آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صفحه اینستاگرام خانوم گوهر عشقی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

#یادبود #خدانور_لجه_ای

من، گوهر عشقی هستم؛ مادری که داغ دیده، مادری که فرزندش را در مسیر عدالت و آزادی از دست داد، و مادری که امروز به یاد خدانور لجه‌ای، جوان دلیر سیستان و بلوچستان است.

خدانور، فرزندی از دل این خاک؛ فرزندی که برای حقش ایستاد، برای آزادی‌اش مبارزه کرد و برای سرزمینش فریاد شد. او را از ما گرفتند، اما نه صدایش خاموش شده و نه راهش گم گشته است. خدانور تنها یک نام نیست؛ او نماد هزاران جوانی است که در سیستان و بلوچستان و سراسر این سرزمین در برابر بی‌عدالتی‌ها سر خم نکردند و قربانی ستم شدند.

مادران این خاک هرگز فرزندان خود را فراموش نمی‌کنند. من، گوهر عشقی، که فرزندم ستار را برای همین آرمان‌ها از دست دادم، امروز خدانور را نیز فرزند خود می‌دانم. خدانور، فرزندی که گرچه خونش بر زمین ریخت، اما راهش هرگز متوقف نخواهد شد. او در قلب من و قلب تمام مادرانی که در مسیر آزادی داغ‌دیده‌اند، زنده است.

این داغ‌ها ما را قوی‌تر کرده‌اند؛ ما مادران زانو نمی‌زنیم. هر فرزند شهیدی، فریادی برای حق و عدالت است.
خدانور جان، نام تو در تاریخ مبارزات این سرزمین خواهد درخشید. راه تو، راه هزاران جوان آزاده است که در سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط کشور، برای آزادی و برابری جان دادند. ما مادران، همچنان ایستاده‌ایم و تا آخرین نفس این مبارزه را ادامه می‌دهیم، برای تو، برای ستار، برای همه‌ی جوانانی که جانشان را در این راه گذاشتند.

هیچ قدرتی نمی‌تواند ما را به سکوت وادار کند. هیچ ظلمی پایدار نخواهد ماند. ما مادران، فریاد رهایی این سرزمین هستیم و خدانورها، ستارها، و تمام جان باختگان راه آزادی، شمع‌هایی هستند که مسیرمان را روشن می‌کنند.

خدانور، فرزند ایران، راهت ادامه دارد.

#گوهر_عشقی
#خدانور_لجه_ای
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
گوهر عشقی، مادر جاویدنام ستار بهشتی، در واکنش به بازداشت مطهره گونه‌ای و افزایش فشارها بر منتقدان حکومت به ویژه دانشگاهیان، از دانشجویان و استادان دانشگاه خواست تا دست به اعتصاب و تحصن بزنند.

متن زیر ساعتی پیش در شبکه‌های اجتماعی خانم گوهر عشقی منتشر شد:

« #سخن_مادر

امروز شنیدم که دختر جوانم، مطهره گونه‌ای، را که پیش‌تر از تحصیل محروم کرده بودند، دستگیر و به زندان مخوف اوین منتقل کرده اند. خامنه‌ای، مستأصل و فرتوت، به هر ریسمانی چنگ می‌زند تا رژیم رو به زوال خود را نجات دهد.

فرزندانم! صدها دانشجو امروز در زندان‌های این حکومت سیاه هستند و صدها دانشجوی شجاع دیگر از تحصیل محروم شده‌اند. این رژیم چنان ضعیف شده که حتی از یک مطلب مجازی هم هراس دارد. چرا دخترم مطهره را اخراج و دستگیر کردند؟ چون یکی دو مطلب کوتاه علیه این رژیم فاسد نوشت و منتشر کرد. آن‌ها حتی تحمل همین مقدار را هم ندارند.

اسرائیل چپ و راست نیروهایشان را هدف قرار می‌دهد و مواضع‌شان را نابود می‌کند، اما آن‌قدر ناتوان‌اند که به جان جوانان ایرانی افتاده‌اند و انتقام شکست‌های مفتضحانه‌شان را از امثال دخترم، مطهره، می‌گیرند! دختران دانشجوی من در دانشگاه‌های سراسر کشور، شما را به #اعتصاب و #تحصن اعتراضی دعوت می‌کنم. در اعتراض به سرکوب رژیم سیاه، اعتصاب کنید و مادر پیرتان را در کنار خود بدانید. این اعتصاب و تحصن باید از دانشجویان دختر و اساتید زن دانشگاه‌ها آغاز شود تا رژیم زن‌ستیز بفهمد با چه نیرویی روبه‌روست. برای سقوط این رژیم به دست شما جوانان آگاه دعا می‌کنم.»


#گوهر_عشقی #نه_به_جمهوری_اسلامی #مطهره_گونه_ای #دانشگاه_در_زنجیر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گوهر خیراندیش در اولین سالگرد قتل داریوش مهرجویی و همسرش که توسط کانون کارگردانان سینمای ایران برگزار شد،
گفت :
سینماگرانی که نیستند، همه تا همیشه حضور دارند و نمی‌توان محوشان کرد.

او سپس متن رضا صائمی (منتقد) را درباره سالگرد قتل مهرجویی و همسرش خواند.

با اشاره به مرگ برخی هنرمندان که به دلیل «لج‌بازی» و نرسیدن به موقع واکسن کرونا از دنیا رفتند، گفت: حتی جان کارگران معدن هم نیست گویا جان انسان ارزشی ندارد.

منبع ویدیو:
ifdg.insta
#داریوش_مهرجویی
#وحیده_محمدی_فر
#گوهر_خیراندیش #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در سالگرد بازداشت جاویدنام ستار بهشتی، مادر و خواهرش کوچه‌شان را گلباران کردند.

سحر بهشتی، خواهر ستار، با انتشار این ویدیو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

«“آبان و آزادی”

صدای قدم‌هایت در این کوچه بن‌بست هنوز قلبم را به آرامش دعوت می‌کند؛ آرامشی از جنس آزادی.

ستار جانم، برادر شجاع من! دوازده سال گذشته از آن زمان که جغد شوم و بدنامی، تو را به خاطر عقیده پاک و رهایی‌بخش برای قشر کارگر و ستمدیده، به مسلخ شکنجه‌گاه‌های بی‌امان برد. دوازده سال از شبی که در این کوچه، صدای قدم‌های استوارت را از ما ربودند.

امروز، به یاد آن روز نهم آبان که تو را دستگیر کردند، این کوچه را گلباران کردیم. مامان گوهر هنوز با حسرت نگاه آخرت و خاطراتی که هرگز محو نمی‌شوند، زنده است و دلش در آتش می‌سوزد.

و در پایان، کلامی دارم با همان جغد سیاه و شوم که بازجویی‌ات کرد: “از آن خانه محقر و مادر پیرم شرم نکردی؟ از این کوچه بن‌بست و باریک شرم نکردی؟”

دنیا دار مکافات است؛ و روز آزادی ایران و ایرانی، بسیار نزدیک."سحر بهشتی"»

ستار بهشتی، کارگر و وبلاگ‌نویسی بود که زیر شکنجه کشته شد.

مرتبط:
ستار بهشتی: «تهدید می‌کنند اطلاع‌رسانی نکنید وگرنه دهانتان را می‌بندیم»

https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/


#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #دادخواهی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
خواهر ستار بهشتی، با یادآوری بازجویی‌های خود و مادرش در پی هجوم ماموران به منزلشان در سه سال پیش، بر تداوم دادخواهی تاکید کرد.

او نوشت:

گناه کبیره‌ای به نام دادخواهی

یازدهم آبان‌ماه است و مادر کنار ما در خانه، خاطرات ستار را مرور می‌کند. قرار نبود مراسمی برگزار شود؛ تنها به رسم خیرات برای اموات تصمیم داشتیم غذایی بین نیازمندان قسمت کنیم تا شاید قلب خودمان آرام بگیرد.

سه سال پیش، مأموران وزارت بی‌اطلاعی و ناامنی ساعت ده‌ونیم شب به خانه‌مان ریختند. یک بازداشت خانوادگی، حتی برای پسران ده و سه‌ساله‌ام نیز حکم بازداشت داشتند. جرممان چه بود؟ اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی و…! جالب اینکه یکی از اتهامات من این بود که “خواهر ستار بهشتی” هستم.

پسرانم از دیدن آن‌همه مأمور در خانه بهت‌زده و ترسیده بودند. مادرم، گوهر وجودم، با سوزدل می‌پرسید: «در خانه دخترم چه می‌خواهید؟ من مادر ستارم، چرا به خانه دخترم حمله کرده‌اید؟ دنبال کامیون مواد مخدر یا اختلاس‌های کلان می‌گردید؟» مادر، با سوز دل، به آن‌ها می‌گفت: «جوانم، پرستارم، ستارم را کشتید و هنوز دست از سر خانواده‌ام برنمی‌دارید. ۱۵۰۰ جوان را در آبان پرپر کردید، حالا ما را هم به رگبار ببندید!»

پس از تفتیش خانه و ضبط گوشی‌ها، ما را به خانه‌های به‌اصطلاح امن خودشان بردند و بازجویی شروع شد. از همه‌چیز و همه‌کس پرسیدند، تهدید کردند و به‌قول خودشان، می‌خواستند “توجیه‌مان” کنند.

گفتم: «ما خانواده مقتول هستیم، اشتباه گرفته‌اید. شما قاتل را رها کرده و به سمت ما حمله‌ور شده‌اید!» می‌گفتند: «سکوت کنید، ادامه ندهید.» و پاسخ مادر این بود: «حتی اگر مرا هم بکشید، تا زنده‌ام سکوت نمی‌کنم.»

آنان تهدید کردند سحر را خواهند کشت. به مادر گفتم: «گوهرم، نترس؛ خون من از خون ستار رنگین‌تر نیست.» پس از ناکامی، تهدید کردند پسرانم را به خطر می‌اندازند.

بازجویی‌ها که تمام شد، از ما خواستند بنویسیم که “توجیه” شدیم. پاسخ دادم: «ما چه کرده‌ایم جز دادخواهی؟ شما باید توجیه شوید که دادخواهی حق خانواده‌ای است که مورد ظلم قرار گرفته و شما باید در کنار آن‌ها باشید، نه اینکه به خانه‌ام هجوم بیاورید.»

آزاد شدیم و به خانه بازگشتیم. هنوز نمی‌دانم چرا دادخواهی در حکومتی که ادعای عدالت
می‌کند، باید جرم محسوب شود؟ مگر نه اینکه عدالت و حق‌طلبی پایه‌های اصلی یک حکومت عادل است؟ چگونه می‌شود که دادخواهی، به‌ویژه برای خانواده‌ای که عزیزش را از دست داده، نه تنها حمایت نمی‌شود، بلکه به عنوان گناهی کبیره تلقی می‌شود؟

وقتی به خانه بازگشتیم، ذهنم پر از سوال بود. پرسش‌هایی که هیچ پاسخی برایشان نیافتم. آیا می‌توان از مادری که فرزندش را از دست داده، انتظار سکوت داشت؟ آیا ما که جز حق‌طلبی و دادخواهی چیزی نخواسته‌ایم، مستحق تهدید و فشاریم؟
برای من و خانواده‌ام، دادخواهی نه یک جرم، بلکه حقی انسانی است؛ حقی که هرگز از آن دست نمی‌کشیم. هر روز که می‌گذرد، به این یقین می‌رسم که حتی اگر مجبور شویم بهای گزافی برای آن بپردازیم، باز هم سکوت نمی‌کنیم. سکوت
نمی‌کنیم؛ چرا که این سکوت یعنی خیانت به خون ستار، خیانت به تمام جوانانی که در برابر بی‌عدالتی ایستادند و جانشان را از دست دادند.
این راه، راه دشواری است. راهی است که با تهدید و وحشت‌افکنی فرش شده، اما من و خانواده‌ام آموخته‌ایم که در برابر ظلم بایستیم، که هیچ تهدیدی نمی‌تواند صدای حقیقت را خاموش کند.
شاید آن‌ها فکر می‌کنند با ترس و تهدید، ما را به سکوت وامی‌دارند، اما نمی‌دانند که هر تهدیدی که به ما وارد می‌شود، شعله دادخواهی‌مان را پررنگ‌تر و عزممان را راسخ‌تر می‌کند. هر لحظه از دست دادن عزیز، هر لحظه از رنجی که متحمل شدیم، به ما یادآوری می کند که این راهی نیست که بتوان از آن بازگشت.
ما تا آخرین نفس دادخواه خواهیم ماند، برای ستار، برای همه کسانی که در این راه جانشان را فدا کردند و برای روزی که در آن، عدالت و حقیقت در این سرزمین به جایگاه شایسته‌شان برسند."سحر بهشتی"


#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوهر عشقی، مادر جاویدنام ستار بهشتی، کارگر و وبلاگ‌نویسی که زیر شکنجه کشته شد، به مناسبت سالگرد جان‌باختن فرزندش، ضمن انتشار ویدیویی بر تداوم راه ستار تا سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید کرد.

«سالگرد ستار من است، تا زنده‌ام صدای ستار خواهم بود و می‌دانم اگر نباشم، از خون پاک ستار، هزاران ستار روییده است. شما فرزندانم ستار را زنده نگه می‌دارید و علیه حکومت سیاه و فرتوت جمهوری اسلامی، تا روز قشنگ آزادی به این مبارزه بزرگ و بی امان ادامه خواهید داد. خون ستار و ستارها بیهوده بر زمین نریخته است. خاک ایران ،شاهد جانفشانی‌ها فداکاری‌های بسیاری است و یقین دارم هر قطره این خون های پاک، سنگفرش راه آزادی و سعادت همه ما خواهد بود .مادر دادخواه و داغدار شما

گوهر عشقی»

ستار بهشتی؛ سطرهایی سرخ با پایانی سیاه
https://tavaana.org/sattar_beheshti/
ستار بهشتی: «تهدید می‌کنند اطلاع‌رسانی نکنید وگرنه دهانتان را می‌بندیم»
https://tavaana.org/satar-beheshti-letter/

#گوهر_عشقی #ستار_بهشتی #دادخواهی #نه_به_جمهوری‌_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر، خواهر جاویدنام ستار بهشتی، در دوازدهمین سالگرد کشته شدن برادرش، ضمن انتشار ویدیویی از تصاویر حضورش بر سر مزار او، نوشت:

«“هیچ ظلمی جاودانه نیست، و هیچ دیکتاتوری در برابر اراده‌ آزادی‌خواهان تاب نمی‌آورد؛ آزادی از آنِ کسانی است که بهایش را با عشق و ایمان پرداختند.”

شکنجه‌ای به وسعت دوازده سال

امروز سیزدهم آبان است؛ دوازده سال از قتل برادر شجاعم، ستار، می‌گذرد. دوازده سالی که هر لحظه‌اش در فکر گذشت، در اندیشه‌ی آنکه در آن چهار روز بازداشت چه بر تو گذشت که غم و دردش در تن و جانمان ریشه دوانده است. ستارجان، بازجویت، آن کفتار بی‌رحم، می‌گفت که می‌زدم و ستار می‌خندید! از خنده‌هایت عصبی می‌شد، می‌گفت آن‌قدر زدم تا از حال رفتی!

عزیز دل خواهر، مگر نمی‌دانستی که این کوردلان، این کفتارصفتان، دشمن شادی و خنده‌اند؟ جانم به فدای راهت، مگر به تو نگفته بودند که “رخت سیاه به تن مادرت می‌کنیم”؟ چرا خندیدی؟ به خار و ذلیل بودن ذاتشان می‌خندیدی؟

ستارِ غیرتمندم، بازجوی کفتارت از شجاعتت می‌گفت، از آن زمان که فحش‌های ناموسی به مامان گوهرمان می‌دادند و تو با دلاوری، پاسخی درخورشان می‌دادی. بنازم غیرتت را که دعاهای مامان گوهرمان، که همیشه می‌گفت “ستار، کم نیاری”، را در قلب روشن و آزاده‌ات در تاریکی شکنجه‌گاه‌های ظلم شنیدی.

آه، ستار! هر روز درد شکنجه، جان مرا در هم می‌شکند. وای به حال مامان گوهرمان! دردت به جانم، برادر قهرمانم. تمام افتخارم، خواهر تو بودن و دختر مامان گوهرمان ماندن است و قلبی که دیگر برای خودم نمی‌تپد؛ بلکه تنها به امید آزادی ایران و ایرانی است که زنده است.

ستارجان، دلتنگی‌ام برایت مرزی ندارد، و من بی‌نهایت دلتنگ توام. آرزویی که دوازده سال است در دلم تکرار می‌شود، این است که الهی پایانم چون پایان ستار باشد. که پاداش این مقاومت و ایستادگی در برابر ظالم، برایم چون شهد عسل شیرین و دل‌چسب است.

چرا که نور آزادی، سرانجام از میان تاریکی استبداد می‌گذرد، و ما را به صبحی می‌رساند که در آن رهایی را به آغوش خواهیم کشید."سحر بهشتی"»

#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #آبان #شکنجه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر بهشتی، خواهر جاویدنام ستار بهشتی به مناسبت سالگرد خاکسپاری او این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:

"خاکسپاری در میان حلقه‌ی ظالمان"

هفدهم آبان نود و یک. روزی که قرار بود پیکر پاک ستار را برای آخرین وداع و بدرقه، به ما بسپارند. اما در عوض، تنها همسرم توانست با نظارت سنگین ماموران در سردخانه حاضر شود. شناسایی پیکر، غسل، و کفن، همه در کمتر از پنج دقیقه انجام گرفت، بی‌آنکه لحظه‌ای فرصت و آرامش برای اندوه و وداع باشد.

با اسکورت امنیتی، پیکر ستار را به امامزاده محمدتقی در رباط‌کریم بردند. صدها مامور امنیتی در آنجا مستقر بودند، در حالی که ما، تنها و غریبانه، شاهد این مراسم غم‌انگیز بودیم. پدر، با چهره‌ای که درد و رنج در آن موج می‌زد، از من پرسید: «می‌گویند ستار را کشته‌اند؟» دستانش را گرفتم و گفتم: «قوی باش، پدر.»

مادر می‌گریست، اما اشکی بر گونه‌هایش جاری نمی‌شد. او به دنبال دیدن صورت فرزندش بود، اما حتی در این آخرین لحظات نیز از ما دریغ کردند. وعده دادند که پس از نماز میت، اجازه خواهیم داشت که به ستار نزدیک شویم. نماز برگزار شد و ماموران به سرعت پیکر ستار را در قبر گذاشتند. لحظه‌ای که کفن را باز کردند، نوری از چهره او می‌درخشید؛ چهره‌ای که پاکی‌اش همچو برف سپید بود. در همین حین، کفن او خون‌آلود شد و مادر از حال رفت.

دوازده سال از آن روز گذشته است، اما اندوه و خاطرات آن روز، سنگین‌تر از آن است که قلم بتواند به دوش بکشد. ستار را در میان حلقه‌ی ظالمان و دوربین‌هایشان به خاک سپردند. پدر رو به ماموران کرد و گفت: «اگر گناهکار بود، به سزای اعمالش رسید. اما اگر بی‌گناه بود، خونش دامن شما را خواهد گرفت.»

ماموران اصرار داشتند که برای مادر، پرستاری بگیرند. مادر با عصبانیت پاسخ داد: «پرستارم را زیر خاک کردید؛ حالا برایم جاسوس می‌خواهید بگذارید؟» او چادر سیاهش را بر مزار ستار انداخت، و با اسکورت ماموران از امامزاده بیرون آمدیم.

آنجا بود که حکم بازداشت مرا به خاطر یک مصاحبه در دست داشتند. گوشی مادر را از من گرفتند و تهدیدم کردند: «اگر به خودت رحم نمی‌کنی، حداقل به پسر بیست‌ماهه‌ات رحم کن.»

به خانه بازگشتیم، اما خیابان‌مان در محاصره‌ی مامورانی بود که به همسایه‌ها گفته بودند اینجا دنبال قاتل می‌گردیم.

ستار رفت، اما یاد و راه او همچنان زنده است. خون پاکش فریاد عدالت‌خواهی ماست و این ظلم‌ها سرانجام گریبان‌گیر کسانی خواهد شد که فکر می‌کنند عدالت را می‌توان با سلاح و زور خاموش کرد."سحر بهشتی"


#ستار_بهشتی #گوهر_عشقی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحر بهشتی، خواهر ستار، این ویدیو را منتشر کرد و درباره فشار بی‌امانی که پس از قتل ستار بهشتی زیر شکنجه، ازطرف حکومت به او و مادرش وارد آوردند چنین نوشت:

«قبر بخرید و بگویید ستار تصادف کرده…

هنوز پیکر ستار را تحویل نداده بودند که رسانه‌ها یکی پس از دیگری به مادر زنگ می‌زدند، مادر نمی توانست صحبت کند، مادر شوکه بود، من قبول کردم که مصاحبه کنم. مصاحبه‌ای که بدون اتهام نبود، جرم شمرده شد، جرمش پس از مراسم خاکسپاری ستار، حکم بازداشتم را به دنبال داشت. در بهتی بی‌پایان فرو رفته بودیم، در دردی که غیرقابل توصیف بود. باورمان نمی‌شد که ستار را کشته‌اند، رسانه‌ها می‌گفتند این بازی روانی حکومت است.

اما صدای ستار در گوشم می‌پیچید، گویی که می‌گفت: “بگو بر من چه گذشت.” من بودم که باید حقیقت را می‌گفتم، حقیقتی که دیگر هیچ‌گاه نمی‌توانستم سکوت کرده و پنهان کنم.

پیکر ستار در دست مأموران اهریمنی و مادری که با همه‌ی وجود فریاد می‌زد: “من ستار را به خدا سپرده بودم!” اما آنها گفته بودند قبر بخرید و به مردم بگویید که تصادف کرده.

بیست و شش ساله بودم و فشار بی‌رحمانه‌ای که می‌خواستند بر مادر تحمیل کنند، بر شانه‌های من نیز سنگینی می‌کرد. اما صدای ستار، صدای آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی که هیچگاه خاموش نمی‌شد، از مرزها گذشت و جهانی را از مظلومیتش آگاه کرد. این صدا، صدای انقلابی بود که همه‌جا طنین‌انداز شد.

تا زمانی که نفس می‌کشم، در کنار مادرم خواهم ایستاد و صدای ستار و تمام ستارهای آزادی‌خواه خواهم بود. صدایی که دیگر هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را خاموش کند. این صدا، نه تنها برای ستار، بلکه برای تمامی کسانی است که به امید آزادی جانشان را فدای حقیقت کردند. هرگاه که سکوتی بر دل‌ها حاکم شود، من خواهم بود؛ راوی صدای آزادی، صدای انقلاب، صدای رهایی.

درود بر همه جانباختگانِ آزادی وطن
درود بر همه هموطنان مقاوم و اسیر در زندان ها

“سحربهشتی”»

#ستار_بهشتی 💚🤍❤️ #سید_محمد_حسینی 💚🤍❤️ #گوهر_عشقی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech