This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«نگار مبارز ایران
یکی از قهرمان های واقعی و الگو های ما
توی بدترین شرایطش توی بدترین حالش
باز نگران برادر بیگناهش بود
با صدایی که به زور در میومد عاشقانه خواستار بودن صدای #مجاهد_کورکور
تا لغو اعدام و روز ازادیش بود
چقدر دردناک برام که از افعال گذشته استفاده میکنم
به امید روزی که هیچ ( بودی) نباش و همه باشند🖤💔»
از صفحه سالار وطنشناس از مصدومان چشم
salar_vatanshenas
نگار کورکور رفت، اما ما برای آرزوی نگار و نگارها میجنگیم، برای آزادی، برای #نه_به_اعدام برای فردای بدون جمهوری اسلامی
#نگار_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از قهرمان های واقعی و الگو های ما
توی بدترین شرایطش توی بدترین حالش
باز نگران برادر بیگناهش بود
با صدایی که به زور در میومد عاشقانه خواستار بودن صدای #مجاهد_کورکور
تا لغو اعدام و روز ازادیش بود
چقدر دردناک برام که از افعال گذشته استفاده میکنم
به امید روزی که هیچ ( بودی) نباش و همه باشند🖤💔»
از صفحه سالار وطنشناس از مصدومان چشم
salar_vatanshenas
نگار کورکور رفت، اما ما برای آرزوی نگار و نگارها میجنگیم، برای آزادی، برای #نه_به_اعدام برای فردای بدون جمهوری اسلامی
#نگار_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیانیه محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق در سوگ نگار کورکور
چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
تسلیت به ایران، به ایذه، به خوزستان؛
تسلیت به خانواده داغدار نگار کورکور،
دختری که در جوانی، بهدست آخوندهای پست و آدمکش، در غربت، از نعمت زندگی محروم شد.
این داستان غمانگیز، یادآور سرنوشت هزاران دختر و پسر جوانی است که طی بیش از چهل و شش سال، در مسیر پرخون آزادی جان دادهاند.
نگار کورکور، مبارزی شجاع، نترس و فداکار بود که در دیار غربت، دور از آغوش وطن، جان شیرینش را فدای آزادی کرد.
نگار، قطرهای از خون شرافت در جادهای بود که طی ۴۵ سال، از اجساد ملت مظلوم و شریف ایران انباشته شده؛ مردمی که آماج ستم و رگبار گلولههای این رژیم جنایتکار و جلاد قرار گرفتند.
تقریباً هیچ خانوادهای در ایران نیست که عزیزی را در این مسیر از دست نداده باشد.
تا زمانی که این حکومت بر مردم حاکم است و ماشین جلاد و غارتگر آن کار میکند، نگارهای دیگری که امروز زندهاند، در آینده قربانی خواهند شد.
هموطن، بدانیم اگر این حکومت آدمکش باقی بماند، تا روزی که هست، تیغ بر گلو و گردن زن و مرد ایرانی خواهد نشست.
تا زمانی که ایران آزاد نشده، ما هیچکس نیستیم؛ یا در بند دیوانهایم، یا بیوطن، آواره گِرد جهان.
تا یک جنبش ملی، این کثافت عمامهدار را از خاک ایران پاک نکند، مطمئن باشید که بار دیگر شاهد خواهیم بود که مردم در تیررس گلولههای مزدوران آنها قرار میگیرند.
آخوندها غسل خون، وضوی خون گرفتهاند؛ ریش و عمامهشان به خون «نگارها» آغشته است.
مردم ایران برای آنها هیچ اهمیتی ندارند.
هموطن، بیندیشیم؛
هنوز دست اتحاد به یکدیگر ندادهایم و متفرق ماندهایم.
تأسف ما، از نابودی همین اتحاد است.
ما مسئول خون ابوال کورکور، مجاهد کورکور، نگارها هستیم.
اگر متحد بودیم، اگر منیتها را کنار گذاشته و به درد مشترک ایران اندیشیده بودیم،
امروز صدایمان هزار بار نیرومندتر بود؛
و در دفاع از ایرانمان، این کوه پوشالی و پوکیده جمهوری اسلامی با یک نسیم در هم میریخت.
ما در قبال میهن، خانه و کاشانهمان مسئولیم.
این مسئولیت را به دست فراموشی نسپاریم.
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میهنمان، و به کسانی هستیم که نمیتوانند حق خود را بگیرند.
#زنده_باد_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
#محمد_ترکمانی #بیانیه #نگار_کور_کور
#نه_به_اعدام #مجاهد_کور_کور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
تسلیت به ایران، به ایذه، به خوزستان؛
تسلیت به خانواده داغدار نگار کورکور،
دختری که در جوانی، بهدست آخوندهای پست و آدمکش، در غربت، از نعمت زندگی محروم شد.
این داستان غمانگیز، یادآور سرنوشت هزاران دختر و پسر جوانی است که طی بیش از چهل و شش سال، در مسیر پرخون آزادی جان دادهاند.
نگار کورکور، مبارزی شجاع، نترس و فداکار بود که در دیار غربت، دور از آغوش وطن، جان شیرینش را فدای آزادی کرد.
نگار، قطرهای از خون شرافت در جادهای بود که طی ۴۵ سال، از اجساد ملت مظلوم و شریف ایران انباشته شده؛ مردمی که آماج ستم و رگبار گلولههای این رژیم جنایتکار و جلاد قرار گرفتند.
تقریباً هیچ خانوادهای در ایران نیست که عزیزی را در این مسیر از دست نداده باشد.
تا زمانی که این حکومت بر مردم حاکم است و ماشین جلاد و غارتگر آن کار میکند، نگارهای دیگری که امروز زندهاند، در آینده قربانی خواهند شد.
هموطن، بدانیم اگر این حکومت آدمکش باقی بماند، تا روزی که هست، تیغ بر گلو و گردن زن و مرد ایرانی خواهد نشست.
تا زمانی که ایران آزاد نشده، ما هیچکس نیستیم؛ یا در بند دیوانهایم، یا بیوطن، آواره گِرد جهان.
تا یک جنبش ملی، این کثافت عمامهدار را از خاک ایران پاک نکند، مطمئن باشید که بار دیگر شاهد خواهیم بود که مردم در تیررس گلولههای مزدوران آنها قرار میگیرند.
آخوندها غسل خون، وضوی خون گرفتهاند؛ ریش و عمامهشان به خون «نگارها» آغشته است.
مردم ایران برای آنها هیچ اهمیتی ندارند.
هموطن، بیندیشیم؛
هنوز دست اتحاد به یکدیگر ندادهایم و متفرق ماندهایم.
تأسف ما، از نابودی همین اتحاد است.
ما مسئول خون ابوال کورکور، مجاهد کورکور، نگارها هستیم.
اگر متحد بودیم، اگر منیتها را کنار گذاشته و به درد مشترک ایران اندیشیده بودیم،
امروز صدایمان هزار بار نیرومندتر بود؛
و در دفاع از ایرانمان، این کوه پوشالی و پوکیده جمهوری اسلامی با یک نسیم در هم میریخت.
ما در قبال میهن، خانه و کاشانهمان مسئولیم.
این مسئولیت را به دست فراموشی نسپاریم.
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میهنمان، و به کسانی هستیم که نمیتوانند حق خود را بگیرند.
#زنده_باد_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
#محمد_ترکمانی #بیانیه #نگار_کور_کور
#نه_به_اعدام #مجاهد_کور_کور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازتعریف فردیت در ساحت عمومی:
کنشگری به مثابه مقاومت در عصر سرکوب
دکتر حسن باقرینیا، فعال مدنی، در این ویدئو میگوید:
هانا آرنت میان "کار" و "کنش" تمایز قائل میشود. به باور او، کار آن بخش از فعالیت انسانی است که به چرخه زندگی روزمره، تأمین معاش و درآمد بازمیگردد. اما کنش، حوزهای متفاوت است: کنش به مجموعهای از روابط انسانی و تعاملات اجتماعی اطلاق میشود که هدف آن، ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی و اجتماعی است.
او معتقد است که ما انسانها با کنشگری هویت پیدا میکنیم. در جوامع تودهوار و نظامهای تمامیتخواه، تلاش میشود تا فردیت انسانها از میان برداشته شود و همه در قالب جماعتی همرنگ، مطیع و تابع رهبر درآیند. اما کنشگری، اثبات فردیت ماست. ما از طریق کنش اجتماعی و سیاسی، نهتنها هویتهای تازهای برای خود خلق میکنیم، بلکه زمینهساز خلاقیت جمعی، شکلدهی به تاریخ و فرهنگ، و در نهایت، دگرگونی اجتماعی میشویم.
کنشگری از نظر اخلاقی و سیاسی اهمیت ویژهای دارد. آرنت از مفهومی دیگر به نام کنش نمادین (Symbolic Action) نیز سخن میگوید؛ کنشهایی که جنبه نمادین دارند اما تأثیر اجتماعی عمیقی بر جای میگذارند.
برای نمونه، میتوان به اعتراضات خیابانی، اعتصابات عمومی، خلق آثار هنری اعتراضی، سخنرانیهای تاریخی مانند «رویایی دارم» از مارتین لوتر کینگ، برگزاری یادبود برای جانباختگان راه آزادی (مانند جاویدنامان ۱۴۰۱) و دیدار از زندانیان سیاسی اشاره کرد. اینها همه، نمونههایی از کنشهای نمادینی هستند که میتوانند ساختارهای سرکوبگر را به چالش بکشند.
او در پایان، با طرح این پرسش تأملبرانگیز میگوید:
«شما چه کنشهای نمادین دیگری پیشنهاد میکنید تا بتوانیم از دل یک نظام تمامیتخواه و مستبد دینی، به سوی آزادی عبور کنیم؟»
مرتبط:
انسانها در عصر ظلمت، اثر هانا آرنت
https://tavaana.org/hannah-arendt-men-in-dark-times/
درسنامه کنشگری در ایران امروز؛ پایهها و روشها
https://tavaana.org/textbook-activism101/
#کنشگری #فردیت #استبداد #هویت_فردی #هانا_آرنت #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کنشگری به مثابه مقاومت در عصر سرکوب
دکتر حسن باقرینیا، فعال مدنی، در این ویدئو میگوید:
هانا آرنت میان "کار" و "کنش" تمایز قائل میشود. به باور او، کار آن بخش از فعالیت انسانی است که به چرخه زندگی روزمره، تأمین معاش و درآمد بازمیگردد. اما کنش، حوزهای متفاوت است: کنش به مجموعهای از روابط انسانی و تعاملات اجتماعی اطلاق میشود که هدف آن، ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی و اجتماعی است.
او معتقد است که ما انسانها با کنشگری هویت پیدا میکنیم. در جوامع تودهوار و نظامهای تمامیتخواه، تلاش میشود تا فردیت انسانها از میان برداشته شود و همه در قالب جماعتی همرنگ، مطیع و تابع رهبر درآیند. اما کنشگری، اثبات فردیت ماست. ما از طریق کنش اجتماعی و سیاسی، نهتنها هویتهای تازهای برای خود خلق میکنیم، بلکه زمینهساز خلاقیت جمعی، شکلدهی به تاریخ و فرهنگ، و در نهایت، دگرگونی اجتماعی میشویم.
کنشگری از نظر اخلاقی و سیاسی اهمیت ویژهای دارد. آرنت از مفهومی دیگر به نام کنش نمادین (Symbolic Action) نیز سخن میگوید؛ کنشهایی که جنبه نمادین دارند اما تأثیر اجتماعی عمیقی بر جای میگذارند.
برای نمونه، میتوان به اعتراضات خیابانی، اعتصابات عمومی، خلق آثار هنری اعتراضی، سخنرانیهای تاریخی مانند «رویایی دارم» از مارتین لوتر کینگ، برگزاری یادبود برای جانباختگان راه آزادی (مانند جاویدنامان ۱۴۰۱) و دیدار از زندانیان سیاسی اشاره کرد. اینها همه، نمونههایی از کنشهای نمادینی هستند که میتوانند ساختارهای سرکوبگر را به چالش بکشند.
او در پایان، با طرح این پرسش تأملبرانگیز میگوید:
«شما چه کنشهای نمادین دیگری پیشنهاد میکنید تا بتوانیم از دل یک نظام تمامیتخواه و مستبد دینی، به سوی آزادی عبور کنیم؟»
مرتبط:
انسانها در عصر ظلمت، اثر هانا آرنت
https://tavaana.org/hannah-arendt-men-in-dark-times/
درسنامه کنشگری در ایران امروز؛ پایهها و روشها
https://tavaana.org/textbook-activism101/
#کنشگری #فردیت #استبداد #هویت_فردی #هانا_آرنت #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دق که ندانی چیست گرفتم دق که ندانی تو
روز گذشته خبر درگذشت نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، منتشر شد.
به یاد بیاوریم همسر عباس دریس، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، هم پس از شنیدن رای دادگاه سکته کرد و جان سپرد.
به یاد بیاوریم همسر و مادر پیمان عارفی، زندانی سیاسی سابق که دوران زندان را در تبعید میگذراند، در راه تصادف کرده و جان باختند.
و مرگ تلخ هما سلطانی دختر عبدالفتاح سلطانی، زندانی سیاسی سابق، را زمانی که پدرش در زندان بود.
این موارد مرگهای معمولی نیستند مسبب اصلی آنها جمهوری اسلامی است.
دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا
با توام ایرانه خانم زیبا
جا نگدازی مرا که میدوم از خود زیرزمین! آی وطن!»
پیام همراهان
و این روایات تا زمان حاکمیت جمهوری اسلامی بر کشورمان ادامه دارد.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نگار_کورکور
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته خبر درگذشت نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، منتشر شد.
به یاد بیاوریم همسر عباس دریس، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، هم پس از شنیدن رای دادگاه سکته کرد و جان سپرد.
به یاد بیاوریم همسر و مادر پیمان عارفی، زندانی سیاسی سابق که دوران زندان را در تبعید میگذراند، در راه تصادف کرده و جان باختند.
و مرگ تلخ هما سلطانی دختر عبدالفتاح سلطانی، زندانی سیاسی سابق، را زمانی که پدرش در زندان بود.
این موارد مرگهای معمولی نیستند مسبب اصلی آنها جمهوری اسلامی است.
دق که ندانی که چیست گرفتم دق که ندانی تو خانم زیبا
با توام ایرانه خانم زیبا
جا نگدازی مرا که میدوم از خود زیرزمین! آی وطن!»
پیام همراهان
و این روایات تا زمان حاکمیت جمهوری اسلامی بر کشورمان ادامه دارد.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نگار_کورکور
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
«نگار، زنی به نام ایران
نگار کورکور تنها یک زن نبود،
او صدای زخمیِ یک ملت بود؛
خواهری تبعیدی، در حسرت نجات برادری که زیر تیغ اعدام است،
و در آرزوی آزادی وطنی که زیر چکمهی اشغالگران، له میشود.
نگار جلوی چشمان ما آب شد.
نه فقط از درد سرطان،
که از اندوهِ غربت، از خشمِ ناتوانی، از داغِ ایران اشغالشده.
ایرانِ ما، سرزمین ما، نه بیمار است و نه خاموش؛
او در اشغال است.
اشغال یک فرقه فاسد، مافیایی، تبهکار،
که دین را نقاب کردهاند و وطن را گروگان گرفتهاند.
نگار، تکهای از ایران بود؛
و رفتنش، تلنگریست بر ما.
رفت، بیآنکه برگردد به خاک مادری،
بیآنکه ببیند حکم اعدام باطل شده،
بیآنکه آغوش وطن، دوباره برایش گشوده شود.
نگار نماد همه آنهاییست
که در تبعید جان دادند اما تن به فراموشی ندادند؛
نماد ایرانِ اشغالشدهای که هنوز قلبش برای آزادی میتپد،
حتی اگر دور، حتی اگر در حال آب شدن.
او رفت،
اما هنوز ما هستیم؛
و تا ایران آزاد نشده،
تا این فرقه تبهکار از خاک وطن بیرون نرفته،
نباید بگذاریم نام نگار هم،
مثل هزاران نام دیگر،
در سکوت و فراموشی دفن شود.»
متن ارسالی یکی از مخاطبان توانا در سوگ نگار کورکور
#نگار_کوکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نگار کورکور تنها یک زن نبود،
او صدای زخمیِ یک ملت بود؛
خواهری تبعیدی، در حسرت نجات برادری که زیر تیغ اعدام است،
و در آرزوی آزادی وطنی که زیر چکمهی اشغالگران، له میشود.
نگار جلوی چشمان ما آب شد.
نه فقط از درد سرطان،
که از اندوهِ غربت، از خشمِ ناتوانی، از داغِ ایران اشغالشده.
ایرانِ ما، سرزمین ما، نه بیمار است و نه خاموش؛
او در اشغال است.
اشغال یک فرقه فاسد، مافیایی، تبهکار،
که دین را نقاب کردهاند و وطن را گروگان گرفتهاند.
نگار، تکهای از ایران بود؛
و رفتنش، تلنگریست بر ما.
رفت، بیآنکه برگردد به خاک مادری،
بیآنکه ببیند حکم اعدام باطل شده،
بیآنکه آغوش وطن، دوباره برایش گشوده شود.
نگار نماد همه آنهاییست
که در تبعید جان دادند اما تن به فراموشی ندادند؛
نماد ایرانِ اشغالشدهای که هنوز قلبش برای آزادی میتپد،
حتی اگر دور، حتی اگر در حال آب شدن.
او رفت،
اما هنوز ما هستیم؛
و تا ایران آزاد نشده،
تا این فرقه تبهکار از خاک وطن بیرون نرفته،
نباید بگذاریم نام نگار هم،
مثل هزاران نام دیگر،
در سکوت و فراموشی دفن شود.»
متن ارسالی یکی از مخاطبان توانا در سوگ نگار کورکور
#نگار_کوکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کامران رضاییفر، زندانی سیاسی محبوس در بند ۴ زندان اوین، در حالی با وضعیت جسمانی وخیم ناشی از ابتلا به سرطان معده و لوزالمعده و همچنین لختههای خون در ریه دست و پنجه نرم میکند که از ابتداییترین امکانات درمانی، تغذیهای و بهداشتی محروم است.
کامران رضاییفر، زندانی سیاسی ۵۹ ساله، در وضعیت وخیم جسمی بهسر میبرد. او به دلیل ابتلا به سرطان دستگاه گوارش، پس از ماهها محرومیت از حق درمان، در اسفند ۱۴۰۳ تحت عمل جراحی قرار گرفت و بخشی از رودهاش برداشته شد.
با وجود شرایط بحرانی، تنها دو روز پس از عمل، در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجبر شده بود، به زندان اوین بازگردانده شد. او از آن زمان با عوارض پس از جراحی، کاهش وزن شدید، و کمخونی شدید مواجه است و مسئولان زندان همچنان از انتقالش به مراکز درمانی تخصصی خودداری میکنند.
تلاش پزشکان زندان برای پیگیری درمان نیز با کارشکنی هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، بینتیجه مانده و رضاییفر عملاً از دریافت تغذیه مناسب، دارو، و پیگیری پزشکی محروم مانده است.
کامران رضاییفر نخستینبار در دی ۱۳۹۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از ۷۷ روز بازجویی در سلول انفرادی، به قید وثیقه آزاد شد. در خرداد ۱۳۹۹ دوباره بازداشت و به اتهام "افساد فیالارض" در شهریور ۱۴۰۰ به اعدام محکوم شد. این حکم پس از نقض در دیوان عالی کشور به ۵ سال زندان کاهش یافت.
او بار دیگر در شهریور ۱۴۰۲، در پروندهای جدید به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بازداشت و به ۵ سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد.
رضاییفر اکنون در بند ۴ زندان اوین نگهداری میشود و جان او در پی وخامت وضعیت جسمیاش در خطر جدی قرار دارد.
شرایط وخیم حال آقای رضاییفر، به عنوان یک انسان نگرانکننده است و خطر مرگ او را تهدید میکند. طبق گزارش دریافتی، زندانیان سیاسی اوین از طیفهای مختلف سیاسی شدیدا نگران وضعیت او هستند.
#کامران_رضایی_فر #حق_درمان #حقوق_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کامران رضاییفر، زندانی سیاسی ۵۹ ساله، در وضعیت وخیم جسمی بهسر میبرد. او به دلیل ابتلا به سرطان دستگاه گوارش، پس از ماهها محرومیت از حق درمان، در اسفند ۱۴۰۳ تحت عمل جراحی قرار گرفت و بخشی از رودهاش برداشته شد.
با وجود شرایط بحرانی، تنها دو روز پس از عمل، در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجبر شده بود، به زندان اوین بازگردانده شد. او از آن زمان با عوارض پس از جراحی، کاهش وزن شدید، و کمخونی شدید مواجه است و مسئولان زندان همچنان از انتقالش به مراکز درمانی تخصصی خودداری میکنند.
تلاش پزشکان زندان برای پیگیری درمان نیز با کارشکنی هدایتالله فرزادی، رئیس زندان اوین، بینتیجه مانده و رضاییفر عملاً از دریافت تغذیه مناسب، دارو، و پیگیری پزشکی محروم مانده است.
کامران رضاییفر نخستینبار در دی ۱۳۹۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و پس از ۷۷ روز بازجویی در سلول انفرادی، به قید وثیقه آزاد شد. در خرداد ۱۳۹۹ دوباره بازداشت و به اتهام "افساد فیالارض" در شهریور ۱۴۰۰ به اعدام محکوم شد. این حکم پس از نقض در دیوان عالی کشور به ۵ سال زندان کاهش یافت.
او بار دیگر در شهریور ۱۴۰۲، در پروندهای جدید به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بازداشت و به ۵ سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد.
رضاییفر اکنون در بند ۴ زندان اوین نگهداری میشود و جان او در پی وخامت وضعیت جسمیاش در خطر جدی قرار دارد.
شرایط وخیم حال آقای رضاییفر، به عنوان یک انسان نگرانکننده است و خطر مرگ او را تهدید میکند. طبق گزارش دریافتی، زندانیان سیاسی اوین از طیفهای مختلف سیاسی شدیدا نگران وضعیت او هستند.
#کامران_رضایی_فر #حق_درمان #حقوق_زندانی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ناصر اکبری، شهروند اهل شاهیندژ، بازداشت شد
طبق گزارش دریافتی، آقای ناصر اکبری از هموطنان اهل شاهیندژ، شهر محمودآباد، در استان آذربایجان غربی، پنج روز پیش بازداشت شد.
بازداشت ایشان در حالی صورت گرفته که هنوز دادگاه تجدیدنظر در خصوص پرونده ایشان حکمی صادر نکرده بود.
پیشتر اطلاع داده بودیم که طبق رأی شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهرستان شاهیندژ، که به تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۴۰۳ صادر شده است، آقای اکبری بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به ۷ ماه و شانزده روز و بابت اتهام نشر اکاذیب ازطریق فضای مجازی به قصد تشویش اذهان عمومی به ۱۳ ماه و هفده روز حبس محکوم شدند. طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد، یعنی ۱۳ ماه و هفده روز برای ایشان قابل اجرا است.
در ضمن آقای اکبری از دو اتهام دیگر که به ایشان نسبت داده بودند، تبرئه شده است.
او در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ هر بار به مدت چهار ماه بازداشت شده و سرانجام با وثیقه یک میلیارد و صد میلیون تومان موقتا آزاد شده بود.
آقای اکبری در تمام دوران بازداشت و دادرسی، از داشتن وکیل محروم بوده است.
یکی از آشنایان آقای اکبری میگوید: «آقای اکبری در طی بازداشت به شدت شکنجه شدند، پای راستش را شکستند، بالای ابرویش را شکافتند، تا بتوانند یک اتهام سنگین را به ایشان نسبت دهند.»
این منبع مطلع میگوید، «آقای اکبری پدر یک فرزند دختر است، در شرایط بدی گرفتار شده است و حکومت به صاحبخانهاش فشار آورده تا قرارداد اجاره را تمدید نکند.
آقای اکبری برای حل مشکل اقتصادی و برای تهیه خانه برای خانوادهاش، قصد داشت یکی از کلیههایش را بفروشد. اما حالا بازداشت شده است»
#ناصر_اکبری #شاهین_دژ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، آقای ناصر اکبری از هموطنان اهل شاهیندژ، شهر محمودآباد، در استان آذربایجان غربی، پنج روز پیش بازداشت شد.
بازداشت ایشان در حالی صورت گرفته که هنوز دادگاه تجدیدنظر در خصوص پرونده ایشان حکمی صادر نکرده بود.
پیشتر اطلاع داده بودیم که طبق رأی شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهرستان شاهیندژ، که به تاریخ ۲۳ اسفند ماه ۱۴۰۳ صادر شده است، آقای اکبری بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به ۷ ماه و شانزده روز و بابت اتهام نشر اکاذیب ازطریق فضای مجازی به قصد تشویش اذهان عمومی به ۱۳ ماه و هفده روز حبس محکوم شدند. طبق ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، مجازات اشد، یعنی ۱۳ ماه و هفده روز برای ایشان قابل اجرا است.
در ضمن آقای اکبری از دو اتهام دیگر که به ایشان نسبت داده بودند، تبرئه شده است.
او در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ هر بار به مدت چهار ماه بازداشت شده و سرانجام با وثیقه یک میلیارد و صد میلیون تومان موقتا آزاد شده بود.
آقای اکبری در تمام دوران بازداشت و دادرسی، از داشتن وکیل محروم بوده است.
یکی از آشنایان آقای اکبری میگوید: «آقای اکبری در طی بازداشت به شدت شکنجه شدند، پای راستش را شکستند، بالای ابرویش را شکافتند، تا بتوانند یک اتهام سنگین را به ایشان نسبت دهند.»
این منبع مطلع میگوید، «آقای اکبری پدر یک فرزند دختر است، در شرایط بدی گرفتار شده است و حکومت به صاحبخانهاش فشار آورده تا قرارداد اجاره را تمدید نکند.
آقای اکبری برای حل مشکل اقتصادی و برای تهیه خانه برای خانوادهاش، قصد داشت یکی از کلیههایش را بفروشد. اما حالا بازداشت شده است»
#ناصر_اکبری #شاهین_دژ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توماج صالحی، عکسی منتشر کرد که روی دستش نوشته شده: «خشایار سفیدی را آزاد کنید.»
خشایاری که پس از صدور حکم عجیب و ظالمانه اعدام برای توماج صالحی، نام او را کف دستش نوشت و در اعتراض به این حبس در دانشگاه هنر تحصن و اعتصاب کرد.
خشایار را به همین خاطر به یک سال حبس محکوم کردند. خوشبختانه حکم توماج نقض شد، او آزاد شد، ولی خشایار اکنون پنج ماه است که در حبس است و اعتراض او به این حکم ظالمانه پذیرفته نشده است. حالا توماج صدای خشایار شده است و به حکم ظالمانه حبس این جوان شریف، اعتراض میکند.
خشایار سفیدی دانشجوی اخراجی مقطع کارشناسی ارشد رشته موسیقی دانشگاه هنر تهران است که با نواختن قطعاتی در سوگ آرمیتا گراوند و کیان پیرفلک اعتراض خود به وضع موجود را بیان کرده بود و در پی آن حکم به اخراجش داده بودند.
#خشایار_سفیدی #توماج_صالحی #دانشجو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خشایاری که پس از صدور حکم عجیب و ظالمانه اعدام برای توماج صالحی، نام او را کف دستش نوشت و در اعتراض به این حبس در دانشگاه هنر تحصن و اعتصاب کرد.
خشایار را به همین خاطر به یک سال حبس محکوم کردند. خوشبختانه حکم توماج نقض شد، او آزاد شد، ولی خشایار اکنون پنج ماه است که در حبس است و اعتراض او به این حکم ظالمانه پذیرفته نشده است. حالا توماج صدای خشایار شده است و به حکم ظالمانه حبس این جوان شریف، اعتراض میکند.
خشایار سفیدی دانشجوی اخراجی مقطع کارشناسی ارشد رشته موسیقی دانشگاه هنر تهران است که با نواختن قطعاتی در سوگ آرمیتا گراوند و کیان پیرفلک اعتراض خود به وضع موجود را بیان کرده بود و در پی آن حکم به اخراجش داده بودند.
#خشایار_سفیدی #توماج_صالحی #دانشجو #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کیوان مهتدی، معلم و نویسنده زندانی سیاسی سابق، با خواندن شعر "واگویه" از محمد مختاری، در مراسمی در باغ محتشم شهر رشت، از شریفه محمدی یاد کرد و خواهان آزادی این فعال کارگری محکوم به اعدام شد.
کیوان مهتدی همسر آنیشا اسداللهی، معلم زندانی، است او در این مراسم آخرین شعر محمد مختاری پیش از قتل حکومتی، را خواند و خواستار آزادی شریفه محمدی شد.
شریفه محمدی فعال حقوق کارگران است که به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شده است و مصادیق اتهام «بغی» برای این فعال کارگری در «اختیار داشتن پوسترهای نه به اعدام، عضویت در یک گروه تلگرامی و انتشار چند مقاله» عنوان شده است.
صدای زندانیان باشیم
از صفحه
کمپین دفاع از شریفه محمدی
۲۶فروردین ۱۴۰۴
#freesharifeh
#آزادی_شریفه
تلگرام:
https://t.me/freesharife
توئیتر:
https://x.com/freeSharifeh
اینستاگرام:
www.instagram.com/free_sharifeh_mohammadi/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#شریفه_محمدی
@Tavaana_TavaanaTech
کیوان مهتدی همسر آنیشا اسداللهی، معلم زندانی، است او در این مراسم آخرین شعر محمد مختاری پیش از قتل حکومتی، را خواند و خواستار آزادی شریفه محمدی شد.
شریفه محمدی فعال حقوق کارگران است که به اتهام «بغی» به اعدام محکوم شده است و مصادیق اتهام «بغی» برای این فعال کارگری در «اختیار داشتن پوسترهای نه به اعدام، عضویت در یک گروه تلگرامی و انتشار چند مقاله» عنوان شده است.
صدای زندانیان باشیم
از صفحه
کمپین دفاع از شریفه محمدی
۲۶فروردین ۱۴۰۴
#freesharifeh
#آزادی_شریفه
تلگرام:
https://t.me/freesharife
توئیتر:
https://x.com/freeSharifeh
اینستاگرام:
www.instagram.com/free_sharifeh_mohammadi/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#شریفه_محمدی
@Tavaana_TavaanaTech
ابراهیم آرامش، از زندانیان سیاسی بهبهان بود که به صورت «رای باز» آزاد شده بود، این زندانی سیاسی که به دلیل تصادف، ده روز در کما بود، از دنیا رفت.
ابراهیم آرامش از نزدیکان جاویدنام فرزاد انصاریفر، از جانباختگان آبان ۹۸، بود و چندین بار بازداشت شده بود از جمله در سال ۱۴۰۲ در مراسم سالگرد کیان پیرفلک.
«رای باز» در واقع مجوزی است که به زندانیان اجازه میدهد، به جای طی دوران مجکومیت خود در زندان، در شهرکهای صنعتی، مزارع یا دیگر مراکز حرفهآموزی و اشتغال، مشغول باشند.
محکومان با رای باز موظف هستند همه روزه راس ساعت در محل تعیینشده حضور پیدا کنند. حضور آنها در آن محل به عنوان دوران محکومیت آنها محسوب میشود.
#ایراهیم_آرامش
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
ابراهیم آرامش از نزدیکان جاویدنام فرزاد انصاریفر، از جانباختگان آبان ۹۸، بود و چندین بار بازداشت شده بود از جمله در سال ۱۴۰۲ در مراسم سالگرد کیان پیرفلک.
«رای باز» در واقع مجوزی است که به زندانیان اجازه میدهد، به جای طی دوران مجکومیت خود در زندان، در شهرکهای صنعتی، مزارع یا دیگر مراکز حرفهآموزی و اشتغال، مشغول باشند.
محکومان با رای باز موظف هستند همه روزه راس ساعت در محل تعیینشده حضور پیدا کنند. حضور آنها در آن محل به عنوان دوران محکومیت آنها محسوب میشود.
#ایراهیم_آرامش
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر هولناکی از آلودگی هوا در خوزستان بوشهر و استانهای جنوب و جنوبغربی منتشر شده است.
روز گذشته هم اخبار محلی خوزستان گزارش دادند بیش از هزار نفر به دلیل عوارض ناشی از آلودگی هوا به بیمارستانها مراجعه کردهاند.
جمهوی اسلامی ایرانیان را از حق دسترسی به آب و هوای پاک محروم کرده است. آلودگی هوا از پیامدهای ناتوانی جمهوری اسلامی در نگاهداشت محیط زیست کشورمان است. ثروت ایران در راه تسلیح گروههای تروریستی صرف میشود و ایران و ایرانی محروم است از دسترسی به هوای پاک.
کشاورزی غیراصولی، پروژههای کارشناسینشده انتقال آب، خشکاندن عمدی رودها و رودخانهها و باتلاقها و هورها، سدسازیهای غیراصولی و این لیست همچنان ادامه دارد ...
آیا میتوان از مسئولان جمهوری اسلامی به جرم سوءمدیریت شکایت کرد؟
طرح از بهنام محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اهواز #آلودگی_هوا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته هم اخبار محلی خوزستان گزارش دادند بیش از هزار نفر به دلیل عوارض ناشی از آلودگی هوا به بیمارستانها مراجعه کردهاند.
جمهوی اسلامی ایرانیان را از حق دسترسی به آب و هوای پاک محروم کرده است. آلودگی هوا از پیامدهای ناتوانی جمهوری اسلامی در نگاهداشت محیط زیست کشورمان است. ثروت ایران در راه تسلیح گروههای تروریستی صرف میشود و ایران و ایرانی محروم است از دسترسی به هوای پاک.
کشاورزی غیراصولی، پروژههای کارشناسینشده انتقال آب، خشکاندن عمدی رودها و رودخانهها و باتلاقها و هورها، سدسازیهای غیراصولی و این لیست همچنان ادامه دارد ...
آیا میتوان از مسئولان جمهوری اسلامی به جرم سوءمدیریت شکایت کرد؟
طرح از بهنام محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اهواز #آلودگی_هوا
@Tavaana_TavaanaTech
محمدحسین سپهری، زندانی سیاسی، در تماسی از زندان نسبت به وضعیت جسمی فاطمه سپهری در زندان وکیلآباد مشهد، بهشدت ابراز نگرانی کرده است.
به گفته برادر دیگر خانواده سپهری، محمدحسین سپهری، در تماس تلفنی اخیر خود از بند ۶ زندان وکیلآباد مشهد با خانواده، شرایط فاطمه سپهری را بسیار نگرانکننده توصیف کرده است.
او توضیح میدهد که روال ملاقات برای یک زندانی که یکی از بستگانش در بند زنان زندان وکیلآباد نگهداری میشود، به این صورت است که هر دو هفته یکبار، روزهای پنجشنبه، امکان ملاقات کابینی فراهم میشود.
محمدحسین سپهری در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۴ با خواهرش فاطمه سپهری ملاقات داشته، او تأکید میکند که حال عمومی فاطمه سپهری بسیار نامساعد بوده است.
فاطمه در این دیدار علت وخامت حال خود را چنین بیان کرده است:
«بند ۵ را به شکلی درآوردهاند که گویی قبر است؛ شاید دو ماه است که حتی یکبار هم نتوانستهام از جایم بلند شوم و از هواخوری استفاده کنم.»
محمدحسین سپهری نسبت به وضعیت خواهرش عمیقا ابراز نگرانی کرده و هشدار داده است که ادامهی این وضعیت، میتواند جان او را به خطر بیندازد.
او تأکید میکند:
«ادامه این شرایط چه توجیهی دارد، جز اینکه عمدا میخواهند خواهرم را شکنجه کنند؟ خواهرم بیماری قلبی دارد و عمل قلب باز داشته است. چرا باید در یک اتاق بسته و در چنین شرایطی نگهداری شود؟ هدف مسئولان جمهوری اسلامی از این رفتارها چیست؟»
لازم به یادآوری است که فرزانه قرهحسنلو و زهرا کهنهکار (سپند آذر) نیز همراه با فاطمه سپهری در بند ۵ زندان وکیلآباد نگهداری میشوند. هر سه زندانی سیاسی، تحت فشارهای روانی شدید، نبود تهویه و فقدان حداقل شرایط انسانی قرار دارند.
فرزانه قرهحسنلو هم در نامهای نسبت به وضعیت بد این بند هشدار داده بود:
«بارها گفتهایم که اینجا زندان نیست؛ اینجا شبیه اردوگاه اجباری آشویتس نازیهاست. ما بیآنکه جرمی مرتکب شده باشیم، در بدترین شرایط ممکن نگه داشته میشویم.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فاطمه_سپهری
#فرزانه_قره_حسنلو
#زهرا_کهنه_کار
@Tavaana_TavaanaTech
به گفته برادر دیگر خانواده سپهری، محمدحسین سپهری، در تماس تلفنی اخیر خود از بند ۶ زندان وکیلآباد مشهد با خانواده، شرایط فاطمه سپهری را بسیار نگرانکننده توصیف کرده است.
او توضیح میدهد که روال ملاقات برای یک زندانی که یکی از بستگانش در بند زنان زندان وکیلآباد نگهداری میشود، به این صورت است که هر دو هفته یکبار، روزهای پنجشنبه، امکان ملاقات کابینی فراهم میشود.
محمدحسین سپهری در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۴ با خواهرش فاطمه سپهری ملاقات داشته، او تأکید میکند که حال عمومی فاطمه سپهری بسیار نامساعد بوده است.
فاطمه در این دیدار علت وخامت حال خود را چنین بیان کرده است:
«بند ۵ را به شکلی درآوردهاند که گویی قبر است؛ شاید دو ماه است که حتی یکبار هم نتوانستهام از جایم بلند شوم و از هواخوری استفاده کنم.»
محمدحسین سپهری نسبت به وضعیت خواهرش عمیقا ابراز نگرانی کرده و هشدار داده است که ادامهی این وضعیت، میتواند جان او را به خطر بیندازد.
او تأکید میکند:
«ادامه این شرایط چه توجیهی دارد، جز اینکه عمدا میخواهند خواهرم را شکنجه کنند؟ خواهرم بیماری قلبی دارد و عمل قلب باز داشته است. چرا باید در یک اتاق بسته و در چنین شرایطی نگهداری شود؟ هدف مسئولان جمهوری اسلامی از این رفتارها چیست؟»
لازم به یادآوری است که فرزانه قرهحسنلو و زهرا کهنهکار (سپند آذر) نیز همراه با فاطمه سپهری در بند ۵ زندان وکیلآباد نگهداری میشوند. هر سه زندانی سیاسی، تحت فشارهای روانی شدید، نبود تهویه و فقدان حداقل شرایط انسانی قرار دارند.
فرزانه قرهحسنلو هم در نامهای نسبت به وضعیت بد این بند هشدار داده بود:
«بارها گفتهایم که اینجا زندان نیست؛ اینجا شبیه اردوگاه اجباری آشویتس نازیهاست. ما بیآنکه جرمی مرتکب شده باشیم، در بدترین شرایط ممکن نگه داشته میشویم.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#فاطمه_سپهری
#فرزانه_قره_حسنلو
#زهرا_کهنه_کار
@Tavaana_TavaanaTech
مجمع تشخیص مصلحت جمهوری اسلامی قصد دارد لوایح پالرمو و سیافتی را بررسی کند.
بررسی این لایحهها هفت سال به درازا کشیده است.
کنوانسیون پالرمو (مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی) و سیافتی (مبارزه با تامین مالی تروریسم) دو بخش باقیمانده از الزامات گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بودند که پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی در سال ۹۷ با ایرادات شورای نگهبان و هیئت نظارت مجمع تشخیص متوقف شده بود.
جمهوری اسلامی در لیست سیاه FATF قرار دارد.
مخالفان لایحه تامین مالی تروریسم به دلایل متعددی مخالف تصویب این لایحه هستند از جمله نگرانی از شفافیت مبادلات مالی و محدودشدن این مبادلات به دلیل تامین اعتبار مالی گروه تروریستی حماس و حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و حشدالشعبی و سایر گروههای تروریستی دیگر در منطقه، توسط جمهوری اسلامی.
کارتون؛ شفافیت به سبک خامنهای!
کارتونیست: بهنام محمدی
https://tavaana.org/khameneii-3/
#FATF
#CFT
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
بررسی این لایحهها هفت سال به درازا کشیده است.
کنوانسیون پالرمو (مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی) و سیافتی (مبارزه با تامین مالی تروریسم) دو بخش باقیمانده از الزامات گروه ویژه اقدام مالی (FATF) بودند که پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی در سال ۹۷ با ایرادات شورای نگهبان و هیئت نظارت مجمع تشخیص متوقف شده بود.
جمهوری اسلامی در لیست سیاه FATF قرار دارد.
مخالفان لایحه تامین مالی تروریسم به دلایل متعددی مخالف تصویب این لایحه هستند از جمله نگرانی از شفافیت مبادلات مالی و محدودشدن این مبادلات به دلیل تامین اعتبار مالی گروه تروریستی حماس و حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و حشدالشعبی و سایر گروههای تروریستی دیگر در منطقه، توسط جمهوری اسلامی.
کارتون؛ شفافیت به سبک خامنهای!
کارتونیست: بهنام محمدی
https://tavaana.org/khameneii-3/
#FATF
#CFT
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین رونقی، در ویدئویی که منتشر کرده درباره مسدودکردن اکانتهای اینستاگرام توسط مأموران جمهوری اسلامی میگوید:
«نگذاریم ترس برای ما تصمیم بگیرد.
این روزها صفحههای اینستاگرام بسیاری از شهروندان، با محوریت زنان، توسط مأموران جمهوری اسلامی ضبط و مسدود میشوند. به این صورت که از طریق شمارههای ناشناس، یا همان پرایوت نامبر، تماس میگیرند، تهدید و فضای ارعاب ایجاد میکنند، فریب میدهند و گاه با لحنی تند و بد به آن شخص حمله میکنند و میگویند: اگر نیایی، با گونی میآییم میبریمت، یا بازداشتت میکنیم و میفرستیمت دادگاه، و گران تمام میشود برایت.
این فضا باعث میشود شخص بترسد و از خواسته نیروهای امنیتی تمکین کند و به دفتر آنها مراجعه نماید. همین مسئله موجب میشود که در آنجا، یوزرنیم، پسورد، اکانت و گاه حتی گوشی شخص را از وی بگیرند، پستها و مطالبش را پاک کنند و لوگوی پلیس، که عامل ناامنی مردم است، را روی اکانت بارگذاری نمایند، بهطوری که بر روی آن نوشته شده: «این اکانت به دستور مقام قضایی توقیف گردید.»
این را باید بدانیم اساساً هیچ قانونی چنین اجازهای را به هیچ مأمور، معذور یا مقام قضایی نداده است که اکانت شخصی را مسدود یا توقیف کند. این نکات را باید در ذهن داشته باشیم.
اگر با شمارهای ناشناس با شما تماس گرفته شد، لطفاً پاسخ ندهید؛ این کار هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمیکند. و اگر پاسخ دادید، نترسید؛ با شجاعت و آگاهی از حق خود دفاع کنید. و اگر پاسخ دادید و به هر طریقی شما را مرعوب کردند، حتماً با یک وکیل یا فردی آشنا به این امور مشورت نمایید.
بهخاطر داشته باشیم، در قانون و در هیچ جای دنیا، چیزی به نام احضار تلفنی وجود ندارد و به رسمیت شناخته نشده و اگر از نظر آنها ما مرتکب جرمی شده باشیم، سامانهای دارند که میتوانند از طریق آن احضاریه یا ابلاغیه ارسال نمایند. در آن صورت، میتوانید در دادسرا یا دادگاه از خودتان دفاع کنید. اما انتخاب نوع پوشش، عکس بیحجاب، رقصیدن، نقد کردن، حرف زدن، مخالفت با حکومت و فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی، و حتی سیاسی در فضای مجازی، جرم نیست.
از شما خواهش میکنم نترسید؛ شما حق شهروندی دارید و حق دارید بهعنوان ورزشکار، خواننده، بلاگر، بازیگر، آرایشگر، عکاس، هنرمند، رقثنده و... فعالیت حرفهای، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشید و کسی نمیتواند این حق را از شما بگیرد. گاهی اکانت شما محل کسب درآمد شماست و نباید بدون هزینه برای حکومت، آن را در اختیار نیروهای لباسشخصی، پلیس امنیت غیراخلاقی، وزارت اطلاعات و حتی سپاه قرار دهید.
حتی اگر در مغازهای جرمی رخ دهد، مغازه آن شخص را توقیف نمیکنند. این برخوردها بخشی از سیستم سرکوب است و باید در برابر آن ایستاد. اگر پسورد را ندهید، هیچ اتفاقی نمیافتد؛ نهایتاً شدت فحاشیها یا برخوردها کمی تندتر میشود، اما هیچ مسئله یا مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. حفظ حریم خصوصی، حفظ محل کسب درآمد و حفظ اکانت، حق شماست.
دوباره تأکید میکنم: اگر شما را مجبور میکنند، یا مرعوب میسازند، سکوت نکنید. حتماً اطلاعرسانی کنید، با وکیل یا افراد باتجربه مشورت نمایید. سکوت، آغاز تشدید سرکوب شما خواهد بود. خواهش میکنم نترسید؛ اکانت خود را در اختیار اشخاصی که تمام عملکردشان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، نگذارید. نگذارید کسانی که باید از اراده و قدرت شما مردم بترسند، برایتان تصمیم بگیرند، و نگذارید ترس بهجای شما تصمیم بگیرد.
به قول بابک خرمدین:
آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا
کم زندگی کن، آزاد زندگی کن و انسان زندگی کن
پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
«نگذاریم ترس برای ما تصمیم بگیرد.
این روزها صفحههای اینستاگرام بسیاری از شهروندان، با محوریت زنان، توسط مأموران جمهوری اسلامی ضبط و مسدود میشوند. به این صورت که از طریق شمارههای ناشناس، یا همان پرایوت نامبر، تماس میگیرند، تهدید و فضای ارعاب ایجاد میکنند، فریب میدهند و گاه با لحنی تند و بد به آن شخص حمله میکنند و میگویند: اگر نیایی، با گونی میآییم میبریمت، یا بازداشتت میکنیم و میفرستیمت دادگاه، و گران تمام میشود برایت.
این فضا باعث میشود شخص بترسد و از خواسته نیروهای امنیتی تمکین کند و به دفتر آنها مراجعه نماید. همین مسئله موجب میشود که در آنجا، یوزرنیم، پسورد، اکانت و گاه حتی گوشی شخص را از وی بگیرند، پستها و مطالبش را پاک کنند و لوگوی پلیس، که عامل ناامنی مردم است، را روی اکانت بارگذاری نمایند، بهطوری که بر روی آن نوشته شده: «این اکانت به دستور مقام قضایی توقیف گردید.»
این را باید بدانیم اساساً هیچ قانونی چنین اجازهای را به هیچ مأمور، معذور یا مقام قضایی نداده است که اکانت شخصی را مسدود یا توقیف کند. این نکات را باید در ذهن داشته باشیم.
اگر با شمارهای ناشناس با شما تماس گرفته شد، لطفاً پاسخ ندهید؛ این کار هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمیکند. و اگر پاسخ دادید، نترسید؛ با شجاعت و آگاهی از حق خود دفاع کنید. و اگر پاسخ دادید و به هر طریقی شما را مرعوب کردند، حتماً با یک وکیل یا فردی آشنا به این امور مشورت نمایید.
بهخاطر داشته باشیم، در قانون و در هیچ جای دنیا، چیزی به نام احضار تلفنی وجود ندارد و به رسمیت شناخته نشده و اگر از نظر آنها ما مرتکب جرمی شده باشیم، سامانهای دارند که میتوانند از طریق آن احضاریه یا ابلاغیه ارسال نمایند. در آن صورت، میتوانید در دادسرا یا دادگاه از خودتان دفاع کنید. اما انتخاب نوع پوشش، عکس بیحجاب، رقصیدن، نقد کردن، حرف زدن، مخالفت با حکومت و فعالیتهای اقتصادی یا اجتماعی، و حتی سیاسی در فضای مجازی، جرم نیست.
از شما خواهش میکنم نترسید؛ شما حق شهروندی دارید و حق دارید بهعنوان ورزشکار، خواننده، بلاگر، بازیگر، آرایشگر، عکاس، هنرمند، رقثنده و... فعالیت حرفهای، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشید و کسی نمیتواند این حق را از شما بگیرد. گاهی اکانت شما محل کسب درآمد شماست و نباید بدون هزینه برای حکومت، آن را در اختیار نیروهای لباسشخصی، پلیس امنیت غیراخلاقی، وزارت اطلاعات و حتی سپاه قرار دهید.
حتی اگر در مغازهای جرمی رخ دهد، مغازه آن شخص را توقیف نمیکنند. این برخوردها بخشی از سیستم سرکوب است و باید در برابر آن ایستاد. اگر پسورد را ندهید، هیچ اتفاقی نمیافتد؛ نهایتاً شدت فحاشیها یا برخوردها کمی تندتر میشود، اما هیچ مسئله یا مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. حفظ حریم خصوصی، حفظ محل کسب درآمد و حفظ اکانت، حق شماست.
دوباره تأکید میکنم: اگر شما را مجبور میکنند، یا مرعوب میسازند، سکوت نکنید. حتماً اطلاعرسانی کنید، با وکیل یا افراد باتجربه مشورت نمایید. سکوت، آغاز تشدید سرکوب شما خواهد بود. خواهش میکنم نترسید؛ اکانت خود را در اختیار اشخاصی که تمام عملکردشان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، نگذارید. نگذارید کسانی که باید از اراده و قدرت شما مردم بترسند، برایتان تصمیم بگیرند، و نگذارید ترس بهجای شما تصمیم بگیرد.
به قول بابک خرمدین:
آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا
کم زندگی کن، آزاد زندگی کن و انسان زندگی کن
پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
۲۵ دانشجوی دانشگاه علومپزشکی خوزستان به دلیل مسمومیت غذایی در بیمارستان بستری شدند.
مدتها ست که کیفیت بد غذا در دانشگاهها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
از پیداشدن مارمولک در غذا تا شیشه و مگس و پلاستیک و موادخارجی دیگر در غذای دانشجویان و اکنون هم مسمومیت غذایی ۲۵ دانشجو.
دانشجویان نسبت به این مسمومیتها بارها اعتراض کردهاند این مسمومیتها بهواقع یک اتفاق مقطعی و فقط برای یک بار نبوده بلکه امری ادامهدار بوده و به گفته دانشجویان «زنجیرهای و سازمان یافته» بوده است.
کیفیت پایین موادغذایی عرضهشده در دانشگاهها بارها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی مسئول مستقیم این ناکارآمدی ست. مگر میشود برای حزبالله و انصارالله و حشدالشعبی و ... بودجه داشت اما به دانشجویان ایرانی غذای بیکیفیت داد؟
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانشگاه
@Tavaana_TavaanaTech
مدتها ست که کیفیت بد غذا در دانشگاهها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
از پیداشدن مارمولک در غذا تا شیشه و مگس و پلاستیک و موادخارجی دیگر در غذای دانشجویان و اکنون هم مسمومیت غذایی ۲۵ دانشجو.
دانشجویان نسبت به این مسمومیتها بارها اعتراض کردهاند این مسمومیتها بهواقع یک اتفاق مقطعی و فقط برای یک بار نبوده بلکه امری ادامهدار بوده و به گفته دانشجویان «زنجیرهای و سازمان یافته» بوده است.
کیفیت پایین موادغذایی عرضهشده در دانشگاهها بارها مورد اعتراض دانشجویان قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی مسئول مستقیم این ناکارآمدی ست. مگر میشود برای حزبالله و انصارالله و حشدالشعبی و ... بودجه داشت اما به دانشجویان ایرانی غذای بیکیفیت داد؟
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانشگاه
@Tavaana_TavaanaTech
فخرالدوله؛ شاهزاده قاجاری و زنی حاضر در عرصه سیاست
اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمد و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت.
داستانهای نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم میکند. تصویری که برعکس زنان پردهنشین دوره قاجار است.
اشرف امینی تواناییاش را در مدیریت و کشاورزی نشان میدهد و در امر اداره ملک به موفقیتی بیمثال دست پیدا میکند. او تجربیات و دانشش را در فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی به کار میگیرد.
فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم میکند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بیسرپرست باز میکند.
ابتکار پایهریزی شرکت «میکی ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعهای در حال رشد داشت و پسرش محمد امینی آنها را پایهریزی و اداره کرد.
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ashrafmolookamini/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
اشرفالملوک امینی معروف به «فخرالدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمد و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت.
داستانهای نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم میکند. تصویری که برعکس زنان پردهنشین دوره قاجار است.
اشرف امینی تواناییاش را در مدیریت و کشاورزی نشان میدهد و در امر اداره ملک به موفقیتی بیمثال دست پیدا میکند. او تجربیات و دانشش را در فعالیتهای اقتصادی و کارآفرینی به کار میگیرد.
فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم میکند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بیسرپرست باز میکند.
ابتکار پایهریزی شرکت «میکی ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعهای در حال رشد داشت و پسرش محمد امینی آنها را پایهریزی و اداره کرد.
درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ashrafmolookamini/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز گذشته مراسم سالگرد جانباختن بهاره للهی برگزار شد
بهاره فیلمسازی بود که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حضوری فعال داشت و یک بار هم بازداشت شده بود.
پیکرش بعد از چند مدت که بیخبری از او، روز ۱۲ فروردین در خانهای در کرج پیدا شد و به روایتی در ۱۸ اردیبهشت۱۴۰۳، دو روز قبل از تولدش، مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در آرامستان بهشت سکینه کرج دفن شد. (البته در سامانه بهشت سکینه تاریخ ۱۴ فروردین درج شده است.)
او قصد داشت از ایران خارج شود. هنگامی که خانوادهاش چند ماه بعد از مرگش باخبر شدند و به آن خانه پلمب شده رفتند، از موبایل و لپتاپ او خبری نبود. خانهاش زیر و رو شده و شیشه و پنجرهها شکسته شده بود و مقداری خون لخته شده روی زمین بود.
بهاره بیاطلاع همه از اواخر بهمن خانهاش را عوض کرده بود و از تهران به کرج رفته بود. او مدتی بود که از قصدش برای ترک ایران میگفت. در جشنواره فیلم فجر با یکی از مسئولان درگیر شده بود.
پس از بیخبری از او، خانوادهاش اعلام مفقودی کرده بودند و همه جا دنبالش گشته بودند.
در موبایل و لپتاپ او چه چیزی وجود داشت؟ چرا میخواست به خارج از ایران برود؟ آیا از اعتراضات مردم و جنایات رژیم فیلمی درست کرده بود؟ چرا احساس ناامنی میکرد و خانهاش را بدون اطلاع تغییر داده بود؟ چرا از اواخر بهمن هیچ خبری از او نداشتند؟ چرا با آنکه کارت ملیاش در پرونده آگاهی بود، به خانواده خبر ندادند و ابتدا مجهولالهویه دفنش کردند؟ چرا به خانواده گفتند که اطلاعرسانی نکنند و سکوت کنند تا بتوانند پیکرش را به آمل منتقل کنند؟ هنگام پیداکردن جسدش، چرا جدار بیرونی آپارتمانش از بیرون قفل بود؟ خودش چگونه این کار را کرده بود؟
بهاره للهی، گرایش سیاسی داشت و در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بسیار فعال بود، اما حکومت تلاش دارد که بگوید او اصلا سیاسی نبود. شواهد میگوید، مرگ او مثل قتلهای زنجیرهای است.
بهاره للهی در جامعه سینماگران آدم ناشناختهای نبود، چرا آنطور که باید و شاید این جامعه واکنش نشان نداد؟
حکومت میگوید #بهاره_للهی خودکشی کرده، خانوادهاش اما روایت حکومت را نپذیرفتهاند و طبق اخبار دریافتی از نزدیکانشان، شدیداً تحت فشار قرار گرفتند، بارها احضار و بازجویی شذند، از پدرش ویدیوی اعتراف اجباری گرفته شد.
به آنها وعده دادند که اگر سکوت کنید میگذاریم تا پیکر بهاره را ببرید و در زادگاهش دفن کنید، ولی بعد. از یکسال هنوز پیکر بهاره در بهشت سکینه کرج آرمیده است.
درباره بهاره للهی بخوانید:
tavaana.org/bahareh-lellahi/
#یاری_مدنی_توانا
#بهاره_للهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
بهاره فیلمسازی بود که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ حضوری فعال داشت و یک بار هم بازداشت شده بود.
پیکرش بعد از چند مدت که بیخبری از او، روز ۱۲ فروردین در خانهای در کرج پیدا شد و به روایتی در ۱۸ اردیبهشت۱۴۰۳، دو روز قبل از تولدش، مخفیانه و بدون اطلاع خانواده در آرامستان بهشت سکینه کرج دفن شد. (البته در سامانه بهشت سکینه تاریخ ۱۴ فروردین درج شده است.)
او قصد داشت از ایران خارج شود. هنگامی که خانوادهاش چند ماه بعد از مرگش باخبر شدند و به آن خانه پلمب شده رفتند، از موبایل و لپتاپ او خبری نبود. خانهاش زیر و رو شده و شیشه و پنجرهها شکسته شده بود و مقداری خون لخته شده روی زمین بود.
بهاره بیاطلاع همه از اواخر بهمن خانهاش را عوض کرده بود و از تهران به کرج رفته بود. او مدتی بود که از قصدش برای ترک ایران میگفت. در جشنواره فیلم فجر با یکی از مسئولان درگیر شده بود.
پس از بیخبری از او، خانوادهاش اعلام مفقودی کرده بودند و همه جا دنبالش گشته بودند.
در موبایل و لپتاپ او چه چیزی وجود داشت؟ چرا میخواست به خارج از ایران برود؟ آیا از اعتراضات مردم و جنایات رژیم فیلمی درست کرده بود؟ چرا احساس ناامنی میکرد و خانهاش را بدون اطلاع تغییر داده بود؟ چرا از اواخر بهمن هیچ خبری از او نداشتند؟ چرا با آنکه کارت ملیاش در پرونده آگاهی بود، به خانواده خبر ندادند و ابتدا مجهولالهویه دفنش کردند؟ چرا به خانواده گفتند که اطلاعرسانی نکنند و سکوت کنند تا بتوانند پیکرش را به آمل منتقل کنند؟ هنگام پیداکردن جسدش، چرا جدار بیرونی آپارتمانش از بیرون قفل بود؟ خودش چگونه این کار را کرده بود؟
بهاره للهی، گرایش سیاسی داشت و در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ بسیار فعال بود، اما حکومت تلاش دارد که بگوید او اصلا سیاسی نبود. شواهد میگوید، مرگ او مثل قتلهای زنجیرهای است.
بهاره للهی در جامعه سینماگران آدم ناشناختهای نبود، چرا آنطور که باید و شاید این جامعه واکنش نشان نداد؟
حکومت میگوید #بهاره_للهی خودکشی کرده، خانوادهاش اما روایت حکومت را نپذیرفتهاند و طبق اخبار دریافتی از نزدیکانشان، شدیداً تحت فشار قرار گرفتند، بارها احضار و بازجویی شذند، از پدرش ویدیوی اعتراف اجباری گرفته شد.
به آنها وعده دادند که اگر سکوت کنید میگذاریم تا پیکر بهاره را ببرید و در زادگاهش دفن کنید، ولی بعد. از یکسال هنوز پیکر بهاره در بهشت سکینه کرج آرمیده است.
درباره بهاره للهی بخوانید:
tavaana.org/bahareh-lellahi/
#یاری_مدنی_توانا
#بهاره_للهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
انتقال حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، به قرنطینه زندان ارومیه و نگرانی از اجرای قریبالوقوع حکم
ظهر امروز چهارشنبه ۱۶ آوریل ۲۰۲۵ (۲۷ فروردین ۱۴۰۴، حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، از بند سیاسی زندان ارومیه به قرنطینه این زندان منتقل شده است. این انتقال با هدف اجرای قریبالوقوع حکم اعدام صورت گرفته و طبق اعلام وکیل پرونده، قرار است این حکم در روز جمعه ۱۸ آوریل ۲۰۲۵ به اجرا درآید.
حمید حسیننژاد حیدرانلو، ۳۹ ساله، متأهل و پدر سه کودک خردسال، در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ در منطقه مرزی چالدران، به همراه چند شهروند افغان توسط نیروهای مرزبانی بازداشت شد. با وجود صدور قرار وثیقه برای آزادی وی، این قرار با دستور مستقیم وزارت اطلاعات رد شده و او به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل گردید.
در مدت بازداشت، ۱۱ ماه و ۱۰ روز تحت شدیدترین شکنجههای جسمی و روانی قرار گرفت. بازجوی اصلی او فردی به نام استیری بود که به گفته منابع مطلع، نقش مستقیم در اعمال شکنجههای وحشیانه داشته است. حمید که از نعمت سواد محروم بود، تحت فشار و شکنجه وادار به امضای اعترافاتی شد که بهصورت آماده از سوی بازجویان نوشته شده بود. این اعترافات اجباری مبنای صدور حکم اعدام قرار گرفت.
در تیرماه ۱۴۰۳، شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی نجفزاده، تنها در یک جلسه چند دقیقهای و بدون حضور وکیل مدافع، وی را به اتهام "بغی" و عضویت در حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) به اعدام محکوم کرد. تمامی اصول اولیه دادرسی عادلانه از جمله حق دفاع، بررسی مدارک تبرئه و حضور وکیل نقض شده است. نهایتاً، دیوان عالی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۴ فروردین ۱۴۰۴ (۲۴ مارس ۲۰۲۵)، حکم اعدام را تأیید و به وی ابلاغ نمود.
اسنادی وجود دارد که نشاندهنده حضور رسمی حمید حسیننژاد حیدرانلو و خانوادهاش در خارج از کشور در تاریخ وقوع درگیری ادعایی نیروهای امنیتی است. تصویری از پاسپورت اعضای خانواده او، با مهر خروج و ورود گمرک مرزی بازرگان، نشان میدهد که این خانواده در روز دستگیری در حال عبور قانونی از مرز بودهاند. با این وجود، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از پذیرش این مدرک سر باز زده و به صدور و تأیید حکم اعدام ادامه داده است.
#حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ظهر امروز چهارشنبه ۱۶ آوریل ۲۰۲۵ (۲۷ فروردین ۱۴۰۴، حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، از بند سیاسی زندان ارومیه به قرنطینه این زندان منتقل شده است. این انتقال با هدف اجرای قریبالوقوع حکم اعدام صورت گرفته و طبق اعلام وکیل پرونده، قرار است این حکم در روز جمعه ۱۸ آوریل ۲۰۲۵ به اجرا درآید.
حمید حسیننژاد حیدرانلو، ۳۹ ساله، متأهل و پدر سه کودک خردسال، در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ در منطقه مرزی چالدران، به همراه چند شهروند افغان توسط نیروهای مرزبانی بازداشت شد. با وجود صدور قرار وثیقه برای آزادی وی، این قرار با دستور مستقیم وزارت اطلاعات رد شده و او به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل گردید.
در مدت بازداشت، ۱۱ ماه و ۱۰ روز تحت شدیدترین شکنجههای جسمی و روانی قرار گرفت. بازجوی اصلی او فردی به نام استیری بود که به گفته منابع مطلع، نقش مستقیم در اعمال شکنجههای وحشیانه داشته است. حمید که از نعمت سواد محروم بود، تحت فشار و شکنجه وادار به امضای اعترافاتی شد که بهصورت آماده از سوی بازجویان نوشته شده بود. این اعترافات اجباری مبنای صدور حکم اعدام قرار گرفت.
در تیرماه ۱۴۰۳، شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی نجفزاده، تنها در یک جلسه چند دقیقهای و بدون حضور وکیل مدافع، وی را به اتهام "بغی" و عضویت در حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) به اعدام محکوم کرد. تمامی اصول اولیه دادرسی عادلانه از جمله حق دفاع، بررسی مدارک تبرئه و حضور وکیل نقض شده است. نهایتاً، دیوان عالی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۴ فروردین ۱۴۰۴ (۲۴ مارس ۲۰۲۵)، حکم اعدام را تأیید و به وی ابلاغ نمود.
اسنادی وجود دارد که نشاندهنده حضور رسمی حمید حسیننژاد حیدرانلو و خانوادهاش در خارج از کشور در تاریخ وقوع درگیری ادعایی نیروهای امنیتی است. تصویری از پاسپورت اعضای خانواده او، با مهر خروج و ورود گمرک مرزی بازرگان، نشان میدهد که این خانواده در روز دستگیری در حال عبور قانونی از مرز بودهاند. با این وجود، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از پذیرش این مدرک سر باز زده و به صدور و تأیید حکم اعدام ادامه داده است.
#حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشتی از مریم یحیوی، زندانی سیاسی سابق، در پی درگذشت نگار کورکور
روایتی از دوران بازداشت رعنا کور کور در بند زنان
خبر درگذشت #نگار_کورکور و دیدن عکسها و فیلمهایش من را به یاد #بند_زنان_زندان_اوین انداخت.
روزی که #رعنا_کورکور خواهر #مجاهد_کورکور ، وارد بند شد، دختری بود آرام با چشمانی مضطرب. در حیاط زندان نشسته بود و بازی والیبال بچهها را تماشا میکرد. کنارش نشستم و سعی کردم با او صحبت کنم. اولین جملهای که گفت این بود: “برادرم بیگناه است و کاری نکرده.” تاییدش کردم و ادامه داد: “حال مادرم خیلی بد است، خانوادهمان از هم پاشیده، خواهرم نگار از ایران رفته و برای برادرم تلاش میکند. ما یک خانواده عادی هستیم، نه میدانم مبارزه چیست، نه از سیاست سر در میآورم. دو تا بچه دارم و دخترم کوچک است… نمیدانم چه کار کنم. من را اینجا انداختند…”
نگرانی و غم در چهرهاش به وضوح نمایان بود.کمی بیشتر حرف زدیم. سعی کردم حال و هوایش را عوض کنم و با او رفاقت کنم تا کمتر احساس تنهایی کند. کمکم بچههای دیگر هم آمدند و هر کس چیزی گفت. سعی کردیم او را بخندانیم، اما خندههایش کوتاه و تلخ بود.
روزهای بعد، کمی درد و دل کرد. سخت حرف میزد، میترسید. از اعدام برادرش، از مرگ مادرش، از سرگردانی بچههایش میترسید.
روزی که خبر اعدام رضا رسایی به بند رسید، تعدادی از بچهها به پایین رفتیم تا اعتراض خود را فریاد بزنیم و شعار دادیم. رعنا که بالا بود، صداها را شنید و از یکی پرسید چه شده. آن شخص گفته بود که یکی از زندانیان زیر حکم ،را اعدام کردند و رعنا همان لحظه از هوش رفت. بچهها با کمک هم او را پایین آوردند و ما در جلوی ورودی درب زندانبان ها، شعار میدادیم. رعنا روی دست بچهها بود و زندانبانها درب را نمیگشودند. خشممان بیشتر شد، در را کوبیدیم و فریاد میزدیم. سرانجام در باز شد و رعنا را به بخش پرستاری منتقل کردند. پرستار بعد از بررسی اولیه تماس گرفت و از بهداری خواست آمبولانس بیاورند چون هیچ امکاناتی در آنجا نبود.
رئیس بند به دلیل اعتراض ما با حفاظت زندان تماس گرفت. حفاظت زندان با لحن بیشرمانه و بیاحترامی با ما صحبت کرد و بچهها عصبانیتر شدند و فریاد می زدند همزمان آمبولانس رسید، اما در اصلی بند باز نمیشد.
گارد زندان پشت در صف کشیده بود و تعدادی از بچهها به سمت در اصلی رفتند و به در کوبیدند تا در را باز کنند و رعنا را به بهداری منتقل کنند. یکی دیگر از بچهها هم دچار حمله پنیک شده بود و در گوشهای افتاده بود. پس از مدتی، در اصلی باز شد و زندانبانها با مشت و لگد به سمت بچهها حمله کردند. من و چند نفر دیگر، رعنا را بدون برانکارد روی دست بردیم تا به آمبولانس منتقل کنیم، اما علاوه بر ضرب و شتم، به دلیل اینکه رعنا مثلا نامحرم بود دست به او نمی زدند، و به آمبولانس منتقل نمی کردند. به ما هم اجازه این کار را نمی دادند.چند دقیقه در این وضعیت گذشت تا بالاخره یکی از زندانبانهای زن رعنا را از دست ما گرفت و به سمت آمبولانس برد. در بسته شد و ما ماندیم با حال خراب، بدن کبود، دست شکسته و سر ضربخورده و چند نفر دیگر که دچار مشکل قلبی شده بودند و روی زمین افتاده بودند.
آن روز رعنا را به بیمارستان بردند و ۲۴ ساعت بیخبر بودیم. وقتی برگشت، گفت: “وقتی خبر را شنیدم، فکر کردم مجاهد را اعدام کردهاند.”
حدود ۲ یا ۳ هفته بعد، رعنا با وثیقه آزاد شد، اما حتی اجازه ندادند که با او خداحافظی کنیم.
دیشب که خبر تلخ درگذشت نگار را شنیدم و عکسها و ویدیوهایش را دیدم، به خصوص عکسهایی که مربوط به دوران پیش از بیماریاش بود، چهره رعنا همچنان در ذهنم پررنگ بود.
رعنا جانم، تسلیت میگویم. غمی بزرگ در دل داری، اما ما کنار تو و خانوادهات خواهیم بود و صدای بیگناهی برادرت را فریاد خواهیم زد. ما با تمام توان در برابر ظلم و ستمی که به تو، به ما و به مردم جامعه وارد میشود، ایستادهایم. دل قوی داشته باش.
#مریم_یحیوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایتی از دوران بازداشت رعنا کور کور در بند زنان
خبر درگذشت #نگار_کورکور و دیدن عکسها و فیلمهایش من را به یاد #بند_زنان_زندان_اوین انداخت.
روزی که #رعنا_کورکور خواهر #مجاهد_کورکور ، وارد بند شد، دختری بود آرام با چشمانی مضطرب. در حیاط زندان نشسته بود و بازی والیبال بچهها را تماشا میکرد. کنارش نشستم و سعی کردم با او صحبت کنم. اولین جملهای که گفت این بود: “برادرم بیگناه است و کاری نکرده.” تاییدش کردم و ادامه داد: “حال مادرم خیلی بد است، خانوادهمان از هم پاشیده، خواهرم نگار از ایران رفته و برای برادرم تلاش میکند. ما یک خانواده عادی هستیم، نه میدانم مبارزه چیست، نه از سیاست سر در میآورم. دو تا بچه دارم و دخترم کوچک است… نمیدانم چه کار کنم. من را اینجا انداختند…”
نگرانی و غم در چهرهاش به وضوح نمایان بود.کمی بیشتر حرف زدیم. سعی کردم حال و هوایش را عوض کنم و با او رفاقت کنم تا کمتر احساس تنهایی کند. کمکم بچههای دیگر هم آمدند و هر کس چیزی گفت. سعی کردیم او را بخندانیم، اما خندههایش کوتاه و تلخ بود.
روزهای بعد، کمی درد و دل کرد. سخت حرف میزد، میترسید. از اعدام برادرش، از مرگ مادرش، از سرگردانی بچههایش میترسید.
روزی که خبر اعدام رضا رسایی به بند رسید، تعدادی از بچهها به پایین رفتیم تا اعتراض خود را فریاد بزنیم و شعار دادیم. رعنا که بالا بود، صداها را شنید و از یکی پرسید چه شده. آن شخص گفته بود که یکی از زندانیان زیر حکم ،را اعدام کردند و رعنا همان لحظه از هوش رفت. بچهها با کمک هم او را پایین آوردند و ما در جلوی ورودی درب زندانبان ها، شعار میدادیم. رعنا روی دست بچهها بود و زندانبانها درب را نمیگشودند. خشممان بیشتر شد، در را کوبیدیم و فریاد میزدیم. سرانجام در باز شد و رعنا را به بخش پرستاری منتقل کردند. پرستار بعد از بررسی اولیه تماس گرفت و از بهداری خواست آمبولانس بیاورند چون هیچ امکاناتی در آنجا نبود.
رئیس بند به دلیل اعتراض ما با حفاظت زندان تماس گرفت. حفاظت زندان با لحن بیشرمانه و بیاحترامی با ما صحبت کرد و بچهها عصبانیتر شدند و فریاد می زدند همزمان آمبولانس رسید، اما در اصلی بند باز نمیشد.
گارد زندان پشت در صف کشیده بود و تعدادی از بچهها به سمت در اصلی رفتند و به در کوبیدند تا در را باز کنند و رعنا را به بهداری منتقل کنند. یکی دیگر از بچهها هم دچار حمله پنیک شده بود و در گوشهای افتاده بود. پس از مدتی، در اصلی باز شد و زندانبانها با مشت و لگد به سمت بچهها حمله کردند. من و چند نفر دیگر، رعنا را بدون برانکارد روی دست بردیم تا به آمبولانس منتقل کنیم، اما علاوه بر ضرب و شتم، به دلیل اینکه رعنا مثلا نامحرم بود دست به او نمی زدند، و به آمبولانس منتقل نمی کردند. به ما هم اجازه این کار را نمی دادند.چند دقیقه در این وضعیت گذشت تا بالاخره یکی از زندانبانهای زن رعنا را از دست ما گرفت و به سمت آمبولانس برد. در بسته شد و ما ماندیم با حال خراب، بدن کبود، دست شکسته و سر ضربخورده و چند نفر دیگر که دچار مشکل قلبی شده بودند و روی زمین افتاده بودند.
آن روز رعنا را به بیمارستان بردند و ۲۴ ساعت بیخبر بودیم. وقتی برگشت، گفت: “وقتی خبر را شنیدم، فکر کردم مجاهد را اعدام کردهاند.”
حدود ۲ یا ۳ هفته بعد، رعنا با وثیقه آزاد شد، اما حتی اجازه ندادند که با او خداحافظی کنیم.
دیشب که خبر تلخ درگذشت نگار را شنیدم و عکسها و ویدیوهایش را دیدم، به خصوص عکسهایی که مربوط به دوران پیش از بیماریاش بود، چهره رعنا همچنان در ذهنم پررنگ بود.
رعنا جانم، تسلیت میگویم. غمی بزرگ در دل داری، اما ما کنار تو و خانوادهات خواهیم بود و صدای بیگناهی برادرت را فریاد خواهیم زد. ما با تمام توان در برابر ظلم و ستمی که به تو، به ما و به مردم جامعه وارد میشود، ایستادهایم. دل قوی داشته باش.
#مریم_یحیوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، امروز ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۴، نیروهای وزارت اطلاعات در حراست محل کار دکتر مصطفی مهرآئین، «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»، به او گفتند که باید فعالیتهایش را متوقف کند.
این خواسته ماموران با مقاومت ایشان و تلاش برای خروج از دفتر حراست مواجه شد.تا جایی که همکاران ایشان برای نجات او از اتاق حراست ناگزیر به مداخله شدند.
پس از آن بازجویی ۳ ساعته در دفتر مدیریت پژوهشکده ادامه یافته و او از نوشتن و مصاحبه منع و تهدید به اجرای حکم جلب شده است.
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی یک مؤسسه پژوهشی وابسته به جهاد دانشگاهی است که در زمینه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی فعالیت میکند. ورود نیروهای امنیتی و بازجویی از پژوهشگران، مصداق بارز نقض آزادی آکادمیک و استقلال نهادهای علمی و دانشگاهی است.
اخیراً بیش از ۱۰۰ استاد دانشگاه در ایران با امضای بیانیهای، به احضار دکتر مهرآیین اعتراض کرده و این اقدام را نقض آزادی اندیشه و بیان دانستهاند.
دکتر مهرآیین، در چند هفته اخیر سه نامه انتقادی خطاب به رهبر رژیم جمهوری اسلامی ایران نوشته و مصاحبههایی با رسانههای مختلف در تبیین مفاد این نامهها داشته است. او پیش از این نیز نظرات انتقادی خود را در شبکههای اجتماعی و رسانهها بیان میکرد.
پس از نامههای اخیر به خامنهای، برای دکتر مهرآیین پروندهسازی شد و او به دادگاه احضار شده است.
امروز فراخوانی از سوی جامعه معلمان و فرهنگیان ایران در امضای یک نامه حمایت از دکتر مهرآئین داده شده است:
https://forms.gle/Zavv7GSxgA3KqrpMA
ممکن است، برخی افراد از آرای آقای مهرآبین خوششان نیاید، ولی در برابر نقض آزادی بیان و اندیشه توسط رژیم استبداد دینی، باید ایستادگی کرد.
جمهوری اسلامی در شرایطی که سایه جنگ را بر کشور گسترانده، آن را نعمتی برای سرکوب منتقدان و مخالفان داخلی قلمداد میکند.
#مصطفی_مهرآئین #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، امروز ۲۷ فروردین ماه ۱۴۰۴، نیروهای وزارت اطلاعات در حراست محل کار دکتر مصطفی مهرآئین، «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی»، به او گفتند که باید فعالیتهایش را متوقف کند.
این خواسته ماموران با مقاومت ایشان و تلاش برای خروج از دفتر حراست مواجه شد.تا جایی که همکاران ایشان برای نجات او از اتاق حراست ناگزیر به مداخله شدند.
پس از آن بازجویی ۳ ساعته در دفتر مدیریت پژوهشکده ادامه یافته و او از نوشتن و مصاحبه منع و تهدید به اجرای حکم جلب شده است.
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی یک مؤسسه پژوهشی وابسته به جهاد دانشگاهی است که در زمینه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی فعالیت میکند. ورود نیروهای امنیتی و بازجویی از پژوهشگران، مصداق بارز نقض آزادی آکادمیک و استقلال نهادهای علمی و دانشگاهی است.
اخیراً بیش از ۱۰۰ استاد دانشگاه در ایران با امضای بیانیهای، به احضار دکتر مهرآیین اعتراض کرده و این اقدام را نقض آزادی اندیشه و بیان دانستهاند.
دکتر مهرآیین، در چند هفته اخیر سه نامه انتقادی خطاب به رهبر رژیم جمهوری اسلامی ایران نوشته و مصاحبههایی با رسانههای مختلف در تبیین مفاد این نامهها داشته است. او پیش از این نیز نظرات انتقادی خود را در شبکههای اجتماعی و رسانهها بیان میکرد.
پس از نامههای اخیر به خامنهای، برای دکتر مهرآیین پروندهسازی شد و او به دادگاه احضار شده است.
امروز فراخوانی از سوی جامعه معلمان و فرهنگیان ایران در امضای یک نامه حمایت از دکتر مهرآئین داده شده است:
https://forms.gle/Zavv7GSxgA3KqrpMA
ممکن است، برخی افراد از آرای آقای مهرآبین خوششان نیاید، ولی در برابر نقض آزادی بیان و اندیشه توسط رژیم استبداد دینی، باید ایستادگی کرد.
جمهوری اسلامی در شرایطی که سایه جنگ را بر کشور گسترانده، آن را نعمتی برای سرکوب منتقدان و مخالفان داخلی قلمداد میکند.
#مصطفی_مهرآئین #آزادی_بیان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech