مسعود جامعی، متهم سیاسی، بیش از ۱۳ ماه است که به صورت بلاتکلیف در زندان شیبان اهواز زندانی است.
او که ۴۷ سال دارد، به بیماری سرطان معده مبتلا شده و کماکان از دریافت رسیدگی مناسب پزشکی محروم بوده است.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی، به «هرانا» گفت:
«آقای جامعی از بیماریهای سرطان معده، کبد و فشار خون رنج میبرد. او با وجود نیاز به درمان، از رسیدگی تخصصی پزشکی و اعزام به مراکز درمانی محروم مانده است.»
مسعود جامعی پیشتر در دادسرا از بابت اتهام «افساد فی الارض»، «عضویت در گروههای مخالف نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» تفهیم اتهام شده بود؛ اما تاکنون دادگاهی برای او تشکیل نشده است.
این متهم سیاسی در تاریخ ۱۰ مردادماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در اهواز بازداشت شد.
از این متهم سیاسی حتی عکسی هم منتشر نشده است.
صدای زندانیان باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مسعود_جامعی
#زندان_شیبان_اهواز
#زندانیان
@Tavaana_TavaanaTech
او که ۴۷ سال دارد، به بیماری سرطان معده مبتلا شده و کماکان از دریافت رسیدگی مناسب پزشکی محروم بوده است.
یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این متهم سیاسی، به «هرانا» گفت:
«آقای جامعی از بیماریهای سرطان معده، کبد و فشار خون رنج میبرد. او با وجود نیاز به درمان، از رسیدگی تخصصی پزشکی و اعزام به مراکز درمانی محروم مانده است.»
مسعود جامعی پیشتر در دادسرا از بابت اتهام «افساد فی الارض»، «عضویت در گروههای مخالف نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» تفهیم اتهام شده بود؛ اما تاکنون دادگاهی برای او تشکیل نشده است.
این متهم سیاسی در تاریخ ۱۰ مردادماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در اهواز بازداشت شد.
از این متهم سیاسی حتی عکسی هم منتشر نشده است.
صدای زندانیان باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مسعود_جامعی
#زندان_شیبان_اهواز
#زندانیان
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایوب غیبیپور، زندانی سیاسی متولد ۱۳۷۳ در اعتراضات ۱۴۰۱ به اتهام محاربه به ۱۰ سال حبس در تبعید در زندان کرمان محکوم شده، همچنین یک سال حبس تعزیری به اتهام ارتباط با شبکههای معاند به او دادهاند، او در این ویدئو که در اینستاگرامش منتشر کرده میگوید که در دوره بازداشت قبلی در زندان شیبان اهواز بیمار شده و هنوز در حال درمان است.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشته:
«این حکم از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب اهواز صادر شده و پس اعتراض من به کمک وکلای محترم به دیوان عالی کشور رسید و بار اول که با فرجام خواهی وکیل پیشین من آقای پرویز محمدحسینی موفق شد که نقض شود اما همان حکم دوباره صادرشد و اینبار در همان دادگاه و همان قاضی تایید شد سوال من اینجاست چگونه این حکم برای بار اول نقض میشود اما برای بار دوم با همان اتهامات با همان اظهارات با همان قاضی و شعبه تایید میشود؟ آیا مافیایی پشت پرده این احکام قراردارد؟چگونه قرارگاه ابالفضل برای تغییر نظر قاضی پس از نقض این حکم میتواند به پرونده دسترسی یابد؟آیا اسرار بر اجرای این حکم پس از دوبار صدور قضیه ای دارد؟
هموطن صدای من باش همانگونه که من روزی درخیابان صدای شما بودم🙏❤️»
#ایوب_غیبی_پور #زندان_شیبان #زندان #زندانی_سیاسی #تبعید #اهواز #آسیب_دیده #کرمان #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشته:
«این حکم از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب اهواز صادر شده و پس اعتراض من به کمک وکلای محترم به دیوان عالی کشور رسید و بار اول که با فرجام خواهی وکیل پیشین من آقای پرویز محمدحسینی موفق شد که نقض شود اما همان حکم دوباره صادرشد و اینبار در همان دادگاه و همان قاضی تایید شد سوال من اینجاست چگونه این حکم برای بار اول نقض میشود اما برای بار دوم با همان اتهامات با همان اظهارات با همان قاضی و شعبه تایید میشود؟ آیا مافیایی پشت پرده این احکام قراردارد؟چگونه قرارگاه ابالفضل برای تغییر نظر قاضی پس از نقض این حکم میتواند به پرونده دسترسی یابد؟آیا اسرار بر اجرای این حکم پس از دوبار صدور قضیه ای دارد؟
هموطن صدای من باش همانگونه که من روزی درخیابان صدای شما بودم🙏❤️»
#ایوب_غیبی_پور #زندان_شیبان #زندان #زندانی_سیاسی #تبعید #اهواز #آسیب_دیده #کرمان #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گزارشی از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی بند ۸ زندان شیبان
در پی اعتصاب «سهشنبههای نه به اعدام»، فشارها و محدودیتها بر زندانیان بند ۸ زندان شیبان به طرز چشمگیری افزایش یافته است. تازهترین اطلاعات حاکی از اعمال محدودیتهای شدید در ارتباطات، تغذیه و خدمات پزشکی برای این زندانیان است.
کاهش امکانات ارتباطی
تعداد تلفنهای موجود در بند ۸ که پیشتر ۶ دستگاه برای ۱۸۰ زندانی بود، به یک دستگاه کاهش یافته است. این اقدام به عنوان یک فشار روانی بر زندانیان تلقی میشود و به آنها هشدار داده شده که همین یک دستگاه نیز به زودی جمعآوری شده و ارتباط با بیرون به طور کامل قطع خواهد شد.
محدودیتهای غذایی
تمامی اجاقهای گاز از بند ۸ جمعآوری شدهاند. پیش از این، زندانیان میتوانستند شام خود را تهیه کنند، اما اکنون با این محدودیت، امکان تهیه غذای شخصی به شدت کاهش یافته است. کیفیت غذای زندان، بهویژه وعده شام، بسیار پایین است و زندانیان عملاً وابسته به تهیه غذای شخصی بودند.
کاهش خدمات پزشکی
رسیدگیهای پزشکی که پیشتر نیز محدود بود، اکنون تقریباً به صفر رسیده است. زندانیان از نبود پیگیری درمانی رنج میبرند و این موضوع میتواند سلامت آنها را بهطور جدی تهدید کند.
افزایش فشار روانی
طبق اظهارات خود زندانیان، این فشارها به ویژه پس از انتشار اخبار اخیر از زندان شیبان تشدید شده است. به نظر میرسد این اقدامات برای جلوگیری از اطلاعرسانی و ارسال اخبار به بیرون طراحی شدهاند و فشار روانی شدیدی بر زندانیان اعمال میکنند.
وضعیت نگرانکننده زندانیان بند ۸ زندان شیبان نشان از افزایش فشارها و محدودیتهای شدید در حوزه ارتباطات، تغذیه و بهداشت دارد، که سلامت و حقوق انسانی آنان را به طور جدی تهدید میکند.
از ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر
#زندان_شیبان #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام #نه_به_اعدام #حقوق_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گزارشی از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی بند ۸ زندان شیبان
در پی اعتصاب «سهشنبههای نه به اعدام»، فشارها و محدودیتها بر زندانیان بند ۸ زندان شیبان به طرز چشمگیری افزایش یافته است. تازهترین اطلاعات حاکی از اعمال محدودیتهای شدید در ارتباطات، تغذیه و خدمات پزشکی برای این زندانیان است.
کاهش امکانات ارتباطی
تعداد تلفنهای موجود در بند ۸ که پیشتر ۶ دستگاه برای ۱۸۰ زندانی بود، به یک دستگاه کاهش یافته است. این اقدام به عنوان یک فشار روانی بر زندانیان تلقی میشود و به آنها هشدار داده شده که همین یک دستگاه نیز به زودی جمعآوری شده و ارتباط با بیرون به طور کامل قطع خواهد شد.
محدودیتهای غذایی
تمامی اجاقهای گاز از بند ۸ جمعآوری شدهاند. پیش از این، زندانیان میتوانستند شام خود را تهیه کنند، اما اکنون با این محدودیت، امکان تهیه غذای شخصی به شدت کاهش یافته است. کیفیت غذای زندان، بهویژه وعده شام، بسیار پایین است و زندانیان عملاً وابسته به تهیه غذای شخصی بودند.
کاهش خدمات پزشکی
رسیدگیهای پزشکی که پیشتر نیز محدود بود، اکنون تقریباً به صفر رسیده است. زندانیان از نبود پیگیری درمانی رنج میبرند و این موضوع میتواند سلامت آنها را بهطور جدی تهدید کند.
افزایش فشار روانی
طبق اظهارات خود زندانیان، این فشارها به ویژه پس از انتشار اخبار اخیر از زندان شیبان تشدید شده است. به نظر میرسد این اقدامات برای جلوگیری از اطلاعرسانی و ارسال اخبار به بیرون طراحی شدهاند و فشار روانی شدیدی بر زندانیان اعمال میکنند.
وضعیت نگرانکننده زندانیان بند ۸ زندان شیبان نشان از افزایش فشارها و محدودیتهای شدید در حوزه ارتباطات، تغذیه و بهداشت دارد، که سلامت و حقوق انسانی آنان را به طور جدی تهدید میکند.
از ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر
#زندان_شیبان #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام #نه_به_اعدام #حقوق_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت شکنجه در بازداشتگاه پلیس؛ رنجنامه مختار آلبوشوکه از زندان شیبان
مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز، در نامهای به شرح شکنجههای روحی و جسمیای پرداخته که در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تجربه کرده است.
او با اشاره به فحاشیهای جنسیتی مأموران، روایت میکند که چگونه، با وجود آگاهی از بیماری فتق، ضربات مکرر به ناحیه شکمش وارد شده و این خشونتها به تشدید بیماری و تحمل دردهای شدید منجر شده است. وی که محکوم به حبس ابد است، همچنین از محرومیت خود از درمان ضروری علیرغم تأکید پزشکان سخن گفته و توضیح میدهد که چگونه به جای درمان، با تزریق مسکنهای قوی و مصرف قرص، درد ناشی از بیماری و شکنجه را تحمل میکند.
او که پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود، در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تحت ضربوشتم قرار گرفت.
متن کامل این نامه، عینا در پی میآیند:
«وقتی با حکم ابد و پنج سال، چهارده سال در زندان بمانی؛ دیدن منظره خیابانها، ماشینهای در رفتوآمد، درختهای وسط بلوار و چهرههای مردم که با عجله در آمد و شدند، برای من حکم رفتن به یک تور تفریحی ویژه و دیدن زیباترین مناظر جهان را داشت. برای همین وقتی ۱۵ آذر ۱۴۰۳ من را صدا زدند و در محوطه زندان سوار ماشین کردند، در ابتدا حسی از شوق در وجودم جوانه زد، تا وقتی که با همراهان لباس شخصی که نمیشناختم از در زندان خارج شدیم و نفر جلوئی برگشت و اولین مشت محکم را به صورتم کوبید و به همکارش که کنارم بود گفت «چشمبند و دستبد این بیشرف….را بزنید!»
من در حالی که از شدت درد صورتم را گرفته بودم و در همان حال که دو مامور کناری، دستانم را برای زدن دستبند از روی صورتم کشیده و با فشار و خشونت به پشتم میپیچاندند, و نیز در حالی که آخرین رد مناظر بیرون زندان از مقابل چشمانم میگذشت، با زدن چشمبند با تاریکی مطلق مواجه شده و از خاطرم گذشت که«مختار قرار نیست به تور تفریحی بروی و احتمالا خبری از دیدن بلوار، درخت، ماشین و چهرههای مردم رهگذر نخواهد بود!» اما هرگز فکر آن حجم از داغ و درفش و شکنجه را هم نمیکردم آنهم پس از ۱۴ سال زندانی بودن!
داشتم خودم را دلداری میدادم که:« من چهارده سال است زندانی هستم، با حکم ابد و البته به جرم ناکرده!، دیگر بیشتر از این چه میخواهند که قصد آزارم را داشته باشند!؟» در همین فکرها بودم که مشتی محکم به پائین شکمم زدند که از درد به خود پیچیده و حواسم نبود که گفتم:« من بیماری فتق شدیدی دارم نزنید لطفا!» مأمور کنار دستی که گوئی با شنیدن این حرف من احساسات سادیستیکش به غلیان آمده بود با پوزخندی گفت:”خوب چه بهتر!” و با فحاشی رکیک جنسی ادامه داد که:” که فتق داری! بلائی سرت بیارم که فتقت یادت بره” و باز با تمام قدرت با مشت به زیر شکمم ضربه زد. در طول مسیر تا به بازداشتگاهشان برسیم، با فحاشیهای رکیک جنسی به مادر، خواهر و خانوادهام چنان آزارم دادند که درد مشت و سیلی زدنشان را کمتر متوجه میشدم. چند روز در بازداشتگاهی که بعدا فهمیدم متعلق به پلیس فتای اهواز است، به شدت شکنجه شدم.
نمیدانم چند روز گذشته بود که از شدت ضربات مشت و لگد که تعمدا بیشتر به زیر شکمم میزدند، از هوش رفتم؛ روی تخت بیمارستان و در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده بودم، به هوش آمدم و متوجه شدم، شخصی که احتمالا پزشک بود، دارد به مامورها اصرار و گاهی التماس میکند که:« این بیماری شدید فتق دارد و احتمال پارهشدن فتقش زیاد است، باید اینجا بماند و فوری عملش کنیم.» مأمورهای لباس شخصی گوئی دکتر با دیوار حرف زده، بدون اینکه پاسخی دهند، آمدند و بعد از زدن دستبند از پشت و چشمبند من را کشان کشان از تخت بیمارستان به شکنجهگاهشان بازگرداندند.
این شکنجه شدن، همراه با فحاشیهای رکیک جنسی به خانوادهام و بیهوشی دوباره و بردن به بیمارستان، اصرار دکتر به بستری و عمل فوری و بیتوجهی مأموران، یکبار دیگر تکرار شد. در حالی که من کلا در اعتصاب بودم، تا زمانی که به زندان شیبان اهواز بازگردانده شدم. همه این رفتارهای غیرانسانی برای این بود که اسم من را در لیست تلفنهای گوشی شخصی که بازداشتشده دیده بودند، من که چهارده سال است زندانی خودشان هستم!
وقتی به بند برگشتم اول فکر کردم بیش از یکی دو ماه است که من را بردهاند و همبندیها یادآور شدند که ۱۲ روز پیش تو را بردند، یعنی از ۱۵ تا ۲۷ آذر! الان که یک ماه از آن روزها میگذرد، احساس میکنم حفرهای عمیق در وجودم ایجاد شده!، نه به دلیل شکنجه فیزیکی، بلکه شکنجه و آزار روحی با فحاشیهای جنسی مکررشان به عزیزانم، حفرهای که هرگز پر نخواهد شد.
مختار آلبوشوکه، دیماه ۱۴۰۳″
اطلاعات بیشتر
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #زندان_شیبان_اهواز #شکنحه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز، در نامهای به شرح شکنجههای روحی و جسمیای پرداخته که در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تجربه کرده است.
او با اشاره به فحاشیهای جنسیتی مأموران، روایت میکند که چگونه، با وجود آگاهی از بیماری فتق، ضربات مکرر به ناحیه شکمش وارد شده و این خشونتها به تشدید بیماری و تحمل دردهای شدید منجر شده است. وی که محکوم به حبس ابد است، همچنین از محرومیت خود از درمان ضروری علیرغم تأکید پزشکان سخن گفته و توضیح میدهد که چگونه به جای درمان، با تزریق مسکنهای قوی و مصرف قرص، درد ناشی از بیماری و شکنجه را تحمل میکند.
او که پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود، در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تحت ضربوشتم قرار گرفت.
متن کامل این نامه، عینا در پی میآیند:
«وقتی با حکم ابد و پنج سال، چهارده سال در زندان بمانی؛ دیدن منظره خیابانها، ماشینهای در رفتوآمد، درختهای وسط بلوار و چهرههای مردم که با عجله در آمد و شدند، برای من حکم رفتن به یک تور تفریحی ویژه و دیدن زیباترین مناظر جهان را داشت. برای همین وقتی ۱۵ آذر ۱۴۰۳ من را صدا زدند و در محوطه زندان سوار ماشین کردند، در ابتدا حسی از شوق در وجودم جوانه زد، تا وقتی که با همراهان لباس شخصی که نمیشناختم از در زندان خارج شدیم و نفر جلوئی برگشت و اولین مشت محکم را به صورتم کوبید و به همکارش که کنارم بود گفت «چشمبند و دستبد این بیشرف….را بزنید!»
من در حالی که از شدت درد صورتم را گرفته بودم و در همان حال که دو مامور کناری، دستانم را برای زدن دستبند از روی صورتم کشیده و با فشار و خشونت به پشتم میپیچاندند, و نیز در حالی که آخرین رد مناظر بیرون زندان از مقابل چشمانم میگذشت، با زدن چشمبند با تاریکی مطلق مواجه شده و از خاطرم گذشت که«مختار قرار نیست به تور تفریحی بروی و احتمالا خبری از دیدن بلوار، درخت، ماشین و چهرههای مردم رهگذر نخواهد بود!» اما هرگز فکر آن حجم از داغ و درفش و شکنجه را هم نمیکردم آنهم پس از ۱۴ سال زندانی بودن!
داشتم خودم را دلداری میدادم که:« من چهارده سال است زندانی هستم، با حکم ابد و البته به جرم ناکرده!، دیگر بیشتر از این چه میخواهند که قصد آزارم را داشته باشند!؟» در همین فکرها بودم که مشتی محکم به پائین شکمم زدند که از درد به خود پیچیده و حواسم نبود که گفتم:« من بیماری فتق شدیدی دارم نزنید لطفا!» مأمور کنار دستی که گوئی با شنیدن این حرف من احساسات سادیستیکش به غلیان آمده بود با پوزخندی گفت:”خوب چه بهتر!” و با فحاشی رکیک جنسی ادامه داد که:” که فتق داری! بلائی سرت بیارم که فتقت یادت بره” و باز با تمام قدرت با مشت به زیر شکمم ضربه زد. در طول مسیر تا به بازداشتگاهشان برسیم، با فحاشیهای رکیک جنسی به مادر، خواهر و خانوادهام چنان آزارم دادند که درد مشت و سیلی زدنشان را کمتر متوجه میشدم. چند روز در بازداشتگاهی که بعدا فهمیدم متعلق به پلیس فتای اهواز است، به شدت شکنجه شدم.
نمیدانم چند روز گذشته بود که از شدت ضربات مشت و لگد که تعمدا بیشتر به زیر شکمم میزدند، از هوش رفتم؛ روی تخت بیمارستان و در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده بودم، به هوش آمدم و متوجه شدم، شخصی که احتمالا پزشک بود، دارد به مامورها اصرار و گاهی التماس میکند که:« این بیماری شدید فتق دارد و احتمال پارهشدن فتقش زیاد است، باید اینجا بماند و فوری عملش کنیم.» مأمورهای لباس شخصی گوئی دکتر با دیوار حرف زده، بدون اینکه پاسخی دهند، آمدند و بعد از زدن دستبند از پشت و چشمبند من را کشان کشان از تخت بیمارستان به شکنجهگاهشان بازگرداندند.
این شکنجه شدن، همراه با فحاشیهای رکیک جنسی به خانوادهام و بیهوشی دوباره و بردن به بیمارستان، اصرار دکتر به بستری و عمل فوری و بیتوجهی مأموران، یکبار دیگر تکرار شد. در حالی که من کلا در اعتصاب بودم، تا زمانی که به زندان شیبان اهواز بازگردانده شدم. همه این رفتارهای غیرانسانی برای این بود که اسم من را در لیست تلفنهای گوشی شخصی که بازداشتشده دیده بودند، من که چهارده سال است زندانی خودشان هستم!
وقتی به بند برگشتم اول فکر کردم بیش از یکی دو ماه است که من را بردهاند و همبندیها یادآور شدند که ۱۲ روز پیش تو را بردند، یعنی از ۱۵ تا ۲۷ آذر! الان که یک ماه از آن روزها میگذرد، احساس میکنم حفرهای عمیق در وجودم ایجاد شده!، نه به دلیل شکنجه فیزیکی، بلکه شکنجه و آزار روحی با فحاشیهای جنسی مکررشان به عزیزانم، حفرهای که هرگز پر نخواهد شد.
مختار آلبوشوکه، دیماه ۱۴۰۳″
اطلاعات بیشتر
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #زندان_شیبان_اهواز #شکنحه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آغاز ششمین سال حبس مهران قرهباغی، زندانی سیاسی اهل بهبهان
۲۸ دیماه آغاز ششمین سال حبس مهران قرهباغی، زندانی سیاسی ۳۲ ساله اهل بهبهان است. او هماکنون دوران محکومیت خود را در زندان شیبان اهواز سپری میکند.
مهران قرهباغی در ۲۸ دیماه ۱۳۹۸ توسط مأموران اطلاعات سپاه در بهبهان بازداشت و اوایل دیماه ۱۴۰۰ از زندان بهبهان به زندان شیبان اهواز منتقل شد. وی در دوران حبس با مشکلات جدی سلامتی، از جمله بیماریهای قلبی و اختلالات بینایی، مواجه شد. هرچند با دریافت خدمات پزشکی وضعیت جسمانی او بهبود یافت، اما همچنان گاهی از تپش قلب رنج میبرد.
این زندانی سیاسی طی مدت حبس با پروندههای جدیدی مواجه شده است. پیش از سال ۱۳۹۸، از سوی دادگاه انقلاب به اتهام "توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام" به سه سال حبس محکوم شد که دو سال آن اجرایی شد.
اوایل اردیبهشت ۱۴۰۲، در پروندهای مجزا از سوی دادگاه انقلاب ماهشهر به اتهام "عضویت در گروههای مخالف نظام" به شش سال و سه ماه حبس، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال و چهار ماه حبس، و "توهین به رهبری" به دو سال و شش ماه حبس محکوم شد که در مجموع ۱۰ سال و یک ماه حبس تعزیری به او ابلاغ گردید.
در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، مهران قرهباغی در پروندهای دیگر به اتهام "تخریب اموال عمومی" (آتشزدن حوزه علمیه خواهران در بهبهان) به سه سال و شش ماه حبس و به اتهام "اختلال در نظم عمومی" به ۴۵ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد که دو سال از این حکم به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآمد.
مهران قرهباغی، اهل روستای تیلهکوهی از توابع شهرستان بهبهان در استان خوزستان است. وی چند ماه پیش درخواست تجمیع احکام خود را به دیوان عالی کشور ارسال کرده، اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده است.
#مهران_قره_باغی #زندانی_سیاسی #بهبهان #زندان_شیبان_اهواز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۲۸ دیماه آغاز ششمین سال حبس مهران قرهباغی، زندانی سیاسی ۳۲ ساله اهل بهبهان است. او هماکنون دوران محکومیت خود را در زندان شیبان اهواز سپری میکند.
مهران قرهباغی در ۲۸ دیماه ۱۳۹۸ توسط مأموران اطلاعات سپاه در بهبهان بازداشت و اوایل دیماه ۱۴۰۰ از زندان بهبهان به زندان شیبان اهواز منتقل شد. وی در دوران حبس با مشکلات جدی سلامتی، از جمله بیماریهای قلبی و اختلالات بینایی، مواجه شد. هرچند با دریافت خدمات پزشکی وضعیت جسمانی او بهبود یافت، اما همچنان گاهی از تپش قلب رنج میبرد.
این زندانی سیاسی طی مدت حبس با پروندههای جدیدی مواجه شده است. پیش از سال ۱۳۹۸، از سوی دادگاه انقلاب به اتهام "توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام" به سه سال حبس محکوم شد که دو سال آن اجرایی شد.
اوایل اردیبهشت ۱۴۰۲، در پروندهای مجزا از سوی دادگاه انقلاب ماهشهر به اتهام "عضویت در گروههای مخالف نظام" به شش سال و سه ماه حبس، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به یک سال و چهار ماه حبس، و "توهین به رهبری" به دو سال و شش ماه حبس محکوم شد که در مجموع ۱۰ سال و یک ماه حبس تعزیری به او ابلاغ گردید.
در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، مهران قرهباغی در پروندهای دیگر به اتهام "تخریب اموال عمومی" (آتشزدن حوزه علمیه خواهران در بهبهان) به سه سال و شش ماه حبس و به اتهام "اختلال در نظم عمومی" به ۴۵ ضربه شلاق تعزیری محکوم شد که دو سال از این حکم به مدت پنج سال به حالت تعلیق درآمد.
مهران قرهباغی، اهل روستای تیلهکوهی از توابع شهرستان بهبهان در استان خوزستان است. وی چند ماه پیش درخواست تجمیع احکام خود را به دیوان عالی کشور ارسال کرده، اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده است.
#مهران_قره_باغی #زندانی_سیاسی #بهبهان #زندان_شیبان_اهواز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech