Forwarded from Pajand | پژند
.
یتیمان بزرگسال
راجع به این کتاب مینویسم که فکر میکنم درد جزء جداییناپذیر زندگیست. با یادآوری رنج دیگری درون شما چیزی به جوش میآید، سرریز میشود و با اشکهایتان که دیگر در اختیار شما نیستند بیرون میریزند. اشکهای سرکشی که با بالا رفتن سن بیپرواتر از همیشه بیرون میریزند و درون آدم را برملا میکنند. دردی که اینجا ازش حرف میزنم، درد از دست دادن والدین است که متاسفانه در نهایت تجربهاش میکنیم و تا ابد باری میشود که به دوش میکشیم و قلبمان را سنگینمیکند. بعد از آنها دیگر چطور میتوانیم کسی را فقط با بودنمان آنقدر خوشحال کنیم؟ دیگر چه کسی از تماس ما، حضور ما، سلامتی ما، بودنمان آنقدر ذوقزده میشود؟ ما میمانیم با خاطراتی که التیامبخش این دوریاند. خاطراتی که مدام کمرنگ میشوند و هربار چیزی از جزيیاتشان کم میشود تا به صفحهٔ سفید برسیم. صفحهٔ سفیدی با تصویری از عزیزمان که کنجیاش لم داده و به ما لبخند میزند.
#داریا_بینیاردی، کتاب «یتیمان بزرگسال»، زندگینامهاش را با یک عکس خانوادگی شروع میکند، شخصیتها را معرفی میکند و بعد میرود سراغ موقعیتهای جذاب زندگیاش که پدر و مادرش در خلقشان دخیل بودهاند. او از تولد شروع نمیکند که در فصلهای آخر از تولدش حرف میزند. آنقدر دلپذیر نوشته که پابهپاش خندیدم و با «میچنه، دمت!» به قهقهه افتادم و با «بابا، راهنما!» یاد پدرم برام زنده شد که این اواخر فراموش میکرد راهنما بزند.
خشایار خدیور آنقدر کتاب را خوب ترجمه کرده و این کتاب آنقدر خوب ویرایش شده که وقتی برای مادرم میخواندم، یک لحظه هم وقفه نیفتاد توی خواندنم و ثانیهای هم از داستان جدا نشدیم.
#پژندسلیمانی
@maravazkon
یتیمان بزرگسال
راجع به این کتاب مینویسم که فکر میکنم درد جزء جداییناپذیر زندگیست. با یادآوری رنج دیگری درون شما چیزی به جوش میآید، سرریز میشود و با اشکهایتان که دیگر در اختیار شما نیستند بیرون میریزند. اشکهای سرکشی که با بالا رفتن سن بیپرواتر از همیشه بیرون میریزند و درون آدم را برملا میکنند. دردی که اینجا ازش حرف میزنم، درد از دست دادن والدین است که متاسفانه در نهایت تجربهاش میکنیم و تا ابد باری میشود که به دوش میکشیم و قلبمان را سنگینمیکند. بعد از آنها دیگر چطور میتوانیم کسی را فقط با بودنمان آنقدر خوشحال کنیم؟ دیگر چه کسی از تماس ما، حضور ما، سلامتی ما، بودنمان آنقدر ذوقزده میشود؟ ما میمانیم با خاطراتی که التیامبخش این دوریاند. خاطراتی که مدام کمرنگ میشوند و هربار چیزی از جزيیاتشان کم میشود تا به صفحهٔ سفید برسیم. صفحهٔ سفیدی با تصویری از عزیزمان که کنجیاش لم داده و به ما لبخند میزند.
#داریا_بینیاردی، کتاب «یتیمان بزرگسال»، زندگینامهاش را با یک عکس خانوادگی شروع میکند، شخصیتها را معرفی میکند و بعد میرود سراغ موقعیتهای جذاب زندگیاش که پدر و مادرش در خلقشان دخیل بودهاند. او از تولد شروع نمیکند که در فصلهای آخر از تولدش حرف میزند. آنقدر دلپذیر نوشته که پابهپاش خندیدم و با «میچنه، دمت!» به قهقهه افتادم و با «بابا، راهنما!» یاد پدرم برام زنده شد که این اواخر فراموش میکرد راهنما بزند.
خشایار خدیور آنقدر کتاب را خوب ترجمه کرده و این کتاب آنقدر خوب ویرایش شده که وقتی برای مادرم میخواندم، یک لحظه هم وقفه نیفتاد توی خواندنم و ثانیهای هم از داستان جدا نشدیم.
#پژندسلیمانی
@maravazkon
انتشارات ققنوس
چاپ نهم منتشر شد @qoqnoospub
بدعتگذار قهرمانسازي از آدمهاي معمولی در تئاتر
يادداشتی بر نمايشنامه «وُيتسِك» اثر گئورگ بوشنر
فرهاد محرابی
در بررسی سير تحول و ظهور تئاتر مدرن بیگمان نمايشنامه «ويتسك» اثر گئورگ بوشنر جايگاه محوری دارد. اثری كه اين نمايشنامهنويس آلمانی آن را در تابستان ۱۸۳۶ نوشت، اما به دليل مرگ زودهنگامش در ۱۸۳۷ -زماني كه تنها ۲۳ سال داشت- نيمهكاره ماند.
با اين حال اين اثر موجز و ناتمام و البته مهم، دههها پيش از شاهكارهی كسانی چون هنريك ايبسن و آنتوان چخوف بدل به نخستين و بیشك مهمترين پيشاهنگ درام مدرن ادبيات جهان در قرن نوزده شد.
«وُيتسِك» اين اثر كوچك بوشنر كه قهرمانش سرباز ساده و مفلوکی به نام ويتسك است، براي نخستينبار در تئاتر غرب انسانهای معمولی را در مقام قهرمان اصلی اثر مینشاند. شخصيتی كه در آثار پر شكوه نمايشهای يونان باستان و تئاتر شكسپيری به هيچ عنوان نميتوانست در قلب نمايشنامه جاي گيرد.
اين پرداخت نوين نه فقط به دموكراتيكشدن فضای نمايشنامهنويسی در غرب ياری رساند، بلكه دههها پيش از تثبيت جايگاه نگرش رئاليستي و ناتوراليستي به هنر نمايش كه در آن فرد در چنبره نيروهاي اجتماعي محيط اطراف قرار ميگيرد، زمينه را براي رويكردي بديع به نمايشنامهنويسي هموار ميكند. بيگمان بدون اين نظرگاه انقلابي به هنر نمايش بعدها نه قادر بوديم از نمايشنامههاي آگوست استرينبرگ سراغي بگيريم و نه حتي شايد جرج برنارد شاو.
نمايشنامه «ويتسك» بر اساس داستان واقعي سربازي نوشته شد كه با اين گمان كه معشوقهاش به او خيانت كرده او را به قتل ميرساند. اين واقعه كه قريب به پانزده سال پيش از نوشتن شدن اين اثر توسط بوشنر به وقوع ميپيوندد، اثر او را در كنار وجوه نوآورانه ديگر به پيشگام تئاتر مستند در اروپا نيز بدل ميسازد. بوشنر براي نگارش تراژدي زندگي ويتسك دست به عملي انقلابي در نمايشنامهنويسي ميزند: او طي نزديك به سي پرده موجز، فرم بسته و خطي درام كلاسيك و نئوكلاسيك را با فرم باز، گسيخته و غيرخطي درامنويسي مدرن و آوانگارد جايگزين ميكند. او به جاي اوج و فرودهاي معمول روايتگري، به تصاويري گسيخته كه در عين حال زمينه و پيرنگ داستاني را تعميق ميبخشند، متوسل ميشود كه فضاي اثرش را بدل به فضايي توفاني و صريح ميسازد. ويتسك در اين فضاي نيمه سورئاليستي به آن دسته از نخستين قهرمانان مدرني ميپيوندد كه توفان مدرنيته او را به سوي جنون و جنايت ميكشاند؛ تجسم آن هستي انسانياي كه انسانيت او در زير فشار خردكننده نيروهايي سهمگين و ناشناخته به يغما رفته و سركوب شده است. يكي از بهترين مثالهاي اين مضمون در گفتوگوي ويتسك با سروان تجلي پيدا ميكند. آنجا كه قهرمان بختبرگشته نمايشنامه ميگويد: «ما مردم فقير - ببينيد، جناب سروان: پول، پول! اوني كه پول نداره، توي اين دنيا اخلاق به چه دردش ميخوره! ما يه مشت گوشت و خونيم. امثال ما فقط گرفتار درد و مصيبتيم، چه توي اين دنيا، چه توي اون دنيا. به نظر من اگه پامون حتي به بهشت هم برسه، اونجا هم سر و كارمون با صاعقه است».
ارتكاب به قتل و آشفتگي روحي ويتسك به نوعي در طليعه مدرنيته، افول و اضمحلال جهان انساني را در ساحتي كه به قول ماركس «هر آنچه سخت و استوار است، دود ميشود و به هوا ميرود» نمايندگي ميكند. در عين حال جنوني كه او را به سوي شك و جنايت نسبت به معشوقهاي كه تا پاي جان به او عشق ميورزد سوق ميدهد، در خوانشي البته دور، يادآور «ترس و لرز» كييركگور است، آنجا كه فرد قصد كشتن عزيزترين كساش را ميكند.
دست آخر آنكه بوشنر و شاهكارش براي نخستينبار در طليعه درام مدرن صدايي به بيصدايان در جامعه نوظهور مدرن ميبخشد. صدايي كه هم از حيث مضمون و هم از حيث فرم نوآورانه و انقلابي است.
روزنامه اعتماد
دهم آبان ۱۴۰۳
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/224516/%D8%A8%D8%AF%D8%B9%D8%AA%E2%80%8C%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%AF%D9%85%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1
@qoqnoospub
يادداشتی بر نمايشنامه «وُيتسِك» اثر گئورگ بوشنر
فرهاد محرابی
در بررسی سير تحول و ظهور تئاتر مدرن بیگمان نمايشنامه «ويتسك» اثر گئورگ بوشنر جايگاه محوری دارد. اثری كه اين نمايشنامهنويس آلمانی آن را در تابستان ۱۸۳۶ نوشت، اما به دليل مرگ زودهنگامش در ۱۸۳۷ -زماني كه تنها ۲۳ سال داشت- نيمهكاره ماند.
با اين حال اين اثر موجز و ناتمام و البته مهم، دههها پيش از شاهكارهی كسانی چون هنريك ايبسن و آنتوان چخوف بدل به نخستين و بیشك مهمترين پيشاهنگ درام مدرن ادبيات جهان در قرن نوزده شد.
«وُيتسِك» اين اثر كوچك بوشنر كه قهرمانش سرباز ساده و مفلوکی به نام ويتسك است، براي نخستينبار در تئاتر غرب انسانهای معمولی را در مقام قهرمان اصلی اثر مینشاند. شخصيتی كه در آثار پر شكوه نمايشهای يونان باستان و تئاتر شكسپيری به هيچ عنوان نميتوانست در قلب نمايشنامه جاي گيرد.
اين پرداخت نوين نه فقط به دموكراتيكشدن فضای نمايشنامهنويسی در غرب ياری رساند، بلكه دههها پيش از تثبيت جايگاه نگرش رئاليستي و ناتوراليستي به هنر نمايش كه در آن فرد در چنبره نيروهاي اجتماعي محيط اطراف قرار ميگيرد، زمينه را براي رويكردي بديع به نمايشنامهنويسي هموار ميكند. بيگمان بدون اين نظرگاه انقلابي به هنر نمايش بعدها نه قادر بوديم از نمايشنامههاي آگوست استرينبرگ سراغي بگيريم و نه حتي شايد جرج برنارد شاو.
نمايشنامه «ويتسك» بر اساس داستان واقعي سربازي نوشته شد كه با اين گمان كه معشوقهاش به او خيانت كرده او را به قتل ميرساند. اين واقعه كه قريب به پانزده سال پيش از نوشتن شدن اين اثر توسط بوشنر به وقوع ميپيوندد، اثر او را در كنار وجوه نوآورانه ديگر به پيشگام تئاتر مستند در اروپا نيز بدل ميسازد. بوشنر براي نگارش تراژدي زندگي ويتسك دست به عملي انقلابي در نمايشنامهنويسي ميزند: او طي نزديك به سي پرده موجز، فرم بسته و خطي درام كلاسيك و نئوكلاسيك را با فرم باز، گسيخته و غيرخطي درامنويسي مدرن و آوانگارد جايگزين ميكند. او به جاي اوج و فرودهاي معمول روايتگري، به تصاويري گسيخته كه در عين حال زمينه و پيرنگ داستاني را تعميق ميبخشند، متوسل ميشود كه فضاي اثرش را بدل به فضايي توفاني و صريح ميسازد. ويتسك در اين فضاي نيمه سورئاليستي به آن دسته از نخستين قهرمانان مدرني ميپيوندد كه توفان مدرنيته او را به سوي جنون و جنايت ميكشاند؛ تجسم آن هستي انسانياي كه انسانيت او در زير فشار خردكننده نيروهايي سهمگين و ناشناخته به يغما رفته و سركوب شده است. يكي از بهترين مثالهاي اين مضمون در گفتوگوي ويتسك با سروان تجلي پيدا ميكند. آنجا كه قهرمان بختبرگشته نمايشنامه ميگويد: «ما مردم فقير - ببينيد، جناب سروان: پول، پول! اوني كه پول نداره، توي اين دنيا اخلاق به چه دردش ميخوره! ما يه مشت گوشت و خونيم. امثال ما فقط گرفتار درد و مصيبتيم، چه توي اين دنيا، چه توي اون دنيا. به نظر من اگه پامون حتي به بهشت هم برسه، اونجا هم سر و كارمون با صاعقه است».
ارتكاب به قتل و آشفتگي روحي ويتسك به نوعي در طليعه مدرنيته، افول و اضمحلال جهان انساني را در ساحتي كه به قول ماركس «هر آنچه سخت و استوار است، دود ميشود و به هوا ميرود» نمايندگي ميكند. در عين حال جنوني كه او را به سوي شك و جنايت نسبت به معشوقهاي كه تا پاي جان به او عشق ميورزد سوق ميدهد، در خوانشي البته دور، يادآور «ترس و لرز» كييركگور است، آنجا كه فرد قصد كشتن عزيزترين كساش را ميكند.
دست آخر آنكه بوشنر و شاهكارش براي نخستينبار در طليعه درام مدرن صدايي به بيصدايان در جامعه نوظهور مدرن ميبخشد. صدايي كه هم از حيث مضمون و هم از حيث فرم نوآورانه و انقلابي است.
روزنامه اعتماد
دهم آبان ۱۴۰۳
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/224516/%D8%A8%D8%AF%D8%B9%D8%AA%E2%80%8C%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%AF%D9%85%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1
@qoqnoospub
روزنامه اعتماد
بدعتگذار قهرمانسازي از آدمهاي معمولي در تئاتر
فرهاد محرابي
تاریخ ایران در دوره گذار از روزگار باستان به دوران اسلامی برهه بسیار مهمی است که تاکنون پژوهشهای ارزشمندی درباره مسائل گوناگون آن صورت گرفته است، یکی از این مباحث و موضوعات مهم پدیدهای بسیار مهم در تاریخ اجتماعی ایران یعنی عیاری و فتوت است که در این کتاب در بستر تاریخیاش و با توجه به ریشه و خاستگاه باستانی آن در ایران دوره ساسانی و مجراهای انتقال آن به دوران اسلامی بررسی میشود.
بهرغم پژوهشهای فراوان که تاکنون صورت گرفته، مسئله اساسی خاستگاه فتوت و پیروان آن هنوز حلنشده باقی مانده است. در این کتاب تلاش شده که جای خالی بحثهای دقیق و جامع درباره تحول فتوت و عیاری از دوره ساسانیان تا اوایل دوره عباسیان پر شود.
فرضیه اصلی کتاب این است که شبهنظامیان مشهور به عیاران در جامعه اولیه اسلامی از تبار اسواران یا نیروهای نظامی نخبه ساسانی بودهاند.
#سربازان_ساسانی_در_جامعه_اسلامی
#خاستگاههای_عیاری_و_فتوت
#محسن_ذاکری
#حمیدرضا_پیغمبری
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospublication
بهرغم پژوهشهای فراوان که تاکنون صورت گرفته، مسئله اساسی خاستگاه فتوت و پیروان آن هنوز حلنشده باقی مانده است. در این کتاب تلاش شده که جای خالی بحثهای دقیق و جامع درباره تحول فتوت و عیاری از دوره ساسانیان تا اوایل دوره عباسیان پر شود.
فرضیه اصلی کتاب این است که شبهنظامیان مشهور به عیاران در جامعه اولیه اسلامی از تبار اسواران یا نیروهای نظامی نخبه ساسانی بودهاند.
#سربازان_ساسانی_در_جامعه_اسلامی
#خاستگاههای_عیاری_و_فتوت
#محسن_ذاکری
#حمیدرضا_پیغمبری
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospublication
در سال ۱۳۴۵ آییننامهای تدوین شد که یازده ماده داشت و قرار بود طبق آن هفتهی کتاب در هفتهی آخر آبان برگزار شود.
اما این امر محقق نشد. در دوران ریاست جواد اقبال بر اتحادیه در سال ۱۳۵۲ اولین هفتهی کتاب با حضور تعدادی از ناشران سرشناس آندوره در پارک دانشجو برگزار شد و وزارت فرهنگ و هنر هم تعدادی از کتابهای تازهچاپ ناشران را خرید. در سال ۱۳۵۶ آخرین هفتهی کتاب پیش از انقلاب در بازارچهی کتاب کنونی که تازه ساخته شده بود، برگزار شد. قرار بود آنجا تبدیل به سالنهای بیلیارد شود، اما با استقبال خوب مردم، آقای کاشیچی مالک آنجا تصمیم خود را تغییر داد و بازارچهی کتاب کنونی شکل گرفت.
این مراسم تا سال ۱۳۷۲ تعطیل بود و بالاخره با همت احمد مسجدجامعی هفتهی کتاب دوباره برپا شد. البته با تغییراتی در شیوهی برگزاری آن که بیشتر ناظر بر توجه به کتابهای حوزهی کودک و نوجوان بود. با وجود انتقاداتی که به روش برپایی این هفته وارد است و میتوان با مشاوره و نظرسنجی از ناشران و کارشناسان آن را به شکل کارآمدتری برپا کرد، امسال سیویکمین دورهی هفتهی کتاب برگزار میشود.
فرید مرادی
#اتحادیه_ناشران_و_کتابفروشان
@qoqnoospub
اما این امر محقق نشد. در دوران ریاست جواد اقبال بر اتحادیه در سال ۱۳۵۲ اولین هفتهی کتاب با حضور تعدادی از ناشران سرشناس آندوره در پارک دانشجو برگزار شد و وزارت فرهنگ و هنر هم تعدادی از کتابهای تازهچاپ ناشران را خرید. در سال ۱۳۵۶ آخرین هفتهی کتاب پیش از انقلاب در بازارچهی کتاب کنونی که تازه ساخته شده بود، برگزار شد. قرار بود آنجا تبدیل به سالنهای بیلیارد شود، اما با استقبال خوب مردم، آقای کاشیچی مالک آنجا تصمیم خود را تغییر داد و بازارچهی کتاب کنونی شکل گرفت.
این مراسم تا سال ۱۳۷۲ تعطیل بود و بالاخره با همت احمد مسجدجامعی هفتهی کتاب دوباره برپا شد. البته با تغییراتی در شیوهی برگزاری آن که بیشتر ناظر بر توجه به کتابهای حوزهی کودک و نوجوان بود. با وجود انتقاداتی که به روش برپایی این هفته وارد است و میتوان با مشاوره و نظرسنجی از ناشران و کارشناسان آن را به شکل کارآمدتری برپا کرد، امسال سیویکمین دورهی هفتهی کتاب برگزار میشود.
فرید مرادی
#اتحادیه_ناشران_و_کتابفروشان
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
منتشر شد @qoqnoospublication
.
در یکی از هیجانانگیزترین تحولات اخیر، در ژوئن ۲۰۱۹، مطالعهٔ برجستهای در نشریهٔ نیچر هیومن بیهیور منتشر شد که اولین شواهد تجربی را مبنی بر اینکه شما میتوانید با منکران علم مقابله کنید ارائه میکرد. دو محقق آلمانی، فیلیپ اشمید و کورنلیا بچ، نشان دادند بدترین کاری که میتوانید انجام بدهید این است که با این افراد مخالفت نکنید، زیرا در این صورت اطلاعات نادرست تقویت میشوند. این مطالعه دو رویکرد ممکن را در نظر گرفته بود. اول، رد محتوایی و این زمانی رخ میدهد که یک کارشناس واقعیتهای علمی را به منکران ارائه کند. اگر واقعیتهای علمی بهدرستی ارائه شوند، این رویکرد بسیار مؤثر خواهد بود. اما رویکرد دومِ کمترشناختهشدهای به نام رد تکنیک هم وجود دارد و بر این ایده متکی است که همهٔ منکران علم مرتکب پنج خطای استدلالی رایج میشوند و نکتهٔ تکاندهنده اینجاست: هر دو رویکرد به یک اندازه مؤثرند و هیچ اثر افزایشیای وجود ندارد، به این معنی که هر کسی میتواند با منکران علم مقابله کند! برای این کار لازم نیست دانشمند باشید. وقتی اشتباهات رایج در استدلالهای منکران علم ــ اعتقاد به تئوریهای توطئه، انتخاب گزینشی یا مغالطهٔ چیدن گیلاس، تکیه بر کارشناسان جعلی، داشتن انتظارات غیرممکن از علم، و استفاده از استدلال غیرمنطقی ــ را مطالعه کنید، حلقهٔ رمزگشایی مخفیای در اختیار خواهید داشت که رویکردی جهانی برای مقابله با همهٔ اَشکال انکار علم ارائه میکند.
در این کتاب، به پنج اشتباه رایج مطرحشده بهتفصیل پرداخته شده است.
#چگونه_با_منکران_علم_صحبت_کنیم
#لی_مک_اینتایر
#یاسمین_مشرف
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
در یکی از هیجانانگیزترین تحولات اخیر، در ژوئن ۲۰۱۹، مطالعهٔ برجستهای در نشریهٔ نیچر هیومن بیهیور منتشر شد که اولین شواهد تجربی را مبنی بر اینکه شما میتوانید با منکران علم مقابله کنید ارائه میکرد. دو محقق آلمانی، فیلیپ اشمید و کورنلیا بچ، نشان دادند بدترین کاری که میتوانید انجام بدهید این است که با این افراد مخالفت نکنید، زیرا در این صورت اطلاعات نادرست تقویت میشوند. این مطالعه دو رویکرد ممکن را در نظر گرفته بود. اول، رد محتوایی و این زمانی رخ میدهد که یک کارشناس واقعیتهای علمی را به منکران ارائه کند. اگر واقعیتهای علمی بهدرستی ارائه شوند، این رویکرد بسیار مؤثر خواهد بود. اما رویکرد دومِ کمترشناختهشدهای به نام رد تکنیک هم وجود دارد و بر این ایده متکی است که همهٔ منکران علم مرتکب پنج خطای استدلالی رایج میشوند و نکتهٔ تکاندهنده اینجاست: هر دو رویکرد به یک اندازه مؤثرند و هیچ اثر افزایشیای وجود ندارد، به این معنی که هر کسی میتواند با منکران علم مقابله کند! برای این کار لازم نیست دانشمند باشید. وقتی اشتباهات رایج در استدلالهای منکران علم ــ اعتقاد به تئوریهای توطئه، انتخاب گزینشی یا مغالطهٔ چیدن گیلاس، تکیه بر کارشناسان جعلی، داشتن انتظارات غیرممکن از علم، و استفاده از استدلال غیرمنطقی ــ را مطالعه کنید، حلقهٔ رمزگشایی مخفیای در اختیار خواهید داشت که رویکردی جهانی برای مقابله با همهٔ اَشکال انکار علم ارائه میکند.
در این کتاب، به پنج اشتباه رایج مطرحشده بهتفصیل پرداخته شده است.
#چگونه_با_منکران_علم_صحبت_کنیم
#لی_مک_اینتایر
#یاسمین_مشرف
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
.
ما انسانها بلد نیستیم با مرگ چه کنیم. بزرگِ تصورناپذیرِ مهارناپذیرِ بیرحمِ هراسناک. از آنجا که نمیدانیم چه باید بکنیم، گورپشتهها، گورستانها، اهرام، مزارها و آرامگاههای انفرادی و باشکوه را ساختهایم. زمان، پول و توان و فضایی که برای ساختوساز برای مردگان صرف شده میتوانست حیات زندگان را بهبود بخشد.
اما عظیمترین هرم هم قادر به محافظت از ما در برابر مرگ نیست، به همین دلیل خودمان را غرق آیینها کردهایم و این مناسک چقدر برای زندگان مهماند!
بله باید با مرگ کاری کرد.
باید با مردگان کاری کرد. و برایشان حرف زد. و بهشان گفت که دوستشان داریم.
#رنج_ندیدن_تو
@qoqnoospub
ما انسانها بلد نیستیم با مرگ چه کنیم. بزرگِ تصورناپذیرِ مهارناپذیرِ بیرحمِ هراسناک. از آنجا که نمیدانیم چه باید بکنیم، گورپشتهها، گورستانها، اهرام، مزارها و آرامگاههای انفرادی و باشکوه را ساختهایم. زمان، پول و توان و فضایی که برای ساختوساز برای مردگان صرف شده میتوانست حیات زندگان را بهبود بخشد.
اما عظیمترین هرم هم قادر به محافظت از ما در برابر مرگ نیست، به همین دلیل خودمان را غرق آیینها کردهایم و این مناسک چقدر برای زندگان مهماند!
بله باید با مرگ کاری کرد.
باید با مردگان کاری کرد. و برایشان حرف زد. و بهشان گفت که دوستشان داریم.
#رنج_ندیدن_تو
@qoqnoospub
تجدیدچاپشد
مقالات این اثر جنبههای گوناگون باستانشناختی، تاریخی، جامعهشناختی و سیاسی خلیج فارس را در بر میگیرد و، در برخی موارد، چنان اطلاعاتی به دست میدهد که بیشک برای بسیاری از ایرانیان بسی تکاندهنده خواهد بود.
مثلاً، اطلاعاتی که دربارهٔ هرمز و دخالت پرتغالیها در آن و خلیج فارس داده شده برای بسیاری از هممیهنان ما تازه است، حال آن که دانستههای ما دربارهٔ دورههای بسیار کهنتر هخامنشی و ساسانی بسی بیشتر از این است.
کتاب با نگاهی علمی و موشکافانه به همهٔ این موضوعها میپردازد و میکوشد پاسخ پرسشهایی را بیابد که سالهاست مطرح است.
@qoqnoospub
مقالات این اثر جنبههای گوناگون باستانشناختی، تاریخی، جامعهشناختی و سیاسی خلیج فارس را در بر میگیرد و، در برخی موارد، چنان اطلاعاتی به دست میدهد که بیشک برای بسیاری از ایرانیان بسی تکاندهنده خواهد بود.
مثلاً، اطلاعاتی که دربارهٔ هرمز و دخالت پرتغالیها در آن و خلیج فارس داده شده برای بسیاری از هممیهنان ما تازه است، حال آن که دانستههای ما دربارهٔ دورههای بسیار کهنتر هخامنشی و ساسانی بسی بیشتر از این است.
کتاب با نگاهی علمی و موشکافانه به همهٔ این موضوعها میپردازد و میکوشد پاسخ پرسشهایی را بیابد که سالهاست مطرح است.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
Video
هیجدهم نوامبر زادروز مارگارت اتوود
جهان ادبی-فکری مارگارت اتوود نویسندهٔ برجسته و شناختهشدهٔ کانادایی آکنده از مضامین فمینیستی و آگاهی از تغییرات زیستمحیطی و نیز تبیین ظرائف و پیچیدگیهای بازنمایی وجوه شخصیتی کاراکترهایش است.
فردگراییای رادیکال در سرتاسر آثار اتوود موج میزند. او خوانندگانش را دعوت میکند تا خود را بارور سازند و قدرت درونی خود و هویت تکین خود را پاس بدارند.
کنش نوشتن برای او خود تجسمی بارز از این توانمندسازی شخصیتی است.
اتوود زمانی گفته بود: «کلمهای در پس کلمهای، همانا قدرت این است».
بیان درونیترین و منحصر به فردترین وجوه تفکر شخصی این امکان را فراهم میآورد تا فرد قادر باشد در ساحتی ورای تعیّنات اجتماعی و آنچه فرهنگ از او میخواهد به شکوفایی هویتی خود بپردازد، و ادبیات از آن رو که قادر است بستری فراخ برای ابراز تکینگی فردی باشد از مقامی والا در اندیشهٔ اتوود برخوردار است.
دغدغههای فمینیستی و نقد و کنکاش در موانع حضور و بروز زنان در جامعه از این رو به یکی از محوریترین موضوعات نوشتههای اتوود بدل میشود.
اتوود در مشهورترین و ستایششدهترین اثرش یعنی «سرگذشت ندیمه» همین مضمون را دستمایهٔ رمان خود ساخته و تلاش کرده تا ساختارهای مردسالارانه و متصلب اجتماعی که همواره مانعی بر سر راه حضور زنان در جامعه بودهاند را با سلاح برندهٔ ادبیات به نقد کشد.
دغدغههای زیست محیطی و خطراتی که انسان متوجه بقا و حفظ طبیعت کرده از دیگر مضامین اصلی نوشتهها و یکی از سوژههای اصلی کنشگری سیاسی-اجتماعی اتوود بوده است.
کتاب غیر داستانی معروف او یعنی «بازپرداخت: بدهی و جانب تاریک ثروت» مضمون بدهی را از جوانب گوناگون مورد بررسی قرار داده و به تعهد ما به طبیعت و زمین، و بدهی ما به آن و آنچه برای زیست خود بر روی این کرهی خاکی موظف به انجام آنیم، پرداخته.
در نهایت اینکه، محور تمامی آثار اتوود بر نقش تکین و سترگ فرد در شکوفایی شخصی و ستیز با هر شکلی از ساختارهای سرکوب تکیه دارد و بر مسئولیت بزرگ ما در حراست از آزادیهایمان انگشت مینهد.
@qoqnoospublication
جهان ادبی-فکری مارگارت اتوود نویسندهٔ برجسته و شناختهشدهٔ کانادایی آکنده از مضامین فمینیستی و آگاهی از تغییرات زیستمحیطی و نیز تبیین ظرائف و پیچیدگیهای بازنمایی وجوه شخصیتی کاراکترهایش است.
فردگراییای رادیکال در سرتاسر آثار اتوود موج میزند. او خوانندگانش را دعوت میکند تا خود را بارور سازند و قدرت درونی خود و هویت تکین خود را پاس بدارند.
کنش نوشتن برای او خود تجسمی بارز از این توانمندسازی شخصیتی است.
اتوود زمانی گفته بود: «کلمهای در پس کلمهای، همانا قدرت این است».
بیان درونیترین و منحصر به فردترین وجوه تفکر شخصی این امکان را فراهم میآورد تا فرد قادر باشد در ساحتی ورای تعیّنات اجتماعی و آنچه فرهنگ از او میخواهد به شکوفایی هویتی خود بپردازد، و ادبیات از آن رو که قادر است بستری فراخ برای ابراز تکینگی فردی باشد از مقامی والا در اندیشهٔ اتوود برخوردار است.
دغدغههای فمینیستی و نقد و کنکاش در موانع حضور و بروز زنان در جامعه از این رو به یکی از محوریترین موضوعات نوشتههای اتوود بدل میشود.
اتوود در مشهورترین و ستایششدهترین اثرش یعنی «سرگذشت ندیمه» همین مضمون را دستمایهٔ رمان خود ساخته و تلاش کرده تا ساختارهای مردسالارانه و متصلب اجتماعی که همواره مانعی بر سر راه حضور زنان در جامعه بودهاند را با سلاح برندهٔ ادبیات به نقد کشد.
دغدغههای زیست محیطی و خطراتی که انسان متوجه بقا و حفظ طبیعت کرده از دیگر مضامین اصلی نوشتهها و یکی از سوژههای اصلی کنشگری سیاسی-اجتماعی اتوود بوده است.
کتاب غیر داستانی معروف او یعنی «بازپرداخت: بدهی و جانب تاریک ثروت» مضمون بدهی را از جوانب گوناگون مورد بررسی قرار داده و به تعهد ما به طبیعت و زمین، و بدهی ما به آن و آنچه برای زیست خود بر روی این کرهی خاکی موظف به انجام آنیم، پرداخته.
در نهایت اینکه، محور تمامی آثار اتوود بر نقش تکین و سترگ فرد در شکوفایی شخصی و ستیز با هر شکلی از ساختارهای سرکوب تکیه دارد و بر مسئولیت بزرگ ما در حراست از آزادیهایمان انگشت مینهد.
@qoqnoospublication
شوپنهاور فیلسوفی صریحالهجه است. پاسخ او به پرسش "زندگی چیست؟" صریح است: زندگی رنج است، آونگی است میان فشار خواستن و درد ملالت.
اما در پسِ این پاسخ اندیشهای نهفته است که، مانند عمارتی عظیم، جزئیات فراوانی دارد تا هرچه محکمتر بر این حکم بدبینانه مهر تأیید بزند.
به اعتقاد شوپنهاور بر دوش فلسفه است که در میان حضور طاقتفرسای رنج و شر "تسلا"یی فراهم آورد. او در "هنر" گریزگاهی هرچند باریک از جهان رنج مییابد و سپس در "عشق" و سرانجام در آموزه "رستگاری" گریزی ابدی از اراده و رنج میبیند. رستگاری چیزینیست مگر وقوف رازناک به این که کل جهانِ شناختنی هیچ نیست مگر "رؤیایی ناگوار"، رستگاری نوعی "بیداری" است از کابوس وجود زمانی.
کتاب شوپنهاور تصویری جامع و منحصربهفرد از فلسفهٔ وی به دست میدهد و اساسیترینمباحث فلسفهٔ او را به ترتیبی دقیق تفسیر میکند. از ویژگیهای بارز این کتاب ارجاعات فراوان به نوشتههای شوپنهاور و نیز نگاه نقادانه نویسنده است، به گونهای که شرح او را از اندیشهٔ شوپنهاور مستند و کتاب را آمیزهای از ستایش و نقادیِ همزمانِ اندیشهٔ او ساخته.
#شوپنهاور
@qoqnoospublication
اما در پسِ این پاسخ اندیشهای نهفته است که، مانند عمارتی عظیم، جزئیات فراوانی دارد تا هرچه محکمتر بر این حکم بدبینانه مهر تأیید بزند.
به اعتقاد شوپنهاور بر دوش فلسفه است که در میان حضور طاقتفرسای رنج و شر "تسلا"یی فراهم آورد. او در "هنر" گریزگاهی هرچند باریک از جهان رنج مییابد و سپس در "عشق" و سرانجام در آموزه "رستگاری" گریزی ابدی از اراده و رنج میبیند. رستگاری چیزینیست مگر وقوف رازناک به این که کل جهانِ شناختنی هیچ نیست مگر "رؤیایی ناگوار"، رستگاری نوعی "بیداری" است از کابوس وجود زمانی.
کتاب شوپنهاور تصویری جامع و منحصربهفرد از فلسفهٔ وی به دست میدهد و اساسیترینمباحث فلسفهٔ او را به ترتیبی دقیق تفسیر میکند. از ویژگیهای بارز این کتاب ارجاعات فراوان به نوشتههای شوپنهاور و نیز نگاه نقادانه نویسنده است، به گونهای که شرح او را از اندیشهٔ شوپنهاور مستند و کتاب را آمیزهای از ستایش و نقادیِ همزمانِ اندیشهٔ او ساخته.
#شوپنهاور
@qoqnoospublication
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من همیشه در آرزوی نظم بودهام: این خواستۀ قهرمان داستان است، قهرمانی که به زعم کامو مرتد یا ضمیر سرگردان است. کسی که برایش تنها و تنها قدرت ارزش است. هر طرفی که قدرت بیشتری داشته باشد، قدرتی منکوب کننده، همان باید پادشاه جهان باشد.
تحلیل و بررسی داستان مرتد از مجموعه داستان تبعید و سلطنت نوشته آلبر کامو را اینجا ببینید:
https://youtu.be/Rj-nE6WdChE
#محمدرضا_عشوری
#تبعید_و_سلطنت
#آلبر_کامو
#نشر_ققنوس
#محمدرضا_آخوندزاده
@qoqnoospub
تحلیل و بررسی داستان مرتد از مجموعه داستان تبعید و سلطنت نوشته آلبر کامو را اینجا ببینید:
https://youtu.be/Rj-nE6WdChE
#محمدرضا_عشوری
#تبعید_و_سلطنت
#آلبر_کامو
#نشر_ققنوس
#محمدرضا_آخوندزاده
@qoqnoospub
.
«تسلیناپذیر» را باید سطر به سطر خواند و دوباره بازگشت و همان سطرها را خواند. ایشیگورو در «تسلیناپذیر»ش با خواننده این کار را میکند، قصد ندارد خواننده را رها کند؛ گویی نباید بهراحتی از هیچ جای کتاب گذشت.
آنچه ایشیگورو در این کتاب ارائه میکند آشکارا روایتی ساختارشکن و قانونگریز است؛ نویسنده، در اینجا، سیاق متعارف گذشته را کنار میگذارد، او با راویِ اولشخص به درون همه میرود، و مخاطب را متحیر میکند.
از این رو، کتاب هم دشوار است هم آسان، گیجکننده و پیچیده. مانند خود رایدر، پیانیست مشهور، همان راویِ نگران و عجیبِ ایشیگورو.
جایی در توصیف رمان آمده که داستان گویی سفری در زندگی است، سفری که هدفش هرگز روشن نیست، همراه با اتفاقات غیرقابل توضیح. در این روایت تسلیای در کار نیست، داستان و راویاش در برابر تسلی مقاومت میکنند.
«تسلیناپذیر» یکی از بهترین و درخورتوجهترین آثار ایشیگوروست که با استقبال زیادی روبهرو شد و جوایز ادبی متعددی کسب کرد.
#تسلی_ناپذیر
@qoqnoospub
«تسلیناپذیر» را باید سطر به سطر خواند و دوباره بازگشت و همان سطرها را خواند. ایشیگورو در «تسلیناپذیر»ش با خواننده این کار را میکند، قصد ندارد خواننده را رها کند؛ گویی نباید بهراحتی از هیچ جای کتاب گذشت.
آنچه ایشیگورو در این کتاب ارائه میکند آشکارا روایتی ساختارشکن و قانونگریز است؛ نویسنده، در اینجا، سیاق متعارف گذشته را کنار میگذارد، او با راویِ اولشخص به درون همه میرود، و مخاطب را متحیر میکند.
از این رو، کتاب هم دشوار است هم آسان، گیجکننده و پیچیده. مانند خود رایدر، پیانیست مشهور، همان راویِ نگران و عجیبِ ایشیگورو.
جایی در توصیف رمان آمده که داستان گویی سفری در زندگی است، سفری که هدفش هرگز روشن نیست، همراه با اتفاقات غیرقابل توضیح. در این روایت تسلیای در کار نیست، داستان و راویاش در برابر تسلی مقاومت میکنند.
«تسلیناپذیر» یکی از بهترین و درخورتوجهترین آثار ایشیگوروست که با استقبال زیادی روبهرو شد و جوایز ادبی متعددی کسب کرد.
#تسلی_ناپذیر
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
@qoqnoospublication
«از میان تمامی آن چیزهایی که اختیاری بر آنها ندارم، هیچ چیز در نظرم والاتر از افتخار دوستی با انسانهایی نیست که حقیقت را خالصانه دوست میدارند.» این جمله را که باروخ اسپینوزا فیلسوف نامدار هلندیِ سدۀ هفدهم در یکی از نامههایش آورده، میتوان عصارۀ تمامی فلسفۀ اخلاق و نظرگاه سیاسی او دانست.
برای اسپينوزا حقیقت، و آزادی در بیان حقیقت، والاترینِ چیزها بود و همین خصلت نیز در نهایت زمینهساز تنهایی و طرد و تکفیرش توسط جامعۀ مذهبی و خصوصاً یهودیان هلند شد.
اسپینوزا در طول عمر کوتاه چهل و چهار سالۀ خود یکی از عظیمترین و درخشانترین دستگاههای فلسفی تاریخ تفکر در غرب را بنیان نهاد و برای همیشه مسیر و ماهیت تفکر مغرب زمین را خصوصاً در باب نسبت میان اندیشۀ الهیاتی و تفکر عقلانی دگرگون ساخت.
در بررسی سیر تاریخ فلسفه، اندیشۀ او همواره به درستی به عنوان رادیکالترین تفکر در مراحل متقدم فلسفۀ مدرن دانسته میشود. اندیشهای که ترکیبی بدیع و نوآورانه بود شامل عناصری از متافیزیک و شناختشناسی دکارتی همراه با بخشهایی از اندیشۀ توماس هابز، سنت تفسیر عقلگرایانهی الهیات یهودی، و نیز رواقیگری یونانی.
نظرگاه طبیعتگرایانهی اسپینوزا در نگرشش به مضامینی همچون خدا، انسان و دانش، در نهایت در جهت طرح نظامی فلسفی گام بر میدارد که هدف غاییاش سعادتمندی و رسیدن به فضیلت است.
در ساحت سیاسی، نظرگاه کلان او در حوزۀ فلسفۀ اخلاق، به فلسفهای عمیقاً رهاییبخش میانجامد که در بطن خود به سیاقی رادیکال آزادی را پاس میدارد و به شکلی بنیادین دموکراتیک است. از این رو همانگونه که اغلب گفته شده، در میان متفکران دوران اولیۀ فلسفۀ مدرن هیچ فیلسوفی به اندازۀ اسپینوزا رنگ و جلوهای امروزی و معاصر ندارد.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
@qoqnoospublication
زمانیکه در تابستان سال ۱۹۵۸ کنت تینان، منتقد تئاتر معروف مجلهی آبزرور لندن، در حملهای تند و صریح به اوژن یونسکو و نمایشنامههایش تاخته و هشدار داده بود که سردی و پوچی آثار یونسکو ممکن است اعتقاد و ایمان ما به اومانیسم و انسان را کمرنگ کند، نمایشنامهنویس رومانیایی-فرانسوی پاسخ داده بود: «من به منجیها علاقهای ندارم… اینکه پیامی را به دنیا برسانیم وظیفهی رهبران مذهبی، سیاستمداران و اخلاقگرایان است… وظیفهی نمایشنامهنویس این نیست… از آن رو که نمایشنامهی ایدئولوژیک نمیتواند چیزی بیش از عامهفهمکردن ایدئولوژیها باشد.»
یونسکو در تئاتر و در واقع «ضدتئاتر» خود در اساس امکان و حصول ارتباط زبانی را به چالش میکشد و تلاش دارد تا این امکانناپذیری ارتباط را در حد اعلای خود در صحنهی نمایش به تصویر کشد. او بدبین بود و بر آن بود که در نظر گرفتن هر معنایی برای زندگی در چنگال تاریک و ژرف مرگ دود می شود و به هوا میرود، با این حال بر این عقیده نبود که راه چاره در امتناع و کنارهگیری از جهان است.
یونسکو را که اغلب در کنار بکت، آرتور آداموف، ژان ژنه و غیره در ردیف نمایشنامهنویسان تئاتر ابسورد مینشانند (هر چند بکت خود قویاً این دستهبندی را رد میکرد) هم از یک سو از رئالیسم کسانی چون چخوف، برشت، تنسی ویلیامز و سارتر رویگردان بود و هم از روایتگری مدرن نویسندگان و نمایشنامهنویسانی چون ماکس فریش، گونتر گراس و هارولد پینتر. او به دنبال ویرانکردن و بازخواست خود زبان رفته بود و همین نقطهی افتراق او با بسیاری از نویسندگان هر دو جناح چپ و راست در سیاست بود. او به توتالیتاریسمی موسّعتر از توتالیتاریسم در سیاست میاندیشند… به وضعیتی که دیگر به اندوه و رنج عمیقمان در زندگی، و استیصال مفرطمان در مواجهه با بیمعنایی زندگی و قطعیت مرگ نیاندیشیم…. طبیعیشدن همه چیز… در غلتیدن به روال عادی امور و امحای خطی که حقیقت و دروغ را جدا میسازد… یونسکو در آثارش با طنزی برنده و گیرا بر همین تهیشدن هراسناک زندگی که فراتر هر از نظام سیاسی و نگرش ایدئولوژیک است، حمله میکند.
در جایی به شکلی درخشان گفته بود: «باید بدانم ریشهدارترین ترس من از کجاست؟ آنوقت است که مصمم میشوم مسئله و ترس تکتک انسانها را پیدا کنم و این همان راه درست ورود به درون ظلمت خودِ من است، به درون ظلمت خودمان که میخواهم روشنی روز را بدان ببخشم… اثر هنری بیان واقعیتی بیانناپذیر است که هنرمند تلاش میکند آن را به بیان درآورد… تناقض آن و حقیقتش در همین است…»
#اوژن_یونسکو
@qoqnoospub
یونسکو در تئاتر و در واقع «ضدتئاتر» خود در اساس امکان و حصول ارتباط زبانی را به چالش میکشد و تلاش دارد تا این امکانناپذیری ارتباط را در حد اعلای خود در صحنهی نمایش به تصویر کشد. او بدبین بود و بر آن بود که در نظر گرفتن هر معنایی برای زندگی در چنگال تاریک و ژرف مرگ دود می شود و به هوا میرود، با این حال بر این عقیده نبود که راه چاره در امتناع و کنارهگیری از جهان است.
یونسکو را که اغلب در کنار بکت، آرتور آداموف، ژان ژنه و غیره در ردیف نمایشنامهنویسان تئاتر ابسورد مینشانند (هر چند بکت خود قویاً این دستهبندی را رد میکرد) هم از یک سو از رئالیسم کسانی چون چخوف، برشت، تنسی ویلیامز و سارتر رویگردان بود و هم از روایتگری مدرن نویسندگان و نمایشنامهنویسانی چون ماکس فریش، گونتر گراس و هارولد پینتر. او به دنبال ویرانکردن و بازخواست خود زبان رفته بود و همین نقطهی افتراق او با بسیاری از نویسندگان هر دو جناح چپ و راست در سیاست بود. او به توتالیتاریسمی موسّعتر از توتالیتاریسم در سیاست میاندیشند… به وضعیتی که دیگر به اندوه و رنج عمیقمان در زندگی، و استیصال مفرطمان در مواجهه با بیمعنایی زندگی و قطعیت مرگ نیاندیشیم…. طبیعیشدن همه چیز… در غلتیدن به روال عادی امور و امحای خطی که حقیقت و دروغ را جدا میسازد… یونسکو در آثارش با طنزی برنده و گیرا بر همین تهیشدن هراسناک زندگی که فراتر هر از نظام سیاسی و نگرش ایدئولوژیک است، حمله میکند.
در جایی به شکلی درخشان گفته بود: «باید بدانم ریشهدارترین ترس من از کجاست؟ آنوقت است که مصمم میشوم مسئله و ترس تکتک انسانها را پیدا کنم و این همان راه درست ورود به درون ظلمت خودِ من است، به درون ظلمت خودمان که میخواهم روشنی روز را بدان ببخشم… اثر هنری بیان واقعیتی بیانناپذیر است که هنرمند تلاش میکند آن را به بیان درآورد… تناقض آن و حقیقتش در همین است…»
#اوژن_یونسکو
@qoqnoospub
در منظومهٔ فکری نفیسی زبان صرفاً وسیلهای برای انتقال پیام نیست، او زبان را «مؤثرترین وسیله برای حفظ ملیت و وطن» میداند. نفیسی زبان را «معرف فکر» میداند.
ماجرای زبان فارسی برای نفیسی نخست از آن نظر حایز اهمیت است که زبان فارسی راهی بوده که پدران و مادران ما از طریق آن تفکرات خود را برای ما به یادگار گذاشتهاند. از سوی دیگر، نفیسی این زبان را عامل ماندگاری رودکی، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ در تمام جهان میداند. از سوی دیگر، او زبان فارسی را از جمله آسانترین زبانهای زندهٔ امروز میداند و به نظرش دلیل استفاده از این زبان در ایران، هندوستان، ترکستان، خوارزم، قفقاز، عراق و غیره، با وجود «همچشمی زبان تازی»، همین است.
#سعید_نفیسی_به_هشت_روایت
#پیمان_طالبی
#بهزودی
@qoqnoospub
ماجرای زبان فارسی برای نفیسی نخست از آن نظر حایز اهمیت است که زبان فارسی راهی بوده که پدران و مادران ما از طریق آن تفکرات خود را برای ما به یادگار گذاشتهاند. از سوی دیگر، نفیسی این زبان را عامل ماندگاری رودکی، فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ در تمام جهان میداند. از سوی دیگر، او زبان فارسی را از جمله آسانترین زبانهای زندهٔ امروز میداند و به نظرش دلیل استفاده از این زبان در ایران، هندوستان، ترکستان، خوارزم، قفقاز، عراق و غیره، با وجود «همچشمی زبان تازی»، همین است.
#سعید_نفیسی_به_هشت_روایت
#پیمان_طالبی
#بهزودی
@qoqnoospub
در مدخل «پلبینها»ی دانشنامهٔ دانشگستر آمده که آنها شهروندان معمولی رومی بودند که به طبقهٔ ممتاز پاتریسین تعلق نداشتند. پلبینها طی قرون چهار و پنج پم به مبارزهای طولانی، برای کسب برابری سیاسی و اجتماعی، با پاتریسینها پرداختند و سرانجام به مناصبی دست یافتند که پیش از آن در انحصار پاتریسینها بود.
و این هم یک تعریف پلبینها طبق کتاب تجربهٔ پلبینی:
تعریف پلبینها به نسبت پاتریسینها بسیار مشکلتر است. نخست باید تصویر معمول از پلبینها را که از زمان نمایشنامهٔ کوریولانوسِ شکسپیر رایج شده است کنار بگذاریم، تصویری که در آن پلبینها تنها به جنبهٔ اقتصادیشان فروکاسته شدهاند. در کوریولانوس پلبینها فقیرند. دانیل دِلئونِ متفکر با کنار گذاشتن بازنماییِ غلط از پلبها، تأکید میکند که برخی از پلبینها ثروتمند بودند و معنای راستین این لقب [یعنی «پلبین»] «انبوه خلق» است. به عبارتی دیگر، اصطلاح «پلبها» دال بر جایگاهی اقتصادی نیست، بلکه بیش از هر چیز به معنای «عامه»ی مردم در مقابل «قلیلی» پاتریسین است. در واقع، تفاوت بنیادین بین پاتریسینها و پلبینها بر این واقعیت اتکا دارد که پلبینها تنها میتوانستند از قدرت اقتصادی برخوردار شوند. برخلاف پاتریسینها، اگر یک پلبین ثروتمند داراییهای خویش را از دست میداد، نمیتوانست به قدرت سیاسی و منزلت مذهبیاش برای تضمین بقای خود پشتگرم باشد.
#تجربه_پلبینی
#مارتین_براو
#فؤاد_حبیبی
#تجدید_چاپ
@qoqnoospub
و این هم یک تعریف پلبینها طبق کتاب تجربهٔ پلبینی:
تعریف پلبینها به نسبت پاتریسینها بسیار مشکلتر است. نخست باید تصویر معمول از پلبینها را که از زمان نمایشنامهٔ کوریولانوسِ شکسپیر رایج شده است کنار بگذاریم، تصویری که در آن پلبینها تنها به جنبهٔ اقتصادیشان فروکاسته شدهاند. در کوریولانوس پلبینها فقیرند. دانیل دِلئونِ متفکر با کنار گذاشتن بازنماییِ غلط از پلبها، تأکید میکند که برخی از پلبینها ثروتمند بودند و معنای راستین این لقب [یعنی «پلبین»] «انبوه خلق» است. به عبارتی دیگر، اصطلاح «پلبها» دال بر جایگاهی اقتصادی نیست، بلکه بیش از هر چیز به معنای «عامه»ی مردم در مقابل «قلیلی» پاتریسین است. در واقع، تفاوت بنیادین بین پاتریسینها و پلبینها بر این واقعیت اتکا دارد که پلبینها تنها میتوانستند از قدرت اقتصادی برخوردار شوند. برخلاف پاتریسینها، اگر یک پلبین ثروتمند داراییهای خویش را از دست میداد، نمیتوانست به قدرت سیاسی و منزلت مذهبیاش برای تضمین بقای خود پشتگرم باشد.
#تجربه_پلبینی
#مارتین_براو
#فؤاد_حبیبی
#تجدید_چاپ
@qoqnoospub