Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«بیانیه جمعی از اعضای ارشد کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان در اعتراض به واکنش کانون پرورشی فکری به کشتار کودکان در ایران»
- این مربیان ارشد، به سکوت و بیتفاوتی مسئولان کانون و برگزاری جشنوارهها طبق روال عادی، در حالی که شرایط جامعه عادی نیست و کودکان بسیاری کشته شدهاند و اکنون هم زندانی میشوند، تهدید میشوند و مورد خشونت قرار میگیرند.
#مهسا_امینی #حکومت_کودک_کش #بیتفاوت_نباشیم #کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان #انقلاب_۱۴۰۱
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- این مربیان ارشد، به سکوت و بیتفاوتی مسئولان کانون و برگزاری جشنوارهها طبق روال عادی، در حالی که شرایط جامعه عادی نیست و کودکان بسیاری کشته شدهاند و اکنون هم زندانی میشوند، تهدید میشوند و مورد خشونت قرار میگیرند.
#مهسا_امینی #حکومت_کودک_کش #بیتفاوت_نباشیم #کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان #انقلاب_۱۴۰۱
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
🔴 محکومیت قطعی انوش عادلی،محمود صدیقی پور و عزیز قاسم زاده به یک سال زندان در شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان
🔸شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان با تایید رای شعبه سوم دادگاه انقلاب #رشت سه نفر از اعضای هیئت مدیره #کانون_صنفی_فرهنگیان_گیلان را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد.
🔸 در بخشی از رای شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان علیه #انوش_عادلی، #محمود_صدیقی_پور و #عزیز_قاسم_زاده به گزارش پلیس اطلاعات و امنیت گیلان اشاره شده و بر همین مبنا نام بردگان به یک سال حبس قطعی محکوم شدهاند؛ این در حالی است که این سه فعال صنفی در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۱ شکایتی را در شعبه دهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب رشت علیه ماموران به خاطر دستگیری همراه با ضرب و شتم و توهین ماموران در ۲۶ خرداد طرح کردهاند و با ادله اثباتی استناد به شهادت شهود و بازبینی دوربینها، ادعا و گزارش پلیس امنیت علیه خود را کذب دانستهاند و خواهان رسیدگی به شکایت خود شدهاند. اما نه تنها تا کنون به این شکایت رسیدگی نشده که در رای صادر شده به همان گزارش کذب پلیس امنیت نیز استناد شده است. از سوی دیگر در حالی که عزیز قاسم زاده در #رودسر با اتهام تبلیغ علیه نظام محاکمه شده، او را با همین عنوان اتهامی در شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت محکوم کردهاند و با وجود ارجاع پرونده رودسر او به شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان که اثبات کننده تقدم برگزاری دادگاه رودسر با اتهام تبلیغ علیه نظام و عدم صلاحیت شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت برای طرح این اتهام علیه او است، شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان بدون اعتنا به این ایراد شکلی مهم، رای شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت را عیناً تأیید کرده است.
🔸#شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران ضمن محکوم کردن حکم یک سال زندان این سه فعال صنفی در دادگاه تجدید نظر، بار دیگر اعلام میکند که روند مطالبات صنفی و مدنی هرگز با صدور چنین احکامی متوقف نخواهد شد و رایهای صادر شده با چنین فرایندی هرگز مورد قبول جامعه معلمان و افکار عمومی نخواهد بود.
#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#زن_زیویش_أزأیي
🔹🔹🔹
🆔 @kashowra
دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇
@kashowranews
🔸شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان با تایید رای شعبه سوم دادگاه انقلاب #رشت سه نفر از اعضای هیئت مدیره #کانون_صنفی_فرهنگیان_گیلان را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد.
🔸 در بخشی از رای شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان علیه #انوش_عادلی، #محمود_صدیقی_پور و #عزیز_قاسم_زاده به گزارش پلیس اطلاعات و امنیت گیلان اشاره شده و بر همین مبنا نام بردگان به یک سال حبس قطعی محکوم شدهاند؛ این در حالی است که این سه فعال صنفی در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۱ شکایتی را در شعبه دهم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب رشت علیه ماموران به خاطر دستگیری همراه با ضرب و شتم و توهین ماموران در ۲۶ خرداد طرح کردهاند و با ادله اثباتی استناد به شهادت شهود و بازبینی دوربینها، ادعا و گزارش پلیس امنیت علیه خود را کذب دانستهاند و خواهان رسیدگی به شکایت خود شدهاند. اما نه تنها تا کنون به این شکایت رسیدگی نشده که در رای صادر شده به همان گزارش کذب پلیس امنیت نیز استناد شده است. از سوی دیگر در حالی که عزیز قاسم زاده در #رودسر با اتهام تبلیغ علیه نظام محاکمه شده، او را با همین عنوان اتهامی در شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت محکوم کردهاند و با وجود ارجاع پرونده رودسر او به شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان که اثبات کننده تقدم برگزاری دادگاه رودسر با اتهام تبلیغ علیه نظام و عدم صلاحیت شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت برای طرح این اتهام علیه او است، شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان بدون اعتنا به این ایراد شکلی مهم، رای شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت را عیناً تأیید کرده است.
🔸#شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران ضمن محکوم کردن حکم یک سال زندان این سه فعال صنفی در دادگاه تجدید نظر، بار دیگر اعلام میکند که روند مطالبات صنفی و مدنی هرگز با صدور چنین احکامی متوقف نخواهد شد و رایهای صادر شده با چنین فرایندی هرگز مورد قبول جامعه معلمان و افکار عمومی نخواهد بود.
#معلمان_زندانی_تنها_نیستند
#زن_زیویش_أزأیي
🔹🔹🔹
🆔 @kashowra
دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇
@kashowranews
Telegraph
محکومیت قطعی انوش عادلی، محمود صدیقیپور و عزیز قاسمزاده به یک سال زندان در شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان
شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان با تایید رای شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت سه نفر از اعضای هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. در بخشی از رای شعبه ۱۸ دادگاه تجدید نظر استان گیلان علیه انوش عادلی،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که قبل از انقلاب تاسیس شد، محیطی شاد و سرشار از خلاقیت را برای کودکان ایران رقم زد.
این کانون حتی نویسندگانی نامدار را در دل خود پروراند. کانونی که حمایت مقامات دولت پادشاهی از جمله شهبانو فرح پهلوی را با خود داشت.
اما بعد از انقلاب ۵۷ این نهاد به محلی برای ترویج ایدئولوژی حکومت و تبلیغ حجاب برای کودکان تبدیل شده!
تبدیل نهادهای مفرح و آموزشی به نهادهای ایدئولوژیک از خصائص نظامهای توتالیتر همچون جمهوری اسلامی است.
(البته در تمام این سالها بسیاری از فعالان و کنشگران و مربیان تلاش کردند تا این نهاد فعالیتهای مثبتی هم انجام دهد، اما با بیمهری مسئولان مواجه شدند.)
#یاری_مدنی_توانا #انقلاب_۵۷
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان #مهسا_امینی
@Tavaana_TavaanaTech
این کانون حتی نویسندگانی نامدار را در دل خود پروراند. کانونی که حمایت مقامات دولت پادشاهی از جمله شهبانو فرح پهلوی را با خود داشت.
اما بعد از انقلاب ۵۷ این نهاد به محلی برای ترویج ایدئولوژی حکومت و تبلیغ حجاب برای کودکان تبدیل شده!
تبدیل نهادهای مفرح و آموزشی به نهادهای ایدئولوژیک از خصائص نظامهای توتالیتر همچون جمهوری اسلامی است.
(البته در تمام این سالها بسیاری از فعالان و کنشگران و مربیان تلاش کردند تا این نهاد فعالیتهای مثبتی هم انجام دهد، اما با بیمهری مسئولان مواجه شدند.)
#یاری_مدنی_توانا #انقلاب_۵۷
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان #مهسا_امینی
@Tavaana_TavaanaTech
باقر پرهام، مترجم برجسته ایرانی و از اعضای شناختهشده کانون نویسندگان ایران درگذشت.
او که طی سالهای اخیر در ایالت کالیفرنیا در آمریکا زندگی میکرد در ۸۸ سالگی در همین ایالت چشم از جهان بست.
باقر پرهام برای آموزشکده توانا نیز دو متن بسیار پراهمیت را ترجمه کرد؛ «مقالات فدرالیست» و «فکرت تاریخ جهانشمول در غایتی جهانوطنی» دو اثر ترجمهشدهی باقر پرهام برای آموزشکده توانا بودند. «مقالات فدرالیست» دربردارنده ۸۵ مقاله به قلم الکساندر همیلتون، جیمز مدیسون و جان جِی است. «فکرت تاریخ جهانشمول در غایتی جهانوطنی» نیز اثر ایمانوئل کانت است.
آموزشکده توانا درگذشت ایشان را به اهالی اندیشه و همچنین به خانواده محترم ایشان تسلیت میگوید.
#یاری_مدنی_توانا #باقر_پرهام #کانون_نویسندگان #جمهوری_اسلامی #مقالات_فدرالیست
@Tavaana_TavaanaTech
او که طی سالهای اخیر در ایالت کالیفرنیا در آمریکا زندگی میکرد در ۸۸ سالگی در همین ایالت چشم از جهان بست.
باقر پرهام برای آموزشکده توانا نیز دو متن بسیار پراهمیت را ترجمه کرد؛ «مقالات فدرالیست» و «فکرت تاریخ جهانشمول در غایتی جهانوطنی» دو اثر ترجمهشدهی باقر پرهام برای آموزشکده توانا بودند. «مقالات فدرالیست» دربردارنده ۸۵ مقاله به قلم الکساندر همیلتون، جیمز مدیسون و جان جِی است. «فکرت تاریخ جهانشمول در غایتی جهانوطنی» نیز اثر ایمانوئل کانت است.
آموزشکده توانا درگذشت ایشان را به اهالی اندیشه و همچنین به خانواده محترم ایشان تسلیت میگوید.
#یاری_مدنی_توانا #باقر_پرهام #کانون_نویسندگان #جمهوری_اسلامی #مقالات_فدرالیست
@Tavaana_TavaanaTech
دیزنیلند اسلامی
حامد علامتی، مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: «دیزنیلند» اسلامی میسازیم.
طرح: بهنام محمدی
وبسایت:
https://tech.tavaana.org/fa/resources/Islamic_Disneyland
#دیزنی_لند #کانون_پروش_فکری_کودکان #کارتون
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حامد علامتی، مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان: «دیزنیلند» اسلامی میسازیم.
طرح: بهنام محمدی
وبسایت:
https://tech.tavaana.org/fa/resources/Islamic_Disneyland
#دیزنی_لند #کانون_پروش_فکری_کودکان #کارتون
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.»
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپگرا و تلخکام ایرانی که زندگیاش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپگرای ایرانی.
غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانوادهای تنگدست به دنیا آمد. فقر غفار را وا میدارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم میگیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.
در محیط انگلیسیمآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی میکند. پیشرفتاش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق میشود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیلاش به پایان میرسد.
در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تهران میشود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعهشناسی راهی پاریس میشود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت میکند.
او که سخت چپگرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمیگردد و با تعطیلی دانشگاهها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز میگردد؛ به شهر محبوب تبعیدیها!
فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسندهایم» انتشار مییابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان میدهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر میانگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفتهای از فرزنداناش به پاریس میرود. در آنجا نیز سعی میکند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.
این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپگرا و تلخکام ایرانی که زندگیاش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپگرای ایرانی.
غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانوادهای تنگدست به دنیا آمد. فقر غفار را وا میدارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم میگیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.
در محیط انگلیسیمآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی میکند. پیشرفتاش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق میشود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیلاش به پایان میرسد.
در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تهران میشود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعهشناسی راهی پاریس میشود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت میکند.
او که سخت چپگرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمیگردد و با تعطیلی دانشگاهها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز میگردد؛ به شهر محبوب تبعیدیها!
فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسندهایم» انتشار مییابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان میدهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر میانگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفتهای از فرزنداناش به پاریس میرود. در آنجا نیز سعی میکند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.
این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/2Gcihsg
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خبر را آقای هاشمی (مهرداد علیخانی) در یک جلسه بازجویی به من داد و گفت: «غفار را هم حذف کردیم.»
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپگرا و تلخکام ایرانی که زندگیاش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپگرای ایرانی.
غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانوادهای تنگدست به دنیا آمد. فقر غفار را وا میدارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم میگیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.
در محیط انگلیسیمآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی میکند. پیشرفتاش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق میشود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیلاش به پایان میرسد.
در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تهران میشود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعهشناسی راهی پاریس میشود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت میکند.
او که سخت چپگرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمیگردد و با تعطیلی دانشگاهها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز میگردد؛ به شهر محبوب تبعیدیها!
فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسندهایم» انتشار مییابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان میدهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر میانگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفتهای از فرزنداناش به پاریس میرود. در آنجا نیز سعی میکند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.
این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/murder_in_the_fall/
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فرج سرکوهی
منظور «غفار حسینی» است. نویسنده و روشنفکر چپگرا و تلخکام ایرانی که زندگیاش نمادی بود از سرگشتگی روشنفکران - عموما - چپگرای ایرانی.
غفار حسینی در سال ۱۳۱۳ در دهی در لرستان در خانوادهای تنگدست به دنیا آمد. فقر غفار را وا میدارد از روستا دل بکند و به شهر بزند. در ۱۴ سالگی تصمیم میگیرد به آبادان برود و در پالایشگاه مشغول به فعالیت شود.
در محیط انگلیسیمآب آبادان، سعی بر یادگیری زبان انگلیسی میکند. پیشرفتاش در یادگیری این زبان آنچنان است که موفق میشود با شرکت در کنکور دانشگاه تهران، در رشته ادبیات انگلیسی قبول شود. سال ۱۳۴۵ تحصیلاش به پایان میرسد.
در سال ۱۳۴۸ موفق به دریافت فوق لیسانس جامعهشناسی از دانشگاه تهران میشود.
او که سخت به دانشگاه و تحصیلات آکادمیک علاقه داشت در سال ۱۳۵۵ برای دریافت دکترای جامعهشناسی راهی پاریس میشود و پس از پنج سال از دانشگاه سوربن دکترای خود در این در رشته را دریافت میکند.
او که سخت چپگرا بود و در همان ایام جوانی و تنگدستی در آبادان به عضویت سازمان جوانان حزب توده در آمده بود، بالطبع هوادار پرشور سقوط محمدرضاشاه نیز بود. اما چرخ انقلاب پس از سقوط مطابق میل او نمیگردد و با تعطیلی دانشگاهها از پی انقلاب فرهنگی او دگرباره به پاریس باز میگردد؛ به شهر محبوب تبعیدیها!
فشار زندگی بر غفار حسینی آنچنان تنگ آمد که تصمیم گرفت به ایران بازگردد.
در سال ۱۳۷۳ بیانیه ۱۳۴ امضایی «ما نویسندهایم» انتشار مییابد که فضای ادبی - سیاسی ایران را تکان میدهد و دور جدیدی از خشم دستگاه امنیتی علیه نویسندگان و روشنفکران را بر میانگیزاند. غفار حسینی یکی از امضاکنندگان این بیانیه بود.
در پاییز ۱۳۷۵ برای دیدار چند هفتهای از فرزنداناش به پاریس میرود. در آنجا نیز سعی میکند ملاحظات امنیتی در رفت و آمدها را رعایت کند تا در بازگشت دچار مشکل نشود. اما مشکل از پیش برای تدارک دیده شده بود و ۲۵ روز پس از بازگشت از پاریس و در ۲۰ آبان ۱۳۷۵ ماموران امنیتی به آپارتمان کوچک او یورش آوردند و او را با آمپول پتاسیم به قتل رساندند.
این مطلب را به صورت کامل در لینک زیر بخوانید:
https://tavaana.org/murder_in_the_fall/
#قتل_های_زنجیره_ای
#غفار_حسینی #کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کانون نویسندگان ایران به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور، بیانیهای منتشر کرد. این روز که شانزده سال پیش توسط کانون نویسندگان ایران به یاد دو جانباخته راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، نامگذاری شد، فرصتی است برای اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانه و سانسور حاکمیت.
در این بیانیه، کانون نویسندگان بر تعهد خود به مبارزه با تمامی اشکال سانسور و دفاع از حق آزادی اندیشه، بیان و نشر برای همگان تأکید کرده است. همچنین، با یادآوری فزونی یافتن محدودیتها و فشارها بر نویسندگان، هنرمندان و روزنامهنگاران، از تمامی آزادیخواهان دعوت شده است تا در برابر این محدودیتها سکوت نکنند و با افشای شیوههای پیدا و پنهان سانسور، به حمایت از آزادی بیان بپردازند.
متن کامل بیانیه در ادامه آمده است:
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور
شانزده سال پیش کانون نویسندگان ایران سیزده آذرماه را به یاد دو جانباختهی راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامید. کانون نویسندگان ایران در این روز صدای خود را رساتر از هر زمان دیگر در برابر سیاستهای سرکوبگرانهی حاکمیت بلند میکند و اعلام میدارد که تا تحقق بند اول منشور خود، "آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان"، از مبارزه با تمامی اشکال سانسور باز نخواهد ایستاد و در برابر موج فزایندهی سانسور و به محاق بردن اندیشه و تفکر آزاد، مانند گذشته با عزمی راسخ ایستادگی خواهد کرد.
سرکوب صداهای مستقل که از آغاز در دستور کار حاکمیت قرار داشت، با اعمال سیاستهایی چون اختصاص بودجههای کلان به ارگانها و عوامل سانسور، اقتصاد رانتی نشر، تهیهی فهرست سیاه از نویسندگان و ناشران مستقل و آزادیخواهی که پیشتر کارهایشان مشمول سانسور (در اصطلاح رسمی، اصلاحیه) شده، به ابتذال کشیدن تئاتر و سینما و تبدیل آن به نمایش مضحک عوامل حکومتی و حذف و مثله کردن آثار مستقل… به قلع و قمع روزافزون ادبیات و هنر مستقل انجامید. با تثبیت این سیاستها، تا به امروز بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از انتشار و نمایش آثارشان محروم شدهاند، کتابهای زیادی توقیف و از دسترس خوانندگان خارج شده و تفتیش اندیشه و ارعاب نویسندگان مستقل سیری فزاینده یافته است. در سال جاری نیز همچون سالهای سیاه گذشته، حاکمیت به مدد سانسور در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی، افکار عمومی را دستکاری و واقعیت را تحریف کرده است. روزنامهنگاران تحت فشار و تهدید و ارعاب قرار دارند و بسیاری از نویسندگان، ناخواسته به دام خودسانسوری گرفتار شدهاند. نتیجهی این فضای خفقانآور، کاهش کیفیت آثار و در حاشیه ماندن اخبار آزاد و بیطرف است. انتشار زیرزمینی آثار ادبی و هنری نیز، گرچه روزنی برای تنفس نویسندگان و هنرمندان گشوده، اما آنان را از دسترسی به مخاطبان گستردهتر باز داشته است. با این همه هیچ حکومتی نتوانسته است صدای حقیقت را خاموش و آزادی و اندیشه را برای همیشه به بند کشد.
کانون نویسندگان ایران ضمن گرامیداشت یاد و نام بلند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، همهی شیوههای حاکمیتی سانسور را محکوم میکند و از تمام نویسندگان و هنرمندان آزادیخواه میخواهد که تا روزی که حق آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان محقق شود، در برابر سانسور حکومتی سکوت نکنند و شیوههای پیدا و پنهان آن را افشا کنند.
کانون نویسندگان ایران
۱۲ آذر ۱۴۰۳
مرتبط:
محمد مختاری، جان بر سر قلم
https://goo.gl/nwxqj7
محمد جعفر پوینده، جانباخته راه آزادی
https://tavaana.org/mohammadjafar_pooyandeh/
#سانسور #ممیزی #کانون_نویسندگان_ایران #بیانیه #محمدجعفر_پوینده #محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این بیانیه، کانون نویسندگان بر تعهد خود به مبارزه با تمامی اشکال سانسور و دفاع از حق آزادی اندیشه، بیان و نشر برای همگان تأکید کرده است. همچنین، با یادآوری فزونی یافتن محدودیتها و فشارها بر نویسندگان، هنرمندان و روزنامهنگاران، از تمامی آزادیخواهان دعوت شده است تا در برابر این محدودیتها سکوت نکنند و با افشای شیوههای پیدا و پنهان سانسور، به حمایت از آزادی بیان بپردازند.
متن کامل بیانیه در ادامه آمده است:
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت ۱۳ آذر، روز مبارزه با سانسور
شانزده سال پیش کانون نویسندگان ایران سیزده آذرماه را به یاد دو جانباختهی راه آزادی بیان، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، روز مبارزه با سانسور نامید. کانون نویسندگان ایران در این روز صدای خود را رساتر از هر زمان دیگر در برابر سیاستهای سرکوبگرانهی حاکمیت بلند میکند و اعلام میدارد که تا تحقق بند اول منشور خود، "آزادی اندیشه و بیان و نشر بی هیچ حصر و استثنا برای همگان"، از مبارزه با تمامی اشکال سانسور باز نخواهد ایستاد و در برابر موج فزایندهی سانسور و به محاق بردن اندیشه و تفکر آزاد، مانند گذشته با عزمی راسخ ایستادگی خواهد کرد.
سرکوب صداهای مستقل که از آغاز در دستور کار حاکمیت قرار داشت، با اعمال سیاستهایی چون اختصاص بودجههای کلان به ارگانها و عوامل سانسور، اقتصاد رانتی نشر، تهیهی فهرست سیاه از نویسندگان و ناشران مستقل و آزادیخواهی که پیشتر کارهایشان مشمول سانسور (در اصطلاح رسمی، اصلاحیه) شده، به ابتذال کشیدن تئاتر و سینما و تبدیل آن به نمایش مضحک عوامل حکومتی و حذف و مثله کردن آثار مستقل… به قلع و قمع روزافزون ادبیات و هنر مستقل انجامید. با تثبیت این سیاستها، تا به امروز بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از انتشار و نمایش آثارشان محروم شدهاند، کتابهای زیادی توقیف و از دسترس خوانندگان خارج شده و تفتیش اندیشه و ارعاب نویسندگان مستقل سیری فزاینده یافته است. در سال جاری نیز همچون سالهای سیاه گذشته، حاکمیت به مدد سانسور در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی، افکار عمومی را دستکاری و واقعیت را تحریف کرده است. روزنامهنگاران تحت فشار و تهدید و ارعاب قرار دارند و بسیاری از نویسندگان، ناخواسته به دام خودسانسوری گرفتار شدهاند. نتیجهی این فضای خفقانآور، کاهش کیفیت آثار و در حاشیه ماندن اخبار آزاد و بیطرف است. انتشار زیرزمینی آثار ادبی و هنری نیز، گرچه روزنی برای تنفس نویسندگان و هنرمندان گشوده، اما آنان را از دسترسی به مخاطبان گستردهتر باز داشته است. با این همه هیچ حکومتی نتوانسته است صدای حقیقت را خاموش و آزادی و اندیشه را برای همیشه به بند کشد.
کانون نویسندگان ایران ضمن گرامیداشت یاد و نام بلند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، همهی شیوههای حاکمیتی سانسور را محکوم میکند و از تمام نویسندگان و هنرمندان آزادیخواه میخواهد که تا روزی که حق آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان محقق شود، در برابر سانسور حکومتی سکوت نکنند و شیوههای پیدا و پنهان آن را افشا کنند.
کانون نویسندگان ایران
۱۲ آذر ۱۴۰۳
مرتبط:
محمد مختاری، جان بر سر قلم
https://goo.gl/nwxqj7
محمد جعفر پوینده، جانباخته راه آزادی
https://tavaana.org/mohammadjafar_pooyandeh/
#سانسور #ممیزی #کانون_نویسندگان_ایران #بیانیه #محمدجعفر_پوینده #محمد_مختاری #قتل_های_زنجیره_ای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه کانون نویسندگان ایران در بیست و ششمین سالگرد قتلهای سیاسی ـ حکومتی
در ۲۶اُمین سالگرد قتلهای سیاسی-حکومتی
یاد رهروان راه آزادی، ستمکشتگان کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گرامی میداریم!
بیگمان نابخردی و کوربینی سیاسی است اگر اوضاعی را در نظر نگیریم که قتلهای سیاسی خزان سال ۱۳۷۷ بر زمینهی آن رخ داد. حاکمیت جمهوری اسلامی از پس یک دهه از خونینترین سرکوبهای سیاسی تاریخ معاصر ما در دهه ۱۳۶۰ هزاران تن از گردنفرازترین مبارزان حقطلب این آب و خاک را راهی قتلگاهها کرد، فقط در یک قلم نزدیک به ۵ هزار زندانی حکم گرفتهی کتبسته را طی یک ماه از نو در «دادگاهها»ی یکی-دو دقیقهای محکوم به اعدام کرد و به دار کشید، به سرکوب گسترده و روز به روز زنان برخاست، آپارتاید جنسی را به صورت مذهب مختار حکومتی درآورد و سرانجام با گسترش دامنهی سانسور به هر گوشه و کنار این کشور بلازده آخرین روزنههای آزادی بیان را کور کرد، و بدینگونه به گمان خود پهنهی مبارزهی اجتماعی-سیاسی را از مخالف و منتقد و آزادیخواه تهی کرد. نیمهی دههی ۱۳۷۰ حاکمیت سرمست از پیروزی بر هر آن کس که جرئت مخالفت با یکی از واپسماندهترین حکومتها را به خود داده بود، سایهی مرگزای خود را بر سراسر کشور گسترد و به شکار مخالفان در بیرون از مرزها دست برآورد. در چنین اوضاع و احوالی بود که گروهی از متعهدترین نویسندگان گرد هم آمدند تا به احیای فعالیت یکی از مستقلترین نهادهای آزادیخواه و سانسورستیز سراسر تاریخ ایران، کانون نویسندگان ایران، بپردازند. متن «ما نویسندهایم»، مشهور به «۱۳۴ نویسنده» حاوی مفهومی بود که حاکمیت در سراسر عمر خود کوشیده بود با سرکوبهای بیسابقهی خود آن را از خاطرهها بزداید، و آن کوشش جمعی برای رسیدن به حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی خود بود. واژهی «ما» اسم رمزی بود که بر زبان آوردن آن حکم مخالفت با استبداد و خودکامگی داشت. نخست، در پردهای از ابهام، اما با نشانههای روشن، به تکزنی پرداختند: سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد تفضلی، پیروز دوانی، مجید شریف، احمد میرعلایی، حمید و کارون حاجیزاده و دهها تن دیگر در گمنامی به قتل آمدند و آنگاه، شمشیر از رو بسته و بیپرده، نخست دو تن از منتقدان سیاسی، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، را، فقط به جرم نابخشودنی اعلام نظر و مخالفت با سیاستهای حاکم، به فجیعترین وجه سلاخی کردند و سپس در آستانهی نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۷۷، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، اعضای سربلند کانون نویسندگان ایران، را به قتلگاه بردند. هنگامی که راز جنایت عوامل امنیتی وزارت اطلاعات از پرده بیرون افتاد و ناگزیر از اعتراف شدند، نخست دادگاهی عَلَم کردند، متهمان را بدون حضور خانوادههای قربانیان جنایت و وکیل خانوادهها در دادگاهی سرهم بندی شده شتابزده «محاکمه» کردند، سپس چندی بعد آنها را به مرخصی و تعطیلات ابدی فرستادند و در عوض وکیل شجاع خانوادههای ستمکشتگان، ناصر زرافشان، را به ۵ سال زندان محکوم کردند و به زندان فرستادند: سنگ را بستند و سگ را رها کردند!
اما چنان که در همهی ۲۶سالی که بر این جنایت تاریخی گذشته است بارها مکرر کردهایم، اگر هزار سال بر این تبهکاری سیاسی-حکومتی بگذرد هرگز از دادخواهی قدمی واپس نخواهیم گذاشت و خواهان روشنشدن همهی ابعاد این جنایتیم و آزادی بیان و مبارزهی بیتخفیف و بیوقفه با سانسور و طلب جامعهای عاری از ستم و آزادیکشی را چون میراث گرانقدر و فراموشنشدنی محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، بکتاش آبتین و سعید سلطانپور به جان پاس خواهیم داشت.
مطابق مرسوم همهساله روز ۱۶ آذر ساعت ۳ عصر بر مزار جانباختگان راه آزادی در امامزاده طاهر کرج گرد میآییم و مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ آذر ۱۴۰۳
#کانون_نویسندگان_ایران #محمد_مختاری #جعفر_پوینده #قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در ۲۶اُمین سالگرد قتلهای سیاسی-حکومتی
یاد رهروان راه آزادی، ستمکشتگان کانون نویسندگان ایران، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گرامی میداریم!
بیگمان نابخردی و کوربینی سیاسی است اگر اوضاعی را در نظر نگیریم که قتلهای سیاسی خزان سال ۱۳۷۷ بر زمینهی آن رخ داد. حاکمیت جمهوری اسلامی از پس یک دهه از خونینترین سرکوبهای سیاسی تاریخ معاصر ما در دهه ۱۳۶۰ هزاران تن از گردنفرازترین مبارزان حقطلب این آب و خاک را راهی قتلگاهها کرد، فقط در یک قلم نزدیک به ۵ هزار زندانی حکم گرفتهی کتبسته را طی یک ماه از نو در «دادگاهها»ی یکی-دو دقیقهای محکوم به اعدام کرد و به دار کشید، به سرکوب گسترده و روز به روز زنان برخاست، آپارتاید جنسی را به صورت مذهب مختار حکومتی درآورد و سرانجام با گسترش دامنهی سانسور به هر گوشه و کنار این کشور بلازده آخرین روزنههای آزادی بیان را کور کرد، و بدینگونه به گمان خود پهنهی مبارزهی اجتماعی-سیاسی را از مخالف و منتقد و آزادیخواه تهی کرد. نیمهی دههی ۱۳۷۰ حاکمیت سرمست از پیروزی بر هر آن کس که جرئت مخالفت با یکی از واپسماندهترین حکومتها را به خود داده بود، سایهی مرگزای خود را بر سراسر کشور گسترد و به شکار مخالفان در بیرون از مرزها دست برآورد. در چنین اوضاع و احوالی بود که گروهی از متعهدترین نویسندگان گرد هم آمدند تا به احیای فعالیت یکی از مستقلترین نهادهای آزادیخواه و سانسورستیز سراسر تاریخ ایران، کانون نویسندگان ایران، بپردازند. متن «ما نویسندهایم»، مشهور به «۱۳۴ نویسنده» حاوی مفهومی بود که حاکمیت در سراسر عمر خود کوشیده بود با سرکوبهای بیسابقهی خود آن را از خاطرهها بزداید، و آن کوشش جمعی برای رسیدن به حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی خود بود. واژهی «ما» اسم رمزی بود که بر زبان آوردن آن حکم مخالفت با استبداد و خودکامگی داشت. نخست، در پردهای از ابهام، اما با نشانههای روشن، به تکزنی پرداختند: سعیدی سیرجانی، غفار حسینی، احمد تفضلی، پیروز دوانی، مجید شریف، احمد میرعلایی، حمید و کارون حاجیزاده و دهها تن دیگر در گمنامی به قتل آمدند و آنگاه، شمشیر از رو بسته و بیپرده، نخست دو تن از منتقدان سیاسی، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، را، فقط به جرم نابخشودنی اعلام نظر و مخالفت با سیاستهای حاکم، به فجیعترین وجه سلاخی کردند و سپس در آستانهی نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران در پاییز ۱۳۷۷، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، اعضای سربلند کانون نویسندگان ایران، را به قتلگاه بردند. هنگامی که راز جنایت عوامل امنیتی وزارت اطلاعات از پرده بیرون افتاد و ناگزیر از اعتراف شدند، نخست دادگاهی عَلَم کردند، متهمان را بدون حضور خانوادههای قربانیان جنایت و وکیل خانوادهها در دادگاهی سرهم بندی شده شتابزده «محاکمه» کردند، سپس چندی بعد آنها را به مرخصی و تعطیلات ابدی فرستادند و در عوض وکیل شجاع خانوادههای ستمکشتگان، ناصر زرافشان، را به ۵ سال زندان محکوم کردند و به زندان فرستادند: سنگ را بستند و سگ را رها کردند!
اما چنان که در همهی ۲۶سالی که بر این جنایت تاریخی گذشته است بارها مکرر کردهایم، اگر هزار سال بر این تبهکاری سیاسی-حکومتی بگذرد هرگز از دادخواهی قدمی واپس نخواهیم گذاشت و خواهان روشنشدن همهی ابعاد این جنایتیم و آزادی بیان و مبارزهی بیتخفیف و بیوقفه با سانسور و طلب جامعهای عاری از ستم و آزادیکشی را چون میراث گرانقدر و فراموشنشدنی محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، بکتاش آبتین و سعید سلطانپور به جان پاس خواهیم داشت.
مطابق مرسوم همهساله روز ۱۶ آذر ساعت ۳ عصر بر مزار جانباختگان راه آزادی در امامزاده طاهر کرج گرد میآییم و مزار محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را گلباران میکنیم.
کانون نویسندگان ایران
۱۵ آذر ۱۴۰۳
#کانون_نویسندگان_ایران #محمد_مختاری #جعفر_پوینده #قتل_های_زنجیره_ای #دادخواهی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفحه بنیاد بکتاس آبتین، به مناسبت ۲۵ آذر ماه، تولد ۵۰ سالگی بکتاش آبتین ،هنرمند و ستمکشتهی راه آزادی این ویدیو را منتشر کرده و نوشته:
در فیلم کوتاهی که از او به یادگار مانده، میبینیم هنگام رفتن به وزارت اطلاعات برای بازجویی در خصوص فیلمهایش، با چه طنّازی، اقتدارِ پوشالیِ نهادهای امنیتیِ رژیم رو به سُخره میگیرد!
او میگوید «برای شما اطلاعاته، برای ما کیهان بچهها هم نیست!»
مثل تمامی آنچه از او به یادگار مانده، صمیمی، با لبانی خندان و گامهایی استوار...
افسوس که جای خالی هنرمندانی چنین متعهد و آزاده، به آسانی پُر نخواهد شد...
راهش پر رهرو
ـ ما فراموش نمیکنیم جمهوری اسلامی یک نویسنده بیگناه را زندانی کرد و او را که بیمار بود در زندان نگاه داشت و با اکراه به بیمارستان منتقل کرد و در بیمارستان نیز پای او با زنجیر و بند بست تا جایی که همسرش به پای او پماد میمالید و آخر در همان بیمارستان، بکتاش آبتین از میان ما رفت در حالی که تازه میانسال شده بود.
ما فراموش نمیکنیم شما بکتاش آبتین را یک شاعر را کشتید!
پیشتر در سال ۱۴۰۰ در کلاب هاوس برنامههای درباره بکتاش آبتین با حضور آرش صادقی، مدافع حقوق بشر، و امیرسالار داودی، وکیل و مدافع حقوق بشر، و جمعی از کنشگران برگزار کردیم..
فایل کامل برنامه را در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/o15NnaJWLIg
کاش بکتاش امروز زنده بود و برای شهامت جوانان ایران شعر میسرود....
#بکتاش_آبتین
#بنیاد_بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در فیلم کوتاهی که از او به یادگار مانده، میبینیم هنگام رفتن به وزارت اطلاعات برای بازجویی در خصوص فیلمهایش، با چه طنّازی، اقتدارِ پوشالیِ نهادهای امنیتیِ رژیم رو به سُخره میگیرد!
او میگوید «برای شما اطلاعاته، برای ما کیهان بچهها هم نیست!»
مثل تمامی آنچه از او به یادگار مانده، صمیمی، با لبانی خندان و گامهایی استوار...
افسوس که جای خالی هنرمندانی چنین متعهد و آزاده، به آسانی پُر نخواهد شد...
راهش پر رهرو
ـ ما فراموش نمیکنیم جمهوری اسلامی یک نویسنده بیگناه را زندانی کرد و او را که بیمار بود در زندان نگاه داشت و با اکراه به بیمارستان منتقل کرد و در بیمارستان نیز پای او با زنجیر و بند بست تا جایی که همسرش به پای او پماد میمالید و آخر در همان بیمارستان، بکتاش آبتین از میان ما رفت در حالی که تازه میانسال شده بود.
ما فراموش نمیکنیم شما بکتاش آبتین را یک شاعر را کشتید!
پیشتر در سال ۱۴۰۰ در کلاب هاوس برنامههای درباره بکتاش آبتین با حضور آرش صادقی، مدافع حقوق بشر، و امیرسالار داودی، وکیل و مدافع حقوق بشر، و جمعی از کنشگران برگزار کردیم..
فایل کامل برنامه را در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/o15NnaJWLIg
کاش بکتاش امروز زنده بود و برای شهامت جوانان ایران شعر میسرود....
#بکتاش_آبتین
#بنیاد_بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها تشنهی خون ما بودند و
ما
تشنهی آزادی
رویارویی ما در جغرافیایی این چنین بود
#بکتاش_آبتین
طرح از شهرزاد
@artdeshaz
ـ ما فراموش نمیکنیم جمهوری اسلامی یک نویسنده بیگناه را زندانی کرد و او را که بیمار بود در زندان نگاه داشت و با اکراه به بیمارستان منتقل کرد و در بیمارستان نیز پای او با زنجیر و بند بست تا جایی که همسرش به پای او پماد میمالید و آخر در همان بیمارستان، بکتاش آبتین از میان ما رفت در حالی که تازه میانسال شده بود.
ما فراموش نمیکنیم شما بکتاش آبتین را یک شاعر را کشتید!
به گفته برخی زندانیان سیاسی، هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، بعد مرگ بکتاش آبتین گفت «اگه با من بود دونه دونه شمارو مینداختم یه اندرزگاه، از امکانات پزشکی هم دور میموندین، حتما نباید با طناب دار و گلوله شمارو کشت راههای بهتری هم هست مثل دور نگه داشتن از امکانات پزشکی و درمانی»
پیشتر در سال ۱۴۰۰ در کلاب هاوس برنامههای درباره بکتاش آبتین با حضور آرش صادقی، مدافع حقوق بشر، و امیرسالار داودی، وکیل و مدافع حقوق بشر، و جمعی از کنشگران برگزار کردیم..
فایل کامل برنامه را در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/o15NnaJWLIg
کاش بکتاش امروز زنده بود و برای شهامت جوانان ایران شعر میسرود....
#بکتاش_آبتین
#بنیاد_بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ما
تشنهی آزادی
رویارویی ما در جغرافیایی این چنین بود
#بکتاش_آبتین
طرح از شهرزاد
@artdeshaz
ـ ما فراموش نمیکنیم جمهوری اسلامی یک نویسنده بیگناه را زندانی کرد و او را که بیمار بود در زندان نگاه داشت و با اکراه به بیمارستان منتقل کرد و در بیمارستان نیز پای او با زنجیر و بند بست تا جایی که همسرش به پای او پماد میمالید و آخر در همان بیمارستان، بکتاش آبتین از میان ما رفت در حالی که تازه میانسال شده بود.
ما فراموش نمیکنیم شما بکتاش آبتین را یک شاعر را کشتید!
به گفته برخی زندانیان سیاسی، هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، بعد مرگ بکتاش آبتین گفت «اگه با من بود دونه دونه شمارو مینداختم یه اندرزگاه، از امکانات پزشکی هم دور میموندین، حتما نباید با طناب دار و گلوله شمارو کشت راههای بهتری هم هست مثل دور نگه داشتن از امکانات پزشکی و درمانی»
پیشتر در سال ۱۴۰۰ در کلاب هاوس برنامههای درباره بکتاش آبتین با حضور آرش صادقی، مدافع حقوق بشر، و امیرسالار داودی، وکیل و مدافع حقوق بشر، و جمعی از کنشگران برگزار کردیم..
فایل کامل برنامه را در یوتیوب بشنوید:
https://youtu.be/o15NnaJWLIg
کاش بکتاش امروز زنده بود و برای شهامت جوانان ایران شعر میسرود....
#بکتاش_آبتین
#بنیاد_بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به من نخندین آدمای خوشبخت
منم یه روزی، روزگاری داشتم...
از صفحه مسعود احمدی شامکانی
کامل این مستند سینمایی(رویای دم صبح) را میتوانید در یوتیوب و آپارات ببینید...
کودکهمسری، به ازدواج افرادی زیر ۱۸ سال اطلاق میشود و در بسیاری از جوامع، بهویژه در مناطق کمدرآمد و با سطح تحصیلات پایین، رواج دارد. این پدیده میتواند پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی متعددی برای دختران نوجوان بههمراه داشته باشد.
دختران نوجوان بهدلیل نارساییهای فیزیکی و عدم بلوغ کامل جسمی، در مواجهه با بارداری و زایمان در سنین پایین با خطرات جدی مواجه میشوند. این خطرات شامل زایمانهای زودرس، عوارض حین زایمان و حتی مرگومیر مادران جوان است. همچنین، این دختران در معرض بیماریهای مقاربتی و عفونتهای رحمی قرار دارند.
ازدواج زودهنگام میتواند منجر به بروز اختلالات روانی نظیر افسردگی، اضطراب و اختلالات خلقی در دختران نوجوان شود. این افراد بهدلیل فشارهای ناشی از مسئولیتهای زناشویی و خانوادگی، ممکن است دچار احساس بیقدرتی و ناامیدی شوند که در برخی موارد به افکار خودکشی منجر میشود.
تحقیقات نشان میدهد دخترانی که در سنین پایین ازدواج میکنند، بهدلیل مواجهه با مشکلات روانی و اجتماعی، در معرض خطر بیشتری برای گرایش به اعتیاد قرار دارند. افسردگی و احساس ناتوانی میتواند آنها را بهسوی مصرف مواد مخدر سوق دهد تا بهطور موقت از مشکلات فرار کنند.
متاسفانه در ایران، قوانین و باورهای مذهبی و ایدئولوزیک حکومت، راه را برای ازدواج کودکان که نوعی بهرهکشی جنسی از دختربچهها است باز میگذارد و زمینهساز آسیبهای اجتماعی بسیاری میشود.
مرتبط
کودکی ممنوع! نگاهی به «کودک-همسری» و «کودک-سربازی»، اثر نیره انصاری
https://tavaana.org/child-marriage-child-soldier/
ازدواج کودکان؛ کابوس دختربچهها در نبود حاکمیت قانون
https://tavaana.org/child-not-bride/
کودکهمسری یک جنایت مذهبی ست
https://tavaana.org/religious-crime/
کودکهمسری و نقش تخریبی حکومت در ایران
https://tavaana.org/child_marriage_in_iran/
#رویای_دم_صبح #مهرداد_اسکویی #کانون_اصلاح_و_تربیت_شهر_زیبا #کانون_اصلاح_و_تربیت #کانون_اصلاح #شهر_زیبا #کودک_همسری #ازدواج_کودکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منم یه روزی، روزگاری داشتم...
از صفحه مسعود احمدی شامکانی
کامل این مستند سینمایی(رویای دم صبح) را میتوانید در یوتیوب و آپارات ببینید...
کودکهمسری، به ازدواج افرادی زیر ۱۸ سال اطلاق میشود و در بسیاری از جوامع، بهویژه در مناطق کمدرآمد و با سطح تحصیلات پایین، رواج دارد. این پدیده میتواند پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی متعددی برای دختران نوجوان بههمراه داشته باشد.
دختران نوجوان بهدلیل نارساییهای فیزیکی و عدم بلوغ کامل جسمی، در مواجهه با بارداری و زایمان در سنین پایین با خطرات جدی مواجه میشوند. این خطرات شامل زایمانهای زودرس، عوارض حین زایمان و حتی مرگومیر مادران جوان است. همچنین، این دختران در معرض بیماریهای مقاربتی و عفونتهای رحمی قرار دارند.
ازدواج زودهنگام میتواند منجر به بروز اختلالات روانی نظیر افسردگی، اضطراب و اختلالات خلقی در دختران نوجوان شود. این افراد بهدلیل فشارهای ناشی از مسئولیتهای زناشویی و خانوادگی، ممکن است دچار احساس بیقدرتی و ناامیدی شوند که در برخی موارد به افکار خودکشی منجر میشود.
تحقیقات نشان میدهد دخترانی که در سنین پایین ازدواج میکنند، بهدلیل مواجهه با مشکلات روانی و اجتماعی، در معرض خطر بیشتری برای گرایش به اعتیاد قرار دارند. افسردگی و احساس ناتوانی میتواند آنها را بهسوی مصرف مواد مخدر سوق دهد تا بهطور موقت از مشکلات فرار کنند.
متاسفانه در ایران، قوانین و باورهای مذهبی و ایدئولوزیک حکومت، راه را برای ازدواج کودکان که نوعی بهرهکشی جنسی از دختربچهها است باز میگذارد و زمینهساز آسیبهای اجتماعی بسیاری میشود.
مرتبط
کودکی ممنوع! نگاهی به «کودک-همسری» و «کودک-سربازی»، اثر نیره انصاری
https://tavaana.org/child-marriage-child-soldier/
ازدواج کودکان؛ کابوس دختربچهها در نبود حاکمیت قانون
https://tavaana.org/child-not-bride/
کودکهمسری یک جنایت مذهبی ست
https://tavaana.org/religious-crime/
کودکهمسری و نقش تخریبی حکومت در ایران
https://tavaana.org/child_marriage_in_iran/
#رویای_دم_صبح #مهرداد_اسکویی #کانون_اصلاح_و_تربیت_شهر_زیبا #کانون_اصلاح_و_تربیت #کانون_اصلاح #شهر_زیبا #کودک_همسری #ازدواج_کودکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سومین سالگرد قتل حکومتی بکتاش آبتین: فریادی خاموش بر خاک و خون آزادی
سومین سالگرد قتل جنایتبار و حکومتی بکتاش آبتین، شاعر آزادیخواه و فیلمساز خلاق و شریف، در حالی بر مزار او برگزار شد که حضور پرشمار نیروهای امنیتی و تلاشهای مداوم آنها برای ثبت تصاویر و فیلم از حاضران، صحنهای تلخ از سرکوب و تلاش برای وحشتآفرینی را به نمایش گذاشت؛ گویی حتی پس از مرگ نیز، آنان از حضور کلمات و تکرار نام شاعر در هراساند.
در این مراسم، بیانیهی رسمی کانون نویسندگان ایران که به مناسبت قتل عمدی این عضو برجستهی کانون تنظیم شده بود، قرائت شد. بیانیهای که هر واژهاش حکایت از جنایتی تاریخی داشت؛ جنایتی که نه تنها مرگی فیزیکی، بلکه تلاشی برای به زانو درآوردن روح آزادی و قلم بود.
ناصر زرافشان، وکیل و مدافع حقوق بشر عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان، با سخنانی صریح در این مراسم حضور یافت و دربارهی ابعاد هولناک این جنایت و ضرورت دادخواهی سخن گفت.
در ادامه، دو نفر از حاضران اشعاری را قرائت کرده و شعرهایی از بکتاش آبتین خوانده شد و فضای مزار گلباران شده این هنرمند آزادی خواه، آکنده از طنین واژههایی شد که آبی بر خوابگه مورچگان بودند.
آرمان کاظمی، برادر این شاعر و فیلمساز، در ادامه سخن گفت. او از اهمیت تداوم دادخواهی و پایبندی به آرمانهای بکتاش گفت.
حاضران در این برنامه، یاد بکتاش را گرامی داشتند؛ کسی که با مرگ خود، نماد مقاومت و آزادی خواهی شد.
قتل و مقاومت شریف شاعر بر این خاک، همواره فریاد خواهد زد: "ایستاده میمیریم، اما برابر ظلم، ظالم و سرکوبگر زانو نمیزنیم."»
از اینستاگرام بنیاد بکتاش آبتین
#بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سومین سالگرد قتل جنایتبار و حکومتی بکتاش آبتین، شاعر آزادیخواه و فیلمساز خلاق و شریف، در حالی بر مزار او برگزار شد که حضور پرشمار نیروهای امنیتی و تلاشهای مداوم آنها برای ثبت تصاویر و فیلم از حاضران، صحنهای تلخ از سرکوب و تلاش برای وحشتآفرینی را به نمایش گذاشت؛ گویی حتی پس از مرگ نیز، آنان از حضور کلمات و تکرار نام شاعر در هراساند.
در این مراسم، بیانیهی رسمی کانون نویسندگان ایران که به مناسبت قتل عمدی این عضو برجستهی کانون تنظیم شده بود، قرائت شد. بیانیهای که هر واژهاش حکایت از جنایتی تاریخی داشت؛ جنایتی که نه تنها مرگی فیزیکی، بلکه تلاشی برای به زانو درآوردن روح آزادی و قلم بود.
ناصر زرافشان، وکیل و مدافع حقوق بشر عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان، با سخنانی صریح در این مراسم حضور یافت و دربارهی ابعاد هولناک این جنایت و ضرورت دادخواهی سخن گفت.
در ادامه، دو نفر از حاضران اشعاری را قرائت کرده و شعرهایی از بکتاش آبتین خوانده شد و فضای مزار گلباران شده این هنرمند آزادی خواه، آکنده از طنین واژههایی شد که آبی بر خوابگه مورچگان بودند.
آرمان کاظمی، برادر این شاعر و فیلمساز، در ادامه سخن گفت. او از اهمیت تداوم دادخواهی و پایبندی به آرمانهای بکتاش گفت.
حاضران در این برنامه، یاد بکتاش را گرامی داشتند؛ کسی که با مرگ خود، نماد مقاومت و آزادی خواهی شد.
قتل و مقاومت شریف شاعر بر این خاک، همواره فریاد خواهد زد: "ایستاده میمیریم، اما برابر ظلم، ظالم و سرکوبگر زانو نمیزنیم."»
از اینستاگرام بنیاد بکتاش آبتین
#بکتاش_آبتین
#کانون_نویسندگان_ایران #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech