This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پارسا قبادی، از مصدومان چشم در خیزش انقلابی ۱۴۰۱، که اخیرا در کشور آلمان یکی از چشمانش تخلیه شده است، در این ویدیو میگوید:
«باعث افتخار است که اگر امروز چشم دادم و بها دادم برای آزادی ایران این بها را دادم، نه تنها ناراحت یا پشیمان نیستم، بلکه بسیار خوشحالم که در سال ۱۴۰۱ این فرصت برای من فراهم شد و این شانس را داشتم که دین خود را به کشورم ادا کنم. برای من، این کار همچون یک وظیفه مقدس بوده است.»
این ویدیو را گروهی ار ایرانیان مقیم هامبورگ فرستادهاند، آنها هر هفته تجمعاتی برگزار میکنند و تعدادی از آنها به ملاقات پارسا رفته بودند.
هموطنان ما در هامبورگ در پیامی در تجمع ابن هفتهشان به پارسا قبادی گفتند:
«اینجا جایی برای آزادی و انسانیت است، نه نفرت و سرکوب.
پارسا قبادی پسری که در انقلاب ۱۴۰۱ چشم خود را برای مهساها و آرمانش از دست داد، نماد ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم است .
جمهوری اسلامی نمیتواند نور امید را خاموش کند؛ هر زخمی، فریادی است برای آزادی.
به امید سلامتی پارساقبادی عزیز»
#پارسا_قبادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«باعث افتخار است که اگر امروز چشم دادم و بها دادم برای آزادی ایران این بها را دادم، نه تنها ناراحت یا پشیمان نیستم، بلکه بسیار خوشحالم که در سال ۱۴۰۱ این فرصت برای من فراهم شد و این شانس را داشتم که دین خود را به کشورم ادا کنم. برای من، این کار همچون یک وظیفه مقدس بوده است.»
این ویدیو را گروهی ار ایرانیان مقیم هامبورگ فرستادهاند، آنها هر هفته تجمعاتی برگزار میکنند و تعدادی از آنها به ملاقات پارسا رفته بودند.
هموطنان ما در هامبورگ در پیامی در تجمع ابن هفتهشان به پارسا قبادی گفتند:
«اینجا جایی برای آزادی و انسانیت است، نه نفرت و سرکوب.
پارسا قبادی پسری که در انقلاب ۱۴۰۱ چشم خود را برای مهساها و آرمانش از دست داد، نماد ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم است .
جمهوری اسلامی نمیتواند نور امید را خاموش کند؛ هر زخمی، فریادی است برای آزادی.
به امید سلامتی پارساقبادی عزیز»
#پارسا_قبادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای پارسا و پارساهای کشورم
در میان تاریکی و صدای فریادها، در قلب مبارزهای که جان و ایمان میطلبد، شما ایستادهاید؛ نه تنها با چشمهایتان، بلکه با تمام وجودتان. لحظهای که نگاه شما از دیدن بازماند، اما روح شما دیدن را آغاز کرد. چشمی که به بهای آزادی روشن شد و جهانی را به تماشای شجاعت شما دعوت کرد.
وقتی که درد، پنجه بر روح میکشد، لبخندتان حکایتی است از ایمانی که هیچ دیکتاتوری قادر به خاموش کردنش نیست. شما نشان دادید که پیروزی نه در سلامت جسم، بلکه در عظمت روح است. زخمتان، نشانی است از نبردی که تاریخ را مینویسد، از مقاومتی که مسیر آینده را هموار میکند.
اکنون، با غرور به جلو نگاه میکنید؛ نه با چشمانتان، بلکه با حقیقتی که در قلبتان میتپد. آسیبی که دیدید، پرچمی است بر فراز آزادی. هرگز شرمگین نباشید، زیرا شما باختن را به معنی ایستادگی در برابر ظلم، برای همیشه به پیروزی بدل کردید.
در سرزمینی که عدهای سرهایشان را از حقیقت برمیگردانند و در زیر سایهی تحقیر و سرکوب، عادت کردهاند زنجیرها را نادیده بگیرند، شما متفاوتید. آنها آزادی را چون رویا میبینند، اما شما آن را زندگی میکنید.
در همان لحظهای که شما با قلبی مملو از عشق به آزادی و لبخندی بر لب، بهای نبرد را با چشمانتان پرداختید، آنها در خیابانهای پر از فریاد، با چشمانی بسته، بیتفاوت عبور کردند.
تاریخ بیرحم است و فراموش نمیکند. روزی فرا میرسد که همین زمیننشینان به آسمان نگاه کنند و ببینند آزادی، مدیون خون و لبخند کسانی است که برای آن جنگیدند.
ای آزادیخواهان، شما شعلههایی هستید که حتی در میان بیتفاوتی، زنده میمانید و راه را روشن میکنید.
#پارسا_قبادی
#چشم_برای_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در میان تاریکی و صدای فریادها، در قلب مبارزهای که جان و ایمان میطلبد، شما ایستادهاید؛ نه تنها با چشمهایتان، بلکه با تمام وجودتان. لحظهای که نگاه شما از دیدن بازماند، اما روح شما دیدن را آغاز کرد. چشمی که به بهای آزادی روشن شد و جهانی را به تماشای شجاعت شما دعوت کرد.
وقتی که درد، پنجه بر روح میکشد، لبخندتان حکایتی است از ایمانی که هیچ دیکتاتوری قادر به خاموش کردنش نیست. شما نشان دادید که پیروزی نه در سلامت جسم، بلکه در عظمت روح است. زخمتان، نشانی است از نبردی که تاریخ را مینویسد، از مقاومتی که مسیر آینده را هموار میکند.
اکنون، با غرور به جلو نگاه میکنید؛ نه با چشمانتان، بلکه با حقیقتی که در قلبتان میتپد. آسیبی که دیدید، پرچمی است بر فراز آزادی. هرگز شرمگین نباشید، زیرا شما باختن را به معنی ایستادگی در برابر ظلم، برای همیشه به پیروزی بدل کردید.
در سرزمینی که عدهای سرهایشان را از حقیقت برمیگردانند و در زیر سایهی تحقیر و سرکوب، عادت کردهاند زنجیرها را نادیده بگیرند، شما متفاوتید. آنها آزادی را چون رویا میبینند، اما شما آن را زندگی میکنید.
در همان لحظهای که شما با قلبی مملو از عشق به آزادی و لبخندی بر لب، بهای نبرد را با چشمانتان پرداختید، آنها در خیابانهای پر از فریاد، با چشمانی بسته، بیتفاوت عبور کردند.
تاریخ بیرحم است و فراموش نمیکند. روزی فرا میرسد که همین زمیننشینان به آسمان نگاه کنند و ببینند آزادی، مدیون خون و لبخند کسانی است که برای آن جنگیدند.
ای آزادیخواهان، شما شعلههایی هستید که حتی در میان بیتفاوتی، زنده میمانید و راه را روشن میکنید.
#پارسا_قبادی
#چشم_برای_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته مراسم سالگرد جانباختن هموطنانمان در اثر شلیک موشک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری برگزار شد.
در این مراسم جمعی از خانوادههای دادخواه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و البته تعدادی از آسیبدیدگان هم حضور داشتند.
در این ویدیو میبینید که نادر ابراهیمبیگی، مصدوم از ناحیه هر دو چشم، پیام خانوادههای دادخواه را بیان میکند.
«دادخواهی» فصل مشترک اقشار زیادی از مردم رنجکشیده ایران است که آنها را به هم پیوند میدهد. درد مشترک آدمها را به هم نزدیک میکند. همه زخمخورده یک حکومت جنایتکار هستیم و با هم خواهیم بود تا رسیدن به پیروزی.
ویدیو از استوری مهرداد آقافضلی، پدر جاویدنام یلدا آقافضلی
#دادخواهی #حسین_نادربیگی #چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #هواپیمای_اوکراینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این مراسم جمعی از خانوادههای دادخواه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و البته تعدادی از آسیبدیدگان هم حضور داشتند.
در این ویدیو میبینید که نادر ابراهیمبیگی، مصدوم از ناحیه هر دو چشم، پیام خانوادههای دادخواه را بیان میکند.
«دادخواهی» فصل مشترک اقشار زیادی از مردم رنجکشیده ایران است که آنها را به هم پیوند میدهد. درد مشترک آدمها را به هم نزدیک میکند. همه زخمخورده یک حکومت جنایتکار هستیم و با هم خواهیم بود تا رسیدن به پیروزی.
ویدیو از استوری مهرداد آقافضلی، پدر جاویدنام یلدا آقافضلی
#دادخواهی #حسین_نادربیگی #چشم_برای_آزادی #زن_زندگی_آزادی #هواپیمای_اوکراینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وریا غفوری در کنار دادخواهان
صفحه اینستاگرام خانواده جاویدنام امیرمهدی فرخیپور، تصاویری از حضور وریا غفوری در کنار پدران دادخواه امیرمهدی فرخیپور، مهرداد آقافضلی و فرزین معروفی و دو تن از مصدومان چشم حسین نادربیگی و متین حسنی منتشر کرده است.
امیر مهدی فرخیپور چهار روز قبل از جشن تولد ۱۸ سالگیاش در تهران کشته شد؛ در روز پنجم مهر ماه ۱۴۰۱.
او سال یازدهم رشته گرافیک بود. سه سالی بود در کارگاه کفاشی و فروشگاه کیف و کفش پدرش کار میکرد. و علاقه زیادی هم به برقکاری داشت.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که او در تصادف رانندگی کشته شده است.
اما خانوادهاش میگویند شواهد کافی در دست دارند که نشان میدهد او به دست ماموران کشته شده؛ از جمله پیامهایی که او ساعتی پیش از کشته شدن برای دوستدخترش فرستاده بود.
#وریا_غفوری
#دادخواهی #چشم_برای_آزادی #متین_حسنی #حسین_نادربیگی #یلدا_آقافضلی #فرزین_معروفی #امیرمهدی_فرخی_پور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صفحه اینستاگرام خانواده جاویدنام امیرمهدی فرخیپور، تصاویری از حضور وریا غفوری در کنار پدران دادخواه امیرمهدی فرخیپور، مهرداد آقافضلی و فرزین معروفی و دو تن از مصدومان چشم حسین نادربیگی و متین حسنی منتشر کرده است.
امیر مهدی فرخیپور چهار روز قبل از جشن تولد ۱۸ سالگیاش در تهران کشته شد؛ در روز پنجم مهر ماه ۱۴۰۱.
او سال یازدهم رشته گرافیک بود. سه سالی بود در کارگاه کفاشی و فروشگاه کیف و کفش پدرش کار میکرد. و علاقه زیادی هم به برقکاری داشت.
جمهوری اسلامی اصرار دارد که او در تصادف رانندگی کشته شده است.
اما خانوادهاش میگویند شواهد کافی در دست دارند که نشان میدهد او به دست ماموران کشته شده؛ از جمله پیامهایی که او ساعتی پیش از کشته شدن برای دوستدخترش فرستاده بود.
#وریا_غفوری
#دادخواهی #چشم_برای_آزادی #متین_حسنی #حسین_نادربیگی #یلدا_آقافضلی #فرزین_معروفی #امیرمهدی_فرخی_پور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سلام توانا، تصاویری از رزمایش روز گذشته نیروهای سرکوبگر سپاهی و بسیجی دیدم که در شبکههای اجتماعی منتشر شده و نشان میدهد که آنها به کودکان خردسال خود لباس نظامی پوشانده و آنها به رزمایش بردند، جدا از آنکه این موضوع نقض حقوق کودک است، متنی خطاب به این سرکوبگران نوشتم که برایتان ارسال میکنم. این متن به شرح زیر است:
آیا فرزندت میداند؟
آیا هیچوقت به چشمهای معصوم فرزندت نگاه کردهای و از خودت پرسیدهای که او در آینده چهچیزی از تو خواهد دانست؟ آیا میداند پدری که او را میپرورد و برایش قهرمان است، در خیابانهای این سرزمین قهرمانان واقعی را کشته یا چشمانشان را برای همیشه بسته است؟ آیا او خواهد فهمید که دستان پدرش به خون بیگناهان آلوده است؟
روزی خواهد رسید که این رژیم فرو خواهد ریخت؛ چرا که هیچ ظلمی ماندنی نیست. تاریخ ثابت کرده که هر نظامی که بر پایهی خون و ظلم ایستاده، نابود شده است. آن روز، تو میمانی و فرزندت. او از تو خواهد پرسید که چرا به جای حمایت از مردم، از حکومتی حمایت کردی که جز درد و بدبختی چیزی برای این سرزمین نداشت؟ او از تو خواهد پرسید که چرا خشم و گلوله را بر دلهای بیپناه مردم فرو ریختی؟
کودکت شاید امروز کوچک باشد، اما فردا که بزرگ شود، نمیتوانی به او دروغ بگویی. او حقیقت را از زبان تاریخ، از زبان مردم، و شاید حتی از زبان بازماندگان قربانیان تو خواهد شنید. آن روز، شرم و حسرت تنها یادگار تو خواهد بود.
پیش از آنکه خیلی دیر شود، از خودت بپرس: چه چیزی تو را به این راه کشانده است؟ آیا ارزش دارد که به خاطر دستمزد یا وعدههای دروغین، جان بیگناهان را بگیری و آیندهی خودت و خانوادهات را در آتش خشم مردم بسوزانی؟
تصمیم با توست. هنوز فرصت داری که برگردی و در کنار مردم بایستی، نه مقابلشان. هنوز میتوانی کاری کنی که فرزندت به تو افتخار کند، نه اینکه از نام تو شرمنده باشد.
آیندهی خودت و خانوادهات را با دستان خودت نسوزان. خون بیگناهان روی شانههای تو سنگینی خواهد کرد، و هیچ گریزی از قضاوت تاریخ و وجدان نخواهد بود.»
ـ متن و تصویر ارسالی مخاطبان
#نه_به_جمهوری_اسلامی #جمهوری_اسلامی_رفتنی_است #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آیا فرزندت میداند؟
آیا هیچوقت به چشمهای معصوم فرزندت نگاه کردهای و از خودت پرسیدهای که او در آینده چهچیزی از تو خواهد دانست؟ آیا میداند پدری که او را میپرورد و برایش قهرمان است، در خیابانهای این سرزمین قهرمانان واقعی را کشته یا چشمانشان را برای همیشه بسته است؟ آیا او خواهد فهمید که دستان پدرش به خون بیگناهان آلوده است؟
روزی خواهد رسید که این رژیم فرو خواهد ریخت؛ چرا که هیچ ظلمی ماندنی نیست. تاریخ ثابت کرده که هر نظامی که بر پایهی خون و ظلم ایستاده، نابود شده است. آن روز، تو میمانی و فرزندت. او از تو خواهد پرسید که چرا به جای حمایت از مردم، از حکومتی حمایت کردی که جز درد و بدبختی چیزی برای این سرزمین نداشت؟ او از تو خواهد پرسید که چرا خشم و گلوله را بر دلهای بیپناه مردم فرو ریختی؟
کودکت شاید امروز کوچک باشد، اما فردا که بزرگ شود، نمیتوانی به او دروغ بگویی. او حقیقت را از زبان تاریخ، از زبان مردم، و شاید حتی از زبان بازماندگان قربانیان تو خواهد شنید. آن روز، شرم و حسرت تنها یادگار تو خواهد بود.
پیش از آنکه خیلی دیر شود، از خودت بپرس: چه چیزی تو را به این راه کشانده است؟ آیا ارزش دارد که به خاطر دستمزد یا وعدههای دروغین، جان بیگناهان را بگیری و آیندهی خودت و خانوادهات را در آتش خشم مردم بسوزانی؟
تصمیم با توست. هنوز فرصت داری که برگردی و در کنار مردم بایستی، نه مقابلشان. هنوز میتوانی کاری کنی که فرزندت به تو افتخار کند، نه اینکه از نام تو شرمنده باشد.
آیندهی خودت و خانوادهات را با دستان خودت نسوزان. خون بیگناهان روی شانههای تو سنگینی خواهد کرد، و هیچ گریزی از قضاوت تاریخ و وجدان نخواهد بود.»
ـ متن و تصویر ارسالی مخاطبان
#نه_به_جمهوری_اسلامی #جمهوری_اسلامی_رفتنی_است #زن_زندگی_آزادی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیامک اعظمی، برادر جاویدنام سپهر اعظمی، این ویدیو را در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد و نوشت:
« #حسین_نادربیگی که بینایی هر دو چشمش را از دست داده بود
اما با خندههایش پیام امید و زندگی میدهد
برای دیدن حقیقت احتیاجی به دیدن نیست چون با چشم بسته هم میشه نورِ حقیقت رو دید
تنها باید باور داشته باشیم
که بهار نزدیکه
و هیچگاه دست همدیگر رها نکنیم
(ماهمدیگر داریم)»
#سپهر_اعظمی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
« #حسین_نادربیگی که بینایی هر دو چشمش را از دست داده بود
اما با خندههایش پیام امید و زندگی میدهد
برای دیدن حقیقت احتیاجی به دیدن نیست چون با چشم بسته هم میشه نورِ حقیقت رو دید
تنها باید باور داشته باشیم
که بهار نزدیکه
و هیچگاه دست همدیگر رها نکنیم
(ماهمدیگر داریم)»
#سپهر_اعظمی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در اثر شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر به چشمها در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، در صفحه اینستاگرامش با شجاعت از تجربه دردناک خود و ارادهاش برای ادامه زندگی نوشت.
متن کامل نوشته مهبانو به شرح زیر است:
«... از اولین لحظهای که درد چشمم رو احساس کردم همون لحظهای که کل جمعیت به هم ریخت، همون لحظهای که فهمیدم تیر خوردم کنار همه صحنههایی که در ثانیه داشت رقم میخورد با خودم تکرار میکردم هرچی که شد مبادا خم به ابروت بیاری. نمیدونستم دارم چیکار میکنم فقط یه صدایی تو گوشم میگفت بدو سمت خیابون، بمونی میبرنت... بعد چند روز که خونه شبیه غمکده شده بود و تنها آدمی که سعی میکرد عادی رفتار کنه فقط خودم بودم، توی اتاقم دراز کشیده بودم و از درد تو سکوت به خودم میپیچیدم که صدای هق هق گریه مامان و بابا رو از آشپزخونه شنیدم. درست متوجه نمیشدم چی میگن فقط این حرف بابا رو شنیدم که به مامان گفت؛ قرار بود توی پیری اون دست ما رو دنبال خودش بکشه حالا ما دستش رو میکشیم... شنیدن این حرف خیلی برام سخت و سنگین بود. من میدونستم قرار نیست زندگیم زمین گیر بشه، میدونستم که آدم تسلیم شدن نیستم، میدونستم که مدت زیادی طول نمیکشه که دوباره خودم و زندگیم رو روی روال بندازم. با همه تلاشی که میکردم به همه نشون بدم میتونم درد و رنج اون اتفاق رو تاب بیارم اما بازم طول کشید که خیالشون راحت بشه من میتونم خودم رو به خودم برگردونم. تقصیری نداشتند، من رو تو هر حالتی محکم و سرپا دیده بودند الا این حالت جدید؛ اولین باری بود که دخترشون بخاطر جنایتی که در حقش شده بود بینایی و زیبایی چشمش رو از دست میداد... شاید اگه من به جای اونا بودم دیدن بچهای که سالها براش زحمت و سختی کشیده بودم تا به بار بشینه تو اون وضعیت با تموم شدن زندگیش برام هیچ فرقی نداشت. ولی من از روز بعدش صبح زودتر از همه بیدار میشدم، میز صبحانه رو می چیدم و منتظر میشدم بقیه بیدار بشن و با خودم عهد کردم که هر روز بیشتر از روز قبل برای زندگی کردن، برای "درست زندگی کردن" تلاش کنم. حتی با یه چشم :) پ.ن؛ به اندازه همه لحظههایی که گذشت و میگذره حرف دارم برای گفتن و نوشتن...»
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل نوشته مهبانو به شرح زیر است:
«... از اولین لحظهای که درد چشمم رو احساس کردم همون لحظهای که کل جمعیت به هم ریخت، همون لحظهای که فهمیدم تیر خوردم کنار همه صحنههایی که در ثانیه داشت رقم میخورد با خودم تکرار میکردم هرچی که شد مبادا خم به ابروت بیاری. نمیدونستم دارم چیکار میکنم فقط یه صدایی تو گوشم میگفت بدو سمت خیابون، بمونی میبرنت... بعد چند روز که خونه شبیه غمکده شده بود و تنها آدمی که سعی میکرد عادی رفتار کنه فقط خودم بودم، توی اتاقم دراز کشیده بودم و از درد تو سکوت به خودم میپیچیدم که صدای هق هق گریه مامان و بابا رو از آشپزخونه شنیدم. درست متوجه نمیشدم چی میگن فقط این حرف بابا رو شنیدم که به مامان گفت؛ قرار بود توی پیری اون دست ما رو دنبال خودش بکشه حالا ما دستش رو میکشیم... شنیدن این حرف خیلی برام سخت و سنگین بود. من میدونستم قرار نیست زندگیم زمین گیر بشه، میدونستم که آدم تسلیم شدن نیستم، میدونستم که مدت زیادی طول نمیکشه که دوباره خودم و زندگیم رو روی روال بندازم. با همه تلاشی که میکردم به همه نشون بدم میتونم درد و رنج اون اتفاق رو تاب بیارم اما بازم طول کشید که خیالشون راحت بشه من میتونم خودم رو به خودم برگردونم. تقصیری نداشتند، من رو تو هر حالتی محکم و سرپا دیده بودند الا این حالت جدید؛ اولین باری بود که دخترشون بخاطر جنایتی که در حقش شده بود بینایی و زیبایی چشمش رو از دست میداد... شاید اگه من به جای اونا بودم دیدن بچهای که سالها براش زحمت و سختی کشیده بودم تا به بار بشینه تو اون وضعیت با تموم شدن زندگیش برام هیچ فرقی نداشت. ولی من از روز بعدش صبح زودتر از همه بیدار میشدم، میز صبحانه رو می چیدم و منتظر میشدم بقیه بیدار بشن و با خودم عهد کردم که هر روز بیشتر از روز قبل برای زندگی کردن، برای "درست زندگی کردن" تلاش کنم. حتی با یه چشم :) پ.ن؛ به اندازه همه لحظههایی که گذشت و میگذره حرف دارم برای گفتن و نوشتن...»
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، تصویری از پوستر قربانیان عملیات تروریستی حماس که در سنای آمریکا نصب شده منتشر کرد و از اینکه نام کشور عزیزمان به واسطه حکومت مستقر در آن به عنپان حامی تروریستها آورده میشود ابراز ناراحتی کرد.
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
کشور ایران جدا از حکومت کثیف و تروریست ج.ا هست ، روزی را خواهیم دید که نامکشور ما با افتخار در دنیا نام برده میشود.
اینجا ساختمان سنا امریکا هست 🤦🏾♀️
#زن_زندگی_آزادی #ایران_من #نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
کشور ایران جدا از حکومت کثیف و تروریست ج.ا هست ، روزی را خواهیم دید که نامکشور ما با افتخار در دنیا نام برده میشود.
اینجا ساختمان سنا امریکا هست 🤦🏾♀️
#زن_زندگی_آزادی #ایران_من #نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریده صلواتی که بینایی هر دو چشمش را در جریان شلیک عامدانه به چشمها در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ از دست داده است، ضمن اعلام حمایت از اعتصاب کردستان در اعتراض به حکم اعدام وریشه مرادی و پخشان عزیزی از همه مردم ایران خواست به جنبش ضد اعدام بپیوندند و در سراسر ایران دست به اعتصاب بزنند.
#نه_به_اعدام #وریشه_مرادی #پخشان_عزيزى #فریده_صلواتی #چشم_برای_آزادی #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#نه_به_اعدام #وریشه_مرادی #پخشان_عزيزى #فریده_صلواتی #چشم_برای_آزادی #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه حلقه مونیخ با خانم مرسده شاهینکار
Take a look at excerpts from the moving interview with Mersedeh Shahinkar mersedeh_eye , one of the injured civilians of the Woman Life Freedom Movement
#mahsa_amini #mahsaamini #nototheislamicrepublic #iranrevolution #iranrevolution2022 #iranregimechange #freeiran2022 #freeiran #opiran #noexecutioniniran #noexecutionsiniran #iran #iranprorests #iranprotest2022 #womanlifefreedom #fraulebenfreiheit #irantravel #irantourist #irgcterrorists #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نیکا_شاکرمی #نه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #frauenpower #menschenrechte #humanrights #justice #ffmi
#چشم_برای_آزادی #مرسده_شاهینکار #یاری_مدنی_توانا
@munichcircle
@Tavaana_TavaanaTech
Take a look at excerpts from the moving interview with Mersedeh Shahinkar mersedeh_eye , one of the injured civilians of the Woman Life Freedom Movement
#mahsa_amini #mahsaamini #nototheislamicrepublic #iranrevolution #iranrevolution2022 #iranregimechange #freeiran2022 #freeiran #opiran #noexecutioniniran #noexecutionsiniran #iran #iranprorests #iranprotest2022 #womanlifefreedom #fraulebenfreiheit #irantravel #irantourist #irgcterrorists #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #نیکا_شاکرمی #نه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #frauenpower #menschenrechte #humanrights #justice #ffmi
#چشم_برای_آزادی #مرسده_شاهینکار #یاری_مدنی_توانا
@munichcircle
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور مرسده شاهینکار و راحله امیری در کنسرت ابی، و جایی که آبی میخواند:
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا از دریچه قشنگِ چشم روشنت می باره
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات تو بذار كه من بسوزم مثلِ شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی ،توی غربتی كه همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
.
.
و دو عزیزی که چشمهای زیبای خود را در راه آزادی ایران از دست دادند.
👁️✨✌🏾
#زن_زندگی_آزادی #مرسده_شاهین_کار #راحله_امیری #ایران_آزاد #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا از دریچه قشنگِ چشم روشنت می باره
نمیتونم غریبه باشم توی آیینه چشمات تو بذار كه من بسوزم مثلِ شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی ،توی غربتی كه همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته حرفی داری روی لبهات اگه آه سینه سوزه
.
.
و دو عزیزی که چشمهای زیبای خود را در راه آزادی ایران از دست دادند.
👁️✨✌🏾
#زن_زندگی_آزادی #مرسده_شاهین_کار #راحله_امیری #ایران_آزاد #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یاسر الوندیانی تجربهای از روزی بیان کرد که پزشکان پس از عمل جراحی چشمش از بازگشت بینایی قطع امید کردند
اما او با وجود همه درد و رنجی که متحمل شده نوشت:
«این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.»
متن کامل نوشته یاسر به شرح زیر است:
۲ سال پیش دقیقاً همین تاریخ چهارمین عملم را انجام دادم.
حالا جدا از اینکه همراه نداشتم، به واسطه اینکه رفیقام یا زندان بودن یا فراری و توسط برخی از عزیزانم هم تحریم شده بودم چون بعد از آسیبم میرفتم تو اعتراضات.
عمل تموم شد اما بعد ریکاوری از بیهوشی، دیگه مثل دفعات قبل سریع پانسمان رو برنداشتم. عملای قبلی سریع برش میداشتم و چشم راستم رو میبستم که بفهمم میبینم یا نه، عمل تأثیری داشته یا نه.
منتظر موندم... شب، یوقتایی گوشی و خبرها رو چک میکردم.
صبح که شد، حدود ساعت ۹، دکتر اومد تو بخش امید فارابی. بچههای چشم اونجا رو خوب بلدن.
صف عملشدههای دیروز زیاد بود.
یک سری که آسیبدیده اعتراضات بودن، میگفتن تو کار صدمه دیدن.
چند نفری هم همیشه بهخاطر الکل تقلبی بود.
بعدها یادمه تو یکی از عملهای علی طاحونه، کسی که میخواست بیناییش رو بسنجه، وقتی متوجه دید خیلی کمش شد، با یه حالت بدی گفت: الکل خوردی؟
علی هم با اون لهجه جنوبی گفت: نه، ساچمه خوردم.
رفتم پیش دکتر. پانسمان رو برداشت و نشستم پشت چشمی، معاینه کرد اما بازم خبری از دید نبود.
گفتم: دکتر، به من بگو چشمم خوب میشه یا نه؟
گفت: ما همه تلاشمون رو کردیم. ظاهر چشمت بد نیست، بهترم میشه. اما هنوز رد ساچمه و رد شدنش از کاسه چشم معلومه. ۳ تا به داخل چشمت خورده و یکیش چشم رو رد کرده بود.
تا زمانی که علم پزشکی به پیوند شبکیه نرسه، حرفی نمیشه زد.
و یه صحبتی که همیشه میکردن که بهمون روحیه بدن: شکر کن دو چشمت نخورده.
واقعاً شوکم میکرد این حرف.
کارای ترخیص رو کردم و اومدم بیرون.
دقیق نمیدونستم کجا میخوام برم. شهر خودم هم اوضاع خوب نبود.
پیاده راه افتادم تا میدون انقلاب. تو مسیر، هنوز وحشت سرکوبگرها و اتحاد مردم رو میشد با رژهی پیاده و سوارههاشون دید.
سخت بود اما داشتم به خودم میگفتم: دیگه تا زندهای، باید با یه چشم دنیا رو ببینی.
گرچه کارم جوری بود که ساخت اون ظرافتها با یه چشم خیلی سختتر میشد.
روزای عجیبی بود. خیلی خاطرهها دارم از اون روزا.
۲ سال و چند ماه میگذره از شروع اعتراضات ۱۴۰۱.
خیلیا بعد اون روزا دیگه نتونستن یه زندگی عادی داشته باشن و زندگی براشون یه شکل دیگه شد.
خیلی صحبتها شنیدم در مورد خودم؛ نقد، قدردانی، محبت و...
اما این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.
پاینده ایران.
#یاسر_الوندیانی #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اما او با وجود همه درد و رنجی که متحمل شده نوشت:
«این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.»
متن کامل نوشته یاسر به شرح زیر است:
۲ سال پیش دقیقاً همین تاریخ چهارمین عملم را انجام دادم.
حالا جدا از اینکه همراه نداشتم، به واسطه اینکه رفیقام یا زندان بودن یا فراری و توسط برخی از عزیزانم هم تحریم شده بودم چون بعد از آسیبم میرفتم تو اعتراضات.
عمل تموم شد اما بعد ریکاوری از بیهوشی، دیگه مثل دفعات قبل سریع پانسمان رو برنداشتم. عملای قبلی سریع برش میداشتم و چشم راستم رو میبستم که بفهمم میبینم یا نه، عمل تأثیری داشته یا نه.
منتظر موندم... شب، یوقتایی گوشی و خبرها رو چک میکردم.
صبح که شد، حدود ساعت ۹، دکتر اومد تو بخش امید فارابی. بچههای چشم اونجا رو خوب بلدن.
صف عملشدههای دیروز زیاد بود.
یک سری که آسیبدیده اعتراضات بودن، میگفتن تو کار صدمه دیدن.
چند نفری هم همیشه بهخاطر الکل تقلبی بود.
بعدها یادمه تو یکی از عملهای علی طاحونه، کسی که میخواست بیناییش رو بسنجه، وقتی متوجه دید خیلی کمش شد، با یه حالت بدی گفت: الکل خوردی؟
علی هم با اون لهجه جنوبی گفت: نه، ساچمه خوردم.
رفتم پیش دکتر. پانسمان رو برداشت و نشستم پشت چشمی، معاینه کرد اما بازم خبری از دید نبود.
گفتم: دکتر، به من بگو چشمم خوب میشه یا نه؟
گفت: ما همه تلاشمون رو کردیم. ظاهر چشمت بد نیست، بهترم میشه. اما هنوز رد ساچمه و رد شدنش از کاسه چشم معلومه. ۳ تا به داخل چشمت خورده و یکیش چشم رو رد کرده بود.
تا زمانی که علم پزشکی به پیوند شبکیه نرسه، حرفی نمیشه زد.
و یه صحبتی که همیشه میکردن که بهمون روحیه بدن: شکر کن دو چشمت نخورده.
واقعاً شوکم میکرد این حرف.
کارای ترخیص رو کردم و اومدم بیرون.
دقیق نمیدونستم کجا میخوام برم. شهر خودم هم اوضاع خوب نبود.
پیاده راه افتادم تا میدون انقلاب. تو مسیر، هنوز وحشت سرکوبگرها و اتحاد مردم رو میشد با رژهی پیاده و سوارههاشون دید.
سخت بود اما داشتم به خودم میگفتم: دیگه تا زندهای، باید با یه چشم دنیا رو ببینی.
گرچه کارم جوری بود که ساخت اون ظرافتها با یه چشم خیلی سختتر میشد.
روزای عجیبی بود. خیلی خاطرهها دارم از اون روزا.
۲ سال و چند ماه میگذره از شروع اعتراضات ۱۴۰۱.
خیلیا بعد اون روزا دیگه نتونستن یه زندگی عادی داشته باشن و زندگی براشون یه شکل دیگه شد.
خیلی صحبتها شنیدم در مورد خودم؛ نقد، قدردانی، محبت و...
اما این زخم برای من فقط یه یادبود که بهم یادآوری کنه توی اون همه درد و رنج سرکوب ایران، بیتفاوت نبودم.
اما امروز، برای چشمی که ۲ سال و ۵ ماه تنها شده، آرزو میکنم به تلافی این دردا، سقوط ضحاک و صبح آزادی رو ببینه.
قبلاً گفتم، الانم میگم:
با این زخم، بیش از پیشم.
پاینده ایران.
#یاسر_الوندیانی #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یک سال از جانباختن محمدحسین عرفان گذشت.
مادرش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آه محمدم.... پارسال همچین روزی حتی فکرشو نمیکردیم که سال بعد حرف زدن باهات، دیدنت، داشتنت، صدا زدنت برامون آرزو بشه .»
m_erfan95
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
یادش گرامی باد
#محمد_حسین_عرفان #آبان۹۸ #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادرش ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«آه محمدم.... پارسال همچین روزی حتی فکرشو نمیکردیم که سال بعد حرف زدن باهات، دیدنت، داشتنت، صدا زدنت برامون آرزو بشه .»
m_erfan95
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
یادش گرامی باد
#محمد_حسین_عرفان #آبان۹۸ #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech