Forwarded from Ejection Council ️ شوراى براندازى
#تکنیک_آب_مرکب_جوهررنگی_راپید
#زوزه_ی_گرگهای_زخمی
گرگــ ها را دوست دارم ،
مرگــــ را می پذیرند ،
امـــا ..
تن به قلاده نمیدهند ..
پردیس
#زوزه_ی_گرگهای_زخمی
گرگــ ها را دوست دارم ،
مرگــــ را می پذیرند ،
امـــا ..
تن به قلاده نمیدهند ..
پردیس
Forwarded from پیوند نگار
#تکنیک_آب_مرکب_جوهررنگی
#سایه_شوم_سیاهی #امنترین_ترس
از میان ازدحام سمی عابران این خیال خالی،
این سایه شوم و سنگین و ساکت ،
امن ترین ترس ساکن و مهمومِ باوفایی است که مرا هرگز رها مساخت و مى دانم تنها اوست که می ماند
سایه شوم سیاهی مرا در آغوش کشید که تمام روزگار جوانی ام را بلعید و در عمق خود فرو برد
سایه سنگین روزگاری که جرعه جرعه شادابی ام را در خود مچاله کرد و جوید.
... من از اوگلایه داشتم، امّا اکنون ...
او تنها همراه من است، همان تنها بازمانده ای که هرگز تنهایم نمی گذارد و همیشه با من است،
تنها همراه من همین سایه سنگین و ساکت و مهموم است که امروز دوستش دارم و بدان خو گرفته ام.
و باز او بود که نوشت ...
#پرديس
@Freevoiceiran
@pahlavi_time
#سایه_شوم_سیاهی #امنترین_ترس
از میان ازدحام سمی عابران این خیال خالی،
این سایه شوم و سنگین و ساکت ،
امن ترین ترس ساکن و مهمومِ باوفایی است که مرا هرگز رها مساخت و مى دانم تنها اوست که می ماند
سایه شوم سیاهی مرا در آغوش کشید که تمام روزگار جوانی ام را بلعید و در عمق خود فرو برد
سایه سنگین روزگاری که جرعه جرعه شادابی ام را در خود مچاله کرد و جوید.
... من از اوگلایه داشتم، امّا اکنون ...
او تنها همراه من است، همان تنها بازمانده ای که هرگز تنهایم نمی گذارد و همیشه با من است،
تنها همراه من همین سایه سنگین و ساکت و مهموم است که امروز دوستش دارم و بدان خو گرفته ام.
و باز او بود که نوشت ...
#پرديس
@Freevoiceiran
@pahlavi_time
Telegram
attach📎
Forwarded from Ejection Council ️ شوراى براندازى
دنیای بی وفایی است....
از انسانها بویی جز تعفن جاری نیست.
سگها را گر بِکُشند،
دنيا خالی از وفا مى شود ...
#پردیس
#طراحی
#تکنیک_مداد_سپید
از انسانها بویی جز تعفن جاری نیست.
سگها را گر بِکُشند،
دنيا خالی از وفا مى شود ...
#پردیس
#طراحی
#تکنیک_مداد_سپید
Forwarded from ✏🎨خطخطیهای مزمن پردیس Pardis
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برگرفته از
#عکسهای_پرفرمنس_مصطفی_هروی
طراحی با #تکنیک_ذغال
#زن #جامعه_اسلامی
اجرای اثر #پردیس
در جامعه ای که مردان قانون نویسان آن جامعه اند، طلب یاری از که می جویی!
افسار در دستان سوارکاران ،چه می جویی!؟
ره خرد جوی که بی خردان را راهی به روشنایی ها نیست.
پردیس
#عکسهای_پرفرمنس_مصطفی_هروی
طراحی با #تکنیک_ذغال
#زن #جامعه_اسلامی
اجرای اثر #پردیس
در جامعه ای که مردان قانون نویسان آن جامعه اند، طلب یاری از که می جویی!
افسار در دستان سوارکاران ،چه می جویی!؟
ره خرد جوی که بی خردان را راهی به روشنایی ها نیست.
پردیس
Forwarded from ✏🎨خطخطیهای مزمن پردیس Pardis
فر ایران، نگاهبان هزاران ساله ایران جاودانه است.
چنین گفت زرتشت:
که سوزانید بدی را درآتش
تا ز آتش برون آید نیکی
پس تو نیز چنین کن
زردی غمهاتان از آنِ آتش
سرخی و عشق و نور و روشنی از آنِ شما باد،
روزگارتان سراسر شادی و نشاط و تندرستی.
🔥چهارشنبه سوریتان فرخنده و پرنور باد🔥
با مهر
#پردیس
#تکنیک #آبستره
#اکریلیک
@Pardis80Art🎨
چنین گفت زرتشت:
که سوزانید بدی را درآتش
تا ز آتش برون آید نیکی
پس تو نیز چنین کن
زردی غمهاتان از آنِ آتش
سرخی و عشق و نور و روشنی از آنِ شما باد،
روزگارتان سراسر شادی و نشاط و تندرستی.
🔥چهارشنبه سوریتان فرخنده و پرنور باد🔥
با مهر
#پردیس
#تکنیک #آبستره
#اکریلیک
@Pardis80Art🎨
Forwarded from ✏🎨خطخطیهای مزمن پردیس Pardis
برای بغضهای دخترکان سرزمینم که دربندِ واپسگریی های یک ایدئولوژی اینچنین می سوزند.
برای نرسانهایی که تمام تفکرشان در آلت جنسیشان پیشاپیش از مغز تهیشان می جنبد.
برای اشکها و بغضهای بانوی ایرانی.
#آبمرکب_قلم_مو
#تکنیک
#پردیس
برای نرسانهایی که تمام تفکرشان در آلت جنسیشان پیشاپیش از مغز تهیشان می جنبد.
برای اشکها و بغضهای بانوی ایرانی.
#آبمرکب_قلم_مو
#تکنیک
#پردیس
Forwarded from اتچ بات
#خطخطیهای_مزمن_پردیس
#تکنیک
#اکریلیک
#مفهومی
#چکامه
#پردیس
#بی_تفاوت
#پرنده_مردنی_ست_پرواز_را_به_خاطر_بسپار
#جامعه #فریاد #سکوت #ترس #رخوت #مرگ
با دستهایی نامرئی، زنها را به دار آویختند
بچه های تهی
پچ پچ های تهی مغزان
زنگارهایِ تاریک اندیشَکان
روزهای تازیانه
مرا نمیدیدی
تو را نمی دیدم
عریانی ام را لمس می کردی...
روبه روی هر خانه زنی از دار آویخته بود
روبروی زنان ایستادیم
زن را با دستان سخنمان شرحه شرحه کردیم
همه زنان در یک چیز مشترک بودند
همه آنان، شبیه تو بودند
شبیه تو
بستری از جنس نور و آتش
بر مزاری سوخته از خاکستر خود
دستانشان بوی اقاقی میداد
عطر تنشان ،عطر نسیمی بر خاک، پس از بارش باران بود و عشق
خنجری از عرف بر دستم دادی تا به خنجر سخن بر تنت شعری بنویسم
از آغاز فصل سرد بر تو نوشتم
تا مرا ببینی و بر من ایمان بداری
حیرانِ تو شدم ،با آنهمه واژگانی که روح تو را شرحه شرحه از جزامِ نگاهم میکرد
راونت را بر خون می دیدم
و سیاهی ژرفای نگاهت را که، مرا در خود می بلعید
و واژگانِ خنجرِ سخنهایمان که تو را تکه تکه کرده بود ،از حرارت آتش درونت ذوب میشد و به روحت جان می بخشید
گوئی این جسدهای بی جان، آویخته بر دار، رقصان بر باد، در آتشی سوزان دوباره جان گرفته بودند
جسدهاشان چون ذغالهایی گداخته در مجاورت تهاجم بادها شعله ور میشد
سخت اما سهمگین...
به آنی آن شدم.....
و طنابها از گداخته هایت سوختند
جسدها چنان بر گرده ی خاک چون دشنه ای کوفته شد ،کز هورم دوزخ پروانه ها از آن پرکشیدند تا جاذبه ی آسمانو نور و خورشید
رقصی چنان بر روشنایی و پاکی حضور
نوشته های یک جزامی از ضلع غربی جزامخانه
#تکنیک
#اکریلیک
#مفهومی
#چکامه
#پردیس
#بی_تفاوت
#پرنده_مردنی_ست_پرواز_را_به_خاطر_بسپار
#جامعه #فریاد #سکوت #ترس #رخوت #مرگ
با دستهایی نامرئی، زنها را به دار آویختند
بچه های تهی
پچ پچ های تهی مغزان
زنگارهایِ تاریک اندیشَکان
روزهای تازیانه
مرا نمیدیدی
تو را نمی دیدم
عریانی ام را لمس می کردی...
روبه روی هر خانه زنی از دار آویخته بود
روبروی زنان ایستادیم
زن را با دستان سخنمان شرحه شرحه کردیم
همه زنان در یک چیز مشترک بودند
همه آنان، شبیه تو بودند
شبیه تو
بستری از جنس نور و آتش
بر مزاری سوخته از خاکستر خود
دستانشان بوی اقاقی میداد
عطر تنشان ،عطر نسیمی بر خاک، پس از بارش باران بود و عشق
خنجری از عرف بر دستم دادی تا به خنجر سخن بر تنت شعری بنویسم
از آغاز فصل سرد بر تو نوشتم
تا مرا ببینی و بر من ایمان بداری
حیرانِ تو شدم ،با آنهمه واژگانی که روح تو را شرحه شرحه از جزامِ نگاهم میکرد
راونت را بر خون می دیدم
و سیاهی ژرفای نگاهت را که، مرا در خود می بلعید
و واژگانِ خنجرِ سخنهایمان که تو را تکه تکه کرده بود ،از حرارت آتش درونت ذوب میشد و به روحت جان می بخشید
گوئی این جسدهای بی جان، آویخته بر دار، رقصان بر باد، در آتشی سوزان دوباره جان گرفته بودند
جسدهاشان چون ذغالهایی گداخته در مجاورت تهاجم بادها شعله ور میشد
سخت اما سهمگین...
به آنی آن شدم.....
و طنابها از گداخته هایت سوختند
جسدها چنان بر گرده ی خاک چون دشنه ای کوفته شد ،کز هورم دوزخ پروانه ها از آن پرکشیدند تا جاذبه ی آسمانو نور و خورشید
رقصی چنان بر روشنایی و پاکی حضور
نوشته های یک جزامی از ضلع غربی جزامخانه
Telegram
attach 📎
Forwarded from شبكه جهانى كانال ٢ (Pardis ✌💎👑🌞 من مرغ آتشم، شب را به زیر سرخ پر خود می کشم)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سهیلاحجاب دخت #شیروخورشید ایران
بانوی مشروطه خواه که دربند زندان فریاد مرگ بر دیکتاتورش خاموش نشد و رنگ نباخت.
میگن به زندانیان سیاسی توی زندان گفته میشه
بیرون هیچکس به فکر شما نیست تا ناامید بشن و دلسرد از راهشون.
اونقدر این نگاره رو پخش کنید تا به گوش فرزندان ایران برسه و بدونن که دست به قلم می بریم، رخسار اونها دلگرمی دستان ماست به مهر میهن.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#خطخطیهای_مزمن_پردیس
#تکنیک تلفیقی
#طراحی
#نگاره
#پردیس
بانوی مشروطه خواه که دربند زندان فریاد مرگ بر دیکتاتورش خاموش نشد و رنگ نباخت.
میگن به زندانیان سیاسی توی زندان گفته میشه
بیرون هیچکس به فکر شما نیست تا ناامید بشن و دلسرد از راهشون.
اونقدر این نگاره رو پخش کنید تا به گوش فرزندان ایران برسه و بدونن که دست به قلم می بریم، رخسار اونها دلگرمی دستان ماست به مهر میهن.
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#خطخطیهای_مزمن_پردیس
#تکنیک تلفیقی
#طراحی
#نگاره
#پردیس