Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
🔴 شب یلدا
🔹محمدکاظم کاظمی
اینجا، در این تلاقی خونها و شیشهها
شبهای بد بلندترند از همیشهها
شبهای بد بلندترند از همیشهها
تا آب این درخت بخشکد به ریشهها
امشب بدون جامه بخوابی بلندتر
بر روی روزنامه بخوابی بلندتر
دار و صلیب و قبر ببینی زیادتر
خواب پلنگ و ببر ببینی زیادتر
وقتی شب از همیشه شود جانگدازتر
خون شما به شیشه شود جانگدازتر
🔸
یلدا حریف اینهمه سختی شود مگر
سیبی که میخورید درختی شود مگر
مستوجب عطای بخیلان شوی شبی
منظور وعدههای وکیلان شوی شبی:
«من آمدم ترانه بیارم برایتان
آجیل و هندوانه بیارم برایتان
روزانتان همیشه به جوزا بدل شود
شبهایتان همیشه به یلدا بدل شود
آن قصر زرنگار، پس از کوه و جنگل است
سختی همیشه در صد و سی سال اول است
دیگر کلید بخت به جیب تو میشود
یعنی خوراک برّه نصیب تو میشود
ما هندوانه هر شب دی پوست میکُنیم
آن را نثار خوبترین دوست میکنیم»
🔸
کوچک زیاد بودهای، اینک بزرگ شو
این پوست را رها کن و ای برّه! گرگ شو
سال دگر به سیب زمینی بسنده کن
با هر چه نزد خویش ببینی بسنده کن
امسال اگر بریدۀ نان میخوریم ما،
سال دگر خوراک شبان میخوریم ما
فروردین 1385
#شب_یلدا
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
🔹محمدکاظم کاظمی
اینجا، در این تلاقی خونها و شیشهها
شبهای بد بلندترند از همیشهها
شبهای بد بلندترند از همیشهها
تا آب این درخت بخشکد به ریشهها
امشب بدون جامه بخوابی بلندتر
بر روی روزنامه بخوابی بلندتر
دار و صلیب و قبر ببینی زیادتر
خواب پلنگ و ببر ببینی زیادتر
وقتی شب از همیشه شود جانگدازتر
خون شما به شیشه شود جانگدازتر
🔸
یلدا حریف اینهمه سختی شود مگر
سیبی که میخورید درختی شود مگر
مستوجب عطای بخیلان شوی شبی
منظور وعدههای وکیلان شوی شبی:
«من آمدم ترانه بیارم برایتان
آجیل و هندوانه بیارم برایتان
روزانتان همیشه به جوزا بدل شود
شبهایتان همیشه به یلدا بدل شود
آن قصر زرنگار، پس از کوه و جنگل است
سختی همیشه در صد و سی سال اول است
دیگر کلید بخت به جیب تو میشود
یعنی خوراک برّه نصیب تو میشود
ما هندوانه هر شب دی پوست میکُنیم
آن را نثار خوبترین دوست میکنیم»
🔸
کوچک زیاد بودهای، اینک بزرگ شو
این پوست را رها کن و ای برّه! گرگ شو
سال دگر به سیب زمینی بسنده کن
با هر چه نزد خویش ببینی بسنده کن
امسال اگر بریدۀ نان میخوریم ما،
سال دگر خوراک شبان میخوریم ما
فروردین 1385
#شب_یلدا
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 یلدا ۹۲
🔸 محمدکاظم کاظمی
آخر پاییز شد، جوجهشماری کنید
فصل زمستان رسید، فکر بخاری کنید
عمر گرانمایهتان میگذرد مثل باد
مزرع ناکشته را مزرعهداری کنید
نامۀ اعمالتان درهم و برهم شده است
نامۀ اعمال را بازنگاری کنید
فیالمثل امسال اگر موج جدیدی رسید،
اهل سیاست! کمی موجسواری کنید
تاجر اگر بودهاید، در نوسانات ارز
دخل دلاری کنید، خرج دلاری کنید
کاسب اگر بودهاید، با مدد سطل رنگ
بچۀ گنجشک را بچه قناری کنید
زاهد اگر بودهاید از همه اعمال دین
گریه و زاری کنید، گریه و زاری کنید
الغرض ای مردمان، آخر پاییز شد
جوجه اگر نیست، باز تخمگذاری کنید
۱ دی ۱۳۹۲
#شب_یلدا
#شعر_کاظمی
@asarkazemi
🔸 محمدکاظم کاظمی
آخر پاییز شد، جوجهشماری کنید
فصل زمستان رسید، فکر بخاری کنید
عمر گرانمایهتان میگذرد مثل باد
مزرع ناکشته را مزرعهداری کنید
نامۀ اعمالتان درهم و برهم شده است
نامۀ اعمال را بازنگاری کنید
فیالمثل امسال اگر موج جدیدی رسید،
اهل سیاست! کمی موجسواری کنید
تاجر اگر بودهاید، در نوسانات ارز
دخل دلاری کنید، خرج دلاری کنید
کاسب اگر بودهاید، با مدد سطل رنگ
بچۀ گنجشک را بچه قناری کنید
زاهد اگر بودهاید از همه اعمال دین
گریه و زاری کنید، گریه و زاری کنید
الغرض ای مردمان، آخر پاییز شد
جوجه اگر نیست، باز تخمگذاری کنید
۱ دی ۱۳۹۲
#شب_یلدا
#شعر_کاظمی
@asarkazemi
Forwarded from رادیو دری
ویژه برنامه به رنگ یلدا
✅️با حضور استاد محمدکاظم کاظمی از افغانستان
✅️دکتر سیدزاده از تاجیکستان
✅️و خانم دکتر الهام امین از ایران
بخشهایی از این برنامه را در پیج رادیو دری بیننده باشید:
https://www.instagram.com/reel/C1HZ5n3Io57/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
✅️با حضور استاد محمدکاظم کاظمی از افغانستان
✅️دکتر سیدزاده از تاجیکستان
✅️و خانم دکتر الهام امین از ایران
بخشهایی از این برنامه را در پیج رادیو دری بیننده باشید:
https://www.instagram.com/reel/C1HZ5n3Io57/?igsh=MzRlODBiNWFlZA==
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱. در نومیدی بسی امید است.
۲. در همه جایی که درآیی نخست / رخنهٔ بیرونشدنش کن درست
۳. وزرای مملکت از این وزیر یاد بگیرند و شاهان هیچگاه از این شاه یاد نگیرند.
۲. در همه جایی که درآیی نخست / رخنهٔ بیرونشدنش کن درست
۳. وزرای مملکت از این وزیر یاد بگیرند و شاهان هیچگاه از این شاه یاد نگیرند.
Forwarded from زبانورزی
🍁 فارسی یا افغانی؟
✍🏻 حسین حسنزاده:
حامد سعادت، مستندساز کرمانی، فیلم مستندی ساخته است با عنوان «تذکره» (شناسنامه). این فیلم روایتگر بخشی از زندگیِ فرزانه، دختر خانوادهای از افغانستان، است که در ایران به دنیا آمده و برای گرفتن شناسنامهاش به افغانستان برمیگردد. در طول این مستند، با فرزانه همراه میشویم و میبینیم زنِ تنها، بدون مرد، هویتِ مستقلی در افغانستان ندارد.
در بخشی از گفتوگوی روزنامهٔ شرق با این مستندساز آمده است: «[فرزانه] هر جا عصبانی یا ناراحت میشد افغانی حرف میزد و هر جا راحت بود، بهدلیل اینکه از کودکی ایران متولد و بزرگ شده بود، فارسی صحبت میکرد.»
باید توجه داشت زبان مردم افغانستان هم فارسی است. برای تمایز فارسی افغانستان و ایران میتوان و باید آن دو را چنین عنوان کرد: «فارسی افغانستانی» و «فارسی ایرانی.»
بنابراین جملهٔ پیشگفته نادرست است؛ صورت درستِ آن از این قرار است: «[فرزانه] هر جا عصبانی یا ناراحت میشد فارسیِ افغانستانی حرف میزد و هر جا راحت بود، بهدلیل اینکه از کودکی ایران متولد و بزرگ شده بود، فارسیِ ایرانی صحبت میکرد.»
#⃣ #فارسی_ایرانی #فارسی_افغانستانی #غلطهای_رایج
✍🏻 حسین حسنزاده:
حامد سعادت، مستندساز کرمانی، فیلم مستندی ساخته است با عنوان «تذکره» (شناسنامه). این فیلم روایتگر بخشی از زندگیِ فرزانه، دختر خانوادهای از افغانستان، است که در ایران به دنیا آمده و برای گرفتن شناسنامهاش به افغانستان برمیگردد. در طول این مستند، با فرزانه همراه میشویم و میبینیم زنِ تنها، بدون مرد، هویتِ مستقلی در افغانستان ندارد.
در بخشی از گفتوگوی روزنامهٔ شرق با این مستندساز آمده است: «[فرزانه] هر جا عصبانی یا ناراحت میشد افغانی حرف میزد و هر جا راحت بود، بهدلیل اینکه از کودکی ایران متولد و بزرگ شده بود، فارسی صحبت میکرد.»
باید توجه داشت زبان مردم افغانستان هم فارسی است. برای تمایز فارسی افغانستان و ایران میتوان و باید آن دو را چنین عنوان کرد: «فارسی افغانستانی» و «فارسی ایرانی.»
بنابراین جملهٔ پیشگفته نادرست است؛ صورت درستِ آن از این قرار است: «[فرزانه] هر جا عصبانی یا ناراحت میشد فارسیِ افغانستانی حرف میزد و هر جا راحت بود، بهدلیل اینکه از کودکی ایران متولد و بزرگ شده بود، فارسیِ ایرانی صحبت میکرد.»
#⃣ #فارسی_ایرانی #فارسی_افغانستانی #غلطهای_رایج
🔹یک دیدار تشریفاتی و یکطرفه
🔸نویسنده: محمدکاظم کاظمی ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
https://revayataf.com/140020-2/
از کنسولگری افغانستان در مشهد، به جمعی از اشخاص سرشناس مهاجر تماس گرفتند تا در جلسهٔ دیدار با سرپرست وزارت خارجهٔ طالبان شرکت کنند. گروهی از علما، فرهنگیان، متخصصان و فعالان اجتماعی و اقتصادی در این جلسه شرکت کردند، به خصوص که مسئولان کنسولگری در طول این سالها با فرهنگیان و نخبگان افغانستان مناسبات نیک داشتهاند و در جلسات متعددی میزبان این گروه بودهاند.
تصور این بود که این گروه وسیع که به جلسه دعوت شدهاند، موقعیتی برای بیان دغدغههای مهم و کلانی که در مورد مسائل مملکت دارند، پیدا میکنند؛ به خصوص که پیش از این، در جلساتی که کنسولگری افغانستان برگزار میکرد، رویه همین بود و جلسات عمدتاً شکل بحث آزاد داشت.
انتظار میرفت که جلسه به شکلی برگزار شود که افراد از گروههای مختلف، به صورت آزاد خواستهها و مطالبات و انتقادهایشان را بیان کنند. حالا این سخنان چقدر مؤثر خواهد بود، نمیتوان چیزی گفت ولی حداقل خود انسان میتوانست خود را مجاب کند که در موقعیتی که فراهم شده، احساس مسئولیت کرده و سخنش را گفته است.
ولی متأسفانه از میان این همه جمع شایستگان، فقط سه تن (دو عالم دینی و یک شاعر و ادیب) برای ارائهٔ مطالبشان دعوت شدند و آن هم به شکلی گزینشی، تا هم افراد همسو انتخاب شده باشند و هم مباحثی که مطرح شود، در حد امور جزئی و اداری باشد.
در حالی که بحثهای مهمی در مورد ترکیب حکومت و رویههای قومی و مذهبی و زبانی آن وجود دارد، دغدغهٔ اصلی سه نفری که به نمایندگی از مهاجرین در آنجا سخن گفتند، مسائلی از جنس هزینههای خدمات کنسولی بود، یا این که چرا مهاجرین از ایران امکان اعزام به سفر حج یا ایجاد حوزهٔ علمیهٔ مستقل ندارند. یعنی همه مشکلات مملکت تمام شده و فقط همین مسائل باقی مانده است؟
در زمینهٔ زبان و ادبیات هم بحثهای جدی وجود داشت، مثل مسائل زبان فارسی، موضوع فارسیستیزی، وضعیت ادبیات و هنر و نشر کتاب. ولی در صحبت آن دوست عزیزی که به عنوان نمایندهٔ شعرا و ادبا به پشت تریبون فراخوانده شد، چیزی دربارهٔ مسائل زبان و ادبیات وجود نداشت.
انتظار میرفت در وضعیتی که جمعی از جامعهٔ مهاجر به احترام دستاندرکاران کنسولگری افغانستان این دعوت را پاسخ گفتهاند و طبیعتاً در معرض انتقادها نیز قرار خواهند گرفت، از سوی سرپرست وزارت و هیئت همراه او، مجالی برای ارائهٔ دیدگاهها، دغدغهها و انتقادهای راستین و جدی آنان فراهم شود. تا حداقل به بهای وقت و اعتباری که صرف کردهاند، از شرکت در این جلسه احساس خسارت نکنند، و زحمتی که مسئولان کنسولگری برای این جلسه کشیدهاند به هدر نرود.
🔸نویسنده: محمدکاظم کاظمی ۱۴۰۲/۱۰/۰۵
https://revayataf.com/140020-2/
از کنسولگری افغانستان در مشهد، به جمعی از اشخاص سرشناس مهاجر تماس گرفتند تا در جلسهٔ دیدار با سرپرست وزارت خارجهٔ طالبان شرکت کنند. گروهی از علما، فرهنگیان، متخصصان و فعالان اجتماعی و اقتصادی در این جلسه شرکت کردند، به خصوص که مسئولان کنسولگری در طول این سالها با فرهنگیان و نخبگان افغانستان مناسبات نیک داشتهاند و در جلسات متعددی میزبان این گروه بودهاند.
تصور این بود که این گروه وسیع که به جلسه دعوت شدهاند، موقعیتی برای بیان دغدغههای مهم و کلانی که در مورد مسائل مملکت دارند، پیدا میکنند؛ به خصوص که پیش از این، در جلساتی که کنسولگری افغانستان برگزار میکرد، رویه همین بود و جلسات عمدتاً شکل بحث آزاد داشت.
انتظار میرفت که جلسه به شکلی برگزار شود که افراد از گروههای مختلف، به صورت آزاد خواستهها و مطالبات و انتقادهایشان را بیان کنند. حالا این سخنان چقدر مؤثر خواهد بود، نمیتوان چیزی گفت ولی حداقل خود انسان میتوانست خود را مجاب کند که در موقعیتی که فراهم شده، احساس مسئولیت کرده و سخنش را گفته است.
ولی متأسفانه از میان این همه جمع شایستگان، فقط سه تن (دو عالم دینی و یک شاعر و ادیب) برای ارائهٔ مطالبشان دعوت شدند و آن هم به شکلی گزینشی، تا هم افراد همسو انتخاب شده باشند و هم مباحثی که مطرح شود، در حد امور جزئی و اداری باشد.
در حالی که بحثهای مهمی در مورد ترکیب حکومت و رویههای قومی و مذهبی و زبانی آن وجود دارد، دغدغهٔ اصلی سه نفری که به نمایندگی از مهاجرین در آنجا سخن گفتند، مسائلی از جنس هزینههای خدمات کنسولی بود، یا این که چرا مهاجرین از ایران امکان اعزام به سفر حج یا ایجاد حوزهٔ علمیهٔ مستقل ندارند. یعنی همه مشکلات مملکت تمام شده و فقط همین مسائل باقی مانده است؟
در زمینهٔ زبان و ادبیات هم بحثهای جدی وجود داشت، مثل مسائل زبان فارسی، موضوع فارسیستیزی، وضعیت ادبیات و هنر و نشر کتاب. ولی در صحبت آن دوست عزیزی که به عنوان نمایندهٔ شعرا و ادبا به پشت تریبون فراخوانده شد، چیزی دربارهٔ مسائل زبان و ادبیات وجود نداشت.
انتظار میرفت در وضعیتی که جمعی از جامعهٔ مهاجر به احترام دستاندرکاران کنسولگری افغانستان این دعوت را پاسخ گفتهاند و طبیعتاً در معرض انتقادها نیز قرار خواهند گرفت، از سوی سرپرست وزارت و هیئت همراه او، مجالی برای ارائهٔ دیدگاهها، دغدغهها و انتقادهای راستین و جدی آنان فراهم شود. تا حداقل به بهای وقت و اعتباری که صرف کردهاند، از شرکت در این جلسه احساس خسارت نکنند، و زحمتی که مسئولان کنسولگری برای این جلسه کشیدهاند به هدر نرود.
روایت
یک دیدار تشریفاتی و یکطرفه | روایت
از کنسولگری افغانستان در مشهد، به جمعی از اشخاص سرشناس مهاجر تماس گرفتند تا در جلسهٔ دیدار با سرپرست وزارت خارجهٔ طالبان شرکت کنند. گروهی از علما، فرهنگیان،
🔸 شب افغانستان
افتتاحیهٔ نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب محمدمهدی میرزایی، سلمانعلی ارزگانی و شکیلا عالمی
🔻 سخنرانی
🔻 شعرخوانی
🔻 موسیقی
🔹 یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲
🔹 تهران، اقدسیه، خیابان موحد دانش، کوچهٔ باقرالنمر، پلاک ۱۰
🔹 مؤسسهٔ فرهنگی اکو
🔸 به امید خدا در این برنامه شرکت داریم و مشتاق دیدار دوستان گرامی هستیم.
@mkazemkazemi
افتتاحیهٔ نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب محمدمهدی میرزایی، سلمانعلی ارزگانی و شکیلا عالمی
🔻 سخنرانی
🔻 شعرخوانی
🔻 موسیقی
🔹 یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲
🔹 تهران، اقدسیه، خیابان موحد دانش، کوچهٔ باقرالنمر، پلاک ۱۰
🔹 مؤسسهٔ فرهنگی اکو
🔸 به امید خدا در این برنامه شرکت داریم و مشتاق دیدار دوستان گرامی هستیم.
@mkazemkazemi
▪️ آصف جان حیدرزاده
🔹 حاجی محمدآصف حیدرزاده، چشم و چراغ خانوادهٔ بزرگ حیدرزاده بود. مردی بود آگاه، اهل فعالیتهای اجتماعی و رئیس اتحادیهٔ ملی کارکنان افغانستان در حوزهٔ غرب کشور.
🔹 در میان خانواده به «آصف جان» معروف بود. دوستداشتنی بود و خوشصحبت و مهربان و مسئولیتپذیر. گفتنی است که میان خانوادهٔ کاظمی و خانوادهٔ حیدرزاده قرابتی است دیرین. وصلتهای متعدد، این دو درخت پرشاخ و برگ را به هم پیوند داده است و شاخههایی تنومند، پلهای این ارتباط بودهاند. هم از این روی، خاطرات نیک من از آصف جان، بیش از پنجاه سال سابقه دارد. در تصویری که میبینید، در چشمهٔ اوبه هرات، در کنار او نشستهام و او همچون پدری مهربان بود برای همه ما کودکان خانواده.
🔹 وقتی در تیرماه امسال در محفل نکوداشت استاد محمدحسین سرآهنگ، بعد از سالها آصف جان را همراه فرزند برومندشان دکتر شعیب حیدرزاده و نیز پسرعموی گرامیشان مهندس رضا حیدرزاده دیدم، همه آن خاطرات برایم زنده شد. آن عکس را یافتم و نشانشان دادم و سیر کردیم به تفرجگاه چشمهٔ اوبه در آن پنجاه سال پیش، زمانی که مملکت در آرامش بود.
🔹 و این آخرین دیدار با این مرد شریف بود، تا این که در همین روزها خبر درگذشت او را شنیدم. روحش شاد باد که نیکمردی بود. خداوند به همسر گرامی ایشان و باقی اعضای خانواده صبر و شکیبایی ببخشد و فرزندان آگاه و برومند او را برای جامعهٔ هرات حفظ کند.
https://t.me/mkazemkazemi/5275
🔹 حاجی محمدآصف حیدرزاده، چشم و چراغ خانوادهٔ بزرگ حیدرزاده بود. مردی بود آگاه، اهل فعالیتهای اجتماعی و رئیس اتحادیهٔ ملی کارکنان افغانستان در حوزهٔ غرب کشور.
🔹 در میان خانواده به «آصف جان» معروف بود. دوستداشتنی بود و خوشصحبت و مهربان و مسئولیتپذیر. گفتنی است که میان خانوادهٔ کاظمی و خانوادهٔ حیدرزاده قرابتی است دیرین. وصلتهای متعدد، این دو درخت پرشاخ و برگ را به هم پیوند داده است و شاخههایی تنومند، پلهای این ارتباط بودهاند. هم از این روی، خاطرات نیک من از آصف جان، بیش از پنجاه سال سابقه دارد. در تصویری که میبینید، در چشمهٔ اوبه هرات، در کنار او نشستهام و او همچون پدری مهربان بود برای همه ما کودکان خانواده.
🔹 وقتی در تیرماه امسال در محفل نکوداشت استاد محمدحسین سرآهنگ، بعد از سالها آصف جان را همراه فرزند برومندشان دکتر شعیب حیدرزاده و نیز پسرعموی گرامیشان مهندس رضا حیدرزاده دیدم، همه آن خاطرات برایم زنده شد. آن عکس را یافتم و نشانشان دادم و سیر کردیم به تفرجگاه چشمهٔ اوبه در آن پنجاه سال پیش، زمانی که مملکت در آرامش بود.
🔹 و این آخرین دیدار با این مرد شریف بود، تا این که در همین روزها خبر درگذشت او را شنیدم. روحش شاد باد که نیکمردی بود. خداوند به همسر گرامی ایشان و باقی اعضای خانواده صبر و شکیبایی ببخشد و فرزندان آگاه و برومند او را برای جامعهٔ هرات حفظ کند.
https://t.me/mkazemkazemi/5275
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
تصویرهای یادداشت «آصف جان حیدرزاده»
Forwarded from صدای افغانستان
.
وفاق یا نفاق، خدمت یا خیانت و...بیماریهای فضای مجازی کاربران افغانستانی را بررسی میکنیم، به این بهانه :
از جلسه با وزیر خارجهی طالبان در مشهد تا وضعیت مهاجرین در جمهوری اسلامی ایران
خدا
امشب لایو داریم. ساعت ۲۲ به وقت تهران
■■ گفتگو با دو میهمان شرکت کننده در جلسه کنسولگری افغانستان در مشهد [که "امیرخان متقی" نیز در آن حاضر بود] اساتید "محمدکاظم کاظمی" ادیب و ویراستار سرشناس هراتی و "سیدابوطالب مظفری" شاعر و رییس موسسهی "دُرّ دری" و سومین میهمان؛ دکتر "محسن راهجردی" دکترای زبان و روانشناسی، استاد مدعو در دانشگاههای کویت، دهلی، پکن، تهران و...از هواداران مقاومت و "احمد مسعود"، دربارهی محفل مشهد، بازتابها و واکنشهای متعاقب آن، فضای مجازی و کاربران افغانستانی، وضعیت مهاجرین در ج.ا.ا و...
■■■ جمعه ۸ دی/جدی، 29 دسامبر(امشب) □□ساعت 22 به وقت تهران...□کابل 23...□دوشنبه 23:30...□اروپای مرکزی 19:30...□واشنگتن 13:30...□لندن 18:30
■■■■ به نشر این اعلان کمک کنید. ما را دریابید، چون فقط شما را داریم...👇
https://www.youtube.com/live/TjBf4eGbpMM?si=ogcucVIIqEQWZcNT
وفاق یا نفاق، خدمت یا خیانت و...بیماریهای فضای مجازی کاربران افغانستانی را بررسی میکنیم، به این بهانه :
از جلسه با وزیر خارجهی طالبان در مشهد تا وضعیت مهاجرین در جمهوری اسلامی ایران
خدا
امشب لایو داریم. ساعت ۲۲ به وقت تهران
■■ گفتگو با دو میهمان شرکت کننده در جلسه کنسولگری افغانستان در مشهد [که "امیرخان متقی" نیز در آن حاضر بود] اساتید "محمدکاظم کاظمی" ادیب و ویراستار سرشناس هراتی و "سیدابوطالب مظفری" شاعر و رییس موسسهی "دُرّ دری" و سومین میهمان؛ دکتر "محسن راهجردی" دکترای زبان و روانشناسی، استاد مدعو در دانشگاههای کویت، دهلی، پکن، تهران و...از هواداران مقاومت و "احمد مسعود"، دربارهی محفل مشهد، بازتابها و واکنشهای متعاقب آن، فضای مجازی و کاربران افغانستانی، وضعیت مهاجرین در ج.ا.ا و...
■■■ جمعه ۸ دی/جدی، 29 دسامبر(امشب) □□ساعت 22 به وقت تهران...□کابل 23...□دوشنبه 23:30...□اروپای مرکزی 19:30...□واشنگتن 13:30...□لندن 18:30
■■■■ به نشر این اعلان کمک کنید. ما را دریابید، چون فقط شما را داریم...👇
https://www.youtube.com/live/TjBf4eGbpMM?si=ogcucVIIqEQWZcNT
Forwarded from رادیو دری
آقای فرماندار
سلام
این روزها بنابر دلایلی، مهاجران افغانستانی در کشور ما شرایطی دشوار تر یافته اند؛ فشارها بر آنان افزایش یافته و هر روز هم طرحی و ابلاغ تازه ای، مسیر زندگی در ایران را برایشان پیچیده تر می کند؛ نمونه اش همین ممنوعیت فعالیت مهاجران افغان در بازارهای سیار مشهد.
از مهاجرت دفاع نمی کنم و من هم مثل همه ایرانیان میدانم که کوچ افغانستانی ها به ایران، گاهی واقعا مشکل آفرین بوده است.
ولی شاید یکی از تفاوت های من با شما و بسیاری دیگر این باشد که من در رادیو دری علاوه بر همکاران هموطنم، با عده ای از بهترین ها، فرهیخته ترین ها، شریف ترین ها و به قول خودمان درست و حسابی ترین های مردم افغانستان همکارم و ساعت ها از روزم را کنار آنها میگذرانم. شاید برای خیلی ها شنیدن عبارت«ملت برادر افغانستان»، فقط یک حرف باشد؛ اما برای من یک حقیقت ملموس است و امروز از سر اتفاق، بیش از همیشه،این را حس کردم، وقتی همکار مهاجرم از جلسه دیدار وزیر خارجه طالبان با نمایندگان تشکل های مهاجران افغانستانی برگشته بود. بصیراحمد حسین زاده که چند روز است مثل خیلی از هموطنان مهاجرش، از مصوبه کمیسیون اجتماعی فرمانداری مشهد درباره ممنوعیت دستفروشی افغان ها دل ناخرسندی دارد. امروز که از جلسه با وزیر خارجه طالبان برگشت، همین که لب باز کرد حرف بزند، بغض کرد. صورتش برافروخته شد و چشم هایش به اشک نشست. او یک دختر نوجوان نیست که شاید به تلنگوری شیشه بغضش بشکند. بصیراحمد مرد ۵۰ ساله ای است با موهای جوگندمی و کوله باری از تجربه های زندگی در مهاجرت که از کودکی در ایران بزرگ شده، تحصیل کرده، متاهل شده، کار کرده و فرزندانش هم در ایران متولد شده و بالیده اند.
می گفت در این نشست، قرار بود نمایندگان #مهاجران_افغانستانی از کاستیها و مشکلات بگویند، او هم خواسته از فشارهای اخیر بگوید و از وزیر خارجه طالبان بخواهد در مذاکراتش با ایرانی ها، برای کاهش این فشارها رایزنی کند؛ اما همین را نتوانسته بود بگوید. می گفت: هر چه دلم را آوردم و بردم تا کمی از مشکلات بگویم، نتوانستم. نتوانستم از استاندار خراسان رضوی و فرماندار مشهد به نزد وزیر خارجه طالبان، گلایه و شکوه ببرم. این ها را که می گفت بغض کرد، چشمهایش شد پیاله اشک و صدایش لرزید... گفت: هر چه فکر کردم دیدم هر چه باشد و هر چه بشود، پیوند دلم با این طرف محکم تر است!
اقای فرماندار
یک کلام؛ بصیراحمد حسین زاده خودش را جزء خانواده ما می دانست و دلش نیامده بود از اهل خانه به بیگانه گله کند.
عمق شرافت این همکار مهاجر من آنجا بیشتر به چشمم آمد که در ادامه گفت: پسر ۲۵ ساله ام در خانه بیکار شده و وقتی از او پرسیده ام که چرا به مغازه نمی روی، می گوید از ماموران اداره کار مدام در حال فرارم!
آقای فرماندار
همکار افغانستانی من در رادیو دری، با کوله باری از تجربه های تلخ و شیرین کار و زندگی در مهاجرت، از کودکی اش، در ایران عزیز، در کشوری با مردمان همزبان و هم کیش و هم تاریخ خود، اصیل و نجیب زیسته؛ بی هیچ قصوری. تحصیل کرده، کار کرده، نان از بازو و اندیشه و قلمش خورده و فرزندانی نجیب پرورش داده است، اما حالا هر روز صبح را با این اضطراب به شب می رساند که پسرش را دست بگیرند و از این کشور که پناهگاه اوست، اخراج کنند؛ اما حتی همبن اضطراب پدرانه با همه تلخی و فراوانی اش، نتوانسته وادارش کند حرمت نان و نمک خورده با برادران ایرانی اش را بشکند. مقابل مقام طالبان، استخوان در گلو، زبان به کام گرفته و بغض و اشکش را فروخورده، سکوت را بر شکوه ترجیح داده است.
آقای فرماندار
این افغانستانی های مهاجر که این روزها در بعضی تصمیمات، مجاز و غیرمجازشان به یکچوب رانده شده اند، همان هایی هستند که ۸ سال کنار ما علیه رژیم منفور صدام جنگیده و بیش از دو هزار شهید داده اند. همان ها هستند که در روزهایی که دور نیست، با پیشانی بند فاطمیون در دفاع از زینبیه دمشق، کنار ما ایستادند و صادقانه گوهر جان باختند. حالا درست است که در میان، این خیل مهاجران گاهی، برخی حرمت دار سفره صاحبخانه نبوده اند، اما چنان نباشد که کوکبه برادری و همسایگی شکسته شود و رسم مودت بر زمین بماند.
آقای فرماندار!
بپذیریم مهاجرت برای افغانستانی ها نه یک انتخاب که یک اجبار تلخ بوده است. راهی جز ترک وطن نداشته اند، همان طور که امروز نیز واقعا راهی برای بازگشت ندارند. وطن، عزیزترین ثروت هر دلی است؛ اما چه می شود کرد با سرنوشت مردمانی که چهل سال است درگیر انفجار و انتحارند و امروز نیز حاکمانشان دخترانشان را از آموختن و کار باز می دارند و تغذیه ۹۵ درصد جمعیتش وابسته به برنامه های سازمان های جهانی است. بگذریم از اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک بسیاری از مهاجران افغان با حاکمان امروز افغانستان و سختی زندگی در سایه حکومتی که هنوز هیچ کشوری در جهان آن را به رسمیت نشناخته ست.
سلام
این روزها بنابر دلایلی، مهاجران افغانستانی در کشور ما شرایطی دشوار تر یافته اند؛ فشارها بر آنان افزایش یافته و هر روز هم طرحی و ابلاغ تازه ای، مسیر زندگی در ایران را برایشان پیچیده تر می کند؛ نمونه اش همین ممنوعیت فعالیت مهاجران افغان در بازارهای سیار مشهد.
از مهاجرت دفاع نمی کنم و من هم مثل همه ایرانیان میدانم که کوچ افغانستانی ها به ایران، گاهی واقعا مشکل آفرین بوده است.
ولی شاید یکی از تفاوت های من با شما و بسیاری دیگر این باشد که من در رادیو دری علاوه بر همکاران هموطنم، با عده ای از بهترین ها، فرهیخته ترین ها، شریف ترین ها و به قول خودمان درست و حسابی ترین های مردم افغانستان همکارم و ساعت ها از روزم را کنار آنها میگذرانم. شاید برای خیلی ها شنیدن عبارت«ملت برادر افغانستان»، فقط یک حرف باشد؛ اما برای من یک حقیقت ملموس است و امروز از سر اتفاق، بیش از همیشه،این را حس کردم، وقتی همکار مهاجرم از جلسه دیدار وزیر خارجه طالبان با نمایندگان تشکل های مهاجران افغانستانی برگشته بود. بصیراحمد حسین زاده که چند روز است مثل خیلی از هموطنان مهاجرش، از مصوبه کمیسیون اجتماعی فرمانداری مشهد درباره ممنوعیت دستفروشی افغان ها دل ناخرسندی دارد. امروز که از جلسه با وزیر خارجه طالبان برگشت، همین که لب باز کرد حرف بزند، بغض کرد. صورتش برافروخته شد و چشم هایش به اشک نشست. او یک دختر نوجوان نیست که شاید به تلنگوری شیشه بغضش بشکند. بصیراحمد مرد ۵۰ ساله ای است با موهای جوگندمی و کوله باری از تجربه های زندگی در مهاجرت که از کودکی در ایران بزرگ شده، تحصیل کرده، متاهل شده، کار کرده و فرزندانش هم در ایران متولد شده و بالیده اند.
می گفت در این نشست، قرار بود نمایندگان #مهاجران_افغانستانی از کاستیها و مشکلات بگویند، او هم خواسته از فشارهای اخیر بگوید و از وزیر خارجه طالبان بخواهد در مذاکراتش با ایرانی ها، برای کاهش این فشارها رایزنی کند؛ اما همین را نتوانسته بود بگوید. می گفت: هر چه دلم را آوردم و بردم تا کمی از مشکلات بگویم، نتوانستم. نتوانستم از استاندار خراسان رضوی و فرماندار مشهد به نزد وزیر خارجه طالبان، گلایه و شکوه ببرم. این ها را که می گفت بغض کرد، چشمهایش شد پیاله اشک و صدایش لرزید... گفت: هر چه فکر کردم دیدم هر چه باشد و هر چه بشود، پیوند دلم با این طرف محکم تر است!
اقای فرماندار
یک کلام؛ بصیراحمد حسین زاده خودش را جزء خانواده ما می دانست و دلش نیامده بود از اهل خانه به بیگانه گله کند.
عمق شرافت این همکار مهاجر من آنجا بیشتر به چشمم آمد که در ادامه گفت: پسر ۲۵ ساله ام در خانه بیکار شده و وقتی از او پرسیده ام که چرا به مغازه نمی روی، می گوید از ماموران اداره کار مدام در حال فرارم!
آقای فرماندار
همکار افغانستانی من در رادیو دری، با کوله باری از تجربه های تلخ و شیرین کار و زندگی در مهاجرت، از کودکی اش، در ایران عزیز، در کشوری با مردمان همزبان و هم کیش و هم تاریخ خود، اصیل و نجیب زیسته؛ بی هیچ قصوری. تحصیل کرده، کار کرده، نان از بازو و اندیشه و قلمش خورده و فرزندانی نجیب پرورش داده است، اما حالا هر روز صبح را با این اضطراب به شب می رساند که پسرش را دست بگیرند و از این کشور که پناهگاه اوست، اخراج کنند؛ اما حتی همبن اضطراب پدرانه با همه تلخی و فراوانی اش، نتوانسته وادارش کند حرمت نان و نمک خورده با برادران ایرانی اش را بشکند. مقابل مقام طالبان، استخوان در گلو، زبان به کام گرفته و بغض و اشکش را فروخورده، سکوت را بر شکوه ترجیح داده است.
آقای فرماندار
این افغانستانی های مهاجر که این روزها در بعضی تصمیمات، مجاز و غیرمجازشان به یکچوب رانده شده اند، همان هایی هستند که ۸ سال کنار ما علیه رژیم منفور صدام جنگیده و بیش از دو هزار شهید داده اند. همان ها هستند که در روزهایی که دور نیست، با پیشانی بند فاطمیون در دفاع از زینبیه دمشق، کنار ما ایستادند و صادقانه گوهر جان باختند. حالا درست است که در میان، این خیل مهاجران گاهی، برخی حرمت دار سفره صاحبخانه نبوده اند، اما چنان نباشد که کوکبه برادری و همسایگی شکسته شود و رسم مودت بر زمین بماند.
آقای فرماندار!
بپذیریم مهاجرت برای افغانستانی ها نه یک انتخاب که یک اجبار تلخ بوده است. راهی جز ترک وطن نداشته اند، همان طور که امروز نیز واقعا راهی برای بازگشت ندارند. وطن، عزیزترین ثروت هر دلی است؛ اما چه می شود کرد با سرنوشت مردمانی که چهل سال است درگیر انفجار و انتحارند و امروز نیز حاکمانشان دخترانشان را از آموختن و کار باز می دارند و تغذیه ۹۵ درصد جمعیتش وابسته به برنامه های سازمان های جهانی است. بگذریم از اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک بسیاری از مهاجران افغان با حاکمان امروز افغانستان و سختی زندگی در سایه حکومتی که هنوز هیچ کشوری در جهان آن را به رسمیت نشناخته ست.
کانال محمدکاظم کاظمی
آقای فرماندار سلام این روزها بنابر دلایلی، مهاجران افغانستانی در کشور ما شرایطی دشوار تر یافته اند؛ فشارها بر آنان افزایش یافته و هر روز هم طرحی و ابلاغ تازه ای، مسیر زندگی در ایران را برایشان پیچیده تر می کند؛ نمونه اش همین ممنوعیت فعالیت مهاجران افغان در…
👆 یادداشتی از شاعر و نویسندهٔ گرامی مشهد، خانم الهام امین گرانقدر.
Forwarded from Parsi Baan پارسیبان
💠 زبان نیاکان!
▪️ بخش نهم
یعقوب لیث صفاری و زبان فارسی
▪️ نویسنده: محمد کاظم کاظمی
دوستان گرامی. ما در برنامههای پیش گفتیم که زبان فارسی، فراز و فرودهای بسیار داشته است. گاهی اوضاع بر وفق مراد بوده و این زبان حامیانی جدی پیدا کرده و در نقاط مختلف گسترش یافته گاهی نیز از بعضی مئاطق برافتاده است. در این میان کسانی نیز بودهاند که در نجات این زبان از نابودی و زوال کوشیدهاند، همچون یعقوب لیث صفار.
سلسلههای اموی و عباسی، در زمان حکومت خود تقریباً همه قلمرو زبان فارسی را در تصرف خود داشتند و تا حدود زیادی کوشیده بودند که فرهنگ عربی را بر این مناطق حاکم کنند. به خصوص امویان که یک مقدار هم نژادگرا بودند و نژاد عرب را برتر میدانستند. همه نامهنگاریهای آنان با حکومت مرکزی بغداد به زبان عربی بود و علاوه بر آن، گاهی زبان رسمی دستگاه و دیوان حکومتی هم عربی بود.
ادامه در پیوست زیر 🔻
www.parsibaan.com/?p=1341
▪️ بخش نهم
یعقوب لیث صفاری و زبان فارسی
▪️ نویسنده: محمد کاظم کاظمی
دوستان گرامی. ما در برنامههای پیش گفتیم که زبان فارسی، فراز و فرودهای بسیار داشته است. گاهی اوضاع بر وفق مراد بوده و این زبان حامیانی جدی پیدا کرده و در نقاط مختلف گسترش یافته گاهی نیز از بعضی مئاطق برافتاده است. در این میان کسانی نیز بودهاند که در نجات این زبان از نابودی و زوال کوشیدهاند، همچون یعقوب لیث صفار.
سلسلههای اموی و عباسی، در زمان حکومت خود تقریباً همه قلمرو زبان فارسی را در تصرف خود داشتند و تا حدود زیادی کوشیده بودند که فرهنگ عربی را بر این مناطق حاکم کنند. به خصوص امویان که یک مقدار هم نژادگرا بودند و نژاد عرب را برتر میدانستند. همه نامهنگاریهای آنان با حکومت مرکزی بغداد به زبان عربی بود و علاوه بر آن، گاهی زبان رسمی دستگاه و دیوان حکومتی هم عربی بود.
ادامه در پیوست زیر 🔻
www.parsibaan.com/?p=1341
یعقوب لیث صفاری
زبان نیاکان
✳️ زبان نیاکان
🔺برنامه سوم: یعقوب لیث صفاری و زبان فارسی
🔸نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔹تهیه کننده و گوینده: زینب بیات
#زبان_فارسی
#زبان_نیاکان
#وطن_فارسی
#یعقوب_لیث_صفاری
لینک برنامه: https://parstoday.ir/dari/radio/programs-i211784-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%86%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86
@zaynabbayat
🔺برنامه سوم: یعقوب لیث صفاری و زبان فارسی
🔸نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔹تهیه کننده و گوینده: زینب بیات
#زبان_فارسی
#زبان_نیاکان
#وطن_فارسی
#یعقوب_لیث_صفاری
لینک برنامه: https://parstoday.ir/dari/radio/programs-i211784-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%86%DB%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86
@zaynabbayat
Forwarded from کانال محمدکاظم کاظمی
🔸 شب افغانستان
افتتاحیهٔ نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب محمدمهدی میرزایی، سلمانعلی ارزگانی و شکیلا عالمی
🔻 سخنرانی
🔻 شعرخوانی
🔻 موسیقی
🔹 یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲
🔹 تهران، اقدسیه، خیابان موحد دانش، کوچهٔ باقرالنمر، پلاک ۱۰
🔹 مؤسسهٔ فرهنگی اکو
🔸 به امید خدا در این برنامه شرکت داریم و مشتاق دیدار دوستان گرامی هستیم.
@mkazemkazemi
افتتاحیهٔ نمایشگاه خوشنویسی و تذهیب محمدمهدی میرزایی، سلمانعلی ارزگانی و شکیلا عالمی
🔻 سخنرانی
🔻 شعرخوانی
🔻 موسیقی
🔹 یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲
🔹 تهران، اقدسیه، خیابان موحد دانش، کوچهٔ باقرالنمر، پلاک ۱۰
🔹 مؤسسهٔ فرهنگی اکو
🔸 به امید خدا در این برنامه شرکت داریم و مشتاق دیدار دوستان گرامی هستیم.
@mkazemkazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✳️ لایو محمدحسین جعفریان
🔻 با دکتر محسن راهجردی، ابوطالب مظفری و محمدکاظم کاظمی
🔻 جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
🔻 با موضوع مسائل مهاجرین افغانستان و نیز بازتابهای نشست کنسولگری مشهد در فضای مجازی.
🔻 با دکتر محسن راهجردی، ابوطالب مظفری و محمدکاظم کاظمی
🔻 جمعه ۸ دی ۱۴۰۲
🔻 با موضوع مسائل مهاجرین افغانستان و نیز بازتابهای نشست کنسولگری مشهد در فضای مجازی.