[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
20K subscribers
3.66K photos
1.08K videos
71 files
1.72K links
️انسان هر اندازه کمتر از حقایق آگاهی داشته باشد، بیشتر پذیرای خرافات خواهد بود!



دروغ‌ها و خرافاتِ اسلام:
https://t.me/Islie_Group

گروه سیاسی:
t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg

Channels:
@KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV
Download Telegram
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه قسمت سوم: جهنم ایدئولوژی از آن‌جا که ایدئولوژیک‌اندیشی با نظریه‌ی (موهوم) آشکارگی حقیقت ملازمت دارد، ایدئولوژیک‌اندیش هر کس را که با او مخالف باشد، مخالف "حقیقت آشکار" و "حق صریح" می‌داند و در نتیجه نسبت به او احساسات و عواطف منفی پیدا…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
قسمت چهارم: لنگرگاه عمل

شاید در این برهه از زمان برای بسیاری مسجل شده باشد که رسیدن به معرفت یقینی درباره‌ی وقایع، رویای شیرین باستانی بود که تاریخ انقضای آن فرا رسیده؛ با نقد شکاکان از دیر-زمان تا حال، دیگر جایی برای #جزم‌گرایی نمانده است.

شک دستوریِ دکارت، مُخ در خُم پاتنم، فنومن‌های کانت، شک‌های هیوم، ذهن‌گرایی‌های بارکلی، بازی‌های زبانیِ ویتگنشتاین، تیغ اُکام و حالا هم که هوش مصنوعی (AI) و آزمایش‌های مغزیِ مدرن، همه و همه تیشه‌ای بر ریشه دُگماتیسم بودند.

به‌راحتی می‌توان ادعاهای یقینیِ افراد را با موارد بالا به چالش کشید و این یعنی واماندگیِ معرفت‌شناسانه و شکست‌خوردن آرزوی فیلسوفان قدیمی‌مسلک.

از نوع بیان فلاسفه‌ی متأخر هم پیداست که هدف فلسفه در طول زمان دچار دگرگونی‌های فراوانی شده؛ الان دیگر کسی فلسفه را برای واقع‌نمایی نمی‌خواهد و این را تکلیف مالایطاق بر عقل آدمی می‌دانند.

لنگرگاه این دریای خروشان دو چیز است:

◾️نخست حسی که در سراسر زندگی با ما همراه است و با وجود احتمال خطا اما گریزی از آن نداریم. (اگر می‌توانید بدون نگاه‌کردن به طرفین از عرض اتوبان عبور کنید، آنگاه ارزش حس را می‌فهمید!)

◾️دوم عقل و منطقی که زبان تفکریِ مشترک همه‌ی ماست. (برای نمونه، بیآیید با ریاضیات در بیاُفتید، آنگاه متوجه می‌شوید که خود دچار چالش شده‌اید) تعقل و استدلال‌ورزی چیزی است که ابطال مستدل آن به "دور باطل" می‌انجامد.

گرچه این موج عظیم شکاکیت، شناخت واقع‌نما را با خود برد و درِ "معرفت یقینی از جهان خارج" را بست، اما درِ دیگری به روی ما گشود: "درِ توجه به زندگیِ عملی به‌جای سرگردان‌شدن در دالان‌های تئوری"

پس بهتر است با تمسک به این دو (حس و استدلال) به سراغ هدف برگردیم و از نو بنای زندگیِ خود را بسازیم.

#معرفت‌شناسی ~ کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام

@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه قسمت چهارم: لنگرگاه عمل شاید در این برهه از زمان برای بسیاری مسجل شده باشد که رسیدن به معرفت یقینی درباره‌ی وقایع، رویای شیرین باستانی بود که تاریخ انقضای آن فرا رسیده؛ با نقد شکاکان از دیر-زمان تا حال، دیگر جایی برای #جزم‌گرایی نمانده…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
قسمت پنجم: آغازی دوباره

«هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی، شاید در نقطه‌ی شروع باشی»

شاید این عبارت از گابریل گارسیا مارکز، بیان‌کننده‌ی حق مطلب در این بخش باشد؛ هر وقت خسته و ناامید از ادامه‌ی مسیر سعادت و موفقیت شدی، فکر کن که شاید این آغاز راه جدیدی باشد.

•نفس بگیر و ادامه بده
•پایان هر فصل، آغاز فصل دیگر است
•و پایان هر سال، آغاز سالی تازه
•پایان جنینی، آغاز نوزادی است
•پایان کودکی، آغاز بلوغ و...

نمی‌دانم چند سال داری و تاکنون چگونه می‌اندیشیدی؛ غم گذشته را نخور. اگر درگیر خرافات بودی یا نادانی و تنبلی از عادات زندگی‌ات بوده یا در مسیر اشتباهی راه پیمودی، نمی‌دانم...

فقط در این حد می‌دانم که مابقیِ عمر که هنوز استفاده نشده مانند آن ماهی است که هر وقت از آب بگیری‌اش، تازه است.

❗️یک آزمایش فکری است که می‌گوید:

◾️تصور کنید یک صبح از خواب برخیزید و ببینید که ناگهان طول قدتان بیست‌سانتی‌متر افزایش پیدا کرده؛ این تغییر برای‌تان به‌قدری عجیب و نامنتظَر و غیر متوقَع خواهد بود که می‌خواهید آن را جهانی کرده و به گوش همه‌ی جهانیان، و در کتاب رکوردهای گینس به ثبت برسانید!

◾️همه‌ی ما در طول زندگیِ‌مان بیست‌سانتی‌متر (و چه بسیار بسیار-تر) بلند-تر شده‌ایم؛ اما چرا در این آزمایش فکری، ما متوقع‌ایم که قد-کشیدن‌مان ثبت گینس شود؟ مگر تجربه‌ی رشد و نمو، در زمره‌ی امور طبیعی و رایج در زندگیِ‌مان نیست؟ پس این همه شگفتی و تحیر برای چیست؟ پاسخ، توجه به این نکته‌ی ساده اما مهم است که این قد-کشیدن "ناگهانی و دفعی" بوده و نه تدریجی!

مغز ما به‌گونه‌ای فرگشت یافته که به هر امر نامطلوبی هم، اگر "به‌تدریج" پدید آید، عادت می‌کند؛ این ویژگیِ مغز، حکایت‌گر همان "استراتژیِ قورباغه‌ی آب‌پز" است. اندرو متیوس در کتاب آخرین راز شاد-زیستن همین آزمایش را با "افزایش ناگهانیِ وزن" طراحی می‌کند و در انتها می‌گوید: "برای کسانی که ورشکسته می‌شوند، اضافه‌وزن می‌آورند، طلاق می‌گیرند یا آخر ترم مشروط می‌شوند، این حوادث دفعتاً اتفاق نمی‌افتد. یک‌ذره‌اش امروز، یک‌ذره‌اش فردا و سرانجام یک‌روز هم انفجار؛ و سپس به خودمان می‌آییم و می‌پرسیم: چه شد که این اتفاق افتاد؟! زندگی ماهیت انبار-شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده می‌شود، مثل قطره‌های آب که صخره‌های سنگی را می‌فرساید. اصل قورباغه‌ای به ما هشدار می‌دهد که: حواس‌تان به شرایطی که به آن عادت می‌کنید باشد"

پس بیا از نو در هدف زندگی غور کنیم، برای آن برنامه‌ها بچینیم، نسخه‌های خوشبختی را یک‌به‌یک در خود نهادینه کنیم، آئین زندگی را بیآموزیم و از این معجزه‌ی حاضر (زندگی) کمال استفاده را ببریم.

زندگی، بال و پر پروانه‌ها بود
همان شنبه همین آدینه‌ها بود

تو چشمت را بشوی مانند سهراب
ببینی زندگی جاری‌ست چون آب

همان آبی که از ماهی نهان است
برایت زندگی مثل همان است

ز فرط دیده گشتن گشته پنهان
همان آبی که ماهی را دهد جان

جناب زندگی حالا چو مهمان
شده او چند روزی مونس جان

نیارزد تا که هست بی‌تاب‌بودن
به‌وقت رفتنش در-خواب‌بودن


کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام

@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌نوشتارهای #نقشه_راه قسمت پنجم: آغازی دوباره «هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی، شاید در نقطه‌ی شروع باشی» شاید این عبارت از گابریل گارسیا مارکز، بیان‌کننده‌ی حق مطلب در این بخش باشد؛ هر وقت خسته و ناامید از ادامه‌ی مسیر سعادت و موفقیت شدی، فکر کن که شاید…
📌نوشتارهای #نقشه_راه
قسمت ششم : ارزش زیستن

بی‌مقدمه، از مهم‌ترین سؤال شروع می‌کنیم‌: «چرا خودکشی نمی‌کنیم؟»

آلبر کامو می‌گفت: اگر فلسفه به این مسأله جواب داد و به هر مسأله دیگری جواب نداد باکی نیست.

یک جواب این است که زندگی هیچ ارزش زیستن ندارد و تصمیم خردمندانه در زندگی تصمیم به خودکشی است.

جواب دوم این است که زندگی مطلقاً ارزش زیستن دارد؛ یعنی زندگی با هر اوضاع و احوالی باز ارزش زیستن دارد و فایده‌اش از هزینه‌اش بیش‌تر است.

جواب سوم این است که نه مطلقاً ارزش زیستن دارد نه مطلقاً ارزش زیستن ندارد بسته به اینکه چگونه زندگی می‌کنی می‌باشد.

از رهگذر این سؤال کلیدی باید دانست که نتیجه‌ی نهایی از تمام فعالیت‌های ما چیست؟ پاسخی مبتنی بر علم: «آرامش و لذت»

آرامش چیست؟ فقدان دردهای جسمی و رنج‌های روانی؛ حالت پایداری که احساس ناخوشایند نداریم‌.

لذت چیست؟ حس خوشایندی که یا:

۱) ناشی از برآورده شدن نیازهای فیزیولوژیک و قاعده‌ای هرم نیازهای مازلوست (حتماً هرم مازلو را برای حداقل یک بار هم که شده نگاه کنید) که به آن «لذت شادی» می‌گویند.

۲) ناشی از به ثمر رساندن مسئولیت‌هایی است که در زندگی بر عهده گرفته‌ایم. اموری که زندگیمان را معنادار می‌کنند که به آن «لذت رضایت» گویند. زمانی که از زمین بلندت می‌کنند، شاد می‌شوی و زمانی که کسی را از زمین بلند می‌کنی، حس رضایت داری.

اگر موزیکی گوش می‌دهی شاد می‌شوی و آنگاه که نوازندگی را یاد می‌گیری، حس رضایت می‌کنی.

خوردن، نوشیدن، خوابیدن، آمیزش، رقصیدن، خندیدن، سفر کردن، دیدار عزیزان، لطیفه خواندن، گوش دادن به موسیقی، مهمانی رفتن، کاریافتن و برخی مواد همگی لذت شادی‌بخش هستند.

در آن سو مهارت‌آموزی، حس مفید بودن، رایگان‌بخشی، اخلاقی زیستن، تسلط بر علوم، غلبه در بحث‌ها، رتبه برتر شدن، فرزندپروری، آرمان‌خواهی و مبارزه و معناداری همگی لذت رضایت‌بخشی ایجاد می‌کنند.

حتی دینداری که در زندگی صدها قید بر خود می‌بندد و از لذت‌ها چشم می‌پوشد نیز به شوق لذت بزرگ‌تر در سرای دیگر است.

لذتی که یا حوری و جوی عسل و قصر و خوراک لذیذ بهشتی است (که همان شادی خواهد بود) و یا طلب رضوان خدا و لقای الی الله است (که همان رضایت است).

پس هیچ انسانی بر اساس روان‌شناسی تکاملی خود که مبتنی بر اصل صیانت از ذات و سازگاری است، گریزی از این هدفگذاری در زندگی ندارد.

و اما آرامش: فقدان حس ناخوشایند درد (مربوط به جسم) و رنج (مربوط به روان)

حس بد جسمی ناشی از عفونت، سرطان، جراحت، عمل، سوختگی، کوفتگی و... همگی نمونه‌های دردند.

عذاب وجدان و افسردگی و اضطراب‌ها هم همگی نمونه‌هایی از رنج‌اند.

و آرامش؛ حالت بی‌حسی ذهن. و تجربه‌ی دریایی بی‌موج و رهایی از عذاب‌ها. داروهای آرام‌بخش به شکل مصنوعی چنین رسالتی را بر عهده دارند؛ قطع و یا کندی در مخابره‌ی پیام‌های عصبی متوالی به مغز و به اصطلاح عوامانه، شل کردن مغز از دغدغه‌ها.

تلاش برای ترکیب رهایی از درد و رنج (آرامش) و کسب شادی و رضایت (لذت) در این زندگی پر از چالش و ناآرامی، نوسانی را ایجاد می‌کند که همچون نوار قلبی، جریانی به‌نام زندگی را پدید می‌آورد؛ و این تقلای یافتن آرامش و تجربه‌ی لذت، خود بهترین دلیل برای زندگی است.

در نهایت آنانکه به خودکشی می‌رسند افرادی هستند که یا درد و رنج زندگی را پایان‌ناپذیر می‌دانند و یا بی‌لذت به ملال رسیده‌اند. چالش‌های زندگی بارها این تفکر خودانتحاری را به ذهن می‌آورد.

در این سلسله‌نوشتارها سعی کردیم در بیانی کوتاه و اجمالی و به‌زبانی آسان‌یاب، جغرافیای بحث معرفت‌شناسی، دایره‌ی تواناییِ شناختی انسان، نظریه‌ی ناآشکارگی حقیقت و معنا (هدف و ارزش) زندگی را ترسیم کنیم ~ کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام

@ISLIE
🔴 جدای از اینکه «احترام به عقاید» یکی از کثیف‌ترین و مشمئزکننده‌ترین اصطلاحات زندگی انسان‌هاست (به زودی دربارهٔ این موضوع یک پست تهیه می‌کنم)، ولی همون احترام به عقایدی که مسلمان‌ها ازش میگن، باید اینطور باشه که من بی‌دین به اون مسلمان احترام بذارم که روزه می‌گیره و نمی‌خواد چیزی بخوره و شخص مسلمان به من احترام بذاره که من دلم می‌خواد راحت هر جایی غذا بخورم، نه اینکه طرف به من بگه چون من روزه‌ام تو باید بهم احترام بذاری و پیشم هیچ غذایی نخوری؛ دومی احترام به عقاید نیست، تحمیل عقایده.

🧑‍🦰 Anne Shirley

پ‌ن: احترام به عقاید یعنی من به محدودیت‌هایی که برای خودت گذاشتی احترام بگذارم، نه به محدودیت‌هایی که قرار است برای من بگذاری.

@Womens_Mag
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥امت اسلام و اختلاف بر سر دیدن ماه!
در حالی که دانشمندان غربی حتی ساعت و ثانیه دقیق رخ دادن کسوف و خسوف در چند سال بعد را پیش بینی میکنند، اسلامگرایان پسمانده هنوز بر سر دیدن هلال ماه به نتیجه نرسیده اند!
ماه یکی است و آسمان یکی، اما حتی در یک کشور هم آخوندها به توافق نمیرسند که ماه رویت شد یا خیر🤠
به راستی چنین دینی که حتی در مسائل درونی خود هم مسبب اختلاف است، چگونه میخواهد سعادت بشریت را رقم بزند؟!

✴️ کانال پاسخ به اسلامگرایان
🚫 @ANSWER_ISLAMISM
Forwarded from نقدى بر اسلام
زوزه كفتاران حكومت نجاست اسلامى و جشن پيروزى براى قتل دو جوانى كه فقط و فقط از دين ضدبشرى و مذهب فاحشه پرور شيعه انتقاد كرده بودند.
امشب براى اولين بار عامل اصلى دستگيرى اين دو جوان هموطن را به شما معرفى ميكنم و تنها درخواست من و كل مجموعه نقد اسلام، انتقام از كسانى است كه باعث عزادار شدن خانواده آنها و قتل اين دو جوان شده اند.
پاسخ كسى كه با قتل دو جوان به آينده اش اميدوارتر شده است و بزودى ميخواهد سرتاسر خاك اروپا و آسيا را از خون رنگين كند چيزى نيست جز ريختن خون خودش و تمامى اعضاى خانواده اش، زيرا ما قبلا هم به خودش و هم به خانواده اش اخطار كرده بوديم.
اطلاعات دقيق اين كفتار زاده كه به ريختن خون جوانان ايرانى علاقه دارد و با كشته شدن جوانان ايرانى زوزه ميكشد را در پست بعدى انتشار خواهم داد.
خون تك تك اعضاى خانواده اين موجود از فردا بر گردن خودشان است.
مديريت مجموعه نقد اسلام
:
دكتر م روشنگر
Forwarded from نقدى بر اسلام
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
زوزه كفتاران حكومت نجاست اسلامى و جشن پيروزى براى قتل دو جوانى كه فقط و فقط از دين ضدبشرى و مذهب فاحشه پرور شيعه انتقاد كرده بودند. امشب براى اولين بار عامل اصلى دستگيرى اين دو جوان هموطن را به شما معرفى ميكنم و تنها درخواست من و كل مجموعه نقد اسلام، انتقام…
معرفى مزدور سايبرى عامل دستگيرى و در نهايت اعدام
صدرالله فاضلى زارع و يوسف مهرداد، جوانانى كه تنها جرمشان انتقاد از دين توحش و بربريت اسلام بود.
آرش زنديه (ادمين دروغها و خرافات ملحدين)

فرزند كوروش، تاريخ تولد ٢٢/٠٢/١٣٧١
شماره كد ملى: ٢٥٦٠١٨٨٩٦١
تمامى آدرسهاى اخير اين بى پدر و مادر در تصاوير بالا موجود است.
شماره تلفنهاى فعال كه با نام خودش هستند
+٩٨٩٠١٣٨٨٣١٩٧
+٩٨٩٠١٩١٤١٥٣٠
+٩٨٩٠١٩٦٥٣٠٢٥
+٩٨٩٣٠٦٩٣٦٩٥٢
+٩٨٩٠١٩١٤١٥٨٨
با همين شماره تلفنها در تلگرام چندين اكانت دارد كه تصاويرشان در بالا موجود است.
هموطنان شرافتمند اهل اسلامشهر،
براى به بهشت فرستادن هر كدام از اعضاى خانواده اين مزدور يك جايزه نقدى ٢ هزار دلارى و در صورت بهشتى كردن خودش ٥ هزار دلار جايزه دريافت خواهيد كرد.

متعاقبا تمامى اطلاعات بازپرس پرونده را نيز در اختيار هموطنان اهل اراك قرار خواهيم داد.
دوستان و هموطنان گرامى؛ ترحم بر كسى كه بخاطر انتقاد به اعتقادات ضدبشرى و خرافاتى خود اقدام به گرفتن جان جوانان ما ميكند، ظلم و ستم به خود و فرزندانتان است.
فراموش نكنيد اينها وطنمان را اشغال كرده اند و اشغالگر را بايد نابود كرد
لطفا تا ميتوانيد منتشر كنيد
📌 با خواندن فقط ۱۰۰ کتاب بزرگترین مرجع تشیع شوید! (سیاست یک بام و دو هوای علمای اسلام از زبان مصطفی ملکیان)

◾️سؤال از مصطفی ملکیان: یکی از اِشکالات و انتقاداتی که حوزویان و روحانیون زیاد به روشنفکران وارد می‌کنند، این است که می‌گویند: "چرا شما آمده‌اید و اِشکالات و تناقضات و محذورات نظری و علمیِ دین (اسلام) را در فضای عمومی و بین عامه مردم مطرح کرده‌اید؟!! این اِشکالات ابتدا باید در فضای علمی و خصوصی مطرح شود، پنبه‌اش توسط علمای دین زده شود و اگر در نهایت چیزی از آن باقی ماند، سپس در فضای عمومی طرح گردد!

🔻پاسخ استاد🔻

◾️خُب! اولاً من از آن‌ها یک سؤال می‌پرسم: "چرا خود شماها سخنانی که در کتاب‌ها می‌نویسید یا در خطبه‌ها و سخنرانی‌ها شبانه‌روز می‌گویید را اول نمی‌آیید برای اهل علم (این‌جا اهل علم من و کسانی مثل من می‌شوند) و در فضای خصوصی مطرح کنید؟ از کجا می‌دانید شاید پنبه همه‌اش زده شد!

◾️در واقع این‌ها یک خیال خام دارند و در دلشان می‌گویند: "ما که درست می‌گوییم و شکی هم نیست! پس این تو هستی که باید با ترازوی ما خودت را بسنجی و سپس مباحثت را مطرح کنی"

◾️من هم می‌گویم شما بیایید این سخنانتان را در جمع ما علما بگویید (این‌جا علما عوض می‌شوند؛ این‌جا علما یعنی دکتر سروش، دکتر مجتهد شبستری، و...) بعد اگر پنبه‌اش زده نشد، بیایید در تلویزیون و تریبون‌ها برای مردم بگویید!

❗️ثانیاً حوزه‌های علمیه ما به گونه‌ای طراحی شده است که تو یا هر کس دیگر می‌توانید بزرگترین مرجع تشیع بشوید ولی از اول تا آخر عمرتان تنها صد کتاب خوانده باشید! الان ببینید در ادبیات چه می‌خوانند؟ جامع المقدمات، سیوطی، مغنی؛ در منطق یک المنطق می‌خوانند بعد در فقه شرایع و لمعه و مکاسب می‌خوانند و در اصول رسائل و کفایه و... .

◾️یعنی شما با خواندن فقط صدتا کتاب می‌توانید یک مرجع تقلید شوید در صورتی که روشنفکران ما در هر ماه یا در هر سال بیش از صدها کتاب می‌خوانند! پس ببینید در واقع علما چه کسانی هستند؟

◾️شما چهره‌های اسلامی که بنده برای اولین بار در حوزه‌ها مطرح کرده‌ام را ببينيد؛ شما بگویید چه کسی اولین بار بابا افضل کاشانی را به عنوان یک فیلسوف مشائی و در عین حال عرفان‌مشرب مطرح کرد؟ و قس علی هذا.

👈 روحانیت دیگر سخنی برای گفتن ندارد و سخنش سخن خدا نیست!

گفت‌وگوی شفاهی با ملکیان در بهار ۹۲ ~ کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
❗️یک نمونه از تناقض‌گویی‌های آشکار و درونیِ قرآن از زبان مصطفی ملکیان:

◾️یکی از چندین معضل ما این است که در متون مقدس سخنان ناسازگار با خود متون مقدس وجود دارند! ببینید قرآن (در آیه‌ی ۳۰ سوره‌ی انبیاء) می‌گوید: “وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ” یعنی “هر موجود زنده‌ای را ما از آب آفریدیم” خُب جنیان هم که به تعبیر قرآن زنده‌اند، ولی از آتش خلق شده‌اند: “وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ” (الرحمن / ۱۵). حالا این دوتا را با هم چه کار کنیم؟! گزاره‌های خردگُریز و خردستیز، مطابقتشان با واقع محل شک است، اما ما در این قسم گزاره‌ها اصلاً کاری با واقع هم نداریم! خود سخن صدر و ذیلش با هم نمی‌خواند: از سویی می‌گوید هر موجود زنده‌ای از آب آفریده شده، اما بعد می‌گوید جنیان هم زنده‌اند ولی از آتش آفریده شده‌اند! خُب این دو را دیگر چطور با هم آشتی بدهیم؟!!

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
❗️تمامیِ براهین اثبات وجود خدا، به‌ویژه براهین عقلیِ محض که طبق نظر مسلمانان در زمره‌ی استوارترین برهان‌ها هستند (مثلاً برهان امکان و وجوب) همگی متکی بر منطق ارسطویی هستند؛ منطق ارسطویی هم بر "اصل عدم تناقض" استوار است؛ به گونه‌ای که اگر در سد سکندر این اصل بتوان رخنه کرد و قطعیت، ضرورت، کلیت و مطابقت آن را زیر پرسش برد، همه‌ی براهین اثبات وجود خدا بی‌اعتبار می‌شود و تا سطح "بازی با الفاظ" تنزل پیدا می‌کند. مسلمان‌ها قبل از اینکه بخواهند برای اثبات وجود الله برهانی بیاورند، باید ابتدا ضرورت و کلیت این اصل را اثبات یا توجیه کنند؛ ولی آن‌ها این اصل را بدیهی، بلاواسطه و بی‌نیاز از اثبات می‌دانند!

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
❗️تمامیِ براهین اثبات وجود خدا، به‌ویژه براهین عقلیِ محض که طبق نظر مسلمانان در زمره‌ی استوارترین برهان‌ها هستند (مثلاً برهان امکان و وجوب) همگی متکی بر منطق ارسطویی هستند؛ منطق ارسطویی هم بر "اصل عدم تناقض" استوار است؛ به گونه‌ای که اگر در سد سکندر این اصل…
هر تناقضی محال است؟ (4).pdf
183.4 KB
📌 این یک مقاله‌ی ۸ صحفه‌ای از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی - منطق‌پژوهی است که ضرورت و کلیت و قطعیت اصل عدم تناقض را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند!

◾️چکیده‌ی مقاله:
اصل عدم تناقض، قاطعانه ادعا می‌کند که هر تناقضی محال است. در این نوشته، با تحلیل مفاهیمی چون «تناقض» و «عدم تناقض» و ارتباط این مفاهیم با عامل معرفتی (انسان)، نشان خواهیم داد که ادعای مذکور، حداکثر می‌تواند به این معنی باشد که انسان‌های فعلی نمی‌توانند تناقضی را توجیه کنند. اگر این تحلیل، درست باشد، اصل عدم تناقض، برای قطعیت خود دلیل موجهی ندارد، و این احتمال وجود دارد که به شکلی معنادار و موجه از امکان تناقض در بعضی موارد، سخن گفته شود، مواردی که پارادوکسیکال هستند.


کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
❗️تمامیِ براهین اثبات وجود خدا، به‌ویژه براهین عقلیِ محض که طبق نظر مسلمانان در زمره‌ی استوارترین برهان‌ها هستند (مثلاً برهان امکان و وجوب) همگی متکی بر منطق ارسطویی هستند؛ منطق ارسطویی هم بر "اصل عدم تناقض" استوار است؛ به گونه‌ای که اگر در سد سکندر این اصل…
📌 تناقض‌باوری!

◾️گفتیم که مسلمانان ادعا می‌کنند که "هیچ تناقضی در هیچ کجای جهان فعلی یا در هیچ جهان ممکن دیگری (حتی با صرف نظر از ساختار و محدودیت‌های ذهنی - روانی بشر هم) نمی‌تواند صادق، موجه و ممکن باشد" و بدون اثباتِ این ادعای گزاف، آن را بدیهی و بلاواسطه می‌دانند به گونه‌ای که حتی کودکان و اطفال هم در آن مناقشه‌ای نمی‌کنند و آن را می‌پذیرند!

◾️و در مرحله‌ی بعد می‌آیند و نظام‌های فکری و فلسفی‌شان را بر همین "پیش‌فرض‌های اثبات‌نشده" بنا می‌کنند و آسمان‌خراش‌های ۹۰۰ طبقه‌ای روی آن‌ها می‌سازند؛ غافل از اینکه ساختمانی که روی شن استوار است، هر چه عظیم‌تر باشد، بیشتر فرو می‌رود!

◾️با مطالعه‌‌ی مقاله‌‌ی مختصر و مفید آقایان رحمان شریف‌زاده و سید‌محمد‌علی حجتی، متوجهِ پوشالی‌بودنِ آن‌همه هیبت و قطعیتی که برای "اصل امتناع تناقض" جعل می‌کنند، شدیم. در پُست بعدی مقاله‌ی تخصصی‌تر دیگری ارسال می‌شود که با مطالعه‌‌ی آن درمی‌یابیم بر خلاف نگاه بدویانه و دیدگاه مبتدیانه‌ای که می‌گوید این اصل بی‌نیاز از اثبات بوده و حتی اطفال هم در آن تشکیک نمی‌کنند (احتمالاً منظورش این است که فقط اطفال در آن تشکیک نمی‌کنند 😅)، چه حجم عظیمی از مجادلات و مناقشات دامنه‌دار و عمیق بر سر فقط 👈مصادیق👉 تناقض‌های صادقی (دی‌الثیا) که در جهان خارج، نظام‌های حقوقی، زبان فرمال و زبان طبیعی و... وجود دارد،،، در جریان است.

نکته: ما حتی اگر ضرورت و کلیت و مطابقت اصل عدم تناقض را بپذیریم، همچنان براهین اثبات وجود الله از اعتبار ساقط است؛ در این پُست‌ها سعی داریم بیشتر روش‌های اثبات در نظام معرفتیِ مسلمانان، که در آن قصد دارند باورهای‌شان را از طریق روال‌های استنتاجیِ منطق صوری به بدیهیات برسانند (Foundationalism) را، به چالش بکشیم.

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 تناقض‌باوری! ◾️گفتیم که مسلمانان ادعا می‌کنند که "هیچ تناقضی در هیچ کجای جهان فعلی یا در هیچ جهان ممکن دیگری (حتی با صرف نظر از ساختار و محدودیت‌های ذهنی - روانی بشر هم) نمی‌تواند صادق، موجه و ممکن باشد" و بدون اثباتِ این ادعای گزاف، آن را بدیهی و بلاواسطه…
دفاع از تناقض‌باوری.pdf
262.4 KB
◾️چکیده‌ی مقاله:
دوحقیقت‌باوری (dialetheism، تناقض‌باوری) دیدگاهی است که می‌گوید برخی از تناقض‌های صادق وجود دارند. از آنجایی‌که در منطق سنتی (ارسطوئی-کلاسیک) اصل امتناع تناقض (LNC) معتبر و برقرار است، این دیدگاه چالش‌ برانگیز است. در این مقاله سعی می‌شود که مسئله‌ی اساسیِ دوحقیقت‌باوری توضیح داده شود، و استدلال‌ها و انگیزه‌های گراهام پریست را در عدم پذیرش اصل امتناع تناقض و روی آوردن به منطق‌های فراسازگار بررسی شود. بنابراین، در بخش‌های پی‌درپی، سعی می‌کنیم وجود دوصدقه‌ها یا تناقض‌های صادق را در نظام‌های حقوقی، زبان طبیعی و زبان فرمال و جهان خارج نشان دهیم و دلایل پریست برای پذیرفتن آن‌ها و نقد وی از دیدگاه‌های رقیب را بیان کنیم. با انجام این کارها به نظر می‌رسد برای‌مان مشخص می‌شود به شرط آنکه نقضی بر استدلال‌های پریست وارد نباشد، دیدگاه پریست در پذیرش تناقض‌های صادق، می‌تواند پذیرفتنی باشد!

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
📌 ملاک بداهت چیست؟ #بخش_اول

◾️عده‌ای گفته‌اند ملاک بداهت یک گزاره «مقبولیت آن عندالجمیع» است؛ یعنی بدیهی، هر گزاره‌ای‌ست که همه‌ی انسان‌ها بدون استثناء آن را پذيرفته باشند. مثلاً اصل امتناع تناقض بدیهی‌ست به این دلیل که هیچ انسانی وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت که آن را نپذیرد! این قول چندین مشکل دارد:

1⃣ اِشکال اول:
شما درباره‌ی كدام يک از اين گزاره‌ها استقراءِ تام كرده‌اید که طبق این معیار آن‌ها را بدیهی می‌دانید؟!

شما از کجا می‌دانید که جوامع گذشته این بدیهیات شما (اصل امتناع تناقض، اصل این‌همانی و...) را پذيرفته بودند؟! این ادعا را چگونه اثبات می‌کنید؟

امیل دورکیم در کتاب «صور بنیانی حیات دینی» می‌آورد: "معقولات فکر کاملاً امور برساخته‌ی اجتماعی هستند یعنی در جامعه ساخته می‌شوند و در جوامع بدوی به این شکل به کار نمی‌رفتند و مردم به این ابزار مسلح و مجهز نبودند. این منطق نه تنها از روز اول در ساختمان ذهن بشر وجود نداشته بلکه تا حدی تابع عوامل تاریخی و اجتماعی بوده است. تصورات جمعی فرآورده‌ی همکاریِ عظیمی‌ست که دامنه‌ی آن نه تنها در مکان بلکه در زمان گسترده است، برای اینکه چنین تصوراتی ساخته شوند انبوهی از اذهان فردی باید گردهم آیند و بهم بیامیزند و فکرها و احساسات خود را با هم ترکیب کنند."

لویی برول در کتاب «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب‌افتاده» نشان می‌دهد چگونه آنچه ذهنیت عرفانی پیشامنطقی می‌‌داند در جوامع بدوی یک تفاوت ماهوی دارد به آنچه ذهنیت منطقی و علمی آن را ذهنیت مدرن می‌داند و یکی از موارد اصلی که این تفاوت را می‌سازد اصل امتناع تناقض است که با مثال‌هایی که از انسان‌شناسان نقل می‌کند نشان می‌دهد چگونه انسان بدوی قائل به اصل امتناع تناقض نبوده است!

حتی در تاریخ فلسفه هم مخالفت‌های فراوانی با اصل امتناع تناقض (و سایر بدیهیات) به چشم می‌خورد؛ نیکولاس کوسانوس، اکهارت، هگل و مارکس از برجسته‌ترینِ این مخالفان‌اند!

نیچه بر این باور بود که تنها با تکامل بسیار تدریجیِ قوای حسی و ادراکیِ گونه‌ی انسان طی میلیون‌ها سال بوده است که اصل این‌همانی (A=A) به عنوان اصلی «بدیهی» در بازنمود زبانی انسان از محیط خویش (به تدریج) تصلب یافته است. از این منظر، اصل این‌همانی نه حاصل اکتشاف عقلی انسان، که پیامد طبیعیِ سازگاریِ تدریجیِ او با طبیعتی متخاصم در جریان تنازع برای بقا بوده است. وی در کتاب «حکمت شادان» می‌گوید: "منطق چگونه [و از کجا] در سرِ انسان پدید آمد؟ مسلماً از امر غیر منطقی‌ای که چه بسا خود در آغاز گستره‌ای بس فراخ داشته است. چه بسیار موجوداتی که به طریقی متفاوت از ما استنتاج می کرده‌اند و [در نتیجه] تباه شده‌اند؛ و با این همه، چه بسا که آن‌ها نسبت به ما به حقیقت نزدیک‌تر بوده‌اند! او [انسان پیشاتاریخی‌ای] که، به عنوان مثال، نمی‌دانست چگونه غالباً میان خوراک‌ها و یا حیوانات وحشی «اینهمانی» را دریابد، در مقایسه با انسانی که در مواجهه با تمامی موارد شباهت بلافاصله این‌همانی آن‌ها را استنتاج می‌کرد، اقبال کمتری برای بقا داشت. با این همه، [این] گرایشِ غالب به پنداشتن [امور] مشابه همچون [امور] این‌همان - گرایشی غیر منطقی‌ست از آن روی که هیچ چیزی چنین این‌همان وجود ندارد - تمامیِ آن چیزی‌ست که در آغاز بنیاد منطق را پی افکنده است"

بر چه اساس می‌گویید همه‌ی انسان‌های هم عصرمان این بدیهیاتی که شما قبول دارید را قبول کرده‌اند؟! مگر از تک به تک انسان‌ها نظرخواهی کرده‌اید؟ تناقض‌باوران مشتاقانه منتظرند که نظرشان را جویا شوید!

از کجا متوجه شده‌اید که همه‌ی نسل‌های بعدی در قرن‌های پیش رو هم، همه‌ی این بدیهیات شما را خواهند پذیرفت؟

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 ملاک بداهت چیست؟ #بخش_اول ◾️عده‌ای گفته‌اند ملاک بداهت یک گزاره «مقبولیت آن عندالجمیع» است؛ یعنی بدیهی، هر گزاره‌ای‌ست که همه‌ی انسان‌ها بدون استثناء آن را پذيرفته باشند. مثلاً اصل امتناع تناقض بدیهی‌ست به این دلیل که هیچ انسانی وجود نداشته، ندارد و نخواهد…
📌 ملاک بداهت چیست؟ #بخش_دوم

◾️در بخش اول یکی از ملاک‌هایی که برای بداهت گزاره‌ها آورده‌اند را معرفی و نقد کردیم؛ در این بخش به مشکلات این ملاک از نگاه ملکیان اشاره می‌کنیم.

2⃣ اِشکال دوم:
اگر بر فرض، قضیه‌ای توسط همه‌ی انسان‌ها پذيرفته شود، چرا می‌تواند سنگ زيرين معرفت بشری باشد؟! به تعبير ديگر، قضيه‌ی «اگر "p" پذيرفته‌شده (مقبول) همه‌ی انسان‌هاست، پس مبنای استواری برای معرفت بشری‌ست.» چرا صادق است؟ صدق خود اين قضيه را از كجا آورده‌اید؟ چه دليلی بر صدق آن داريد؟ اگر بگوييد: "خود اين قضيه از قضايای زيربنایی‌ست." خواهم گفت قابل قبول نيست؛ زيرا شما ملاک بداهت را «مقبول عندالجميع» می‌دانید و اين قضيه مورد قبول همگان نيست؛ لااقل من منكرم! پس سنگ زيربنا نيست و چون از قضايای زيربنایی نيست، بايد ابتناء داشته باشد بر قضيه‌ی يا قضايای ديگر، تا آن‌ها اين قضيه را توجيه كنند. حال مشكل اين است خود اين قضيه می‌خواهد زيربنایی‌بودن چند قضيه‌ی دیگر را توجیه بكند با اينكه خودش مبتنی بر آن چند قضيه‌ی دیگر است! و در اينجا یک «دور معرفت‌شناختی» لازم می‌آید.

3⃣ اِشکال سوم:
اصلاً یک قضيه بايد دارای چه ويژگی یا ویژگی‌هایی باشد تا پذيرفته‌ی همه‌ی انسان‌ها شود؟! همان ویژگی، ملاک بداهت است نه پذيرفته‌شدگی عندالجميع. به تعبير ديگر، اين قضايا (بديهيات) مقبوليت عامشان را از كجا آورده‌اند؟ معلوم می‌شود كه در خود اين قضيه‌ها ویژگی یا ویژگی‌هایی هست كه آن‌ها را مقبول عندالجميع می‌كند (که البته آن ويژگی‌ها در ساير قضايا نيست تا مقبول عندالجميع شوند). انسان‌ها كه از سر گزاف اجماع بر اين چند قضيه نكرده‌اند! مسلماً این اجماع دليلی دارد. به تعبير ديگر، کسانی كه ملاک بداهت را پذيرفته‌شدن می‌دانند، كار را از وسط شروع كرده‌اند. پذيرفته‌شدن علتی دارد و آن علت، در دلِ خودِ قضيه‌ی مقبوله است!

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌 ملاک بداهت چیست؟ #بخش_دوم ◾️در بخش اول یکی از ملاک‌هایی که برای بداهت گزاره‌ها آورده‌اند را معرفی و نقد کردیم؛ در این بخش به مشکلات این ملاک از نگاه ملکیان اشاره می‌کنیم. 2⃣ اِشکال دوم: اگر بر فرض، قضیه‌ای توسط همه‌ی انسان‌ها پذيرفته شود، چرا می‌تواند…
📌 ملاک بداهت چیست؟ #بخش_سوم

◾️عده‌ی دیگری گفته‌اند ملاک بداهت «وضوح عندالشخص» است؛ یعنی وضوح در نزد من یا شما یا او... .

اِشکال:
این ملاک هم مشکلی را حل نمی‌کند؛ آیا وضوح عندالشخص را به تنهایی كافی می‌دانید؟ آیا همين كه قضيه‌ای نزد «من» واضح است كفايت می‌كند كه آن را بدیهی بدانم؟ اگر بگوييد: "بله كفايت می‌كند!" در اين صورت هر كدام از ما قضايای متعددی خواهيم داشت كه همگی بديهی‌اند! چون برای هر كدام از ما، خيلی قضايا وجود دارد كه واضح است. در اين صورت تعداد قضايای بديهی خيلی زياد می‌شود! مضافاً به اينكه لزومی هم برای اجماع بر سر آن‌ها وجود ندارد! يعنی می‌شود قضايای بديهیِ من با قضايای بديهیِ شما، عضو مشتركی نداشته باشد؛ لزومی ندارد كه عناصر و اعضای مشتركی داشته باشند.

ضمناً اگر هم عنصر مشتركی بين فهرست قضايای بديهیِ انسان‌ها پيدا شد - مثلاً ۵ قضيه باشد كه در فهرست قضايای بديهیِ همه‌ی انسان‌ها وجود داشته باشد - باز هم نمی‌توانيم فقط اين ۵ قضيه را بديهی بدانيم؛ بايد همه‌ی قضايای بديهیِ همه‌ی افراد را بديهی بدانيم! زيرا همه‌ی آن‌ها واضح عندالشخص‌اند. اما اگر بگوييد: "وضوح عندالشخص كفايت نمی‌كند! بلکه بايد برای اشخاص ديگری هم واضح باشد" در این صورت ملاک بداهت می‌شود همان ملاک قبلی یعنی پذيرفته‌بودن نزد همه‌ی انسان‌ها! ملاک همان است و فقط آمده‌اید به جای «پذیرش»، «وضوح» را گذاشته‌اید و شده است: واضح‌بودن نزد همه‌ی انسان‌ها؛ و اين قول، همه‌ی مشکلات قول قبلی را خواهد داشت!

کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
@ISLIE