🔹راه ناتمام نجفی!
🔸یادی از نویسندهای که با «غلط ننویسیم»، طرح چالشبرانگیزی درانداخت
▫️نویسنده: #علیرضا_حیدری
🌐 کانال تلگرام: زین قند پارسی| @Qande_Parsi
▫️روزنامه خراسان شماره ۲۱۶۸۹
او که در دوم بهمن ۱۳۹۴ درگذشت، ۱۳۰۸ در نجف متولد شده بود؛ هم زبانشناس بود و هم مترجم و هم عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و صدالبته ابوالحسن نجفی بیش از همه در حوزۀ ویرایش نامش بر سر زبانها افتاد و آن هم بعد از انتشار «غلط ننویسیم». بهرغم اینکه او یکی از دقیقترین دایرهها برای طبقهبندی وزن شعر فارسی را تدوین کرد ـ که به دایرۀ نجفی معروف است ـ؛ بهرغم اینکه ترجمههای وی مانند شازده کوچولو (پس از ترجمههای محمد قاضی و احمد شاملو)، شیطان و خدا، ادبیات چیست؟، هِنری پیر، ضد خاطرات، خانوادۀ تیبو وکالیگولا قابل اعتناست و بهرغم اینکه فرهنگ فارسی عامیانه او ارزشمند است؛ بااینحال، باز هم نام نجفی با «غلط ننویسیم» گره خورده است. برخی او را به کهنهگرایی در این کتاب متهم کردند و گفتند پیشنهادهایش بهروز نیست و خلاف رویکرد زبانشناسی است؛ درحالیکه، او خود یک زبانشناس بود. برخی نیز او را وفادار به ادبیات و دستور و ساختار زبان دانستند و این دعوا همچنان ادامه دارد.
«فرهنگ دشواریهای زبان فارسی»، توضیح و عنوان فرعی این کتاب است و درواقع با این توضیح چشمانداز و هدف زندهیاد نجفی در کتاب مشخص میشود. دلیل برگزیدن نام «غلط ننویسیم» بر این کتاب هم پیشنهاد دکتر نصرا… پورجوادی بوده است. ظاهراً قرار بود عنوان فرعی آن، یعنی «فرهنگ دشواریهای زبان فارسی» عنوان اصلی باشد؛ اما به دلیل جذابیت و بازارپسندی عنوان «غلط ننویسیم» انتخاب شد. درهرحال، هدف کتاب «غلط ننویسیم» معیارکردن نثر فارسی است.
#ابوالحسن_نجفی در مقدمۀ این کتاب مینویسد: «سخن گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهراً کار آسانی است، ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم؛ اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامیکه قلم به دست میگیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامۀ کوتاه باشد، غالباً درنگ میکنیم و با خود میگوییم: آیا آذوقه درست است یا آزوقه و...؟»
به اشتباهات صرفی و نحوی و گرتهبرداری و وامواژهها و نکتههای زبانی ودستوری هم اشاره میکند و مینویسد: «تردید ما همیشه از بابت املا یا معنای کلمات نیست. وانگهی برای رفع این مشکل کافی است که به یک لغتنامه معتبر مراجعه کنیم و جواب خود را در آن بیابیم. هنگام نوشتن، سؤالهای بسیار دیگری نیز برای ما مطرح میشود که جواب به آنها را در لغتنامههای موجود به دشواری میتوان یافت یا اصلاً نمیتوان یافت. مثلاً آیا من استعفا دادهام یا استعفا کردهام؟»
🆔 @VajehPardaz |#واژهپرداز🔹
🔸یادی از نویسندهای که با «غلط ننویسیم»، طرح چالشبرانگیزی درانداخت
▫️نویسنده: #علیرضا_حیدری
🌐 کانال تلگرام: زین قند پارسی| @Qande_Parsi
▫️روزنامه خراسان شماره ۲۱۶۸۹
او که در دوم بهمن ۱۳۹۴ درگذشت، ۱۳۰۸ در نجف متولد شده بود؛ هم زبانشناس بود و هم مترجم و هم عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و صدالبته ابوالحسن نجفی بیش از همه در حوزۀ ویرایش نامش بر سر زبانها افتاد و آن هم بعد از انتشار «غلط ننویسیم». بهرغم اینکه او یکی از دقیقترین دایرهها برای طبقهبندی وزن شعر فارسی را تدوین کرد ـ که به دایرۀ نجفی معروف است ـ؛ بهرغم اینکه ترجمههای وی مانند شازده کوچولو (پس از ترجمههای محمد قاضی و احمد شاملو)، شیطان و خدا، ادبیات چیست؟، هِنری پیر، ضد خاطرات، خانوادۀ تیبو وکالیگولا قابل اعتناست و بهرغم اینکه فرهنگ فارسی عامیانه او ارزشمند است؛ بااینحال، باز هم نام نجفی با «غلط ننویسیم» گره خورده است. برخی او را به کهنهگرایی در این کتاب متهم کردند و گفتند پیشنهادهایش بهروز نیست و خلاف رویکرد زبانشناسی است؛ درحالیکه، او خود یک زبانشناس بود. برخی نیز او را وفادار به ادبیات و دستور و ساختار زبان دانستند و این دعوا همچنان ادامه دارد.
«فرهنگ دشواریهای زبان فارسی»، توضیح و عنوان فرعی این کتاب است و درواقع با این توضیح چشمانداز و هدف زندهیاد نجفی در کتاب مشخص میشود. دلیل برگزیدن نام «غلط ننویسیم» بر این کتاب هم پیشنهاد دکتر نصرا… پورجوادی بوده است. ظاهراً قرار بود عنوان فرعی آن، یعنی «فرهنگ دشواریهای زبان فارسی» عنوان اصلی باشد؛ اما به دلیل جذابیت و بازارپسندی عنوان «غلط ننویسیم» انتخاب شد. درهرحال، هدف کتاب «غلط ننویسیم» معیارکردن نثر فارسی است.
#ابوالحسن_نجفی در مقدمۀ این کتاب مینویسد: «سخن گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموختهاند ظاهراً کار آسانی است، ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوییم؛ اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامیکه قلم به دست میگیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامۀ کوتاه باشد، غالباً درنگ میکنیم و با خود میگوییم: آیا آذوقه درست است یا آزوقه و...؟»
به اشتباهات صرفی و نحوی و گرتهبرداری و وامواژهها و نکتههای زبانی ودستوری هم اشاره میکند و مینویسد: «تردید ما همیشه از بابت املا یا معنای کلمات نیست. وانگهی برای رفع این مشکل کافی است که به یک لغتنامه معتبر مراجعه کنیم و جواب خود را در آن بیابیم. هنگام نوشتن، سؤالهای بسیار دیگری نیز برای ما مطرح میشود که جواب به آنها را در لغتنامههای موجود به دشواری میتوان یافت یا اصلاً نمیتوان یافت. مثلاً آیا من استعفا دادهام یا استعفا کردهام؟»
🆔 @VajehPardaz |#واژهپرداز🔹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹The Weight of Words
🔹وزن کلمات
این فیلم را آقای شبلی نجفی، پسر مرحوم استاد #ابوالحسن_نجفی، چند سال پیش از وفات استاد در ایران ساختند. بنده با اجازه آقای شبلی نجفی فایل کامل فیلم را در اینجا میگذارم.
@OmidTabibzadeh
🔹The Weight of Words
🔹وزن کلمات
این فیلم را آقای شبلی نجفی، پسر مرحوم استاد #ابوالحسن_نجفی، چند سال پیش از وفات استاد در ایران ساختند. بنده با اجازه آقای شبلی نجفی فایل کامل فیلم را در اینجا میگذارم.
@OmidTabibzadeh
🖋 بهتازگی «وزن کلمات» را دیدم و دلم نیامد نگویم که سالهاست وقتی درگیر و دار تلاشها و تکاپوهای بهظاهر فرهنگی گرفتار غبار بیهودگی، بیسرانجامی و خستگی میشوم، چهرههایی در ذهنم میدرخشند که بهگمانم از سود و سرانجام گذر کرده بودند و کار فکری و فرهنگی را رها از توجه و تحسین دیگران، و به دور از هیاهو، پیش میبردند و پیش میبردند بیآنکه رمقی از دست بدهند.
ماهیان آبهای عمیق با همهٔ کارسازیشان خود را در اقیانوس فرهنگ این سرزمین چیزی به حساب نمیآوردند. کوتاه قدم برمیداشتند. خشتخشت میساختند. تکیهگاه داشتند و افق، هزار سال هم اگر عمر میکردند هنوز تلّی از کارهای نکرده پیشِ رویشان بود. برای من یکی از آنان، زندهیاد ابوالحسن نجفی است. زبانشناس، محقق، مترجم و فرهنگنویسی که وقتی من به دنیا آمدم هفت دهه از عمرش میگذشت و دو دهه پس از آن درگذشت.
فرزند او، شبلی، بعد از سیسال دوری و سکوت از او و زبان او در سالهای پایانی عمرش بازگشته و میکوشد پدر را دوباره کشف کند، در مستندی به نام «وزن کلمات». در مستند او فرصتی مییابیم تا گوشههایی از ابوالحسن نجفی را بخوانیم و تمام آن ویژگیهایی را که برشمردیم، در لحظاتی بیاندازه معمولی تماشا کنیم. نکتهٔ مهم این است که شبلی پدرش را نه در مقام فرهیختهای نامآشنا بلکه همچون مردی معمولی میبیند و حتی متحیر است که چرا مادرش گاهی به او میگفته تو شبیه پدرت آدم بزرگی نشدی. البته پدر میگوید هرگز آدم بزرگی نبوده، فقط کوشش کرده.
شرم پدر حتی در برابر دوربین پسر حکایت غریبی است از نسلی که با کولهباری از کارِ مؤثر با حیرتی نجیبانه میگویند: «خیال میکنن که داری از من فیلم میگیری من تحفهای هستم.» یاد جملهای از رمان کوتاه ایو سیمون، یک مرد معمولی، میافتم: «من فرزند تو هستم و این را از یاد برده بودم». شبلی میخواهد همچون سیمون به یاد بیاورد و حاصل کارش تصویر بیتکلفی است که ابوالحسن نجفی را ساده میبیند. سخنان دیگران او را به حق بالا و بالا میبرند اما نگاه صادقانهٔ فرزند او را همچون یک کارگر معمولی میبیند و البته پدر هم در شکلگیری این تصور شریک است. و چهقدر درست. کارگر فرهنگ نه هیچ لقب دهانپرکن دیگری.
بله... احتمالاً بازهم اگر زندگی را چنان سخت گرفتم که نالهام بلند شد، یا از زمین و زمان طلبکار شدم، یا فریب خوردم که به مقصدی رسیدم، پیرمرد را به یاد خواهم آورد در میان تلّی از کتابها که به جانش بسته است. پیرمرد را در هزارسالگی؛ جایی در میان آبهای عمیق.
#ابوالحسن_نجفی #وزن_کلمات
🔹 علی قاسمی منفرد @DastNevis_Gh
بازنشر: 🔹#واژهپرداز|🆔 @VajehPardaz
🖋 بهتازگی «وزن کلمات» را دیدم و دلم نیامد نگویم که سالهاست وقتی درگیر و دار تلاشها و تکاپوهای بهظاهر فرهنگی گرفتار غبار بیهودگی، بیسرانجامی و خستگی میشوم، چهرههایی در ذهنم میدرخشند که بهگمانم از سود و سرانجام گذر کرده بودند و کار فکری و فرهنگی را رها از توجه و تحسین دیگران، و به دور از هیاهو، پیش میبردند و پیش میبردند بیآنکه رمقی از دست بدهند.
ماهیان آبهای عمیق با همهٔ کارسازیشان خود را در اقیانوس فرهنگ این سرزمین چیزی به حساب نمیآوردند. کوتاه قدم برمیداشتند. خشتخشت میساختند. تکیهگاه داشتند و افق، هزار سال هم اگر عمر میکردند هنوز تلّی از کارهای نکرده پیشِ رویشان بود. برای من یکی از آنان، زندهیاد ابوالحسن نجفی است. زبانشناس، محقق، مترجم و فرهنگنویسی که وقتی من به دنیا آمدم هفت دهه از عمرش میگذشت و دو دهه پس از آن درگذشت.
فرزند او، شبلی، بعد از سیسال دوری و سکوت از او و زبان او در سالهای پایانی عمرش بازگشته و میکوشد پدر را دوباره کشف کند، در مستندی به نام «وزن کلمات». در مستند او فرصتی مییابیم تا گوشههایی از ابوالحسن نجفی را بخوانیم و تمام آن ویژگیهایی را که برشمردیم، در لحظاتی بیاندازه معمولی تماشا کنیم. نکتهٔ مهم این است که شبلی پدرش را نه در مقام فرهیختهای نامآشنا بلکه همچون مردی معمولی میبیند و حتی متحیر است که چرا مادرش گاهی به او میگفته تو شبیه پدرت آدم بزرگی نشدی. البته پدر میگوید هرگز آدم بزرگی نبوده، فقط کوشش کرده.
شرم پدر حتی در برابر دوربین پسر حکایت غریبی است از نسلی که با کولهباری از کارِ مؤثر با حیرتی نجیبانه میگویند: «خیال میکنن که داری از من فیلم میگیری من تحفهای هستم.» یاد جملهای از رمان کوتاه ایو سیمون، یک مرد معمولی، میافتم: «من فرزند تو هستم و این را از یاد برده بودم». شبلی میخواهد همچون سیمون به یاد بیاورد و حاصل کارش تصویر بیتکلفی است که ابوالحسن نجفی را ساده میبیند. سخنان دیگران او را به حق بالا و بالا میبرند اما نگاه صادقانهٔ فرزند او را همچون یک کارگر معمولی میبیند و البته پدر هم در شکلگیری این تصور شریک است. و چهقدر درست. کارگر فرهنگ نه هیچ لقب دهانپرکن دیگری.
بله... احتمالاً بازهم اگر زندگی را چنان سخت گرفتم که نالهام بلند شد، یا از زمین و زمان طلبکار شدم، یا فریب خوردم که به مقصدی رسیدم، پیرمرد را به یاد خواهم آورد در میان تلّی از کتابها که به جانش بسته است. پیرمرد را در هزارسالگی؛ جایی در میان آبهای عمیق.
#ابوالحسن_نجفی #وزن_کلمات
🔹 علی قاسمی منفرد @DastNevis_Gh
بازنشر: 🔹#واژهپرداز|🆔 @VajehPardaz