گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، نامهای تأثیرگذار دربارهٔ وریشه مرادی، همبندیاش که به اعدام محکوم شده، نوشت.
متن این نامه به شرح زیر است؛
نامه گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی درباره #وریشه_مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام همبندش در بند زنان زندان اوین: یکی از کسانی که کودکان کوبانی را از حملههای مرگبار داعش نجات داده بود، در کنارمان است!
شرف را بر جان ارجح داشتن فداکاری مطلق است و از اویی بر میآید که اهل مصالحه با ناحق نیست، حتا به بهای جان.
یک سال و چند ماه پیش، در یکی از شبهای سرد زمستان وارد بند شد. کمی پیشتر نامش را از رفقا شنیده بودیم که نگرانش بودند و سراغش را میگرفتند. منتظر آمدنش بودیم. بعد از پنج ماه انفرادی آمد و خیلی زود با همه صمیمی شد. ناخودآگاه با زینب قیاسش میکردم. زینب که حالا هجدهمین بهار را در زندان سپری میکند و هر چه از او شنیده ایم مقاومت و ایستادگیست.
یک بار که حرف از #زینب_جلالیان و مقاومتش بود، یکی از میان محفل گفت: «اگر به اعتراف تلویزیونی راضی میشد الان تو خونهش بود.»
زینب نزدیک به دو دهه است که به خانه نرفته و طی این سالها از زندانی به زندان دیگر و از شهری به شهر دیگر تبعید شد. به خانه نرفت اما در جای درست ایستاده است و مقاومتش گرمابخشِ خانهی دلهامان شد. وریشه هم سالهاست که درِ خانه را پشت سر بست و رفت تا شعاری که همواره بر لب دارد را زندگی کند. «برای عقاب بلندپرواز آسمانها، چگونه زیستن مهم است؛ نه چه اندازه زیستن.»
و چگونه زیستن را معنا بخشید در کوههای کوردستان و در راهی سخت پر فراز و نشیب در میدان نبردی نابرابر با نیروهای داعش که برای احیای بردگی آمده بودند و بر کودکان هم رحمی نداشتند.
و حالا وریشه مرادی، یکی از همان پیشمرگههایی که با گیسهای بافته شده و دستمالی با گلهای رنگ و وارنگ بر سر، کودکان کوبانی را از حملههای مرگبار داعش نجات داده بودند، در کنارمان است. با آرامشی عجیب در برابر حکم مرگی که گاه برای عوض شدنِ حالمان با آن هم شوخی میکند و با خندهای که چالِ روی لُپش را عمیق تر میکند، میگوید: «این حکم برای اجراست.»
و ما که بغض میشویم و میخندیم و به این فکر میکنیم که آنچه میگوید اگرچه آتشی بر جان است، اما عظمتِ شکستنِ مرگ است در صدای زنی که مرگ را به زانو درمیآورد؛ به مقاومتی که آن را زندگی میکند.
به جنگ داعش رفته بود در روزهایی که ما سرودهای کوبانی را زیر لب زمزمه میکردیم و پیروزِ جنگِ کوبانی شد و از مردم بیپناه روژآوا در برابر حملات وحشیانهی داعش دفاع کرد. در جمعِ پیشمرگههایی که رویا و جوانی را و خانه و یار و دیار را پشت سر گذاشتند و درِ خانه را به مقصدِ دفاع از خلقهای تحت ستم پشت سر بستند و هر روز به شکلی با مرگ دست به گریبان شدند. وریشه از میدان نبردی تن به تن با داعش میآید که دشمن مشترک همه (حتا دولتهای در تخاصمِ با یکدیگر) است. شاید بخشی از آرامشِ امروزش به سبب مواجههی هر روزهاش با مرگ در میدان نبردی نابرابر بر سرِ زندگی باشد. بر سرِ زندگیِ کودکانِ آوارهای که باید پس از آنکه شاهد بردگی جنسی مادرانشان و سرهای بریده شدهی پدرانشان بودند، دوباره به زندگی برمیگشتند و دوباره کودکی می کردند.
مثل صدها و هزاران همرزماش در میدان نبردی تن به تن، که از زمین و آسمانش مرگ میبارید، ایستاد و ناجیِ مردم بیپناهی شد که اگر وریشهها را نمیداشتند، دستانشان در میانهی این بربریتِ دوباره هجوم آورده، بی یاور رها میشد. ایستاد و زندگی بخشید چرا که پر از شوق زندگیست.
پُر از زندگیست وقتی از «حیات آزاد» میگوید و «انقلابِ ذهنیتی» را تعریف میکند. حرفهایش شنیدنی ست اگرچه باورهایمان در دورترین نقطه از هم و بی تلاقیِ در هم بوده باشند. وریشه این دیوارها را که تا بلندای آسمانِ زندگیهامان را در برگرفته، دیوارهایی میبیند «که مشتهای هزاران مبارز روی آن حک شده است» و با تاکید بر اینکه «هیچ چیزی نمیتواند کوچکترین تردیدی در انجام وظایف انسانیاش ایجاد کند»، مرگ را نرم میکند؛ برای ما که بیش از خودش شوق رهاییاش را داریم و برای خودش که از زخمی عمیق بر پیکرش در جنگِ با داعش، جان بهدر برده است و رفقای بسیاری در آغوشش جان دادهاند.
«داعش سر میبرید، جمهوری اسلامی سر به دار میدهد»؛ این را که میگوید کابوسِ یک عمر شنیدنِ صدای اذان صبح و خوفِ بر دار شدنِ آدمها در ذهن تداعی میشود.
وریشه هر روزش را با جملهای که بر بالینش با خطی زیبا نوشته است آغاز میکند. «ای زندگی یا با تو نخواهم زیست یا تو را با آزادی خواهم آراست.»
متن کامل در لینک زیر:
https://tinyurl.com/2s4y2dc2
#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این نامه به شرح زیر است؛
نامه گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی درباره #وریشه_مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام همبندش در بند زنان زندان اوین: یکی از کسانی که کودکان کوبانی را از حملههای مرگبار داعش نجات داده بود، در کنارمان است!
شرف را بر جان ارجح داشتن فداکاری مطلق است و از اویی بر میآید که اهل مصالحه با ناحق نیست، حتا به بهای جان.
یک سال و چند ماه پیش، در یکی از شبهای سرد زمستان وارد بند شد. کمی پیشتر نامش را از رفقا شنیده بودیم که نگرانش بودند و سراغش را میگرفتند. منتظر آمدنش بودیم. بعد از پنج ماه انفرادی آمد و خیلی زود با همه صمیمی شد. ناخودآگاه با زینب قیاسش میکردم. زینب که حالا هجدهمین بهار را در زندان سپری میکند و هر چه از او شنیده ایم مقاومت و ایستادگیست.
یک بار که حرف از #زینب_جلالیان و مقاومتش بود، یکی از میان محفل گفت: «اگر به اعتراف تلویزیونی راضی میشد الان تو خونهش بود.»
زینب نزدیک به دو دهه است که به خانه نرفته و طی این سالها از زندانی به زندان دیگر و از شهری به شهر دیگر تبعید شد. به خانه نرفت اما در جای درست ایستاده است و مقاومتش گرمابخشِ خانهی دلهامان شد. وریشه هم سالهاست که درِ خانه را پشت سر بست و رفت تا شعاری که همواره بر لب دارد را زندگی کند. «برای عقاب بلندپرواز آسمانها، چگونه زیستن مهم است؛ نه چه اندازه زیستن.»
و چگونه زیستن را معنا بخشید در کوههای کوردستان و در راهی سخت پر فراز و نشیب در میدان نبردی نابرابر با نیروهای داعش که برای احیای بردگی آمده بودند و بر کودکان هم رحمی نداشتند.
و حالا وریشه مرادی، یکی از همان پیشمرگههایی که با گیسهای بافته شده و دستمالی با گلهای رنگ و وارنگ بر سر، کودکان کوبانی را از حملههای مرگبار داعش نجات داده بودند، در کنارمان است. با آرامشی عجیب در برابر حکم مرگی که گاه برای عوض شدنِ حالمان با آن هم شوخی میکند و با خندهای که چالِ روی لُپش را عمیق تر میکند، میگوید: «این حکم برای اجراست.»
و ما که بغض میشویم و میخندیم و به این فکر میکنیم که آنچه میگوید اگرچه آتشی بر جان است، اما عظمتِ شکستنِ مرگ است در صدای زنی که مرگ را به زانو درمیآورد؛ به مقاومتی که آن را زندگی میکند.
به جنگ داعش رفته بود در روزهایی که ما سرودهای کوبانی را زیر لب زمزمه میکردیم و پیروزِ جنگِ کوبانی شد و از مردم بیپناه روژآوا در برابر حملات وحشیانهی داعش دفاع کرد. در جمعِ پیشمرگههایی که رویا و جوانی را و خانه و یار و دیار را پشت سر گذاشتند و درِ خانه را به مقصدِ دفاع از خلقهای تحت ستم پشت سر بستند و هر روز به شکلی با مرگ دست به گریبان شدند. وریشه از میدان نبردی تن به تن با داعش میآید که دشمن مشترک همه (حتا دولتهای در تخاصمِ با یکدیگر) است. شاید بخشی از آرامشِ امروزش به سبب مواجههی هر روزهاش با مرگ در میدان نبردی نابرابر بر سرِ زندگی باشد. بر سرِ زندگیِ کودکانِ آوارهای که باید پس از آنکه شاهد بردگی جنسی مادرانشان و سرهای بریده شدهی پدرانشان بودند، دوباره به زندگی برمیگشتند و دوباره کودکی می کردند.
مثل صدها و هزاران همرزماش در میدان نبردی تن به تن، که از زمین و آسمانش مرگ میبارید، ایستاد و ناجیِ مردم بیپناهی شد که اگر وریشهها را نمیداشتند، دستانشان در میانهی این بربریتِ دوباره هجوم آورده، بی یاور رها میشد. ایستاد و زندگی بخشید چرا که پر از شوق زندگیست.
پُر از زندگیست وقتی از «حیات آزاد» میگوید و «انقلابِ ذهنیتی» را تعریف میکند. حرفهایش شنیدنی ست اگرچه باورهایمان در دورترین نقطه از هم و بی تلاقیِ در هم بوده باشند. وریشه این دیوارها را که تا بلندای آسمانِ زندگیهامان را در برگرفته، دیوارهایی میبیند «که مشتهای هزاران مبارز روی آن حک شده است» و با تاکید بر اینکه «هیچ چیزی نمیتواند کوچکترین تردیدی در انجام وظایف انسانیاش ایجاد کند»، مرگ را نرم میکند؛ برای ما که بیش از خودش شوق رهاییاش را داریم و برای خودش که از زخمی عمیق بر پیکرش در جنگِ با داعش، جان بهدر برده است و رفقای بسیاری در آغوشش جان دادهاند.
«داعش سر میبرید، جمهوری اسلامی سر به دار میدهد»؛ این را که میگوید کابوسِ یک عمر شنیدنِ صدای اذان صبح و خوفِ بر دار شدنِ آدمها در ذهن تداعی میشود.
وریشه هر روزش را با جملهای که بر بالینش با خطی زیبا نوشته است آغاز میکند. «ای زندگی یا با تو نخواهم زیست یا تو را با آزادی خواهم آراست.»
متن کامل در لینک زیر:
https://tinyurl.com/2s4y2dc2
#نه_به_اعدام #بیانیه #گلرخ_ایرایی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز سهشنبه شد و خانوادههای دلنگران زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با در دست داشتن تصاویر عزیزانشان، به مقابل زندان اوین رفتند تا بلکه صدایشان شنیده شود.
آنها از زمان بازداشت عضو خانوادهشان، در راهروهای دادسراها و دادگاهها و جلوی در زندانها پیگیر بودهاند. هر تماس تلفنی برایشان اضطراب ایجاد میکند. بازجویان و متولیان دستگاههای امنیتی و قضایی مرتب آنها را سر دواندهاند. امیدشان حالا به مردم و نهادهای بینالمللی است.
فشار افکار عمومی و فشار خارجی، میتواند در جلوگیری از اجرای احکام ظالمانه اعدام مؤثر باشد.
اعدام یک قتل حکومتی است. حکومتی که تلاش میکند منتقدان و مخالفان خود را با اعدام سرکوب کند.
امروز سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با تجمع مقابل زندان اوین و با در دست داشتن تصاویر زندانیان و پارچه نوشته های #نه_به_اعدام به این احکام ضد انسانی اعتراض کردند و خواهان لغو احکام اعدام شدند.
#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#پویا_قبادی #وحید_بنی_عامریان
#بابک_علیپور #اکبر_دانشورکار
#مهدی_حسنی #بهروز_احسانی_اسلاملو
#سید_محمد_تقوی_سنگدهی #ابوالحسن_منتظر #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #منوچهر_فلاح #شریفه_محمدی #محمد_جواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آنها از زمان بازداشت عضو خانوادهشان، در راهروهای دادسراها و دادگاهها و جلوی در زندانها پیگیر بودهاند. هر تماس تلفنی برایشان اضطراب ایجاد میکند. بازجویان و متولیان دستگاههای امنیتی و قضایی مرتب آنها را سر دواندهاند. امیدشان حالا به مردم و نهادهای بینالمللی است.
فشار افکار عمومی و فشار خارجی، میتواند در جلوگیری از اجرای احکام ظالمانه اعدام مؤثر باشد.
اعدام یک قتل حکومتی است. حکومتی که تلاش میکند منتقدان و مخالفان خود را با اعدام سرکوب کند.
امروز سه شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، خانوادههای زندانیان سیاسی محکوم به اعدام با تجمع مقابل زندان اوین و با در دست داشتن تصاویر زندانیان و پارچه نوشته های #نه_به_اعدام به این احکام ضد انسانی اعتراض کردند و خواهان لغو احکام اعدام شدند.
#سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#پویا_قبادی #وحید_بنی_عامریان
#بابک_علیپور #اکبر_دانشورکار
#مهدی_حسنی #بهروز_احسانی_اسلاملو
#سید_محمد_تقوی_سنگدهی #ابوالحسن_منتظر #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #منوچهر_فلاح #شریفه_محمدی #محمد_جواد_وفایی_ثانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همزمان با شصتوچهارمین هفته کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، خانوادههای تعدادی از زندانیان سیاسی محکوم به اعدام در پارک پانزده خرداد شهرستان سقز به این حرکت اعتراضی پیوستند.
در این اقدام، عکس زندانیان سیاسی در کنار شعارهای مختلف ضد اعدام در دست اعضای خانواده گرفته شده.
هر هفته اعتراضها به اعدام گستردهتر میشود و خانوادههای این زندانیان با تمام تهدیدهایی که با آن مواجه هستند، به اعتراضشان میدهند و درخواست لغو احکام اعدام عزیزانشان را دارند.
خانوادههای زندانیان را دریابیم.
#نه_به_اعدام #سقز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این اقدام، عکس زندانیان سیاسی در کنار شعارهای مختلف ضد اعدام در دست اعضای خانواده گرفته شده.
هر هفته اعتراضها به اعدام گستردهتر میشود و خانوادههای این زندانیان با تمام تهدیدهایی که با آن مواجه هستند، به اعتراضشان میدهند و درخواست لغو احکام اعدام عزیزانشان را دارند.
خانوادههای زندانیان را دریابیم.
#نه_به_اعدام #سقز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از مخاطبان توانا روایتی به شرح زیر برای ما فرستاده است:
«درود بر شما،
امروز صبح در خیابان انقلاب، حوالی دانشگاه، شاهد صحنهای بودم که هنوز از ذهنم پاک نشده. دو مأمور زن حجاببان به دختری نوجوان که لباس کراپ پوشیده بود و حجاب نداشت، گیر داده بودند. کمی آنطرفتر، دو مأمور مرد کنار یک ون ایستاده بودند. دخترک، ترسیده اما مقاوم بود؛ سعی میکرد سوار ون نشود.
رهگذران بیشترشان بیتفاوت بودند، انگار عجله داشتند یا نمیخواستند درگیر شوند. چند نفر جمع شده بودند و تلاش میکردند موضوع را با حرف فیصله دهند. اما متأسفانه ماجرا به درگیری کشید؛ آن دو مأمور زن با زور سعی داشتند دختر بیچاره را به طرف ون ببرند.
من که سه بار سابقه بازداشت در اعتراضات را دارم، با اینکه خانوادهام بارها خواسته بودند خودم را به دردسر نیندازم، نتوانستم فقط تماشاگر باشم. جلو رفتم و دخالت کردم. چند ثانیه بیشتر نگذشت که یکی از مأموران مرد با مشت محکم زد توی چشمم. ضربه آنقدر شدید بود که به عقب پرت شدم و افتادم داخل جوی آب.
جمعیت داشت زیاد میشد، اما مأمور دیگر، همراه با یک نفر تازهوارد که نمیدانم از کجا پیدایش شد، با فریاد و تهدید مردم را متفرق میکردند. هرکسی را که موبایل به دست داشت، میگرفتند. آن دخترک بیپناه را سوار ون کردند... و من با چشمی کبود، بدنی کوفته و اعصابی به همریخته برگشتم سمت خانه.
تمام مسیر برگشت فقط به اشکال مختلف شکنجهای فکر میکردم که ممکن است آن دختر تحمل کند... و حالا، این متن که تصویرش را فرستادم بازتاب همون حادثهی امروز صبحه.»
«شکنجه شدن، گاهی با ابزار فیزیکی اتفاق میافته.
گاهی با تفتیش عقاید.
گاهی با حبس شدن توی سلول انفرادی.
و خیلی روشهای دیگه.
اما شکنجه، لایههای نامرئیتر و البته دردناکتری هم داره.
مثلاً زندگی در جامعهای که صاحبان قدرت و جیرهخورهاشون نمیتونن تو رو خارج از چارچوب عقاید و منافع خودشون بپذیرن...
وقتی نمیتونی مطابق اندیشههات زندگی کنی.
وقتی حضور داری، اما انکارت میکنن.
وقتی حق انتخابهات محدود به دو راهه:
یا باید برای داشتن حداقلها سکوت کنی و بابت بردگیِ تحمیلی، قدردانِ اربابت باشی؛
یا باید بهخاطر نداشتن همون حداقلها، سکوت نکنی و عمر و جوونیت رو صرف فرار از تازیانههاشون کنی.
اگه این اسمش شکنجه نیست... پس چیه؟»
او همچنین عکسی از صورت خود فرستاد ـ که نزد ما محفوظ است ـ و نوشت:
«اینم عکس چشم و گونهمه؛
البته درد اصلی نه این کبودی فیزیکی، که زندگی کردن در این حجم از بلاهت، سرکوب و خفقانه... چیزی فراتر از تحمل و عمقاً منزجرکننده است.»
#حق_انتخاب #شکنجه #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود بر شما،
امروز صبح در خیابان انقلاب، حوالی دانشگاه، شاهد صحنهای بودم که هنوز از ذهنم پاک نشده. دو مأمور زن حجاببان به دختری نوجوان که لباس کراپ پوشیده بود و حجاب نداشت، گیر داده بودند. کمی آنطرفتر، دو مأمور مرد کنار یک ون ایستاده بودند. دخترک، ترسیده اما مقاوم بود؛ سعی میکرد سوار ون نشود.
رهگذران بیشترشان بیتفاوت بودند، انگار عجله داشتند یا نمیخواستند درگیر شوند. چند نفر جمع شده بودند و تلاش میکردند موضوع را با حرف فیصله دهند. اما متأسفانه ماجرا به درگیری کشید؛ آن دو مأمور زن با زور سعی داشتند دختر بیچاره را به طرف ون ببرند.
من که سه بار سابقه بازداشت در اعتراضات را دارم، با اینکه خانوادهام بارها خواسته بودند خودم را به دردسر نیندازم، نتوانستم فقط تماشاگر باشم. جلو رفتم و دخالت کردم. چند ثانیه بیشتر نگذشت که یکی از مأموران مرد با مشت محکم زد توی چشمم. ضربه آنقدر شدید بود که به عقب پرت شدم و افتادم داخل جوی آب.
جمعیت داشت زیاد میشد، اما مأمور دیگر، همراه با یک نفر تازهوارد که نمیدانم از کجا پیدایش شد، با فریاد و تهدید مردم را متفرق میکردند. هرکسی را که موبایل به دست داشت، میگرفتند. آن دخترک بیپناه را سوار ون کردند... و من با چشمی کبود، بدنی کوفته و اعصابی به همریخته برگشتم سمت خانه.
تمام مسیر برگشت فقط به اشکال مختلف شکنجهای فکر میکردم که ممکن است آن دختر تحمل کند... و حالا، این متن که تصویرش را فرستادم بازتاب همون حادثهی امروز صبحه.»
«شکنجه شدن، گاهی با ابزار فیزیکی اتفاق میافته.
گاهی با تفتیش عقاید.
گاهی با حبس شدن توی سلول انفرادی.
و خیلی روشهای دیگه.
اما شکنجه، لایههای نامرئیتر و البته دردناکتری هم داره.
مثلاً زندگی در جامعهای که صاحبان قدرت و جیرهخورهاشون نمیتونن تو رو خارج از چارچوب عقاید و منافع خودشون بپذیرن...
وقتی نمیتونی مطابق اندیشههات زندگی کنی.
وقتی حضور داری، اما انکارت میکنن.
وقتی حق انتخابهات محدود به دو راهه:
یا باید برای داشتن حداقلها سکوت کنی و بابت بردگیِ تحمیلی، قدردانِ اربابت باشی؛
یا باید بهخاطر نداشتن همون حداقلها، سکوت نکنی و عمر و جوونیت رو صرف فرار از تازیانههاشون کنی.
اگه این اسمش شکنجه نیست... پس چیه؟»
او همچنین عکسی از صورت خود فرستاد ـ که نزد ما محفوظ است ـ و نوشت:
«اینم عکس چشم و گونهمه؛
البته درد اصلی نه این کبودی فیزیکی، که زندگی کردن در این حجم از بلاهت، سرکوب و خفقانه... چیزی فراتر از تحمل و عمقاً منزجرکننده است.»
#حق_انتخاب #شکنجه #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته، روز جهانی دروازهبان بود و میلاد زنیدپور بازیکن سابق تیم ملی فوتبال، این ویدیو را به یاد ناصر حجازی منتشر کرد
ناصر حجازی، ستارهای که حاضر نشد عکس خمینی را در دست بگیرد و برای حذفش از تیم ملی یک قانون گذاشتند که هر کس بالای ۲۷ سال بود در تیم ملی جا ندارد!!
آن زمان ناصر حجازی ۲۸ ساله بود و از تیم ملی کنار گذاشته شد!
ناصر حجازی از لحاظ سیاسی همواره منتقد بود؛ چه در زمانی که حاضر نشد عکس روحالله خمینی را در دست بگیرد و چه زمانی که با صراحت طرح هدفمندی یارانهها را زیر سوال بود.
حجازی در ۳۱ فروردینماه ۱۳۹۰ در گفتوگویی به وضعیت بد اقتصادی ایران اعتراض کرد و گفت: «دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیدهاند، نفت، گاز و ... دولت حق ندارد به مردم کمک کند. دولت باید کار کند و خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دو دستی تقدیم آنها نماید.»
چند ورزشکار دیگر میشناسید که سمت مردم ایستاده باشند؟
بیشتر بخوانید:
ناصر حجازی، اسطورهای که اسطوره ماند
https://tavaana.org/football_naser_hejazi/
#ناصر_حجازی #یاری_مدنی_توانا
#فوتبال
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
ناصر حجازی، ستارهای که حاضر نشد عکس خمینی را در دست بگیرد و برای حذفش از تیم ملی یک قانون گذاشتند که هر کس بالای ۲۷ سال بود در تیم ملی جا ندارد!!
آن زمان ناصر حجازی ۲۸ ساله بود و از تیم ملی کنار گذاشته شد!
ناصر حجازی از لحاظ سیاسی همواره منتقد بود؛ چه در زمانی که حاضر نشد عکس روحالله خمینی را در دست بگیرد و چه زمانی که با صراحت طرح هدفمندی یارانهها را زیر سوال بود.
حجازی در ۳۱ فروردینماه ۱۳۹۰ در گفتوگویی به وضعیت بد اقتصادی ایران اعتراض کرد و گفت: «دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیدهاند، نفت، گاز و ... دولت حق ندارد به مردم کمک کند. دولت باید کار کند و خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دو دستی تقدیم آنها نماید.»
چند ورزشکار دیگر میشناسید که سمت مردم ایستاده باشند؟
بیشتر بخوانید:
ناصر حجازی، اسطورهای که اسطوره ماند
https://tavaana.org/football_naser_hejazi/
#ناصر_حجازی #یاری_مدنی_توانا
#فوتبال
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
نوشته شیوا شاهسیاه برای شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان که برای دومین بار حکماعدامش تایید شده است.
شیوا شاهسیاه، فعال حقوق زنان پس از پذیرفته شدن درخواست اعاده دادرسی و توقف اجرای جکم، بهتازگی از زندان لاکان آزاد شده است.
میانه روز است، همان چند ساعت آفتابی که در بهترین روزها -که احتمالا آسمان رشت درخشان است- نسیب گوشهای از اتاق میشد رو به خاموشی است. نشستهایم. هر کدام مشغول به کاری؛ تو مثل روزهای دیگر در حال یافتن راهحلهایی هستی برای تمراری نبودن روزها. برای زیستن دوباره و چندباره در بین دیوارها، راهحلهایی برای یادآوری حس زنده بودن در روزمرگی شبحوار و ویرانکننده لاکان. شبحی که بین دیوار تا زندگی جاری بیرون آسوده لمیده و آرامآرام بین سلولهایمان جا باز میکند شبحی که اگر تو اینگونه با توانایی بینظیرت در زیستن معنای زندگی نبودی، مرا دستکم بیگمان میبلعید. چشمانت را میبندی، اول چشمانت میخندند و خط آشنای شوق زیر پلکت مرئی میشود؛ از لذت سکوت گردنه میگویی در میانه مسیر کوه. جایی که گاهی چندنفری رو به قله روانه شدهاند و انگار انسان میماند و تا چشم کار میکند درهها، کوهها، دامنهها و ابرها، به توالی هم و جادویی. و تازه صداها در سکوت انسان شنیده میشوند. صدای بادی که از بین گونها رد میشود، خشخش برگ و هوهوی باد: «آخ من عاشق سکوت اونجام، سکوت و نسیمی که از صورت آدم میگذره.» کل صورتت از تصور جایی که هستی، همان گردنه کوههایی که تجسمشان میکنی، بین قله و پارکینگ ماشینها، میدرخشد. چشمبسته لحظهای سکوت میکنی. انگار رد نسیم روی صورتت را حس میکنی. نگاهت میکنم و هرآنچه پشت پلکهایت از کوه میبینی، آرامش و خنکی نسیمی که انگار همین الان احاطهات کرده، لحظهای هیاهوی بیپایان لاکان را قطع میکند. در کوه و بین گردنه نشستهای در انتظار همنوردانت. بارها خطوط صورتت را به یاد میآورم. شنیدن هوهوی یاد، تکانخوردن پرنده و چرنده، و خطوط ریز آرامش و شوقی که روی گونههایت و تکتک اجزای صورتت انداخته؛ تو کوه را میشناسی شریفه. تو مسیرهای پرپیچوخم، طاقتفرسا و شگفتانگیز کوه را میشناسی. انگار حالا هم میانه پیچی نفسبر نشستهای و میدانی مسیری هست. مسیر پاکوب کوه با توان و صبر و زندگیات پیوند خورده. پیوندی که در تمام حرکات انگشتانت، دستهایت، صورتت، بدن و جستن راهحلهای زندگیبخشت مرئی است و
حتم دارم که در تکتک سلولهایت جاری است.
متن کامل در اسلایدها
shiva_shahsiah
#شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شیوا شاهسیاه، فعال حقوق زنان پس از پذیرفته شدن درخواست اعاده دادرسی و توقف اجرای جکم، بهتازگی از زندان لاکان آزاد شده است.
میانه روز است، همان چند ساعت آفتابی که در بهترین روزها -که احتمالا آسمان رشت درخشان است- نسیب گوشهای از اتاق میشد رو به خاموشی است. نشستهایم. هر کدام مشغول به کاری؛ تو مثل روزهای دیگر در حال یافتن راهحلهایی هستی برای تمراری نبودن روزها. برای زیستن دوباره و چندباره در بین دیوارها، راهحلهایی برای یادآوری حس زنده بودن در روزمرگی شبحوار و ویرانکننده لاکان. شبحی که بین دیوار تا زندگی جاری بیرون آسوده لمیده و آرامآرام بین سلولهایمان جا باز میکند شبحی که اگر تو اینگونه با توانایی بینظیرت در زیستن معنای زندگی نبودی، مرا دستکم بیگمان میبلعید. چشمانت را میبندی، اول چشمانت میخندند و خط آشنای شوق زیر پلکت مرئی میشود؛ از لذت سکوت گردنه میگویی در میانه مسیر کوه. جایی که گاهی چندنفری رو به قله روانه شدهاند و انگار انسان میماند و تا چشم کار میکند درهها، کوهها، دامنهها و ابرها، به توالی هم و جادویی. و تازه صداها در سکوت انسان شنیده میشوند. صدای بادی که از بین گونها رد میشود، خشخش برگ و هوهوی باد: «آخ من عاشق سکوت اونجام، سکوت و نسیمی که از صورت آدم میگذره.» کل صورتت از تصور جایی که هستی، همان گردنه کوههایی که تجسمشان میکنی، بین قله و پارکینگ ماشینها، میدرخشد. چشمبسته لحظهای سکوت میکنی. انگار رد نسیم روی صورتت را حس میکنی. نگاهت میکنم و هرآنچه پشت پلکهایت از کوه میبینی، آرامش و خنکی نسیمی که انگار همین الان احاطهات کرده، لحظهای هیاهوی بیپایان لاکان را قطع میکند. در کوه و بین گردنه نشستهای در انتظار همنوردانت. بارها خطوط صورتت را به یاد میآورم. شنیدن هوهوی یاد، تکانخوردن پرنده و چرنده، و خطوط ریز آرامش و شوقی که روی گونههایت و تکتک اجزای صورتت انداخته؛ تو کوه را میشناسی شریفه. تو مسیرهای پرپیچوخم، طاقتفرسا و شگفتانگیز کوه را میشناسی. انگار حالا هم میانه پیچی نفسبر نشستهای و میدانی مسیری هست. مسیر پاکوب کوه با توان و صبر و زندگیات پیوند خورده. پیوندی که در تمام حرکات انگشتانت، دستهایت، صورتت، بدن و جستن راهحلهای زندگیبخشت مرئی است و
حتم دارم که در تکتک سلولهایت جاری است.
متن کامل در اسلایدها
shiva_shahsiah
#شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام مجاهد کورکور، درگذشت
نگار کورکور، پس از طی یک دوره سخت دستوپنجه نرم کردن با بیماری سرطان در کشور آلمان درگذشت.
او تا آخرین روزهای زندگیش از عشق به ایران و عشق به آزادی میگفت، اما در حسرت آزادی ایران و آزادی برادرش جانش را از دست داد.
نگار نهایت تلاشش را کرده بود تا صدای بیگناهی برادرش را به گوش همگان برساند.
یادش گرامی باد
درگذشت نگار را به خانواده او و همه خانوادههای دادخواه ایران، تسلیت میگوییم.
#نگار_کورکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نگار کورکور، پس از طی یک دوره سخت دستوپنجه نرم کردن با بیماری سرطان در کشور آلمان درگذشت.
او تا آخرین روزهای زندگیش از عشق به ایران و عشق به آزادی میگفت، اما در حسرت آزادی ایران و آزادی برادرش جانش را از دست داد.
نگار نهایت تلاشش را کرده بود تا صدای بیگناهی برادرش را به گوش همگان برساند.
یادش گرامی باد
درگذشت نگار را به خانواده او و همه خانوادههای دادخواه ایران، تسلیت میگوییم.
#نگار_کورکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«نگار مبارز ایران
یکی از قهرمان های واقعی و الگو های ما
توی بدترین شرایطش توی بدترین حالش
باز نگران برادر بیگناهش بود
با صدایی که به زور در میومد عاشقانه خواستار بودن صدای #مجاهد_کورکور
تا لغو اعدام و روز ازادیش بود
چقدر دردناک برام که از افعال گذشته استفاده میکنم
به امید روزی که هیچ ( بودی) نباش و همه باشند🖤💔»
از صفحه سالار وطنشناس از مصدومان چشم
salar_vatanshenas
نگار کورکور رفت، اما ما برای آرزوی نگار و نگارها میجنگیم، برای آزادی، برای #نه_به_اعدام برای فردای بدون جمهوری اسلامی
#نگار_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از قهرمان های واقعی و الگو های ما
توی بدترین شرایطش توی بدترین حالش
باز نگران برادر بیگناهش بود
با صدایی که به زور در میومد عاشقانه خواستار بودن صدای #مجاهد_کورکور
تا لغو اعدام و روز ازادیش بود
چقدر دردناک برام که از افعال گذشته استفاده میکنم
به امید روزی که هیچ ( بودی) نباش و همه باشند🖤💔»
از صفحه سالار وطنشناس از مصدومان چشم
salar_vatanshenas
نگار کورکور رفت، اما ما برای آرزوی نگار و نگارها میجنگیم، برای آزادی، برای #نه_به_اعدام برای فردای بدون جمهوری اسلامی
#نگار_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیانیه محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق در سوگ نگار کورکور
چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
تسلیت به ایران، به ایذه، به خوزستان؛
تسلیت به خانواده داغدار نگار کورکور،
دختری که در جوانی، بهدست آخوندهای پست و آدمکش، در غربت، از نعمت زندگی محروم شد.
این داستان غمانگیز، یادآور سرنوشت هزاران دختر و پسر جوانی است که طی بیش از چهل و شش سال، در مسیر پرخون آزادی جان دادهاند.
نگار کورکور، مبارزی شجاع، نترس و فداکار بود که در دیار غربت، دور از آغوش وطن، جان شیرینش را فدای آزادی کرد.
نگار، قطرهای از خون شرافت در جادهای بود که طی ۴۵ سال، از اجساد ملت مظلوم و شریف ایران انباشته شده؛ مردمی که آماج ستم و رگبار گلولههای این رژیم جنایتکار و جلاد قرار گرفتند.
تقریباً هیچ خانوادهای در ایران نیست که عزیزی را در این مسیر از دست نداده باشد.
تا زمانی که این حکومت بر مردم حاکم است و ماشین جلاد و غارتگر آن کار میکند، نگارهای دیگری که امروز زندهاند، در آینده قربانی خواهند شد.
هموطن، بدانیم اگر این حکومت آدمکش باقی بماند، تا روزی که هست، تیغ بر گلو و گردن زن و مرد ایرانی خواهد نشست.
تا زمانی که ایران آزاد نشده، ما هیچکس نیستیم؛ یا در بند دیوانهایم، یا بیوطن، آواره گِرد جهان.
تا یک جنبش ملی، این کثافت عمامهدار را از خاک ایران پاک نکند، مطمئن باشید که بار دیگر شاهد خواهیم بود که مردم در تیررس گلولههای مزدوران آنها قرار میگیرند.
آخوندها غسل خون، وضوی خون گرفتهاند؛ ریش و عمامهشان به خون «نگارها» آغشته است.
مردم ایران برای آنها هیچ اهمیتی ندارند.
هموطن، بیندیشیم؛
هنوز دست اتحاد به یکدیگر ندادهایم و متفرق ماندهایم.
تأسف ما، از نابودی همین اتحاد است.
ما مسئول خون ابوال کورکور، مجاهد کورکور، نگارها هستیم.
اگر متحد بودیم، اگر منیتها را کنار گذاشته و به درد مشترک ایران اندیشیده بودیم،
امروز صدایمان هزار بار نیرومندتر بود؛
و در دفاع از ایرانمان، این کوه پوشالی و پوکیده جمهوری اسلامی با یک نسیم در هم میریخت.
ما در قبال میهن، خانه و کاشانهمان مسئولیم.
این مسئولیت را به دست فراموشی نسپاریم.
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میهنمان، و به کسانی هستیم که نمیتوانند حق خود را بگیرند.
#زنده_باد_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
#محمد_ترکمانی #بیانیه #نگار_کور_کور
#نه_به_اعدام #مجاهد_کور_کور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
تسلیت به ایران، به ایذه، به خوزستان؛
تسلیت به خانواده داغدار نگار کورکور،
دختری که در جوانی، بهدست آخوندهای پست و آدمکش، در غربت، از نعمت زندگی محروم شد.
این داستان غمانگیز، یادآور سرنوشت هزاران دختر و پسر جوانی است که طی بیش از چهل و شش سال، در مسیر پرخون آزادی جان دادهاند.
نگار کورکور، مبارزی شجاع، نترس و فداکار بود که در دیار غربت، دور از آغوش وطن، جان شیرینش را فدای آزادی کرد.
نگار، قطرهای از خون شرافت در جادهای بود که طی ۴۵ سال، از اجساد ملت مظلوم و شریف ایران انباشته شده؛ مردمی که آماج ستم و رگبار گلولههای این رژیم جنایتکار و جلاد قرار گرفتند.
تقریباً هیچ خانوادهای در ایران نیست که عزیزی را در این مسیر از دست نداده باشد.
تا زمانی که این حکومت بر مردم حاکم است و ماشین جلاد و غارتگر آن کار میکند، نگارهای دیگری که امروز زندهاند، در آینده قربانی خواهند شد.
هموطن، بدانیم اگر این حکومت آدمکش باقی بماند، تا روزی که هست، تیغ بر گلو و گردن زن و مرد ایرانی خواهد نشست.
تا زمانی که ایران آزاد نشده، ما هیچکس نیستیم؛ یا در بند دیوانهایم، یا بیوطن، آواره گِرد جهان.
تا یک جنبش ملی، این کثافت عمامهدار را از خاک ایران پاک نکند، مطمئن باشید که بار دیگر شاهد خواهیم بود که مردم در تیررس گلولههای مزدوران آنها قرار میگیرند.
آخوندها غسل خون، وضوی خون گرفتهاند؛ ریش و عمامهشان به خون «نگارها» آغشته است.
مردم ایران برای آنها هیچ اهمیتی ندارند.
هموطن، بیندیشیم؛
هنوز دست اتحاد به یکدیگر ندادهایم و متفرق ماندهایم.
تأسف ما، از نابودی همین اتحاد است.
ما مسئول خون ابوال کورکور، مجاهد کورکور، نگارها هستیم.
اگر متحد بودیم، اگر منیتها را کنار گذاشته و به درد مشترک ایران اندیشیده بودیم،
امروز صدایمان هزار بار نیرومندتر بود؛
و در دفاع از ایرانمان، این کوه پوشالی و پوکیده جمهوری اسلامی با یک نسیم در هم میریخت.
ما در قبال میهن، خانه و کاشانهمان مسئولیم.
این مسئولیت را به دست فراموشی نسپاریم.
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میهنمان، و به کسانی هستیم که نمیتوانند حق خود را بگیرند.
#زنده_باد_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
#محمد_ترکمانی #بیانیه #نگار_کور_کور
#نه_به_اعدام #مجاهد_کور_کور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دق که ندانی چیست گرفتم دق که ندانی تو
روز گذشته خبر درگذشت نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، منتشر شد.
به یاد بیاوریم همسر عباس دریس، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، هم پس از شنیدن رای دادگاه سکته کرد و جان سپرد.
به یاد بیاوریم همسر و مادر پیمان عارفی، زندانی سیاسی سابق که دوران زندان را در تبعید میگذراند، در راه تصادف کرده و جان باختند.
و مرگ تلخ هما سلطانی دختر عبدالفتاح سلطانی، زندانی سیاسی سابق، را زمانی که پدرش در زندان بود.
این موارد مرگهای معمولی نیستند مسبب اصلی آنها جمهوری اسلامی است.
دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا
با توام ایرانه خانم زیبا
جا نگدازی مرا که میدوم از خود زیرزمین! آی وطن!»
پیام همراهان
و این روایات تا زمان حاکمیت جمهوری اسلامی بر کشورمان ادامه دارد.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نگار_کورکور
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته خبر درگذشت نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، منتشر شد.
به یاد بیاوریم همسر عباس دریس، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، هم پس از شنیدن رای دادگاه سکته کرد و جان سپرد.
به یاد بیاوریم همسر و مادر پیمان عارفی، زندانی سیاسی سابق که دوران زندان را در تبعید میگذراند، در راه تصادف کرده و جان باختند.
و مرگ تلخ هما سلطانی دختر عبدالفتاح سلطانی، زندانی سیاسی سابق، را زمانی که پدرش در زندان بود.
این موارد مرگهای معمولی نیستند مسبب اصلی آنها جمهوری اسلامی است.
دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا
با توام ایرانه خانم زیبا
جا نگدازی مرا که میدوم از خود زیرزمین! آی وطن!»
پیام همراهان
و این روایات تا زمان حاکمیت جمهوری اسلامی بر کشورمان ادامه دارد.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نگار_کورکور
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
«نگار، زنی به نام ایران
نگار کورکور تنها یک زن نبود،
او صدای زخمیِ یک ملت بود؛
خواهری تبعیدی، در حسرت نجات برادری که زیر تیغ اعدام است،
و در آرزوی آزادی وطنی که زیر چکمهی اشغالگران، له میشود.
نگار جلوی چشمان ما آب شد.
نه فقط از درد سرطان،
که از اندوهِ غربت، از خشمِ ناتوانی، از داغِ ایران اشغالشده.
ایرانِ ما، سرزمین ما، نه بیمار است و نه خاموش؛
او در اشغال است.
اشغال یک فرقه فاسد، مافیایی، تبهکار،
که دین را نقاب کردهاند و وطن را گروگان گرفتهاند.
نگار، تکهای از ایران بود؛
و رفتنش، تلنگریست بر ما.
رفت، بیآنکه برگردد به خاک مادری،
بیآنکه ببیند حکم اعدام باطل شده،
بیآنکه آغوش وطن، دوباره برایش گشوده شود.
نگار نماد همه آنهاییست
که در تبعید جان دادند اما تن به فراموشی ندادند؛
نماد ایرانِ اشغالشدهای که هنوز قلبش برای آزادی میتپد،
حتی اگر دور، حتی اگر در حال آب شدن.
او رفت،
اما هنوز ما هستیم؛
و تا ایران آزاد نشده،
تا این فرقه تبهکار از خاک وطن بیرون نرفته،
نباید بگذاریم نام نگار هم،
مثل هزاران نام دیگر،
در سکوت و فراموشی دفن شود.»
متن ارسالی یکی از مخاطبان توانا در سوگ نگار کورکور
#نگار_کوکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نگار کورکور تنها یک زن نبود،
او صدای زخمیِ یک ملت بود؛
خواهری تبعیدی، در حسرت نجات برادری که زیر تیغ اعدام است،
و در آرزوی آزادی وطنی که زیر چکمهی اشغالگران، له میشود.
نگار جلوی چشمان ما آب شد.
نه فقط از درد سرطان،
که از اندوهِ غربت، از خشمِ ناتوانی، از داغِ ایران اشغالشده.
ایرانِ ما، سرزمین ما، نه بیمار است و نه خاموش؛
او در اشغال است.
اشغال یک فرقه فاسد، مافیایی، تبهکار،
که دین را نقاب کردهاند و وطن را گروگان گرفتهاند.
نگار، تکهای از ایران بود؛
و رفتنش، تلنگریست بر ما.
رفت، بیآنکه برگردد به خاک مادری،
بیآنکه ببیند حکم اعدام باطل شده،
بیآنکه آغوش وطن، دوباره برایش گشوده شود.
نگار نماد همه آنهاییست
که در تبعید جان دادند اما تن به فراموشی ندادند؛
نماد ایرانِ اشغالشدهای که هنوز قلبش برای آزادی میتپد،
حتی اگر دور، حتی اگر در حال آب شدن.
او رفت،
اما هنوز ما هستیم؛
و تا ایران آزاد نشده،
تا این فرقه تبهکار از خاک وطن بیرون نرفته،
نباید بگذاریم نام نگار هم،
مثل هزاران نام دیگر،
در سکوت و فراموشی دفن شود.»
متن ارسالی یکی از مخاطبان توانا در سوگ نگار کورکور
#نگار_کوکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه تایید کرد که برای امیرحسین مقصودلو، خواننده زندانی مشهور به «تتلو»، حکم اعدام صادر شده و این پرونده در حال حاضر در مرحله فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است.
او افزود هیچ گونه حکم قطعی در این خصوص تاکنون مورد تایید نیست.
پیشتر در دیماه روزنامه جامجم، وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، از صدور حکم اعدام برای امیرحسین مقصودلو به اتهام سب النبی (توهین به پیامبر مسلمانان) خبر داده بود. در سوی دیگر، خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه، این خبر را تکذیب کرد و نوشت حکم نهایی تتلو هنوز صادر نشده است.
جامجم یکشنبه ۳۰ دی گزارش داد پس از رسیدگی دوباره به پرونده تتلو در شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران، قضات دادگاه با اکثریت آرا این خواننده را به اتهام «سبالنبی» مجرم شناختند و به اعدام محکوم کردند.
حکم اعدام به اتهام سبالنبی (توهین به پیامبر) نه تنها برخلاف اصول حقوق بشر و آزادی بیان است، بلکه نقض صریح کرامت انسانی و حق زندگی محسوب میشود. استفاده از مجازات مرگ برای سرکوب باورها، عقاید یا بیان انتقادی، نشانهای از استبداد دینی و نبود تحمل در برابر دگراندیشی است. چنین احکامی، بهجای پاسداری از شأن دین، ابزار سرکوب و ترس برای خاموشکردن صداهای متفاوت میشوند و فضای گفتوگوی آزاد و صلحآمیز را نابود میکنند.
در ایران، حکم اعدام به اتهام سبالنبی بر اساس ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ صادر میشود. این ماده بیان میکند:
«هر کس پیامبر اعظم اسلام (ص) را دشنام دهد یا نسبت ناروایی به آن حضرت دهد، سبالنبی محسوب و محکوم به اعدام است.»
این قوانین با انتقادات گستردهای از سوی نهادهای بینالمللی حقوق بشر مواجه شدهاند، زیرا اعدام به خاطر بیان یا عقیده، برخلاف اصول آزادی بیان و حق زندگی در اسناد بینالمللی همچون اعلامیه جهانی حقوق بشر (مادههای ۳ و ۱۹) است.
#سب_النبی #تتلو #اعدام #آزادی_بیان #توهین_به_مقدسات #نه_به_اعدام #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه تایید کرد که برای امیرحسین مقصودلو، خواننده زندانی مشهور به «تتلو»، حکم اعدام صادر شده و این پرونده در حال حاضر در مرحله فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است.
او افزود هیچ گونه حکم قطعی در این خصوص تاکنون مورد تایید نیست.
پیشتر در دیماه روزنامه جامجم، وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، از صدور حکم اعدام برای امیرحسین مقصودلو به اتهام سب النبی (توهین به پیامبر مسلمانان) خبر داده بود. در سوی دیگر، خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه، این خبر را تکذیب کرد و نوشت حکم نهایی تتلو هنوز صادر نشده است.
جامجم یکشنبه ۳۰ دی گزارش داد پس از رسیدگی دوباره به پرونده تتلو در شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران، قضات دادگاه با اکثریت آرا این خواننده را به اتهام «سبالنبی» مجرم شناختند و به اعدام محکوم کردند.
حکم اعدام به اتهام سبالنبی (توهین به پیامبر) نه تنها برخلاف اصول حقوق بشر و آزادی بیان است، بلکه نقض صریح کرامت انسانی و حق زندگی محسوب میشود. استفاده از مجازات مرگ برای سرکوب باورها، عقاید یا بیان انتقادی، نشانهای از استبداد دینی و نبود تحمل در برابر دگراندیشی است. چنین احکامی، بهجای پاسداری از شأن دین، ابزار سرکوب و ترس برای خاموشکردن صداهای متفاوت میشوند و فضای گفتوگوی آزاد و صلحآمیز را نابود میکنند.
در ایران، حکم اعدام به اتهام سبالنبی بر اساس ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ صادر میشود. این ماده بیان میکند:
«هر کس پیامبر اعظم اسلام (ص) را دشنام دهد یا نسبت ناروایی به آن حضرت دهد، سبالنبی محسوب و محکوم به اعدام است.»
این قوانین با انتقادات گستردهای از سوی نهادهای بینالمللی حقوق بشر مواجه شدهاند، زیرا اعدام به خاطر بیان یا عقیده، برخلاف اصول آزادی بیان و حق زندگی در اسناد بینالمللی همچون اعلامیه جهانی حقوق بشر (مادههای ۳ و ۱۹) است.
#سب_النبی #تتلو #اعدام #آزادی_بیان #توهین_به_مقدسات #نه_به_اعدام #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کیوان مهتدی، معلم و نویسنده زندانی سیاسی سابق، با خواندن شعر "واگویه" از محمد مختاری، در مراسمی در باغ محتشم شهر رشت، از شریفه محمدی یاد کرد و خواهان آزادی این فعال کارگری محکوم به اعدام شد.
کیوان مهتدی همسر آنیشا اسداللهی، معلم زندانی، است او در این مراسم آخرین شعر محمد مختاری پیش از قتل حکومتی، را خواند و خواستار آزادی شریفه محمدی شد.
شریفه محمدی فعال حقوق کارگران است که به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شده است و مصادیق اتهام «بغی» برای این فعال کارگری در «اختیار داشتن پوسترهای نه به اعدام، عضویت در یک گروه تلگرامی و انتشار چند مقاله» عنوان شده است.
صدای زندانیان باشیم
از صفحه
کمپین دفاع از شریفه محمدی
۲۶فروردین ۱۴۰۴
#freesharifeh
#آزادی_شریفه
تلگرام:
https://t.me/freesharife
توئیتر:
https://x.com/freeSharifeh
اینستاگرام:
www.instagram.com/free_sharifeh_mohammadi/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#شریفه_محمدی
@Tavaana_TavaanaTech
کیوان مهتدی همسر آنیشا اسداللهی، معلم زندانی، است او در این مراسم آخرین شعر محمد مختاری پیش از قتل حکومتی، را خواند و خواستار آزادی شریفه محمدی شد.
شریفه محمدی فعال حقوق کارگران است که به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شده است و مصادیق اتهام «بغی» برای این فعال کارگری در «اختیار داشتن پوسترهای نه به اعدام، عضویت در یک گروه تلگرامی و انتشار چند مقاله» عنوان شده است.
صدای زندانیان باشیم
از صفحه
کمپین دفاع از شریفه محمدی
۲۶فروردین ۱۴۰۴
#freesharifeh
#آزادی_شریفه
تلگرام:
https://t.me/freesharife
توئیتر:
https://x.com/freeSharifeh
اینستاگرام:
www.instagram.com/free_sharifeh_mohammadi/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#شریفه_محمدی
@Tavaana_TavaanaTech
ابراهیم آرامش، از زندانیان سیاسی بهبهان بود که به صورت «رای باز» آزاد شده بود، این زندانی سیاسی که به دلیل تصادف، ده روز در کما بود، از دنیا رفت.
ابراهیم آرامش از نزدیکان جاویدنام فرزاد انصاریفر، از جانباختگان آبان ۹۸، بود و چندین بار بازداشت شده بود از جمله در سال ۱۴۰۲ در مراسم سالگرد کیان پیرفلک.
«رای باز» در واقع مجوزی است که به زندانیان اجازه میدهد، به جای طی دوران مجکومیت خود در زندان، در شهرکهای صنعتی، مزارع یا دیگر مراکز حرفهآموزی و اشتغال، مشغول باشند.
محکومان با رای باز موظف هستند همه روزه راس ساعت در محل تعیینشده حضور پیدا کنند. حضور آنها در آن محل به عنوان دوران محکومیت آنها محسوب میشود.
#ایراهیم_آرامش
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
ابراهیم آرامش از نزدیکان جاویدنام فرزاد انصاریفر، از جانباختگان آبان ۹۸، بود و چندین بار بازداشت شده بود از جمله در سال ۱۴۰۲ در مراسم سالگرد کیان پیرفلک.
«رای باز» در واقع مجوزی است که به زندانیان اجازه میدهد، به جای طی دوران مجکومیت خود در زندان، در شهرکهای صنعتی، مزارع یا دیگر مراکز حرفهآموزی و اشتغال، مشغول باشند.
محکومان با رای باز موظف هستند همه روزه راس ساعت در محل تعیینشده حضور پیدا کنند. حضور آنها در آن محل به عنوان دوران محکومیت آنها محسوب میشود.
#ایراهیم_آرامش
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر هولناکی از آلودگی هوا در خوزستان بوشهر و استانهای جنوب و جنوبغربی منتشر شده است.
روز گذشته هم اخبار محلی خوزستان گزارش دادند بیش از هزار نفر به دلیل عوارض ناشی از آلودگی هوا به بیمارستانها مراجعه کردهاند.
جمهوی اسلامی ایرانیان را از حق دسترسی به آب و هوای پاک محروم کرده است. آلودگی هوا از پیامدهای ناتوانی جمهوری اسلامی در نگاهداشت محیط زیست کشورمان است. ثروت ایران در راه تسلیح گروههای تروریستی صرف میشود و ایران و ایرانی محروم است از دسترسی به هوای پاک.
کشاورزی غیراصولی، پروژههای کارشناسینشده انتقال آب، خشکاندن عمدی رودها و رودخانهها و باتلاقها و هورها، سدسازیهای غیراصولی و این لیست همچنان ادامه دارد ...
آیا میتوان از مسئولان جمهوری اسلامی به جرم سوءمدیریت شکایت کرد؟
طرح از بهنام محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اهواز #آلودگی_هوا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته هم اخبار محلی خوزستان گزارش دادند بیش از هزار نفر به دلیل عوارض ناشی از آلودگی هوا به بیمارستانها مراجعه کردهاند.
جمهوی اسلامی ایرانیان را از حق دسترسی به آب و هوای پاک محروم کرده است. آلودگی هوا از پیامدهای ناتوانی جمهوری اسلامی در نگاهداشت محیط زیست کشورمان است. ثروت ایران در راه تسلیح گروههای تروریستی صرف میشود و ایران و ایرانی محروم است از دسترسی به هوای پاک.
کشاورزی غیراصولی، پروژههای کارشناسینشده انتقال آب، خشکاندن عمدی رودها و رودخانهها و باتلاقها و هورها، سدسازیهای غیراصولی و این لیست همچنان ادامه دارد ...
آیا میتوان از مسئولان جمهوری اسلامی به جرم سوءمدیریت شکایت کرد؟
طرح از بهنام محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اهواز #آلودگی_هوا
@Tavaana_TavaanaTech
محمدحسین سپهری، زندانی سیاسی، در تماسی از زندان نسبت به وضعیت جسمی فاطمه سپهری در زندان وکیلآباد مشهد، بهشدت ابراز نگرانی کرده است.
به گفته برادر دیگر خانواده سپهری، محمدحسین سپهری، در تماس تلفنی اخیر خود از بند ۶ زندان وکیلآباد مشهد با خانواده، شرایط فاطمه سپهری را بسیار نگرانکننده توصیف کرده است.
او توضیح میدهد که روال ملاقات برای یک زندانی که یکی از بستگانش در بند زنان زندان وکیلآباد نگهداری میشود، به این صورت است که هر دو هفته یکبار، روزهای پنجشنبه، امکان ملاقات کابینی فراهم میشود.
محمدحسین سپهری در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۴ با خواهرش فاطمه سپهری ملاقات داشته، او تأکید میکند که حال عمومی فاطمه سپهری بسیار نامساعد بوده است.
فاطمه در این دیدار علت وخامت حال خود را چنین بیان کرده است:
«بند ۵ را به شکلی درآوردهاند که گویی قبر است؛ شاید دو ماه است که حتی یکبار هم نتوانستهام از جایم بلند شوم و از هواخوری استفاده کنم.»
محمدحسین سپهری نسبت به وضعیت خواهرش عمیقا ابراز نگرانی کرده و هشدار داده است که ادامهی این وضعیت، میتواند جان او را به خطر بیندازد.
او تأکید میکند:
«ادامه این شرایط چه توجیهی دارد، جز اینکه عمدا میخواهند خواهرم را شکنجه کنند؟ خواهرم بیماری قلبی دارد و عمل قلب باز داشته است. چرا باید در یک اتاق بسته و در چنین شرایطی نگهداری شود؟ هدف مسئولان جمهوری اسلامی از این رفتارها چیست؟»
لازم به یادآوری است که فرزانه قرهحسنلو و زهرا کهنهکار (سپند آذر) نیز همراه با فاطمه سپهری در بند ۵ زندان وکیلآباد نگهداری میشوند. هر سه زندانی سیاسی، تحت فشارهای روانی شدید، نبود تهویه و فقدان حداقل شرایط انسانی قرار دارند.
فرزانه قرهحسنلو هم در نامهای نسبت به وضعیت بد این بند هشدار داده بود:
«بارها گفتهایم که اینجا زندان نیست؛ اینجا شبیه اردوگاه اجباری آشویتس نازیهاست. ما بیآنکه جرمی مرتکب شده باشیم، در بدترین شرایط ممکن نگه داشته میشویم.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فاطمه_سپهری
#فرزانه_قره_حسنلو
#زهرا_کهنه_کار
@Tavaana_TavaanaTech
به گفته برادر دیگر خانواده سپهری، محمدحسین سپهری، در تماس تلفنی اخیر خود از بند ۶ زندان وکیلآباد مشهد با خانواده، شرایط فاطمه سپهری را بسیار نگرانکننده توصیف کرده است.
او توضیح میدهد که روال ملاقات برای یک زندانی که یکی از بستگانش در بند زنان زندان وکیلآباد نگهداری میشود، به این صورت است که هر دو هفته یکبار، روزهای پنجشنبه، امکان ملاقات کابینی فراهم میشود.
محمدحسین سپهری در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۴ با خواهرش فاطمه سپهری ملاقات داشته، او تأکید میکند که حال عمومی فاطمه سپهری بسیار نامساعد بوده است.
فاطمه در این دیدار علت وخامت حال خود را چنین بیان کرده است:
«بند ۵ را به شکلی درآوردهاند که گویی قبر است؛ شاید دو ماه است که حتی یکبار هم نتوانستهام از جایم بلند شوم و از هواخوری استفاده کنم.»
محمدحسین سپهری نسبت به وضعیت خواهرش عمیقا ابراز نگرانی کرده و هشدار داده است که ادامهی این وضعیت، میتواند جان او را به خطر بیندازد.
او تأکید میکند:
«ادامه این شرایط چه توجیهی دارد، جز اینکه عمدا میخواهند خواهرم را شکنجه کنند؟ خواهرم بیماری قلبی دارد و عمل قلب باز داشته است. چرا باید در یک اتاق بسته و در چنین شرایطی نگهداری شود؟ هدف مسئولان جمهوری اسلامی از این رفتارها چیست؟»
لازم به یادآوری است که فرزانه قرهحسنلو و زهرا کهنهکار (سپند آذر) نیز همراه با فاطمه سپهری در بند ۵ زندان وکیلآباد نگهداری میشوند. هر سه زندانی سیاسی، تحت فشارهای روانی شدید، نبود تهویه و فقدان حداقل شرایط انسانی قرار دارند.
فرزانه قرهحسنلو هم در نامهای نسبت به وضعیت بد این بند هشدار داده بود:
«بارها گفتهایم که اینجا زندان نیست؛ اینجا شبیه اردوگاه اجباری آشویتس نازیهاست. ما بیآنکه جرمی مرتکب شده باشیم، در بدترین شرایط ممکن نگه داشته میشویم.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فاطمه_سپهری
#فرزانه_قره_حسنلو
#زهرا_کهنه_کار
@Tavaana_TavaanaTech
مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی قصد دارد لوایح پالرمو و سیافتی را بررسی کند.
بررسی این لایحهها هفت سال به درازا کشیده است.
کنوانسیون پالرمو (مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی) و سیافتی (مبارزه با تامین مالی تروریسم) دو بخش باقیمانده از الزامات گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بودند که پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی در سال ۹۷ با ایرادات شورای نگهبان و هیئت نظارت مجمع تشخیص متوقف شده بود.
جمهوری اسلامی در لیست سیاه FATF قرار دارد.
مخالفان لایحه تامین مالی تروریسم به دلایل متعددی مخالف تصویب این لایحه هستند از جمله نگرانی از شفافیت مبادلات مالی و محدودشدن این مبادلات به دلیل تامین اعتبار مالی گروه تروریستی حماس و حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و حشدالشعبی و سایر گروههای تروریستی دیگر در منطقه، توسط جمهوری اسلامی.
کارتون؛ شفافیت به سبک خامنهای!
کارتونیست: بهنام محمدی
https://tavaana.org/khameneii-3/
#FATF
#CFT
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
بررسی این لایحهها هفت سال به درازا کشیده است.
کنوانسیون پالرمو (مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی) و سیافتی (مبارزه با تامین مالی تروریسم) دو بخش باقیمانده از الزامات گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بودند که پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی در سال ۹۷ با ایرادات شورای نگهبان و هیئت نظارت مجمع تشخیص متوقف شده بود.
جمهوری اسلامی در لیست سیاه FATF قرار دارد.
مخالفان لایحه تامین مالی تروریسم به دلایل متعددی مخالف تصویب این لایحه هستند از جمله نگرانی از شفافیت مبادلات مالی و محدودشدن این مبادلات به دلیل تامین اعتبار مالی گروه تروریستی حماس و حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و حشدالشعبی و سایر گروههای تروریستی دیگر در منطقه، توسط جمهوری اسلامی.
کارتون؛ شفافیت به سبک خامنهای!
کارتونیست: بهنام محمدی
https://tavaana.org/khameneii-3/
#FATF
#CFT
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین رونقی، در ویدئویی که منتشر کرده درباره مسدودکردن اکانتهای اینستاگرام توسط مأموران جمهوری اسلامی میگوید:
«نگذاریم ترس برای ما تصمیم بگیرد.
این روزها صفحههای اینستاگرام بسیاری از شهروندان، با محوریت زنان، توسط مأموران جمهوری اسلامی ضبط و مسدود میشوند. به این صورت که از طریق شمارههای ناشناس، یا همان پرایوت نامبر، تماس میگیرند، تهدید و فضای ارعاب ایجاد میکنند، فریب میدهند و گاه با لحنی تند و بد به آن شخص حمله میکنند و میگویند: اگر نیایی، با گونی میآییم میبریمت، یا بازداشتت میکنیم و میفرستیمت دادگاه، و گران تمام میشود برایت.
این فضا باعث میشود شخص بترسد و از خواسته نیروهای امنیتی تمکین کند و به دفتر آنها مراجعه نماید. همین مسئله موجب میشود که در آنجا، یوزرنیم، پسورد، اکانت و گاه حتی گوشی شخص را از وی بگیرند، پستها و مطالبش را پاک کنند و لوگوی پلیس، که عامل ناامنی مردم است، را روی اکانت بارگذاری نمایند، بهطوری که بر روی آن نوشته شده: «این اکانت به دستور مقام قضایی توقیف گردید.»
این را باید بدانیم اساساً هیچ قانونی چنین اجازهای را به هیچ مأمور، معذور یا مقام قضایی نداده است که اکانت شخصی را مسدود یا توقیف کند. این نکات را باید در ذهن داشته باشیم.
اگر با شمارهای ناشناس با شما تماس گرفته شد، لطفاً پاسخ ندهید؛ این کار هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمیکند. و اگر پاسخ دادید، نترسید؛ با شجاعت و آگاهی از حق خود دفاع کنید. و اگر پاسخ دادید و به هر طریقی شما را مرعوب کردند، حتماً با یک وکیل یا فردی آشنا به این امور مشورت نمایید.
بهخاطر داشته باشیم، در قانون و در هیچ جای دنیا، چیزی به نام احضار تلفنی وجود ندارد و به رسمیت شناخته نشده و اگر از نظر آنها ما مرتکب جرمی شده باشیم، سامانهای دارند که میتوانند از طریق آن احضاریه یا ابلاغیه ارسال نمایند. در آن صورت، میتوانید در دادسرا یا دادگاه از خودتان دفاع کنید. اما انتخاب نوع پوشش، عکس بیحجاب، رقصیدن، نقد کردن، حرف زدن، مخالفت با حکومت و فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی، و حتی سیاسی در فضای مجازی، جرم نیست.
از شما خواهش میکنم نترسید؛ شما حق شهروندی دارید و حق دارید بهعنوان ورزشکار، خواننده، بلاگر، بازیگر، آرایشگر، عکاس، هنرمند، رقثنده و... فعالیت حرفهای، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشید و کسی نمیتواند این حق را از شما بگیرد. گاهی اکانت شما محل کسب درآمد شماست و نباید بدون هزینه برای حکومت، آن را در اختیار نیروهای لباسشخصی، پلیس امنیت غیراخلاقی، وزارت اطلاعات و حتی سپاه قرار دهید.
حتی اگر در مغازهای جرمی رخ دهد، مغازه آن شخص را توقیف نمیکنند. این برخوردها بخشی از سیستم سرکوب است و باید در برابر آن ایستاد. اگر پسورد را ندهید، هیچ اتفاقی نمیافتد؛ نهایتاً شدت فحاشیها یا برخوردها کمی تندتر میشود، اما هیچ مسئله یا مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. حفظ حریم خصوصی، حفظ محل کسب درآمد و حفظ اکانت، حق شماست.
دوباره تأکید میکنم: اگر شما را مجبور میکنند، یا مرعوب میسازند، سکوت نکنید. حتماً اطلاعرسانی کنید، با وکیل یا افراد باتجربه مشورت نمایید. سکوت، آغاز تشدید سرکوب شما خواهد بود. خواهش میکنم نترسید؛ اکانت خود را در اختیار اشخاصی که تمام عملکردشان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، نگذارید. نگذارید کسانی که باید از اراده و قدرت شما مردم بترسند، برایتان تصمیم بگیرند، و نگذارید ترس بهجای شما تصمیم بگیرد.
به قول بابک خرمدین:
آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا
کم زندگی کن، آزاد زندگی کن و انسان زندگی کن
پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
«نگذاریم ترس برای ما تصمیم بگیرد.
این روزها صفحههای اینستاگرام بسیاری از شهروندان، با محوریت زنان، توسط مأموران جمهوری اسلامی ضبط و مسدود میشوند. به این صورت که از طریق شمارههای ناشناس، یا همان پرایوت نامبر، تماس میگیرند، تهدید و فضای ارعاب ایجاد میکنند، فریب میدهند و گاه با لحنی تند و بد به آن شخص حمله میکنند و میگویند: اگر نیایی، با گونی میآییم میبریمت، یا بازداشتت میکنیم و میفرستیمت دادگاه، و گران تمام میشود برایت.
این فضا باعث میشود شخص بترسد و از خواسته نیروهای امنیتی تمکین کند و به دفتر آنها مراجعه نماید. همین مسئله موجب میشود که در آنجا، یوزرنیم، پسورد، اکانت و گاه حتی گوشی شخص را از وی بگیرند، پستها و مطالبش را پاک کنند و لوگوی پلیس، که عامل ناامنی مردم است، را روی اکانت بارگذاری نمایند، بهطوری که بر روی آن نوشته شده: «این اکانت به دستور مقام قضایی توقیف گردید.»
این را باید بدانیم اساساً هیچ قانونی چنین اجازهای را به هیچ مأمور، معذور یا مقام قضایی نداده است که اکانت شخصی را مسدود یا توقیف کند. این نکات را باید در ذهن داشته باشیم.
اگر با شمارهای ناشناس با شما تماس گرفته شد، لطفاً پاسخ ندهید؛ این کار هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمیکند. و اگر پاسخ دادید، نترسید؛ با شجاعت و آگاهی از حق خود دفاع کنید. و اگر پاسخ دادید و به هر طریقی شما را مرعوب کردند، حتماً با یک وکیل یا فردی آشنا به این امور مشورت نمایید.
بهخاطر داشته باشیم، در قانون و در هیچ جای دنیا، چیزی به نام احضار تلفنی وجود ندارد و به رسمیت شناخته نشده و اگر از نظر آنها ما مرتکب جرمی شده باشیم، سامانهای دارند که میتوانند از طریق آن احضاریه یا ابلاغیه ارسال نمایند. در آن صورت، میتوانید در دادسرا یا دادگاه از خودتان دفاع کنید. اما انتخاب نوع پوشش، عکس بیحجاب، رقصیدن، نقد کردن، حرف زدن، مخالفت با حکومت و فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی، و حتی سیاسی در فضای مجازی، جرم نیست.
از شما خواهش میکنم نترسید؛ شما حق شهروندی دارید و حق دارید بهعنوان ورزشکار، خواننده، بلاگر، بازیگر، آرایشگر، عکاس، هنرمند، رقثنده و... فعالیت حرفهای، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشید و کسی نمیتواند این حق را از شما بگیرد. گاهی اکانت شما محل کسب درآمد شماست و نباید بدون هزینه برای حکومت، آن را در اختیار نیروهای لباسشخصی، پلیس امنیت غیراخلاقی، وزارت اطلاعات و حتی سپاه قرار دهید.
حتی اگر در مغازهای جرمی رخ دهد، مغازه آن شخص را توقیف نمیکنند. این برخوردها بخشی از سیستم سرکوب است و باید در برابر آن ایستاد. اگر پسورد را ندهید، هیچ اتفاقی نمیافتد؛ نهایتاً شدت فحاشیها یا برخوردها کمی تندتر میشود، اما هیچ مسئله یا مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. حفظ حریم خصوصی، حفظ محل کسب درآمد و حفظ اکانت، حق شماست.
دوباره تأکید میکنم: اگر شما را مجبور میکنند، یا مرعوب میسازند، سکوت نکنید. حتماً اطلاعرسانی کنید، با وکیل یا افراد باتجربه مشورت نمایید. سکوت، آغاز تشدید سرکوب شما خواهد بود. خواهش میکنم نترسید؛ اکانت خود را در اختیار اشخاصی که تمام عملکردشان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، نگذارید. نگذارید کسانی که باید از اراده و قدرت شما مردم بترسند، برایتان تصمیم بگیرند، و نگذارید ترس بهجای شما تصمیم بگیرد.
به قول بابک خرمدین:
آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا
کم زندگی کن، آزاد زندگی کن و انسان زندگی کن
پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ دانشجوی دانشگاه علومپزشکی خوزستان به دلیل مسمومیت غذایی در بیمارستان بستری شدند.
مدتها ست که کیفیت بد غذا در دانشگاهها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
از پیداشدن مارمولک در غذا تا شیشه و مگس و پلاستیک و موادخارجی دیگر در غذای دانشجویان و اکنون هم مسمومیت غذایی ۲۵ دانشجو.
دانشجویان نسبت به این مسمومیتها بارها اعتراض کردهاند این مسمومیتها بهواقع یک اتفاق مقطعی و فقط برای یک بار نبوده بلکه امری ادامهدار بوده و به گفته دانشجویان «زنجیرهای و سازمان یافته» بوده است.
کیفیت پایین موادغذایی عرضهشده در دانشگاهها بارها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی مسئول مستقیم این ناکارآمدی ست. مگر میشود برای حزبالله و انصارالله و حشدالشعبی و ... بودجه داشت اما به دانشجویان ایرانی غذای بیکیفیت داد؟
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانشگاه
@Tavaana_TavaanaTech
مدتها ست که کیفیت بد غذا در دانشگاهها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
از پیداشدن مارمولک در غذا تا شیشه و مگس و پلاستیک و موادخارجی دیگر در غذای دانشجویان و اکنون هم مسمومیت غذایی ۲۵ دانشجو.
دانشجویان نسبت به این مسمومیتها بارها اعتراض کردهاند این مسمومیتها بهواقع یک اتفاق مقطعی و فقط برای یک بار نبوده بلکه امری ادامهدار بوده و به گفته دانشجویان «زنجیرهای و سازمان یافته» بوده است.
کیفیت پایین موادغذایی عرضهشده در دانشگاهها بارها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی مسئول مستقیم این ناکارآمدی ست. مگر میشود برای حزبالله و انصارالله و حشدالشعبی و ... بودجه داشت اما به دانشجویان ایرانی غذای بیکیفیت داد؟
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانشگاه
@Tavaana_TavaanaTech
فخرالدوله؛ شاهزاده قاجاری و زنی حاضر در عرصه سیاست
اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمد و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت.
داستانهای نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم میکند. تصویری که برعکس زنان پردهنشین دوره قاجار است.
اشرف امینی تواناییاش را در مدیریت و کشاورزی نشان میدهد و در امر اداره ملک به موفقیتی بیمثال دست پیدا میکند. او تجربیات و دانشش را در فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی به کار میگیرد.
فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم میکند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بیسرپرست باز میکند.
ابتکار پایهریزی شرکت «میکی ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعهای در حال رشد داشت و پسرش محمد امینی آنها را پایهریزی و اداره کرد.
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ashrafmolookamini/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمد و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت.
داستانهای نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم میکند. تصویری که برعکس زنان پردهنشین دوره قاجار است.
اشرف امینی تواناییاش را در مدیریت و کشاورزی نشان میدهد و در امر اداره ملک به موفقیتی بیمثال دست پیدا میکند. او تجربیات و دانشش را در فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی به کار میگیرد.
فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم میکند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بیسرپرست باز میکند.
ابتکار پایهریزی شرکت «میکی ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعهای در حال رشد داشت و پسرش محمد امینی آنها را پایهریزی و اداره کرد.
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ashrafmolookamini/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech