ایران بریفینگ / فارسی
5.95K subscribers
11.9K photos
22.8K videos
23.6K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
مادر #زانیار_ابوبکری شهید راه آزادی در #مهاباد نوشته است:«من نه سیاست مدارم، نه بلدم بیانیه سیاسی بنویسم،من فقط یک مادرم.
امروز سالگرد عقد همون پسریه که جلو چشم من (مادرش)تنش هدف گلولهٔ جنگی ای شدکه نمیدونم از چه سلاحی و توسط کدوم فرد مسلحی و به دستور کدوم فرمانده نامردی،زندگی جوون تازه داماد منو نابود کرد،اون گلوله درست از پشت وارد کمر پسر من شد و از طرف دیگر شکمش خارج شد،به چشم خودم دیدم پسر عزیزم افتاد روی زمین و ازدرد نمیتونست از جاش پاشه.همون لحظه خودم پیشش بودم هیچ دروغ وهیچ مغلطه ای رو نمیپذیرم.
حالااین باصطلاح #حافظان_امنیت زندگی خانواده مارو نابود کردن و اینجور قصد برقراری امنیت داشتند.
سالهاو روزها مقاومت کردیم و جنگیدیم وخونه های خودمونو در اختیار رزمنده ها قرار دادیم که توی مملکت خودمون عزت داشته باشیم پسر جوون منو که چند روز بعد مراسم عروسیش بود هدف یه گلوله قرار دادند ما فقط انسانیم و عزت و زندگی میخوایم.
مهمتر از امنیتی که سالها توی سرمون زدید ، عزت بود.
مردم عزت میخوان مردم زندگی میخوان
#مادران_دادخواه #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
امروز اولین سالگرد #زانیار_ابوبکری از جان‌باختگان خیزش سراسری ۱۴۰۱ است.
او در تاریخ ۵ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردمی شهر #مهاباد استان آذربایجان غربی با تیراندازی نیروهای نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد.
#علیه_فراموشی #دادخواهی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
سالگرد کشته‌شدن زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک.
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود،.
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.

یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است : «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.

در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»

این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#دادخواهی #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🔴امروز ولنتاین است و همزمان تولد زانیار که چند روز به ازدواجش مانده بود که به قتل رسید!
زانیار ۲۱ ساله بود، مانند بسیاری دیگر از جوانان همسن و سالش عاشق بود و برای ساختن زندگی و آینده‌اش سخت کار می‌کرد.
زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، دیپلم مکانیک داشت و بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود،
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.
«زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.
در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است :«زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»
این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#دادخواهی #علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔖زانیار ابوبکری، فرزند عبدالله و خدیجه، ۲۲ ساله، دیپلم مکانیک.
بعد از سربازی، علاوه بر مکانیکی، نماکاری ساختمان هم انجام می‌داد، زانیار روز ۵ آبان کشته می‌شود، او‌مشهور است به «داماد مهاباد»
او در آن روز همراه با مادر و برادرش به خیابان‌ها می‌روند، برادر #زانیار_ابوبکری در میان شلوغی‌ها ناپدید می‌شود، زانیار برای حفظ جان مادرش می‌گوید بدو، تیراندازی می‌کنند، اما ناگهان زانیار بر زمین می‌افتد و شکمش می‌شود فواره خون.

یک شاهد عینی به ایران بریفینگ گفته است : «زانیار با دختری که خیلی دوستش داشت بنام «دیمن» نامزد بود و قرار بود به زودی ازدواج کنند.

در جریان خیزش سراسری، روز مراسم خاکسپاری #اسماعیل_مولودی از جان‌باخته های مهاباد در ۵ آبان ۱۴۰۱، شروع بزرگ‌ترین اعتراضای مردم در کردستان بود. نیروهای امنیتی با بی‌رحمی از سلاح‌های جنگی استفاده می‌‌کردند ‌و اعتراضات به خشونت کشیده شد.
زانیار و برادر کوچکترش همراه مادرشان به خیابان رفتند، ماموران با ساچمه شلیک می‌کردند، همه درخت‌ها پر از ساچمه بود. تیراندازی با سلاح جنگی که آغاز شد، زانیار سنگ‌ آخر را به طرف ماموران پرت کرد، دست راست مادرش را گرفت و گفت فرار کنیم، در همان حال، زانیار جلوی پای مادرش به زمین افتاد و فریاد زد «ئه ی دایه گیان» (ای مادر جان)، مادرش فکر کرد زانیار زمین خورده است، دور کمر پسرش را گرفت تا بلند کند ولی نتوانست.»

این منبع آگاه ادامه داده: «دو جوان به کمک مادر آمدند تا زانیار را بلند کنند، اما مادر تازه فهمید که زانیار گلوله خورده و شروع کرد به داد و فریاد. از شکم زانیار خون فواره می‌زد، با گلوله قناسه به پسرش شلیک شده بود. گلوله از پشت به سمت چپ کمر زانیار شلیک شده بود و از سمت راست شکمش خارج شده بود. زانیار را به بیمارستان رساندند و او را فوری به اتاق عمل می‌برند، اما زانیار توان تحمل چنین جراحتی را نداشت و جان سپرد.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM