکانی که برای این کار گرفتم در خیابان آفریقا یا جرُدن خانه ثابت پاسال  بود. خیلی خانه بزرگی بود. ظاهرا #ثابت_پاسال به این خانه کاخ ورسای کوچک می گفته چون با نقشه ورسای ساخته شده بود و یک استخر داشت به شکل کاسه بلور. حدود ۴۰ نفر از بچه های سپاه (احتمالا منظورش کمیته هاست) را ماشین در اختیارشان گذاشتم. شبها می رفتند اینها را از خیابانهای تهران جمع می‌کردند و به آنجا می‌آوردند.
گروهی را هم در آنجا گذاشتم که اینها را اداره کنند. یک گروه از خانم ها را هم گذاشته بودم که با آنها کار تربیتی کنند. کم کم کار جمع کردن فواحش تمام شد و دیگر به صورت علنی در سطح شهر نبودند. بعدها آنجا تبدیل به مرکز نگهداری دخترانی شد که مشکل پیدا می کردند. این دختران را پدر و مادر نگه نمی‌داشتند. زندان هم نمی خواستند ببرند که الان هم هنوز هست.(احتمالا منظورش همان #خانه_هدایت_کرج است که زیر نظر خودش اداره می‌شود) تا چهار صد نفر رسید با حدود ۱۵ نفر از متدینین متمکن.
بعد بنیاد آن خانه را از ما گرفت وخانه مراد اریه را به ما داد،خانه بزرگی روبروی هتل استقلال.
تعدادشان حالا خالص شده بود و دیدم اینها کار می‌خواهند و کسی هم به آنها کار نمی‌دهد، تعدادشان را برای نگهبانی و‌ خدمات فرستادم زندان اوین، استقبال شد و بچه‌های دادستانی هم خواستند، حالا خیلی از آنها که رفته بودند هم برگشتند و‌گفتند ما هم کار می‌خواهیم.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
6🤬4🔥1
در ۲۸ بهمن ۱۳۵۷ مجددا محله #شهر_نو به آتش کشیده شد و‌اینبار بطور کل نابود سد، پیشتر در ده و‌ یازده بهمن دو روز قبل از ورود خمینی به ایران، یکی از اتفاقات کمتر صحبت شده در جریان انقلاب ایران رقم خورد و آتش زبانه کشیده انقلاب، محله «قلعه» تهران را در کام خود برد.
محله‌ای که محل زندگی و کار زنان «تن فروش» بود؛ #روزنامه_اطلاعات در گزارش از اتفاقات آن روز که در ادامه حملات روزهای قبل به #آبجوسازی_شمس ، #کاباره_شکوفه_نو و برخی اماکن معروف جنوب شهر تهران رخ داد، نوشته است که «آتش‌سوزی، ساعت‌ها «محله غم» را می‌سوزاند و خاکستر می‌کرد.
مأموران آتش‌نشانی که پیرو اعلامیه قبلی خود ضمن اعلام همبستگی با مردم، اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتش‌هایی که مردم نخواهند، خودداری خواهند کرد، اقدامی برای خاموش کردن این آتش‌ها صورت ندادند»
از تعداد دقیق کشته شدگان آتش‌سوزی محله «قلعه» تهران هنوز هیچ آماری در دست نیست اما روزنامه اطلاعات به نقل از شاهدان عینی از کشته شدن دو تا سه نفر از زنان تن فروش و مجروح شدن تعدادی در جریان این حمله خبر داد.
از فرماندهان میدانی تخریب و آتش سوزی قلعه باید #محسن_رفیق_دوست و #عزت_شاهی را نام برد.
تصویر جسد زغال شده یکی از زنان در جریان این آتش‌سوزی، منتشر و بارها دیده شده است.
#فتنه۵۷

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬81🔥1
تصویر خانه پدری و‌ زادگاه محسن رفیقدوست در محله #عودلاجان تهران ، بر سر در این خانه همچنان ستاره داوود نمایان است.
محسن رفیق‌دوست مسگرانی متولد ۲۱ تیر ۱۳۱۹ و البته به روایتی ۱۳۱۷ هست .
پدرش استاد یعقوب آبکار و سماور ساز بود، قدیمی‌های تهران از پدرش بر خلاف او به نیکی یاد می‌کنند، کاسبی بی آزار بود، خانه یعقوب در محله عودلاجان تهران از جمله محلات قدیمی یهودی نشینان به دنیا آمد، برخی روایت‌ها هم وجود دارد که خانواده رفیقدوست از یهودیان سمنانی بودند که به علت اذیت و آزار مسلمانان مهاجرت می‌کنند و به جنوب تهران می‌آیند و این بار تصمیم می‌گیرند بر یهودی بودنشان اصرار نورزند و بیانش نکنند.
محله عودلاجان البته به دلیل فراوانی کنیسه، کوچه‌ای هم به نام هفت‌کنیسه دارد که از قضا خانه پدری محسن رفیقدوست در آنجا واقع است که پس از انقلاب توسط محسن رفیقدوست به کوچه هفت‌مسجد تغییر نام داده است.
«علیرضا زمانی»، تهران‌پژوه، درباره این کوچه می‌گوید: «کوچه هفت‌کنیسه در قلب عودلاجان (میدان سرچال) از اولین نقاط تمرکز یهودیان در این محله محسوب می‌شود. در این کوچه باریک و مارپیچ حدوداً ۳۵ خانوار سکونت داشتند و یکی از شاخص‌های مهم آن وجود هفت کنیسه بود.»
ابتدای کوچه، دست راست، کنیسه یوسف شیرازی بود که اغلب شیرازی‌ها به این کنیسه می‌آمدند و متولی آن یعقوب صفا، مردی بذله‌گو و خندان بود که شغل اصلی اش آبکاری و سماورسازی بود، کنیسه حاجی‌بخشی هم با فاصله کمی از این کنیسه قرار داشت که از بهترین کنیسه‌های این کوچه به شمار می‌رفت.
[مشخص نیست یعقوب صفا همان یعقوب رفیقدوست است یا خیر اما تشابه اتفاقی نام و حتی شغل و حتی کوچه محل زندگی بعید به نظر می‌رسد]
#محسن_رفیقدوست تا سن ۱۰ سالگی در این محله بوده است، خود در خاطراتش بدون آنکه به عولادجان اشاره کند گفته:«خانه قدیمی و زادگاه من کم کم زمستانها موقع بارش باران و برف سقفش در حال ریزش بود که به میدان خراسان آمدیم و من بیشتر بچه میدان خراسان هستم.
رفیقدوست برخلاف پدرش به کار در میدان سبزه میدان می پردازد.
اولین شغلش جوبداری در حجره حاج رضا ثابت بود و کمی بعد به حجره غلامعباس امانی می رود، غلامعباس برادر ناتنی حاج سعید امانی از زعمای موتلفه و بازار تهران است.
شاید در همین حجره بود که جرقه فعالیتهای سیاسی وی زده شد.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
5🔥5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاید تا بحال نام خانه هدایت اسلامی (بنگاه خیریهٔ گل یاس) را نشنیده باشید، مرکزی در کرج و زیر نظر #بنیاد_نور ، که به نگهداری بیش از یک هزار دختر (با سن ۷ سال به بالا) در طی چند سال دوران فعالیت خود می‌پرداخت.
با فرار یکی از دختران از این مرکز و مراجعه به مطبوعات گزارش‌هایی در رسانه‌ها در سال ۱۳۷۹ منتشر شد که حاکی از سوء استفاده جنسی از دختران در سنین مختلف، ربودن دختران، بهره‌گیری جنسی رئیس #دادگاه_انقلاب_کرج و برخی دیگر از مقامات بلندپایه از دختران، معتاد کردن و تجارت آنان داشت.
این مرکز زیر نظر بنیاد نور متعلق به #محسن_رفیق_دوست فعالیت می کرد.
فعالیت این مرکز پس از آن فاش شد که والدین یک دختر با ارائه شکایتی اعلام کردند که دختر ۱۷ ساله‌شان پس از ربوده شدن به مرکزی بنام #خانه_هدایت_کرج منتقل شده و مسئولان این مرکز از تحویل دادن دخترشان خودداری می‌کنند.
با تحقیقات پلیس مشخصی شد که ده‌ها دختر دیگر نیز به عناوین مختلف به این مرکز آورده شده‌اند.
رسانه‌ها از دستگیری برخی دیگر از مسولان این مرکز به اتهام ربودن دختران، سوءاستفاده و انتقال آنان به کویت و دبی خبر دادند.
در میان متهمان پرونده؛ دادگاه تنها حجت‌الاسلام هادی منتظری مقدم رئیس دادگاه انقلاب کرج و از مسئولان مرکز را به حدود ده سال حبس و شلاق محکوم کرد و احکام سایر متهمان به جزای نقدی تبدیل شد. اتهامات وی در دادگاه: توقیف و نگهداری دختر ۱۷ ساله‌ای به نام «سمن»، اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی در جهت اداره کردن مؤسسه غیرقانونی «گل یاس» کرج (خانه هدایت)، مشارکت در تحویل ندادن نوزادان بدون سرپرست به خانواده‌هاشان، اخذ رشوه به مبلغ ۵ میلیارد ریال، مشارکت در جلب و توقیف و حبس غیرقانونی چهار فرد و جعل عنوان قاضی ویژه مواد مخدر” اعلام شد.
پس از آزادی وی با قید وثیقه، رسانه‌ها از ناپدید شدن دختری که با مراجعه به مطبوعات وضعیت این مرکز را افشا کرده بود گزارش دادند.
مسایل مربوط به ۱۹ دختر ۷ تا ۲۰ ساله‌ای که در این مرکز نگهداری می‌شدند در دادگاه مسکوت گذاشته شد.
#فساد_سیستماتیک #جنایات_سپاه #قاچاق_دختران_ایرانی #قاچاق_جنسی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬95🔥1