نوشته شیوا شاهسیاه برای شریفه محمدی، فعال کارگری محبوس در زندان لاکان که برای دومین بار حکماعدامش تایید شده است.
شیوا شاهسیاه، فعال حقوق زنان پس از پذیرفته شدن درخواست اعاده دادرسی و توقف اجرای جکم، بهتازگی از زندان لاکان آزاد شده است.
میانه روز است، همان چند ساعت آفتابی که در بهترین روزها -که احتمالا آسمان رشت درخشان است- نسیب گوشهای از اتاق میشد رو به خاموشی است. نشستهایم. هر کدام مشغول به کاری؛ تو مثل روزهای دیگر در حال یافتن راهحلهایی هستی برای تمراری نبودن روزها. برای زیستن دوباره و چندباره در بین دیوارها، راهحلهایی برای یادآوری حس زنده بودن در روزمرگی شبحوار و ویرانکننده لاکان. شبحی که بین دیوار تا زندگی جاری بیرون آسوده لمیده و آرامآرام بین سلولهایمان جا باز میکند شبحی که اگر تو اینگونه با توانایی بینظیرت در زیستن معنای زندگی نبودی، مرا دستکم بیگمان میبلعید. چشمانت را میبندی، اول چشمانت میخندند و خط آشنای شوق زیر پلکت مرئی میشود؛ از لذت سکوت گردنه میگویی در میانه مسیر کوه. جایی که گاهی چندنفری رو به قله روانه شدهاند و انگار انسان میماند و تا چشم کار میکند درهها، کوهها، دامنهها و ابرها، به توالی هم و جادویی. و تازه صداها در سکوت انسان شنیده میشوند. صدای بادی که از بین گونها رد میشود، خشخش برگ و هوهوی باد: «آخ من عاشق سکوت اونجام، سکوت و نسیمی که از صورت آدم میگذره.» کل صورتت از تصور جایی که هستی، همان گردنه کوههایی که تجسمشان میکنی، بین قله و پارکینگ ماشینها، میدرخشد. چشمبسته لحظهای سکوت میکنی. انگار رد نسیم روی صورتت را حس میکنی. نگاهت میکنم و هرآنچه پشت پلکهایت از کوه میبینی، آرامش و خنکی نسیمی که انگار همین الان احاطهات کرده، لحظهای هیاهوی بیپایان لاکان را قطع میکند. در کوه و بین گردنه نشستهای در انتظار همنوردانت. بارها خطوط صورتت را به یاد میآورم. شنیدن هوهوی یاد، تکانخوردن پرنده و چرنده، و خطوط ریز آرامش و شوقی که روی گونههایت و تکتک اجزای صورتت انداخته؛ تو کوه را میشناسی شریفه. تو مسیرهای پرپیچوخم، طاقتفرسا و شگفتانگیز کوه را میشناسی. انگار حالا هم میانه پیچی نفسبر نشستهای و میدانی مسیری هست. مسیر پاکوب کوه با توان و صبر و زندگیات پیوند خورده. پیوندی که در تمام حرکات انگشتانت، دستهایت، صورتت، بدن و جستن راهحلهای زندگیبخشت مرئی است و
حتم دارم که در تکتک سلولهایت جاری است.
متن کامل در اسلایدها
shiva_shahsiah
#شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شیوا شاهسیاه، فعال حقوق زنان پس از پذیرفته شدن درخواست اعاده دادرسی و توقف اجرای جکم، بهتازگی از زندان لاکان آزاد شده است.
میانه روز است، همان چند ساعت آفتابی که در بهترین روزها -که احتمالا آسمان رشت درخشان است- نسیب گوشهای از اتاق میشد رو به خاموشی است. نشستهایم. هر کدام مشغول به کاری؛ تو مثل روزهای دیگر در حال یافتن راهحلهایی هستی برای تمراری نبودن روزها. برای زیستن دوباره و چندباره در بین دیوارها، راهحلهایی برای یادآوری حس زنده بودن در روزمرگی شبحوار و ویرانکننده لاکان. شبحی که بین دیوار تا زندگی جاری بیرون آسوده لمیده و آرامآرام بین سلولهایمان جا باز میکند شبحی که اگر تو اینگونه با توانایی بینظیرت در زیستن معنای زندگی نبودی، مرا دستکم بیگمان میبلعید. چشمانت را میبندی، اول چشمانت میخندند و خط آشنای شوق زیر پلکت مرئی میشود؛ از لذت سکوت گردنه میگویی در میانه مسیر کوه. جایی که گاهی چندنفری رو به قله روانه شدهاند و انگار انسان میماند و تا چشم کار میکند درهها، کوهها، دامنهها و ابرها، به توالی هم و جادویی. و تازه صداها در سکوت انسان شنیده میشوند. صدای بادی که از بین گونها رد میشود، خشخش برگ و هوهوی باد: «آخ من عاشق سکوت اونجام، سکوت و نسیمی که از صورت آدم میگذره.» کل صورتت از تصور جایی که هستی، همان گردنه کوههایی که تجسمشان میکنی، بین قله و پارکینگ ماشینها، میدرخشد. چشمبسته لحظهای سکوت میکنی. انگار رد نسیم روی صورتت را حس میکنی. نگاهت میکنم و هرآنچه پشت پلکهایت از کوه میبینی، آرامش و خنکی نسیمی که انگار همین الان احاطهات کرده، لحظهای هیاهوی بیپایان لاکان را قطع میکند. در کوه و بین گردنه نشستهای در انتظار همنوردانت. بارها خطوط صورتت را به یاد میآورم. شنیدن هوهوی یاد، تکانخوردن پرنده و چرنده، و خطوط ریز آرامش و شوقی که روی گونههایت و تکتک اجزای صورتت انداخته؛ تو کوه را میشناسی شریفه. تو مسیرهای پرپیچوخم، طاقتفرسا و شگفتانگیز کوه را میشناسی. انگار حالا هم میانه پیچی نفسبر نشستهای و میدانی مسیری هست. مسیر پاکوب کوه با توان و صبر و زندگیات پیوند خورده. پیوندی که در تمام حرکات انگشتانت، دستهایت، صورتت، بدن و جستن راهحلهای زندگیبخشت مرئی است و
حتم دارم که در تکتک سلولهایت جاری است.
متن کامل در اسلایدها
shiva_shahsiah
#شریفه_محمدی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیانیه محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق در سوگ نگار کورکور
چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
تسلیت به ایران، به ایذه، به خوزستان؛
تسلیت به خانواده داغدار نگار کورکور،
دختری که در جوانی، بهدست آخوندهای پست و آدمکش، در غربت، از نعمت زندگی محروم شد.
این داستان غمانگیز، یادآور سرنوشت هزاران دختر و پسر جوانی است که طی بیش از چهل و شش سال، در مسیر پرخون آزادی جان دادهاند.
نگار کورکور، مبارزی شجاع، نترس و فداکار بود که در دیار غربت، دور از آغوش وطن، جان شیرینش را فدای آزادی کرد.
نگار، قطرهای از خون شرافت در جادهای بود که طی ۴۵ سال، از اجساد ملت مظلوم و شریف ایران انباشته شده؛ مردمی که آماج ستم و رگبار گلولههای این رژیم جنایتکار و جلاد قرار گرفتند.
تقریباً هیچ خانوادهای در ایران نیست که عزیزی را در این مسیر از دست نداده باشد.
تا زمانی که این حکومت بر مردم حاکم است و ماشین جلاد و غارتگر آن کار میکند، نگارهای دیگری که امروز زندهاند، در آینده قربانی خواهند شد.
هموطن، بدانیم اگر این حکومت آدمکش باقی بماند، تا روزی که هست، تیغ بر گلو و گردن زن و مرد ایرانی خواهد نشست.
تا زمانی که ایران آزاد نشده، ما هیچکس نیستیم؛ یا در بند دیوانهایم، یا بیوطن، آواره گِرد جهان.
تا یک جنبش ملی، این کثافت عمامهدار را از خاک ایران پاک نکند، مطمئن باشید که بار دیگر شاهد خواهیم بود که مردم در تیررس گلولههای مزدوران آنها قرار میگیرند.
آخوندها غسل خون، وضوی خون گرفتهاند؛ ریش و عمامهشان به خون «نگارها» آغشته است.
مردم ایران برای آنها هیچ اهمیتی ندارند.
هموطن، بیندیشیم؛
هنوز دست اتحاد به یکدیگر ندادهایم و متفرق ماندهایم.
تأسف ما، از نابودی همین اتحاد است.
ما مسئول خون ابوال کورکور، مجاهد کورکور، نگارها هستیم.
اگر متحد بودیم، اگر منیتها را کنار گذاشته و به درد مشترک ایران اندیشیده بودیم،
امروز صدایمان هزار بار نیرومندتر بود؛
و در دفاع از ایرانمان، این کوه پوشالی و پوکیده جمهوری اسلامی با یک نسیم در هم میریخت.
ما در قبال میهن، خانه و کاشانهمان مسئولیم.
این مسئولیت را به دست فراموشی نسپاریم.
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میهنمان، و به کسانی هستیم که نمیتوانند حق خود را بگیرند.
#زنده_باد_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
#محمد_ترکمانی #بیانیه #نگار_کور_کور
#نه_به_اعدام #مجاهد_کور_کور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
تسلیت به ایران، به ایذه، به خوزستان؛
تسلیت به خانواده داغدار نگار کورکور،
دختری که در جوانی، بهدست آخوندهای پست و آدمکش، در غربت، از نعمت زندگی محروم شد.
این داستان غمانگیز، یادآور سرنوشت هزاران دختر و پسر جوانی است که طی بیش از چهل و شش سال، در مسیر پرخون آزادی جان دادهاند.
نگار کورکور، مبارزی شجاع، نترس و فداکار بود که در دیار غربت، دور از آغوش وطن، جان شیرینش را فدای آزادی کرد.
نگار، قطرهای از خون شرافت در جادهای بود که طی ۴۵ سال، از اجساد ملت مظلوم و شریف ایران انباشته شده؛ مردمی که آماج ستم و رگبار گلولههای این رژیم جنایتکار و جلاد قرار گرفتند.
تقریباً هیچ خانوادهای در ایران نیست که عزیزی را در این مسیر از دست نداده باشد.
تا زمانی که این حکومت بر مردم حاکم است و ماشین جلاد و غارتگر آن کار میکند، نگارهای دیگری که امروز زندهاند، در آینده قربانی خواهند شد.
هموطن، بدانیم اگر این حکومت آدمکش باقی بماند، تا روزی که هست، تیغ بر گلو و گردن زن و مرد ایرانی خواهد نشست.
تا زمانی که ایران آزاد نشده، ما هیچکس نیستیم؛ یا در بند دیوانهایم، یا بیوطن، آواره گِرد جهان.
تا یک جنبش ملی، این کثافت عمامهدار را از خاک ایران پاک نکند، مطمئن باشید که بار دیگر شاهد خواهیم بود که مردم در تیررس گلولههای مزدوران آنها قرار میگیرند.
آخوندها غسل خون، وضوی خون گرفتهاند؛ ریش و عمامهشان به خون «نگارها» آغشته است.
مردم ایران برای آنها هیچ اهمیتی ندارند.
هموطن، بیندیشیم؛
هنوز دست اتحاد به یکدیگر ندادهایم و متفرق ماندهایم.
تأسف ما، از نابودی همین اتحاد است.
ما مسئول خون ابوال کورکور، مجاهد کورکور، نگارها هستیم.
اگر متحد بودیم، اگر منیتها را کنار گذاشته و به درد مشترک ایران اندیشیده بودیم،
امروز صدایمان هزار بار نیرومندتر بود؛
و در دفاع از ایرانمان، این کوه پوشالی و پوکیده جمهوری اسلامی با یک نسیم در هم میریخت.
ما در قبال میهن، خانه و کاشانهمان مسئولیم.
این مسئولیت را به دست فراموشی نسپاریم.
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میهنمان، و به کسانی هستیم که نمیتوانند حق خود را بگیرند.
#زنده_باد_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
#محمد_ترکمانی #بیانیه #نگار_کور_کور
#نه_به_اعدام #مجاهد_کور_کور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی در حمایت از ایمان خدری و اعتراض به نقض حقوق شهروندی
جمعی از معلمان و فعالان فرهنگی و اجتماعی بیانیهای در حمایت از ایمان خدری، کنشکر مدنی بازداشت شده اهل مسجدسلیمان امضا کردند، متن این بیانیه که تا زمان انتشار به امضای ۳۸۸ نفر رسیده است، به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
جامعهی فرهنگی، بهعنوان نهادی آگاهیبخش و مسئول، وظیفهی خود میداند که در برابر بیقانونی، ظلم و نقض حقوق مدنی ایستادگی کند و با روشنگری، به دفاع از کرامت انسانی بپردازد.
در همین راستا و با تأسف، باید اذعان داشت که در موارد متعددی، حقوق متهم در جامعهی ما نادیده گرفته میشود. آگاهیبخشی دربارهی این حقوق و دفاع از آنها، بخشی از رسالت ماست. بر اساس مواد ۴۸ تا ۵۱ قانون آیین دادرسی کیفری، متهم از حقوقی همچون دسترسی به وکیل، اطلاعرسانی دقیق به خانواده از محل بازداشت و دیگر حقوق قانونی برخوردار است.
با این حال، طبق اخبار منتشرشده، جناب آقای #ایمان_خدری، از فرزندان شجاع و عدالتخواه ایران، به دلیل تهیهی ویدئویی انتقادی و حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» و همچنین همراهی رسانهای با #معلمان، در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ با یورش نیروهای امنیتی بازداشت شده است. بنا بر گزارشها، در جریان بازداشت، دو دندان ایشان شکسته و برخوردهای خشونتآمیزی با وی صورت گرفته است.
ما، جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی، ضمن محکوم کردن نقض حقوق شهروندی و مدنی هر فردی توسط هر نهادی، خواستار بازنگری جدی در شیوهی برخورد با افراد بازداشتشده و رعایت اصول انسانی، اخلاقی و قانونی در روند بازداشت و رسیدگی قضایی هستیم.
احترام به حقوق بازداشت شدگان، نشانهی بلوغ حقوقی و مدنی یک جامعه است.
ـ ایمان خدری، فعال مدنی اهل مسجدسلیمان، در ۱۴ اسفند بازداشت شد. مأموران با یورش به منزلش او را ربوده و برای مدتی از وضعیتش خبری در دست نبود. سرانجام با پیگیریهای وکیلش، فرشته تابانیان، مشخص شد که ابتدا در بازداشتگاه سپاه نگهداری شده و سپس به زندان آبادان تبعید شده است؛ زندانی فاقد بند سیاسی و بدون رعایت اصل تفکیک جرائم. خانواده او در اهواز ساکناند، اما با تقاضای انتقالش به آنجا موافقت نشده است. در زمان بازداشت دو دندانش شکسته شده و او اکنون ممنوعالملاقات است.
#ایمان_خدری #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمعی از معلمان و فعالان فرهنگی و اجتماعی بیانیهای در حمایت از ایمان خدری، کنشکر مدنی بازداشت شده اهل مسجدسلیمان امضا کردند، متن این بیانیه که تا زمان انتشار به امضای ۳۸۸ نفر رسیده است، به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
جامعهی فرهنگی، بهعنوان نهادی آگاهیبخش و مسئول، وظیفهی خود میداند که در برابر بیقانونی، ظلم و نقض حقوق مدنی ایستادگی کند و با روشنگری، به دفاع از کرامت انسانی بپردازد.
در همین راستا و با تأسف، باید اذعان داشت که در موارد متعددی، حقوق متهم در جامعهی ما نادیده گرفته میشود. آگاهیبخشی دربارهی این حقوق و دفاع از آنها، بخشی از رسالت ماست. بر اساس مواد ۴۸ تا ۵۱ قانون آیین دادرسی کیفری، متهم از حقوقی همچون دسترسی به وکیل، اطلاعرسانی دقیق به خانواده از محل بازداشت و دیگر حقوق قانونی برخوردار است.
با این حال، طبق اخبار منتشرشده، جناب آقای #ایمان_خدری، از فرزندان شجاع و عدالتخواه ایران، به دلیل تهیهی ویدئویی انتقادی و حمایت از جنبش «زن، زندگی، آزادی» و همچنین همراهی رسانهای با #معلمان، در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ با یورش نیروهای امنیتی بازداشت شده است. بنا بر گزارشها، در جریان بازداشت، دو دندان ایشان شکسته و برخوردهای خشونتآمیزی با وی صورت گرفته است.
ما، جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی، ضمن محکوم کردن نقض حقوق شهروندی و مدنی هر فردی توسط هر نهادی، خواستار بازنگری جدی در شیوهی برخورد با افراد بازداشتشده و رعایت اصول انسانی، اخلاقی و قانونی در روند بازداشت و رسیدگی قضایی هستیم.
احترام به حقوق بازداشت شدگان، نشانهی بلوغ حقوقی و مدنی یک جامعه است.
ـ ایمان خدری، فعال مدنی اهل مسجدسلیمان، در ۱۴ اسفند بازداشت شد. مأموران با یورش به منزلش او را ربوده و برای مدتی از وضعیتش خبری در دست نبود. سرانجام با پیگیریهای وکیلش، فرشته تابانیان، مشخص شد که ابتدا در بازداشتگاه سپاه نگهداری شده و سپس به زندان آبادان تبعید شده است؛ زندانی فاقد بند سیاسی و بدون رعایت اصل تفکیک جرائم. خانواده او در اهواز ساکناند، اما با تقاضای انتقالش به آنجا موافقت نشده است. در زمان بازداشت دو دندانش شکسته شده و او اکنون ممنوعالملاقات است.
#ایمان_خدری #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نسبت به احکام اعدام سِر شدهایم
نوشته گلرخ ایرایی درباره خبر اعدام قریبالوقوع حمید حسیننژاد
«نسبت به احکام اعدام سِر شدهایم.
نگاه میکنیم. آهی و افسوسی. گاهی چشمی هم تر میشود. برای آسوده کردن وجدان خود پناه میبریم به «که بود؟» و «چه کرد؟» ها.
چیزی پیدا میکنیم و درحالیکه اشکِ گوشهی چشم را با نوک انگشت روی صورت محو میکنیم، حزبی بودن یا عضویتش در گروه یا وابستگیاش به جریان، تفکر یا ایدئولوژی خاصی را مرور میکنیم یا عکسی پیدا میکنیم که پوزیشناش مورد پسندمان نیست و راضی میشویم به اینکه «حقاش نبود ولی نمیبایست میکرد» و نفسی از سر اندوه اما به آسودگی بالا میآید...
ما مخالفان اعدام که در فضایی آزاد، در خانه یا پشت میزهای کارمان از پشت گوشیهایی با سکیوریتیِ بالا هستیم و همهی جوانب را رصد میکنیم مبادا شناسایی بشویم.
غافلیم از آنکه برای لغو مجازات اعدام، برای پایان دادن به چرخهی کشتار سیستماتیک که یکی از ارکان جمهوریاسلامی است، باید پشت در زندانها صف بکشیم و #نه_به_اعدام را رو در روی دیکتاتور فریاد بزنیم. از پشت درهای بستهی خانههای امنمان آنچه میکنیم بیهودگیست.
#حمید_حسیننژاد_حیدرانلو را برای اجرای حکم مرگ به انفرادی میبرند.
جمعه صبح مردی جوان را به دار میآویزند.
جمعه صبح سه کودک بیپدر میشوند.
جمعه صبح یک خانواده عزادار میشوند.
جمعه صبح یک بار دیگر «ما» به جمهوریاسلامی اثبات میکنیم که جامعهای در خواب هستیم.
اثبات میکنیم سحرگاهانش اگر با هزاران چوبهی دار آغاز شود هم سدی بر سر راهش نخواهیم شد. همانطور که از کنار اعدام ۲۱ #بلوچ که طی یک هفته کشته شدند بیتفاوت گذر کردیم و اعتراضی نکردیم.
ما وجدانهای بیدارِ فضای مجازی که خود را در شعرها و شعارهایمان به رخ میکشیم و شهرِ بیدار را وعده میدهیم، نسبت به کشتار رژیم سِر شدهایم.
شب اعدام #محمد_قبادلو فریادهای مادرش از پشت در قتلگاهِ فرزندش، ما را از خانههایمان بیرون نکشید. همچنان کنج امنمان را رها نخواهیم کرد.
گلرخ ایرایی
فروردین ۱۴۰۴
زندان اوین»
#بیانیه #حمید_حسین_نژاد #گلرخ_ایرایی #حمید_حسیننژاد_حیدرانلو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوشته گلرخ ایرایی درباره خبر اعدام قریبالوقوع حمید حسیننژاد
«نسبت به احکام اعدام سِر شدهایم.
نگاه میکنیم. آهی و افسوسی. گاهی چشمی هم تر میشود. برای آسوده کردن وجدان خود پناه میبریم به «که بود؟» و «چه کرد؟» ها.
چیزی پیدا میکنیم و درحالیکه اشکِ گوشهی چشم را با نوک انگشت روی صورت محو میکنیم، حزبی بودن یا عضویتش در گروه یا وابستگیاش به جریان، تفکر یا ایدئولوژی خاصی را مرور میکنیم یا عکسی پیدا میکنیم که پوزیشناش مورد پسندمان نیست و راضی میشویم به اینکه «حقاش نبود ولی نمیبایست میکرد» و نفسی از سر اندوه اما به آسودگی بالا میآید...
ما مخالفان اعدام که در فضایی آزاد، در خانه یا پشت میزهای کارمان از پشت گوشیهایی با سکیوریتیِ بالا هستیم و همهی جوانب را رصد میکنیم مبادا شناسایی بشویم.
غافلیم از آنکه برای لغو مجازات اعدام، برای پایان دادن به چرخهی کشتار سیستماتیک که یکی از ارکان جمهوریاسلامی است، باید پشت در زندانها صف بکشیم و #نه_به_اعدام را رو در روی دیکتاتور فریاد بزنیم. از پشت درهای بستهی خانههای امنمان آنچه میکنیم بیهودگیست.
#حمید_حسیننژاد_حیدرانلو را برای اجرای حکم مرگ به انفرادی میبرند.
جمعه صبح مردی جوان را به دار میآویزند.
جمعه صبح سه کودک بیپدر میشوند.
جمعه صبح یک خانواده عزادار میشوند.
جمعه صبح یک بار دیگر «ما» به جمهوریاسلامی اثبات میکنیم که جامعهای در خواب هستیم.
اثبات میکنیم سحرگاهانش اگر با هزاران چوبهی دار آغاز شود هم سدی بر سر راهش نخواهیم شد. همانطور که از کنار اعدام ۲۱ #بلوچ که طی یک هفته کشته شدند بیتفاوت گذر کردیم و اعتراضی نکردیم.
ما وجدانهای بیدارِ فضای مجازی که خود را در شعرها و شعارهایمان به رخ میکشیم و شهرِ بیدار را وعده میدهیم، نسبت به کشتار رژیم سِر شدهایم.
شب اعدام #محمد_قبادلو فریادهای مادرش از پشت در قتلگاهِ فرزندش، ما را از خانههایمان بیرون نکشید. همچنان کنج امنمان را رها نخواهیم کرد.
گلرخ ایرایی
فروردین ۱۴۰۴
زندان اوین»
#بیانیه #حمید_حسین_نژاد #گلرخ_ایرایی #حمید_حسیننژاد_حیدرانلو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه سپیده قلیان از زندان اوین به روناهی حسیننژاد در دفاع از حق زندگی و محکومیت اعدام
جان حمید حسیننژاد حیدرانلو در خطر جدی است و شاید اکنون در حال گذراندن آخرین ساعات زندگی خود باشد. دیروز به عنوان آخرین ملاقات، ده دقیقه با خانوادهاش دیدار کرد. خانوادهای که نگران و مضطرب هستند. روناهی، فرزند ارشدش که نوجوان است، در ویدیویی گفته پدرش کولبر است، نه قاتل هموطن. او از مردم برای نجات پدرش کمک خواسته است و حالا از بند زنان اوین، سپیده قلیان در نامهای این دختر نوجوان را خطاب قرار میدهد:
«به نام انسانیت، به نام عدالت
روناهی عزیزم، سلام.
متأسفم که این نامه در چنین شرایط تلخی نوشته میشه، اما برای من افتخار بزرگیه که به خاطر تو، خواهر کوچک و شجاعم، دوباره معنای عدالت و حق حیات رو عمیقتر لمس کردم.
تو همسنوسال برادرزادههام، طهورا و مهرا، هستی؛ همونقدر پر از شور زندگی، همونقدر شیفتهی دنیایی که همهی آدما توش حق حیات داشته باشن. تو با صدای رسا و قلب بزرگت، عدالتخواهی رو به من و خیلیهای دیگه یادآوری کردی. تو این سرزمینی که حکمرانان آن با حق زندگی ما در ستیزند، شنیدن فریاد تو و فرزندان این خاک برای حق حیات، تکاندهندهست؛ اینکه به جای کودکی کردن، پرچم عدالت رو دست بگیری و با شجاعت بگی «نه به مرگ».
روناهی عزیزم، ما همه یه زنجیریم. حق حیاتمون مثل دومینو به هم وصله. اگه یکی از ما این حق رو از دست بده، انگار همهمون یه تیکه از وجودمون رو گم کردیم. تو با ویدیوی پراحساست، با اشکها و کلماتت، بهمون نشون دادی که نباید از این حق ساده بگذریم. من و خیلیهای دیگه کنار تو هستیم، برای پدرت، حمید حسیننژاد حیدرانلو، و برای همهی کسایی که در خطر بالارفتن سرهایشان بر چوبهی دار است.
سلب حق حیات، در هر شکل و لباسی، نکوهیدنیه.
حق حیات و عدالتخواهی ارزشهایی نیستن که بتونیم به سادگی ازشون بگذریم. جامعهی ما به آدمایی مثل تو نیاز داره؛ به کسایی که با شجاعتشون بیدارمون میکنن. امروز شاید سیاه باشه، اما من خیلی امیدوارم. فردایی که تو و امثال تو توش باشین، یعنی جامعهای داریم که هوشیاره، که میگه «نه به اعدام»، «نه به مرگ» در هر هیئت و لباسی.
حق حیات پایهی هر جامعهی سالمه. وقتی حق زندگی کردن رو از یه نفر میگیرن، اعتماد و همبستگی اجتماعی ترک برمیداره. جامعهای که به حق حیات احترام میذاره، نه فقط افرادش رو زنده نگه میداره، بلکه امید، انسانیت و حس تعلق رو تو قلب همهمون تقویت میکنه.
تو، روناهی عزیز، با فریاد عدالتخواهیت، بهمون یادآوری کردی که برای ساختن همچین جامعهای باید کنار هم بایستیم و از حق زندگی هر انسان، مثل پدرت، دفاع کنیم.
امید، روناهی عزیزم، شعلهایه که تو قلب تو زبانه میکشه؛ یه باور ریشهدار که حتی تو سیاهی شب، با هر فریاد عدالت، ستارهای تو آسمون جامعهمون روشن میشه.
روناهی عزیزم، بدون که صدات شنیده شده. من قول میدم داستان تو و پدرت رو با هر راهی که بتونم به گوش بقیه برسونم.
تو تنها نیستی. ما همه پشت تو و خونوادت هستیم.
با تمام قلبم برای تو و پدرت آرزوی آزادی و زندگی میکنم. صدایت رسا عزیزم و سرت سلامت، خواهر کوچکم.
رفیق تو،
سپیده قلیان
از زندان اوین
امید، روناهی عزیزم، شعلهایه که تو قلب تو زبانه میکشه؛ یه باور ریشهدار که حتی تو سیاهی شب، با هر فریاد عدالت، ستارهای تو آسمون جامعهمون روشن میشه.
روناهی عزیزم، بدون که صدات شنیده شده. من قول میدم داستان تو و پدرت رو با هر راهی که بتونم به گوش بقیه برسونم.
تو تنها نیستی. ما همه پشت تو و خونوادت هستیم.
با تمام قلبم برای تو و پدرت آرزوی آزادی و زندگی میکنم. صدایت رسا عزیزم و سرت سلامت خواهر کوچکم.
رفیق تو سپیده قلیان
از زندان اوین»
#حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #حمید_حسیننژاد_حیدرانلو #سپیده_قلیان #بیانیه #حق_حیات #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جان حمید حسیننژاد حیدرانلو در خطر جدی است و شاید اکنون در حال گذراندن آخرین ساعات زندگی خود باشد. دیروز به عنوان آخرین ملاقات، ده دقیقه با خانوادهاش دیدار کرد. خانوادهای که نگران و مضطرب هستند. روناهی، فرزند ارشدش که نوجوان است، در ویدیویی گفته پدرش کولبر است، نه قاتل هموطن. او از مردم برای نجات پدرش کمک خواسته است و حالا از بند زنان اوین، سپیده قلیان در نامهای این دختر نوجوان را خطاب قرار میدهد:
«به نام انسانیت، به نام عدالت
روناهی عزیزم، سلام.
متأسفم که این نامه در چنین شرایط تلخی نوشته میشه، اما برای من افتخار بزرگیه که به خاطر تو، خواهر کوچک و شجاعم، دوباره معنای عدالت و حق حیات رو عمیقتر لمس کردم.
تو همسنوسال برادرزادههام، طهورا و مهرا، هستی؛ همونقدر پر از شور زندگی، همونقدر شیفتهی دنیایی که همهی آدما توش حق حیات داشته باشن. تو با صدای رسا و قلب بزرگت، عدالتخواهی رو به من و خیلیهای دیگه یادآوری کردی. تو این سرزمینی که حکمرانان آن با حق زندگی ما در ستیزند، شنیدن فریاد تو و فرزندان این خاک برای حق حیات، تکاندهندهست؛ اینکه به جای کودکی کردن، پرچم عدالت رو دست بگیری و با شجاعت بگی «نه به مرگ».
روناهی عزیزم، ما همه یه زنجیریم. حق حیاتمون مثل دومینو به هم وصله. اگه یکی از ما این حق رو از دست بده، انگار همهمون یه تیکه از وجودمون رو گم کردیم. تو با ویدیوی پراحساست، با اشکها و کلماتت، بهمون نشون دادی که نباید از این حق ساده بگذریم. من و خیلیهای دیگه کنار تو هستیم، برای پدرت، حمید حسیننژاد حیدرانلو، و برای همهی کسایی که در خطر بالارفتن سرهایشان بر چوبهی دار است.
سلب حق حیات، در هر شکل و لباسی، نکوهیدنیه.
حق حیات و عدالتخواهی ارزشهایی نیستن که بتونیم به سادگی ازشون بگذریم. جامعهی ما به آدمایی مثل تو نیاز داره؛ به کسایی که با شجاعتشون بیدارمون میکنن. امروز شاید سیاه باشه، اما من خیلی امیدوارم. فردایی که تو و امثال تو توش باشین، یعنی جامعهای داریم که هوشیاره، که میگه «نه به اعدام»، «نه به مرگ» در هر هیئت و لباسی.
حق حیات پایهی هر جامعهی سالمه. وقتی حق زندگی کردن رو از یه نفر میگیرن، اعتماد و همبستگی اجتماعی ترک برمیداره. جامعهای که به حق حیات احترام میذاره، نه فقط افرادش رو زنده نگه میداره، بلکه امید، انسانیت و حس تعلق رو تو قلب همهمون تقویت میکنه.
تو، روناهی عزیز، با فریاد عدالتخواهیت، بهمون یادآوری کردی که برای ساختن همچین جامعهای باید کنار هم بایستیم و از حق زندگی هر انسان، مثل پدرت، دفاع کنیم.
امید، روناهی عزیزم، شعلهایه که تو قلب تو زبانه میکشه؛ یه باور ریشهدار که حتی تو سیاهی شب، با هر فریاد عدالت، ستارهای تو آسمون جامعهمون روشن میشه.
روناهی عزیزم، بدون که صدات شنیده شده. من قول میدم داستان تو و پدرت رو با هر راهی که بتونم به گوش بقیه برسونم.
تو تنها نیستی. ما همه پشت تو و خونوادت هستیم.
با تمام قلبم برای تو و پدرت آرزوی آزادی و زندگی میکنم. صدایت رسا عزیزم و سرت سلامت، خواهر کوچکم.
رفیق تو،
سپیده قلیان
از زندان اوین
امید، روناهی عزیزم، شعلهایه که تو قلب تو زبانه میکشه؛ یه باور ریشهدار که حتی تو سیاهی شب، با هر فریاد عدالت، ستارهای تو آسمون جامعهمون روشن میشه.
روناهی عزیزم، بدون که صدات شنیده شده. من قول میدم داستان تو و پدرت رو با هر راهی که بتونم به گوش بقیه برسونم.
تو تنها نیستی. ما همه پشت تو و خونوادت هستیم.
با تمام قلبم برای تو و پدرت آرزوی آزادی و زندگی میکنم. صدایت رسا عزیزم و سرت سلامت خواهر کوچکم.
رفیق تو سپیده قلیان
از زندان اوین»
#حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #حمید_حسیننژاد_حیدرانلو #سپیده_قلیان #بیانیه #حق_حیات #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حمید قرهحسنلو، پزشک زندانی در زندان یزد، در پیامی علی خامنهای را عامل نکبت و فروپاشی کشور معرفی کرده، خواستار کنارهگیری فوری او شده است.
او خطاب به خامنهای نوشت:
«آقای علی خامنهای! شما زمانی، هنگام انتخاب بهعنوان رهبر، خود با صراحت گفتید: "بَدا به حال ملتی که من رهبر آن باشم!" امروز این گفته به واقعیتی تلخ تبدیل شده است. حاصل سیوپنج سال خلافت مستبدانهی شما چیزی جز نکبت، فقر، فساد و فلاکت برای مردم ایران به همراه نداشته است. آیا وقت آن نرسیده که دل خفتهتان بیدار گردد و از طمعورزی و ستمگری دست بردارید؟ آیا زمان آن نرسیده که ادارهی کشور را به دست مردم و شایستگان بسپارید؟ آقای خامنهای! حکومتی که بر پایهی ظلم و استبداد بنا شده باشد، پایدار نخواهد ماند. در واپسین لحظات حیات نکبتبار خود که حتی روی ظالمان تاریخ را سفید کرده است، توبه کنید و از درگاه خداوند و این ملت رنجدیده طلب بخشایش نمایید — هرچند بسیاری از ستمهای شما بخشودنی نیست.
اکنون که زیر فشارهای بینالمللی ناچار به مذاکره شدهاید، از این جایگاهی که اصلاً شایستگی آن را نداشته و ندارید کنارهگیری کنید تا فرصتی برای نجات ایران و شاید کاهش گناهان خود باقی بگذارید.»
دکتر قرهحسنلو در ادامه خطاب به مردم ایران گفت:
«هممیهنان عزیز! درود بر شما! پیشاپیش بابت آنکه ادب قلم مرا ناگزیر ساخت تا این مَردک ضحاکصفت را "آقا" خطاب کنم، پوزش میطلبم. ملت شریف ایران! در این برههی تاریخی باید بدانیم که آزادی رایگان به دست نمیآید. باید بهای آن را بپردازیم تا قدرش را بدانیم و در پاسداری از آن بکوشیم. هیچ قدرت خارجی آزادی را به ما هدیه نمیدهد و اگر هم آن را به ما بدهند، میتوانند بهسادگی از ما بازپس گیرند. اکنون که حمایت جهانی از مردم ایران در برابر استبداد دینی گسترده شده، فرصت را غنیمت شماریم و با اعتراض و مقاومتی برنامهریزیشده، مسالمتآمیز و هدفمند، برای بازپسگیری حقوق ازدسترفتهمان بکوشیم.»
این زندانی سیاسی در بخش پایانی از شاهزاده رضا پهلوی! خواست که «با هماهنگی و برنامهریزی لازم، تلاش شود که مسیر اعتراضات به نحوی هدایت گردد که کمترین خسارات جانی و مالی را در پی داشته باشد؛ چرا که این ملت ستمدیده طی بیش از چهار دهه استبداد، هزینههای سنگینی پرداخته است.»
حمید قرهحسنلو از متهمان پرونده عجمیان است که به پانزده سال حبس در تبعید محکوم شده است.
#حمید_قرهحسنلو
#حمید_قره_حسنلو #بیانیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او خطاب به خامنهای نوشت:
«آقای علی خامنهای! شما زمانی، هنگام انتخاب بهعنوان رهبر، خود با صراحت گفتید: "بَدا به حال ملتی که من رهبر آن باشم!" امروز این گفته به واقعیتی تلخ تبدیل شده است. حاصل سیوپنج سال خلافت مستبدانهی شما چیزی جز نکبت، فقر، فساد و فلاکت برای مردم ایران به همراه نداشته است. آیا وقت آن نرسیده که دل خفتهتان بیدار گردد و از طمعورزی و ستمگری دست بردارید؟ آیا زمان آن نرسیده که ادارهی کشور را به دست مردم و شایستگان بسپارید؟ آقای خامنهای! حکومتی که بر پایهی ظلم و استبداد بنا شده باشد، پایدار نخواهد ماند. در واپسین لحظات حیات نکبتبار خود که حتی روی ظالمان تاریخ را سفید کرده است، توبه کنید و از درگاه خداوند و این ملت رنجدیده طلب بخشایش نمایید — هرچند بسیاری از ستمهای شما بخشودنی نیست.
اکنون که زیر فشارهای بینالمللی ناچار به مذاکره شدهاید، از این جایگاهی که اصلاً شایستگی آن را نداشته و ندارید کنارهگیری کنید تا فرصتی برای نجات ایران و شاید کاهش گناهان خود باقی بگذارید.»
دکتر قرهحسنلو در ادامه خطاب به مردم ایران گفت:
«هممیهنان عزیز! درود بر شما! پیشاپیش بابت آنکه ادب قلم مرا ناگزیر ساخت تا این مَردک ضحاکصفت را "آقا" خطاب کنم، پوزش میطلبم. ملت شریف ایران! در این برههی تاریخی باید بدانیم که آزادی رایگان به دست نمیآید. باید بهای آن را بپردازیم تا قدرش را بدانیم و در پاسداری از آن بکوشیم. هیچ قدرت خارجی آزادی را به ما هدیه نمیدهد و اگر هم آن را به ما بدهند، میتوانند بهسادگی از ما بازپس گیرند. اکنون که حمایت جهانی از مردم ایران در برابر استبداد دینی گسترده شده، فرصت را غنیمت شماریم و با اعتراض و مقاومتی برنامهریزیشده، مسالمتآمیز و هدفمند، برای بازپسگیری حقوق ازدسترفتهمان بکوشیم.»
این زندانی سیاسی در بخش پایانی از شاهزاده رضا پهلوی! خواست که «با هماهنگی و برنامهریزی لازم، تلاش شود که مسیر اعتراضات به نحوی هدایت گردد که کمترین خسارات جانی و مالی را در پی داشته باشد؛ چرا که این ملت ستمدیده طی بیش از چهار دهه استبداد، هزینههای سنگینی پرداخته است.»
حمید قرهحسنلو از متهمان پرونده عجمیان است که به پانزده سال حبس در تبعید محکوم شده است.
#حمید_قرهحسنلو
#حمید_قره_حسنلو #بیانیه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیوستن زندان بهبهان به کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در شصتوپنجمین هفته
اعدام جنایتکارانهی زندانی سیاسی حمید حسیننژاد حیدرانلو و صدور حکم اعدام برای زندانی سیاسی پژمان سلطانی
حکومت اعدامی و مستبد ایران، هر زمان که با بنبست مواجه میشود، سرکوب علیه مردم را تشدید میکند. نوک تیز این سرکوبها معمولاً متوجه زندانیان دستبسته و بیپناهی است که با احکام ضدانسانی اعدام، جانشان را میگیرد.
اعدام جنایتکارانهی حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی ۴۰ ساله و پدر سه فرزند که در فروردین ۱۴۰۲ بازداشت و بهشدت شکنجه شده بود، یکی از اقدامات ضدانسانی رژیم علیه مردم ایران به شمار میآید. او تحت شکنجههای شدید، ناچار به اعتراف علیه خود و امضای برگههایی شد که بازجویان از پیش آماده کرده بودند.
از ابتدای سال جاری، دستکم ۸۸ نفر - از جمله ۵ زن، ۷ زندانی سیاسی و ۲ کودکمجرم - اعدام شدهاند. این آمار در مقایسه با سال گذشته چند برابر افزایش یافته که میتوان آن را نشانهای از وضعیت انفجاری جامعه دانست.
در روزهای اخیر نیز، پژمان سلطانی، زندانی سیاسی اهل بوکان که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، به اعدام محکوم شد.
این حجم از کشتار زندانیان و اجرای احکام اعدام در ایران، گویای وحشت عمیق حکومت از خیزشها و اعتراضات اجتماعی است. این یک هشدار جدی به جامعهی بینالمللی و نهادهای حقوق بشری است تا در برابر حکومت جانیان ایران سکوت نکنند و با اقدامات عملی و مؤثر، با این اعدامهای غیرانسانی مقابله کنند.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» به آگاهی عموم مردم میرساند که از این هفته، جمعی از زندانیان زندان بهبهان نیز در اعتراض به احکام اعدام، به این کارزار پیوستهاند و هر سهشنبه، همراه با دیگر زندانیان، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
روز سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، زندانیان در ۴۰ زندان کشور، برای شصتوپنجمین هفتهی متوالی، در اعتصاب غذا شرکت خواهند کرد. این زندانها عبارتاند از:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان بهبهان.
سهشنبه، ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
هفتهی شصتوپنجم
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #پژمان_سلطانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعدام جنایتکارانهی زندانی سیاسی حمید حسیننژاد حیدرانلو و صدور حکم اعدام برای زندانی سیاسی پژمان سلطانی
حکومت اعدامی و مستبد ایران، هر زمان که با بنبست مواجه میشود، سرکوب علیه مردم را تشدید میکند. نوک تیز این سرکوبها معمولاً متوجه زندانیان دستبسته و بیپناهی است که با احکام ضدانسانی اعدام، جانشان را میگیرد.
اعدام جنایتکارانهی حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی ۴۰ ساله و پدر سه فرزند که در فروردین ۱۴۰۲ بازداشت و بهشدت شکنجه شده بود، یکی از اقدامات ضدانسانی رژیم علیه مردم ایران به شمار میآید. او تحت شکنجههای شدید، ناچار به اعتراف علیه خود و امضای برگههایی شد که بازجویان از پیش آماده کرده بودند.
از ابتدای سال جاری، دستکم ۸۸ نفر - از جمله ۵ زن، ۷ زندانی سیاسی و ۲ کودکمجرم - اعدام شدهاند. این آمار در مقایسه با سال گذشته چند برابر افزایش یافته که میتوان آن را نشانهای از وضعیت انفجاری جامعه دانست.
در روزهای اخیر نیز، پژمان سلطانی، زندانی سیاسی اهل بوکان که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ بازداشت شده بود، به اعدام محکوم شد.
این حجم از کشتار زندانیان و اجرای احکام اعدام در ایران، گویای وحشت عمیق حکومت از خیزشها و اعتراضات اجتماعی است. این یک هشدار جدی به جامعهی بینالمللی و نهادهای حقوق بشری است تا در برابر حکومت جانیان ایران سکوت نکنند و با اقدامات عملی و مؤثر، با این اعدامهای غیرانسانی مقابله کنند.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» به آگاهی عموم مردم میرساند که از این هفته، جمعی از زندانیان زندان بهبهان نیز در اعتراض به احکام اعدام، به این کارزار پیوستهاند و هر سهشنبه، همراه با دیگر زندانیان، دست به اعتصاب غذا خواهند زد.
روز سهشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، زندانیان در ۴۰ زندان کشور، برای شصتوپنجمین هفتهی متوالی، در اعتصاب غذا شرکت خواهند کرد. این زندانها عبارتاند از:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خورین ورامین، زندان چوبیندر قزوین، زندان اراک، زندان خرمآباد، زندان اسدآباد اصفهان، زندان دستگرد اصفهان، زندان شیبان اهواز، زندان سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، زندان نظام شیراز، زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، زندان زاهدان (بند زنان)، زندان برازجان، زندان رامهرمز، زندان بم، زندان کهنوج، زندان طبس، زندان مشهد، زندان گنبدکاووس، زندان قائمشهر، زندان رشت (بند مردان و زنان)، زندان رودسر، زندان حویق تالش، زندان ازبرم لاهیجان، زندان دیزلآباد کرمانشاه، زندان اردبیل، زندان تبریز، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان میاندوآب، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران و زندان بهبهان.
سهشنبه، ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
هفتهی شصتوپنجم
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #پژمان_سلطانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه رضا محمدحسینی از زندان قزلحصار: سالگرد تأسیس سپاه، سالگرد گسترش سرکوب است، نه افتخار ملی!
امروز دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. سپاهی که برای پاسداری از حکومت ایجاد شد و نه منافع ملت ایران.
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی، در این رابطه بیانیهای به شرح زیر صادر کرد:
«در سالگرد تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از پشت دیوارهای بلند زندان قزلحصار، صدایم را به بیرون میفرستم تا یادآور شوم که این نهاد، نه حافظ امنیت مردم، بلکه بزرگترین تهدید برای امنیت، آزادی و کرامت ملت ایران است.
سپاه پاسداران که بهدستور روحالله خمینی پایهگذاری شد، از همان ابتدا به عنوان بازوی سرکوب حکومت عمل کرد، امروز هم بعد از ۴۶ سال، همچنان پاسدار حاکمیت استبداد، فساد و خونریزیست. آنچه در عمل شاهد آن هستیم، نهادی است که با تشکیل قرارگاههایی چون ثارالله، قلب پایتخت را به مرکز طراحی سرکوب، آدمربایی، بازداشتهای فراقانونی، شکنجه، اعترافگیری اجباری و قتلهای هدفمند تبدیل کرده است.
قرارگاه ثارالله، همان جاییست که فرمان کشتار معترضان در آبان ۹۸، سرکوب اعتراضات سراسری، و اجرای سناریوهای امنیتی برای حذف آزادیخواهان صادر شد. این قرارگاه، عملاً دولت سایهایست که بر ارتش، پلیس، قوه قضاییه، و حتی بر دولت مسلط است. در شرایط بحرانی، این نهاد کنترل تمامی ارکان کشور را در دست میگیرد و با خشونتی عریان و برنامهریزیشده به جان مردم میافتد.
سپاه، نه تنها در ایران، بلکه در منطقه نیز به منبع بیثباتی و خشونت بدل شده است. از لبنان و سوریه گرفته تا عراق و یمن، دستهای آلودهی این نهاد، پشت پردهی جنگ، ترور و افراطیگری است. جمهوری اسلامی با تکیه بر بازوی سرکوبگر سپاه، نهفقط مردم خود را در بند کرده، بلکه منطقه را نیز در آتش افراطگرایی میسوزاند.
من، رضا محمدحسینی، که بهخاطر اعتراض به جنایات این نهاد بازداشت شدم، بار دیگر اعلام میکنم:
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید فوراً در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گیرد.
این نهاد با نقض گسترده حقوق بشر، خشونت ساختاری، و جنایت علیه بشریت، شایسته هیچ عنوانی جز «تروریست حکومتی» نیست.
اگر جهان خواهان ثبات در منطقه و آزادی در ایران است، باید چشم بر حقیقت نگشودهشدهی سپاه باز کند.
سپاه، قلب تپندهی سرکوب در جمهوری اسلامیست. بدون سپاه، استبداد نفس نمیکشد.
رضا محمدحسینی
از زندان قزلحصار،
اردیبهشت ۱۴۰۴»
عکس: از ویدیوی رضا محمدحسینی، مقابل قرارگاه ثارالله سپاه، در اردیبهشت ۱۴۰۲
#irgcterrorists
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. سپاهی که برای پاسداری از حکومت ایجاد شد و نه منافع ملت ایران.
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی، در این رابطه بیانیهای به شرح زیر صادر کرد:
«در سالگرد تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از پشت دیوارهای بلند زندان قزلحصار، صدایم را به بیرون میفرستم تا یادآور شوم که این نهاد، نه حافظ امنیت مردم، بلکه بزرگترین تهدید برای امنیت، آزادی و کرامت ملت ایران است.
سپاه پاسداران که بهدستور روحالله خمینی پایهگذاری شد، از همان ابتدا به عنوان بازوی سرکوب حکومت عمل کرد، امروز هم بعد از ۴۶ سال، همچنان پاسدار حاکمیت استبداد، فساد و خونریزیست. آنچه در عمل شاهد آن هستیم، نهادی است که با تشکیل قرارگاههایی چون ثارالله، قلب پایتخت را به مرکز طراحی سرکوب، آدمربایی، بازداشتهای فراقانونی، شکنجه، اعترافگیری اجباری و قتلهای هدفمند تبدیل کرده است.
قرارگاه ثارالله، همان جاییست که فرمان کشتار معترضان در آبان ۹۸، سرکوب اعتراضات سراسری، و اجرای سناریوهای امنیتی برای حذف آزادیخواهان صادر شد. این قرارگاه، عملاً دولت سایهایست که بر ارتش، پلیس، قوه قضاییه، و حتی بر دولت مسلط است. در شرایط بحرانی، این نهاد کنترل تمامی ارکان کشور را در دست میگیرد و با خشونتی عریان و برنامهریزیشده به جان مردم میافتد.
سپاه، نه تنها در ایران، بلکه در منطقه نیز به منبع بیثباتی و خشونت بدل شده است. از لبنان و سوریه گرفته تا عراق و یمن، دستهای آلودهی این نهاد، پشت پردهی جنگ، ترور و افراطیگری است. جمهوری اسلامی با تکیه بر بازوی سرکوبگر سپاه، نهفقط مردم خود را در بند کرده، بلکه منطقه را نیز در آتش افراطگرایی میسوزاند.
من، رضا محمدحسینی، که بهخاطر اعتراض به جنایات این نهاد بازداشت شدم، بار دیگر اعلام میکنم:
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باید فوراً در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گیرد.
این نهاد با نقض گسترده حقوق بشر، خشونت ساختاری، و جنایت علیه بشریت، شایسته هیچ عنوانی جز «تروریست حکومتی» نیست.
اگر جهان خواهان ثبات در منطقه و آزادی در ایران است، باید چشم بر حقیقت نگشودهشدهی سپاه باز کند.
سپاه، قلب تپندهی سرکوب در جمهوری اسلامیست. بدون سپاه، استبداد نفس نمیکشد.
رضا محمدحسینی
از زندان قزلحصار،
اردیبهشت ۱۴۰۴»
عکس: از ویدیوی رضا محمدحسینی، مقابل قرارگاه ثارالله سپاه، در اردیبهشت ۱۴۰۲
#irgcterrorists
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech