💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#اهل_ایـرانم
روزگارم خوش نیست.
تکه جایی دارم،
خرده حرفی،
سر سوزن حقی
عالمی دارم بدتر از سنگ سیاه.
دشمنانی سختتر از آهن و سرب...
و خدایی که کمی گم شده است:
پشت آن تاریکی،
پای یک قلب یخی.
روی آوار ستم،
روی قانونشکنی.
من مسلمـان بودم.
قبلهام شعر سپید
جانمازم خورشید،
مهر من باران بـود.
ولی افسوس مسلمان بودند.
چکه کردند به تیمار زمین.
قبلهشان خون خدا.
حرفشان آیت زور.
و شکستند دل نازک شببوها را.
اهل ایرانم.
پیشهام آدمیت.
گاهگاهی مینویسم از درد،
میسپارم به شما
تا به رنجی که از آن میجوشد،
دل تنهایی من، ما بشود»
#حق_الدوله
♦️@seemorghbook
#اهل_ایـرانم
روزگارم خوش نیست.
تکه جایی دارم،
خرده حرفی،
سر سوزن حقی
عالمی دارم بدتر از سنگ سیاه.
دشمنانی سختتر از آهن و سرب...
و خدایی که کمی گم شده است:
پشت آن تاریکی،
پای یک قلب یخی.
روی آوار ستم،
روی قانونشکنی.
من مسلمـان بودم.
قبلهام شعر سپید
جانمازم خورشید،
مهر من باران بـود.
ولی افسوس مسلمان بودند.
چکه کردند به تیمار زمین.
قبلهشان خون خدا.
حرفشان آیت زور.
و شکستند دل نازک شببوها را.
اهل ایرانم.
پیشهام آدمیت.
گاهگاهی مینویسم از درد،
میسپارم به شما
تا به رنجی که از آن میجوشد،
دل تنهایی من، ما بشود»
#حق_الدوله
♦️@seemorghbook
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اولِ هفته پنجره ی دلتان را باز کنید
احساستان را گرد گیری کنید،
دلخوری ها را در جمعه ی دلگیرِ هفته ی پیش جا بگذارید
و با رویی گشاده شنبه
را با آغوشِ باز پذیرا باشید..
شما می توانید هر زمان که بخواهید
از نو شروع کنید..
وقتی هفته ها هم نو می شوند،چرا افکارتان کهنه بمانند؟
♦️ @seemorghbook
احساستان را گرد گیری کنید،
دلخوری ها را در جمعه ی دلگیرِ هفته ی پیش جا بگذارید
و با رویی گشاده شنبه
را با آغوشِ باز پذیرا باشید..
شما می توانید هر زمان که بخواهید
از نو شروع کنید..
وقتی هفته ها هم نو می شوند،چرا افکارتان کهنه بمانند؟
♦️ @seemorghbook
برای خندیدن وقت بگذارید، زیرا موسیقی قلب شماست.
برای گریه کردن وقت بگذارید، زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذارید، زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذارید، زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذارید، زیرا کلید موفقیت است.
برای کودکانه بازی کردن وقت بگذارید زیرا یادآور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذارید، زیرا نیروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذارید، زیرا زمان به سرعت میگذرد و هرگز بازنمیگردد.
مأموریت ما در زندگی بدون مشکل زیستن نیست، باانگیزه زیستن است.
♦️ @seemorghbook
برای گریه کردن وقت بگذارید، زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.
برای خواندن وقت بگذارید، زیرا منبع کسب دانش است.
برای رؤیا پردازی وقت بگذارید، زیرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذارید، زیرا کلید موفقیت است.
برای کودکانه بازی کردن وقت بگذارید زیرا یادآور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذارید، زیرا نیروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذارید، زیرا زمان به سرعت میگذرد و هرگز بازنمیگردد.
مأموریت ما در زندگی بدون مشکل زیستن نیست، باانگیزه زیستن است.
♦️ @seemorghbook
☕️ قطعهای از کتاب
كافی است فقط خم شوم تا افكار زيبا از من جاری شود. يادگيریام چنان اكتسابی بوده كه نمیدانم كدام فكر از آن من است و كدام از آنِ كتابهايم. اما در سی و پنج سال گذشته با اين روش توانستهام خودم را با جهان اطرافم وفق دهم. وقتی شروع به خواندن میكنم، در واقع نمیخوانم. جملهای زيبا در دهان گذاشته و مثل آبنبات میمكم، يا مثل مايعات مینوشم تا انديشه همانند الكل جذب وجود من شود، در دلم نفوذ كند و در رگهايم جاری شده و به ريشه هر گلبول خونی برسد.
📕#تنهايی_پر_هياهو
✍#بهوميل_هرابال
♦️@seemorghbook
كافی است فقط خم شوم تا افكار زيبا از من جاری شود. يادگيریام چنان اكتسابی بوده كه نمیدانم كدام فكر از آن من است و كدام از آنِ كتابهايم. اما در سی و پنج سال گذشته با اين روش توانستهام خودم را با جهان اطرافم وفق دهم. وقتی شروع به خواندن میكنم، در واقع نمیخوانم. جملهای زيبا در دهان گذاشته و مثل آبنبات میمكم، يا مثل مايعات مینوشم تا انديشه همانند الكل جذب وجود من شود، در دلم نفوذ كند و در رگهايم جاری شده و به ريشه هر گلبول خونی برسد.
📕#تنهايی_پر_هياهو
✍#بهوميل_هرابال
♦️@seemorghbook
کسانی که اعتقاد دارند
دیگران باید آزادی را به او بدهند
همانند کسانی هستند که
برای گذر از رودخانه
منتظرند تا آب رودخانه خشک شود
#برتولت_برشت
♦️@seemorghbook
دیگران باید آزادی را به او بدهند
همانند کسانی هستند که
برای گذر از رودخانه
منتظرند تا آب رودخانه خشک شود
#برتولت_برشت
♦️@seemorghbook
📕#شیطان_و_دوشیزه_پریم
✍#پائولو_کوئلیو
شیطان و دوشیزه پریم آخرین کتاب از سه گانه "و در روز هفتم" میباشد. هر سه کتاب به یک هفته از زندگی انسانهای معمولی پرداخته میشود که ناگهان خود را در برابر آزمونی عظیم از عشق، قدرت و یا مرگ میبنند که سرنوشت برای آنها گسترانده است. دو بخش نخستین این سه گانه "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" و "کنار رودخانه پیدار نشستم و گریستم" میباشد.
اما کتاب شیطان و دوشیزه پریم روایت دخترک یتیمیست که در دهکده ای رو به زوال به نام ویسکوز به خدمتکاری مشغول است و به عنوان تنها جوانی که هنوز روستا را ترک نگفته است، شاهد برباد رفتن بهترین روزهای زندگی خود به دست شرایط یکنواخت و ملامت انگیز این روستاست. تا اینکه با ورود شیطان برگ تازه ای برای دخترک، روستا و حتی تمامی انسانیت ورق می خورد و به ناچار باید تصمیمی بسیار بزرگ به قیمت شرافت انسانی اتخاذ کند، اما دخترک میداند هر تصمیمی بهای خود را دارد.
♦️@seemorghbook
✍#پائولو_کوئلیو
شیطان و دوشیزه پریم آخرین کتاب از سه گانه "و در روز هفتم" میباشد. هر سه کتاب به یک هفته از زندگی انسانهای معمولی پرداخته میشود که ناگهان خود را در برابر آزمونی عظیم از عشق، قدرت و یا مرگ میبنند که سرنوشت برای آنها گسترانده است. دو بخش نخستین این سه گانه "ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد" و "کنار رودخانه پیدار نشستم و گریستم" میباشد.
اما کتاب شیطان و دوشیزه پریم روایت دخترک یتیمیست که در دهکده ای رو به زوال به نام ویسکوز به خدمتکاری مشغول است و به عنوان تنها جوانی که هنوز روستا را ترک نگفته است، شاهد برباد رفتن بهترین روزهای زندگی خود به دست شرایط یکنواخت و ملامت انگیز این روستاست. تا اینکه با ورود شیطان برگ تازه ای برای دخترک، روستا و حتی تمامی انسانیت ورق می خورد و به ناچار باید تصمیمی بسیار بزرگ به قیمت شرافت انسانی اتخاذ کند، اما دخترک میداند هر تصمیمی بهای خود را دارد.
♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
دنیا بسیار زیباتر میشد
اگر انسانها به جای دین،
به انسانیت معتقد بودند،
انسانیت چیزی ست ورای همهی ادیان
انسانیت ، مهربانی ست
نماز و دعا و روزه ندارد
انسانیت گاهی یک لبخند است
که به کودک غمگینی هدیه میکنید ...
♦️@seemorghbook
دنیا بسیار زیباتر میشد
اگر انسانها به جای دین،
به انسانیت معتقد بودند،
انسانیت چیزی ست ورای همهی ادیان
انسانیت ، مهربانی ست
نماز و دعا و روزه ندارد
انسانیت گاهی یک لبخند است
که به کودک غمگینی هدیه میکنید ...
♦️@seemorghbook
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این موسیقی
قادر است
روح و قلبتان را مانند میلیونها انسان
در سراسر گیتی
لمس کند و شما را وادار به باور
معجزه موسیقی سازد
♦️@seemorghbook
قادر است
روح و قلبتان را مانند میلیونها انسان
در سراسر گیتی
لمس کند و شما را وادار به باور
معجزه موسیقی سازد
♦️@seemorghbook
گِلهها را بگذار!
نالهها را بس كن!
روزگار گوش ندارد
كه تو هی شِكوه كنی!
زندگی چشم ندارد
كه ببیند اَخمِ دلتنگِ تو را...
فرصتی نیست
كه صرف گِله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام!!
مهر دیدی كه
به برهم زدن چشم گذشت....
یا همین سالِ جدید!!
باز كم مانده به عید!!
این شتابِ عمر است...
من و تو باورمان نیست كه نیست!
♦️ @seemorghbook
نالهها را بس كن!
روزگار گوش ندارد
كه تو هی شِكوه كنی!
زندگی چشم ندارد
كه ببیند اَخمِ دلتنگِ تو را...
فرصتی نیست
كه صرف گِله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام!!
مهر دیدی كه
به برهم زدن چشم گذشت....
یا همین سالِ جدید!!
باز كم مانده به عید!!
این شتابِ عمر است...
من و تو باورمان نیست كه نیست!
♦️ @seemorghbook
به ملانصرالدین گفتند اگر کسی به واسطه ی مشروب خوردن در همان حالت مستی بمیرد
و در دوزخ مست بماند
و در محسر مست حاضر شود
و در پرسش اعمال مست باشد چه میشود؟
مُلا اشک در چشمانش جمع شد و گفت:
به خدای احد و واحد
ان شراب حرف ندارد از کجا خریدید...؟!
♦️ @seemorghbook
و در دوزخ مست بماند
و در محسر مست حاضر شود
و در پرسش اعمال مست باشد چه میشود؟
مُلا اشک در چشمانش جمع شد و گفت:
به خدای احد و واحد
ان شراب حرف ندارد از کجا خریدید...؟!
♦️ @seemorghbook
باری، اگر روزی کسی از من بپرسد
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من می گشایم پیش رویش دفترم را:
در زیر این نیلی سپهر بی کرانه
چندان که یارا داشتم، در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم
پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم
مرگ قناری در قفس را غصه خوردم
وز غصه مردم، شبی صد بار مردم ...
♦️ @seemorghbook
چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟
من می گشایم پیش رویش دفترم را:
در زیر این نیلی سپهر بی کرانه
چندان که یارا داشتم، در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم
پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم
مرگ قناری در قفس را غصه خوردم
وز غصه مردم، شبی صد بار مردم ...
♦️ @seemorghbook
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
کولی ها یک مثل قدیمی دارند که می گوید:
«کسی که زودتر اعتراف کند بازنده است»
یعنی کسی که زودتر بگوید «دوستت دارم» باخته است؛
زیرا طرف مقابل با شنیدن این حرف لبخند معنی داری می زند و می فهمد که محبوب است و لذا از ان پس رابطه را کنترل می کند.
اگر خوش شانس باشید این دو کلمه در زیر نور شمع همزمان با یکدیگر به زبان می آید و اگر خیلی خوش شانس باشید اصلا نیازی به بیان آن نیست و عملا نشان داده می شوند.
#رابرت_مک_کی
♦️ @seemorghbook
کولی ها یک مثل قدیمی دارند که می گوید:
«کسی که زودتر اعتراف کند بازنده است»
یعنی کسی که زودتر بگوید «دوستت دارم» باخته است؛
زیرا طرف مقابل با شنیدن این حرف لبخند معنی داری می زند و می فهمد که محبوب است و لذا از ان پس رابطه را کنترل می کند.
اگر خوش شانس باشید این دو کلمه در زیر نور شمع همزمان با یکدیگر به زبان می آید و اگر خیلی خوش شانس باشید اصلا نیازی به بیان آن نیست و عملا نشان داده می شوند.
#رابرت_مک_کی
♦️ @seemorghbook
☕ قطعهای از کتاب
در جایِ دیگر به طرزِ اسرار آمیزی یادداشت می کند: «قفسی به جستجویِ پرنده ای رفت.» آیا قفس نمی خواهد ثابت کند که پرنده ای وجود ندارد و همه جا تهی است؟ هر کسی قفسِ خود را به دنبالش می کشد، کسی که در قفس می ماند و داخلِ هیاهو نمی شود، روشن بینیِ غریبی دارد و همه چیز را بهتر از دیگران می بیند و حتی در بدبینی قدمی فراتر از دیگران گذاشته، زیرا دنیا را خالی از اُمید نمی داند و در این صورت به بدبینی جنبهٔ عمومی نمی دهد و به پاسخِ دکتر برود می گوید: «پُر از اُمید است - اُمیدِ بسیاری وجود دارد - گیرم برایِ ما نیست.»
📕#پیام_کافکا
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
در جایِ دیگر به طرزِ اسرار آمیزی یادداشت می کند: «قفسی به جستجویِ پرنده ای رفت.» آیا قفس نمی خواهد ثابت کند که پرنده ای وجود ندارد و همه جا تهی است؟ هر کسی قفسِ خود را به دنبالش می کشد، کسی که در قفس می ماند و داخلِ هیاهو نمی شود، روشن بینیِ غریبی دارد و همه چیز را بهتر از دیگران می بیند و حتی در بدبینی قدمی فراتر از دیگران گذاشته، زیرا دنیا را خالی از اُمید نمی داند و در این صورت به بدبینی جنبهٔ عمومی نمی دهد و به پاسخِ دکتر برود می گوید: «پُر از اُمید است - اُمیدِ بسیاری وجود دارد - گیرم برایِ ما نیست.»
📕#پیام_کافکا
✍#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
همواره در فریب غوطهوریم
و دیگران به بهای زحمت ما
تا حلقوم میخورند و تفریح میکنند
ولی ما را در جهل نگه میدارند ،
زندگی ما به منزلۀ شب است
شبی تاریک ...
حیف نمیفهمیم
و بزدلانه از همه چیز میترسیم !!
#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
و دیگران به بهای زحمت ما
تا حلقوم میخورند و تفریح میکنند
ولی ما را در جهل نگه میدارند ،
زندگی ما به منزلۀ شب است
شبی تاریک ...
حیف نمیفهمیم
و بزدلانه از همه چیز میترسیم !!
#صادق_هدایت
♦️@seemorghbook
📕#خاطرات_حاج_سیاح
✍#محمدعلی_سیاح_محلاتی
خاطرات حاج سیّاح یا دوره ی خوف و وحشت
«خاطرات حاج سیّاح»، مشاهدات و خاطرات ِ "حاج محمّدعلی سیّاح ِ محلاتی"(متوفّی به سال1304 شمسی) از ایران ِ دورهی قاجار، از تیرماه ِ1256تا مرداد ِ1288هجری شمسی، یعنی سه سال پس از مشروطه است. این خاطرات با سفر ِ حاج سیاح از هند به ایران شروع، و به فرار ِمحمدعلی شاه از تهران و فتح ِ پایتخت توسط ِ "سردار اسعد ِ بختیاری" ختم میشود. نگارنده به مدت هجده سال از ایران دور بوده، در آمریکا و اروپا و هند و شرق ِ دور سیاحت میکرده، تا آن که دلتنگ ِ خانواده شده، به ایران بازمیگردد. او شرح سفرهای خود را در کتاب ِ دیگری به نام «سفرنامهی حاج سیاح» به نگارش درآورده و در نتیجه کتاب ِ حاضر بیشتر شرح ِ زندگی حاج سیاح در ایران ِعصر ِ ناصرالدین شاه است؛ گیرم چیزهایی از سفرهای وی به غرب را هم شامل میشود.
♦️@seemorghbook
✍#محمدعلی_سیاح_محلاتی
خاطرات حاج سیّاح یا دوره ی خوف و وحشت
«خاطرات حاج سیّاح»، مشاهدات و خاطرات ِ "حاج محمّدعلی سیّاح ِ محلاتی"(متوفّی به سال1304 شمسی) از ایران ِ دورهی قاجار، از تیرماه ِ1256تا مرداد ِ1288هجری شمسی، یعنی سه سال پس از مشروطه است. این خاطرات با سفر ِ حاج سیاح از هند به ایران شروع، و به فرار ِمحمدعلی شاه از تهران و فتح ِ پایتخت توسط ِ "سردار اسعد ِ بختیاری" ختم میشود. نگارنده به مدت هجده سال از ایران دور بوده، در آمریکا و اروپا و هند و شرق ِ دور سیاحت میکرده، تا آن که دلتنگ ِ خانواده شده، به ایران بازمیگردد. او شرح سفرهای خود را در کتاب ِ دیگری به نام «سفرنامهی حاج سیاح» به نگارش درآورده و در نتیجه کتاب ِ حاضر بیشتر شرح ِ زندگی حاج سیاح در ایران ِعصر ِ ناصرالدین شاه است؛ گیرم چیزهایی از سفرهای وی به غرب را هم شامل میشود.
♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
هرچه در این مشرقزمین
کوشیدم روبروی آینه
و بر روی دو صندلی
«زن» و «آزادی» را
کنار یکدیگر ولی
به مهربانی بنشانم
بیهوده بود
همیشه
واژهی «مردم» به زور
میآمد و تسبیح بهدست
خود به جای زن مینشست...
#شیرکو_بیکس
♦️@seemorghbook
هرچه در این مشرقزمین
کوشیدم روبروی آینه
و بر روی دو صندلی
«زن» و «آزادی» را
کنار یکدیگر ولی
به مهربانی بنشانم
بیهوده بود
همیشه
واژهی «مردم» به زور
میآمد و تسبیح بهدست
خود به جای زن مینشست...
#شیرکو_بیکس
♦️@seemorghbook