نشر سایه سخن

🌟 @sayehsokhan 🌟
#برشی_از_کتاب : #ده_گام_ساده_به_سوی_خوشبختی (خلاصه مطالب فصل های کتاب)
نوشته: #آرتور_کالیاندرو و #بری_لنسون
ترجمه: #ابوذر_کرمی
ناشر: #سایه_سخن

💡ادامه مطالب فصل اول با موضوع "نگرشِ شما آیندۀ شماست"💡

⚡️امروز نگرش جدید خود را امتحان کنید

در کلیسایی که قبلاً مراسم مذهبی برگزار می کردم با زنی آشنا شدم که یکی از اعضای متعهد اجتماع معنوی‌ ما بود و ایمانی قوی داشت. اما دیدگاه او نسبت به زندگی به شکل محسوسی منفی بود. وقتی در جایی حضور پیدا می کرد همه می ترسیدند با او مواجه شوند. منم همين طور!
شاید آدم خوش‌قلبی بود ولی به نظر می رسید از پشت عینک منفی‌نگری به همه چیز نگاه می کند. فکر می کرد همه می خواهند از او سوء استفاده کنند او را به حاشیه برانند و ایده‌ها و نظرات او را رد کنند. او خشن و ستیزه جو بود و کارشکنی می کرد.
عاقبت، یک مرد جوان که از دست او عاصی شده بود در یک جلسه به او گفت که نگرش منفی وی، کار گروه را خیلی بیش از آن‌چه واقعیت دارد دچار مشکل کرده است. ما در جای خود میخکوب شدیم و سکوتی سنگین بر همه جا حکم فرما شد. او داشت حرف دل ما را می زد. منتظر شدیم ببینیم چه مشاجره‌ای در می گیرد.
زن از این اتهامِ نگرش منفی، بسیار تعجب کرد. او اصلاً نمی دانست که دیگران او را منفی نگر می دانند. خودش متوجه این نگرش منفی‌اش نشده بود. تعجب کرد؟ آری. نگرش‌های منفی این‌گونه هستند.
روزی حکیمی گفت ما این قدرت را نداریم که خود را آن‌طور که دیگران ما را می بینند ببینیم. خیلی راحت می توانیم متوجه نگرش‌های منفی دیگران بشویم ولی درک نگرش‌های منفی خودمان خیلی سخت است.
🌟 @sayehsokhan 🌟
خیلی وقت‌ها داستان دو مرد جوان را بیان می کنم که قرار شد بخشِ خدمات مشتری را در یک فروشگاه بزرگ اداره کنند. بهتر است اسمش را بگذاریم بخش «شکایات». این دو نفر، تازه تحصیلات خود را به پایان رسانده بودند. مسئولین فروشگاه به آن‌ها آموزش خاصی ندادند و آن‌هارا در «خطِ مقدّمِ» تعامل با مشتریان عصبانی مستقر کردند. آن‌ها باهوش و خوش رفتار بودند و انتظار می رفت به خوبی از عهده‌ی این کار برآیند، اما آن‌ها نتوانستند این کار را به خوبی انجام دهند. آن‌ها در مقابل مشتریان، نگرشِ «چیزی که عوض دارد گله ندارد» را اتخاذ کردند. هرطور که مشتریان رفتار می کردند آن‌ها هم در مقابل واکنش نشان می دادند، خصومت با خصومت، بی‌تفاوتی با بی‌تفاوتی، موضع دفاعی با موضع دفاعی. آن‌ها کاملاً دچار انفعال شده بودند و اجازه داده بودند که مشتریان نحوۀ واکنش آن‌ها را تعیین کنند.
چیزی نگذشت که اعصاب‌ آن‌ها به هم ریخت. یک شب بعد از اتمام کار آن‌ها به کافه ای رفتند تا دمی بیاسایند و آرامشی پیدا کنند. وقتی داشتند در مورد سرخوردگی‌های حاصل از کار و مشکلات مربوط به برخورد با مشتریان ناراضی بحث می¬کردند یکی از آن‌ها به تابلویی که بالای سر گارسون بود اشاره کرد و گفت: «به آن تابلو نگاه کن، همۀ راه‌ها را امتحان کرده‌ایم غیر از شعاری که روی این تابلو نوشته شده است!»

🌹مهربان باشید. همه‌ی انسان‌ها درگیر نبردی سهمگین هستند؛ همه مشکل دارند.🌹

آن‌ها فوراً تفکر خود را عوض کردند و راهبرد جدیدی در پیش گرفتند. سعی کردند با مشتریان، مهربان باشند، نیازهای آن‌ها را پیش بینی کنند و برای خدمت سر از پا نشناسند. چند روز پس از این‌که روش جدید را در پیش گرفتند یکی از آن‌ها به دیگری گفت: «متوجه شده‌ای؟ ما عوض شده‌ایم. آدم‌های دیگری شده‌ایم. مشتری ها هم خیلی مهربان‌تر شده‌اند .»
این داستانِ مفرّح و جالبی است - غالباً سخنم را به آن مزّین می کنم.
نکتۀ مهم این است که آن‌ها فضایی را در اطراف خود ایجاد کردند که بر کسانی که وارد آن محیط می شدند تأثیر می گذاشت. در نتیجه، اوضاع خیلی بهتر شد. اما این داستان حاوی پیامی عمیق‌تر در مورد نیروی نگرش است.

🍃انتخاب یک نگرش خوب، یادآور عبارتِ «تو نیکی می کن و در دجله انداز» است. منافعی که بعدها به دست می آورید معمولاً غیرقابل‌پیش‌بینی و غیرمنتظره هستند و زندگی شما را عمیقاً غنا می بخشند.

🌟 @sayehsokhan 🌟

1.6K views12:48